انحصارطلبی فرعون (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفسران در اینکه آیا
فرعون تنها خود را
خدا میدانسته یا خدا و خدایانی را پذیرفته بود
اختلاف نظر دارند.
فرعون ادعای الوهیت داشت و آن را
منحصر در خود ساخته بود.
«قال لـئن اتخذت الـها غیری لاجعلنک من المسجونین»؛ (
فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!»
این
منطق نیرومند و شکست ناپذیر،
فرعون را سخت خشمگین ساخت و سرانجام به حربهای متوسل شد که همه زورمندان بی منطق به هنگام شکست و ناکامی به آن متوسل میشوند و چنین" گفت: اگر معبودی غیر من انتخاب کنی تو را از زندانیان قرار خواهم داد" (قال لئن اتخذت الها غیری لاجعلنک من المسجونین).
من این سخنان تو را نمیفهمم، همین میدانم که یک اله و
معبود بزرگ وجود دارد و آن منم! و هر کس غیر از این بگوید محکوم به
مرگ ، یا
زندان مرگ آفرین است!.
بعضی از مفسران معتقدند که الف و لام در" المسجونین" الف و لام عهد است، و اشاره به زندان مخصوصی است که هر کس را به آن میافکندند، برای همیشه در آن میماند تا
جنازه او را از زندان بیرون آورند.
در واقع
فرعون با این سخن تند و
تهدید ظالمانه میخواست
موسی علیهالسلام را خاموش کند چرا که ادامه این بحثها سبب بیداری مردم میشد، و برای جباران چیزی خطرناکتر از بیداری و هشیاری مردم نیست!.
«وقال
فرعون یـایها الملا ما علمت لکم من الـه غیری...»؛
فرعون گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر،) ای
هامان ، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای
موسی خبر گیرم؛ هر چند من گمان میکنم او از دروغگویان است!»
در اینجا با نهمین صحنه از این
تاریخ پرماجرا و آموزنده مواجه میشویم و آن صحنه سازی
فرعون بوسیله ساختن برج معروفش برای بیرون کردن
موسی از میدان است.
میدانیم یکی از سنتهای سیاست بازان کهنه کار این است که هر گاه حادثه مهمی بر خلاف میل آنها واقع شود برای" منحرف ساختن افکار عمومی" از آن فورا دست به کار آفریدن صحنه تازهای میشوند که افکار تودهها را به خود جلب و از آن حادثه نامطلوب منحرف و منصرف کنند.
به نظر میرسد که داستان ساختن برج عظیم بعد از ماجرای مبارزه موسی با
ساحران بوده، چرا که از
سوره مؤمن در
قرآن مجید استفاده میشود که این کار در هنگامی بود که فرعونیان نقشه
قتل موسی را میکشیدند، و مؤمن
آل فرعون به
دفاع از او برخاسته بود. و میدانیم قبل از مبارزه موسی علیهالسلام با
ساحران چنین سخنی در کار نبود، بلکه برنامه تحقیق در باره موسی و کوبیدن او از طریق
ساحران در جریان بود. و از آنجا که
قرآن مجید جریان مبارزه موسی را با
ساحران در سورههای
طه و
اعراف و
یونس و
شعراء بیان کرده است در اینجا از بیان آن صرفنظر نموده، تنها به مساله بنای برج پرداخته که تنها در این
سوره و سوره مؤمن مطرح شده است. به هر حال آوازه پیروزی موسی علیهالسلام بر
ساحران در سراسر
مصر پیچید،
ایمان آوردن
ساحران به موسی نیز مزید بر
علت شد، موقعیت حکومت فرعونیان سخت به خطر افتاد احتمال بیدار شدن تودههای در بند بسیار زیاد بود، باید افکار عمومی را به هر قیمتی که هست از این مساله منحرف ساخت و یک سلسله مشغولیات ذهنی که در عین حال توام با بذل و بخشش دستگاه حکومت باشد و مردم را بتواند اغفال و تحمیق کند فراهم ساخت.
فرعون در این زمینه به
مشورت نشست، و در نتیجه فکرش به چیزی رسید که در نخستین
آیه مورد بحث آمده است: "
فرعون گفت: ای گروه اطرافیان و درباریان! من خدایی غیر از خودم برای شما سراغ ندارم"! (و قال
فرعون یا ایها الملا ما علمت لکم من اله غیری).
خدای زمینی مسلما منم! و اما خدای
آسمان دلیلی بر وجود او در دست نیست، اما من
احتیاط را از دست نمیدهم و به تحقیق میپردازم! سپس رو به وزیرش هامان کرد گفت: " هامان! آتشی برافروز بر خشتها" (و آجرهای محکمی بساز) (فاوقد لی یا هامان علی الطین).
" سپس قصر و برجی بسیار مرتفع برای من بساز، تا بر بالای آن روم، و خبری از خدای موسی بگیرم!، هر چند من باور نمیکنم او راستگو باشد، و فکر میکنم او از دروغگویان است"! (فاجعل لی صرحا لعلی اطلع الی اله موسی و انی لاظنه من الکاذبین).
چرا
فرعون نامی از آجر نبرد و با جمله آتشی بر گل (خشت) بیفروز
قناعت کرد؟ بعضی میگویند دلیلش این است که تا آن
زمان ساختن آجر معمول نشده بود، و این کار به ابتکار فرعونیان صورت گرفت در حالی که بعضی دیگر معتقدند این طرز بیان یک نوع بیان متکبرانه و موافق
سنت جباران بوده است.
بعضی نیز گفتهاند کلمه" آجر" تعبیر فصیحی نیست که
قرآن آن را به کار برد، لذا بجای آن چنین تعبیری را آورده است.
در اینجا جمعی از مفسران مانند"
فخر رازی " و"
آلوسی " به بیان این سخن پرداختهاند که آیا به راستی
فرعون این دستور خود را در زمینه ساختن کاخ آسمان خراشش عملی ساخت یا نه؟
ظاهرا چیزی که فکر این مفسران را به خود مشغول داشته این است که به هیچ حساب این کار عاقلانه نبوده است، مگر مردم بالای کوهها نرفته بودند و منظره آسمان را همانگونه که بر روی
زمین است ندیده بودند؟ کاخی که به دست بشر ساخته میشود از
کوه مرتفع تر است؟ کدام احمق باور میکرد که از بالای چنین کاخی بتوان به آسمان دست یافت؟! ولی آنها که چنین میاندیشند از این نکته غافلند که اولا سرزمین مصر کوهستانی نبود، و از این گذشته ساده لوحی تودههای مردم آن
زمان را فراموش کردهاند که چگونه ممکن بود آنها را با این مسائل اغفال کرد و
فریب داد؟ حتی در عصر و
زمان ما که به اصطلاح عصر
علم و دانش است مسائلی میبینیم که شباهت به این فریب و نیرنگها دارد.
به هر حال طبق بعضی از تواریخ، " هامان" دستور داد تا زمین وسیعی برای این کاخ و برج بلند در نظر گیرند، و پنجاه هزار مرد بناء و معمار برای این کار گسیل داشت، و هزاران نفر کارگر برای فراهم آوردن وسائل کار مامور کرد، درهای خزانه را گشود و اموال زیادی در این راه مصرف کرد و کارگران زیادی به کار گمارد، به طوری که در همه جا سر و صدای این برج عظیم پیچید.
هر قدر این بنا بالاتر و بالاتر میرفت، مردم بیشتر به تماشای آن میآمدند، و در انتظار این بودند که
فرعون با این بنا چه خواهد کرد.
بنا بقدری بالا رفت که بر تمام اطراف مسلط شد، بعضی نوشتهاند معماران آن را چنان ساختند که از پلههای مارپیچ آن مرد اسب سواری میتوانست بر فراز برج قرار گیرد! هنگامی که ساختمان به اتمام رسید، و بیش از آن توان بالا بردن آن را نداشتند، روزی
فرعون با تشریفاتی به آنجا آمد، و شخصا از برج عظیم بالا رفت هنگامی که بر فراز برج رسید نگاهی به
آسمان کرد و منظره آسمان را همانگونه دید که از روی زمین صاف معمولی میدید، کمترین تغییر و دگرگونی وجود نداشت!.
معروف است تیری به کمان گذاشت به آسمان پرتاب کرد
تیر بر اثر اصابت به پرندهای، و یا طبق
توطئه قبلی خودش خون آلود بازگشت
فرعون از آنجا پائین آمد و به مردم گفت: بروید و فکرتان راحت باشد خدای موسی را کشتم!
حتما گروهی از ساده لوحان و مقلدان
چشم و
گوش بسته حکومت
وقت این خبر را باور کردند و در همه جا پخش نمودند، و از آن سرگرمی تازهای برای اغفال مردم مصر ساختند.
این را نیز نقل کردهاند که این بنا دوامی نیاورد (و طبعا هم نباید دوام بیاورد) آری این بنا در هم شکست و ویران شد و گروهی را از میان برد، و در اینجا داستانهای دیگری نقل کردهاند که چون اصالت آنها روشن نبود از نقل آنها صرفنظر شد.
قابل توجه اینکه
فرعون در این سخنش" ما علمت لکم من اله غیری" (من غیر از خودم خدایی برای شما سراغ ندارم! ) نهایت
شیطنت را به خرج میدهد الوهیت خود را مسلم میشمرد و بحث را تنها در این قرار میدهد آیا غیر از او خدای دیگری هست یا نه؟! سپس به خاطر عدم وجود دلیل آن را نیز نفی میکند.
و در مرحله سوم برای اقامه دلیل بر عدم وجود خدایی دیگر داستان برج عظیم را به میان میآورد! همه اینها نشان میدهد که او به خوبی مطالب را میدانست، اما برای تحمیق مردم مصر و حفظ موقعیت خویش با الفاظ بازی میکرد.
فرعون، معتقد به منحصر بودن حاکمیت
مصر به خود بود.
«ونادی
فرعون فی قومه قال یـقوم الیس لی ملک مصر...»؛
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا
حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمیبینید؟
منطق موسی از یک سو، و معجزات گوناگونش از سویی دیگر، و بلاهایی که بر سر مردم مصر فرود آمد و به برکت
دعای موسی علیهالسلام برطرف شد از سوی سوم تاثیر عمیقی در محیط گذاشت، و افکار تودههای مردم را نسبت به
فرعون متزلزل ساخت و تمام نظام مذهبی و اجتماعی آنها را زیر سؤال برد.
اینجا بود که
فرعون با
سفسطه بازی و
مغلطه کاری میخواست جلو نفوذ موسی علیهالسلام را در افکار مردم مصر بگیرد، دست به دامن ارزشهای پستی میزند که بر آن محیط
حاکم بود، و خود را با این ارزشها با موسی
مقایسه میکند تا برتری خویش را به ثبوت رساند، چنان که
قرآن در
آیات مورد بحث میگوید:
"
فرعون در میان قوم خود ندا داد کهای قوم من! آیا
حکومت سرزمین پهناور مصر از آن من نیست؟ و این نهرهای عظیم تحت فرمان من قرار ندارد؟
و از
قصر و
مزارع و باغهای من نمیگذرد؟ آیا نمیبینید؟ " (و نادی
فرعون فی قومه قال یا قوم ا لیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی ا فلا تبصرون).
ولی موسی چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک
لباس پشمینه! آیا شخصیت از آن او است یا از آن من؟ آیا او سخن
حق میگوید یا من میگویم؟ چشمهای خود را باز کنید و درست مطلب را بنگرید.
و به این ترتیب
فرعون ارزشهای قلابی را به چشم مردم
مصر کشید، و همانند بت پرستان عصر
جاهلیت در برابر پیغمبر
اسلام صمال و مقام را ارزشهای
واقعی انسانی گرفت.
تعبیر به نادی (ندا داد) نشان میدهد که
فرعون مجلس عظیمی از سرشناسان مملکت تشکیل داد و با صدایی رسا و بلند همه را مخاطب ساخته و این جملهها را بازگو نمود، یا اینکه دستور داد که ندای او را به عنوان یک بخشنامه در سرتاسر کشور منعکس کنند.
تعبیر به" انهار" جمع" نهر" با اینکه منظور از آن رود نیل است به خاطر آن است که این رود عظیم که همانند دریای پهناوری است به شعبههای بسیار زیادی تقسیم میشد، و سراسر مناطق آباد مصر را مشروب میساخت.
بعضی از مفسران گفتهاند
رود نیل ۳۶۰ شاخه داشت که مهمترین آنها" نهر الملک"" نهر طولون"" نهر دمیاط" و" نهر تنیس" بود.
چرا
فرعون مخصوصا روی شاخههای نیل تکیه میکند برای اینکه تمام آبادی مصر و
ثروت و قدرت و تمدن آنها از نیل سرچشمه میگرفت، لذا
فرعون به آن مینازد و بر موسی فخر میفروشد! تعبیر به" تجری من تحتی" به این معنی نیست که رود نیل از زیر قصر من میگذرد، آن گونه که جمعی از مفسران گفتهاند، چرا که رود نیل از آن عظیم تر بود که از زیر قصر
فرعون بگذرد، اگر منظور از کنار قصر او باشد بسیاری از قصرهای
مصر چنین بود، و غالب آبادیها در دو حاشیه این شط عظیم قرار داشت، بلکه منظور این است این رود تحت
فرمان من است و نظام تقسیم آن بر آبادیها طبق مقرراتی است که من اراده میکنم.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۱۲۶، برگرفته از مقاله «انحصارطلبی فرعون».