امدادهای غیبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امدادهای غیبی، کمکهای ویژه
الهی است.
امداد غیبی تعبیری
مرکب از دو
واژه «
امداد » و «
غیب » است.
ریشه «امداد» کلمه «م د د» است که معنای
انبساط و
امتداد دارد.
«مدّت» نیز که برای
زمان مستمر بهکار میرود از همین باب است.
این واژه بر زیاد شدن هم دلالت دارد، چنانکه زمان مدّ آب رودخانه، بر آب آن افزوده میشود.
«امداد» یاری کردن دیگری است، و بیشتر در موارد دوستداشتنی بهکار میرود، بر خلاف «مدّ» که در موارد ناپسند استعمال میشود.
امداد منحصر به چیزهای مادی نیست و در معنویات هم بهکار میرود.
«غیب» چیزی است که از
انسان پوشیده و مخفی است، گرچه به معنای
شک نیز بهکار رفته است،
زیرا شک معمولا در امر مخفی حاصل میشود. برخی واژهپژوهان آن را به معنای پوشیده از
چشم گرفتهاند.
با توجه به معنای امداد و غیب معلوم میشود که امدادهای غیبی به معنای مددهایی است که از غیب سرچشمه میگیرد، هر چند با عنایت به معنای لغوی واژه مزبور میتوان جهان و نظم،
حیات و
نشاط و همه نعمتهای موجود در آن را مدد گرفته از
عالم غیب و از مصادیق امدادهای غیبی دانست،
چنانکه قرآن، اموال و فرزندان را از امدادهای الهی دانسته است
ولی این ترکیب اصطلاحاً به معنای مددهای غیبی ویژه در زندگی
بشر است.
با توجه به اینکه کمکهای ویژه الهی بهرغم غیر عادی بودن، به اسباب طبیعی مستند است و از سوی دیگر
معجزات و کرامات نیز مستند به سببهای طبیعی غیر عادی است
مناسب است تفاوت آنها روشن شود. به نظر میرسد مهمترین ویژگیِ جداکننده
معجزات پیغمبران و
کرامات اولیا از امدادهای غیبی این است که گرچه هردو به
اذن خدا و وساطت نیروهای غیبی و اسباب طبیعی غیر عادی انجام میگیرد؛ ولی در معجزه و کرامت خود شخص
نقش اصلی دارد؛ اما در امداد غیبی شخص چنین نقشی ندارد و در حالی که امیدش از همهجا قطع شده مدد الهی از او دستگیری میکند.
تعبیر «امداد غیبی» در
قرآن بهکار نرفته؛ ولی آیات متعددی به امدادهای غیبی الهی اشاره کرده است؛ مانند: فرستادن سپاه نامرئی،
یاری با
فرشتگان ،
ایجاد آرامش در دلهای مؤمنان،
ایجاد هراس در دلهای دشمنان،
فرستادن بادهای ویرانگر،
کم جلوه دادن لشکر دشمن،
فرستادن لشکر پرندگان،
برهم زدن نقشههای دشمنان
و....
از مهمترین مصداقهای امداد غیبی کمکهای ویژه پنهانی است که از طرف خدا در جنگهای
صدر اسلام به
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مؤمنان رسیده است، به طوری که ۴۰
آیه بدان اختصاص یافته است.
آیات دیگری نیز این کمکها را در قالب «هدایتبخشی»، «حکمتافکنی»، «توفیقیابی»، «حفظ و نگهداری از
گناه » و غیر آنها مطرح کرده است.
گروهی از
آیات قرآن که به کمکهای ویژه خدا اشاره کرده است به عنوان وعده تخلفناپذیر الهی بر وقوع حتمی آنها تأکید میکند:
«و کانَ حَقًّا عَلَینا
نَصرُ المُؤمِنین»
برخی گفتهاند: ظاهر آیه، یاری شدن مؤمنان در دنیاست؛ ولی این گفته صحیح نیست، زیرا اولا چیزی ظاهر آیه را مقید نمیسازد و ثانیاً برخی از روایات عمومیت آن را نسبت به
دنیا و
آخرت تأیید میکند.
آیه ۵۱
سوره غافر از حمایت مؤکد خدا از پیامبران خویش و پیروان آنها سخن میگوید: «اِنّا
لَنَنصُرُ رُسُلَنا والَّذینَ ءامَنوا فِیالحَیوةِ الدُّنیا ویَومَ یَقومُ الاَشهد» و خداوند در
سوره صافّات یاری کردن رسولان از جانب خودش را قطعی دانسته: «ولَقَد سَبَقَت کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلین اِنَّهُم لَهُمُ المَنصورون» و آن را به صورتهای گوناگون تأکید کرده است؛ مانند: «کَتَبَ اللّهُ لاََغلِبَنَّ اَنَا ورُسُلی»
در
اثبات امدادهای غیبی و
سنت بودن آن و پیروزی پیامبران توجه به انواع عذابهایی که خدا بر مکذبان رسولانش در گذشته فرو فرستاده، کفایت میکند:
«ثُمَّ اَرسَلنا رُسُلَنا تَترًا کُلَّ ما جاءَ اُمَّةً رَسولُها کَذَّبوهُ فَاَتبَعنا بَعضَهُم بَعضًا وجَعَلنهُم اَحادیثَ فَبُعدًا لِقَوم لا یُؤمِنون»
تقاضای پیامبران الهی نسبت به اینگونه امدادها هم بر اهمیت تأثیر کمکهای ویژه خدا گواهی میدهد، و هم بر وجود آنها دلالت دارد. قرآن این درخواست را از زبان
نوح (علیهالسلام)،
لوط (علیهالسلام)
طالوت و یارانش و همچنین
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مؤمنان نقل میکند. آیه ۹
سوره انفال ،
درخواست کمک از سوی پیامبر و مسلمانان در
جنگ بدر را نقل میکند: «اِذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم اَنّی مُمِدُّکُم بِاَلف مِنَ المَلَئِکَةِ مُردِفین» در پارهای از روایات آمده است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز با مسلمانان در یاری خواستن از خدا همصدا بود و میگفت: پروردگارا! وعدهای را که به من دادهای تحقق بخش. خدایا، اگر این گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از
زمین برچیده خواهد شد.
آیه ۲۱۴
سوره بقره این درخواست را روش مستمر تاریخی پیغمبران الهی و امتهای آنان میشناساند: «اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّةَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَه
مَتی نَصرُ اللّهِ اَلا اِنَّ
نَصرَ اللّهِ قَریب»
گویا این یک سنت الهی و
رمز تربیت و تکامل است که همه امتها باید در
کوره سخت
حوادث قرار گرفته و آبدیده شوند و همچون
فولاد از کوره به درآیند، و برای حوادث مهمتر و دشوارتر آماده شوند.
مشکلات، چنان امتهای پیامبران پیشین را احاطه میکرده که پیامبران با آنها همصدا شده، میگفتند: پس یاری خدا کجاست؟!
جمله «اَلا اِنَّ
نَصرَ اللّهِ قَریب» سخن خدا
و بدین معناست که خدا به وعدهاش جامه عمل میپوشاند و آنها را از کمکهای ویژه خویش بهرهمند میسازد، چنانکه خواسته پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان را در جنگ بدر اجابت کرد و فرشتگان امدادگر را به یاریشان فرستاد.
گفتنی است که گرچه امدادهای غیبی سنتی الهی است، ولی سنّت دیگر خدا بر جریان داشتن کارها براساس علل و اسباب طبیعی عادی است: «أبی اللّه أن یجری الأشیاء إلاّ بالأسباب»؛ همچنین
سنّت خدا بر این قرار گرفته که جز در موارد استثنایی و خاص، عوامل غیر عادی را جایگزین اسباب عادی نکند. مؤمنان رزمنده بدون بهرهمندی از تجهیزات نظامی و بدون جنگیدن در میدان نبرد پیروز نمیشوند: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة ومِن رِباطِ الخَیلِ»
ولی در عین حال ممکن است عوامل مادی و عادی نتواند چنانکه باید کارساز شود، یا به تنهایی برای شکست
جبهه باطل کافی نباشند، و پیروزی
دشمن هم برای
دین و مسلمانان خطرات جدّی و فراوان داشته باشد. در چنین مواردی معمولا امدادهای غیبی بهره آدمیان میشود.
براساس آیه ۲۱۴ بقره
جمعی میپنداشتند عامل اصلیِ ورود به
بهشت فقط اظهار
ایمان به خداست، آن هم بدون رنج و ناراحتی و دشمنان را هم خدا نابود خواهد ساخت: «اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّةَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَه
مَتی نَصرُ اللّهِ اَلا اِنَّ
نَصرَ اللّهِ قَریب»
قرآن در برابر این پندار باطل به سنّت دائمی خدا اشاره کرده است که پیشینیان نیز به سختیهای فراوانی دچار شدند، به طوری که پیامبر و آنها که بدو گرویده بودند گفتند: پس یاری خدا کی خواهد رسید؟ جمله «
مَتی نَصرُ اللّهِ» از سوی پیامبران و گروندگان به آنها زمانی گفته میشد که سختیها به آخرین درجه میرسید، و به معنای
اعتراض یا
تردید درباره کمک الهی نیست، بلکه تقاضا و
انتظار است، ازاینرو به دنبال آن خداوند به آنها
بشارت میداد که: «اِنَّ
نَصرَ اللّهِ قَریب»
افزون بر این، معمولا هنگامِ هجوم سختیها و یورش دشمنان است که مؤمنان آزموده میشوند. «
خبّاب بن ارت » گوید: از
آزار مشرکان به پیامبر
شکایت بردم. فرمود: امّتهایی که پیش از شما بودند، در فشار انواع گرفتاریها قرار میگرفتند، تا آنجا که بعضی از آنها را با ارّه دو نیم میکردند؛ ولی این فشارها هرگز آنها را از
دین خدا منصرف نمیکرد.
براساس آیهای دیگر آنقدر گروههای سرکش مخالفت خود با پیامبرانشان را ادامه میدادند که از ایمان آوردن آنها نومید میگشتند، حتی گمان میکردند که گروه اندک مؤمنان نیز به آنها
دروغ گفتهاند، و چنین احساسی بدانها دست میداد که در مسیر دعوتشان تنها هستند:
«حَتّی اِذا استَیَسَ الرُّسُلُ وظَنّوا اَنَّهُم قَد کُذِبوا جَاءَهُم
نَصرُنا...»
در این هنگام که امیدشان از همه جا بریده میشد یاری خدا و پیروزی فرا میرسید.
بسیاری از آیات قرآن بیانگر این مطلب است که امدادهای غیبی بیشتر در جنگ ظهور و تجلی کرده است. در قرآن به مصادیق گوناگونی از امداد غیبی اشاره شده است:
قرآن در سه مورد از فرستادن لشکرهایی نامرئی یاد میکند و آنها را یاری دهندگان سپاه
توحید میداند.
تعبیر قرآن در دو مورد «جُنودًا لَم تَرَوها» و در یک مورد «بِجُنود لَم تَرَوها» است.
جنود جمع «جند» به معنای «گروه و جمع فشرده و سخت» است، که از «جَنَد» به معنای زمین سختِ دارای سنگ گرفته شده و سپاه را به سبب فشرده بودن «جُند» گفتهاند.
برخی هم گفتهاند که بر تجمّع و یاری دلالت دارد.
آیه ۴۰
سوره توبه به وضع مخاطرهآمیز پیامبر در
غار ثور که دشمن در یک قدمی او بود اشاره کرده و یاری وی را با سپاه دیده نشدنی یادآور شده است: «اِلاّ تَنصُروهُ فَقَد
نَصَرَهُ اللّهُ اِذ اَخرَجَهُ الَّذینَ کَفَروا ثانِیَ اثنَینِ اِذ هُما فِی الغارِ اِذ یَقولُ لِصحِبِهِ لا تَحزَن اِنَّ اللّهَ مَعَنا فَاَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ واَیَّدَهُ بِجُنود لَم تَرَوها» برخی از مفسران سپاه دیده نشدنی را در این آیه «فرشتگان» دانستهاند؛
ولی در تعیین مصداق فرشتگان بین آنها اختلاف است؛ برخی آنها را فرشتگان مأمور نگهداری از آن حضرت در
سفر هجرت دانستهاند.
برخی دیگر گفتهاند: منظور فرشتگان یاری دهنده پیامبر و مسلمانان در جنگهای پس از
هجرت است.
طبرسی نیز از بعضی نقل کرده که آنها، فرشتگانِ مأمور به
دعا برای حضرت بودهاند.
بعضی سپاه دیده نشدنی را شامل غیر فرشتگان نیز دانسته، و نیروهایی را که از
حسّ بشر بیرون است به آن افزودهاند.
در روایتی آمده است: به فرمان خداوند درختی در دهانه غار رویید، به طوری که
چهره رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآله) را پوشانید. عنکبوتی نیز مأمور شد تا در جلو دَرِ غار تارهایی بدواند و سرانجام، کبوترانی وحشی بر تخم گذاردن در قسمت جلوی غار مأمور شدند.
مجموع این عوامل، دشمن را که در یک قدمی دستگیری حضرت بود، از ورود به غار منصرف کرد، با آنکه مطمئن بودند که تا آنجا آمده و به جای دیگری نرفته است.
در
جنگ احزاب دشمنان
اسلام اعم از مشرکان،
یهود و سایر نیروها یک ماه
شهر مدینه را محاصره کردند، به طوری که مسلمانان ناچار به ماندن در شهر و کندن
خندق در اطراف آن شدند. تعبیر قرآن از این موقعیّت
خطرناک و
آزمون دشوار
ابتلا و تزلزل شدید است: «هُنالِکَ ابتُلِیَ المُؤمِنونَ وزُلزِلوا زِلزالاً شَدیدا»
در چنین حالی که چشمهای رزمندگان مسلمان خیره و جانشان به گلوگاه رسیده و گمانهای خاصی درباره خدا پیدا کرده بودند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خداوند
کمک خواست.
در پی آن امدادهای غیبی به یاری آنان آمد که از مهمترین آنها لشکرهای نامرئی بود: «فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا وجُنودًا لَم تَرَوها»
در
جنگ حنین دشمن به
پیروزی موقّت رسیده و مسلمانان جنگجو از گرد پیامبر پراکنده شدند، و نزدیک بود که دستاوردهای چند ساله
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان بر باد رود؛ لیکن باز هم امدادهای غیبی و از جمله آنها
سپاه نامرئی ، آنان را
نجات بخشید:
«ثُمَّ اَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنینَ و اَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وعَذَّبَ الَّذینَ کَفَروا وذلِکَ جَزاءُ الکفِرین»
روشنترین و مهمترین مصداق کمکهای ویژه الهی آمدن فرشتگان امدادگر به یاری پیامبر و مسلمانان در جنگهای صدر
اسلام است. گرچه خدا در جنگهای فراوانی مسلمانان را یاری کرد: «لَقَد
نَصَرَکُمُ اللّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَة»
ولی در آیاتی به حضور فرشتگان امدادگر تصریح کرده است و اگر در مورد عبارت «جُنودًا لَم تَرَوها» جای
تفسیر آن به همه نیروهای پنهان هستی باشد؛ لیکن مراد از «مَلئِکَةِ» بیتردید فقط فرشتگان است.
به گفته بیشتر مفسران، یاری فرشتگان که در
آیات آمده، مربوط به بدر و اُحُد است؛ لیکن اگر آیات مربوط به لشکرهای نامرئی را هم به آنها بیفزاییم، نبردهای احزاب،
حنین و
جنگ با
یهود بنیقریظه را نیز در برمیگیرد.
آیات ۱۲۳ ۱۲۵
سوره آلعمران به
نصرت سپاهیان اسلام در نبرد بدر به وسیله فرشتگان تصریح کرده است: «ولَقَد
نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدر واَنتُم اَذِلَّةٌ فَاتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرون اِذ تَقولُ لِلمُؤمِنینَ اَلَن یَکفِیَکُم اَن یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلثَةِ ءالف مِّنَ المَلئِکَةِ مُنزَلین بَلی اِن تَصبِروا وتَتَّقوا ویَأتوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ ءالف مِنَ المَلئِکَةِ مُسَوِّمین» این آیات پس از شکستِ مسلمانان در اُحُد نازل شد. آنجا که دشمن
مشرک خواست با تهاجمی دوباره اساس
حکومت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در مدینه را
ویران کند.
در آن لحظات سخت با نزول آیات فوق و
ابتکار بینظیر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) (فرمان عمومی به آماده شدن همه نیروها حتی مجروحان برای پیکار با دشمن و حرکت از مدینه)
مسلمانان روحیه و نیرویی تازه گرفته و مجدّداً آماده پیکار با مشرکان شدند. دشمنان نیز با مشاهده این حرکت به وحشت افتاده و به تصور اینکه لشکری تازهنفس از مدینه عازم جنگ شده وادار به عقبنشینی و بازگشت به شهر خود شدند.
«قٰالَ فَمٰا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ قٰالُوا إِنّٰا أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجٰارَةً مِنْ طِینٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ؛
... پس مأموریت شما چیست ای فرستادگان؟ گفتند:ما به سوی
قوم مجرمی فرستاده شدیم تا بارانی از سنگ-گل بر آنها بفرستیم؛ سنگهایی که از ناحیۀ پروردگارت برای اسرافکاران نشان شده است.»
«إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجٰابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاٰئِکَةِ مُرْدِفِینَ؛
(به خاطر بیاورید)زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان
بدر )از پروردگارتان تقاضای کمک میکردید و او تقاضای شما را پذیرفت (او گفت)من شما را به یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود میآیند یاری میکنم.
«یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جٰاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنٰا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهٰا وَ کٰانَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیراً؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید؛ در آن هنگام که لشکرهای (عظیمی)به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و
طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)، و خداوند سبحانه و تعالی به آنچه انجام میدهید، بینا است.»
پیامبر گرامی اسلام (صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) در روایتی، پس از آنکه یاری خداوندی را از جمله امدادهای غیبی مربوط به قیام حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ذکر فرموده، چنین میفرماید: «... و به وسیلۀ فرشتگان خداوند سبحانه و تعالی یاری میشود...»
آیات سوره آلعمران اصل ماجرا را بیان کرده؛ لیکن چگونگی و شرح فرود آمدن فرشتگان یاریبخش را آیات ۱۵۷سوره انفال
عهدهدار است. آیه نهم این
سوره استغاثه به خداوند و اجابت آن را از سوی خدا به صورت امداد فرشتگان در جنگ بدر یادآور شده است: «اِذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم اَنّی مُمِدُّکُم بِاَلف مِنَالمَلَئِکَةِ مُردِفین» این درگیری، اولین درگیری مسلمانان با کافران بود و به سبب عواملی مانند عدم توازن نیروها و چند برابر بودن دشمن، اصرار آنان بر نجات، اموالی که در کاروان
ابوسفیان داشتند و کینههای عمیق آنان نسبت به پیامبر و اسلام، مرحله سختی پیش آمده بود، ازاینرو در آیه بالا لفظ «استغاثه» بهکار رفته است. این واژه معمولا در جایی بهکار میرود که
خطرِ گرفتار شدن در چنگ دشمن احساس شود. پیامبر دست به
دعا برداشت و گفت:خدایا اگر مسلمانان کشته شوند کسی که در زمین تو را بندگی کند نخواهد ماند.
در این هنگام خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرده و فرمود: شما را به هزار
فرشته یاری میکنم؛ فرشتگانی که به وصف «مُرْدِف» از آنها یاد میکند. آنها فرشتگانی بودند که فرشتگان دیگر را در ردیف خویش سوار کرده بودند.
برای این وصف معانی دیگری نیز در تفاسیر آمده است: فرشتههایی که پی در پی به یاری مسلمانان شتافتند
یا فرشتگانی که فرمانده و فرمانبر بودند که فرماندهان را «مُرْدِف» و فرمانبرداران را «مُرْدَف» گویند. البته
ظاهر لفظ «مردف» همان معنای نخست است که بسیاری از مفسران
و نیز
اهل لغت آوردهاند
و براساس آن، به این پرسش نیز پاسخ داده میشود که چرا در
سوره آلعمران شمار فرشتگان امدادگر ۳۰۰۰ ولی در این آیات ۱۰۰۰ نفر آمده است، زیرا مردِفین ۱۰۰۰ نفر بودند و ۲۰۰۰ فرشته دیگر پشت سر آنان قرار داشتند.
برخی معتقدند که این فرشتگان همراه پیامبر در جنگ شرکت داشتهاند؛
ولی به نظر میرسد که آنان فقط برای
تقویت روحی مسلمانان و
تضعیف مشرکان آمده بودند،
زیرا اولا از آیات قرآن نیز همین نظر استفاده میشود: «و ما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشری لَکُم ولِتَطمَئِنَّ قُلوبُکُم بِهِ»
ثانیاً اگر فرشتگان، جنگاوران دشمن را کشته باشند فضیلتی برای
لشکر اسلام در این باره نمیماند. ثالثاً کتب تاریخی شمار کشتههای بدر و کشندگان آنها را
ثبت کرده و هیچ نامی از کشنده ناشناختهای نیامده است. این حقیقت وقتی آشکارتر میگردد که به قدرت فرشتهها نیز توجه کنیم و بدانیم که یکی از آنان برای نابود کردن دنیا کفایت میکند، چنانکه
جبرئیل (علیهالسلام) با پری از بالهای خویش شهرهای
قوم لوط را نابود کرد.
واژه «
سکینه » در
آرامش قلب بهکار میرود و بر عدم
اضطراب و تشویشِ انسان در کارها و ایستادگی در برابر حوادث پیچیده و مشکل دلالت دارد.
سکینه یک حالت فوق العاده روحی و موهبتی الهی است، که انسان در پرتو آن مشکلترین حوادث را
هضم ، و با وجود مشکلات، در خود
احساس آرامش میکند. این آرامش ممکن است جنبه عقیدتی داشته و
تزلزل اعتقاد را برطرف سازد یا جنبه عملی داشته باشد و به
انسان شکیبایی و
ثبات قدم بخشد.
خداوند در لحظات حساس جنگ
یا زمان مخفی شدن رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در غار و احتمال برخورد وی با دشمنانی که به قصد کشتن وی آمده و تا مرز دستگیری او پیش رفته بودند و بدین جهت نیز همراه یا همراهان وی به شدّت دچار
هراس شده بودند، با ایجاد آرامش کامل در قلب آن حضرت، او را یاری کرد.
نه تنها پیامبر اسلام، بلکه همه پیغمبران خدا از این
موهبت الهی برخوردار بودهاند.
مؤمنان نیز، به لحاظ بهرهمندی از گوهر ایمان در میدانهای پرخطری همچون صحنههای کارزار بدان یاری میشدند
و بالاتر اینکه قرآن سبب پیروزی اهل ایمان و شکست دشمنان را فرستادن آرامش بر قلب آنها دانسته است،
چنانکه در
بنیاسرائیل تابوت را وسیله سکینه و آرامش آنها قرار داده و همراه داشتن آن را در جنگها سبب غلبه آنان بر دشمنانشان دانسته است: «اِنَّ ءایَةَ مُلکِهِ اَن یَأتِیَکُمُ التّابوتُ فیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُم»
از مهمترین میدانهای کارزار که مسلمانان در آن تا آستانه
شکست پیش رفتند و خطر بزرگی متوجه آنان شد،
جنگ حنین بود که جز اندکی سایر مجاهدان از گِرد آن حضرت پراکنده شدند و از
میدان گریختند. در این برهه
خطرناک بود که خداوند با ایجاد آرامش در قلب پیامبر و مؤمنان، بدانان روحیهای دوباره بخشید و آنان را نجات داد: «ثُمَّ اَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنینَ...»
برخی از آیات قرآن امدادهای غیبی الهی را در قالب خوابهای کوتاهمدت و سبک بیان میکند: «اِذ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنه»
برخی مفسران گفتهاند:
قرآن کریم ضمن بیان اینگونه امدادها آن را سبب امن و آسایش و از بین رفتن
ترس مسلمانان میداند، زیرا تا هنگامی که در
خواب هستند
اثر ترس از ایشان منتفی است و چون بیدار شوند شادابی و نشاطی دارند که به صاحبش
شجاعت بخشیده و فکر ترس را از سر وی بیرون میکند. آیه مذکور بیانگر این امداد الهی در جنگ بدر است که شامل حال همه مسلمانان شده است.
همین امداد در
جنگ احد نیز درباره برخی از
یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمده است: «ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسًا یَغشی طَائِفَةً مِنکُم»
برخی گفتهاند: گرچه هر خوابی از جانب خداست؛ ولی تفاوت این خواب و تأکید بر آن بدین جهت است که از یک سو مسلمانان از جهات گوناگونی از جمله کمی شمار آنان و فراوانی دشمن، ابزار و ادوات جنگی گسترده مشرکان، تشنگی زیاد و... دچار ترس شده بودند و از سویی دیگر هرگز خواب به چشمان انسان هراسناک نمیآید؛ ولی اگر بخوابد ترس او از بین میرود، بنابراین،
خداوند این خواب را بر مسلمانان غالب کرد تا ترس آنان از بین رفته و اطمینان قلب یابند، به ویژه اینکه این خواب یکباره و برای همه مسلمانان حاصل شده که نشان
خارق العاده بودن آن است و همین از عوامل پیروزی مسلمانان در
جنگ بدر شد.
از دیگر امدادهای غیبی الهی که در جنگ بدر به یاری مسلمانان آمد نزول
باران بود: «و یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ و یُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطنِ ولِیَربِطَ عَلی قُلوبِکُم و یُثَبِّتَ بِهِ الاَقدام»
به گفته مفسران در جنگ بدر لشکر
قریش قبل از مسلمانان به چاههای بدر رسیده، آنجا را تصرف کردند، به طوری که مسلمانان ناگزیر شدند در سرزمینی
خشک فرود آیند که شنهای روان مانع از حرکت آنان میشد. در چنین حالی از یک سو ترس از کثرت دشمنان و فراوانی ادوات و تجهیزات جنگی آنان و از سوی دیگر مشکلات حرکت در چنین سرزمینی همراه با گرد و غبارهایی که ازآن ایجاد میشد و نیز تشنگی باعث شده بود که مسلمانان در تنگنا قرار بگیرند.
شیطان نیز در فرصت پیش آمده به وسوسه آنان پرداخته، آنان را بیم نابودی داد. در این هنگام امدادهای الهی به سراغشان آمد و با نزول باران راه نفوذ وسوسههای شیطان بسته شد. از برکات باران این بود که شنهای روان در زیر پای آنان محکم شده و برکههای آب پدید آمد که با آن رفع تشنگی و تطهیر کردند. از دیگر برکاتش این بود که دلهای مؤمنان را به همدیگر پیوند داد و آنها را به یکدیگر نزدیک ساخت و
ثابت قدم گردانید.
ایجاد هراس و
رعب در دل دشمنان از کمکهای ویژه خداست که ۴ بار در قرآن از آن یاد شده است و همه آنها درباره شرایط دشوار جنگ و
جهاد است. منظور از رعب این است که بر اثر شدت ترس،
انسان ناامید شود و احساس کند که راه رهایی از گرفتاری که به آن دچار گشته وجود ندارد.
برخی نیز رعب را حالتی دانستهاند که بر اثر آن آرامش بهطور کلّی از انسان گرفته میشود.
قرآن در بیان
نجات معجزهگونه مسلمانان پس از شکست آنها در احد از افکندن رعب در دل کافران خبر داده است: «سَنُلقی فی قُلُوبِالَّذینَ کَفَروا الرُّعبَ...»
اگر در آن شرایط دشوار این هراس بر دل دشمنان افکنده نمیشد، آنها به مدینه
هجوم آورده، نظام اسلامی را با خطری جدّی روبهرو میکردند؛ لیکن در حالی که چنین تصمیمی داشتند، ناگهان هراس عجیبی در دلهایشان افتاد که باعث شد به صورت لشکری شکست خورده به مکه باز گردند.
به عقیده برخی مفاد این آیه وعدهای نیکو از جانب خداست به اینکه مسلمانان را با لشکر ترس یاری میکند
و خدا این وعده را قطعی ساخته، بدان جامه عمل پوشانید.
در جنگ بدر نیز خداوند براساس وعده خویش سپاه ترس را یک باره و ناگهانی بر
قلب دشمن چیره ساخت:
«سَاُلقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَروا الرُّعبَ...»،
بهگونهای که
ارتش انبوه و نیرومند قریش روحیه خویش را باخته و گروهی از آنان از درگیری با مسلمانان
وحشت داشتند. بیتردید این هراسافکنی در دل دشمن از اسباب مهم پیروزی سپاه اسلام بود.
همین امر در جنگ با یهود بنیقریظه نیز باعث
تسلیم و شکست آنها شد: «و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ»
در جنگ با یهود بنینضیر نیز خداوند چنان ترسی بر قلبهای دشمنان افکند که فرصت هرگونه حرکت را از آنان گرفت و خانههای خود را با دست خود ویران میکردند:
«و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِاَیدیهِم واَیدِی المُؤمِنینَ...»
آنان از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میخواستند که به دور ساختن آنها از وطن اکتفا کند و آنان را نکشد. بدون شک این، امدادی الهی برای پیامبر و مؤمنان رزمنده بود.
در روایاتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برای خود چند ویژگی برشمرده که از جمله آنها یاری شدن به وسیله هراسافکنی خدا در دل دشمنان است:
«...
نُصِرت بالرعب».
برخی از آیات قرآن به بادهایی اشاره دارد که در بعضی جنگها، مؤمنان به آن یاری شده و در شکست دشمنان مؤثر افتاده است. آیه ۹
سوره احزاب ضمن برشمردن باد به عنوان امدادگر ویژه غیبی، به مؤمنان فرمان میدهد که به یاد نعمتهای خدا باشند: «یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا» این آیه درباره برهه حسّاس
جنگ خندق است که طوفانی سهمگین و ناگهانی به یاری مسلمانان شتافت و
خیمه و خرگاه دشمن را درهم ریخت.
سرعت این باد به اندازهای بود که دیگهای غذایشان را سرنگون و طنابهای خیمهها را پاره میکرد. برخی مفسران از این باد ویرانگر که خدا به کمک لشکر اسلام فرستاد، به «
باد صبا » تعبیر کردهاند.
به نقلی پیامبر فرمودند: «
نُصِرت بالصبا...».
نکتهای که به خوبی ثابت میکند که وزیدن این باد مانند بادهای عادی نبوده، بلکه امداد غیبی محسوب میشود، این است که در محل وزیدن آن لشکر اسلام نیز حضور داشت، و بین آنها و لشکر دشمن به جز یک خندق فاصلهای نبود، با این حال،
طوفان فقط به لشکر احزاب
لطمه وارد ساخت و کمترین آسیبی به مسلمانان وارد نشد. شدّت و سرعت باد به قدری بود که ترس بر دشمن چیره شد و وادار به فرار شدند.
پس از وزش این باد سرکرده مشرکان، ابوسفیان به آنها گفت: این باد هیچ چیزی را برای ما نمیگذارد.
طوفانی که در جنگ احزاب به یاری مسلمانان آمد، هم تند بود و هم سرد، آن هم در شبی سرد و هوایی زمستانی، و بدین جهت نه اسباب جنگ آنها باقی ماند، و نه خود میتوانستند در آنجا بمانند.
برخی گفتهاند که بادهای ویرانگری که در این آیه آمده، قسمتی از لشکر خداست که دیده میشود، چنانکه لشکرهایی نیز دارد که دیده نمیشود و ازاینرو در آیه، «جُنودًا لَم تَرَوها» را بر جمله «فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا» عطف کرده است.
از چیزهایی که در تقویت روحی جنگجویان در میدان جنگ
اثر به سزایی دارد، احساس کمشمار بودن نیروی
دشمن است. در اولین جهاد تهاجمی مسلمانان در جنگ بدر همین عامل، به یاری مسلمانان آمد و آنها که شمارشان فقط ۳۱۳ نفر بود و از ابزار و آلات جنگی محدودی برخوردار بودند، توانستند با روحیهای بالا بر دشمن انبوه خویش بتازند و آنان را شکست دهند. آیات ۴۳ ۴۴
سوره انفال به این مهم پرداخته و از این کمک ویژه الهی خبر میدهد. در آغاز خداوند در عالم رؤیا دشمنان را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کم نشان داد: «اِذ یُریکَهُمُ اللّهُ فی مَنامِکَ قَلیلاً» بهگونهای که اگر آنها را با همان شمار فراوان برای آن حضرت جلوهگر میساخت، سپاه اسلام به سستی و سپس اختلاف میگرایید: «... ولَو اَرَئِکَهُم کَثیرًا لَفَشِلتُم و لَتَنزَعتُم فِی الاَمرِ ولکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدور» پیامبر اسلام این رؤیا را برای لشکر باز گفت و این کار باعث بالا رفتن روحیه آنها شد.
این
رؤیا نعمتی الهی بود تا هراس مسلمانان را بزداید و آنان را در برابر دشمن
شجاع گرداند.
برخی بر این اعتقادند که نه در خواب بلکه در بیداری دشمن را در دیدگاه پیامبر کم نشان داد؛ ولی حق آن است که هم در خواب
و هم در بیداری آنان را کم جلوهگر ساخت
، زیرا آیه بعد به کم جلوه دادن به هنگام درگیری تصریح کرده است: «واِذ یُریکُموهُم اِذِ التَقَیتُم فی اَعیُنِکُم قَلیلاً»
و این مسئله سبب تجدید روحیه مسلمانان و آمادگی بیشتر آنها برای کارزار شد.
نشانههایی وجود دارد که دستکم گروهی از مسلمانان، اگر از کم و کیف واقعی دشمن باخبر بودند، تن به درگیری نمیدادند؛ ولی چون خدا اراده کرده بود تا این جهاد رقم بخورد و مسلمانان به پیروزی رسند، دشمن را در خواب و بیداری به
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان کم نشان داد.
از سوی دیگر، دشمن که با تصرف خداوند، مسلمانان را کمشمار میدید و از روحیه بالا و ایمان آنان آگاه نبود لشکر اسلام را دستکم گرفت، چنانکه
ابوجهل میگفت: یاران
محمد (صلیاللهعلیهوآله) به اندازه خوراک یک شترند، بدین جهت نه از
مکه کمک خواستند و نه از همه نیروی خویش برای رویارویی با مسلمانان بهره بردند: «و یُقَلِّلُکُم فی اَعیُنِهِم لِیَقضِیَاللّهُ اَمرًا کانَ مَفعولاً»
پایان این ماجرا نیز جز پیروزی مسلمانان و شکست و فرار مشرکان نبود.
دائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله امدادهای غیبی. فرهنگنامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص ۷۲، برگرفته از مقاله «امدادهای غیبی».