انگیزههای بتپرستی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای
بتپرستی انگیزههایی بیان شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره شده است.
بتپرستان به رغم اینکه
خداوند را رب الارباب
و خالق هستی میدانستند
و بتی را که از قطعهای چوب یا سنگ ساخته شده یا جرمی از
اجرام آسمانی است، خالق
جهان نمیدانستند، خدا را رها کرده
و بتها را به جای او میپرستیدند، ازاینرو دانشمندان کوشیدهاند انگیزههای آغازین بتپرستی را بهگونهای توجیه کنند که با بداهت عقلیِ نادرستی پرستش بت ناسازگار نباشد،
هرچند بطلان آن در
تحلیل عقلی ثابت شود.
در این ارتباط وجوهی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میشود.
بتپرستی با ساختن مجسمه مردان بزرگ بعد از مرگشان برای بزرگداشت آنان آغاز شد.
آنها برای زنده نگهداشتن یاد
و خاطره بزرگانشان تندیس آنان را میساختند
و در کنار آن به
عبادت خدا میپرداختند
و در
فصل زمستان برای محافظت از باران آن تندیسها را به خانه میبردند؛ ولی نسلهای جدید که از عقاید نیاکان خود آگاهی نداشتند گمان کردند پدرانشان آن تندیسها را میپرستیدند، از اینرو آنان به پرستش مجسمهها روی آوردند.
این مطلب را
روایات نیز تأیید میکند؛ براساس برخی ازاینروایات
شیطان پنج بت به نام فرزندان آدم ساخت
و با
مرگ هریک از آنان تندیسی را به شکل او برای بازماندگانش قرار میداد
و بدین سبب نسلهای بعد به تدریج به بتپرستی روی آوردند.
گروهی اعتقاد داشتند خدای بزرگ سیارات هفت گانه را آفریده
و آنها همانند انسان دارای هیکل
و روحی هستند
و جرم شمردنشان مربوط به هیکل آنهاست
و تدبیر عالم پایین را به آنان واگذاشته
و بشرْ بنده این سیارات
و سیارات بنده خدای بزرگاند، پس بر
انسان واجب است ارواح
سیارات را پرستش کنند،
و چون ارواح خارج از عالم اجسام
و منزه از ماده
و آثار آناند اجرام سیارات را که به منزله بدن آنهاست
بت ارواح قرار دادند
و به پرستش آنها پرداختند. سپس هنگامی که مشاهده کردند سیارات همواره حاضر نیستند برای هر کدام
بت و سمبلی از ماده
و جسم ساختند؛ بت
خورشید را از
طلا ساختند
و با سنگهایی مانند
یاقوت و الماس زینت دادند. بت ماه را نیز از نقره ساختند
و به همین سان بت دیگر سیارات را ساختند
و به عبادت آنها پرداختند
و سعادت
و شقاوت دنیایی را به چگونگی قرار گرفتن آنها در طالعهای مردم میدانستند.
آنان برای هر یک از هفت سیاره انگشتری به شکل آن سیاره ساختند
و در ساعتی مخصوص از روز بهدست کرده،
عبادت میکردند (اصحاب هیاکل)
و مقصودشان در واقع پرستش ارواح سیارات بود. اینان همان صابئان بت پرستاند که در برابر صابئان حنیف قرار داشتند.
گروهی از بتپرستان اعتقاد داشتند که
خدا در بعضی از اجسام شریف
و اشخاص حلول میکند
و از اینرو به پرستش این اجسام میپرداختند.
گروهی آنچه را مظهر
قدرت خدا
و مایه خیر
و منبع برکت یا دارای عظمت ظاهری بود تقدیس میکردند، زیرا میپنداشتند این قدرتْ ذاتی آن مخلوق است
و او از سنن الهی
و نظام علّی و معلولی خارج است؛
مثلا اقوامی آفتابپرست، ماهپرست
و ستارهپرست بودند
و گروهی
آتش را میپرستیدند
و اقوامی رودهای بزرگ مانند نیل در
مصر و رود گنگ در هندوستان را،
و به تدریج این منابع
خیر و برکت در نظر آنان چنان مقدس جلوه داده میشد که برای آن،
روح مرموزی قائل میشدند
و آن را خدایی از خدایان میشمردند.
گروهی معتقد بودند که ما شایستگی
عبادت خدا را بدون واسطه نداریم، زیرا اولاً ما به انواع آلودگیهای بشری
و مادی
و پلیدیهای گناهان
و خطاها مبتلا هستیم
و ثانیاً خداونْد نامحدود
و بزرگتر از آن است که انسانهای محدود بر او احاطه عقلی، وهمی یا حسّی پیدا کنند،
پس ممکن نیست برای عبادت متوجه او شویم
و چون توانایی شناخت او را نداریم، پس لازم است به مقربان درگاه او تقرب جوییم
و مقربان کسانی هستند که اداره شئون مختلف عالم به آنان سپرده شده، پس آنان پروردگار ما هستند
و ما آنان را پرستش میکنیم تا در پیشگاه خدا برای ما
شفاعت کنند
و آنان
ملائکه و جنّیان
و قدّیسان از بشر هستند، بنابراین با توجه به اینکه ممکن نبود برای خدای نامحدود تمثالی بسازند، برای آن جنبه از تدبیر عالم که برایشان مهم بود
و خدا
و مدبّری از طرف
خداوند برای آن قائل بودند بتی میساختند
و با اینکه
شفاعت را مربوط به خدایان میدانستند، به گمان اینکه بت عامل نزدیکی آنان به خداست
آن را نیز میپرستیدند:«والَّذینَ اتَّخَذوا مِن دونِهِ اَولِیاءَ ما نَعبُدُهُم اِلاّ لِیُقَرِّبونا اِلَیاللّهِزُلفی»
و به شفاعت آن نیز اعتقاد داشتند
:«
و یَقولونَ هؤُلاءِ شُفَعؤُنا عِندَ اللّهِ».
گروهی دیگر اعتقاد داشتند
فرشتگان مقام
و منزلتی
و الا نزد خدا دارند
و میگفتند:ما این بتها را به عنوان مظهر
و صورت فرشتگان برگزیدهایم تا ما را به خدا نزدیک کنند. گروهی دیگر میگفتند:بتها به منزله
قبله ما به هنگام
عبادت خدا هستند،
چنانکه مسلمانان روبه
قبله عبادت میکنند. البته این مقایسه درست نیست، زیرا مسلمانان رو به قبله خدا را میپرستند
و به این جهت بسیاری از
عبادات مانند
دعا و مناجات،
احرام و سعی بین
صفا و مروه مشروط به توجه به
کعبه نیست؛ ولی بتپرستان رو به بت، بت را پرستش میکنند؛ نه خدا را
و بر فرض پرستش خدایِ بت، ارواح ممثل بت را میپرستند
و در هر صورت خدا را نمیپرستند.
فرقهای نیز معتقد بودند که در کنار هر بتی شیطانی است
و هر کس آن بت را بپرستد
و حق عبادتش را بهجا آورد
شیطان حاجتهای او را به فرمان خدا برمیآورد
و اگر نپرستد
شیطان او را بدبخت میکند.
بتپرستان برای حفظ غرور ملی
و قومی در برابر اقوام دیگر، بتپرستی را رمز
وحدت و مایه پیوند میان خود
و نیاکانشان
و همچنین میان افراد
جامعه و نیز آن را حلقه اتصالی بین سران کفار
و پیروان آنها میدانستند:«اِنَّمَا اتَّخَذتُم مِن دونِ اللّهِ اَوثنًا مَوَدَّةَ بَینِکُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا».
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بتپرستی».