• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امامت امام علی (دیدگاه اهل‌بیت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بر پایه گزارش‌های متعدد میراث حدیثی امامیه، تمامی ائمه (علیهمالسّلام)، از امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) سخن به میان آوردند. آنان در پاره‌ای مواقع از پیش خود و بدون آنکه پرسشی از آنها به عمل آمده باشد موضوع امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را پیش کشیده، گاهی هم در پاسخ از پرسش دیگران بدان پرداختند و حتی در برخی اعمال عبادی از قبیل سجده شکر و زیارت آن‌حضرت، از آن یاد نموده‌اند. حجم قابل توجه این روایات به همراه بازتاب آن در منابع حدیثی دست اول مانند کافی کلینی، اعتماد کامل نسبت به صدور این احادیث را به ارمغان می‌آورد.

فهرست مندرجات

۱ - گزارش‌های امامت امام علی
۲ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام علی
       ۲.۱ - روایت اول
              ۲.۱.۱ - بررسی سند
                     ۲.۱.۱.۱ - شیخ مفید
                     ۲.۱.۱.۲ - احمد بن محمد بن حسن بن ولید
                     ۲.۱.۱.۳ - محمد بن حسن بن ولید
                     ۲.۱.۱.۴ - محمد بن حسن صفار
                     ۲.۱.۱.۵ - احمد بن محمد برقی
                     ۲.۱.۱.۶ - محمد بن خالد برقی
                     ۲.۱.۱.۷ - محمد بن ابی عمیر
                     ۲.۱.۱.۸ - مفضل بن عمر
       ۲.۲ - روایت دوم
۳ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام مجتبی
۴ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام حسین
۵ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام سجاد
۶ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام باقر
       ۶.۱ - روایت اول
              ۶.۱.۱ - بررسی سند
                     ۶.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم
                     ۶.۱.۱.۲ - ابراهیم بن‌ هاشم
                     ۶.۱.۱.۳ - محمد بن ابی عمیر
                     ۶.۱.۱.۴ - عمر بن اذینه
                     ۶.۱.۱.۵ - طبقه آخر
       ۶.۲ - روایت دوم
۷ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام صادق
       ۷.۱ - روایت اول
              ۷.۱.۱ - بررسی سند
                     ۷.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم
                     ۷.۱.۱.۲ - محمد بن عیسی بن عبید
                     ۷.۱.۱.۳ - یونس بن عبدالرحمن
                     ۷.۱.۱.۴ - ابن مسکان
                     ۷.۱.۱.۵ - ابوبصیر الاسدی
       ۷.۲ - روایت دوم
۸ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام کاظم
       ۸.۱ - روایت اول
              ۸.۱.۱ - بررسی سند
                     ۸.۱.۱.۱ - محمد بن علی ماجیلویه
                     ۸.۱.۱.۲ - عبدالله بن جندب
       ۸.۲ - روایت دوم
۹ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام رضا
       ۹.۱ - روایت اول
              ۹.۱.۱ - بررسی سند
                     ۹.۱.۱.۱ - عبدالواحد بن عبدوس
                     ۹.۱.۱.۲ - علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری
                     ۹.۱.۱.۳ - فضل بن شاذان
       ۹.۲ - روایت دوم
۱۰ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام جواد
       ۱۰.۱ - بررسی سند
              ۱۰.۱.۱ - عدة من اصحابنا
              ۱۰.۱.۲ - احمد بن محمد برقی
              ۱۰.۱.۳ - ابو‌هاشم جعفری
۱۱ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام‌ هادی
       ۱۱.۱ - روایت اول
       ۱۱.۲ - روایت دوم
۱۲ - امامت امیرمؤمنان در کلام امام عسکری
       ۱۲.۱ - بررسی سند
              ۱۲.۱.۱ - علی‌ بن ‌احمد
              ۱۲.۱.۲ - محمد بن یعقوب کلینی
              ۱۲.۱.۳ - علی بن محمد کلینی
              ۱۲.۱.۴ - اسحاق بن اسماعیل
۱۳ - نتیجه بحث
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


منابع حدیثی، فقهی و گاه دعا نگاری امامیه روایات فراوانی از معصومان (علیهمالسّلام) پیرامون امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در خود گرد آورده‌اند. نوشتار پیشرو در صدد گردآوری تمامی احادیث در این‌باره نیست. آنچه در این نگاره مختصر ارائه می‌گردد تنها نمونه‌ای‌ اندک است به‌طوری که سعی بر آن شد تا از هر معصومی تنها یک یا دو روایت بیشتر آورده نشود.
لازم است بدانیم؛ حجم فروان این احادیث وثوق به صدور آن را در پی دارد و به‌طور منطقی ما را از بررسی سندی بی‌نیاز می‌کند، اما به جهت استحکام هر چه بیشتر، تعدادی از آنها را از منظر دانش رجال مورد کاوش قرار دادیم.
در ادامه مشروح این روایات تقدیم می‌گردد:


در ادامه دو روایت از امامت امام علی (علیهالسّلام) بیان می‌کنیم و سند آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۲.۱ - روایت اول

اَخْبَرَنَا الشَّیْخُ السَّعِیدُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ اَخْبَرَنَا اَبُو الْحَسَنِ اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام): اُعطِیتُ تِسْعاً لَمْ یُعْطَ اَحَدٌ قَبْلِی سِوَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). .. اَنَ‌ بِوَلَایَتِی‌ اَکْمَلَ‌ اللَّهُ‌ لِهَذِهِ‌ الْاُمَّةِ دِینَهُمْ وَ اَتَمَّ عَلَیْهِمُ النِّعَمَ وَ رَضِیَ لَهُمْ اِسْلَامَهُمْ اِذْ یَقُولُ یَوْمَ الْوَلَایَةِ لِمُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَا مُحَمَّدُ، اَخْبِرْهُمْ اَنِّی اَکْمَلْتُ لَهُمُ الْیَوْمَ دِینَهُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْهِمُ النِّعَمَ، وَ رَضِیتُ اِسْلَامَهُمْ.
مفضل بن عمر می‌گوید امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرموده است: به خدا سوگند که خداوند به من نُه چیز عطا کرده که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عطا نکرده است: ... (یکیاز آن نُه چیز آنستکه) خداوند با ولایت من دین این امّت را کامل کرد و نعمت‌ها را بر آنان تمام نمود و به اسلام آنان راضی شد، و این هنگامی بود که در روز ولایت (روز غدیر خم) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: یا محمد! از من به آنان خبر بده که امروز دینشان را کامل کردم و به اسلام به عنوان دین آنان راضی شدم و نعمت خود را بر آنان تمام کردم.

۲.۱.۱ - بررسی سند

سلسله راویان گزارش فوق از اعتبار کافی برخوردار هستند. در ادامه دیدگاه عالمان راوی شناس درباره تک تک این افراد را می‌آوریم.

۲.۱.۱.۱ - شیخ مفید

اَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَان: محمد بن محمد بن نعمان نخستین راوی در این سلسله است، وی همان شیخ مفید (رحمةالله‌علیه) است که جایگاه بلند او در میان امامیه بر کسی پوشیده نیست. نجاشی که خود تعلیم یافته مکتب شیخ است، به هنگام معرفی او می‌نویسد: محمد بن محمد بن النعمان... شیخنا و استاذنا فضله اشهر من ان یوصف فی الفقه و الکلام و الروایة و الثقة و العلم.
محمد بن محمد بن نعمان... شیخ و استاد ما است و فضل او در فقه، کلام، روایت، وثاقت و دانش، مشهورتر از آن است که توصیف گردد.

۲.۱.۱.۲ - احمد بن محمد بن حسن بن ولید

اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِید: راوی بعدی، احمد بن محمد بن الحسن بن الولید است. آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) در شرح‌حال او چنین آورده است:
من مشایخ الشیخ المفید (قدس‌سره) قد صحح العلامة کثیرا من الروایات التی هو فی طریقها وکذلک الشیخ حسن صاحب المعالم فیما حکی عنه بل وثقه الشهید الثانی فی الدرایة والشیخ البهائی فی حاشیة حبل المتین وقال المیرزا فی الوسیط: ولم ار الی الآن ولم اسمع من احد یتامل فی توثیقه.
علامه (رحمةالله‌علیه)، به درستی بسیاری از روایات که احمد بن محمد بن حسن بن ولید در سند آن بوده، حکم کرده است.

همچنین صاحب معالم، آنگونه که از او حکایت شده است (حکم به درستی روایات او کرده است). شهید ثانی (رحمةالله‌علیه) در کتاب درایه و شیخ بهایی (رحمةالله‌علیه) در حاشیه کتاب حبل المتین او را ثقه دانستند. مرحوم میرزا هم گفته که تا الان کسی را ندیده و از کسی نشنید که در وثاقت این راوی تامل کرده باشد.

۲.۱.۱.۳ - محمد بن حسن بن ولید

مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِید: نجاشی وی را با عبارات بلندی ستوده است: شیخ القمیین و وجههم ثقة ثقة.
بزرگ اهل قم و نزد آنان دارای جایگاه است و از وثاقت بسیار بالایی برخوردار است

۲.۱.۱.۴ - محمد بن حسن صفار

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ: وی صاحب کتاب "بصائر الدرجات" است. نجاشی درباره او می‌گوید:
ثقة عظیم القدر.
او مورد وثوق و دارای جایگاه بلندی است.

۲.۱.۱.۵ - احمد بن محمد برقی

اَحْمَدُ بْنُ اَبِی عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِی: احمد بن محمد بن خالد برقی هم از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است:
وکان ثقة فی نفسه.
احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود.

۲.۱.۱.۶ - محمد بن خالد برقی

اَبو عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِی: نجاشی درباره ابو عبدالله برقی نوشته است: کان محمد ضعیفا فی الحدیث.
محمد بن خالد برقی در حدیثش ضعیف بوده است.

اما شیخ طوسی (رحمةالله‌علیه) درباره او می‌گوید: محمد بن خالد البرقی ثقة.
محمد بن خالد برقی موردوثوق است.

علامه حلی (رحمةالله‌علیه) دو سخن فوق از این دو عالم رجالی را نقل می‌کند و در نهایت جانب قول به وثاقت این راوی را بر می‌گزیند. متن سخن او چنین است: قال النجاشی: انه ضعیف الحدیث و الاعتماد عندی علی قول الشیخ ابی جعفر الطوسی من تعدیله. نجاشی گفته است او در حدیثش ضعیف بود اما اعتماد من به قول شیخ است.


آیت الله خویی (رحمةالله‌علیه) درباره این سخن علامه حلی (رحمةالله‌علیه) می‌نویسد: ولکن الصحیح ان العلامة لم یرجح قول الشیخ علی قول النجاشی وانما ذکر اعتماده علی قول الشیخ من تعدیله لاجل ان کلام النجاشی غیر ظاهر فی تضعیفه وانما التضعیف یرجع الی حدیثه لاجل ان محمد بن خالد کان یروی عن الضعفاء ویعتمد علی المراسیل کما صرح به ابن الغضائری وحینئذ یبقی توثیق الشیخ بلا معارض.
درست آن است که علامه، قول شیخ را بر نجاشی ترجیح نداد بلکه اعتماد خودش به قول شیخ را گفت زیرا این گفتار نجاشی ظهوری در تضعیف شخص برقی ندارد بلکه تضعیف او به احادیث برقی برمی‌گردد زیرا او از افراد ضعیف نقل می‌کرد و بر مراسیل اعتماد می‌نمود. بنابراین توثیق شیخ معارضی ندارد.

۲.۱.۱.۷ - محمد بن ابی عمیر

مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عُمَیرٍ: وی از جمله راویان معروف امامیه است. نجاشی (رحمةالله‌علیه) درباره او گفته است: محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی ... جلیل القدر عظیم المنزلة.
محمد بن ابی عمیر، زیاد بن عیسی انسانی بزرگ و بلند مرتبه است.

۲.۱.۱.۸ - مفضل بن عمر

مُفَضَّلُ بْنُ عُمَر: وثاقت یا عدم وثاقت او در میان دانشمندان مورد نزاع است. رجال شناسی مانند نجاشی عباراتی از قبیل: فاسد المذهب و مضطرب الروایة، درباره او به کار برده است. در عین‌حال؛ ادعای ما آن است که بر پایه شواهد و قرائن موجود، می‌توان به وثاقت و اعتبار او پی برد.

قرینه نخست: عالم بزرگی مانند شیخ مفید (رحمةالله‌علیه) او را در راس اصحاب خاص و مورد وثوق امام صادق (علیهالسّلام) معرفی می‌کند. او می‌نویسد:
ممن روی صریح النص بالامامة من ابی عبدالله الصادق (علیهالسّلام) علی ابنه ابی الحسن موسی (علیهالسّلام) من شیوخ اصحاب ابی عبدالله وخاصته وبطانته وثقاته الفقهاء الصالحین، المفضل بن عمر الجعفی.
از جمله بزرگان، خواص و اصحاب مورد وثوق امام صادق (علیهالسّلام) که از آن حضرت درباره امامت امام کاظم (علیهالسّلام) روایت نقل کردند، مفضل بن عمر جعفی است.

شیخ طوسی (رحمةالله‌علیه) به هنگام شرح حال او، ایرادی بر او وارد نمی‌کند، علاوه بر آن، در مواردی او را تایید هم کرده است. در کتاب "الغیبه" خود، او را از جمله اصحاب مورد ستایش ائمه (علیهمالسّلام) برمی‌شمارد و می‌گوید: نذکر من کان ممدوحا منهم حسن الطریقة... ومنهم المفضل بن عمر در کتاب "تهذیب الاحکام" روایتی را که محمد بن سنان از مفضل نقل می‌کند، به دلیل وجود ابن سنان، از ناحیه سند مورد اشکال قرار می‌دهد، بدیهی است اگر نسبت به مفضل نقدی می‌داشت باید بیان می‌کرد و عدم نقد او در این مقام، نشان از اعتمادش نسبت به مفضل دارد. متن او را بنگرید: فاول ما فی هذا الخبر انه لم یروه غیر محمد بن سنان عن المفضل بن عمر ومحمد بن سنان مطعون علیه ضعیف جدا.
اولین اشکالی که متوجه این روایت است آنکه این روایت را کسی غیر از محمد بن سنان از مفضل نقل نکرد و محمد بن سنان مورد طعن و جدا ضعیف است.

قرینه دوم: عده‌ای از بزرگان که در میان آنها چند نفر از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر وجود دارند، از مفضل روایت نقل کردند. این امر به نوبه خود شاهدی بر اعتبار او به حساب می‌آید.
[۱۷] نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۸، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الاولی۱۴۱۲هـ.


قرینه سوم: امام صادق (علیهالسّلام) بسیاری از معارف توحیدی را برای مفضل بیان می‌نمود و او سخنان امام را در یک مجموعه با نام "توحید مفضل" جمع‌آوری نمود. این مساله هم در جای خود، نشان از اعتبار او نزد امام (علیهالسّلام) دارد.

قرینه چهارم: در روایات فراوان از او ستایش شده است. البته روایاتی هم به چشم می‌آید که از مذمت او توسط امام (علیهالسّلام) حکایت دارد، اما همانگونه که آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) بیان می‌دارد، روایات مدح او فراوان است و این سری اخبار قدرت مقابله با آنها را ندارند، به‌همین دلیل باید توجیهی برای آنها جُست مثل آنکه در مقام تقیه بوده باشد همانطور که امام (علیهالسّلام) برخی دیگر از اصحاب خاص خود نظیر زراره و محمد بن مسلم را مورد مذمت قرار داده است.

شیخ حر عاملی (رحمةالله‌علیه) هم نظر بر آن دارد که باید روایات دال بر مذمت مفضل را بر اُموری مانند تقیه، حمل نمود. این امر می‌تواند به دلیل کثرت و قوت روایات مدح مفضل یا قرائنی دیگر نظیر آنچه در بالا آوردیم، بوده باشد. ایشان نوشته است: روی الکشی له مدحا بلیغا یقتضی جلالته ووکالته وثقته وروی له ذما ینبغی حمله علی ما فی "زرارة".

کَشی، روایاتی را آورده که بر بزرگی و وثاقت مفضل دلالت دارد، همچنین روایت در مذمت او هم آورده است که شایسته است آن را همانند روایاتی که در مذمت زراره وارد شد، توجیه کنیم. گفتنی است؛ مطابق دیدگاه برخی محققان، ضعیف شمردن مفضل ریشه در اعتقادات غلو آمیز او دارد.

مرحوم مامقانی به هنگام شرح‌حال مفضل، همین نکته را متذکر می‌شود. به اعتقاد وی نمی‌توان به نسبتِ غلوّی را که متقدمین به یک نفر دادند، اعتماد کرد زیرا آنها در این‌باره بسیار سختگیر بودند و حتی اعتقاد به برخی مقامات اهل‌بیت (علیهمالسّلام) که امروزه برای ما امری بدیهی است، از منظر آنها غلو به‌شمار می‌آمد. از باب نمونه شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) قول به عدم سهو پیامبر و ائمه (علیهمالسّلام) را غلوّ می‌داند در حالی که این امر و مسائلی مانند آن، امروزه از ضروریات مذهب ما به حساب می‌آید. متن کلام او چنین است: ان رمی القدماء الرجل بالغلو لا یعتمد علیه و لا یرکن الیه لوضوح کون القول بادنی مراتب فضائلهم (علیهمالسّلام) غلوّا عند القدماء و کون ما نعدّه الیوم من ضروریّات مذهب التشیّع غلوّا عند هؤلاء و کفاک فی ذلک عدّ الصّدوق (رحمةالله‌علیه) نفی السّهو عنهم (علیهمالسّلام) غلوّا مع انّه الیوم من ضروریّات المذهب و کذلک اثبات قدرتهم علی العلم بما یاتی بتوسّط جبرئیل و النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غلوّ عندهم و من ضروریّات المذهب الیوم و هکذا.
[۲۰] مامقانی، عبدالله‌، تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، ج۳، ص۲۴۰.


همانا رمی به غلو از سوی قدماء، نسبت به یک نفر را نمی‌توان اعتماد نمود زیرا روشن است که از منظر آنها، قائل شدن به پایین‌ترین مرتبه از فضائل اهل‌بیت (علیهمالسّلام) غلوّ به‌شمار می‌رفت و آنچه امروزه از ضروریات مذهب شیعه به حساب می‌آید، نزد آنها غلوّ بوده است. در این‌باره کافی است بدانیم، (از باب نمونه) شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) قول به نفی سهو النبی و ائمه (علیهمالسّلام) را غلو می‌داند در حالی که این امر امروزه از ضروریات مذهب است.

علاوه بر آن؛ همانطور که گذشت عده‌ای از بزرگان از جمله برخی از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر از مفضل روایات نقل می‌کردند، حال چگونه می‌توان پذیرفت او اعتقادات غلو آمیز داشته و به عنوان فردی غیر قابل قبول بوده در عین‌حال روایات گوناگون از وی نقل کرده باشند؟!

نکته دیگر که در این مجال باید بدان توجه نمود، عباراتی است که نجاشی به‌عنوان یک رجال‌شناس متبحر درباره مفضل به‌کار گرفته است. آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) که خود از قائلین به وثاقت مفضل است، پس از آنکه روایات ستایش‌آمیز مفضل را به دلیل حجم قابل توجه آن بر روایات نکوهش آمیز وی ترجیح می‌دهد و سخنان بزرگانی مانند شیخ مفید (رحمةالله‌علیه) درباره وثاقت مفضل را بیان می‌دارد، درصدد پاسخ از سخن نجاشی بر می‌آید و می‌نویسد:

واما ما ذکره النجاشی من انه کان فاسد المذهب، مضطرب الروایة، لا یعبا به وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها، ففیه تفصیل: اما قوله فهو فاسد المذهب فیعارضه ما تقدم من الشیخ المفید من عده من الفقهاء الصالحین ومن خاصة ابی عبدالله (علیهالسّلام) وبطانته ولا یسعنا الا ترجیح کلام الشیخ المفید علی کلام النجاشی من جهة معاضدته بما تقدم من الروایات التی لا یبعد دعوی التبادر الاجمالی فیها. واما قوله: مضطرب الروایة فهو ان صح لا یکشف عن عدم الوثاقة کما تقدم بیانه فی ترجمة المعلی بن محمد البصری. واما قوله: وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها فهو مبنی علی ما ذکره من انه فاسد المذهب مضطرب الروایة وقد عرفت الحال فیه. والنتیجة ان المفضل بن عمر جلیل ثقة. والله العالم.
سخن نجاشی درباره مفضل که "وی دارای مذهبی فاسد و احادیث او دارای اضطراب است، و مصنفاتی برای او ذکر شده که بدان اعتماد نمی‌شود" را به تفصیل مورد بررسی قرار می‌دهیم. اما گفتار او درباره فاسد المذهب بودنش، با گفتار شیخ مفید که او را از جمله اصحاب خاص امام صادق (علیهالسّلام) قرار داده، در تعارض است و باید قول مفید (رحمةالله‌علیه) را بر گفتار نجاشی ترجیح داد به دلیل آنکه قول مفید (رحمةالله‌علیه) با روایات ستایش مفضل که چه‌بسا بتوان ادعای تواتر اجمالی آن را نمود، موافق است. اما گفتار او درباره مضطرب الروایه بودن مفضل، بر فرض آنکه این سخن را بپذیریم، تلازمی با عدم وثاقت مفضل ندارد همانطور که این‌مطلب در ترجمه معلی بن محمد بصری بیان گردید. اما سخن او که گفت برای او مصنفاتی ذکر شده که بدان اعتماد نمی‌شود، به دلیل آن است که او را فاسد المذهب و مضطرب الروایه می‌داند و ما از این‌ دو مطلب پاسخ دادیم. در نتیجه باید گفت: مفضل فردی بزرگ و مورد وثول است. دانای حقیقی خداوند است.

۲.۲ - روایت دوم

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَقُولُ‌ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صوَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا... فَاَتَیْتُ عَلِیّاً ع وَ هُوَ یُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صفَاَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وَ قُلْتُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ السَّاعَةَ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صقال: ... اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّ اِبْلِیسَ وَ رُؤَسَاءَ اَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صاِیَّایَ لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِاَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَخْبَرَهُمْ اَنِّی اَوْلَی بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَمَرَهُمْ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ... وَ اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّهُ لَوْ قُبِضَ اَنَّ النَّاسَ یُبَایِعُونَ اَبَا بَکْرٍ فِی ظُلَّةِ بَنِی سَاعِدَةَ بَعْدَ مَا یَخْتَصِمُونَ...
سلیم بن قیس هلالی می‌گوید: شنیدم از سلمان فارسی که می‌گفت: چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت و مردم کردند آنچه را کردند... من نزد علی (علیهالسّلام) رفتم و او مشغول غسل دادن پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، او را از ماجرا مطلع ساختم و گفتم: هم اکنون ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جای گرفت ... علی (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من خبر داد که شیطان و سران اصحاب او در روزی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غدیر خم مرا به دستور خدای (عزّوجلّ) برای مردم منصوب فرمود حضور داشتند، آن وقتی که پیغمبر به مردم فرمود: من از آنها به خودشان سزاوارترم، و دستور فرمود که حاضران به غائبان برسانند ... و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من خبر داد که چون از این دنیا برود مردم پس از مخاصمه با یک دیگر در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کنند...


اَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ اَبِی الْمُفَضَّلِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعَرْزَمِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ اَبِی الْیَقْظَانِ عَنْ اَبِی عُمَرَ زَاذَانَ قَالَ: لَمَّا وَادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) مُعَاوِیَةَ صَعِدَ مُعَاوِیَةُ الْمِنْبَرَ... فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ کَلَامِهِ قَامَ الْحَسَنُ (علیهالسّلام) فَحَمِدَ اللَّهَ (تَعَالَی) بِمَا هُوَ اَهْلُه‌... وَ قَدْ تَرَکَتْ هَذِهِ الْاُمَّةُ اَبِی وَ بَایَعُوا غَیْرَهُ وَ قَدْ رَاَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نَصَبَ‌ اَبِی‌ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اَمَرَهُمْ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مِنْهُمْ الْغَائِبَ.
زاذان می‌گوید: هنگامی که امام حسن (علیهالسّلام) از معاویه جدا شد، معاویه مردم را جمع کرد و بر فراز منبر رفت... و پس از سخنرانی او، حسن بن علی (علیهالسّلام) بلند شد و حمد خدا را بجا آورد و فرمود: ... این اُمت پدرم را رها کرده و با فرد دیگر بیعت نمودند در حالی که دیدند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز غدیر، پدرم را منصوب کرد و دستور داد تا حاضران به غائبان برسانند. ‌


قالَ سُلَیْمٌ فَکَانَ فِیمَا نَاشَدَهُمُ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام). .. قَالَ اَنْشُدُکُمُ اللَّهَ اَ تَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله نَصَبَهُ‌ یَوْمَ‌ غَدِیرِ خُمٍ‌... قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَم‌.
سلیم بن قیس می‌گوید: حسین بن علی (علیهالسّلام) از جمله مواردی را که با آنها مناشده نمود آن بود که فرمود: شما را بخدا قسم می‌دهم، آیا می‌دانید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی (علیهالسّلام) را در روز غدیر خم منصوب نمود؟ گفتند: بلی.


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ شَرِیکٍ عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مَا مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَنْ‌ کُنْتُ‌ مَوْلَاهُ‌ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ قَالَ: اَخْبَرَهُمْ اَنَّهُ الْاِمَامُ بَعْدَهُ.

ابواسحاق می‌گوید: از امام چهارم (علیهالسّلام) درباره سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «مَنْ‌ کُنْتُ‌ مَوْلَاهُ‌ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» پرسیدم. امام (علیهالسّلام) فرمود: به آنان اعلام کرد که علی (علیهالسّلام) امام بعد از اوست.


در این قسمت دو روایت از امام باقر (علیهالسلام) نقل می‌کنیم:

۲.۱ - روایت اول

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ اَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ اَبِی الْجَارُودِ جَمِیعاً عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ: اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ {اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ} وَ فَرَضَ وَلَایَةَ اُولِی الْاَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَاَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صاَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا اَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ‌ اَنْ‌ یَرْتَدُّوا عَنْ‌ دِینِهِمْ‌ وَ اَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِ- یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ‌ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‌ فَصَدَعَ بِاَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُفَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّفَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ اَمَرَ النَّاسَ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ اُذَیْنَةَ قَالُوا جَمِیعاً غَیْرَ اَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) وَ کَانَتِ الْفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ الْاُخْرَی وَ کَانَتِ الْوَلَایَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‌ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا اُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَةً قَدْ اَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرَائِضَ.
زراره، فضیل، بکیر، محمد بن مسلم، برید و ابوالجارود از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کردند که فرمود: خدای (عزّوجلّ) رسولش را به ولایت علی (علیهالسّلام) امر کرد و آیه "اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ"را بر او نازل فرمود و ولایت اولو الامر را واجب ساخت مردم ندانستند مقصود از ولایت چیست. خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امر فرمود تا ولایت را برای آنها توضیح دهد، چنان‌که نماز و زکاة و روزه و حج را توضیح داد. چون امر به ولایت از جانب خدا رسید حضرتش دلتنگ شد و ترسید مردم از دین برگردند و او را تکذیب کنند از این‌جهت دلتنگ شد و به پروردگارش مراجعه کرد، خدای (عزّوجلّ) به ایشان وحی فرستاد: ای پیغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانیدی همانا خدا تو را از گزند مردم حفظ می‌کند. او هم امر خدای تعالی را اعلان کرد و به امر ولایت علی (علیهالسّلام) در روز غدیر خم قیام نمود و مردم را برای نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد که حاضرین به غائبین برسانند. عمر بن اذینه گوید: همگی جز ابوالجارود نقل نمودند: امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: واجبات خدا یکی پس از دیگری نازل می‌شد و امر ولایت آخرین آنها بود که خدای (عزّوجلّ) این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: خدای (عزّوجلّ) می‌فرماید: بعد از این واجبی بر شما نازل نکنم. واجبات را برای شما کامل کردم.

۲.۱.۱ - بررسی سند

سلسله راویان گزارش فوق در رتبه بالایی از وثاقت قرار دارند. در ادامه نگاه کارشناسان علم رجال را درباره این افراد پیگیری می‌کنیم.

۶.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیم‌: وی از راویان برجسته طایفه امامیه است. نجاشی درباره او می‌گوید: علی بن ابراهیم بن‌ هاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث است. او فردی ثابت قدم، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.

۶.۱.۱.۲ - ابراهیم بن‌ هاشم

اِبْرَاهِیمُ بنُ‌ هاشِم: دومین نفر، ابراهیم بن‌ هاشم است. رجال شناسان درباره او عباراتی مانند "ثقة" به‌کار نبردند اما همانگونه که عده‌ای از محققان همانند آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) و آیت‌الله شبیری زنجانی (حفظه الله) بدان نظر دارند، اثبات وثاقت یک راوی در انحصار الفاظی از قبیل " فلان ثقة" نیست، همانطور که نجاشی (رحمةالله‌علیه) درباره شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) هم واژه "ثقة" را به‌کار نبرد. اصولاً گاهی پیرامون یک راوی ویژگی‌هایی را ذکر می‌کنند که نشان از وثاقت و حتی وثاقت فوق العاده او دارد، چنانچه نجاشی و شیخ طوسی (رحمة‌الله‌علیهما) درباره راوی مورد بحث ما یعنی ابراهیم بن‌ هاشم گفتند: «اول من نشر احادیث الکوفیین بقم». این‌مطلب به نوبه خود مقتضی وثاقت اوست، زیرا قمی‌ها در اخذ احادیث اهتمام زیادی به خرج می‌دادند، در عین‌حال؛ نسبت به احادیثی را که ابراهیم بن‌ هاشم نشر می‌داد اعتماد داشتند. جالب است بدانیم، نگاه قمی‌ها به روایات ابراهیم بن‌ هاشم صرفاً در حد یک اعتماد عادی نبود بلکه بزرگانی مانند سعد بن عبدالله اشعری و محمد بن حسن صفار، نه یک یا چند روایت بلکه هر کدام ده‌ها روایت بدون واسطه از او نقل نمودند، این‌مطلب می‌تواند نشانه روشنی از اعتماد وثیق این بزرگان نسبت به ابراهیم بن‌ هاشم بوده باشد.
سید بن طاوس هم در کتاب "فلاح السائل" روایتی را می‌آورد که ابراهیم بن‌ هاشم یکی از راویان آن است، سپس می‌گوید تمامی راویان حدیث، بالاتفاق مورد وثوق‌اند. (ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق). بدیهی است اگر هم ادعای اتفاق سید بن طاوس (رحمةالله‌علیه) به معنای اتفاق الکُل نباشد، دست کم نشان می‌دهد که ابراهیم بن‌ هاشم نزد عده قابل توجهی از عالمان از اعتبار و اتقان کافی برخوردار است.

مساله مهم دیگر، تعداد روایاتی است که فرزندش علی بن ابراهیم (که خود از راویان برجسته به‌شمار می‌رود) از او نقل می‌کند که نشان از اعتماد کامل او نسبت به پدرش دارد. کلینی (رحمةالله‌علیه) که کتابش را مشتمل بر آثار صحیحه از اَخبار صادقین (علیهمالسّلام) می‌داند، یکی از عمده شیوخ او علی بن ابراهیم است و قریب به اتفاق روایات علی بن ابراهیم هم از پدرش ابراهیم بن‌ هاشم است.

با توجه به مجموعه مطالب فوق، همانطور که آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) تصریح می‌کند، وثاقت ابراهیم بن‌ هاشم (رحمةالله‌علیه) جای هیچگونه تردیدی ندارد. (لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن‌ هاشم).

۲.۱.۱.۷ - محمد بن ابی عمیر

ابْنُ اَبِی عُمَیْرٍ: شرح‌حال او ذیل گزارش امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بیان گردید.

۶.۱.۱.۴ - عمر بن اذینه

عُمَرُ بْنُ اُذَیْنَة: نجاشی درباره این راوی نوشته است: شیخ اصحابنا البصریین ووجههم.
او بزرگ اصحاب ما از اهل بصره بود و نزد آنان از جایگاه بلندی برخوردار بود.

۶.۱.۱.۵ - طبقه آخر

زُرَارَة، فُضَیْلُ بْنُ یَسَار، بُکَیْرُ بْنُ اَعْیَن، مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِم، بُرَیْدُ بْنُ مُعَاوِیَة، اَبِو الْجَارُود: در طبقه آخر، همزمان ۶ راوی به چشم می‌آید. در این میان بجُز ابوالجارود که وثاقتش ثابت نیست، بقیه آنها افرادی مورد وثوق‌اند. باید دانست نیازی به وثاقت همه افراد این طبقه نداریم تا موثق نبودن ابوالجارود لطمه‌ای بر اعتبار این حدیث وارد آورد، بلکه بر اساس قواعد دانش حدیث، باید در هر طبقه لااقل یک راوی مورد اعتماد وجود داشته باشد، این در حالی است که در این طبقه ۵ راوی مورد اعتماد قرار دارد و حتی برخی از آنها در زمره اصحاب خاص ائمه (علیهمالسّلام) به شمار می‌روند. از جمله اینها زاره بن اعین است. نجاشی (رحمةالله‌علیه) درباره او نگاشته است: زرارة بن اعین شیخ اصحابنا فی زمانه ومتقدمهم.
زراره بن اعین بزرگ اصحاب ما در زمان خود و مقدم بر آنان بود.

۲.۲ - روایت دوم

عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی‌ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ یَزِیدَ الْکُنَاسِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) ‌ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ اَ کَانَ‌ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) حُجَّةً مِنَ اللَّهِ و رَسُولِهِ عَلی‌ هذِهِ الْاُمَّةِ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟ فَقَالَ: نَعَمْ یَوْمَ اَقَامَهُ لِلنَّاسِ‌ و نَصَبَهُ عَلَماً و دَعَاهُمْ اِلی‌ ولَایَتِهِ و اَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ...
یزید کناسی می‌گوید: از امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدم: فدایت شوم آیا علی (علیهالسّلام) در زمان حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر این امت از طرف خدا و رسولش حجت بود؟ فرمود. آری، روزی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را برای مردم به پا داشت و منصوبش ساخت و ایشان را بولایتش دعوت کرد و به اطاعتش دستور داد.


در این قسمت هم دو روایت از امام صادق (علیهالسلام) نقل می‌کنیم:

۲.۱ - روایت اول

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی‌، عَنْ یُونُسَ؛ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ اَبِی سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی‌، عَنْ یُونُسَ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ اَبِی بَصِیرٍ، قَالَ‌: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ {اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ‌} فَقَالَ: «نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ و الْحَسَنِ و الْحُسَیْنِ (علیهمالسّلام) فَقُلْتُ لَهُ: اِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ: فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً و اهل‌بیتهِ (علیهمالسّلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: فَقَالَ: «قُولُوا لَهُمْ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ، و لَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً و لَااَرْبَعاً حَتّی‌ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُمْ‌... فلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَانَ عَلِیٌ‌ اَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ لِکَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اِقَامَتِهِ‌ لِلنَّاسِ‌ واَخْذِهِ بِیَدِهِ.
ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق (علیهالسّلام) درباره آیه شریفه " اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ‌" پرسیدم، فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب، حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل شد. گفتم: به راستی مردم می‌گویند: (اگر مقصود از آیه آنهایند) چرا نام علی (علیهالسّلام) و خاندانش را در کتاب خود (قرآن) نیاورده است؟ فرمود: در پاسخ بگوئید: همانا نماز بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شد اما خداوند متعال از سه یا چهار رکعت بودنش سخن به میان نیاورد تا اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را تبیین کر د... چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وفات کرد، علی (علیهالسّلام) اولی‌ و احقّ از همه مردم بود برای پیشوائی، به جهت تبلیغات بسیاری که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به او کرده بود و او را برابر مردم بپا داشته بود و دست او را گرفت.

۲.۱.۱ - بررسی سند

این روایت با دو سند به ثبت رسیده است. در ادامه سند نخست را مورد کاووش قرار می‌دهیم:

۶.۱.۱.۱ - علی بن ابراهیم

عَلِی بْنُ اِبْرَاهِیم: جلالت قدر وی ذیل روایت امام باقر (علیهالسّلام) بیان گردید.

۷.۱.۱.۲ - محمد بن عیسی بن عبید

راوی بعدی، محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین است. اگر چه شیخ طوسی (رحمةالله‌علیه) او را ضعیف می‌داند اما نجاشی (رحمةالله‌علیه) او را با عبارت: جلیل فی اصحابنا، ثقة، عین، می‌ستاید.

آیت‌الله خویی (رحمةالله‌علیه) تاییداتی برای قول نجاشی (رحمةالله‌علیه) آورده است.

۷.۱.۱.۳ - یونس بن عبدالرحمن

راوی بعدی یعنی یونس بن عبدالرحمن نیز در نگاه نجاشی (رحمةالله‌علیه) دارای اعتبار بالایی است. وی در شرح‌حال او نوشته است: کان وجها فی اصحابنا متقدما عظیم المنزلة.
یونس در میان اصحاب ما بزرگ، مقدم بر آنان و دارای جایگاه بلندی بود

۷.۱.۱.۴ - ابن مسکان

ابن مسکان نیز مطابق گفتار نجاشی (رحمةالله‌علیه) از اتقان بالایی برخوردار است. او می‌گوید: عبدالله بن مسکان ثقة، عین.
عبدالله بن مسکان فردی مورد وثوق و دارای جایگاه ویژه است

۷.۱.۱.۵ - ابوبصیر الاسدی

وی راوی نام آشنای طایفه امامیه است. نجاشی (رحمةالله‌علیه) درباره او چنین می‌نویسد:
ابوبصیر الاسدی ثقة، وجیه.
ابوبصیر فردی مورد وثوق و دارای جایگاه است.

۲.۲ - روایت دوم

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ اَبِیهِ وَ اَبُو عَلِیٍّ الْاَشْعَرِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِیعاً، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ، قَالَ‌: دَخَلْتُ عَلی‌ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ اَ لَااَقُصُّ عَلَیْکَ دِینِی؟ فَقَالَ: بَلی‌. قُلْتُ: اَدِینُ اللَّهَ بِشَهَادَةِ اَنْ لَااِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‌ وَ اَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَارَیْبَ فِیهَا... وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). .. فَقَالَ: یَا عَمْرُو هذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ...
عمرو بن حریث می‌گوید: به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: آیا مسائل دینم را برایتان بازگو نکنم؟ فرمود: بگو. گفتم: دینداری می‌کنم با شهادت به وحدانیت خداوند متعال و اینکه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اوست و قیامت به‌طور قطع بر پا می‌شود... و به ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) . .. امام (علیهالسّلام) فرمود: ‌ای عمرو؛ به خدا قسم این همان دین مورد پسند خداست.


در این قسمت نیز دو روایت از امام کاظم (علیهالسلام) نقل می‌کنیم:

۲.۱ - روایت اول

رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جُنْدَبٍ‌ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: تَقُولُ‌ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ وَ اُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ اَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ‌ اَنْتَ اللَّهُ رَبِّی وَ الْاِسْلَامَ‌ دِینِی‌ وَ مُحَمَّداً نَبِیِّی وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‌اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّاُ اللَّهُمَّ...
عبدالله بن جندب می‌گوید: امام کاظم (علیهالسّلام) فرمود: به هنگام سجده شکر می‌گویی: بار خدایا؛ تو و ملائکه و پیامبرانت و تمامی مخلوقات را گواه می‌گیرم که همانا تو پروردگام هستی و اسلام دین من است و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر من است و علی بن ابی طالب، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و حجة بن حسن، امامان من هستند، نسبت به آنها تولی دارم و از دشمنانشان برائت می‌جویم.

۲.۱.۱ - بررسی سند

شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) در مشیخه کتاب «من لا یحضره الفقیه» طریق خود به عبدالله بن جندب را اینگونه آورده است: وما کان فیه عن عبدالله بن جندب فقد رویته عن محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه عن علی بن ابراهیم بن‌ هاشم عن ابیه عن عبدالله بن جندب.
تمامی این افراد از اعتبار کافی برخوردارند. در ادامه شرح‌حال تک تک آنها را می‌آوریم.

۸.۱.۱.۱ - محمد بن علی ماجیلویه

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ: شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) روایات فراوانی از او در کتاب‌های گوناگونش نقل می‌کند، چنین امری می‌تواند نشان از اعتماد و تایید صدوق (رحمةالله‌علیه) نسبت به او باشد. به همین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیده‌اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.
[۴۲] ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
و عده‌ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می‌دانند. مرحوم آیت‌الله بروجردی در یک سخنی چنین می‌آورد:

الظاهر انّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین اخذوا الحدیث عنه فاذا کان الآخذ مثل الشیخ او المفید او الصدوق او غیرهم من الاعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته اصلا.
ظاهر آن است که وثاقت راوی را می‌توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به‌دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به‌ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی‌ماند.

علاوه بر آنکه علامه حلی (رحمةالله‌علیه) طریق شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) به منصور بن حازم را که در میان آنها ماجیلویه وجود دارد، طریقی معتبر و صحیح می‌داند. بنابراین؛ می‌توان گفت که وی از نگاه علامه حلی (رحمةالله‌علیه) نیز مورد اعتماد است. متن علامه (رحمةالله‌علیه) این است: وطریق الشیخ ابی جعفر محمد بن بابویه فی کتاب من لا یحضره الفقیه... عن منصور بن حازم صحیح.
طریق (سلسله راویان) صدوق (رحمةالله‌علیه) در کتاب «من لایحضره الفقیه» به منصور بن حازم، طریقی درست و صحیح است.

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیم، اِبْرَاهِیمُ بنُ هَاشِم: شرح‌حال این دو نفر، ذیل روایت امام باقر (علیهالسّلام) از نظرتان گذشت

۸.۱.۱.۲ - عبدالله بن جندب

عبدُ الله بنُ جُندَب:شیخ طوسی (رحمةالله‌علیه) او را مورد وثوق می‌داند و می‌نویسد:
عبدالله بن جندب البجلی... ثقة.
عبدالله بن جندب بجلی فردی مورد اعتماد است.

علاوه بر آن، در کتاب «الغیبه» آورده است: وکان عابدا رفیع المنزلة لدیهما علی ما روی فی الاخبار.
او فردی عابد بود و آنگونه که در اخبار آمده، وی نزد امام کاظم و امام رضا (علیهما‌السّلام) دارای منزلت بود.

۲.۲ - روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی (علیهالسّلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ بِمَ یُعْرَفُ‌ الْاِمَامُ‌؟ فَقَالَ بِخِصَالٍ اَمَّا اُولَاهُنَّ فَشَیْ‌ءٌ تَقَدَّمَ مِنْ اَبِیهِ فِیهِ وَ عَرَفَهُ النَّاسُ وَ نَصَبَهُ لَهُمْ عَلَماً حَتَّی یَکُونَ حُجَّةً عَلَیْهِمْ لِاَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نَصَبَ عَلِیّاً (علیهالسّلام) عَلَماً وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ.
ابوبصیر از امام کاظم (علیهالسّلام) نقل کرد که من خدمت ایشان رسیدم گفتم فدایت شوم امام را چگونه می‌توان شناخت فرمود با چند امتیاز، اول تصریح پدرش به امامت او و معرفی به مردم که امام است تا حجت بر آنها باشد زیرا پیامبر اکرم علی (علیهالسّلام) را به منصب امامت تعیین کرد و به مردم معرفی نمود.


در این قسمت نیز دو روایت از امام رضا (علیهالسلام) نقل می‌کنیم:

۲.۱ - روایت اول

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَاَلَ الْمَاْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام) اَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ‌ الْاِسْلَامِ‌ عَلَی سَبِیلِ الْاِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ (علیهالسّلام) لَهُ اَنَّ مَحْضَ‌ الْاِسْلَامِ‌ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... وَ اَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ... وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام). ..
فضل بن شاذان می‌گوید: مامون از امام رضا (علیهالسّلام) درخواست کرد تا اسلام خالص را به‌طور خلاصه برای او بنویسد؛ امام (علیهالسّلام) در پاسخ او نوشت: اسلام خالص شهادت به یکتائی خداوند است ... و شهادت به رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) . .. و اینکه هر چه را او آورد، حق است ... و امام بعد از او، علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است.

۲.۱.۱ - بررسی سند

در ادامه سند حدیث را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۹.۱.۱.۱ - عبدالواحد بن عبدوس

عَبْدُالْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوس: راوی اول عبدالواحد بن عبدوس نیشابوری است. شیخ صدوق (رحمةالله‌علیه) روایات زیادی از او نقل می‌کند. پیشتر گفتیم که چنین امری می‌تواند نشان از اعتماد صدوق (رحمةالله‌علیه) نسبت به راوی بوده باشد و گذشت که عده‌ای از عالمان چنین افرادی را مورد اعتماد می‌دانند.
شهید ثانی (ره) در کتاب فقهی مسالک الافهام، درباره عبدالواحد بن عبدوس می‌نویسد: وانما ترک المصنف العمل بها لان فی سندها عبد الواحد بن عبدوس النیسابوری وهو مجهول الحال مع انه شیخ ابن بابویه وهو قد عمل بها فهو فی قوة الشهادة له بالثقة ومن البعید ان یروی الصدوق رحمه الله عن غیر الثقة بلا واسطة.
همانا مصنف [محقق حلی (ره). ] عمل به این روایت را ترک کرد برای آنکه در سندش عبدالواحد بن عبدوس وجود دارد و او فردی مجهول الحال است. [شهید ثانی می‌گوید: . ] در حالی که او شیخ ابن بابویه[صدوق (ره). ] است و صدوق (ره) به این روایت عمل کرد. این [عمل شیخ صدوق (ره) به روایت عبدالواحد بن عبدوس. ] همانند آن است که به وثاقت عبدالواحد بن عبدوس شهادت داده باشد. بعید است که صدوق (ره) از فردی که مورد وثوق نیست، بدون واسطه روایت نقل کند.

۹.۱.۱.۲ - علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ: راوی دوم، علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است. نجاشی می‌گوید: علیه اعتمد ابو عمرو الکشی فی کتاب الرجال‌

کشی در کتاب رجال خود بر او اعتماد کرده است. علاوه بر آنکه کشّی در کتاب رجالی خود روایات فراوان از او نقل می‌کند، کثرت نقل بزرگان از یک راوی، همانطور که گفتیم، در نگاه عده‌ای از دانشمندان نشانه‌ای بر وثاقت آن راوی به‌شمار می‌رود. البته چه بسا اعتماد کشّی نسبت به این راوی که در کلام نجاشی آمده، از این باب بوده باشد.

۹.۱.۱.۳ - فضل بن شاذان

الْفَضْلُ بْنُ شَاذَان: فضل بن شاذان آخرین راوی این سلسله است. نجاشی جایگاه بلندی برای او قائل است و درباره او می‌نویسد: و کان ثقة احد اصحابنا الفقهاء و المتکلمین و له جلالة فی هذه الطائفة و هو فی قدره اشهر من ان نصفه.
انسانی مورد وثوق بود. یکی از فقهاء و متکلمان اصحاب ما بود. در میان طایفه، دارای جلالت قدر است و جایگاه او مشهورتر از آن است که توصیفش کنیم.

۲.۲ - روایت دوم

اَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ (رَحِمَهُ اللَّهُ) رَفَعَهُ‌ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: کُنَّا مَعَ الرِّضَا (علیهالسّلام) بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی‌ الْجَامِعِ‌ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَاَدَارُوا اَمْرَ الْاِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلی‌ سَیِّدِی (علیهالسّلام) فَاَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ فَتَبَسَّمَ (علیهالسّلام) ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَتّی‌ اَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ... وَ اَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) "الْیَوْمَ‌ اَکْمَلْتُ‌ لَکُمْ‌ دِینَکُمْ‌ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً " وَ اَمْرُ الْاِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یَمْضِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَتّی‌ بَیَّنَ لِاُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ... وَ اَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً (علیهالسّلام) عَلَماً وَ اِمَاما.

عبدالعزیز بن مسلم گوید: ما در ایام امام رضا (علیهالسّلام) در مرو بودیم، در آغاز ورود، روز جمعه ‌در مسجد جامع اجتماع کردیم، حضار مسجد موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و اختلاف بسیار مردم را در آن زمینه بازگو می‌کردند، من خدمت آقایم رفتم و گفتگوی مردم را در بحث امامت به عرضش رساندم حضرت لبخندی زد و فرمود: ‌ای عبدالعزیز همانا خدای (عزّوجلّ) پیغمبر خویش را قبض روح نفرمود تا دین را برایش کامل کرد... در حجة الوداع که سال آخر عمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود آیه "الْیَوْمَ‌ اَکْمَلْتُ‌ لَکُمْ‌ دِینَکُمْ‌ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً " را نازل فرمود. همانا موضوع امامت از کمال دین است [تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین خود را معرفی نکند تبلیغش را کامل نساخته است. ] رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا نرفت تا آنکه نشانه‌های دین را برای امتش بیان کرد ... و علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را به عنوان پیشوا و امام آنان منصوب کرد.


عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیهالسّلام) قَالَ اَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) ومَعَه الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهما‌السّلام) وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَةِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ - فَرَدَّ (علیهالسّلام) فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَسْاَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ اِنْ اَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ اَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ اَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ واَنْ لَیْسُوا بِمَاْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ واِنْ تَکُنِ الاُخْرَی عَلِمْتُ اَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ... فَالْتَفَتَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) اِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَجِبْه قَالَ فَاَجَابَه الْحَسَنُ (علیهالسّلام) فَقَالَ الرَّجُلُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَه اِلَّا اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِذَلِکَ واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّه صوالْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی الْحَسَنِ (علیهالسّلام) واَشْهَدُ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ اَخِیه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ واَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ واَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ... فَیَمْلاَهَا عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةُ اللَّه وبَرَکَاتُه ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْه فَانْظُرْ اَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) فَقَالَ مَا کَانَ اِلَّا اَنْ وَضَعَ رِجْلَه خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ اَیْنَ اَخَذَ مِنْ اَرْضِ اللَّه فَرَجَعْتُ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فَاَعْلَمْتُه فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتَعْرِفُه قُلْتُ اللَّه ورَسُولُه واَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ (علیهالسّلام).
وحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّه عَنْ اَبِی هَاشِمٍ مِثْلَه سَوَاءً.

امام جواد (علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد مسجد الحرام شد، حسن بن علی همراهش بود و به دست سلمان تکیه داده بود، ناگاه مردی خوش قواره و خوش لباس آمد و به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سلام داد، آن حضرت جواب داد سپس گفت: ‌ای امیرالمؤمنین، من از تو سه مساله می‌پرسم، اگر پاسخ آنها را دادی می‌دانم که این مردم در کار تو [امر امامت] مرتکب خلاف شده‌اند، و در دنیا و آخرت خود آسوده نیستند و اگر پاسخ ندهی، می‌دانم که تو امتیازی نسبت به آنها نداری...[پس از آنکه سؤالات را مطرح کرد] امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: ‌ای ابا محمد، پاسخ او را بده، امام حسن (علیهالسّلام) پاسخش را داد، آن مرد گفت: من گواهم که جز خدا کسی شایسته پرستش نیست و گواهی می‌دهم که محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسول خدا است و اشاره به امام علی (علیهالسّلام) کرد و گفت: گواهی می‌دهم که تو وصی رسول خدائی و قائم به حجت او هستی سپس به حسن (علیهالسّلام) اشاره کرد و گفت: گواهی می‌دهم که تو هم وصی او هستی و گواهی می‌دهم که حسین بن علی (علیهالسّلام) وصی برادر خود می‌باشد و گواهی می‌دهم علی بن حسین (علیهالسّلام) بعد از حسین (علیهالسّلام) او امامت را اقامه می‌کند. گواهی می‌دهم بر محمد بن علی (علیهالسّلام) که او است قائم به کار امامت علی بن الحسین (علیهالسّلام). گواهی می‌دهم بر جعفر بن محمد (علیهالسّلام) که بعد از محمد بن علی، امامت را عهده‌دار می‌شود. گواهی می‌دهم بر موسی بن جعفر (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت جعفر بن محمد (علیهالسّلام) اوست. گواهی می‌دهم بر علی بن موسی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) اوست. گواهی می‌دهم بر محمد بن علی (علیهالسّلام) که قائم به امامت علی بن موسی (علیهالسّلام) اوست. گواهی می‌دهم بر علی بن محمد (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت محمد بن علی (علیهالسّلام) اوست. گواهی می‌دهم بر حسن بن علی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت علی بن محمد (علیهالسّلام) اوست. گواهی می‌دهم به مردی که فرزند حسن عسکری (علیهالسّلام) است... او زمین را از عدالت پر کند چنانچه از ستم پر شده است. آنگاه گفت: درود بر تو‌ ای امیرمؤمنان سپس برخاست و رفت. امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌وسلامهعلیه) فرمود: ‌ای ابا محمد دنبالش برو ببین کجا می‌رود، امام حسن (علیهالسّلام) بیرون رفت و برگشت و فرمود: همین‌که پایش را از مسجد بیرون نهاد، ندانستم کجا رفت. امام علی (علیهالسّلام) فرمود: ‌ای ابا محمد، او را می‌شناسی؟ گفتم: خدا و رسولش و امیرالمؤمنین داناترند، فرمود: او جناب خضر نبی (علیهالسّلام) بود.

۱۰.۱ - بررسی سند

هر دو سند کافی معتبر است. در اینجا تنها سند نخست را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۱۰.۱.۱ - عدة من اصحابنا

عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا: ابتدای سند با عبارت "عدة من اصحابنا" شروع می‌شود و راوی بعد از آن، احمد بن محمد بن خالد برقی است. علامه حلی (رحمةالله‌علیه) از قول مرحوم کلینی نقل می‌کند: کلما ذکرته فی کتابی المشار الیه عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد البرقی فهم علی بن ابراهیم وعلی بن محمد بن عبدالله ابن اذینة واحمد بن عبدالله بن امیة وعلی بن الحسن.
هر گاه در کتابم گفتم: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد البرقی، مقصود از آن عده و جماعت عبارتند از: علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبدالله بن اذینه، احمد بن عبدالله بن اُمیه و علی بن حسن.

هر گاه بتوانیم وثاقت حتی یک نفر از این جماعت را ثابت کنیم، از جهت علمی این طبقه قابل تمسک و به اصطلاح، معتبر است. همانطور که مشاهده می‌کنید یکی از این افراد علی بن ابراهیم قمی است. دیدگاه نجاشی پیرامون وثاقت و اعتبار او پیشتر بیان شد و نیازی به تکرار آن نیست.

۱۰.۱.۲ - احمد بن محمد برقی

اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ: احمد بن محمد بن خالد برقی نیز از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است: وکان ثقة فی نفسه.
احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود.

۱۰.۱.۳ - ابو‌هاشم جعفری

اَبِوهَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ: راوی بعدی ابو‌هاشم جعفری است. نجاشی پیرامون او می‌گوید: داود بن القاسم ابو‌هاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزلة عند الائمة (علیهمالسّلام)، شریف القدر، ثقة.
داود بن قاسم ابو‌هاشم جعفری، نزد ائمه (علیهمالسّلام) جایگاه بلندی داشت، او انسانی شریف و مورد وثوق بود.


در ادامه دو روایت از امام‌ هادی (علیهالسلام) نقل می‌کنیم:

۲.۱ - روایت اول

(زیارة اخری لمولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مختصة بیوم الغدیر) اَخْبَرَنِی الْفَقِیهُ الْاَجَلُّ اَبُو الْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِیلَ الْقُمِّیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الْفَقِیهِ الْعِمَادِ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیِّ، عَنْ اَبِی عَلِیٍّ، عَنْ وَالِدِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ اَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ اَبِی الْقَاسِمِ بْنِ رُوحٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ الْعَمْرِیِّ، عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ، عَنْ اَبِیهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا، وَ ذَکَرَ اَنَّهُ (علیهالسّلام) زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ فِی السَّنَةِ الَّتِی اَشْخَصَهُ‌الْمُعْتَصِمُ. تَقِفُ عَلَیْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ تَقُولُ... السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ‌... اَشْهَدُ اَنَّکَ اَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِیُّهُ وَ خَلِیفَتُهُ فِی اُمَّتِهِ... اَشْهَدُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْاَمِینِ وَ اَنَّ الْعَادِلَ بِکَ غَیْرَکَ عَادِلٌ عَنِ الدِّینِ الْقَوِیمِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ، فَاَکْمَلَهُ بِوَلَایَتِکَ یَوْمَ الْغَدِیرِ...
امام حسن عسکری می‌فرمایند در در روز غدیر سالی که معتصم [عباسی] پدرم [امام‌ هادی (علیهالسّلام)] را طلب کرد، پدرم مقابل مرقد امیرمؤمنان (علیهالسّلام) ایستاد و با این زیارت‌نامه، ایشان را زیارت نمود: سلام بر تو‌ ای امیرمؤمنان... همانا گواهی می‌دهم که تو برادر و وصی و خلیفه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در امت ایشان هستی ... گواهی می‌دهم که آنکه درباره تو تردید کند به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان نیاورد و آنکه از تو روی برگرداند، از دینی را که مورد رضایت خداوند متعال است و آن را بواسطه ولایت تو در روز غدیر کامل نمود، روی برگردانده است.

سند این زیارتنامه برابر بررسی‌های انجام گرفته، معتبر است. برای دریافت اطلاعات کامل درباره وضعیت این سند، به آدرس زیر مراجعه کنید:

۲.۲ - روایت دوم

اَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ عَیَّاشٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ زِیَادٍ الْهَمَذَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ التُّسْتَرِیُّ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اللَّیْثِ الْمَکِّیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو اِسْحَاقَ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیُّ الْعُرَیْضِیُّ قَالَ: وَ حَکَّ فِی صَدْرِی مَا الْاَیَّامُ الَّتِی تُصَامُ فَقَصَدْتُ مَوْلَانَا اَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهما‌السّلام) وَ هُوَ بِصَرْبَا وَ لَمْ اُبْدِ ذَلِکَ لِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ: یَا اَبَا اِسْحَاقَ جِئْتَ تَسْاَلُنِی عَنِ‌ الْاَیَّامِ‌ الَّتِی‌ یُصَامُ‌ فِیهِنَّ وَ هِیَ اَرْبَعَةٌ اَوَّلُهُنَّ یَوْمُ السَّابِعِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْ رَجَبٍ- یَوْمٌ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی مُحَمَّداً صاِلَی خَلْقِهِ‌ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ‌ وَ یَوْمُ مَوْلِدِهِ صوَ هُوَ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْاَوَّلِ وَ یَوْمُ الْخَامِسِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ فِیهِ دُحِیَتِ الْکَعْبَةُ وَ یَوْمُ الْغَدِیرِ فِیهِ اَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ اَخَاهُ عَلِیّاً (علیهالسّلام) عَلَماً لِلنَّاسِ وَ اِمَاماً مِنْ بَعْدِه.
راوی می‌گوید: در قلب خود این مساله برایم مورد سوال بود که در چه ایام باید روزه گرفت؟ قصد کردم که نزد مولایم ابوالحسن علی بن محمد (امام‌ هادی (سلام‌الله‌علیه)) بروم. ایشان در صربا بودند و کسی را از این مساله آشکار نکردم. بر ایشان وارد شدم و هنگامی که به من نگاه کردند، فرمودند: به نزدم آمدی تا از روز‌هایی که در آن روزه گرفته می‌شود سوال کنی و آن ایام چهار روز است: اولین آن روز، روز بیست و هفتم ماه رجب، روزی که خداوند محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به سوی خلق مبعوث گردانید. [دوم] روز ولادت آن حضرت که روز هفدهم ماه ربیع الاول است [سوم] روز بیست و پنجم ماه ذی القعده، روزی که کعبه پهن گردید [چهارم] روز غدیر، که در آن روز رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی (علیهالسّلام) را نشانه برای مردم و امام بعد از خودش قرار داد.


حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ اِسْمَاعِیلَ النَّیْسَابُورِیِّ اَنَّ الْعَالِمَ کَتَبَ اِلَیْهِ یَعْنِی الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام). .. لَوْ لَا مُحَمَّدٌ ص وَ الْاَوْصِیَاءُ مِنْ وُلْدِهِ کُنْتُمْ حَیَارَی کَالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ... فَلَمَّا مَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ بِاِقَامَةِ الْاَوْلِیَاءِ بَعْدَ نَبِیِّکُمْ صقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ لِاَوْلِیَائِهِ حُقُوقاً فَاَمَرَکُمْ بِاَدَائِهَا اِلَیْهِمْ.
اسحاق بن اسماعیل نیشابوری گفت: عالم یعنی امام عسکری (علیهالسّلام) برای او نوشت: اگر محمّد و اوصیاء او (صلّی‌اللَّه‌علیهم) نبودند شما همچون بهائم متحیّر می‌بودید و یک واجب از واجبات را هم نمی‌دانستید ... آنگاه که خداوند متعال بر شما منّت نهاد و اولیاء و اوصیاء را بعد از نبیّ و پیامبرتان بپا داشت فرمود: امروزه دین شما را کامل کرده و نعمت خود را بر شما تمام نموده و اسلام را برایتان دین پسندیدم. برای اولیائش حقوقی در عهده شما واجب کرد و امر فرمود که آنها را اداء نمایید.

۱۰.۱ - بررسی سند

روایت فوق معیار کافی برای پذیرش را دارد.

۱۲.۱.۱ - علی‌ بن ‌احمد

عَلِی بْنُ اَحْمَد: نام او علی‌ بن ‌احمد بن‌ محمد بن‌ عمران‌ الدقاق‌ است. وی از جمله کسانی‌ است که صدوق (رحمةالله‌علیه) روایات پُر شماری از او نقل کرده است. این امر می‌تواند نشان از شناخت و اعتماد صدوق (رحمةالله‌علیه) نسبت به این راوی بوده باشد. به‌همین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیده‌اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق (رحمةالله‌علیهما) روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.
[۶۲] ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.


۱۲.۱.۲ - محمد بن یعقوب کلینی

مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوب الکلینی: دانشمند نامدار امامیه، محمد بن یعقوب کلینی، صاحب کتاب گران‌قدر "الکافی"مورد قبول همه عالمان این طایفه است. از باب نمونه نجاشی (رحمةالله‌علیه) درباره او می‌نویسد:
محمد بن یعقوب بن اسحاق ابو جعفر الکلینی شیخ اصحابنا فی وقته بالری و وجههم و کان اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم‌.
محمد بن یعقوب کلینی، بزرگ طایفه ما (فرقه امامیه) به روزگار خود در شهر ری بوده است. او موثق‌ترین مردم در امر حدیث و ظبط آن بوده است.

۱۲.۱.۳ - علی بن محمد کلینی

عَلِی بْنُ مُحَمَّد: نجاشی (رحمةالله‌علیه) از او به بزرگی یاد می‌کند. او می‌نویسد: علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان الرازی الکلینی... ثقة، عین.
علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان کلینی، فردی موثوق و بزرگ است.

۱۲.۱.۴ - اسحاق بن اسماعیل

اِسْحَاقُ بْنُ اِسْمَاعِیل: وی مطابق گفته شیخ الطائفه (رحمةالله‌علیه) فردی قابل اعتماد است. اسحاق بن اسماعیل النیسابوری ثقة.
اسحاق بن اسماعیل نیشابوری انسانی مورد اطمینان است.


از آنچه بیان گردید چنین بدست می‌آید که موضوع امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نه تنها از یک یا چند معصوم که از تمامی ائمه اهل‌بیت (علیهمالسّلام) به ثبت رسیده است. این‌مطلب به نوبه خود نشانه اهمیت این موضوع است. همچنان که معلوم گشت احادیث مربوطه با توجه به حجم فراوان و بازتاب آن در تعدادی از منابع دست اول حدیثی، از اعتبار کامل برخوردار است.


۱. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۲۰۵، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۱۴، تحقیق، تصحیح وتعلیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲.    
۳. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۹۹، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۴. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳ ص۴۴، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۵. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۸۳، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۶. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۵۴، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۷. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۷۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۸. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۳۵، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۹. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۶۳، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۱۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۲۳۷، تحقیق:فضیلة الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۱۱. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۷۳، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۱۲. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۲۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۳. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۱۶.    
۱۴. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۱۶، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۱۴ - ۱۹۹۳ م.    
۱۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۴۵-۳۴۶.    
۱۶. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۶۱، تحقیق:السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر:دار الکتب الاسلامیة طهران، الطبعة الرابعة، ‌۱۳۶۵ ش.    
۱۷. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۸، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الاولی۱۴۱۲هـ.
۱۸. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج۱۹، ص۳۲۹، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۱۹. شیخ حر العاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲۴، ص۴۹۶، تحقیق و نشر:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه.    
۲۰. مامقانی، عبدالله‌، تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، ج۳، ص۲۴۰.
۲۱. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج۱۹، ص۳۲۹-۳۳۰، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۴۳-۳۴۴، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۵۹، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۲۴. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‌۱، ص۳۲۱، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعة الاولی، ۱۴۲۰ه.    
۲۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۸۵، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۷. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۲۶۰، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۲۸. سید بن طاوس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص۱۵۸.    
۲۹. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۲۸۳، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۰. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۱۷۵، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۳۸۲-۳۸۳، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۲۸۶-۲۸۷، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۳۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۱۶.    
۳۴. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۳۳، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۵. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۱۲۱، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۳۶. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۴۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۷. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۲۱۴، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۸. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۴۱، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۳۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۳، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۴۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۹، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.    
۴۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۵۸، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.    
۴۲. ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
۴۳. فاضل لنکرانی، محمد، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، تقریر بحث البروجردی، ج۳، ص۲۳۲، ناشر:مرکز فقه الائمة الاطهار (علیهمالسّلام.    
۴۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۴۳۷-۴۳۸، تحقیق:فضیلة الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۴۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۴۰، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۴۶. شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص۳۴۸، تحقیق الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ علی احمد ناصح، ناشر:مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، ۱۴۱۱ه.    
۴۷. حمیری قمی، اعبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۳۹، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، ناشر:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، چاپخانه:مهر - قم، چاپ:الاولی، سال چاپ:۱۴۱۳.    
۴۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲، ناشر:منشورات جهان‌.    
۴۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۳، الناشر:مؤسسة المعارف الاسلامیة - قم – ایران.    
۵۰. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۲۵۹، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۵۱. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۰۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۵۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۱۹۸-۱۹۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۵۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج‌۱، ص۲۱۶.    
۵۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۵۲۵-۵۲۶، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۵۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۴۳۰، تحقیق:فضیلة الشیخ جواد القیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۵۶. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۷۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۵۷. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۱۵۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۵۸. مشهدی حائری، محمد بن جعفر، المزار، ص۲۶۳-۲۶۶، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة:الاولی، رمضان المبارک ۱۴۱۹ه.    
۵۹. پژوهشی پیرامون سند غدیریه امام هادی (علیهالسلام).    
۶۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج‌۴، ص۳۰۵، تحقیق:السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر:دار الکتب الاسلامیة طهران، الطبعة الرابعة، ‌۱۳۶۵ ش.    
۶۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج‌۱، ص۲۴۹، تحقیق وتقدیم:السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر:منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الاشرف، الطبع:۱۳۸۵ - ۱۹۶۶ م.    
۶۲. ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
۶۳. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۷۷، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۶۴. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۲۶۰، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۶۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۹۷، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «امامت امیرمؤمنان در کلام اهل بیت (علیهمالسلام)».    






جعبه ابزار