امامت امام کاظم (منابع امامیه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای اثبات
امامت امام کاظم (علیهالسلام) دو گونه از نصوص وجود دارد، گونه نخست آن عمومی است و نام ایشان را در ردیف یکی از ائمه دوازدهگانه به میان میآورد. گونه دوم، در خصوص امامت آن
حضرت به تنهایی سخن به میان آورده است. این نصوص در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو تا از
کتابهای اربعه امامیه یعنی «
کافی»
مرحوم کلینی و «
من لایحضره الفقیه»
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیهما) توسط تعدادی از
امامان شیعه، بازتاب دارد. اَسناد تعداد قابل توجهی از این نصوص، بر اساس قواعد
دانش رجال معتبر است.
امروزه اختلاف مرکزی میان
امامیه و سایر فرقههای اسلامی، پیرامون مساله
امامت است. این مساله به نوبه خود اهمیت واکاوی از مستندات هر مذهب را میطلبد. آنچه در این میان برای هر فرد شیعی مهم مینماید، بررسی
ادله و نصوص امامت امیرمؤمنان (علیهالسلام) و دیگر پیشوایان اُمت اسلامی است.
در ادامه تعدادی از نصوص امامت امام کاظم (علیهالسلام) را با استناد به منابع امامیه تقدیم میکنیم.
امامت امام کاظم (علیهالسلام) همانند سایر
امامان (علیهمالسّلام) بر پایه دو گونه از نصوص استوار است، نصوص عام و کلی، یعنی نصوصی که امامت آن
حضرت را در کنار امامت سایر ائمه (علیهمالسّلام) اثبات میکند و نصوص خاص که بهطور ویژه روی امامت ایشان دست گذارده است.
این نصوص در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو کتاب از
کتابهای اربعه امامیه یعنی «
کافی»
کلینی و «
من لایحضره الفقیه»
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیهما) توسط تعدادی از امامان (علیهمالسّلام) یعنی امیرمؤمنان
امام علی،
امام صادق،
امام رضا و
امام جواد (علیهمالسّلام) به ثبت رسیده است. آنچه در پی میآید صرفاً نمونههایی از گزارشهای این دو بخش به نقل از امیرمؤمنان، امام صادق و امام رضا (علیهمالسّلام) است.
قبلاً لازم است بدانیم؛ در این نوشتار سعی بر آن شد تا روایاتی را گرد آوریم که نام مبارک امام کاظم (علیهالسلام) در آن تصریح شده است و از آوردن روایاتی نظیر «الْاَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَر» پرهیز نمودیم.
مقصود از نصوص کلی، آن دست روایاتی است که از امامت تمامی ائمه (علیهمالسّلام) از جمله امام کاظم (علیهالسلام) سخن به میان میآورد. احادیث اثنی عشر،
معراج و
لوح، نمونههایی از این طیف احادیث است که در این نوشتار بدان پرداختیم.
پیش از آنکه سراغ این احادیث برویم لازم است بدانیم؛ هر یک از دستههای سه گانه فوق، دارای گزارشهای متعدد است که در این نوشتار از هر کدام تنها یک نمونه را ارایه نمودیم، همچنانکه به دلیل تعدد این طُرُق، از هرگونه ارزیابی سندی نیز خود داری نمودیم.
دسته نخست، احادیث «اثنا عشر» است. مقصود از این دسته، احادیث «اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَة» معروف و مصطلح نیست. مراد، آن دسته روایاتی است که به مناسبتهای گوناگون، اسامی دوازده امام در آن ذکر گردیده است.
باید دانست؛ در دو دسته بعدی نیز اسامی دوازده امام آمده است اما با توجه به آنکه آن دو دسته هرکدام ناظر به یک جریان خاص بوده، در دو گروه مستقل آوردیم در حالی که دسته نخست به مناسبتهای گوناگون صادر گشته و ناظر به یک جریان خاصی نبوده است، بههمین دلیل آن را بهطور مستقل و تحت عنوان «احادیث اثنا عشر» آوردیم. نمونهای از این دست روایات به قرار زیر است:
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَاَلَ الْمَاْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسلام) اَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْاِسْلَامِ عَلَی سَبِیلِ الْاِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ (علیهالسلام) لَهُ اَنَّ مَحْضَ الْاِسْلَامِ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... وَ اَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ... وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام). .. وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِیِّینَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِیِّینَ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِین.
فضل بن شاذان میگوید:
مامون از
امام رضا (علیهالسلام) درخواست کرد تا اسلام خالص را بهطور خلاصه برای او بنویسد؛ امام (علیهالسلام) در پاسخ او نوشتند: اسلام خالص
شهادت به یکتائی خداوند است ... و شهادت به
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ... و اینکه هرچه را او آورد، حق است ... و امام بعد از او
علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است، سپس امامان بعدی،
حسن بن علی،
حسین بن علی،
علی بن حسین،
محمد بن علی، جعفر بن محمد،
موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی،
علی بن محمد،
حسن بن علی و
حجت منتظر (علیهمالسّلام) هستند.
دسته دوم، احادیث معراج است. مطابق این روایات،
خداوند متعال در سفر آسمانی
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دوازده امام از جمله امام کاظم (علیهالسلام) را به عنوان انسانهای نورانی،
معصوم و جانشینان بر حق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معرفی نمود.
نمونهای از این دست روایات به شرح ذیل است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَقَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَوْحَی اِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَی الْاَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً... ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ... وَ خَلَقْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ
مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی
مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ اَنَ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّی یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ اَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ فَمَا اَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ اَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَاْسَکَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی وَ اِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ محمد بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسْطِهِمْ کَاَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ- قُلْتُ یَا رَبِّ وَ
مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْاَئِمَّةُ.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) میفرماید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هنگامی که مرا به
آسمان سیر دادند، پروردگارم به
من وحی کرد: ای محمد! همانا به زمین نظر کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم ... سپس دوباره نظری افکندم و علی را انتخاب کردم و او را وصی و خلیفه تو قرار دادم ... و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما دو نفر آفریدم. سپس ولایت آنها
[
امیرمؤمنان و
حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام)
]
را به
فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد
من از مقربین است. ای محمد اگر بندهای به قدری مرا
عبادت کند که مانند پوست و مشکی خشکیده و پوسیده شود سپس در حالی که منکر
ولایت آنان باشد، مرا ملاقات کند،
من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. ای محمد آیا دوست داری آنها را ببینی؟ عرض کردم آری پروردگارا. خدای (عزّوجلّ) فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم را دیدم که قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرض کردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود امامان بعد از تو هستند.
دسته سوم، احادیث لوح است. راوی
حدیث لوح صحابی گرانقدر جناب
جابر بن عبدالله انصاری است. او میگوید: بعد از ولادت امام حسین (علیهالسلام) برای عرض تبریک نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم در این هنگام لوح سبز رنگی در دست او دیدم که همانند خورشید درخشان بود گفتم: ای دختر پیامبر، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدای متعال آن را به پدرم
هدیه داد و در آن نام علی، حسن و حسین (علیهمالسّلام) و اسامی اوصیاء از فرزندانم (از جمله امام کاظم (علیهالسلام)) نوشته شده است. پدرم نیز آن را بهعنوان مژدگانی به
من عطا فرمود.
نمونهای از این دست روایات را بنگرید:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی ومُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّه عَنْ عَبْدِ اللَّه بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وعَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه ع قَالَ قَالَ اَبِی لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّه الاَنْصَارِیِّ - اِنَّ لِی اِلَیْکَ حَاجَةً فَمَتَی یَخِفُّ عَلَیْکَ اَنْ اَخْلُوَ بِکَ فَاَسْاَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَه جَابِرٌ اَیَّ الاَوْقَاتِ اَحْبَبْتَه فَخَلَا بِه فِی بَعْضِ الاَیَّامِ فَقَالَ لَه یَا جَابِرُ اَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَاَیْتَه فِی یَدِ اُمِّی فَاطِمَةَ ع بِنْتِ رَسُولِ اللَّه صومَا اَخْبَرَتْکَ بِه اُمِّی اَنَّه فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ اَشْهَدُ بِاللَّه اَنِّی دَخَلْتُ عَلَی اُمِّکَ فَاطِمَةَ ع فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّه صفَهَنَّیْتُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ ورَاَیْتُ فِی یَدَیْهَا لَوْحاً اَخْضَرَ ظَنَنْتُ اَنَّه
مِنْ زُمُرُّدٍ ورَاَیْتُ فِیه کِتَاباً اَبْیَضَ شِبْه لَوْنِ الشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِاَبِی واُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه صمَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ اَهْدَاه اللَّه اِلَی رَسُولِه صفِیه اسْمُ اَبِی واسْمُ بَعْلِی واسْمُ ابْنَیَّ واسْمُ الاَوْصِیَاءِ
مِنْ وُلْدِی واَعْطَانِیه اَبِی لِیُبَشِّرَنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَاَعْطَتْنِیه اُمُّکَ فَاطِمَةُ ع فَقَرَاْتُه واسْتَنْسَخْتُه فَقَالَ لَه اَبِی فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ اَنْ تَعْرِضَه عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَی مَعَه اَبِی اِلَی مَنْزِلِ جَابِرٍ فَاَخْرَجَ صَحِیفَةً
مِنْ رَقٍّ فَقَالَ یَا جَابِرُ انْظُرْ فِی کِتَابِکَ لاَقْرَاَ اَنَا عَلَیْکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِی نُسْخَةٍ فَقَرَاَه اَبِی فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَاَشْهَدُ بِاللَّه اَنِّی هَکَذَا رَاَیْتُه فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباً....
ابی بصیر از
حضرت صادق (علیهالسلام) نقل کرده که فرمودند: پدرم به
جابر بن عبدالله انصاری فرمود:
من با تو کاری دارم، چه موقع برای تو آسانتر است که در خلوت، از آن موضوع سوال کنم؟ جابر عرض کرد: هر زمان شما دوست داشته باشید، بالاخره یکی از روزها، با جابر تنها نشست و به وی فرمود: ای جابر، به
من گزارش بده از آن لوحی که در دست مادرم
فاطمه (علیهاالسلام)، دختر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیدی و از آنچه مادرم به تو خبر داد از نوشتههای آن لوح. سپس جابر گفت: خدا را شاهد میگیرم که
من نزد مادرت فاطمه (علیهاالسّلام) شرفیاب شدم در زمان حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ولادت
حسین (علیهالسلام) را به او تهنیت گفتم، آنگاه در دست آن
حضرت لوح سبزی دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن نوشتهای سفید دیدم همچون رنگ خورشید. سپس به
حضرت زهرا عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت ای دختر رسول الله، این لوح چیست؟ او فرمود: این لوحی است که خدا به رسولش اهداء نموده، در این لوح، نام پدرم و همسرم و دو پسرم و اوصیاء از فرزندانم نوشته شده، و پدرم آن را به
من عطا فرموده، تا بدان
بشارت و نویدم دهد. جابر گفت: سپس مادرت فاطمه، درود بر او، آن لوح را به
من عطا فرمود،
من آن را خواندم و از روی آن نوشتم، پدرم (
حضرت باقر (علیهالسلام)) به جابر فرمود: آیا میتوانی آن نسخه را به
من ارائه دهی؟ گفت: بله، پس پدرم برخاسته و با جابر، به منزل او رفت. جابر صحیفهای از ورق آورد. پدرم فرمود: ای جابر، تو در صحیفهای که نوشتهای بنگر، تا
من بر تو بازخوانم، جابر در نسخه اش نگاه کرد و پدرم آن را خواند، حتی یک حرفش با حرف دیگر اختلافی نداشت، سپس جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که
من دیدم در آن لوح، اینگونه نوشته شده بود: ... (برای مطالعه بیشتر به این آدرس رجوع کنید:
)
نصوص اختصاصی آن سری گزارشهایی است که از امامت امام کاظم (علیهالسلام) بهطور خاص سخن به میان آورد. این دست گزارشات در منابع امامیه، متعدد به چشم میآید. در این نگاره موجز نمونههایی از این گزارشات تقدیم میگردد. تمامی اینها را از کتاب «
الکافی»
کلینی به عنوان یک منبع حدیثی درجه یکم، استخراج نمودیم. اَسناد این احادیث از منظر
دانش رجال معتبر و قابل قبولاند.
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیه عَنِ ابْنِ اَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه (علیهالسلام) قَالَ قَالَ لَه مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ بِاَبِی اَنْتَ واُمِّی اِنَّ الاَنْفُسَ یُغْدَی عَلَیْهَا ویُرَاحُ فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ فَمَنْ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّه (علیهالسلام) اِذَا کَانَ ذَلِکَ فَهُوَ صَاحِبُکُمْ وضَرَبَ بِیَدِه عَلَی مَنْکِبِ اَبِی الْحَسَنِ (علیهالسلام) الاَیْمَنِ فِی مَا اَعْلَمُ وهُوَ یَوْمَئِذٍ خُمَاسِیٌّ.
صفوان جمال گوید:
منصور بن حازم به امام صادق (علیهالسلام) گفت: پدر و مادرم قربانت، هر صبح و شام
مرگ به سراغ انسانها میآید، اگر چنین پیشامدی شد، امام بعد از شما کیست؟ امام صادق (علیهالسلام) دست به شانه راست ابوالحسن (امام کاظم (علیهالسلام)) زد و فرمود: اگر چنین شد او امام شماست، ابوالحسن در آن زمان پنج ساله بود.
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیم: وی در زمره راویان بلند پایه
امامیه است.
نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره او میگوید: علی بن ابراهیم بنهاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در
حدیث است. او فردی ثابت قدم، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.
اِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِم: راوی دیگر، ابراهیم بن هاشم است. رجالشناسان درباره او عباراتی مانند "ثقة" به کار نبردند اما همانگونه که عدهای از محققان همانند
آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) و
آیتالله شبیری زنجانی (حفظه الله) بدان نظر دارند، اثبات وثاقت یک راوی در انحصار الفاظی از قبیل " فلانی ثقة" نیست، همانطور که نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) هم واژه "ثقة" را بهکار نبرد. اصولاً گاهی پیرامون یک راوی ویژگیهایی را ذکر میکنند که نشان از وثاقت و حتی وثاقت فوق العاده او دارد، چنانچه نجاشی و
شیخ طوسی (رحمةاللهعلیهما) درباره راوی مورد بحث ما یعنی ابراهیم بن هاشم گفتند "اول
من نشر احادیث الکوفیین بقم". اینمطلب به نوبه خود مقتضی وثاقت اوست، زیرا قمیها در اخذ احادیث اهتمام زیادی به خرج میدادند، در عینحال؛ نسبت به احادیثی که ابراهیم بن هاشم نشر میداد اعتماد داشتند. جالب است بدانیم، نگاه قمیها به روایات ابراهیم بن هاشم صرفاً در حد یک اعتماد عادی نبود بلکه بزرگانی مانند
سعد بن عبدالله اشعری و
محمد بن حسن صفار، نه یک یا چند روایت بلکه هر کدام دهها روایت بدون واسطه از او نقل نمودند، اینمطلب میتواند نشانه روشنی از اعتماد وثیق این بزرگان نسبت به ابراهیم بن هاشم بوده باشد.
سید بن طاوس هم در کتاب "
فلاح السائل" روایتی را میآورد که ابراهیم بن هاشم یکی از راویان آن است، سپس میگوید تمامی راویان حدیث، بالاتفاق مورد وثوقاند. ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق.
بدیهی است اگر هم ادعای اتفاق سید بن طاوس (رحمةاللهعلیه) به معنای «اتفاق الکل» نباشد، دستکم نشان میدهد که ابراهیم بن هاشم نزد عده قابل توجهی از عالمان از اعتبار و اتقان کافی برخوردار بوده است.
مساله مهم دیگر، تعداد روایاتی است که فرزندش علی بن ابراهیم (که خود از راویان برجسته به شمار میرود) از او نقل میکند که نشان از اعتماد کامل او نسبت به پدرش دارد. کلینی (رحمةاللهعلیه) که کتابش را مشتمل بر آثار صحیحه از اَخبار صادقین (علیهمالسّلام) میداند، یکی از عمده شیوخ او علی بن ابراهیم است و قریب به اتفاق روایات علی بن ابراهیم هم از پدرش ابراهیم بن هاشم است.
با توجه به مجموعه مطالب فوق، همانطور که آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) تصریح میکند، وثاقت ابراهیم بنهاشم، جای هیچگونه تردیدی ندارد. (لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بنهاشم).
ابْنُ اَبِی نَجْرَان: نجاشی (رحمةاللهعلیه) مینویسد: عبدالرحمن بن ابی نجران... ثقة ثقة معتمدا علی ما یرویه.
عبدالرحمان بن ابی نجران ... از وثاقت بسیار بالایی برخوردار است و در آنچه که روایت میکند مورد اعتماد است.
صَفْوَان الْجَمَّال: نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره او گفته است: صفوان بن مهران... ثقة.
صفوان بن مهران انسانی مورد وثوق است.
اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ دَعَا اَبُو عَبْدِ اللَّه ع اَبَا الْحَسَنِ (علیهالسلام) یَوْماً ونَحْنُ عِنْدَه فَقَالَ لَنَا عَلَیْکُمْ بِهَذَا فَهُوَ واللَّه صَاحِبُکُمْ بَعْدِی.
سلیمان بن خالد میگوید: امام صادق (علیهالسلام) فرزندش ابوالحسن را خواند، ما هم نزد آن
حضرت بودیم، آنگاه فرمود: به خدا قسم؛ او صاحب (امام) شما بعد از
من است.
اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیس: نجاشی (رحمةاللهعلیه) مینویسد: احمد بن ادریس الاشعری کان ثقة
فقیها فی اصحابنا کثیر الحدیث صحیح الروایة.
احمد بن ادریس اشعری یکی از افراد مورد وثوق و
فقیه در میان اصحاب ما بود او دارای روایات درست است.
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِالْجَبَّار: شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) درباره او مینویسد: محمد بن عبد الجبار... ثقة.
محمد بن عبدالجبار انسانی مورد وثوق است.
صَفْوَان: نجاشی (رحمةاللهعلیه) میگوید: صفوان بن یحیی ابو محمد البجلی... ثقة ثقة عین.
صفوان بن یحیی بجلی بسیار مورد وثوق و بزرگ است.
ابْنُ مُسْکَان: نجاشی (رحمةاللهعلیه) گفته است: عبدالله بن مسکان... ثقة عین.
عبدالله بن مسکان بزرگ و مورد اعتماد است.
سُلَیْمَانُ بْنُ خَالِد: نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره او نوشته است: سلیمان بن خالد بن دهقان... کان
فقیها وجها.
سلیمان بن خالد فقیه و دارای وجاهت بود.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی واَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ فَیْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فِی اَمْرِ اَبِی الْحَسَنِ (علیهالسلام) حَتَّی قَالَ لَه اَبُو عَبْدِ اللَّه (علیهالسلام) هُوَ صَاحِبُکَ الَّذِی سَاَلْتَ عَنْه فَقُمْ اِلَیْه فَاَقِرَّ لَه بِحَقِّه فَقُمْتُ حَتَّی قَبَّلْتُ رَاْسَه ویَدَه.
فیض بن مختار در ضمن حدیثی طولانی که راجع به امامت ابوالحسن (علیهالسلام) است میگوید: امام صادق (علیهالسلام) به
من فرمود: همانا صاحب (امام) تو این است که درباره او پرسیدی، نزد او برو و به حق او اعتراف کن،
من برخاستم و سر مبارک و دستانش را بوسیدم.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی و اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیس: در این طبقه دو نفر وجود دارند. هر دو نفر مورد وثوق هستند. یکی از آنها احمد بن ادریس اشعری است که وثاقت او را ذیل روایت پیشین از قول
نجاشی (رحمةاللهعلیه) آوردیم.
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِالْجَبَّار: وثاقت وی نیز از دیدگاه شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) ذیل روایت قبلی بیان گردید.
الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْن: نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره او میگوید: الحسن بن الحسین اللؤلؤی ثقة کثیر الروایة.
حسن بن الحسین لؤلؤی مورد وثوق و دارای احادیث فراوان است.
اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمِیثَمِی:
نجاشی (رحمةاللهعلیه) پیرامون او نوشته است: احمد بن الحسن بن اسماعیل بن شعیب بن میثم... ثقة صحیح الحدیث معتمد علیه.
احمد بن حسن بن اسماعیل فردی مورد وثوق، دارای احادیث صحیح و قابل اعتماد است.
فَیْضُ بْنُ الْمُخْتَار: نجاشی (رحمةاللهعلیه) درباره او آورده است: الفیض بن المختار الجعفی... ثقة عین.
فیض ین مختار انسانی مورد وثوق و بزرگ است.
نتیجه این نوشتار کوتاه، اثبات
امامت امام کاظم (علیهالسّلام) بر پایه دو صنف از نصوص منابع امامیه شد. یک صنف از این نصوص عمومی بود و زعامت آن
حضرت را در کنار دیگر پیشوایان شیعه مطرح کرد، صنف دیگر، تنها بر زعامت آن
حضرت تاکید داشت. نصوص مذکور در تعدادی از منابع معتبر حدیثی توسط تعدادی از
امامان شیعه، بازتاب داشته و تعداد قابل توجهی از آن، اعتبار و اتقان کافی را از منظر
دانش رجال دارا بود.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «بررسی نصوص امامت امام کاظم (علیهالسلام) در منابع امامیه».