• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام صادق (بینش اهل‌سنت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امام صادق (علیه‌السلام) فرزند امام محمدباقر (علیه‌السلام)، ششمین امام شیعیان و رئیس مکتب جعفری است. در این نوشته بر آنیم که با مراجعه به کتب اهل‌سنت، حیات علمی و عظمت روحانی آن حضرت را بیان کنیم.
در پایان نوشته نیز به برخی از جسارت‌های نواصب و مخالفان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) نیز اشاره خواهد شد.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - شخصیت امام صادق از منظر علمای اهل‌سنت
       ۲.۱ - ابوحنیفه
       ۲.۲ - مالک بن انس
       ۲.۳ - منصور دوانیقی
       ۲.۴ - ابوحاتم
       ۲.۵ - ابن‌حبان
       ۲.۶ - ابونعیم اصفهانی
       ۲.۷ - شهرستانی
       ۲.۸ - ابن‌جوزی
       ۲.۹ - محمد بن طلحه
       ۲.۱۰ - ابن‌ابی‌الحدید
       ۲.۱۱ - نووی
       ۲.۱۲ - ابن‌خلکان
       ۲.۱۳ - ابن‌تیمیه
       ۲.۱۴ - خطیب تبریزی
       ۲.۱۵ - ذهبی
       ۲.۱۶ - ابن‌الوردی
       ۲.۱۷ - یافعی
       ۲.۱۸ - ابن‌حجرعسقلانی
       ۲.۱۹ - ابوالمحاسن ظاهری
       ۲.۲۰ - ابن‌صباغ
       ۲.۲۱ - ابن‌حجر هیثمی
       ۲.۲۲ - ملا علی قاری
       ۲.۲۳ - شبراوی
       ۲.۲۴ - محمد الصبان
       ۲.۲۵ - محمدامین بغدادی سویدی
       ۲.۲۶ - شبلنجی شافعی
       ۲.۲۷ - نبهانی
       ۲.۲۸ - محمد ابوزهره
       ۲.۲۹ - زرکلی
۳ - کرامات امام صادق در کتب اهل‌سنت
۴ - ابوحنیفه جاروکش مرقد امام صادق
۵ - توهین وهابیون به ساحت امام صادق
۶ - پانویس
۷ - منبع


امام صادق (علیه‌السلام) ششمین امام شیعیان، در هفدهم ربیع‌الاول سال هشتاد و سه در منزل، حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) به دنیا آمد. پدر بزرگوار آن حضرت پنجمین امام شیعیان، حضرت امام محمدباقر (علیه‌السلام) و مادر بزرگوار ایشان، فاطمه، مشهور به‌ ام‌فروه زنی مؤمن و با تقوا بود.
مجلس علمی آن حضرت در مدینه منوره زبانزد عام و خاص بوده و شاگردانی بزرگ در مکتب ایشان حضور داشته و از علم ایشان شاخه‌های معرفت بر می‌چیدند، در بین هزاران شاگرد امام صادق (علیه‌السلام)، بزرگان و علمای اهل سنت نیز به چشم می‌خورد.
ابن‌تیمیه در این‌باره چنین می‌نویسد: فان جعفر بن محمد لم یجیء بعد مثله وقد اخذ العلم عنه هؤلاء الائمة کمالک وابن‌عیینة وشعبة والثوریوابن‌جریج ویحیی بن سعید وامثالهم من العلماء المشاهیر الاعیان.
بعد از جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) کسی به مانندش نیامده است و شخصیت‌ها و عالمان بزرگ اهل سنت همچون مالک و سفیان بن عیینه و (سفیان) ثوری و ابن‌جریج و یحیی بن سعید و مانند آنان از علمای مشهور و معروف، ‌از وی علم آموخته‌اند.
آلوسی نیز از قول ابوحنیفه چنین می‌نویسد: وهذا ابو حنیفة - رضی الله تعالی عنه - وهو بین اهل السنة کان یفتخر ویقول بافصح لسان: لولا السنتان لهلک النعمان، یرید السنتین اللتین صحب فیهما لاخذ العلم الامام جعفر الصادق - رضی الله تعالی عنه -.
این ابوحنیفه است که در بین اهل سنت بوده و دائما افتخار می‌کرد و با زبانی فصیح می‌گفت: اگر آن دو سال نبود، هلاک می‌شدم. مقصود (ابوحنیفه) دو سالی است که در طول آن از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) کسب علم نموده است.


علمای اهل‌سنت در کتاب‌هایشان از شخصیت امام صادق (علیه‌السلام) به خوبی یاد کرده و مدح نموده‌اند.

۲.۱ - ابوحنیفه

مزی در کتاب تهذیب الکمال از قول ابوحنیفه (متوفای ۱۵۰ هـ. ق) چنین می‌نویسد: عن حسن بن زیاد یقول: سمعت ابا حنیفة وسئل: من افقه من رایت؟ فقال: ما رایت احدا افقه من جعفر بن محمد.
حسن بن زیاد می‌گوید: از ابوحنیفه شنیدم در حالی که از او سوال شد: فقیه‌ترین فردی که دیده‌ای چه کسی است؟ پاسخ داد: کسی را فقیه‌تر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) ندیدم.

خوارزمی نیز از قول ابوحنیفه چنین می‌نویسد: قال ابو حنیفة: ما رایت افقه من جعفر بن محمد، .... فقال: یا ابا حنیفة الق علی ابا عبدالله من مسائلک! فجعلتُ القی علیه فیجیبنی، فیقول: انتم تقولون کذا واهل المدینة یقولون کذا ونحن نقول کذا، فربما تابَعَهم، وربما خالفنا جمیعاً، حتی اتیت علی الاربعین مسالة.
ثم قال ابو حنیفة: السنا روینا ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس.

ابوحنیفه می‌گفت: دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‌ام. وقتی منصور عباسی آن حضرت را احضار کرده بود، مرا فراخواند و گفت: ‌ای ابا حنیفه! مردم به وسیله جعفر بن محمد فریب خورده‌اند، سؤال‌های سختی را آماده کن (تا از وی بپرسی و ناتوانی او را در برابر مردم ثابت نمایی). ابوحنیفه می‌گوید: من چهل مسئله آماده کردم. منصور دوانیقی که در «حیره» بود، به دنبال من فرستاد. وقتی بر منصور وارد شدم، جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) در طرف راست او نشسته بود، وقتی بر آن حضرت نگریستم، از هیبت او برخود لرزیدم، _ در حالی که از منصور چنین هراسی نداشتم_ به ایشان سلام کردم. منصور به من اشاره کرد و نشستم سپس به امام (علیه‌السّلام) رو کرد و گفت: ‌ای ابا عبدالله، این ابوحنیفه است. پاسخ داد. آری (او را شناختم). سپس منصور رو به من کرد و گفت: ‌ای ابوحنیفه سوالاتت را از اباعبدالله (امام صادق (علیه‌السلام)) بپرس. سوالاتم را مطرح و جوابم را داد و چنین می‌فرمود: شما چنین می‌گویید و مردم مدینه چنان و ما چنین می‌گوئیم، در برخی مسائل نظر ایشان موافق نظر اهل مدینه (تابعان مالک بن انس) بود و در بعضی کاملا با همه ما (اهل مدینه و اهل عراق- پیروان ابوحنیفه-) مخالف بود. تا اینکه تمام چهل مسئله را پاسخ فرمود. ابوحنیفه (که خود را ناتوان یافت) گفت: مگر نه این است که می‌گوئیم عالم‌ترینِ علما کسی است که آگاه‌ترین آنان به مسائل اختلافی مذاهب و مکاتب باشد؟
[۶] خوارزمی، موفق ابن‌ احمد، مناقب الامام ابوحنیفة النعمان، الطبعة الاولی، مجلس دائرة المعارف النظامیة – هند، ۱۳۲۱ هـ.


۲.۲ - مالک بن انس

ابن‌حجر عسقلانی نیز از قول مالک بن انس (متوفای ۱۷۹ هـ. ق) چنین می‌نویسد: وقال مالک اختلفت الیه زمانا فما کنت اراه الا علی ثلاثخصال اما مصل واما صائم واما یقرا القرآن.
مالک گفت: مدت زمانی نزدش (امام صادق (علیه‌السلام)) رفت و آمد داشتم. هر بار که جعفر بن محمد را دیدم، او را در یکی از سه حال می‌دیدم: یا در حال نماز بود، یا روزه‌دار و یا قرآن تلاوت می‌کرد.

۲.۳ - منصور دوانیقی

یعقوبی از قول منصور دوانیقی (متوفای ۱۵۸ هـ. ق) یکی از خلفای عباسیان چنین می‌نویسد: ان جعفراً کان ممن قال الله فیه: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا؛» وکان ممن اصطفی الله وکان من السابقین بالخیرات.
جعفر (امام صادق (علیه‌السلام)) از کسانی بود که خداوند درباره‌اش فرمود: «سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم». ایشان از کسانی است که خداوند آنان را برگزیده و به انجام کار‌های خیر سبقت می‌گیرد.

۲.۴ - ابوحاتم

ابن‌ابی‌حاتم از قول پدرش پیرامون وجود مقدس صادق آل محمد (علیهم‌السّلام) چنین می‌نویسد: سمعت ابی یقول جعفر بن محمد ثقة لا یسال عن مثله.
از پدرم شنیدم که می‌گفت: جعفر بن محمد فردی مورد اعتماد است و (به قدری جلیل‌القدر است که) درباره مانند او سوال نمی‌شود.

۲.۵ - ابن‌حبان

ابن‌حبان بستی (متوفای۳۵۴ هـ. ق) نیز چنین می‌نویسد: جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب الذی یقال له الصادق کنیته ابو عبدالله من سادات اهل البیت وعباد اتباع التابعین وعلماء اهل المدینة.
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب کسی که به او صادق گفته می‌شد و کنیه او ابوعبدالله از بزرگان اهل بیت (علیهم‌السلام) و در میان پیروان تابعین و علمای مدینه، از عابدان بود.

۲.۶ - ابونعیم اصفهانی

ابونعیم اصفهانی (متوفای۴۳۰هـ. ق) نیز پیرامون آن حضرت چنین می‌نویسد: جعفر بن محمد الصادق ومنهم الامام الناطق ذو الزمام السابق ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق اقبل علی العبادة والخضوع وآثر العزلة والخشوع ونهی عن الرئاسة والجموع.
جعفر بن محمد صادق (از جمله ائمه (علیهم‌السلام)) امام ناطق، صاحب امامت و رهبری، اباعبدالله جعفر بن محمد صادق. او به سمت عبادت و خضوع آمده و گوشه‌نشینی و خشوع را در پیش گرفته و از ریاست و اجتماع (با صاحبان قدرت) نهی می‌کرد (کنابه از دوری گزینی).

۲.۷ - شهرستانی

شهرستانی (متوفای۵۴۸ هـ. ق) از استوانه‌های علمی اهل سنت نیز چنین می‌نویسد: ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق وهو ذو علم غزیر فی الدین وادب کامل فی الحکمة وزهد بالغ فی الدنیا وورع تام عن الشهوات وقد اقام بالمدینة مدة یفیدالشیعة المنتمین الیه ویفیض علی الموالین له اسرار العلوم.
ابی‌عبدالله جعفر بن محمد صادق، او پیرامون دین، علمی بسیار داشت و در حکمت دارای ادبی کامل بود و نسبت به دنیا زهدی فراوان و از لذات بسیار دوری می‌گزید. در مدت اقامتش شیعیانی که به او منسوب بودند، استفاده بردند و برای دوستدارانش اسرار علمی را سرازیر کرد.

۲.۸ - ابن‌جوزی

ابن‌جوزی (متوفای ۵۹۷ هـ. ق) نیز پیرامون عبادت حضرت می‌نویسد: جعفر بن محمد بن علی بن الحسین (علیهم‌السّلام) کان مشغولا بالعبادة عن حب الریاسة.
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین (علیهم‌السلام)، به خاطر دوری از حب ریاست، مشغول عبادت بود.

۲.۹ - محمد بن طلحه

محمد بن طلحه شافعی (متوفای۶۵۲هـ. ق) نیز پیرامون مقام والای حضرت و استفاده علمی بزرگان اهل سنت از درس ایشان، چنین می‌نویسد: الامام جعفر الصادق (علیه‌السّلام)... هو من عظماء اهل البیت وساداتهم (علیهم‌السّلام) ذو علوم جمة، وعبادة موفرة، واوراد متواصلة، .... نقل عنه الحدیث، واستفاد منه العلم جماعة من الائمة واعلامهم مثل: یحیی بن سعید الانصاری، ..... وعدوا اخذهم عنه منقبة شرفوا بها وفضیلة اکتسبوها.

امام جعفر صادق از بزرگان اهل بیت (علیهم‌السّلام) است، دارای دانش فراوان، همواره مشغول عبادت، همواره به یاد خدا بود، زهدی آشکار داشت و اهل تلاوت قرآن بود. در معانی قرآن کریم اهل تحقیق بود و جواهرات قرآن را استخراج می‌کرد و عجائبی را از قرآن نتیجه می‌گرفت و اوقات خود را برای انجام انواع طاعات الهی تقسیم کرده بود به‌طوری که در آن اوقات به محاسبه نفس خود مشغول بود. دیدارش انسان را به یاد آخرت می‌انداخت و شنیدن کلامش موجب زهد در دنیا می‌شد و اقتدا به روش او، راهنمای بهشت بود. نور چهره زیبایش، گواه بر این بود که او از فرزندان انبیا است و پاکی اعمالش روشن‌گر این بود که وی از نسل رسالت می‌باشد. از علم او جماعتی از ائمه و بزرگانی مانند: یحیی بن سعید انصاری، و ابن‌جریج، و مالک بن انس، و (سفیان) ثوری، و (سفیان) ابن‌عیینه، و شعبه، و ایوب سجستانی و غیر از این‌ها استفاده برده و شاگردی ایشان را برای خود منقبت و فضیلتی برشمرده‌اند که موجب شرافت آنان بوده است.

۲.۱۰ - ابن‌ابی‌الحدید

ابن‌ابی‌الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۵ هـ. ق)، از علمای اهل سنت نیز پیرامون سلسله علوم علمای اهل سنت از امام صادق (علیه‌السّلام) و آن حضرت از پدر گرامیشان و از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) چنین می‌نویسد: ومن العلوم علم الفقه وهو (علیه‌السّلام) اصله واساسه، وکل فقیه فی الاسلام فهو عیال علیه، ومستفید من فقهه.
و از جمله علوم، علم فقه است که او (امام صادق (علیه‌السلام)) اصل و اساس آن می‌باشد و هر فقیهی در اسلام، بر سر سفره او نشسته و از فقه او استفاده می‌کند.

۲.۱۱ - نووی

محی‌الدین نووی (متوفای۶۷۶ هـ. ق)، از علمای شافعی مذهب اهل سنت پیرامون آن حضرت می‌نویسد: روی عنه محمد بن اسحاق ویحیی الانصاری ومالک والسفیانان وابن‌جریج وشعبة ویحیی القطان وآخرون واتفقوا علی امامته وجلالته وسیادته قال عمرو بن ابی المقدام کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین.
محمد بن اسحاق و یحیی الانصاری و مالک دو سفیان و ابن‌جریج و شعبه و یحیی قطان و دیگران از ایشان روایت نقل کرده و بر جلالت و امامت و آقایی او اتفاق نظر دارند. عمرو بن ابی‌مقدام گفت: هنگامی که به جعفر بن محمد نگریستم، دریافتم که او از نسل پیامبران است.

۲.۱۲ - ابن‌خلکان

ابن‌خلکان (متوفای۶۸۱هـ. ق)، آن حضرت را این‌گونه توصیف می‌کند: جعفر الصادق ابو عبدالله جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم اجمعین احد الائمة الاثنی عشر علی مذهب الامامیة وکان من سادات اهل البیت ولقب بالصادق لصدقه فی مقالته وفضله .... قد الف کتابا یشتمل علی الف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق وهی خمسمائة رسالة.

اباعبدالله جعفر صادق فرزند محمدباقر فرزند علی زین العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب، یکی از امامان دوازده‌گانه طبق عقیده شیعه می‌باشد. ایشان از آقایان و بزرگان اهل بیت (علیهم‌السّلام) بشمار می‌رود و به دلیل راستگویی در گفتارش ملقب به صادق شده است، فضیایلش مشهورتر از آن است که ذکر شود. از وی در علم شیمی و پیشگویی صاحب نظر بود. ابوموسی جابر بن حیان یکی از شاگردان اوست که کتابی مشتمل بر هزار برگ تالیف نموده که متضمن رساله‌های جعفر صادق (علیه‌السلام) است که مقدار آنها به پانصد رساله می‌رسد.

۲.۱۳ - ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه (متوفای ۷۲۸ هـ. ق) نیز پیرامون شخصیت والای ان حضرت چنین می‌نویسد: فان جعفر بن محمد لم یجیء بعد مثله.
بعد از جعفر بن محمد کسی مانندش نیامده است.
و در جایی دیگر تصریح می‌کند که امام صادق (علیه‌السّلام) از ائمه دین بوده‌اند: فان جعفر بن محمد من ائمة الدین باتفاق اهل السنة.
به اتفاق اهل سنت جعفر بن محمد از پیشوایان دین بود.

۲.۱۴ - خطیب تبریزی

خطیب تبریزی (متوفای: ۷۴۱ هـ. ق) از استوانه‌های علمی اهل سنت نیز پیرامون شخصیت امام صادق (علیه‌السلام) چنین می‌نویسد: جعفر الصادق: هو جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، الصادق کنیته ابو عبدالله کان من سادات اهل البیت روی عن ابیه وغیره سمع منه الائمة الاعلام نحو یحیی بن سعید وابن‌جریج ومالک بن انس والثوری وابن‌عیینة وابو حنیفة.
جعفر الصادق: او جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، (لقبش) صادق و کنیه‌اش ابوعبدالله می‌باشد. ایشان از بزرگان اهل بیت بود و از پدرش و غیر پدرش روایت نقل کرده و ائمه و بزرگانی همچون: یحیی بن سعید و ابن‌جریج و مالک بن انس و سفیان ثوری و سفیان بن عیینه و ابوحنیفه از او روایت شنیده‌اند.
[۲۲] خطیب تبریزی، محمد بن عبدالله، الاکمال فی اسماء الرجال، ص۱۹، بی جا، بی تا.


۲.۱۵ - ذهبی

شمس‌الدین ذهبی (متوفای ۷۴۸ هـ. ق) پیرامون آن حضرت می‌نویسد: جعفر بن محمد بن علی بن الشهید الحسین بن علی بن ابی طالب الهاشمی الامام ابو عبدالله العلوی المدنی الصادق احد السادة الاعلام.
جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند شهید حسین بن علی بن ابیطالب، از قبیله بنی‌هاشم، امام اباعبدالله از نسل (امیرمؤمنان امام) علی (علیه‌السّلام) و اهل مدینه بود، فردی راستگو و یکی از بزرگان مشهور بود.

۲.۱۶ - ابن‌الوردی

ابن‌وردی (متوفای۷۴۹ هـ. ق) از علمای شافعی مذهب اهل سنت نیز می‌نویسد: ثمَّ دخلت سنة ثَمَان وَاَرْبَعین وَمِائَة: وفیهَا توفّی جَعْفَر الصَّادِق بن مُحَمَّد الباقر بن عَلیّ زین العابدین بن الْحُسَیْن بن عَلیّ بن ابی طَالب رَضِی اللَّهِ عَنْهُم، سمی الصَّادِق لصدقه، وینسب اِلَیْهِ کَلَام فِی صَنْعَة الکیمیاء والزجر والفال.
سال ۱۴۸: در این سال جعفر صادق فرزند محمد باقر فرزند علی زین‌العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب (رضوان الهی بر آنان باد) وفات کرد. به خاطر صداقتش صادق نامیده شد. سخنانی در علم شیمی و پیشگویی به او نسبت داده شده است.
وی همچنین پیرامون آن حضرت چنین می‌نویسد: مناقب جعفر کثیرة، وکان یصلح للخلافة لسؤدده وفضله وعلمه وشرفه رضی الله عنه.
فضایل جعفر (امام صادق (علیه‌السلام)) بسیار است. به خاطر مقام رفیع و برتری و علم و شرافتش سزاوار خلافت بود.

۲.۱۷ - یافعی

عبدالله بن اسعد یافعی (متوفای۷۶۸ هـ. ق) نیز پیرامون امام صادق (علیه‌السلام) چنین می‌نویسد: سنة ثمان واربعین ومائة فیها توفی الامام السید الجلیل سلالة النبوة ومعدن الفتوة ابو عبدالله جعفر الصادق بن ابی جعفر محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین الهاشمی العلویوانما لقب بالصادق لصدقه فی مقالته وله کلام نفیس فی علوم التوحید وغیرها وقد الف تلمیذه جابر بن حیان الصوفی کتابا یشتمل علی الف ورقة یتضمن رسائله وهی خمس مائة رسالة.
در سال ۱۴۸، امام و سید بزرگوار، سلاله رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و معدن جوانمردی، اباعبدالله جعفر صادق فرزند ابوجعفر محمد باقر فرزند زین‌العابدین علی بن الحسین‌ هاشمی علوی وفات کرد. او به علت راستی و درستی در گفتارش به صادق ملقب شد و سخنان گهرباری در علوم توحید و غیر آن از وی به جا مانده است و شاگرد او جابر بن حیان کتابی تالیف کرد که مشتمل بر هزار ورق است و شامل پانصد نامه از امام صادق (علیه‌السّلام) می‌باشد.

۲.۱۸ - ابن‌حجرعسقلانی

ابن‌حجرعسقلانی (متوفای۸۵۲ هـ. ق) نیز پیرامون حضرت می‌نویسد: جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب الهاشمی ابو عبدالله المعروف بالصادق صدوق فقیه امام.
جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن بی‌طالب‌ هاشمی اباعبدالله معروف به صادق، فردی راستگو، فقیه و امام بود.

۲.۱۹ - ابوالمحاسن ظاهری

ابوالمحاسن ظاهری (متوفای۸۷۴ هـ. ق) که از علمای حنفی‌مذهب اهل سنت می‌باشد، چنین می‌نگارد: (ما وقع من الحوادث سنة ۱۴۸) وفیها توفی جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، الامام السید ابو عبدالله الهاشمی العلوی الحسینی المدنی... وکان یلقب بالصابر، والفاضل، والطاهر، واشهر القابه الصادق... وحدث عنه ابو حنیفة وابن‌جریج وشعبة والسفیانان ومالک وغیرهم. وعن ابی حنیفة قال: ما رایت افقه من جعفر بن محمد.

آنچه در سال ۱۴۸ واقع شده است: و در این سال جعفر صادق فرزند محمدباقر فرزند علی زین‌العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب وفات کرد. او امام، آقا اباعبدالله‌ هاشمی علوی حسینی مدنی بود. به صابر و فاضل و طاهر ملقب شده بود و مشهورترین القابش، صادق بود... افرادی همچون ابوحنیفه و ابن‌جریج و شعبه و سفیان بن عیینه و سفیان و ثوری و مالک و غیر از اینها از او حدیث نقل کرده‌اند. و از ابوحنیفه نقل است که گفت: کسی را فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیدم.

۲.۲۰ - ابن‌صباغ

علی بن احمد مکی، مشهور به ابن‌صباغ (متوفای۸۸۵ هـ. ق) از علمای مالکی مذهب اهل سنت نیز می‌نویسد: کان جعفر الصادق ابن‌محمّد بن علیّ بن الحسین (علیهم‌السّلام) من بین اخوانه خلیفة ابیه محمّد بن علیّ (علیهما‌السّلام) ووصیّه والقائم بالامامة من بعده، و برز علی جماعتهم بالفضل وکان انبههم ذِکراً واعظمهم قدراً، ونقل الناسُ عنه من العلوم ما سارت به الرکبانُ وانتشر صیته وذِکرُه فی سائر البلدان، ولم ینقُل العلماء عن احدٍ من اهل بیته ما نُقل عنه من الحدیث.
وروی عنه جماعة من اعیان الاُمّة واعلامهم مثل: یحیی بن سعید وابن‌جریج ومالک بن انس والثوری وابن‌عیینة وابو حنیفة وشعبة وابو ایّوب السجستانی وغیرهم.

جعفر الصادق ابن‌ محمد بن علی بن الحسین (علیهم‌السّلام) در بین برادرانش جانشین و وصی و امام بعد از پدرش، محمد بن علی (علیهماالسلام) بود. و فضل او بر جماعت آنان روشن و نامش بلند و مقامش والاتر از آنان بود و مردم به‌اندازه‌ای از وی نقل علوم کردند که در تمام نقاط دنیا منتشر شده و شهرتش سرتاسر جهان را فرا گرفت و علماء آنقدر حدیث از وی نقل که از هیچ یک از اهل بیت نقل نکرده‌اند.
از او جماعتی از بزرگان امت همچون: یحیی بن سعید و ابن‌جریج و مالک بن انس و الثوری و ابن‌عیینة و ابو حنیفة و شعبة و ابوایّوب السجستانی و غیر از اینها از او روایت نقل کرده‌اند.

۲.۲۱ - ابن‌حجر هیثمی

ابن‌حجر هیثمی (متوفای۹۷۳هـ. ق) نیز پیرامون آن حضرت چنین می‌نویسد: جعفر الصادق ومن ثم کان خلیفته ووصیه ونقل الناس عنه من العلوم ما سارت به الرکبان وانتشر صیته فی جمیع البلدانوروی عنه الائمة الاکابرکیحیی بن سعید وابن‌جریج والسفیانین وابی حنیفة وشعبة وایوب السختیانی.
جعفر صادق (علیه‌السلام) از آنجاست که او خلیفه و وصی او (امام باقر (علیه‌السلام)) بود و مردم علومی را از او نقل نمودند که مسافران علم و دانش را بدان سو جلب می‌نمود و آوازه آن در همه‌جا انتشار یافت. پیشوایان بزرگی همچون: یحیی بن سعید و ابن‌جریج و دو سفیان (سفیان ثوری و سفیان بن عیینه) و ابوحنیفه و شعبه و ابوایوب سختیانی از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند.

۲.۲۲ - ملا علی قاری

ملاعلی قاری (متوفای: ۱۰۱۴هـ. ق) از علمای حنفی مذهب اهل سنت می‌نویسد: جعفر بن محمّد‌ ای ابن‌ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طالب الهاشمی المدنی المعروف بالصادق... متفق علی امامته وجلالته وسیادته.
جعفر فرزند محمد باقر فرزند علی زین‌العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب هاشمی مدنی، معروف به صادق... بر امامت و بزرگی و سیادت او اتفاق نظر وجود دارد.

۲.۲۳ - شبراوی

عبدالله بن محمد شبراوی (متوفای۱۱۷۱ هـ. ق) از اعیان شافعی‌مذهب، بعد از ذکر نام امام صادق (علیه‌السلام) چنین می‌نویسد: السادس من الائمة جعفر الصادق ذو المناقب الکثیرة و الفضائل الشهیرة روی عنه الحدیث کثیرون مثل مالک بن انس و ابو حنیفه و یحیی بن سعید و ابن‌جریج و الثوری. ولد رضی الله عنه بالمدینة المنورة سنة ثمانین من الهجرة و غرر فضائله عن جبهات الایام کاملة و توفی رضی الله عنه سنة ۱۴۸ ه.
جعفر صادق (علیه‌السلام) ششمین امام از ائمه دارای مناقب زیاد و فضائل مشهور می‌باشد از او بسیاری از محدثین بزرگ از جمله: مالک بن انس، ابوحنیفه، یحیی بن سعید و ابن‌جریج و ثوری. حدیث نقل کرده‌اند. در سال ۸۰ هجری در مدینه متولد شد و فضائل درخشانش بر پیشانی روزگار نقش بسته است. او در سال ۱۴۸ وفات یافت.

۲.۲۴ - محمد الصبان

صبان (متوفای ۱۲۰۶هـ. ق) از دیگر علمای اهل سنت در کتاب اسعاف الراغبین که در حاشیه نور الابصار شبلنجی چاپ شده است، چنین می‌نویسد: واما جعفر الصادق فکان اماما نبیلا واخذ الحدیث عن ابیه... وکان مجاب الدعوة اذا سال الله شیئا لایتم قوله الا وهو بین یدیه.
جعفر صادق برترین پیشوا بود، حدیث را از پدرش (امام باقر (علیه‌السلام)) فراگرفته بود... دعایش مستجاب بود و هنگامی که از خداوند چیزی را می‌خواست، هنوز کلامش تمام نشده بود که نزدش حاضر می‌شد.
[۳۳] صبان، محمد، اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی وفضائل اهل بیته الطاهرین فی حاشیة نور الابصار، ص۲۴۸، مطبعة مصطفی البابی الحلبی واولاده، مصر، ۱۳۶۷ هـ - ۱۹۴۸ م.


۲.۲۵ - محمدامین بغدادی سویدی

سویدی (متوفای ۱۲۴۶ هـ. ق) نیز از علمای اهل سنت در کتاب سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب نیز چنین می‌نویسد: جعفر الصادق کان بین اخوته خلیفة ابیه ووصیه، نقل عنه من العلوم ما لم ینقل من غیره، وکان اماماً فی الحدیث … ومناقبه کثیرة.
جعفر الصادق در بین برادرانش، جانشین و وصی پدرش بود. علومی از وی نقل شده که از کسی دیگر نقل نشده است و او در حدیث پیشوای محدثان بود و مناقب وی بسیار زیاد است.
[۳۴] بغدادی سویدی، محمد امین، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ص۷۴، دار احیاء العلوم – بیروت.


۲.۲۶ - شبلنجی شافعی

مومن بن حسن شبلنجی (متوفای حدود: ۱۲۹۱هـ. ق) از بزرگان اهل سنت در کتاب نور الابصار چنین می‌نویسد: ومناقبه کثیرة تکاد تفوت عد الحاسب ویحار فی انواعها فهم الیقظ الکاتب. روی عنه جماعة من اعیان الائمة واعلامهم کیحیی بن سعید ومالک بن انس والثوری وابن‌عیینة وابی حنیفة وایوب السختیانی وغیرهم.
مناقبش چنان زیاد است که اگر کسی بخواهد حساب کند، بسیار فوت شود (توان شمارش آن را ندارد) و در انواع آن فضایل فهم هر بیداری متحیر است. جماعت زیادی از پیشوایان بزرگ مانند یحیی بن سعید و مالک بن انس و ثوری و ابن‌عیینه و ابوحنیفه و ابوایوب سختیانی و غیر اینان از او روایت نقل کرده‌اند.

۲.۲۷ - نبهانی

یوسف بن اسماعیل نبهانی (متوفای۱۳۵۰ هـ. ق) در کتاب کرامات جامع کرامات الاولیاء چنین می‌نویسد: جعفر الصادق احد ائمة ساداتنا آل البیت الکبار، کان رضی الله عنه اذا احتاج الی شئ قال: با رباه انا محتاج الی کذا فما یستتم دعاءه الا وذلک الشئ بجنبه موضوعا. قاله الشعرانی.
شعرانی می‌گفت: جعفر صادق یکی از ائمه اهل بیت بزرگ ما بود. هرگاه محتاج چیز می‌شد، می‌گفت: پروردگارا به فلان چیز احتیاج دارم و دعایش تمام نشده بود که آنچه خواسته بود در کنارش نهاده شده بود.
[۳۶] نبهانی، یوسف بن اسماعیل، جامع کرامات الاولیاء، ج۲، ص۴، مرکز اهل السنة برکات رضا فور بندر غجرات، هند، الطبعة الاولی، ۲۰۰۱ م.


۲.۲۸ - محمد ابوزهره

محمد ابوزهره (۱۳۹۳ هـ. ق) نیز از جمله علمای معاصر اهل سنت است که تصریح می‌کند بر فضیلت و علم امام صادق (علیه‌السّلام) اجماع صورت گرفته، چنان‌چه می‌نویسد: ما اجمع علماء الاسلام علی اختلاف طوائفهم فی امر کما اجمعوا علی فضل الامام الصادق وعلمه.
هیچ ‌کدام از علمای اسلام در هیچ امری اجماع ندارند این‌گونه که بر برتری و علم امام صادق (علیه‌السّلام) اجماع دارند.
[۳۷] ابوزهرة، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره آراؤه وفقهه، ص۶۶، دار النشر: دار الفکر العربی – القاهرة. بی تا.


۲.۲۹ - زرکلی

خیرالدین زرکلی (متوفای۱۴۱۰ هـ. ق) نیز می‌نویسد: جعفر بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبط، الهاشمی القرشی، ابو عبدالله، الملقب بالصادق: سادس الائمة الاثنی عشر عند الامامیة. کان من اجلاء التابعین. وله منزلة رفیعة فی العلم. اخذ عنه جماعة، منهم الامامان ابو حنیفة ومالک. ولقب بالصادق لانه لم یعرف عنه الکذب قط. له اخبار مع الخلفاء من بنی العباس وکان جریئا علیهم صداعا بالحق.

جعفر بن محمد باقر بن علی زین‌العابدین بن حسین نوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از بنی‌هاشم و قبیله قریش بود، کنیه‌اش اباعبدالله و لقبش صادق و ششمین امام از ائمه دوازده گانه شیعیان است. او از بزرگان تابعین بشمار می‌رود و در علم و دانش دارای منزلتی رفیع است و جماعت زیادی از او کسب علم کرده‌اند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل تسنن امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبش صادق است به خاطر این که هرگز کسی از او کذب نشنیده است و در خبرهای مربوط به او آمده است که وی برای اعتلاء حق پیوسته علیه خلفای بنی‌عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.


لالکائی به نقل از لیث بن سعد چنین می‌نویسد: اخبرنا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ ...... قَالَ: سَمِعْتُ اللَّیْثَ بْنَ سَعْدٍ، یَقُولُ: حَجَجْتُ سَنَةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَمِائَةٍ فَاَتَیْتُ مَکَّةَ، فَلَمَّا اَنْ صَلَّیْتُ الْعَصْرَ رَقِینَا اَبَا قُبَیْسٍ، فَاِذَا اَنَا بِرَجُلٍ جَالِسٍ وَهُوَ یَدْعُو، فَقَالَ: یَا رَبِّ، یَا رَبِّ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفَسُهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا رَبَّاهُ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفَسُهُ، ثُمَّ قَالَ: رَبِّ رَبِّ رَبِّ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفَسُهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا اللَّهُ، یَا اللَّهُ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفَسُهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا حَیُّ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفَسُهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا رَحِیمُ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفْسُهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، حَتَّی انْقَطَعَ نَفْسُهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اِنِّی اَشْتَهِی مِنْ هَذَا الْعِنَبِ فَاَطْعِمْنِیهِ، اللَّهُمَّ وَاِنَّ بُرْدَیَّ قَدْ خَلِقَا، قَالَ اللَّیْثُ: فَوَاللَّهِ مَا اسْتَتَمَّ کَلَامَهُ حَتَّی نَظَرْتُ اِلَی سَلَّةٍ مَمْلُوءَةٍ عِنَبًا، وَمَا عَلَی الْاَرْضِ عِنَبٌ یَوْمَئِذٍ، وَبُرْدَیْنِ، فَاَرَادَ اَنْ یَاْکُلَ، فَقُلْتُ: اَنَا شَرِیکُکَ، فَقَالَ: وَلِمَ؟ فَقُلْتُ: لِاَنَّکَ کُنْتَ تَدْعُو وَاُؤَمِّنُ اَنَا، فَقَالَ لِی: تَقَدَّمْ فَکُلْ، وَلَا تُخْبِئْ مِنْهُ شَیْئًا، فَتَقَدَّمْتُ فَاَکَلْتُ شَیْئًا لَمْ آکُلْ مِثْلَهُ قَطُّ، وَاِذَا عِنَبٌ لَا عَجْمَ لَهُ، فَاَکَلْتُ حَتَّی شَبِعْتُ، وَالسَّلَّةُ لَمْ تَنْقُصْ شَیْئًا، ثُمَّ قَالَ لِی: خُذْ اَحَبَّ الْبُرْدَیْنِ اِلَیْکَ، فَقُلْتُ لَهُ: اَمَّا الْبُرْدَانِ فَاَنَا غَنِیٌّ عَنْهُمَا، فَقَالَ لِی: تَوَارَ عَنِّی حَتَّی اَلْبِسَهُمَا، فَتَوَارَیْتُ عَنْهُ فَاتَّزَرَ بِاَحَدِهِمَا، وَارْتَدَی بِالْآخَرِ، ثُمَّ اَخَذَ الْبُرْدَیْنِ اللَّذَیْنِ کَانَا عَلَیْهِ، فَجَعَلَهُمَا عِنْدَهُ وَنَزَلَ، وَاتَّبَعْتُهُ حَتَّی اِذَا کَانَ بِالْمَسْعَی لَقِیَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ: اکْسُنِی کَسَاکَ اللَّهُ یَا ابن‌رَسُولِ اللَّهِ، فَدَفَعَهُمَا اِلَیْهِ، فَلَحِقْتُ الرَّجُلَ فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ اللَّیْثُ: فَطَلَبْتُهُ لَاَسْمَعَ مِنْهُ فَلَمْ اَجِدْهُ.

لیث بن سعد می‌گوید: در سال صد و سیزده به مکه رفتم پس از انجام نماز عصر از کوه ابوقبیس بالا رفتم. ناگاه دیدم مردی نشسته‌ و دعا می‌کند. می‌گفت: یا رب یا رب یا رب‌ تا نفسش قطع شد باز گفت: رب رب رب‌ تا نفسش قطع شد. یا اللَّه یا اللَّه‌ همین‌طور باز گفت: یا حی یا حی یا حی‌ تا نفسش قطع شد باز گفت: یا رحیم یا رحیم‌ همین‌طور سپس گفت‌ یا ارحم الراحمین‌ تا نفسش قطع شد هفت مرتبه این ذکر را تکرار کرد. سپس گفت: خدایا من از این انگور می‌خواهم مرا روزی فرما بارخدایا این دو لباسم کهنه شده است. لیث گفت: بخدا قسم هنوز دعایش تمام نشده بود که دیدم سبدی پر از انگور با اینکه در آن وقت انگور پیدا نمی‌شد و دو لباس جدا جدا در مقابلش نهاده شد. همین که خواست شروع بخوردن نماید گفتم: من هم با شما شریک هستم؟ پرسید برای چه گفتم: شما دعا کردی من هم آمین گفتم.
فرمود جلو بیا بخور ولی نباید چیزی ذخیره کنی و نگهداری. شروع بخوردن کردم انگوری بی‌دانه تاکنون به آن خوبی نخورده بودم خوردم تا سیر شدم. از آن سبد چیزی کاسته نشد. فرمود یکی از دو لباس‌ها را تو بردار. عرض کردم احتیاجی به لباس ندارم. فرمود یک طرف خود را پنهان کن تا من لباس را بپوشم خود را پنهان کردم یک لباس را لنگ نمود و به کمر بست و لباس دیگر را بر شانه‌ انداخت و دو لباس کهنه قبلی را به دست گرفت و از کوه پائین آمد. به دنبال ایشان رفتم تا رسید به محل سعی (صفا و مروه) مردی او را دید عرض کرد آن لباس را به من بده که خدا تو را بپوشاند. او هر دو لباس را به او داد.
من به دنبال آن مرد رفتم. سؤال کردم این شخص که بود؟ گفت: جعفر بن محمد (علیه‌السلام) بود. به دنبالش گشتم تا از او چیزی بیاموزم ولی دیگر او را نیافتم.
[۳۹] طبری، هبة‌الله بن حسن، کرامات الاولیاء، ص۱۹۱ - ۱۹۲، دار النشر: دار طیبة – السعودیة، الطبعة: الثامنة، ۱۴۲۳هـ/ ۲۰۰۳م.

و همین کرامت حضرت نیز در کتب شیعه وجود دارد.


یکی از مطالبی که برخی از علمای اهل سنت بدان اشاره کرده‌اند، این است که ابوحنیفه به زیارت قبر امام صادق (علیه‌السّلام) می‌رفته، در مشکلات خود از حضرت طلب استمداد کرده و حتی جاروکش مرقد مطهر آن حضرت بود.
مؤلف کتاب رد وهابی المسمی بحجة الاسلام، در مقدمه کتابش تصریح می‌کند که مطالب کتابش را از منابع معتبر نوشته است. چنان‌چه می‌نویسد: این عاجز مفتی محمود، ابن‌المرحوم المغفور المفتی عبد الغیور غفر له الغفور را که از کتب متداوله و رسائل معتبرة جمع نموده است.
مفتی محمود در کتابش چنین می‌نویسد: و همچنین استاد المحدثین مایه افتخار سید المرسلین علیه الصلوه من رب العلمین عنی حضرت امام اعظم از قبر بعضی از ائمه هدی استعانت نموده‌اند. چنانچه حضرت مولوی علی محمد ختن و تلمیذ حضرت مولی یار محمد ملتانی محدث و مدرس لا ثانی در رساله خود می‌نویسد. در فتاوی عقائد المقتدی فی مسائل الهندی در فصل تعظیم علویه آورده:
روی عن محمد بن الحسن الشیبانی وعن ابی یوسف وعن وکیع رحمهم الله تعالی ان ابا حنیفه رضی الله تعالی عنه کان یزور ابدا قبر الامام محمد الجعفر الصادق رضی الله عنه و یکنس علی بابه ویعطی للمجاورین فتوحا ویطلب الاستعانه منه فی الامور.

از محمد بن حسن شیبانی و از ابویوسف (دو شاگرد ابوحنیفه) و از وکیع نقل شده است که ابوحنیفه همیشه قبر مطهر امام صادق (علیه‌السلام) را زیارت و دروازه حرم آن حضرت را جارو می‌کرد، به مجاورین آن حضرت هدیه می‌داد و از امام صادق (علیه‌السّلام) در مشکلات خود کمک می‌گرفت.
[۴۲] ابن مفتی عبدالغفور، مفتی محمود، رد وهابی المسمی بحجة الاسلام، ص۳۴.



در مقابل تحسینات و اعترافات علمای اهل سنت پیرامون مقام والا و جایگاه علمی وجود مقدس امام صادق (علیه‌السلام)، برخی از وهابیون تاب تحمل این تعریف و تمجیدات را نداشته و نسبت به وجود مقدس آن حضرت توهین کرده که در این مجال جهت برملاساختن چهره واقعی نواصب به مواردی کوتاه اشاره می‌شود.

ابراهیم سلیمان جبهان، در مورد آن حضرت چنین می‌نویسد: لقد قرنت اسم جعفر بن محمد بعلامة استفهام فی غیر موضع تصحیحا للخطا الشائع الذی وقع فیه کثیر من ارباب التصانیف بالصاقهم کلمة الصادق باسم المذکور، وجعلها لقبا له وعلما علیه.
والواقع ان هذه التسمیة او بالاصح هذه التزکیة ما کان ینبغی ان تطلق علی شخص حامت حوله الشبهات وکثرت فیه الاقاویل نسبت الیه اقوال مشحونة بالزندقة والالحاد لانه اذا صح صدورها منه ونرجو ان لا یصح ذلک، فتسمیته بالصادق تعنی ضمنا، تصدث کل ما جاء به من الافک. واذا لم یصح صدورها منه فتسمیته بذلک تزکیة لا داعی لها ولا محل لها من الاعراب وترکها احوط. زد علی ذلک اننی لم اکن اول من شک فی سلوکه فقد کنت مسبوقا الی ذلک ممن عاصروه وشاهدوا بذخه وترفه وقبوله العطایا من شیعته وهی محرمة علیه لانه لم یکن ممن یستحقونها شرعا.

من در همه‌جا کنار اسم جعفر بن محمد علامت استفهام (سؤال) قرار داده‌ام آن هم به خاطر اصلاح خطایی رایج که نویسندگان مرتکب شده و کنار اسمش لقب صادق را نوشته‌اند و این کلمه را لقب و علامت او قرار داده‌اند.
و در واقع این نوع از نام‌گذاری یا صحیح‌تر بگویم، این مدح، شایسته نیست نسبت به کسی به کار رود که در اطراف او شبهات قرار داشته و حرف‌هایی در مورد او وجود دارد و به او اقوال متشنج به کفر و الحاد نسبت داده شده است چرا که اگر این‌ها از او صادر شده باشد – که امید می‌رود چنین نباشد – نام گذاریش به صادق، کاری سخت است و تصدیق هر آنچه که بگوید دروغی بیش نیست.
و اگر این‌گونه کلمات کفری و الحادی از وی صادر نشده باشد، پس نام‌گذاری او به صادق مدحی است که علتی نداشته و جا ندارد و آنچه موافق احتیاط است، ترک آن می‌باشد (که به او صادق گفته نشود).
اضافه بر آن، من اولین کسی نیستم که در روش او شک می‌کنم، بلکه قبلا نیز کسانی که با او معاصر بوده‌اند و شاهد تکبر و خوش‌گذرانی و قبول هدایایی از شیعیانش بودند، در روش او شک کرده‌اند چرا که او از نظر شرعی استحاق دریافت آن هدایا را نداشت و برایش حرام بود.
[۴۳] جبهان، ابراهیم سلیمان، تبدید الظلام، ص۹ - ۱۰.


وی همچنین در جایی دیگر، امام صادق (علیه‌السّلام) را ماسونی قلمداد می‌کند: ولا اذیع سرا اذا قلت ان (جعفر بن محمد) کان من المع نجوم وقع علیها اختیار العصابات الماسونیة علیه. فقد ثبت انة احد العمیان الذین کانت شیاطین لماسونیة تعدهم و تمنیهم بنیل الخلافة.
من حرف مخفی را علنی نکرده‌ام و همه می‌دانند، اگر بگویم جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) از مهمترین ستاره‌هایی بود که تحت اختیار گروه‌های ماسونی بود، به‌طور یقین ثابت است که وی یکی از نابینایان (جاهلان) بود که شیاطین ماسونی به او وعده و آرزوی رسیدن به خلافت می‌دادند.
وهابیت و دشمنان مکتب حقه اهل بیت (علیهم‌السّلام) تاب تحمل شنیدن فضائل و مناقب و برتری آن بزرگوارن را نداشته و سعی در تخریب وجهه آن بزرگوران دارند در حالی که خداوند نور خود را عالمگیر خواهد نمود چنانکه فرمود: «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‌ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون‌؛ آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند.»


۱. ابن‌تیمیه حرانی، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۱۲۶.    
۲. آلوسی، محمود شکری، مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۸، دارالنشر:المطبعة السلفیة، القاهرة، الطبعة:۱۳۷۳ ه.    
۳. رک:قنوجی بخاری، سیدمحمد صدیق‌خان، الحطة فی ذکر الصحاح الستة، ج۱، ص۲۶۴، ناشر:دار الکتب التعلیمیة - بیروت، الطبعة:الاولی ۱۴۰۵ه/ ۱۹۸۵م.    
۴. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۵ ص۷۹، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.    
۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۶۴.    
۶. خوارزمی، موفق ابن‌ احمد، مناقب الامام ابوحنیفة النعمان، الطبعة الاولی، مجلس دائرة المعارف النظامیة – هند، ۱۳۲۱ هـ.
۷. عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۰۴.    
۸. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۹. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳، ناشر:دار صادر – بیروت.    
۱۰. ابن‌ابی‌حاتم رازی، عبدالرحمن بن ابی‌حاتم، الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۸۷، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.    
۱۱. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۸، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.    
۱۲. ابن‌حبان تمیمی، محمد بن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج۱، ص۲۰۵.    
۱۳. ابونعیم اصبهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۳، ص۱۹۲، ناشر:دار الکتاب العربی - بیروت.    
۱۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۶.    
۱۵. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج۱، ص۳۹۱.    
۱۶. شافعی، محمد بن طلحة، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (علیه‌السّلام)، ص۲۸۳.    
۱۷. ابن‌ابی‌حدید مدائنی، عزالدین بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۱۸.    
۱۸. نووی شافعی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، ج۱، ص۱۵۰.    
۱۹. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۱، ص۳۲۷.    
۲۰. ابن‌تیمیه حرانی، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۴ ص۱۲۶.    
۲۱. ابن‌تیمیه حرانی، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۲، ص۲۴۵.    
۲۲. خطیب تبریزی، محمد بن عبدالله، الاکمال فی اسماء الرجال، ص۱۹، بی جا، بی تا.
۲۳. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۵.    
۲۴. ابن‌وردی، عمر بن مظفر، تاریخ ابن‌الوردی، ج۱، ص۱۸۷.    
۲۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۹، ص۹۳.    
۲۶. یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان وعبرة الیقظان، ج۱، ص۲۳۸.    
۲۷. عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۴۱.    
۲۸. ابن‌تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۸.    
۲۹. ابن‌صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۹۰۷-۹۰۸، ناشر:دار الحدیث للطباعة والنشر مرکز الطباعة والنشر فی دار الحدیث – قم، الطبعة الاولی:۱۴۲۲ – ۱۳۷۹ ش.    
۳۰. هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۲، ص۵۸۶، ناشر:مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه - ۱۹۹۷م.    
۳۱. هروی قاری، علی بن (سلطان) محمد، شرح الشفا، ج۱، ص۴۳، دار النشر:دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۱ ه.    
۳۲. شبراوی، عبدالله بن محمد، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۸۹.    
۳۳. صبان، محمد، اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی وفضائل اهل بیته الطاهرین فی حاشیة نور الابصار، ص۲۴۸، مطبعة مصطفی البابی الحلبی واولاده، مصر، ۱۳۶۷ هـ - ۱۹۴۸ م.
۳۴. بغدادی سویدی، محمد امین، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ص۷۴، دار احیاء العلوم – بیروت.
۳۵. شبلنجی، مومن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص۲۹۴.    
۳۶. نبهانی، یوسف بن اسماعیل، جامع کرامات الاولیاء، ج۲، ص۴، مرکز اهل السنة برکات رضا فور بندر غجرات، هند، الطبعة الاولی، ۲۰۰۱ م.
۳۷. ابوزهرة، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره آراؤه وفقهه، ص۶۶، دار النشر: دار الفکر العربی – القاهرة. بی تا.
۳۸. زرکلی، خیرالدین، ‌الاعلام، ج۲، ص۱۲۶، ناشر:دار العلم للملایین - بیروت – لبنان، چاپ:الخامسة، سال چاپ:ایار - مایو ۱۹۸۰ طبق برنامه مکتبه اهل البیت (علیهم‌السلام).    
۳۹. طبری، هبة‌الله بن حسن، کرامات الاولیاء، ص۱۹۱ - ۱۹۲، دار النشر: دار طیبة – السعودیة، الطبعة: الثامنة، ۱۴۲۳هـ/ ۲۰۰۳م.
۴۰. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۷۷، ‌تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، چاپ:اول، سال چاپ:۱۴۱۳، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة.    
۴۱. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۶۹۵.    
۴۲. ابن مفتی عبدالغفور، مفتی محمود، رد وهابی المسمی بحجة الاسلام، ص۳۴.
۴۳. جبهان، ابراهیم سلیمان، تبدید الظلام، ص۹ - ۱۰.
۴۴. جبهان، ابراهیم سلیمان، تبدید الظلام، ص۱۶۱، دار النشر:دار المجمع العلمی - جدة، ۱۳۹۹ ه - ۱۹۷۹م.    
۴۵. صف/سوره۶۱، آیه۸.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «امام صادق (علیه‌السلام) در بینش اهل سنت و وهابیت»    






جعبه ابزار