امکان وحی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امکان
نزول وحی از عالم روحانی همواره مورد توجه افراد
بشر بوده است. در این مجال این موضوع را از دیدگاه روشنفکران، فلاسفه و
قرآن بررسی میکنیم.
وحی در واقع نوعی برقراری رابطه میان
ملأ اعلی و
ماده سفلی است و از همین رو این پرسش مطرح شده است که چگونه این رابطه برقرار میشود، در حالی که
سنخیت (همتایی و تناسب) بین رابط و مربوط شرط است؟
به علاوه
صعود و
نزول و مقابله مستلزم
تحیز (جهت داشتن) است، حال آن که جهان ورای ماده دارای
تجرد محض (عاری از صفات
جسمانی) است.
برخی روشنفکران
غرب زده که به اصطلاح گرایش دینی پیدا کردهاند، با نگاهی نو به پدیده وحی میگویند:
آن چه
پیامبران با نام وحی عرضه کردهاند، انعکاس افکار درونی آنان است. پیامبران مردانی خیراندیش و
اصلاح طلب بودهاند که خیراندیشی درونشان به صورت وحی و گاه به صورت
ملک تجسم یافته و
گمان بردهاند که از جایگاهی دیگر بر آنان
الهام شده است و بدین سبب برخی نادرستیها که در گفتهها و نوشتههای آنان یافت میشود،
بدیهی و طبیعی است، زیرا ساختار فکری و
اندیشه چنین مردانی مولود محیط و جو حاکم بر افکار و
عقاید مردم آن
زمان است. از همین رو در گفتارشان برخی
باورهای زمان خویش را آوردهاند که سپس نادرستی آن
ثابت شده است وگرنه
خداوند،
اعلی و
اشرف از آن است که نادرستیهایی در سخنش یافت شود.
ارائه اینگونه
تفسیر از جایگاه
پیامبران الهی در واقع
انکار نبوت است، و گویای این است که ارائه کنندگان این تفاسیر، یا پیامبران را افرادی
ساده لوح فرض کرده اند که
واقعیت را از
تخیلات تشخیص ندادهاند، یا آنان را حیله گر و
دروغ گو پنداشته اند در حالی که درستی و
صداقت، بزرگی و جلالت شأن
انبیا بر همگان روشن است.
این روشنفکران دچار دو
اشتباه شدهاند:
۱. برای
تحقیق و بررسی نمونههای
وحی آسمانی به کتابهای تحریف شده که ترجمههای ناقص و آمیخته با تصرفات دیگران است رجوع کردهاند، در حالی که قبلا می بایست از
صحت این نوشتهها اطمینان پیدا میکردند.
۲.
انسان را موجودی مادی فرض کردهاند، حال آن که انسان ترکیبی از
روح و جسد است که روحش از سنخ ملا اعلی است و
سنخیت که شرط برقراری رابطه محسوب میشود، وحی را امکان پذیر میکند.
در بیان بعد ملکوتی انسان،
مولوی عارف بلند آوازه میگوید:
«من ملک بودم و
فردوس برین جایم بود •
آدم آورد در این
دیر خراب آبادم».
مشابه بیت فوق به
زبان عربی توسط دانشمند بزرگ
ابن سینا نیز بیان شده است:
«هبطت الیک من المحل الارفع • ورقا ذات تعزز و تمنع».
و در اشعار منسوب به
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آمده است:
«اتزعم انک جرم صغیر • و فیک انطوی العالم الاکبر».
در این
بیت به این واقعیت اشاره شده است که تمامی مراتب عالم وجودی در وجود انسان نهفته است.
مساله
روحانیت انسان و سنخیت او با ملا اعلی در جای خود به طور مفصل بحث شده است ولی برای این که بتوانیم بحث وحی و جایگاه آن را به خوبی روشن سازیم، به توضیحاتی چند از
قرآن و
حدیث اشاره میکنیم.
روحانیت انسان یکی از مسائلی است که از دیرباز فکر
بشر را به خود مشغول ساخته است. توجه به این مساله باعث شده که موضوع روحانیت انسان در
فلسفه، فرهنگ و هنر نیز
جایگاه خاصی پیدا کند. هم چنین در قرآن و حدیث بارها بدان اشاره شده و در
فلسفه اسلامی نیز این مساله مطرح بوده است. در این جا به گوشهای از آن چه در قرآن و حدیث در این باره آمده است، میپردازیم:
انسان موجودی دوجانبه است که در میانه دو
جهان ماده و
مجردات قرار دارد و دارای روح و
جسم است. از جانب روح
متعالی است و دست بر
آسمان دارد و از سوی
جسم متسافل است و بر زمین دست نهاده است.
قرآن پس از آن که مراحل
آفرینش انسان را در دوران جنینی وصف میکند، در مراحل پی در پی او را به جایی میرساند که از
جهان ماده فراتر رفته و روح متعالی در او دمیده میشود: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا
، و به
یقین انسان را از عصارهای از گل آفریدیم، سپس او را
نطفهای در جایگاه استواری (
رحم) قراردادیم، سپس نطفه را به صورت
علقه (خون بسته) و علقه را به صورت
مضغه (چیزی شبیه
گوشت نرم شده) و مضغه را (که حالت غضروفی دارد) به صورت استخوانهایی در آوردیم و بر استخوانها گوشت پوشانیدیم».
قرآن تا این جا مراحل
وجود مادی انسان را مطرح میکند، آن گاه میفرماید: «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
، سپس آن را
آفرینش تازهای دادیم، پس گرامی باد خدایی که بهترین آفرینندگان است». این آفرینش دیگر، همان
روح انسان است که پس از گذشت چهار ماه دوران
جنین بر او دمیده میشود.
در
آیه دیگری نیز به این دو مرحله آفرینش اشاره شده است : «وَ بَدَأَ خَلْقَ الإنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ،
. و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس
نسل او را از چکیده آبی پست آفرید سپس (
اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید».
نکته جالب در این آیه آن است که روح دمیده شده در انسان از سنخ
عالم ملکوت معرفی میشود (من روحه) و به خود
پروردگار نسبت داده میشود و نشان میدهد که روح فراتر از سنخ
مادیات است.
امام صادق (علیهالسّلام) در این زمینه میفرماید: «ان الله خلق خلقا و خلق روحا ثم امر ملکا فنفخ فیه،
خداوند آفریدهای آفرید و روحی آفرید سپس
فرشتهای را دستور داد تا روح را در آفریده بدمد». انسان از دیدگاه قرآن، آفریدهای است که از
جسم و روح به وجود آمده است، ابتدا
کالبدی آفریده شده و سپس
روان جاوید در آن دمیده شده است.
از دیدگاه
فلسفه، انسان یک
موجود مادی محض نیست یعنی انسان به همین
پدیده جسمانی که از گوشت و
پوست و
استخوان و
عضلات تشکیل یافته است، منحصر نمیشود بلکه وجودی والاتر دارد که او را در مرتبهای فراتر از
جهان ماده قرار میدهد، و از چارچوپ
جسمانی محض خارج میکند.
بر اساس توضیحات فوق، انسان در وجود خود دارای دو
جنبه است : جنبه
جسمانی و روحانی. پس عجیب نیست که احیانا با عالم
ماورای ماده ارتباط برقرار کند زیرا چنین ارتباطی مربوط به جنبه روحی و باطنی اوست، که ارتباطی پوشیده است، و همین امر پدیده وحی را تشکیل میدهد.
وحی یک پدیده روحانی است و در افرادی یافت میشود که دارای خصایص روحی والا هستند. این خصایص در وجود آنها
صلاحیت ارتباط با عالم بالا رابه وجود میآورد لذا
مکاشفاتی در
باطن برای آنها رخ میدهد، یا مطالبی به آنان
الهام میشود، که از خارج وجودشان نشات گرفته است. این الهامات و مطالب از خارج بر آنان
القا میشود نه این که از داخل
ضمیر آنان بر ایشان جلوه گر شود، چنان که منکران وحی تصور کردهاند.
بنابراین وحی یک پدیده فکری یا انعکاس
حالت درونی نیست که برای
پیامبران رخ داده باشد، بلکه یک القای روحانی است که از
عالم بالا انجام گرفته است منتها در این میان چیزی که ما نمیتوانیم آن را
درک کنیم، اگرچه یک واقعیت بوده و ایمانی استوار بدان داریم، چگونگی برقراری این
ارتباط روحانی است. ما وقتی تلاش میکنیم آن را درک کنیم، میخواهیم با معیارهای مادی
کیفیت این ارتباط را دریابیم یا موقعی که میخواهیم آن را
توصیف کنیم، با الفاظ و کلماتی این
ارتباط را وصف میکنیم که برای مفاهیمی وضع شده که از دایره
محسوسات فراتر نرفته است. بنابراین موضوع همچنان بر ما
پنهان میماند. تعبیرات در این باره جنبه
استعاره و
تشبیه داشته و به
مجاز و
کنایه میماند، و هرگز این تعبیرات حقیقی و واقع نما نیستند. پس گرچه
پدیده وحی قابل قبول بوده و پایه
ایمان را تشکیل میدهد، ولی قابل
وصف و درک حقیقی نیست. در واقع وحی صرفا یک پدیده روحی است که فقط برای کسانی قابل درک است که
اهلیت و شایستگی آن را دارند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «امکان وحی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۰۳