امتحان بیماردلان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند بیماردلان را با القائات شیطانی و تعداد نگهبانان
جهنم امتحان می کند.
«لیجعل ما یلقی الشیطان فتنة للذین فی قلوبهم مرض والقاسیة قلوبهم وان الظالمین لفی شقاق بعید: هدف این بود که خداوند القای
شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از
حق قرار گرفتهاند! »
تمام پیامبران پیشین و انبیاء به هنگامى که کلمات خدا را بر
مردم مى خواندند شیاطین (مخصوصا شیاطین از نوع بشر) در لابلاى سخنان آنها القائاتى مى کردند و مطالبى براى انحراف افکار عمومى در لابلاى آن مى گفتند تا اثرات هدایت بخش آنها را
خنثی کنند، اما خداوند این القائات شیطانى را محو و نابود مى کرد و آیات خود را استحکام مى بخشید.
جمله : (( فى قلوبهم مرض )) بطور اجمال
دلالت دارد بر اینکه دل انسانها در خطر نوعى بیمارى قرار دارد و قهرا وقتى براى چیزى حالت بیمارى تصور شود حالت سلامتى هم دارد، چون صحت و مرض در مقابل هم هستند، تا یکى از آن دو فرض نداشته باشد طرف دیگر نیز فرض ندارد وقتى یکى از این دو حالت مى تواند در دلى یا هر چیزى محقق شود که قبلا آن چیز، چیزى باشد که تحقق طرف دیگر و حالت دیگر نیز در آن ممکن باشد، نظیر کورى و بینائى که خواننده توجه دارد به اینکه دیوار را به عنوان اینکه نمى تواند ببیند
کور نمى خوانیم زیرا استعداد بینائى در آن نیست و همچنین نمى توان آن را به هیچ مرضى متصف کرد، چون استعداد صحت و سلامتى ندارد. و در کلام خداى عزوجل هر جا که خداى تعالى براى دلها
اثبات مرض کرده ، احوال آن دلهاى مریض و آثار آن را بیان کرده و در بیانش امورى را ذکر نموده که دلالت دارد بر اینکه آن دلها
استقامت فطرى خود را از دست داده ، از راه میانه منحرف شده اند.
«علیها تسعة عشر : نوزده نفر (از
فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شدهاند! »
«وما جعلنا اصحاب النار الا ملائکة وما جعلنا عدتهم الا فتنة للذین کفر وا لیستیقن الذین اوتوا الکتاب ویزداد الذین آمنوا ایمانا ولا یر تاب الذین اوتوا الکتاب والمؤمنون ولیقول الذین فی قلوبهم مر ض والکافر ون ماذا ار اد اللـه بهـذا مثلا کذلک یضل اللـه من یشاء ویهدی من یشاء وما یعلم جنود ر بک الا هو وما هی الا ذکر ی للبشر : ماموران
دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا
اهل کتاب (
هود و نصاری)
یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقانیت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟! » (آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند، و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست! »
اینان فرشتگانى هستند که قطعا ماءمور به ترحم و شفقت و مهربانى نیستند، بلکه ماءمور به
کیفر و عذاب و خشونتند. گر چه در آیه فوق تنها عدد نوزده ذکر شده ، و تصریح به ملائکه ماءمور عذاب نشده است ، ولى از
آیه بعد به خوبى استفاده مى شود که این عدد اشاره به عدد ماءموران عذاب از فرشتگان است .
بعضى نیز گفته اند اشاره به نوزده گروه از فرشتگان مى باشد، نه نوزده نفرو جمله ((و ما یعلم جنود ربک الا هو)) لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمى داند که در آیه بعد آمده قرینه اى بر این معنى مى دانند. اما چرا از میان اعداد تنها عدد نوزده براى ماءموران عذاب الهى انتخاب شده ؟ کسى دقیقا به درستى نمى داند، ولى جمعى احتمال داده اند این به خاطر آن است که در عدد نوزده بزرگترین عدد آحاد (عدد نه ) و کوچکترین عدد عشرات (عدد ده ) جمع است . بعضى نیز گفته اند به خاطر آن است که ریشه هاى اخلاق رذیله به نوزده خلق ظاهر و باطن باز مى گردد، و از آنجا که اخلاق رذیله هر کدام یکى از عوامل عذاب الهى است . طبقات دوزخ نوزده طبقه ، به تعداد آنها، و در هر طبقه فرشته یا گروهى از فرشتگان ماءمور عذابند.
«واما الذین فی قلوبهم مر ض فزادتهم ر جسا الی ر جسهم وماتوا وهم کافر ون: و اما آنها که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده؛ و از
دنیا رفتند در حالی که
کافر بودند.»
«اولا یر ون انهم یفتنون فی کل عام مر ة او مر تین ثم لا یتوبون ولا هم یذکر ون: آیا آنها نمیبینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش میشوند؟! باز توبه نمیکنند، و متذکر هم نمیگردند! »
کلمه
رجس به هر معنا که باشد نسبت به
انسان عبارت است از ادراکى نفسانى ، و اثرى شعورى ، که از علاقه و بستگى
قلب به اعتقادى باطل ، یا عملى زشت حاصل مى شود، وقتى مى گوییم (انسان پلید، یعنى انسانى که به خاطر دل بستگى به عقاید باطل ، یا عمل باطل دلش دچار پلیدى شده است و با در نظر گرفتن اینکه کلمه رجس در آیه شریفه الف و لام دارد، که جنس را مى رساند، معنایش این مى شود که خدا مى خواهد تمامى انواع پلیدیها، و هیاتهاى خبیثه ، و رذیله ، را از نفس شما ببرد، هیاتهایى که اعتقاد حق ، و عمل حق را از انسان مى گیرد، و چنین ازاله اى با
عصمت الهى منطبق مى شود، و آن عبارت است از صورت علمیه اى در نفس که انسان را از هر باطلى ، چه عقاید و چه اعمال حفظ مى کند، پس آیه شریفه یکى از ادله عصمت
اهل بیت است.
در اینکه منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو بار تکرار مى شود چیست ؟ در میان مفسران گفتگو است .بعضى آنرا بیماریها و بعضى گرسنگى و شدائد دیگر، بعضى مشاهده آثار عظمت
اسلام و حقانیت
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در میدانهاى
جهاد که منافقان به
حکم اجبار محیط در آن شرکت داشتند و بعضى پرده برداشتن از اسرار آنها، مى دانند. اما با توجه به اینکه در آخر آیه مى خوانیم آنها متذکر نمى شوند، روشن مى شود که آزمایش از نوع آزمایشهائى بوده که باید باعث بیدارى این گروه گردد.و نیز از تعبیر آیه چنین بر مى آید که این آزمایش غیر از آزمایش عمومى است که همه مردم در زندگى خود با آن روبرو مى شوند.با توجه به این موضوع به نظر مى رسد که تفسیر چهارم یعنى پرده بردارى از اعمال سوء آنها و ظاهر شدن باطنشان ، به
مفهوم آیه نزدیکتر است . این
احتمال نیز وجود دارد که ((افتنان و امتحان )) در آیه مورد بحث ، مفهوم جامعى داشته باشد که شامل همه این موضوعات بشود.
«واما الذین فی قلوبهم مر ض فزادتهم ر جسا الی ر جسهم وماتوا وهم کافر ون: و اما آنها که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده؛ و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند.»
«اولا یر ون انهم یفتنون فی کل عام مر ة او مر تین ثم لا یتوبون ولا هم یذکر ون: آیا آنها نمیبینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش میشوند؟! باز توبه نمیکنند، و متذکر هم نمیگردند! »
کسى که دچار مرض قلب است اگر بخواهد خود را مداوا و بیمارى خود را بر طرف سازد باید به سوى خداى عز و جل
توبه ببرد و توبه عبارت است از
ایمان به او و تذکر به افکار شایسته و اعمال صالح ، همچنانکه در آیه قبلى یعنى آیه ۱۲۶، سوره توبه در باره آنهائى که در صدد علاج دل خود نیستند فرمود: (( ثم لا یتوبون و لا هم یذکرون )) .
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۲۸۳، برگرفته از مقاله «امتحان بیماردلان».