مانند این که مکلف ، نسبت به وجوب نماز ظهر یا جمعه در مورد خود علماجمالی دارد، سپس امارهای (مثل خبر عادل) بر وجوب نماز ظهر برای او اقامه میشود که سبب تنجز نماز ظهر بر او میگردد و او باید نماز ظهر را به جا آورد و در طرف دیگر شبهه ، برائت جاری نماید. و یا به نجاست یکی از دو ظرف علماجمالی دارد و میداند که حالت سابق در ظرف «الف» نجاست بوده است، اما حالت سابق ظرف «ب» را نمیداند؛ در این جا از راه استصحاب نجاست، نجاست ظرف «الف» بر او ثابت شده و در ظرف «ب» اصل برائت جاری میکند.
همان گونه که از ظاهر عبارت « شهید صدر » به دست میآید، علت این که آن را انحلال حکمی نامیدهاند این است که در حقیقت ، علماجمالی از بین نرفته است؛ یعنی علم تفصیلیوجدانی به تنجز تکلیف ، در طرف خاصی به وجود نیامده است تا باعث انحلال حقیقی گردد، اما چون اماره معتبر، در حکم علم بوده و حجت است و اصل عملی نیز حجت شرعی است، هر دو باعث میشوند اثر علماجمالیموجود از بین برود، هر چند خود علماجمالیموجود است.