• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انحصار مهدویت در حضرت مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مهدویت، به معنای موعودباوری و اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. این منجی، در مذهب تشیع، همنام و از نسل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و شخص امام دوازدهم است.
احمد الحسن بصری که یکی از مدعیان دروغین وصایت و نیابت است به زعم باطل خود، «مهدویت» را از امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌داند. این در حالی است که بر اساس روایات متعدد مهدویت مسئله‌ای شخصی و مختص به وجود امام دوازدهم (علیه‌السّلام) می‌باشد. لذا در عصر حاضر، لقب «مَهدی» مختص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) است و ادعای احمد بصری در اثبات مهدویت برای خود کذب و دروغی بیش نیست.



احمد بصری به زعم باطل خود، مهدویت را از امام مهدی (علیه‌السّلام) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته و می‌گوید:
«القائم هو المهدی الاول و لیس الامام المهدی (علیه‌السّلام)؛ قائم همان مهدی اول است، نه امام مهدی (علیه‌السّلام)».
[۱] بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۴، ص۴۴، سئوال ۱۴۴.



مَهدی، اسم مفعول ثلاثی مجرّد از ریشه‌ هَدَی به معنای هدایت شده است. چنانچه ابن اثیر در النهایه آورده است: «مهدی یعنی آن کس که خدا، به راستی وی را به راه حق برده است». همچنین در کتاب مجمع البحرین به همین معنا اشاره کرده و گفته است: «مهدی کسی است که خدایش به سوی حق ره نموده است».
این اسم، در اصطلاح روایی، معنای خاص خود را داشته و حاکی از وجود شخصیت‌های هدایت شده‌ ای‌ است که از آنان با عنوان «مهدی» یاد می‌ شود. با توجه به روایات معصومین (علیه‌السّلام) همه امامان در عصر خود، مهدی بوده و به عنوان حجّت و فرستاده خداوند، مردم را هدایت می‌ کردند. چنانچه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به سلیم بن قیس هلالی فرمود:
««یَا سُلَیْمُ اِنَّ اَوْصِیَائِی اَحَدَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ وُلْدِی اَئِمَّه هُدَاه مَهْدِیُّونَ‌».»
ای سلیم! همانا اوصیاء من یازده نفر از فرزندانم هستند که تمامی آنان امامان هدایتگر و مهدی هستند.
اما آنچه در این مجال مورد بحث می‌ باشد، اشاره اجمالی به مساله شخصیّه بودن مهدویت امام دوازدهم (علیه‌السّلام) در عصر حاضر است که روایات متعددی بر آن تصریح کرده‌اند. لذا در عصر حاضر، لقب «مَهدی» مختص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و تمامی روایاتی که پیرامون ظهور حضرت و با عناوین ««الْمَهْدِی‌ مِنْ آلِ مُحَمَّد»» ،««الْقَائِمُ الْمَهْدِی‌»»،««مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه»»،««مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مَهْدِیُ‌ الْاُمَّه»»،««مَهْدِیُ‌ اُمَّتِی‌»»،««الْمَهْدِیَ»»،««مَهْدِیَ»»صادر شده‌اند، تصریح به امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دارند که به برخی از این روایات اشاره می‌ گردد:
««وَ عَنْهُ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْحَسَنِیِّ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) ) قَالَ: لَمَّا وَهَبَ لِی رَبِّی مَهْدِیَ‌ هَذِهِ الْاُمَّه اَرْسَلَ مَلَکَیْنِ فَحَمَلَاهُ اِلَی سُرَادِقِ الْعَرْشِ حَتَّی وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً بِعَبْدِیَ الْمُخْتَارِ لِنُصْرَه دِینِی وَ اِظْهَارِ اَمْرِی وَ مَهْدِیِ‌ خَلْقِی...».»
امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی که خداوند مهدی این امت را بر من بخشید، دو فرشته از جانب آسمان فرستاد تا وی را عرش بردند. خداوند فرمود: مرحبا به بنده من. کسی که اختیاردار نصرت و یاری از دین من بوده و امر مرا آشکار می‌کند و هدایت کننده خلق من است.
««وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: اِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی اَدْیَانِکُمْ... قُلْتُ: یَا سَیِّدِی مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ... قَالَ اَنَا السَّابِعُ، وَ ابْنِی عَلِیٌّ الرِّضَا الثَّامِنُ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ التَّاسِعُ، وَ ابْنُهُ عَلِیٌّ الْعَاشِرُ، وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ حَادِیَ عَشَرَ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ سَمِیُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کُنْیَتُهُ الْمَهْدِیُ‌ الْخَامِسُ بَعْدَ السَّابِعِ».»
امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: زمانی که پنجمین از فرزندان هفتمین نباشد، خدا را خدا را که مراقب دین خود باشید. راوی پرسید؛ ‌ای آقای من. پنجمین از هفتمین کیست؟ فرمود: من هفتمین هستم و فرزندم رضا هشتمین و فرزندش محمد نهمین و فرزندش علی دهمین و فرزندش حسن یازدهمین است و فرزندش محمد که جدش رسول خدا به این نام نامیده و کنیه اش مهدی است. که می‌شود پنجمین از هفتمین.
««بِسنده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ: ‌ الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ‌».»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: امامان بعد از من دوازده هستند که نه امام از فرزندان حسین (علیه‌السّلام) بوده و نهمین آنان مهدی آنها است.
««حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَنِ بْنِ مَنْدَه بسنده عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) یَا حُسَیْنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ تِسْعَه مِنَ الْاَئِمَّه مِنْهُمْ مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوکَ فَالْحَسَنُ بَعْدَهُ فَاِذَا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ فَاِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِیٌّ ابْنُکَ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَمُوسَی ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُوسَی فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَالْحَسَنُ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَالْحُجَّه بَعْدَ الْحَسَنِ یَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای حسین! نه امام از فرزندان تو به وجود می‌آیند. یکی از آنان مهدی این امت است. پس زمانی که پدرت شهید شد، حسن (علیه‌السّلام) بعد از ایشان و زمانی که حسن مسموم شد تو و زمانی که تو شهید شدی پسرت علی و زمانی که علی رفت پس محمد و زمانی که محمد رفت پس فرزندش جعفر و زمانی که جعفر رفت فرزندش موسی و زمانی که موسی رفت فرزندش علی و زمانی که علی رفت فرزندش محمد و زمانی که محمد رفت فرزندش علی زمانی که علی رفت فرزندش حسن و زمانی که حسن رفت پس فرزندش حجت بعد از حسن است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان طور که از ظلم و جور پر شده است.


در خصوص محل تولد امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دو نوع روایت صادر شده است، یک روایت، زادگاه آن حضرت را مَدینه و روایات دیگر آن را سامرا دانسته ‌اند، گذشته از آن؛ انصار احمدالحسن بر این باورند که در آن روایت مدینه را باید «مُدینه» خواند که آنهم دلالت بر محل ولادت احمدالحسن از روستای مُدینه دارد. در روایتی از منابع اهل سنت آمده است که:
««الْمَهْدِیُّ مَوْلِدُهُ بِالْمَدِینَه ، مِنْ اَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)، وَاسْمُهُ اسْمُ نبیّ...».»
محل تولد مهدی مدینه و از اهل بیت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و اسمش اسم نبی است.
در پاسخ به ادعای احمد بصری، ابتدا حدیث مورد استناد وی مورد بررسی قرار می‌ گیرد. این حدیث از طرق عامه در کتاب الفتن نعیم بن حماد نقل شده و مورد پذیرش نمی‌باشد. لذا به برخی از دلایل بی اعتبار بودن این کتاب اشاره می‌ گردد:
الف. به شهادت رجالیون اهل سنت، ابن حماد علاوه بر ارتکاب اشتباهات روایی متعدد، احادیثی نادرست نقل نموده و گاه جعل روایت نیز هم کرده است.
ب. نسبت این کتاب به مؤلف قطعی نبوده و محدثان و رجالیون قدیمی اهل سنت از چنین کتابی یاد نکرده‌اند.
ج. در این کتاب روایاتی نقل شده است که ساختگی بودن آن آشکار است. به عنوان نمونه در روایتی آورده است: علی (علیه‌السّلام) فرمود با معاویه مبارزه نکنید زیرا به هر حال امیری نیکوکار یا فاجر لازم است.
علاوه بر تمامی این اشکالات، چنانچه روایتی که از طرق عامه صادر شده است با روایت صحیحی که از طرق خاصه (شیعه) صادر شده متعارض باشد، ترجیح با روایت شیعه است. (بر اساس روایات و اجماع علمای شیعه، محل ولادت امام مهدی (علیه‌السّلام) در سامراء بوده است.)
از حدود هزار سال پیش، به مجموعه‌ای از چند روستا در شمال بصره عراق «الجزائر» گفته می‌شد که از جمله آنها روستای «الهویر» و «المُدینه» است. محل تولد و زندگی احمدالحسن روستای الهویر است که در چهار کیلومتری روستای المُدینه قرار گرفته و حد فاصل بین روستای الهویر و روستای المُدینه را دجله البصره قرار دارد. بنابراین دلیلی بر این سخن وجود ندارد که او را متولد مُدینه دانست و روایت مذکور را به او تطبیق داد.
[۱۹] توضیح بیشتر بر اساس نقشه منطقه در سایت http://borouj.ir



۱. بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۴، ص۴۴، سئوال ۱۴۴.
۲. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۴۱۸.    
۴. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۵۲.    
۵. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۶۴.    
۶. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۴۶.    
۷. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۸۱.    
۸. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۰۰.    
۹. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۲، ص۷۷.    
۱۰. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۱، ص۲۶۰.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۴.    
۱۲. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۵۷.    
۱۳. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۶۱.    
۱۴. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۲۳.    
۱۵. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۶۲.    
۱۶. ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۵۴.    
۱۷. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۷۶.    
۱۸. مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، ص۷۱.    
۱۹. توضیح بیشتر بر اساس نقشه منطقه در سایت http://borouj.ir



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار