اندلس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله
مسلمانان بوده است.
در نام گذاری اندلس وجوه گوناگون گفتهاند. برخی بر آنند که کلمه اندلس (در اسپانیایی: Andalucía) از واندلیشیا به معنی سرزمین واندالها، سلسله حاکم بر آن منطقه از۴۲۹ تا ۴۰۸ق. م. است.
برخی احتمال دادهاند کلمه اندلس از عبارتی آلمانی به معنی «حصه و سهمی از
زمین» گرفته شده باشد.
در احتمال دیگر، گویند که آن جا را به نام نخستین ساکنانش در گذشتهها که قومی با نام اندلوش بوده، اندلس نامیدهاند.
در منابع جغرافیایی مسلمانان، جزیره اندلس به همه شبه جزیره ایبری یعنی
اسپانیا و پرتغال فعلی و نیز اسپانیای در حاکمیت اسلامی اطلاق میشده است
و مرزهای آن از شرق و شمال به کشورهای
روم، از جنوب به مدیترانه، و از غرب به اقیانوس مغربی ختم میشد.
اندلس در دوره
حکومت مسلمانان به پنج ولایت تقسیم گردید و در هر ولایت حاکمی مستقل نصب شد.
نام یونانی این منطقه، ایبریا و تلفظ رومی آن اسپانیا است.
شبه جزیره ایبری در جنوب غربی اروپا و شامل اسپانیا و پرتغال بوده و با کوههای پیرنه از بقیه اروپا و با تنگه جبل طارق از افریقای شمالی جدا شده است.
اندلس امروزه بزرگترین استان اسپانیا و از نظر تقسیمات کشوری شامل هشت شهر المریه (المریا)، قادش (کادیز)، قرطبه (کردوبا)، غرناطه (گرانادا)، ولبه (اوئلوا)، جیان (خائن)، مالقه (مالاگا)، و اشبیلیه (سیویل) است.
اکنون یک میلیون تن
مسلمان در اسپانیا زندگی میکنند که از این شمار، ۱۰% اسپانیایی و بقیه مهاجرانی از کشورهای اسلامی به ویژه آفریقا هستند. مسلمانان حدود ۵۰
مسجد دارند.
فینیقیها در حدود سال ۱۲۰۰ق. م. برای گسترش بازرگانی خود، وارد شبه جزیره ایبری شدند و به تدریج بر منطقه یونان چیره گشتند. در حدود۸۵۰ق. م. کارتاژها جنوب اندلس را تصرف کردند و بعدها میان آنان و رومیان نبردهایی رخ داد که موجب شد رومیان بتوانند تا ۴۰۹م. بر اندلس فرمانروایی کنند. هجوم قبایل بربر و ضعف رومیان و آمدن طوایف واندال و ویزیگوتها از کوههای پیرنه باعث انقراض حکومت رومیان بر اندلس شد. ویزیگوتها توانستند تا اوایل سده هشتم م. که مسلمانان وارد اندلس شدند، بر این سرزمین تسلط یابند.
هم زمان با آمدن مسلمانان، اندلس از هر جهت دچار ناتوانی بود و ساختار اداری بیماری داشت و هر کس که میتوانست، بر دیگران
ستم میکرد.
سرزمین اندلس از قدیم به داشتن
معادن،
محصولات زراعی و
تجارت شکوفا شهرت داشت و همین عامل اصلی هجوم اقوام بیگانه به این سرزمینهای دور بوده است.
برخی باور دارند که مسلمانان نه برای سلطه بر دارایی اندلس، بلکه به قصد رهایی اقوام دیگر از
جهالت و بردگی و برای گسترش
جهاد اسلامی و نبرد در راه
خدا، اندلس را فتح کردند و تاکید بر عامل و انگیزه مادی، ساخته پندار خاورشناسان است.
در منابع، فتح مغرب اسلامی تا هنگام فتح اندلس، به صورت تدریجی و در هشت مرحله وصف شده که در هر مرحله، بخشی از سرزمینها به تصرف مسلمانان درمی آمد تا این که فتح اندلس، این فتوحات را کامل کرد.
به سال ۹۲ق. موسی بن نصیر، حاکم افریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوتها، توانست به آسانی پارهای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و به سوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند.
موسی بن نصیر در ۹۳ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طلیطله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان به ویژه فرانسویان کرد و پیروزیهای بزرگی نصیب
مسلمانان نمود.
او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت.
آن گاه که سلیمان بن عبدالملک به
خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به
قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت
دمشق بود و حاکمان آن جا را والیان افریقیه (تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین میکردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی میشد و هیچگاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمیشد.
به سال ۱۰۰ق.
عمر بن عبدالعزیز، سمح بن مالک خولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت.
او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود.
تاریخ اندلس در دوران ۸۰۰ ساله مسلمانان به چند دوره تقسیم میشود: از ۹۲ تا ۱۳۸ق. یعنی فتح اسپانیا به دست طارق بن زیاد تا روی کارآمدن
امویان اندلس. از ۱۳۸ تا ۴۲۲ق. که حکومت امویان اندلس به طول انجامید و در این دوره، بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.
در روزگار اموی، تختگاه امیران از طلیطله (تولدو) که در روزگار گوتها اعتبار داشت، به قرطبه تغییر یافت.
فاطمیان همواره در ستیز با حاکمان اندلس بودند؛ اما نتواستند بر آن سرزمین چیره شوند.
از۴۲۲ تا ۴۷۹ق. که دوره ملوک الطوایفی بود و حدود ۳۹ حاکم محلی در سرزمینهای گوناگون اندلس به حکومت رسیدند.
از ۴۷۹ تا ۵۴۳ق. که دوره حکومت
مرابطون بود و یوسف بن تاشفین مرابطی در نبرد با شاه کاستیل در۴۷۹ق. در زلاقه نزدیک بطلیوس، بیشتر سرزمینهای از دست رفته را بازگرداند و چند سال بعد ملوک طوایف را از میان برد و تنها به هودیان اجازه داد تا در سرقسطه (زاراگزا) باقی بمانند.
از۵۴۳ تا ۶۳۲ق. که دوره حکومت
موحدون بود و اندلس دچار نابسامانی شد و مسیحیان سرزمینهای بسیار را تصرف کردند. در اواخر سده هفتم ق. جز در غرناطه و چند شهر کوچک، جایی برای حکومت مسلمانان باقی نمانده بود.
از سال ۶۳۲ تا ۸۹۷ق. حکومت خاندان بنی نصر برقرار گشت. اما پس از سقوط موحدون و سیطره مسیحیان بر سراسر اسپانیا، حاکمیت مسلمانان بر سرزمینهای اندلس یکسره برچیده شد.
مسیحیان پس از سلطه بر سرزمین اندلس، برای خوارشماری، باقیمانده مسلمانان اندلس را موریسکوها (مور کوچک یا به اصطلاح عربی مدجنین
نامیدند.
نخستین مهاجران
عرب به اندلس، سپاه ۱۸۰۰۰ نفری موسی بن نصیر بود که به سال ۹۳ق. وارد اندلس شدند. سپس حر بن عبدالرحمن، حکمران اندلس، به سال ۹۷ق. تعداد ۴۰۰ تن را از افریقیه همراه خود آورد.
با این که بخش عظیمی از جمعیت اندلس که
مولدون نامیده میشدند،
اسلام آوردند، شماری نیز
مسیحی باقی ماندند که به دلیل پایبندی به سبک و سنت اسلامی و تکلم به عربی،
مستعربون نامیده شدند. اینان چشم حمایت به ناحیه مسیحی شمال اندلس داشتند.
در روزگار امویان اندلس، خاندان عربی حاکم و شماری از خاندانهای عرب که در اندلس توطن یافته بودند، با بومیان تازه
مسلمان و مسیحیان در یک نظام اجتماعی، سازمان یافتند.
بنی امیه به محض سلطه بر منطقه درباره دیگر گروهها و نژادها سخت گیری کردند و شیوه تعصب عربی و بدبینی به موالی را در پیش گرفتند.
بربرها نیز قوم بومی آن سرزمینها بودند.
در این میان، یهودیان اندلس نیز از تسامح مردم عرب بهره بردند و در روزگار ملوک الطوایف به قدرتی روزافزون دست یافتند.
بعدها در دوره موحدون با یهودیان برخوردی قهرآمیز صورت گرفت و آنها ناچار به ترک اندلس شدند.
در اندلس تمدنی شکوفا سر برآورد که سابقه نداشت. ویژگی این تمدن، تسامح و مدارای فرهنگی و همزیستی مسالمت آمیز بود. در برابر، ارباب
کلیسا همواره در گسترش نفرت و دشمنی کوشیدند و از هر وسیله بهره بردند تا مسلمانان را از
دین و
فرهنگ و
سنت خود بیرون کنند.
از سده اول ق. کسانی از اندلس به
بخارا و از
بغداد به
قرطبه میرفتند. در این زمینه، از یک
فقیه اندلسی به نام اسعد الخیر انصاری اندلسی (م. ۵۴۱ق.) یاد میکنند که چون به سرزمین دوردست چین سفر کرد، به عنوان «چینی» شهرت یافت.
مذهب رسمی در اندلس، مالکی بود که از اواخر سده دوم ق. از روزگار عبدالرحمن داخل تثبیت یافت.
زمینه رشد این مکتب فقهی، بیشتر مربوط به شاگردان یا استادانی بود که هواداری از مذهب مالکی را رواج دادند و تبدیل به مذهب غالب کردند.
در سده دوم ق. دانشهای اسلامی که در شرق گسترش و تکامل یافته بود، به اندلس نفوذ کرد. در
حدیث،
تفسیر و
علوم قرآنی به ویژه در
قرائت، گرایش به دانش مردم
مدینه بود و
روایت ورش، راوی مصری نافع، مورد توجه اندلسیان بود. قرائت نافع تا پایان سده چهارم ق. در اندلس غلبه داشت. محمد بن عمر خیرون معافری نخستین کسی بود که در قرائت نافع پژوهش کرد. او به
مکه آمد و
حج نیز به جا آورد.
در حوزه
عرفان،
فلسفه، کلام و دیگر
علوم عقلی، متفکرانی بزرگ مانند
ابن مسره (م. ۳۱۹ق.) ،
ابن جبیرول (م. ۴۵۰ق.) ،
ابن حزم اندلسی (م. ۴۵۶ق.) ،
ابن باجه (م. ۵۳۳ق.) ،
ابن طفیل (م. ۵۸۱ق.) ،
ابن رشد قرطبی (م. ۵۹۵ق.) ، و
ابن سبعین (م. ۶۶۹ق.) برخاستند و در رشد و تحول علوم عقلی نقش ایفا کردند. در عرفان نظری،
ابن عربی (م. ۶۳۸ق.) شخصیتی ممتاز و بنیان گذار است. او مدتی مجاور مکه شد و کتاب الفتوحات المکیه او محصول این دوران است.
در اندلس، علوم عقلی به افول و انحطاط دچار شده بود.
در دانش نجوم، اندلسیان به انتقاد از هیات بطلمیوسی پرداختند و هیاتی جدید پیشنهاد کردند. تاثیر غیر مستقیم نجوم اسلامی اندلس بر دیدگاههای اروپاییانی چون کپرنیک و کپلر و
گالیله ، موجب
انقلاب در این دانش شد.
مسلمانان اندلس در علوم و فنون گوناگون از
ریاضی و جبر، ستاره شناسی،
علوم طبیعی، مکانیک و
پزشکی تا هنر و زیبایی شناسی پیشرفت کردند و آثاری مهم نگاشتند.
در داروشناسی،
ابن وافد، غافقی، ادریسی جغرافیدان، اشبیلی و
ابن بیطار، در تحولات این دانش اثر گذاشتند. با این که دانش ستاره شناسی رونقی گسترده یافت، در ریاضیات تنها همان بخش که به مسائل
ارث مربوط بود، رواج گرفت.
دانش تاریخ در اندلس از همان سدههای نخستین مورد توجه بود. از عبدالملک بن حبیب مرداسی قرطبی (م. ۲۳۹ق.) که حج گزارد و به
مدینه نزد
مالک بن انس آمد، به عنوان نخستین تاریخ نگار اندلس یاد کردهاند.
تاریخ نگاری در نیمه دوم سده پنجم ق. در اندلس به اوج رسید و گروهی از بزرگترین تاریخ نگاران اندلسی تدوین
تاریخ را به کمال رساندند. واپسین تاریخ نگار بزرگ اندلس، لسان الدین
ابن خطیب (م. ۷۷۶ق.) نگارنده الاحاطة فی اخبار غرناطه است.
عربهای اندلس با وجود بیم از اقیانوس اطلس که در خاطرشان به دریای خوفناک ظلمات پیوسته بود، در کار اکتشاف آن کوشش بسیار کردند.
سبکی ویژه در شعرسرایی موسوم به موشحات با تنوعاتش در اندلس شکل گرفت و رشد یافت. دلبستگی ادیبان و دانشوران اندلس به مشرق، افزون بر شوق زیارت حرمین، به این دلیل نیز بود که اندلسیان در
ادبیات و فرهنگ، تابع شرق بودند و راه و رسم شرقیان را در نوشتن و گفتن پی گیری میکردند.
خلیفه اموی، حکم دوم، در قرطبه کتابخانهای بزرگ بنیاد نهاد که حدود ۰۰۰/۴۰۰ جلد کتاب داشت. در دوران اموی در غرناطه، ۷۰ کتابخانه عمومی وجود داشت. در کتابخانه سلطان مراکش که هنگام عزیمت از اندلس آن را در یک کشتی به مقصد فرستاد و در راه به دست دزدان دریایی افتاد، ۰۰۰/۳۰۰ تا ۰۰۰/۴۰۰ کتاب بود. همین کتابها به دست فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا افتاد و هسته اصلی کتابخانه معروف اسکوریال شد.
معماری اندلس و به کار گیری نقوش تزیینی ویژه و سبکی خاص که به معماری اندلسی شهرت یافته، نشان دهنده رشد فنون، هنرها و صنعتها در غرب اسلامی است.
مسجد جامع قرطبه و ساختار قوسها، طاقها، آجرهای سرخ رنگ، سنگ سفید، تنوع رنگها و نقشهای آنها ویژگی این گونه معماری است.
میدانها و قصرهای قرطبه از نظر معماری و هنر شهرسازی قابل توجه هستند.
قصر و شهر الزهراء از آثار ماندگار معماری اندلسی روزگار امویان است که در هشت کیلومتری شمال غربی قرطبه قرار داشته است.
در معماری مدینة الزهراء، کنده کاریهای انجام یافته روی سنگ به جای گچ، یک پدیده نو در معماری تلقی شده است.
الزهراء بعدها ویران شد و از ۱۹۱۰م. باستان شناسان به کاوش در آن جا پرداختند.
افزون بر حرمین و اهتمام کلی مسلمانان اندلس و مغرب به حج گزاری، بهره بردن از مراکز و مدارس علمی و نهادهای فرهنگی
عراق،
خراسان،
شام و
مصر، انگیزه سفر و کوچ دانشوران و محدثان و ادیبان اندلسی میشد.
بعد از فتح اندلس، مسلمانان به ثروتها و گوهرهای گرانبهای بسیار دست یافتند. برای نمونه، در میان این یافتهها، گوهرهای گرانبهای متعلق به
حضرت سلیمان با نام مائده سلیمان به دست آمد که از طلای خالص بود و حلقههایی از طلا و زبرجد داشت و آن را ولید بن عبدالملک در تزیین میزاب (ناودان)
کعبه به کار برد.
حاجیان مغربی و اندلسی راهی طولانی برای رسیدن به اسکندریه و قاهره را پیموده، همراه کاروان مصر راهشان را به مکه ادامه میدادند. مسیر این حاجیان یک بار از سمت سیسیل (صقلیه) و رسیدن به اسکندریه و از آن جا از طریق زمینی بود. بار دیگر از راه خشکی مسیری را در شمال قاره سیاه پیموده، رهسپار قاهره میشدند.
در دوره فاطمیان، در قرن چهارم و پنجم ق. بیشتر حاجیان اندلس و نیز اهل مغرب و افریقیه از راه دریایی و خشکی به مصر میرسیدند و سپس از راه مصر و در منازل به سفر ادامه میدادند.
مسیر دریایی حاجیان اندلس به طور تقریبی بر همان مسیر سفر
ابن جبیر منطبق است. اندلسیان مشتاق
حجاز و
حج و طالبان
علم، سفرشان را از یکی از شهرهای اندلس مانند سبته آغاز کرده، سپس از سواحل ساردنی و سیسیل تا بندر اسکندریه آمده، بر نیل نشسته تا قاهره و از آن جا به بندر عیذاب بر کناره دریای سرخ میرسیدند. در آن جا حاجیان به کشتی مینشستند و آن گاه به جده فرود میآمدند و با کاروان به سوی مکه میرفتند. در مسیر بازگشت به اندلس، کسانی که قصد رفتن به جزیره اندلس داشتند، از قیروان به
تونس رفته، آن گاه برکشتی نشسته، تا محلی به نام تنس میرسیدند یا به تاهرت رفته و از آن جا به ناحیه تدمیر رسیده، سپس رهسپار قرطبه میگشتند.
درباره سختی راه حاجیان اندلس، گفتههای صاحبان تجربه در منابع بازتاب یافته است. از جمله،
ابن خلدون به حج گزاران اندلسی و مغربی پند میداد که در گذر از این منازل، بیشتر از هرچیز، باید
صبر و تحمل داشت.
تحمل مشکلات و بلایای این مسیر طولانی، ضرورتی تجربی بود که حتی در سفرنامهها به آن اشاره میشد. برخی حج گزاران در مسیر دچار رنجهای بسیار شده، میمردند یا کشته میشدند.
حاجیان اندلس به دلیل فاصله بسیار با حجاز، مسیر چند هزار کیلومتری را میبایست سپری کنند. شاید تحمل این سختیها، لقب الحاج را برای حج گزاران مغرب و اندلس مهم ساخته بود.
اعتبار اجتماعی این عنوان نزد اهل اندلس بسیار بوده و خاندانهایی که در اندلس به
ابن الحاج مشهورند، کم نیستند.
یکی از مشکلات حج گزاران اندلس، اجاره کردن کشتیهای مسیحیان برای انجام سفر از افریقیه تا اسکندریه بوده است. مشکل دیگر حج گزاران اندلسی، اخذ
مالیات (مکوس) بود که بر حسب خواسته باج گیران افزایش مییافت و در بندرهای گوناگون مانند صعید، قلزم (دریای سرخ) در مرزهای اسکندریه و فرما
گرفته میشد. سفرنامه نویسان مغربی واندلسی مانند ابوحامد غرناطی،
ابن جبیر، عبدری،
ابن بطوطه، تجیبی، و بلوی دیدههای خود را از سختگیریهای مالیات بگیران نگاشتهاند. گزارش
ابن مجاور (م. ۶۹۰ق.) که از مناطق شرقی به
حج آمده و شاهد سخت گیری بر مغربیان و اندلسیان و اخذ مالیات افزون بر توانشان بود، تاییدی بر گزارش سفرنامه نویسان اندلسی است. بر این اساس، پارهای از فقیهان اندلسی و مغربی در مواقع خطر وجوب حج را از مردمان این سرزمینها ساقط دانستهاند. ابوبکر طرطوشی، ابوبکر بن العربی،
ابن رشد،
لخمی،
ابن طلحه، و ابوعمران فاسی نظریات و فتاوای فقهی در این زمینه طرح کرده و حج گزار اندلسی را در پارهای از زمانها مستطیع ندانستهاند.
ابن رشد در دیدگاهی فقهی گفته است: حج در زمانه ما (سده ششم ق.) به دلیل عدم
استطاعت، از مکلفان ساقط است.
کاهش شمار حج گزاران اندلسی دلیلهای دیگر نیز داشت. برای نمونه، در سده هشتم و نهم ق. به دلیل این که دانشوران مناطق غرب اسلامی، مردم را به
جهاد فراخوانده و آن را بر حج برتری داده بودند، شمار حاجیان کاهش یافت.
میقات اهل مغرب و اندلس، رابغ بود که در محاذات جحفه قرار داشت.
حاجیان اندلسی هنگامی که به سرزمین
وحی میرسیدند، به مکانهای مورد توجهشان روی میآوردند. از جمله در جایی به نام شعب المبال که در میان دو مازم
عرفه قرار داشت،
نماز میگزاردند. این شعب همان جایی است که
رسول خدا در
حجة الوداع در آن فرود آمد و
وضو ساخت و
نماز مغرب و
عشا به جای آورد.
بهره بردن از محضر دانشورانی چون مالک بن انس که در اندلس شهرت یافته بود،
در اواخر سده دوم ق. یکی از علل رواج سفر اندلسیان به حجاز بوده است. محمد بن بشیر معافری (م. ۱۹۸ق.) از کسانی است که حج گزارد و با مالک بن انس دیدار کرد.
در همین شمار است یحیی بن یحیی لیثی (م. ۲۳۴ق.) از بربرهای مصمودی و راوی موطا مالک بن انس که از محدثان مکه مانند سفیان ثوری حدیث شنید و از دانشوران
مدینه و مصر نیز بهره برد.
فرزند وی که اهل دانش و
زهد بود، مجاور مکه شد و همان جا وفات یافت.
یکی از نوادگان لیثی که قاضی قرطبه بود، به حج رفت و از دانشوران مکه
حدیث شنید.
عبدالله بن مسره (م. ۲۸۶ق.) که از اندلس به مکه آمد، توانست در مکه صاحب اموال و مستغلات شود.
زکریا بن خطاب تطیلی در ۲۹۳ق. به شرق سفر کرد و حج گزارد و در مکه کتاب النسب زبیر بن بکار را از گروهی از اهل دانش آن جا فراگرفت و موطا مالک را نیز از ابراهیم حداد آموخت و روایت کرد.
قاسم بن ثابت سرقسطی (م. ۳۰۲ق.) که کتاب العین فراهیدی را در اندلس رواج داد، با پدرش به مکه رفت و از برخی محدثان حدیث شنید.
عبدالرحمن بن خلف اقلیشی به سال ۳۴۹ق. راهی مکه گشت و در آن جا نزد ابوبکر آجری و ابوحفص جمحی به کسب دانش پرداخت.
محمد بن صالح معافری (م. ۳۸۳ق.) از دانشوران حج گزار اندلس بود که در سفر حج نزد دانشوران بسیار شتافت و از مدارس و مراکز علمی سرزمینهای شرق دیدن کرد.
معافری یاد شده و ابومحمد اشبیلی (م. ۳۷۲ق.) و ابوعبدالله ورش (م. ۳۹۳ق.) به عنوان سه تن از برجستگان اندلسی سده چهارم ق. معرفی شدهاند که به شرق سفر کردند و حج گزاردند و از دانش شرقیان بهره بردند.
افزون بر اینان، دانشورانی چون محمد بن احمد مفرج قرطبی (م. ۳۸۰ق.) یاد کردنی است که از محدثان و دانشوران مکه و مدینه بهره برد و در طلب دانش کوشش بسیار کرد.
عثمان بن سعید اموی معروف به
ابن صیرفی (م. ۴۴۴ق.) از دانشوران
علوم قرآن و
تفسیر بود و هشت بار حج گزارد.
عمر بن حسن هوزنی (م. ۴۶۰ق.) در مسیر سفر به حجاز،
صحیح بخاری را استماع کرد و
روایت او را بسیاری از دانشوران اندلسی گزارش و ضبط کردند.
ابوولید ایوب باجی فقیه، دانشور و متکلم اندلسی (م. ۴۷۴ق.) سالیانی در
حجاز ماند و حج گزارد.
احمد بن عمر عذری (م. ۴۷۸ق.) نه سال در مکه به سر برد و کتاب او نظام المرجان فی المسالک و الممالک اثری مهم در جغرافیا به شمار میرود.
احمد بن عمر معافری، اهل مرسیه، حج گزارد و به
خراسان سفر کرد و با دانشوران آن دیار به ویژه دوستان و شاگردان ابوحامد غزالی دیدار کرد.
محمد بن عبدالرحیم غرناطی معروف به ابوحامد (م. ۵۶۲ق.) که تحفة الالباب و نخبة الاعجاب را نوشت، افزون بر حرمین به شرق اروپا نیز سفر کرد.
ابوعبدالله مرسی به سال ۵۷۰ق. در مرسیه زاده شد و به حجاز آمد. او همراه قافله حاجیان به مناطق گوناگون سفر کرد و حتی به خراسان آمد. مرسی در علوم گوناگون صاحب نظر و توانا بود و در ۶۵۵ق. وفات یافت.
محمد بن ابراهیم یقوری نویسنده کتاب اکمال الاکمال به مکه آمد و حج گزارد و به سال ۷۰۷ق. در مراکش وفات یافت.
درباره زنان حج گزار اندلسی نیز گزارشهایی در دست است.
دانشوران اندلس اشتیاق فراوان به اقامت در حرمین داشته و در سخنان و سرودههای خود این تمایل را آشکار کردهاند. علی بن احمد مالقی، نحوی و لغت شناس اندلسی، در شعری میگوید که جز سکونت در حجاز خواستی دیگر ندارد.
معمولا شماری از اهل اندلس پس از انجام حج، مجاور حرمین میشدند؛ مانند عثمان غماری اندلسی از دانشوران حج گزار که مدتی مجاور
مسجدالحرام بود و سپس به زیارت
مرقد نبوی رفت و مجاور آن جا شد
و نیز سید محمد بن عبدالرحمن اندلسی مالکی از دانشوران سده نهم ق. که از جارالله بن فهد قرشی در مکه بهره برد و چندی مجاور حرم مکی بود.
ابوالقاسم اندلسی نیز از کسانی بود که به مدینه آمد و مجاور حرم نبوی شد.
میزان هجرت و مجاورت اندلسیان به
حرم نبوی در سده ششم و هفتم ق. هم زمان با نفوذ ممالیک (حک: ۶۴۸-۹۲۳ق.) کاهش یافت و نسبت به همه مجاوران به حدود ۲% (۲۶نفر) رسید؛ زیرا در این هنگام، بیشتر شهرهای اسلامی اندلس به دست مسیحیان افتاده و نفوذ اسلام تنها به غرناطه در جنوب اندلس منحصر شده بود.
وجود درگیری و استبداد سیاسی در سرزمینهای مغرب و اندلس، عاملی مهم در مهاجرت به شرق بود.
بازاریابی برای کالاهای اندلسی، همسانی در مذهب فقهی مالکیان اندلس و مردم مدینه، ضرورت آشنایی و ارتباط با دیگر دانشوران کشورهای اسلامی حاضر در مدینه، و مهم تر از همه شوق زیارت و مجاورت حرم نبوی از دلیلهای مهاجرت و کوچ فردی و جمعی اهل اندلس به
مدینه منوره در سده ۱۲ق. بوده است. نیز نابسامانی اقتصادی و نیاز مالی، بسیاری از مغربیان و اندلسیان دچار تفرقه و در گیری را به مدینه میکشاند.
دانشوران اندلسی به نوشتن درباره حرمین اهتمام داشته و آثاری مهم نگاشتهاند. رزین بن معاویه عبدری سرقسطی (م. ۵۲۵ق.) که مدتی مجاور حرمین بوده، دو کتاب با عنوانهای اخبار دارالهجره و اخبار مکه درباره حرمین و تاریخ مکه و مدینه نوشته که تنها گزارشهایی از آنها در منابع پسین بازمانده است.
معجم ما استعجم نوشته ابوعبید بکری اندلسی (م. ۴۸۷ق.) از منابع مهم جغرافیای حجاز و
جزیرة العرب است که تنظیم الفبایی دارد و مکانهای شناخته و ناشناخته حجاز و قبایل مقیم و مهاجر آن جا
را شناسایی کرده است. بکری، به گفته دوزی، از بزرگترین جغرافی شناسان اندلس است. وی در کتاب دیگرش، المسالک و الممالک، از راهها و منزلها سخن آورده و سرزمینهای گوناگون
جهان اسلام را شرح داده است.
ابن حزم اندلسی کتابی به نام حجة الوداع نوشته و در آن سازگار با روایتهای
اهل سنت، گزارشی از واپسین حج
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم داده است.
ابومحمد مرجانی قرطبی، دانشور برجسته سده هشتم ق. بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار را به تاریخ مدینه اختصاص داد. کتاب او در ۱۰ باب و فصول گوناگون به تفصیل درباره تحولات، شخصیتها، مکانها و مساجد مدینه سخن گفته است.
ابوعبدالله محمد بن محمد رعینی اندلسی مکی (م. ۹۵۴ق.) در رساله تتعلق بسدانة البیت الحرام و سبب ولایتهم لذلک درباره تاریخ پرده داری و حجابت کعبه پژوهش کرده است.
سفر اندلسیان به شرق و حرمین، نه تنها برای گزاردن حج، بلکه به شوق فرا گیری
علوم دینی و آشنایی با دانشمندان بود. بسیاری از حج گزاران اندلسی، گزارش سفر خود را ثبت کردهاند. از لحاظ محتوا و روش نگارش، این سفرنامهها را به چند گونه میتوان تقسیم نمود: ۱. برخی از این سفرنامهها در میانه راه و سفر نگارش یافته و به شکل روزنوشت بوده، مانند رحله عبدری. ۲. دستهای دیگر حاصل مذاکرات و مباحثات علمی با دانشورانی بوده که فرد مسافر حج گزار با آنها دیدار کرده، مانند سفرنامه
ابن رشید فهری. ۳. شماری دیگر پس از انجام سفر نگارش یافتهاند.
از لحاظ موضوعی، سفرنامه نویسان اندلسی و مغربی در دیدهها و گزارشهای خود، بر موضوعات گوناگون از جمله تجارت، اقتصاد و کشاورزی،
مالیات و
اوقاف، آداب و
اخلاق عمومی شرقیان، خوراک، پوشاک، سیاست، فرقهها و متصوفه، مدارس دینی، اهل فکر و
علم ، مجالس وعظ و ذکر به ویژه فرهنگ عمومی حجاز، و رفتار مردمان ساکن حرمین توجه نشان دادهاند.
سفرنامههای اندلسی منبعی مهم در شناخت زندگانی فرهنگی و محیط و مراکز علمی شرق و حجاز و دانشوران اسلامی است. از این رو، این سفرنامهها حلقه رابط میان شرق و غرب اسلامی تلقی شدهاند.
از نکات مورد توجه سفرنامه نویسان اندلسی، اشاره به گستردگی اوقاف، صدقات و خیرات همگانی است که در مصر و
دمشق، در روزگار ایوبیان برای تسهیل امور حج و حج گزاران صورت میگرفته است. سفرنامه نویسان اندلسی به نبود نهادهای وقفی و خیریهها در اندلس اعتراض داشتهاند تا جایی که
ابن سعید از عدم اهتمام مرابطون و موحدون به وقف انتقاد کرده است.
در این سفرنامهها، به رفتارشناسی مردمان شرقی توجه شده است. برای نمونه، برخی سفرنامه نویسان اندلسی از بدرفتاری مردمان اسکندریه و ستم کار گزاران و راهداران آنها درباره مسافران سخن گفتهاند.
تذکرة الاخبار نوشته
ابن جبیر (م. ۶۱۴ق.) از ادیبان و دانشوران اندلسی است که به سال ۵۷۹ق. در نوجوانی از غرناطه عزیمت
حج کرد.
وی از سبته گذشت و از سواحل ساردنی و سیسیل تا بندر اسکندریه رفت. سفرنامه او به رحلة الکنانی و نامهای دیگر از جمله اعتبار الناسک فی ذکر الآثار الکریمة و المناسک شهرت دارد.
این سفرنامه که بیان کننده رخدادها و روابط مردمان میان راه با حاجیان است، درباره وضع
مکه و
مدینه و مکانهای مقدس آن دیار گزارش میدهد.
او قصیدهای درباره
ستم مالیات بگیران به حاجیان، سروده و به صلاح الدین ایوبی داده است.
در سرودهای دیگر، از صلاح الدین ایوبی خواسته تا به وضع مدینه نگریسته، بدعتهایی را که در شهر
پیغمبر رواج یافته، از میان ببرد.
سفرنامه دیگر، رحله باجی اشبیلی نوشته ابومروان باجی (م. ۶۳۵ق.) است که تنها تلخیصی از آن در دست است.
قصیدة فی وصف رحلة الامام علم الدین القاسم
ابن احمد الاندلسی بازگو کننده سفر این دانشور اندلسی سده هفتم (۶۶۱ق.) است که از مرسیه به زیارت
کعبه و
حرم نبوی آمد و در این مسیر با هر دانشور و شیخی که دیدار کرد، آن را ثبت و گزارش نمود.
ابن سعید اندلسی (م. ۶۸۵ق.) به سال ۶۳۸ق. همراه پدرش به حج رفت و شمال افریقا و مصر را دید. او آثاری معتبر در تاریخ و جغرافیا دارد و درباره سبک جغرافیانویسی او پژوهش کردهاند.
سفرنامه وی با عنوان النفحة المسکیة فی الرحلة المکیه حاوی دیده هایش از شهرها و محیط فرهنگی هر ناحیه، وصف کتابها و مذاکراتش با دانشوران مشرق است.
محمد بن محمد عبدری (م. ۶۸۹ق.) که قصد مجاورت در مکه را داشت،
با کاروان شام همراه شد و با گذر از شهر تبوک، به حجاز رفت و الرحلة المغربیه را نوشت. یادداشتهای وی پیرامون مسیر حرکتش از عقبه ایله، بستن
احرام از رابغ، رسیدن به مکه، وصف راهها، وضع مکه و مساجد آن، و بنای
کعبه است.
سفرنامه
ابن رشید فهری (م. ۷۲۱ق.) یک سفرنامه اندلسی مهم از سده هشتم ق. است. او در بسته به سال ۶۵۷ق. تولد یافت و از آلمریا برای حج بیرون رفت و در پی بازگشت، چندی در غرناطه تدریس کرد.
او در کتابش با عنوان بلند مل ء العیبة فی ما جمع بطول الغیبة فی الوجهة الواجهة الی الحرمین مکة و طیبة احوال و اوضاع حجاز و حرمین را بازگو کرده و گزارش دیدار و گفت وگوهایش با دانشوران مصر، شام، حجاز و تونس را آورده است. اهمیت این سفرنامه در وصف وضع فکری و موقعیت فرهنگی این سرزمینها و به ویژه نام بردن از شیوخ و دانشوران حرمین است.
مستفاد الرحله و الاغتراب نوشته قاسم بن یوسف تجیبی سبتی (م. ۳-۷۳۰ق.) است. آن گاه که وی به مصر رسید، خلافت فاطمیان رو به زوال داشت و او از این وضع گزارش داده است. وی از مسیر سفر حاجیان غرب آفریقا و منازل و مناطق میان راه سخن گفته و گزارشی از کعبه و تاریخ
مسجدالحرام و ابواب آن و مشایخ مجاور حرم داده است.
سفرنامه ابراهیم نمیری (۷۱۳-۷۶۸ق.) دوست خالد بلوی که پس از بازگشت در بجایه اقامت کرد و سپس کاتب دولتمردان بنی مرین شد، گویا گم شده است. همچنین از سفرنامه مکتوب ابواسحق ساحلی، شاعر و ادیب اندلسی که به
حجاز سفر نمود و آن جا اقامت کرد، آگاهی در دست نیست.
در سده هشتم ق. سفرنامه
ابن الحاج غرناطی (م. پس از ۷۶۸ق.) تالیف گشت.
ابن الحاج غرناطی به سال ۷۳۴ق. سفر خود را آغاز کرد و به حجاز رفت و حج به جای آورد و سپس به افریقیه بازگشت و نزد برخی حکمرانان خدمت نمود و در بجایه سفرنامه اش را تدوین کرد. مقری نسخهای از رحله
ابن الحاج را در دست داشته و آن را وصف کرده است.
تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق نوشته خالد بن عیسی بلوی (۷۱۳-۷۶۵ق.) با این که در ظاهر سفرنامهای است که با سبکی ادیبانه و عبارات سجع گونه نگارش یافته، حاوی بسیاری از قطعات، قصاید، و ابیات است.
تحفة النظار نوشته
ابن بطوطه (۷۰۳-۷۷۹ق.) اهل طنجه است. وی شش بار به حج رفت. مرتبه نخست سفرش به حج را در ۷۲۵ق. آغاز کرد و حج ششم او در۷۴۹ق. انجام پذیرفت.
سلطان ابوعنان مراکش به
ابن جزی اندلسی، صاحب دیوانش، فرمان داد که تحریری منظم از این خاطرات بنگارد و
ابن بطوطه گزارش دور و دراز خود و دیده هایش از شگفتیهای
جهان را بر او املا کرد.
منشاب الاخبار نوشته عبدالله بن صباح معروف به
ابن الصباح از سده نهم ق. از جنبه اجتماعی و تاریخی مهم است.
نسخهای از آن در دارالمکتبة الوطنیه تونس نگهداری میشود.
سفرنامه قلصادی نوشته ابوالحسن علی قلصادی اندلسی (م. ۸۹۱ق.) است. او در شهر بسطه از مناطق اندلس زاده شد و به سال ۸۴۰ق. برای فرا گیری دانش و ادب به مغرب و مشرق اسلامی سفر کرد و سال ۸۵۱ق. تونس را به قصد سفر حج ترک نمود.
وی مناسک
حج را بر پایه
فقه مالکی اجرا میکرد.
ابوعباس احمد حجری اندلسی مشهور به افوقای (م. ۱۰۵۱ق.) که مسلمانی اش را در اندلس مسیحی پنهان میکرد، به بخشهایی از اروپا سفر کرد و نیز به حرمین رفت و در کتابش ناصر الدین علی القوم الکافرین درباره حرمین آگاهیهایی داده است.
محمد بن علی رافعی اندلسی تطوانی (زنده در۱۱۱۰ق.) سفرنامه المعارج المرقیة فی الرحلة الشرقیه را نوشت و مراحل و منازل سفرش را در سرودهای تنظیم کرد. وی همراه کاروان مغربی پس از سپردن سی و چهار مرحله و منزل به مکه رسید و کنار گزارش از حرمین، به وصف محمل مصر، محمل شامی و کاروان بغدادی و بصری پرداخته است.
سفر به حج و سفرنامه نویسی پس از سلطه مسیحیان قطع نشد. سفرنامههایی مانند رباعیات حاج ییوی منسون، نوشته حاج موریسکی (سده ۱۶م.) در شمار سرودهها درباره حج و وصف حرمین بوده است.
سفرنامه منظوم اناشید الحاج (سده ۱۷م.) از واپسین سفرنامههای اندلسیان است که پس از سلطه مسیحیان و کاهش جمعیت
مسلمانان نوشته شده است.
از دیگر سفرنامههای نگاشته اندلسیان، میتوان به آثار
ابن عاشر اندلسی (م. ۱۰۴۰ق.) که ارجوزهای در وصف منازل حج بوده،
رحله احمد بن محمد هشتوکی با عنوان هدایة الملک العلام الی بیت الله الحرام،
رحله عبدالرحمن غنامی شاوی،
و رحله محمد فاطمی بن حسین صقلی
اشاره کرد.
(۱) آثار البلاد، زکریا بن محمد القزوینی (م. ۶۸۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۸م.
(۲) اثارة الترغیب و التشویق، محمد بن اسحق الخوارزمی (م. ۸۲۷ق.)، به کوشش الذهبی، مکه، مکتبة نزار، مصطفی الباز، ۱۴۱۸ق.
(۳) احسن التقاسیم، المقدسی البشاری (م. ۳۸۰ق.)، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق.
(۴) اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۵) الامامة و السیاسه،
ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق.
(۶) انس الساری و السارب، محمد بن القیسی (م. ۱۰۴۲ق.)، به کوشش الفاسی، وزارة الدولة المکلفة بالشؤون الثقافیة و التعلیم، ۱۳۹۰ق.
(۷) البدایة و النهایه،
ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
(۸) بغیة الملتمس، احمد بن عمیره (م. ۵۹۹ق.)، مدینه، روخس، ۱۸۸۴م.
(۹) البلدان،
ابن الفقیه (م. ۳۶۵ق.)، به کوشش یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۶ق.
(۱۰) پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۸ش.
(۱۱) تاج المفرق، خالد البلوی، به کوشش السائح، احیاء التراث الاسلامی.
(۱۲) تاریخ
ابن خلدون،
ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۱۳) تاریخ الادب العربی، عمر فروخ، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۴م.
(۱۴) تاریخ الادب العربی، کارل بروکلمان (م. ۱۳۷۵ق.)، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق.
(۱۵) تاریخ الاندلس، ناشناس، به کوشش عبدالقادر بوبایه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۳۰ق.
(۱۶) تاریخ العرب و حضارتهم فی الاندلس، خلیل ابراهیم السامرائی و دیگران، بیروت، دار المدار الاسلامی، ۱۹۹۹م.
(۱۷) تاریخ علماء الاندلس، الازدی الحافظ (م. ۴۰۳ق.)، دار المصریة للتالیف، ۱۹۶۶م.
(۱۸) تاریخ المدینة المنوره (نصیحة المشاور)،
ابن فرحون (م. ۷۶۹ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۷ق. تاریخ المسلمین و آثارهم فی الاندلس، سید عبدالعزیز سالم، اسکندریه، مؤسسة شباب الجامعه.
(۱۹) تاریخ فتح الاندلس، محمد
ابن قوطیه (م. ۳۶۷ق.)، به کوشش ابیاری، ترجمه، شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش. تاریخ قضاة الاندلس، مالقی اندلسی، بیروت، دار الآفاق الجدیده، ۱۴۰۰ق.
(۲۰) تاریخ مکه (اتحاف فضلاء الزمن)، محمد بن علی الطبری (م. ۱۱۷۳ق.)، به کوشش محسن محمد، قاهره، دار الکتاب الجامعی. تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق.)، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش.
(۲۱) تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلام، کراچکوفسکی (م. ۱۹۵۱م.)، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹ش.
(۲۲) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، به کوشش گروهی از محققان، المدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۹ق.
(۲۳) التکملة لکتاب الصله، محمد بن عبدالله القضاعی، به کوشش الهراس، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۴) التکمله،
ابن الابار (م. ۶۵۸ق.)، به کوشش الهراس، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۵) جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، حسین قرچانلو، تهران، سمت، ۱۳۸۲ش. جغرافیای جهان اسلام، غلامرضا زواره، قم، ۱۳۸۹ش.
(۲۶) جغرافیای حافظ ابرو، حافظ ابرو (م. ۸۳۳ق.)، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۵ش.
(۲۷) جمهرة الرحلات، احمد محمد محمود، مکه، مطبعة المحمودیه، ۱۴۳۰ق.
(۲۸) حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه، آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش.
(۲۹) الحجاز فی نظر الاندلسیین و المغاربه، ابراهیم احمد سعید، دمشق، الاوائل للنشر و التوزیع، ۱۴۲۵ق.
(۳۰) حدود العالم، ناشناس (کتابت، ۳۷۲ق.)، به کوشش یوسف الهادی، قاهره، ۱۴۲۳ق.
(۳۱) دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش.
(۳۲) دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه، ابراهیم زکی خورشید و دیگران، مرکز الشارقة للابداع الفکری، ۱۴۱۸ق.
(۳۳) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۳۴) دائرة المعارف فارسی، مصاحب و دیگران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ش.
(۳۵) دائرة المعارف مستشرقان، عبدالرحمن بدوی، ترجمه، صالح طباطبایی.
(۳۶) دولة الاسلام فی الاندلس، المورخ المصری (م. ۱۴۰۶ق.)، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۱۷ق.
(۳۷) الدولة العربیة فی اسبانیه، ابراهیم بیضون، بیروت، دار النهضة العربیه، ۱۴۰۶ق.
(۳۸) راه حج، رسول جعفریان، تهران، زیتون سبز، ۱۳۸۹ش.
(۳۹) رحالة الغرب الاسلامی، نواف عبدالعزیز المجد، اردن، الاهلیة للنشر و التوزیع، ۲۰۰۸م.
(۴۰) الرحلات المتبادله، عبدالواحد زنون طه، بیروت، المدار الاسلامی، ۲۰۰۴م.
(۴۱) رحلة
ابن جبیر، محمد بن احمد (م. ۶۱۴ق.)، بیروت، دار صادر.
(۴۲) رحلة الرحلات، عبدالهادی التازی، به کوشش طاشکندی، مکه، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۶ق.
(۴۳) رحلة العبدری، محمد العبدری (م. ۷۰۰ق.)، به کوشش کردی، دمشق، دار سعد الدین، ۱۴۱۹ق.
(۴۴) سفرنامه
ابن بطوطه،
ابن بطوطه (م. ۷۷۹ق.)، تهران، نشر آگه، ۱۳۷۶ش.
(۴۵) سلسلههای اسلامی جدید، کلیفور ادموند باسورث، ترجمه، فریدون بدرهای، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ۱۳۸۱ش. شفاء الغرام، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۴۶) العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق. کتاب الصله،
ابن بشکوال (م. ۵۷۸ق.)، الدار المصریة للتالیف، ۱۹۶۶م.
(۴۷) کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین کوب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۶ش.
(۴۸) مآسی الاندلس، محمد بن عبدالرحمن البشر، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۲۹ق.
(۴۹) محنة العرب فی الاندلس، اسعد حومد، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، ۱۹۸۸م.
(۵۰) المختار من الرحلات الحجازیه، محمد بن حسن الشریف، جده، دار الاندلس الخضراء، ۱۴۲۱ق.
(۵۱) المدینة المنورة فی مائة مخطوط، به کوشش مصطفی عمار منلا، مرکز بحوث دراسات المدینة المنوره، مدینه، ۱۴۲۰ق.
(۵۲) المدینة المنورة فی العصر المملوکی، عبدالرحمن مدیرس، ریاض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ۱۴۲۲ق.
(۵۳) مراصد الاطلاع، صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. ۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۵۴) المسالک و الممالک، عبدالله بن خرداذبه (م. ۳۰۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م.
(۵۵) المسلمون فی الاندلس، دینهرت دوزی، ترجمه، حسن حبشی، الهیئة المصریة العامه، ۱۹۹۴م.
(۵۶) معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م. ۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
(۵۷) المغاربة فی المدینة المنوره، محمد علی فهیم بیومی، دار القاهره، ۱۴۲۷ق.
(۵۸) منائح الکرم، علی بن تاج الدین السنجاری (م. ۱۱۲۵ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، ۱۴۱۹ق.
(۵۹) موسوعة تاریخ الاندلس، حسین مونس، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۱۶ق.
(۶۰) موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.
(۶۱) النجوم الظاهره،
ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
(۶۲) نفح الطیب، احمد المقری (م. ۱۰۴۱ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۹ق.
(۶۳) نهایة الاندلس، محمد عبدالله عنان، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۰۸ق.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«اندلس».