انبیاء و آخرت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنا به
آیات قرآن، انبیاء علیهمالسلام به
آخرت اعتقاد داشتند و از
صالحان و آبرومندان درآخرت هستند.
ابراهیم علیهالسلام از شايستگان و
صالحان در آخرت:
۱. «و من يرغب عن ملّة إبرهيم ... و إنّه فى الاخرة لمن
الصلحين؛
چه كسي آئين ابراهيم (با آن پاكي و درخشندگي) رويگردان خواهد شد... و او
در جهان ديگر از
صالحان است.»
۲. «إنّ إبرهيم كان أمّة ...• ... و إنّه فى الأخرة لمن
الصلحين؛
ابراهيم (به تنهائي) يك امت بود... و
در آخرت از
صالحان است. »
۳. «و ابرهيم اذ قال لقومه اعبدواللَّه و اتقوه ذلكم خيرٌ لكم ان كنتم تعلمون• و وهبنا له إسحق و يعقوب ... و إنّه فى الأخرة لمن
الصَّلحين؛
ما ابراهيم را فرستاديم، هنگامي كه به قومش گفت: خدا را پرستش كنيد، و از او بپرهيزيد كه اين براي شما بهتر است اگر بدانيد. و ما به او اسحق و يعقوب را بخشيديم...و
در آخرت از
صالحان است.»
شعیب علیهالسلام، توجّه دهنده مردم به عالم
آخرت:
«و إلى مدين أخاهم شعيبا فقال يقوم اعبدوا اللَّه و ارجوا اليوم الأخر ...؛
ما به سوي مدين برادرشان شعيب را فرستاديم، گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميدوار باشيد....»
عیسی علیهالسلام شخصيّتى
آبرومند در آخرت:
«... عيسىابن مريم وجيها فى الدّنيا والأخرة ...؛
.... مسيح، عيسي پسر مريم
در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود....»
•••
پیامبر صلیاللهعلیهوآله، بر خوردار از
امداد الهى
در آخرت:
«من كان يظنّ أن لن ينصره اللَّه فى الدّنيا و الأخرة ...؛
هر كس گمان ميكند كه خدا پيامبرش را
در دنيا و
آخرت ياري نخواهد كرد....» بنابر اينكه ضمير «ينصره» به پيامبر صلیاللهعلیهوآله برگردد، استفاده مىشود كه حضرت از امداد الهى
در آخرت برخوردار است.
•••
آخرت، جايگاهى به مراتب بهتر از دنيا براى پيامبر صلیاللهعلیهوآله:
«و للأخرة خير لك من الأولى؛
و مسلما
آخرت براي تو از دنيا بهتر است.»
موسی علیهالسلام، خواهان
حسنه آخرتى براى خود و پيروانش:
«و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا ...• و اكتب لنا فى هذه الدّنيا حسنة و فى الأخرة ...؛
و موسي از قوم خود هفتاد تن از مردان را براي ميعادگاه ما برگزيد... و براي ما
در اين دنيا و سراي ديگر نيكي مقرر دار....»
عقیده به
آخرت از اصول آيين
یعقوب علیهالسلام:
«... إنّى تركت ملّة قوم لايؤمنون باللَّه و هم بالأخرة هم كافرون• و اتّبعت ملّة ءاباءى إبرهيم و إسحق و يعقوب ...؛
... من آئين جمعيتي را كه ايمان بخدا ندارند و به سراي ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتي شدم.)من از آئين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب پيروي كردم....»
اعتقاد
یوسف علیهالسلام به عالم
آخرت:
«... إنّى تركت ملّة قوم لايؤمنون باللَّه و هم بالأخرة هم كافرون؛
... من آئين جمعيتي را كه ايمان بخدا ندارند و به سراي ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتي شدم.)»
دعاى يوسف علیهالسلام به درگاه خدا براى برانگيخته شدن با
صالحان در آخرت:
«ربّ قد ءاتيتنى من الملك ... أنت وليّى فى الدّنيا و الأخرة توفّنى مسلما و ألحقنى
بالصلحين؛
پروردگارا! بخش (عظيمي) از حكومت به من بخشيدي ... تو سرپرست من
در دنيا و
آخرت هستي، مرا مسلمان بميران. و به
صالحان ملحق فرما! »
ایمان يوسف علیهالسلام به خدا و
آخرت، عامل دستيابى او به علم
غیب و
دانش تعبير
رؤیا:
«قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلّانبَّأتكما بتأويله قبل أن يأتيكما ذلكما ممَّا علَّمنى ربّى إنّى تركتملَّة قوم لّايؤمنون باللَّه وهم بالأخرة همكفرون؛
(يوسف) گفت پيش از آنكه جيره غذائي شما فرا رسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت اين از علم و دانشي است كه پروردگارم به من آموخته من آئين جمعيتي را كه ايمان بخدا ندارند و به سراي ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتي شدم.)»
جمله «انّى تركت ...» تعليل براى «علّمنى ربّى» است؛ يعنى خداوند به سبب اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم، چنين علمى را به من آموخت.
اعراض يوسف علیهالسلام از آيين منكران
آخرت:
«قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلّانبَّأتكما بتأويله قبل أن يأتيكما ذلكما ممَّا علَّمنى ربّى إنّى تركتملَّة قوم لّايؤمنون باللَّه وهم بالأخرة همكفرون؛
(يوسف) گفت پيش از آنكه جيره غذائي شما فرا رسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت اين از علم و دانشي است كه پروردگارم به من آموخته من آئين جمعيتي را كه ايمان بخدا ندارند و به سراي ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتي شدم.)»
قاتلان پيامبران، گرفتار
حبط اعمال و بىياورى
در آخرت:
«إنّ الّذين يكفرون بايت اللَّه و يقتلون النبيّين بغير حقّ ...• أولئك الّذين حبطت أعملهم فى الدّنيا و الأخرة و ما لهم من نَّصرين؛
كساني كه نسبت به آيات خدا كفر ميورزند و پيامبران را بناحق ميكشند... آنها كساني هستند كه اعمال (نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ،)
در دنيا و
آخرت تباه شده، و ياور و مددكار (و شفاعت كننده اي) ندارند. »
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۱۳۲، برگرفته از مقاله «آخرت».