امکان تربیت اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نیاز به تربیت اخلاقی در
فطرت انسان امکان تربیت اخلاقی را در انسان ممکن میکند.
امروزه بین دو حوزه تربیت و اخلاق فرقهایی مطرح شده است تا آن جا که صاحب نظران علوم تربیتی و حوزه
اخلاق آن دو حوزه را دو
علم مستقل میدانند، گر چه سابقا و در یک جا مورد
استعمال و بحث قرار میگرفت. گروهی به علم الاخلاق و
فلسفه اخلاق روی آورده و جمع دیگری به مباحث علوم تربیتی اشتغال و علاقه دارند.
برای آشنائی از ماهیت تعلیم و تربیت تنها به یک نظریه توجه کنید؛
بو علی سینا، میگوید: ماهیت تعلیم و تربیت عبارت است از «برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد
کودک، سلامت
خانواده و تدبیر شئون اجتماعی، برای وصول
انسان به کمال دنیوی و
سعادت جاویدان الهی».
در تعریف نهایی تعلیم و تربیت، گفتهاند:
اعمال ارادی و هدفدار یک انسان (مربی) بر انسان دیگر (متربی) با یک جریان هدف دار و حاوی محتوی است.
اما اخلاق نیز ماهیت و تعریفی دارد که تنها به معنای اصطلاحی آن بسنده میشود: «اخلاق گاهی به معنای صفات نفسانی
استعمال میشود و گاهی به عنوان صفت فعل به کار میرود یعنی کار اخلاقی».
«علم اخلاق، علمی است که از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد بحث میکند و هم چنین کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن
صفات رذیله و زشت را نشان میدهد».
و به هر حال این دو حوزه با تفاوتهایی که برای آن بیان کردهاند یک نقطه مشترک دارند و آن سعادت انسان است.
درباره موضوع مقاله دو سوال مطرح است. سوال اول، آیا اصولا امکان دارد که تربیت اخلاقی تحقق پیدا کند؟ سوال دوم این که آیا یک فرد با شرائط فعلی جامعه امکان تربیت اخلاقی پیدا کرده است؟ برای پاسخ به سوال اول، ابتدا سراغ دانش
روان شناسی میرویم. این علم عهده دار بررسی ویژگیهای مختلف روحی ـ روانی انسان است. در وجود آدمی انگیزههایی تعبیه شده است که به ناچار باید به آنها آگاهی پیدا کنیم. برخی از انگیزهها طبیعی است و پارهای دیگر اکتسابی. گر چه تفکیک این دو در انسان خیلی سخت است اما در این جا برای آموزش آن، این دو را تفکیک کردهایم. نمونههائی که برای انگیزههای طبیعی ذکر شده عبارت از غرائزی است که رفتارهای آدمی را شکل میدهد. به جای غرائز مفهوم
نیاز را نیز میتوان استفاده کرد. غرایز، نیازها و یا انگیزههای طبیعی در یک طبقه بندی به سائقها ـ نیاز به امنیت، نیاز به تعلق داشتن و مورد تحسین واقع شدن ـ نیازهای فطری (شناختی ـ عاطفی) شناخته شده است.
تفاوت اساسی انسان با سایر حیوانات، در روحی است که
انسان دارد،
روح الهی انسان که به نفس ناطقه نیز مشهور است، او را از سایر حیوانات جدا میسازد خداوند وقتی راجع به
خلقت انسان صحبت میکند، خاطر نشان میسازد که به انسان روحی داده است که از آن تعبیر به «روح من» میکند.(در چندین
آیه قرآن، خداوند
دمیدن روح را به خود نسبت داده است. و آن را امری از امور مختص خود قلمداد کرده است. این نشان میدهد که کسی آن را دریافت نخواهد کرد و هیچ کس قادر به ساخت و یا نفخ آن غیر از ذات اقدس خداوند نخواهد بود، سورههای
حجر و
ص)
این روح، یعنی روح خدائی به هیچ یک از موجودات دیگر داده نشده است. این روح منحصر به فرد، خود نیازهائی دارد که از آن نیازها تعبیر به نیازهای فطری میشود. به این ترتیب «نیازهای فطری، نیازهایی هستند که از روح الهی انسان سرچشمه میگیرند».
نیازهای فطری بدین ترتیب طبقه بندی شده است:
۱ـ حقیقت جویی، ۲ـ نیاز به
اخلاق یا فضایل، ۳ـ نیاز به زیبایی، ۴ـ خلاقیت و ابداع، ۵ـ نیاز به
عشق و پرستش.
آن چه در این جا مورد بررسی قرار میگیرد «نیاز به اخلاق» است. موضوع سوال اصلی ما این است که آیا ذاتا امکان تربیت اخلاقی وجود دارد یا نه؟ در پاسخ به این سوال به این جا رسیدیم که در
فطرت انسان «نیاز به اخلاق» تعبیه شده است.
انسان برای زندگی اجتماعی خود ناگزیر از وضع قوانین و اطاعت از آن است. در اجتماع، قوانین سعی میکنند حدود هر کس را تعیین و آنان را موظف به رعایت حقوق دیگران نماید. این قوانین گاه به مقررات اجتماعی و گاهی به
اخلاق اجتماعی شهرت پیدا کردهاند. این مقررات و یا اخلاق اجتماعی در واقع نیازی ثانوی برای زندگی اجتماعی انسان به شمار میآیند. انسان به طور طبیعی نیازمند به این گونه قوانین نیست، بلکه از آن جائی که برای رفع حوائج خود ناگزیر از زندگی اجتماعی است، لذا این مقررات را برای تنظیم حیات اجتماعی خویش وضع و رعایت میکند. مقصود از نیاز انسان به اخلاق، نیاز به مقررات اجتماعی و بین فردی نیست، بلکه مقصود از نیاز به اخلاق، تمایل طبیعی آدمی برای داشتن کمالات و خیرات اخلاقی است. انسان گذشته از این که در اجتماع زندگی میکند، فضیلت را دوست دارد و طالب آن است. انسان اگر در جهان به تنهائی هم زندگی کند، باز خود را مجاز به انجام هر کاری نمیداند.
او از این که بر نفس خویش مسلط باشد، احساس لذت مینماید و این سرمایه اولیه اخلاق به شمار میآید. آدمی از ضعف خویش در مقابل خواستهها و تمایلات، احساس ناخرسندی مینماید. از این رو از ضعف
عقل گریزان بوده و تمایل به حاکمیت عقل بر حیات خویش دارد. و اخلاق نیز از عقل ناشی میشود.
با این توضیحات برای پی بردن به این که امکان تربیت اخلاقی یک امکان اصیل و قابل اعتنا است کافی است کمی با خود اندیشه کنیم. تجربه ثابت کرده است که
انسان از داشتن فضیلتهای اخلاقی احساس رضایت مندی کرده و از صفاتی چون
ظلم و تضییع حقوق و کارهای منافی
عفت شرمسار است. این قضیه به ما در فهم امکان ذاتی تربیت اخلاقی کمک میکند. بنابر این به حکم
عقل، تربیت انسان امری کاملا طبیعی است در غیر این صورت وجود چنین نیازهایی چه معنایی دارد؟
علت دیگری که خارج از تفکر و تجربه انسانی است، وجود مکتبهای گوناگون دینی و غیر آن است که هر کدام به طریقی به فضیلتهای اخلاقی توصیه میکند. اگر در این که آیا تربیت اخلاقی امکان دارد یا نه، شکی کنیم، کافی است که به
ادیان الهی توجه کنیم. اگر چنین امکانی وجود نداشت، این همه ادیان در عصرهای گوناگون برای نسلهای مختلف تلاش نمیکرد. میدانیم در
کتب آسمانی پارهای از مطالب به
تاریخ و برخی به
عقاید و در قسمتهای دیگری به
اخلاق پرداخته است. اگر انسان به اخلاق نیاز نداشت و یا تربیت اخلاقی در انسان بی تاثیر بود، آمدن این همه توصیههای اخلاقی لغو و بیهوده میشد و
خداوند کار عبث و بی ثمر مرتکب نمیشود. پس امکان دارد که بگوئیم تربیت اخلاقی در انسان کار ساز است. علاوه بر وجود
دین و
شریعتی که توصیه به اخلاق میکند،
رسولان الهی نیز چنین تکلیفی را بر عهده دارند. رسالت پیامبران رهنمون ساختن انسانها به
سعادت است. آنان تلاش کردهاند تا ارزشهای اخلاقی را توسعه دهند. پس اگر امکان تربیت اخلاقی وجود نداشت ارسال رسولان هم کاری لغو و بیهوده بود در حالی که خداوند
حکیم است.
سومین مؤید برای وجود امکان تربیت اخلاقی، باور و اعتقاد به
معاد است. معاد و بازگشت به جایگاهی که صواب از ناصواب و سره از ناسره بازخوانی میشود منجر به بروز رفتارهای اخلاقی و پایبندی به ارزشها میشود. وجود باور به معاد و بازگشت انسانها به میز محاکمه مؤید دیگری بر وجود چنین امکانی است. در واقع معاد محرکی است برای خود سازی و توجه به پاک سازی
نفس از آلودگیها. بنابر این با توجه به قرائن مذکور آن چه
امید تکامل و پایبندی اخلاقی در انسان را روز افزون میکند التفات بشر به معاد است.
امروزه با نگاهی گذرا به مراکز تربیتی از جمله مهد کودکها، مدارس علمی، مراکز باز پروری، ندامت گاهها و... میتوان به این نتیجه رسید که رشد و تربیت اخلاقی در انسانها قطعی و غیر قابل انکار است.
با توجه به آن چه بیان شد اگر بگوییم انسان قابلیت تربیت ندارد مستلزم تناقض شدهایم.
و اینک به سوال دوم میپردازیم: آیا با شرائط فعلی امکان وقوعی تربیت اخلاقی وجود دارد یا خیر؟ آیا واقعا بشر با تربیتهای موجود، توانسته است خود را به درجات عالی رشد و پویائی اخلاقی برساند یا خیر؟ چه نمونه هائی سراغ دارید تا روشن کند که واقعا بشر قابلیت تربیت را دارند؟ در پاسخ و تبیین سوال مذکور به
قرآن، کتاب هدایت، مراجعه میکنیم در آیه ۵۰ از
سوره طه، خداوند میفرماید: «ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی»
پروردگار ما کسی است که به هر موجودی آن چه لازمه آفرینش او بود عطا فرمود و آن گاه هدایتش کرد.
این
آیه شریفه بارقه امید را در دلها زنده میکند که هدایت و رستگاری انسان از ضروریات و مسلمات است و جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست. از سوی دیگر خداوند شاکله انسان را معجونی از
تقوی و
فجور قرار داده است. فالهمها
فجورها و تقواها، انسان از سر اختیار راه تقوی و یا فسق را میتواند طی کند.
هر دو زمینه سقوط و صعود در
انسان هست. و در مبانی نظام اخلاقی
اسلام، عنصر «
اختیار» از مهمترین ویژگیهای انسان شمرده شده است. انسان مختار است که یکی از دو راه را انتخاب کند. هیچ گونه
جبر و زوری در کار نیست.
«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»
و از سوی دیگر قضیه اختیار را چنین مطرح کرده است: «لا اکراه فی الدین»
اجباری از سوی خداوند و یا رسولان او در
دین نیست. کسی به زور شمشیر اسلام نیاورده است. (البته جنگهای اسلام با کسانی بود که از پیشرفت اسلام جلوگیری میکردند و نمیخواستند مردم
بت پرستی را رها کرده و
مسلمان شوند لذا هر جنگی که اتفاق افتاده یک طرف نزاع، مستکبرینی بودند که از نفوذ اسلام هراسان بودند). با این بیان ما در صدد دریافت مهمترین
عوامل موثر در تشکیل شخصیت اخلاقی انسان هستیم.
به طور اجمال
عوامل موثر در هدایت و تربیت اخلاقی انسان به دو بخش تقسیم میشود.
۱ـ عامل وراثت و ژنتیک. از دورانهای کهن، تاثیر اجمالی وراثت در ساختار هویت و
شخصیت انسان محور بحث و مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان و عالمان اخلاق بوده است. «ژن» از پدران و مادران و نیاکان به نسلهای بعد منتقل میشود. این ژنها حاوی ویژگیها و زمینههای موروثی است که از اولین بنیادهای شخصیت به شمار میرود. در لابه لای احادیث
امامان معصوم ـ علیهمالسّلام ـ به این نکته اشاره شده است. مثلا جایی که سفارش به خواستگاری میشود از ویژگیهای
همسر،
صالح بودن و پاک دامن بودن را مورد تاکید قرار میدهد. زیرا این صلاحیت و پاکی، به نسلهای بعد هم منتقل میشود.
۲ـ
عامل فیزیولوژیکی. وضعیت و ویژگیهای ساختمان بدنی، عضوی، عصبی، و فیزیولوژیکی از
عوامل موثر در ساختار شخصیت به شمار میآید.
۳ـ
عوامل طبیعی و مادی. موقعیت جغرافیایی و وضعیت اقلیمی محل تولد و نشو و نمای کودک نیز تاثیر مهمی در پیدایش نژادهای گوناگون و ساختارهای شخصیت متفاوت در نوع بشر دارد.
۴ـ
عوامل اجتماعی. این
عامل در ردیف مهمترین عناصر شکل دهنده ساختار شخصیت بشر شناخته شده است.
از جمله
عوامل اجتماعی میتوان به کانون خانواده، مدرسه، دانشگاه، محیطهای عمومی، رسانههای گروهی، تاریخ و... اشاره کرد. گروههای سنی هم چنین در شمار مهمترین
عوامل بیرونی همواره مد نظر
علما و
اخلاق بوده است. در حوزه اخلاق رابطه استاد و شاگردی هم از عناصری است که در شکل دهی شخصیت اخلاقی بسیار نقش آفرینی میکند.(اماکن مذهبی، بارگاه و مرقد امامان معصوم ـ علیهمالسّلام ـ و امام زادگان، گلزار
شهدا و
شهدای گمنام، بازدید از مناطق جنگی، حضور در
مجالس عزاداری اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ و... از جمله
عوامل بیرونی است که لازم است به آن اشاره کرد.)
درباره نقش و تاثیرات ژرف
عوامل روانی و درونی، نظیر اندیشه و تعقل،
فطرت،
غریزه، گرایشها، اراده و... علمای اخلاق نکات مهمی بیان کردهاند.
وجدان یا ضمیر ناخودآگاه از دیگر
عوامل مهم در تربیت اخلاقی شمارش شده است.
در مرحله سوم
با توجه به دو نکته گذشته به بررسی نظام اخلاقی
اسلام میپردازیم.
راه کار اسلام برای تربیت اخلاقی حاوی سه اصل اساسی و مهم است.
اصل اول حق انتخاب انسان در طول زندگی است.
اختیار بشر در این که کدام راه را برگزیند نهایت احترامی است که خداوند به انسان گذاشته است.
دومین اصل در نظام اخلاقی اسلام، این است که انسان دارای مطلوب نهایی است. انسان در این نظام پوچ گرا و ولنگار نیست و تمام کارهایش بر اساس عنصر «مطلوبیت» پایه ریزی شده است.
مطلوب مورد نظر انسان، مطلوبیت و خاستگاهی ذاتی است. این هدف نهایی، همان چیزی است که بالفطره برای انسان (بدون در نظر گرفتن عقیده) مطلوب است که از آن به
سعادت، فلاح و فوز و... تعبیر میکنیم. در
فلسفه نیز ثابت شده است که «الذاتی لا یعلل»، این مطلوب چون و چرا بردار نیست. همه دنبال سعادتاند اما راه رسیدن به آن و یا مصداق سعادت را در پارهای موارد اشتباه میکنند. باید دقت کرد که تشخیص مصداق سعادت با پیروی از
دین، مطمئن و جاودان است. تمام بایدها و نبایدهای
قرآن، زمینه وصول به سعادت را فراهم کرده است. از دیگر اصول موضوعه، اصل تاثیر تلاش انسان در وصول به هدف است. اعتقاد به این اصل و آگاهی از تاثیر
اعمال و رفتار انسان نسبت به سرنوشت وی برای وادار کردن شخص به حرکت و تلاش در مسیر اهداف عالی اخلاقی، لازم و ضروری خواهد بود. این اصل نشان میدهد که تلاش هدر نمیرود و نتیجه بخش خواهد بود هم چنین نشان میدهدکه بدون تلاش، رستگاری تحقق پذیر نیست، و دیگران توان تغییر سرنوشت او را ندارند. این اصل میرساند که انسان نمیتواند سربار دیگران شود و نمیتواند مشکلاتش را به عهده دیگران بگذارد. آیاتی که در قرآن به نوعی بحث جزاء را مطرح میکند، این اصل را روشن میسازد.
با توجه به آن چه گذشت، آیات قرآن اشاره میکند که تربیت اخلاقی امری است که با تلاش انسان و داشتن هدف و غایت نهایی در سایه خواستن انسان امکان پذیر است. در جامعه کنونی گر چه تهاجم فرهنگی با تمام قوا در حال فعالیت است، اما تا انسان نخواهد و نپذیرد بیگانگان موفق نمیشوند. تهاجم زمانی کارساز است که انسان هدف نهایی نداشته باشد و زمانی کارساز است که انسان به توصیهها و قرآن و
اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ
عمل نکند و تلاش در رسیدن به سعادت را از خود نشان ندهد. پس در عصر ما عنصر اصلی برای رسیدن به تربیت اخلاقی، توجه تمام و کامل به «
وحی» است.
وحی که در قالب قرآن و یا کلام اهل بیت است، قانون اساسی است. این قانون ساختمان حیات معنوی انسان را ترسیم کرده است. پس اخلاق و تربیت زمانی اتفاق میافتد که اولا اهداف معاندین و دشمن درونی (نفس) معلوم شود ثانیا به سوی هدف نهایی قرآن، با تلاش و حوصله حرکت کرده تا در سایه اختیار و آزادی به مطلوب نهایی واصل شود. وجود عالمان ربانی، نیکان و صالحان، جوانان پاکدامن، ره یافتگان به کوی دوست (
شهدا) و افراد باتقوی و معتمد نشان میدهد که در عصر کنونی امکان تربیت اخلاقی وجود دارد. و از قبل از تولد تا آخر
عمر باید مراقب بود تا به فلاح و رستگاری نائل شد.
به نظر میرسد بهترین راه برای تربیت جامعه و فرد، الزام انسانها به رعایت قوانین و مقرراتی است که امروزه تحت عنوان
رساله عملیه در اختیار مکلفین است.
در این رسالهها آمده است که انسان چگونه رفتار کند تا آن که از هر گونه آلودگی پاک باشد. پس ابزاری که امروزه در اختیار ما است چه ابزاری که به گونهای افراد را محدود میکند مانند حریم
خانواده و یا مراکزی که محدود کننده است و هم چنین مراکزی که به نوعی در ساختار اخلاقی جامعه موثرند مانند رسانهها، میتواند زمینههای تربیت را ایجاد کند. عنصر
امر به معروف و نهی از منکر ازمهمترین
عوامل کنترل اخلاقی جامعه است که باید به آن پرداخته شود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «امکان تربیت اخلاقی».