امام خمینی و جنبشهای معاصر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری
امام خمینی به عنوان رویداد بزرگ نیمه دوم قرن بیستم در صحنه منطقهای و بینالمللی در بیستودوم بهمنماه ۱۳۵۷هـ. ش به
پیروزی رسید و توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد.
جاذبه و
اقتدار این انقلاب، آنچنان بود که از همان آغاز حامیان و شیفتگان زیادی از
شرق تا غرب عالم را به خود جلب کرد.
نوشتار حاضر دستاورد پژوهشی است که با هدف بررسی تاثیر
امام و اندیشههای ایشان و همچنین اثر
انقلاب اسلامی بر سایر جنبشها و
بیداری اسلامی انجام میگردد. نتایج این پژوهش که به روش اسنادی و کتابخانهای گردآوری شده است بهطور مختصر گویای آن است که به عقیده بسیاری از صاحبنظران، هرچند انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام رخدادی سیاسی بود که در درون جامعه ایران صورت گرفت؛ اما ویژگی عام و جهانی آنکه برخاسته از عنصر
مذهب و خصلت دینی آن بود، موجب میشد که این تحول تاریخی در مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی محدود نمانده و تا اقصی نقاط
جهان اسلام و بلکه جوامع بشری و جنبشهای درونی آنها تاثیرات عمیق و جدی از خود برجای گذارد.
این انقلاب دستکم در سه سطح بر جنبشهای اسلامی در جهان اسلام اثر میگذارد. در جوامعی که جنبشهای اسلامی وجود نداشتهاند، این انقلاب باعث بهوجود آمدن آنها میشود (کشورهای حاشیه خلیج فارس) در جوامعی که جنبشهای اسلامی وجود داشته، اما فعال نبودهاند، این انقلاب باعث تحرک، پویایی و فعال شدن آنها میشود (کشورهای شبه قاره هند و کشورهای آسیای جنوب شرقی) و در آخر در جوامعی که این جنبشها وجود داشته و فعال بودهاند، این انقلاب باعث پویایی حداکثری آنها میشود (
مصر،
لبنان و
عراق).
قرن بیستم را قرن انقلابها و نهضتهای اجتماعی مینامند. انقلابها و نهضتهایی که در این قرن رخ داده است عبارتند از:
انقلاب مکزیک،
انقلاب چین،
انقلاب کوبا،
انقلاب الجزایر،
انقلاب ویتنام و در آخر
انقلاب ایران برخی از این رخدادها با تمامی اهمیت آنها، دامنه اثر محدودی از خود بهجای نهاده و در مقابل برخی پویایی جریانات درونی خود را حفظ کرده و گستره کلانی از ساختارها و فرآیندهای نظام بینالملل را تحتتاثیر قرار دادند.
بنابراین باید حرکتهای انقلابی را از زاویهای خاص، بر دوگونه بدانیم. بخشی از این انقلابها ـ بهدلیل ماهیت ایدئولوژیک محدود خود ـ تنها حرکتی در چهارچوب مرزهای یک کشور بوده و دیدگاه فراملی ندارد. این مساله درباره انقلابهایی که رنگ ملیگرایی دارد، بهخوبی قابل رؤیت است. آنها در مبارزه بر ضد دیکتاتوری و در قالب حفظ منافع ملی و قومی، دست به انقلاب زده و به هیچ روی، حساسیتی روی ملتها و کشورهای دیگر ندارند. درست مانند ادیانی که در چهارچوب قومی خاص عمل کرده و هیچ تمایلی به فراگیر شدن دین خود ندارند. گفتنی است که این قبیل انقلابها و تحولها نیز ممکن است غیرمستقیم ملتهای همجوار را نسبت به منافع ملیشان و نیز وضعیتی آگاه کنند که در آن به سر میبرند و به آنان جرأت و جسارت مبارزه را بدهد. همانند تاثیر شکست
روسیه از سوی
ژاپن در سال ۱۹۰۵ که سخت به مردم
ایران شهامت بخشید و در مقدمات
انقلاب مشروطیت در ایران (۱۹۰۶) مؤثر افتاد.
بخش دیگری از انقلابها، به لحاظ داشتن ایدئولوژی فراملی، نه تنها به مسائل داخلی توجه دارند که به بسط اندیشه انقلابی خود در فراسوی مرزهای ملی خود نیز میاندیشند. جنبشهایی که بهنوعی دیدگاه انترناسیونالیستی دارند، در این بخش جای میگیرند. انقلاب اسلامی ایران یکی از این انقلابها است که به لحاظ اسلامیت و پیشینه اندیشه اتحاد اسلامی، بیش از هر حرکت دیگری در جهان، در پی بسط اندیشههای انقلابی خود نخست در
کشورهای اسلامی و پس از آن در جهان برآمد. مبنای این نگرش، از آنرو است که اسلام متعلق به ملتی خاص نیست و هدف آن نجات محرومان و مستضعفان از سلطه فکری و اقتصادی
مستکبران است. بههمین دلیل بررسی ارتباط آن با جهان خارج از خودش، نه تنها در قالبهای معمولی روابط خارجی هر انقلاب و کشور با کشورهای دیگر، بلکه به لحاظ اصرارش بر بسط اندیشه انقلابی و اثری که بر جنبشهای دیگر دارد، دارای اهمیت و قابل بررسی است.
این انقلاب به تعبیر بسیاری از اندیشمندان، از مهمترین تحولات سیاسی اجتماعی دنیا در نیمه دوم قرن بیستم بهشمار میرود و شکلگیری این انقلاب در کنار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ازجمله حوادثی است که تاثیر شگفتآوری در ورای مرزها و نظام بینالملل برجای گذارده و تحولات ناشی از آنها، عناصر درونی نظام بینالملل را به شکل عمیقی تحتتاثیر قرار دادهاند.
همچنین ابعاد وسیع آن و امواج ناشی از آن اندیشمندان بسیاری را بهخود معطوف ساخته است. هرچند برخی با دغدغههای دولتی بر آن نگریستهاند و محدودیتهای نگاههای سیاسی قدرتهای ریز و درشت را در نوشتهها و تحلیلهای خود اعمال کردهاند؛ اما بسیاری نیز از دریچه نگاه تحلیلگرانه و عالمانه به کنکاش در جوانب امر برآمدهاند. بهت و شگفتزدگی نه تنها در بین سیاستمداران، بلکه عرصههای دانشگاهی و پژوهشی را نیز در برگرفته است.
برای نمونه
شیرودی بر این باور است که نظام اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، بهصورت بهترین الگو و مهمترین خواسته سیاسی مبارزان مسلمان درآمد. یکی از رهبران مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در اینباره گفت: ما در آن موقع میگفتیم
اسلام در ایران پیروز شده است و به زودی بهدنبال آن در
عراق نیز پیروز خواهد شد. بنابراین باید از آن درس بگیریم و آنرا سرمشق جنبشهای خود قرار دهیم به دیگر بیان، انقلاب اسلامی، حدود ۵/۱ میلیارد
مسلمان را برانگیخته و آنانرا برای تشکیل جنبشهایی با هدف حکومت الله در کره زمین بهحرکت درآورد. این رویکرد، در اساس نامه، گفتار و عمل سیاسی جنبشهای اسلامی ـ سیاسی معاصر بهشکلهای مختلفی مشاهده میشود. انقلاب ایران در تولد و تحرک سیاسی بسیاری از جنبشهای اسلامی سیاسی نیز نقش داشته است. چنین تاثیری با مروری بر پرونده سیاسی جنبشهای اسلامی دهههای اخیر به روشنی دیده میشود. برخی از گروههای اسلامی سیاسی، تولد و موجودیت خود را مدیون انقلاب اسلامیاند. این گروهها دو دستهاند، دستهای که از یک جنبش اسلامی غیرفعال پیشین منشعب شدهاند (مانند امل اسلامی از جنبش امل و
جنبش جهاد اسلامی از
اخوانالمسلمین فلسطین، در واقع بیدرنگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در
نوار غزه فعال شد) و دستهای که وابسته به جنبش و گروهی نبودهاند، بلکه موجود و پدیدهای جدیدند (مانند
نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان) اگرچه دسته اخیر بیش از دسته نخست، مدافع و متاثر از انقلاب اسلامی است، اما همه این گروهها در دفاع از انقلاب اسلامی ایران، پیروی از رهبری آن و نیز الگو قرار دادن آن اشتراک نظر دارند.
ازاینرو با توجه به مطالب بیان شده دو پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت خواهد بود از اینکه بهطور کلی انقلاب ایران بهعنوان جنبشی سیاسی ـ اسلامی و بهطور ویژه
اندیشههای امام خمینی؛ بهعنوان رهبر این جنبش چه اثری بر سایر جنبشهایی که فراتر از مرزهای ایران بهوقوع پیوست داشته است؟
در
علوماجتماعی، جنبش سیاسی( Political movement. ) به گروهی اجتماعی گفته میشود که در راستای رسیدن به هدفی سیاسی در حوزه محلی، مذهبی، ملی یا بینالمللی عمل میکنند.
در اصطلاح برای مفهوم انقلاب ( Revolution) تعریفهای متعددی بیان شده است. اما با این حال پدیده انقلاب در فرهنگ مصطلح سیاسی، با همه اختلاف نظرهایی که در مورد تعریف کامل از آن وجود دارد، دارای ویژگیهای عمدهای است که آنرا از دیگر تحولات جامعه و تغییرات اجتماعی جدا کرده و قصور در تمیز بین این پدیده و پدیدههای مشابه، موجب اغتشاش فکری و نظری در تبیین انقلاب میشود. انقلاب در فرهنگ لغت فارسی به «دگرگونی، اقدام دستهجمعی نیروهای مولد روبهرشد، برای حل تضاد موجود در جامعه و سرکوب و فروپاشی حاکمیت نیروهای پاسدار نظم کهنه» اطلاق میگردد.
در این قسمت سعی میشود تا خلاصهای از مطالعات داخلی بررسی شود که توسط دیگران در رابطه با موضوع مورد مطالعه صورت گرفته است و یا اینکه به لحاظ نظری، روششناختی و موضوع ارتباط نزدیکی دارد.
شیرودی در مقالهای با عنوان «انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی» به این نتیجه میرسد که انقلاب اسلامی ایران از عوامل مهم و اثرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیتهای مؤثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است. انقلاب اسلامی از انقلابهایی است که حرکت و آثارش در چهارچوب مرزهای یک کشور خلاصه نمیشود، بلکه دیدگاه فراملی دارد.
طاهری در پژوهشی با عنوان «دمیدن صبح دولت اسلام، رویش جوانههای انقلاب اسلامی در سایر نقاط جهان اسلام) بر این باورند که انقلاب اسلامی ایران که از آن بهعنوان آخرین انقلاب قرن بیستم یاد میشود، بیگمان رویدادی شگرف و واقعهای تاریخی در سلسله رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی دوران معاصر محسوب میشود. رویدادی که نه تنها به سرنگونی نظام سلطنتی چندهزار ساله در ایران انجامید؛ بلکه به عنوان نقطه آغاز خیزش بیداری اسلامی در دوران معاصر، شروع دوره جدیدی از ظهور مجدد اسلام را نوید داد.
ملکوتیان در نوشتاری با عنوان «تاثیرات منطقهای و جهانی انقلاب اسلامی ایران» به این نکته اشاره میکند که انقلابها همانگونه که شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی داخلی را تحتتاثیر قرار داده و گاهی جامعهای را از اساس دچار تغییر میکنند، بر محیط منطقهای و بینالمللی نیز اثرگذارده و گاه ساختار روابط بینالملل، نظام جهانی و روابط قدرت در سطح بینالملل و تحولات جهانی را نیز بسیار تحتتاثیر قرار میدهند. انقلاب اسلامی ایران به طرز خیرهکنندهای بر دنیای معاصر و جنبههای مختلفی، همانند نظریههای سیاسی، راهبرد قدرتهای بزرگ، نظام جهانی، حرکتهای رهاییبخش، چهره جوامع اسلامی، سازمانهای بینالمللی، الهیات رهاییبخش در آمریکای لاتین و غیره تاثیرات آشکار بهجا گذارده است.
نظری به تاریخ اندیشه در مبحث جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی نشان میدهد که جریانی واحد و جامع نظری و روشی در این رشته وجود ندارد و بیشتر نویسندگان، جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی را از زاویۀ دید خودشان مشاهده کردهاند. لازم است تلاشهای تازهای برای رسیدن به یک جمعبندی از نظریات دیگران و ارائه درکی ترکیبی و اصیل از این موضوع صورت پذیرد. رابطۀ فرد و جامعه از موضوعات هستیشناختی اساسی در رشتۀ جامعهشناسی و موضوعی بحثانگیز است. دستهبندی نظریات جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی بر اساس فهمشان از «فرد» «جامعه» و «رابطۀ بین فرد و جامعه» است. بهلحاظ
افراط و تفریطهایی که نظریهپردازان معتقد به «فرد» و «جامعه» انجام دادهاند به بررسی افکار نظریهپردازان رابطهگرایی (رابطه بین فرد و جامعه) و از میان آنان
هربرت بلومر خواهیم پرداخت.
هربرت بلومر جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی را به عنوان فعالیتی جمعی تعریف میکند که میخواهد نظم نوینی ایجاد کند او برای جنبشهای اجتماعی، پنج نوع قائل است: عمومی، ( General) خاص، (Specific) ارتجاعی، (Revival) بیانی (Expressive) و ملیگرا. (Nationalistic) دو نوع جنبش سیاسی ـ اجتماعی آخر ترکیبی از سه نوع اولاند. جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی عمومی به دنبال ایجاد جریانهای تازه فرهنگی هستند. ارزشهای جدیدی که از برخی جابهجاییهای فرهنگی حاصل میشود برخی تغییرات روانشناسانه جالب توجه ایجاد میکنند که انگیزه برای جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی عمومی فراهم میکنند. جنبشهای اجتماعی عمومی دارای دو مشخصۀ اصلی هستند: گروه گروهاند و فعالیتهایشان هماهنگ نشده است و ادبیات پراکنده و ضعیفی دارند. رهبر در این نوع از جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی یک جفتوجور کننده و فریادی در برهوت است. وسایل ارتباطی در این جنبشها خواندن، گفتوگو، مباحثه، و برداشت از مثالها هستند. جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی عمومی، بهویژه در مراحل اولیه، به مجموعهای از سلسله کنشهای وابسته به تصمیم و انتخاب افراد میماند. همچنین در مراحل اولیه تا حدی دارای سازمانی شکل نگرفته و بیانی نامفهوم است.
برای بلومر جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی خاص اهداف و خواستهای یکسره تعریف شدهای دارد که تلاش میکند به آنها برسد. این نوع از جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی میتواند انقلابی یا
اصلاحطلب باشد، اما به هر صورت دارای مشخصات مشابه زیر است: اهداف و خواستهای یکسره تعریف شده، یک سازمان و ساخت، رهبری شناخته و پذیرفتهشده، عضویت تعریف شدهای که دارای (خودآگاهی) ما است، وفاداری اعضا، مجموعهای از سنتها، ارزشهای راهنما،
فلسفه، مجموعهای از قوانین و هیئتی کلی از آرزوها و انتظارها. این نوع از جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی در آغاز چندان سازمان یافته نیست، اما هرچه پیشرفت میکند سازمان یافتهتر میشود. دارای تقسیم کار تعریف شده است و اعضا نقشهای خودرا میدانند که ساخت جنبش را شکل میدهد. مراحل رشد جنبشی اجتماعی خاص به قرار زیر است: ۱. تحریک؛ ۲. رشد روح کالبدها (روح جمعی)؛ ۳. رشد معنویات؛ ۴. شکلگیری یک ایدئولوژی؛ ۵. رشد روشهای اجرایی. در مرحلۀ دوم از مراحل بالا روابط درونگروهی و برونگروهی ایجاد میشود و پیروی از مراسم خاصی در رفتارها شکل میگیرد.
از نظر بلومر
ایدئولوژی از عناصر مهم در تشکیل جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی است. برای او ایدئولوژی دارای مشخصههای زیر است: بیانیهای است در مورد اهداف، مقاصد و وعدههای جنبشهای اجتماعی
ـ جهت: مجموعهای از انتقادها و محکومیت ساخت موجود که جنبش سیاسی ـ اجتماعی به آن حمله میکند و در تلاش است تا تغییرش دهد.
ـ توجیهها: مجموعهای از نظریات دفاعی که
جنبش اجتماعی را توصیه میکند و خواستهایش را نشان میدهد.
ـ سلاح حمله: مجموعهای از نظریهها درباره سیاستها، راهکارها و اجرای عملی جنبش اجتماعی.
ـ سلاح دفاع.
ـ افسانههای جنبش اجتماعی.
ـ آمال و امیدها.
جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی بیانی تاثیر زیادی روی شخصیت افراد و صفات نظم اجتماعی دارند. بلومر دو نوع جنبش اجتماعی بیانی قائل است: جنبشهای اجتماعی مذهبی و جنبشهای اجتماعی مد. به نظر او جنبشهای بازگشت بهخود و ملیگرایانه وقتی اتفاق میافتد که شرایطی از سرکوفتگی وجود داشته باشد. در چنین موقعیتهایی مردم تلاش میکنند تا احترام خود و ارضا خویش را در شکوه گذشته بیابند. جنبشهای ملیگرایانه انگیزه خودرا از احساس تحقیر میگیرند و تلاش برای آزادی و رهایی دارند. این جنبشها از سازوکارهای جنبشهای اجتماعی خاص استفاده میکنند. به علاوه نوعی حرکتهای بازگشت به خویشتن برای نشان دادن شکوه گذشته مردم دارند. بلومر در نظریه جنبشهای اجتماعی خود دارای دیدگاه روانشناسی اجتماعی است. عوامل انسجام اجتماعی مهمترین مفاهیم در نظریۀ او هستند. در جنبشهای اجتماعی عمومی جابهجاییهای فرهنگی ارزشهای جدیدی بهوجود میآورند که منتهی به تغییرات روانشناختی میگردد. این تغییرات روانشناسانه انگیزه جنبش را ایجاد میکنند. در این نوع از جنبشهای اجتماعی اصرار او بر جریان کنشهای فردی بر اساس تصمیمات فردی است. اما وسایل ارتباطی، نظیر: خواندن، مباحثه و غیره وسایل تحقق جنبشها هستند. از نظر بلومر، جنبشهای اجتماعی خاص سازمان یافتهترین نوع جنبشها هستند. اولین مرحلۀ این نوع جنبشهای اجتماعی روانشناسانه و مراحل دوم، سوم، و چهارم قدمهایی هستند که در آنها روابط جنبش اجتماعی شکل میگیرد. نظر یک جنبش بیانی معطوف به تغییر شخصیتها و افراد و یا موقعیتهای نظم اجتماعی و به کلمات خود بلومر صفات نظم اجتماعی است. جنبش بازگشت به خویشتن با یک موقعیت سرکوفتگی آغاز میشود که تنها با بهدست آوردن شکوه گذشته راضی میشود و احترام به خویش را مییابد. وفاداری افراد به ملت و تاریخ خود اساس جنبشهای ملیگرایانه است. نوعی احساس فرودستی علت جنبشهای ملیگرایانه و بازگشت به خویشتن است. از نظر بلومر در این نوع از جنبشهای اجتماعی فرد مهم است، اما روابط (احساس اجتماعی فرودستی) عنصر اصلی این جنبشها است. وسایل ارتباطی، خودآگاهی (ما)، سازمانها و ساختها، رفتارهای در مراسم، سرکوفتگی اجتماعی، مجموعهای از قوانین، روح کالبدها،
ایدئولوژی، احساس اجتماعی فرودستی برخی ازعوامل ربطی هستند که او در تنظیم تئوری خود بهکار گرفته است. بنابراین نظر کنش متقابل اجتماعی بلومر نظریهای رابطهگرا با تمایلهایی بهسمت فردگرایی است. تشکیل جنبشهای اجتماعی از نظر بلومر با فرد و در بسیاری از موارد با انگیزههای جمعی آغاز میشود. انگیزههای تغییر یافته، احساسهای اجتماعی و روابط را تغییر میدهند و به تحقق اجتماعی جنبش و تغییر میانجامند. نقش جامعه در تحریک انگیزهها و تحقق روابط، به غیر از «غیر ارزشها» در جنبشهای اجتماعی عمومی مورد نظر بلومر قرار نگرفته است.
نظریۀ بلومر بهعنوان نظریهای که جنبههای فیزیکی و وهلهای جنبشهای اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده نه مشخصات معرف آنان را، مورد انتقاد
سملسر قرارگرفته است. سملسر بر اعتقادات بهعنوان یکی از مشخصههای معرف رفتارهای جمعی پایفشاری میکند و چنین نتیجه میگیرد که راههای متعددی برای اشاعۀ آنها وجود دارد. به عقیده او بر خلاف نظر بلومر مشخصههای معرف رفتارهای جمعی در نوع ویژهای از اشاعه و یا روابط متقابل نهفته نیست.
بر اساس نظر ملوچی در بحث پیرامون شکلگیری مفاهیم کنش جمعی، دیدگاه بلومر در مورد جنبشهای اجتماعی نوعی نظریۀ تجربی است نه تحلیلی. او میگوید بلومر به مثالهایی از برخی از جنبشهای اجتماعی پرداخته است نه مشخصات تعمیم یافتۀ آنان.
بهدنبال وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوعی فضای در حال گسترش اصولگرایی اسلامی سراسر جهان اسلام را فراگرفت؛ تعدادی از حرکتهای اسلامی پدید آمدند و تعدادی دیگر که از قبل وجود داشتند، اما منفعل بودند، فعال و انقلابی شدند. یکی از منابع درباره بازتاب انقلاب اسلامی در برخی از جنبشهای سیاسی چنین نوشته است:
در
لبنان، که بیش از هر کشور دیگری تحتتاثیر انقلاب اسلامی قرارگرفته، جنبشهای شیعی «
امل» «
امل اسلامی» و «حزب الله» و «گروه سنی
جنبش توحید اسلامی» تحتتاثیر مستقیم انقلاب اسلامی پدید آمده یا فعال گردیدند.
در
عراق حزب
الدعوةاسلامی که از حمایت
آیتاللّه سید محمدباقر صدر برخوردار بود و در اثر وقوع انقلاب اسلامی شدت گرفت. به علاوه در سال ۱۳۶۱ مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق با هدف مبارزه با حکومت
صدام حسین پدید آمد و نقش انقلاب اسلامی در این امر آشکار بود.
در
عربستان سعودی، وقوع انقلاب اسلامی انگیزه خوبی به اخوان المسلمین داد تا به رژیم سعودی حمله کنند. آنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب ایران تحت رهبری
جهیمان العتیبی،
مسجدالحرام را اشغال کردند سازمان انقلاب اسلامی شِبهجزیره که گروهی شیعی بود و رهبری شورشهای عاشورای ۱۹۷۹ در استان قطیف عربستان را بر عهده داشت، نیز تحت تاثیر انقلاب اسلامی رشد کرد.
همچنین در
بحرین جبهه اسلامی برای آزادی بحرین که به گفته حکومت بحرین به یک کودتای نافرجام در ۱۹۸۱ دست زد و در
کویت جنبشی اسلامی ازجمله گروه حزبالله کویت بهوجود آمدند. در دو کشور دیگر یعنی
قطر و
امارات عربی متحده، حرکتها سازماندهی شده نبود، اما بهشکل اعتراضهای اجتماعی بروز کرد.
در
مصر، توسل به شیوههای قهرآمیز مبارزه گسترش یافت که نمونه آن ترور
انورسادات در اکتبر ۱۹۸۱ توسط
سازمان الجهاد بود.
جنبش اخوانالمسلمین مصر نیز در دوره سادات به دفاع از انقلاب اسلامی ایران پرداخت. همچنین تاثیر انقلاب ایران بر ناآرامی دانشگاههای این کشور و شهرهای
قاهره،
السیوط و
الفیوم تایید شده است.
در
الجزایر جنبش نجات اسلامی پدید آمد و از موضوع آزادیهای سیاسی که شاذلی بن جدید، مشوق آن بود بهره گرفت.
در
تونس حرکتی اسلامی تحت تاثیر مستقیم انقلاب ایران پدید آمد که مهمترین تجسم آن جنبش گرایش اسلامی بود که بعدها به جنبش نهضت تغییر نام داد؛
در
مراکش نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی حرکتهای اسلامی رشد کرد.
سرانجام در
سوریه و در میان فلسطینیها نیز شاهد
اثربخشی انقلاب اسلامی بودهایم. در سوریه اخوانالمسلمین تحت تاثیر انقلاب اسلامی فعالیت خود را گسترش داد، هرچند بعدها به دلیل گسترش روابط ایران و سوریه به انتقاد از ایران پرداخت. در میان فلسطینیها در حال حاضر دو گروه اصلی
جهاد اسلامی و
سازمان مقاومت اسلامی یا
حماس حضور دارند که هر دو در سالهای دهه ۱۹۸۰ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کردند. در این میان، جهاد اسلامی آشکارا از انقلاب اسلامی دفاع میکند و خواستار الگو گرفتن فلسطینیها از حرکت مردم ایران است.
انقلاب اسلامی به جز کشورهای عربی، در سایر مناطق و کشورها از جمله
آسیای جنوبی،
آسیای مرکزی،
قفقاز و ترکیه نیز بازتاب یافته است:
در
افغانستان، تاثیربخشی انقلاب اسلامی، به دلیل اشتراک فرهنگی و زبانی، حتی پیش از پیروزی این انقلاب آغاز شد و در مقاومت مردم در برابر کودتای کمونیستی طرفدار شوروی نمود یافت. پس از پیروزی انقلاب ایران و اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی نیز گروههای
شیعه (هشتگانه) و
سنی (هفتگانه) که بیشتر نام اسلام را حمل میکردند، یعنی مجاهدین افغانی، از انقلاب اسلامی الهام میگرفتند و بدون شک اصرار این گروهها به اسلام تحتتاثیر این انقلاب صورت گرفته بود.
در پاکستان، پیروزی انقلاب ایران باعث ارتقای سطح فکری و بینش سیاسی نسل جوان شیعی و پیدایش نهضت اجرای
فقه جعفری شد که از افق مشابهی با انقلاب اسلامی برخوردار است. بیشتر جمعیت اهل تسنن پاکستان نیز انقلاب اسلامی ایران را به دیده احترام مینگرند. از اینرو خود را در چنبره فرقههایی، مانند سپاه صحابه گرفتار نکردهاند. در عین حال مسئله فرقهگرایی در پاکستان عاملی در جلوگیری از
اثربخشی بیشتر انقلاب اسلامی در این کشور بوده است.
در
کشمیر که آنرا به دلایل فرهنگی تاریخی ایران صغیر خواندهاند، نیز شعارهای انقلاب اسلامی در ناآرامیها به چشم میخورد. بهویژه اهالی کشمیر آزاد به شدت طرفدار انقلاب اسلامیاند.
در آسیای مرکزی، ازجمله کشورهای
تاجیکستان،
ازبکستان و غیره حرکتهایی تحت تاثیر انقلاب اسلامی پدید آمدند؛ هرچند حضور چریکهای وهابی ناشی از
اثربخشی حرکت طالبان نیز دیده شده است.
در قفقاز، چه قفقاز تحت حاکمیت
روسیه، جمهوریهای مسلماننشین این کشور، همانند چچن، داغستان، بالکاریا و اوستیای شمالی که سابقه مبارزه طولانی با روسها داشتهاند و چه قفقاز جنوبی جمهوری آذربایجان نیز بازتاب انقلاب اسلامی وجود داشته است. در کشور اخیر این حرکت در حزب اسلامی جمهوری آذربایجان تجلی یافت.
در نهایت، ترکیه لائیک با پیروزیهای پیاپی احزاب اسلامگرا هرچند میانهرو در انتخابات پارلمانی، در صورتیکه این تحولات بتواند نظامیان را کنترل و محدود کند، دچار یک دگردیسی سیاسی خواهد شد.
در کشورهای
اندونزی و
مالزی به دلیل وجود جامعه کثرتگرای مذهبی، جنبشهای احیای اسلام فعال هستند و همزمان با انقلاب اسلامی، جنبش تجدید حیات اسلام در این منطقه در حال شتاب گرفتن بود و
مسلمانان اعم از آنکه در کشورشان اقلیت یا اکثریت بودهاند، نسبت به هویت خود آگاهتر شده بودند. بههمین دلیل بر اساس نظر شمار بسیاری از ناظران اسلام معاصر در مالزی و اندونزی، اجماع عمومی بر این است که انقلاب ایران تاثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشت.
تمام کسانی که از مادیگرایی افراطی در رویکرد به غرب نفرت و انزجار پیدا کرده بودند، با پیروزی انقلاب اسلامی شادمان گشته، تشویق شده و روحیه و هویت جدیدی یافتند. در حقیقت انقلاب اسلامی برای آنها الهامبخش بوده و موجب حرکتهای نوین و قابل ملاحظهای در جهان اسلام شد که تفاوتهای عمده شکلی و محتوایی با آنچه در گذشته رخ میداد را میتوان یافت. در گذشته جوامع اسلامی و رهبران آنها در مقابل امواج تجددگرایی و غربزدگی حالتی منفعلانه داشتند. پیروزی انقلاب اسلامی آموزههای جدیدی در بعد نظری و عملی در اختیار آنها قرار داد که از موضع انفعال خارج شده و خودرا در حالت تهاجمی و دارای نقش بازیگری یافتند.
در مجموع انقلاب اسلامی ایران دو دستاورد عمده و اساسی برای جنبشهای اسلامی داشت، دو دستاوردی که کلیه یافتههای نظری و بنیادهای فکری جنبشهای اسلامی را در دنیای معاصر عینیت بخشید، آنچه جنبشهای اسلامی را از مرحله نظر (ذهنیت) وارد مرحله عمل (عینیت) کرد. این دو دستاورد عبارت بودند از: نخست، طراحی، شکلدهی، رهبری و به پیروزی رساندن انقلابی به نام اسلام و بر اساس بنیادها و الگوهای جنبشهای اسلامی و دیگری تشکیل جامعه و حکومت اسلامی بر پایه آموزهها، ارزشها و اصول جنبشهای اسلامی و این یعنی تاسیس جامعه نمونه و حکومت الگوی موعود در کلیه جنبشهای اسلامی معاصر و این هر دو یعنی آشکار کردن تواناییها و توانمندیهای اسلام در سیاست، یعنی تولد و ظهور «
اسلام سیاسی» به معنای واقعی کلمه، اسلامی که انقلاب میکند و حکومت تشکیل میدهد.
مهمترین اثر انقلاب اسلامی بر احیای ارزشها و آگاهیهای اسلامی، القای تفکر اسلام سیاسی بود. اسلامی که به زعم بسیاری در صفحات کهن تاریخ فرتوت شده و از اذهان رخت بر بسته بود، اینک با هستهای قدرتمند و امواجی فراتر از مرزهای ملی بازگشته و به جریان افتاده بود. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بهویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه نرسیده است؛ بلکه مجدد بهعنوان مهمترین راه نجات بشریت از
ظلم و بیدادگری احیای شده و دنیای مادیگرا معنویتگریز را متوقف ساخته و دریچهای از معنویت و اعتقادات مذهبی را در راستای رستگاری و رهایی بشریت از قید قدرتهای استعمارگر گشوده است. در این میان نقش
امام خمینی بهعنوان نظریهپرداز و احیاگر تفکر دینی از انظار دور نمانده و به اعتقاد و اعتراف بسیاری از
اندیشمندان و شرقشناسان، اسلامشناسان و جامعهشناسان غربی، ایشان بزرگترین احیاگر تفکر و ارزشهای اسلامی است که آنچه اصلاحگران، تجدیدگرایان، متجددها و بیدارگرایان اسلامی از قرن ۱۹ میلادی تا زمان آغاز نهضت در ایران به عنوان آرمانی تبلیغ میکردند، امام خمینی در صحنه عمل پیاده کرد و دوران جدید رنسانس را آغاز کرد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی به دور از سازشهای سیاسی و تعارفهای رایج دیپلماسی معاصر، با اعتقاد راسخ به مسئولیت دینی خویش در قبال امت اسلامی، همواره بر موضع حمایتی خود از نهضتهای اسلامی پای فشرده و تا آخرین مرحله، پشتیبانی همهجانبه و بیدریغ خویش را از این جنبشها اعلام داشتهاند. حضرت امام و استراتژی موفق و بالنده وی، تجربیات ارزشمند و غنی را فراروی مسیر مبارزاتی جنبشهای اسلامی قرار داده و بارقههای امید و پیروزی را برای آنان به ارمغان گذاشت. تجربیات عینی و استراتژی مبارزاتی حضرت امام، بزرگترین دستاوردهای عینی و موفق رهبری جنبش دینی را در تاریخ نهضتهای دینی و جنبشهای اسلامی از خود به یادگار گذاشت؛ زیرا نهضتهای تجدید حیات سیاسی که به تازهگی در میان مسلمانان رایج گردیده بود، هیچکدام نتوانستند به اهداف مطلوب خویش برسند و انقلاب اسلامی ایران نخستین تجربه موفق و پیروزمندانه
نهضت دینی بود که توانست برای نخستینبار، اهداف و آرمانهای خیزشهای اسلامی و جنبشهای دینی را در ایران اسلامی جامه عمل پوشاند. این امر از یکسو مجموعه گرانسنگ تجربیات سیاسی و دینی را فراروی پیشگامان نهضتهای اسلامی قرار داده و از دیگر سوی، امید به پیروزی و توفیق نیل به آرمان والای این نهضتها را که سالیان متمادی تنها به عنوان آرمان و اهداف مقدس در مرحله نظر باقیمانده بود را بهوجود آورد. اصل دعوت و صدور انقلاب از مفروضات اساسی اندیشه سیاسی حضرت امام در روابط خارجی با دیگر کشورهای اسلامی است، ارتباط عمیقی را میان انقلاب اسلامی ایران و نهضتهای اسلامی بهوجود میآورد. ارتباطی که در فرآیند آن، بنیانگذار نهضت دینی ایران تلاش دارد تا تجربیات عینی و مبارزاتی خویش را همراه با تفکر و باورهای انقلابی و دینی خویش، به پیشگامان جنبشهای اسلامی و رهایی بخش انتقال داده و زمینههای رشد و شکوفایی آنان را فراهم کند.
در واقع پیروزی اندیشههای رهبر انقلاب اسلامی، رهبران بسیاری از کشورها را در احیاء اسلام و مقابله با غرب ترغیب کرده و آنها با استقبال از بسیاری مضامین اندیشههای ایشان همچون تقبیح فساد اداری، رد مادیگرایی فزونی خواهانه، انتقاد از غربزدگی و اجرای قوانین اسلامی، از رهبر انقلاب اسلامی الهام گرفتند.
بسیاری بر این باورند که دستور کار امام که موجب گردید جنبش سیاسی ایشان اثرگذار باشد، اتحاد همه مسلمانان در تلاشهای فرهنگی و سیاسی در مقابل
شرق و
غرب بود. با پیروزی در این تلاشها امام به اثبات رساند که در اجرای اصول و آرمانهایش در کشور و گسترش آن در خارج موفق بوده است. فعالان اسلامی در سراسر جهان توانستند خودشان را با بسیاری از اصول ارزشی رهبر انقلاب اسلامی همخوان و همآواز ببینند. انقلاب اسلامی با تکیه بر توانمندیها و ویژگیهای شخصی امام و با پشتوانه مردمی، بهرهمندی از اندیشه مذهبی و ایدئولوژی اسلامی، ایدئولوژیهای غرب و شرق و همچنین سیطره فرهنگی غرب را به چالش کشید. بحث از انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی جدای از امام ناقص خواهد بود. برخی از نویسندگان پیشتر رفتهاند و انقلاب اسلامی را با واژه خمینیسم (Khomeinism) بهطور یکسان بهکار بردهاند.
آبراهامیان بر این اعتقاد است که یکی از نکات توجهکردنی درباره انقلاب اسلامی ایران، توانایی بالای گفتمان اسلامگرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود. یعنی پرورش یک مسلمان به عنوان عنصری سیاسی ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی. در اصل مسلمان بودن به معنای ضدیت با
پهلوی، امریکا،
صهیونیسم و در نهایت حمایت از امام و جمهوری اسلامی بود.
انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی به عنوان رویداد بزرگ نیمه دوم قرن بیستم در صحنه منطقهای و بینالمللی در
بیستودوم بهمنماه ۱۳۵۷ هـ. ش به پیروزی رسید و توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد.
جاذبه و
اقتدار این انقلاب، آنچنان بود که از همان آغاز حامیان و شیفتگان زیادی از شرق تا غرب عالم را به خود جلب کرد. بنابراین این انقلاب نه تنها توانست اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داخل کشور را دگرگون کند، بلکه تحولی عظیم و تاثیری شگرف در سطح جهانی به وجود آورد. بسیاری بر این باورند که انقلاب اسلامی از انقلابهایی است که دیدگاه فراملی دارد و موجب گشت بر جنبشهای اسلامی سیاسی معاصر اثر گذارد و به آنان
شهامت و
جسارت مبارزه دهد. بعلاوه به باور بسیاری از اندیشمندان، انقلاب اسلامی ایران به دلیل رهبری کارآمد، جاذبیت در شعارها، اهداف، روشها، محتوا و نتایج حرکتها و سابقه مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی، منطقهای و بینالمللی، از عوامل مهم و اثرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیتهای مفید اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است.
مجموعه آثار و دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی و نقش امام خمینی؛ نسبت به نهضتها و جنبشهای اسلامی را در دو بعد کمی و کیفی مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. از فردای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و تحتتاثیر آن، جهان اسلام متحول شد. از تجلیات این تحول را باید در تغییر کمی و کیفی جنبشهای اسلامی و رهایی بخش جستوجو کرد. از نظر کمی، شمار جنبشهای اسلامی افزایش یافت و از خاور دور تا کرانههای
اقیانوس اطلس و مغرب اسلامی را در برگرفت که در اینباره، جنبشهای رهاییبخش در کشمیر، افغانستان، تونس، الجزایر، آسیای میانه و کشورهای حوزه خلیج فارس را میتوان نام برد. تغییرات کیفی محسوستر بود؛ حرکتهای ملی، مارکسیستی و التقاطی رنگ باخته و تحرکات اسلامی نضج گرفت. افغانستان، نمونه جایگزینی قیام اسلامی بهجای حرکات مارکسیستی است و لبنان و فلسطین نمود جانشینی اسلام انقلابی بهجای حرکات قومی و التقاطی است.
سجادی نیز بر این عقیده است که مهمترین تاثیر افکار سیاسی ـ دینی حضرت امام بود که از یکسو جنبشهای موجود را در بعد نظری بر مبنای وثیق دینی استوار میساخت و از دیگر سوی، باورهای دینی را به عنوان عامل بالنده و تحرک آفرین در سرنوشت جوامع انسانی مطرح میکرد. مهمترین پیغام و اثری که این انقلاب و رهبر آن بر سایر جنبشها داشتند، ابلاغ این نکته بود که راه حل همه مشکلات مسلمین در سایه بازگشت به اسلام و تمسک به
قرآن است.
انقلاب اسلامی ایران با توانی شگرف توانست در پوسته مقاوم
استبداد و
استعمار شکاف ایجاد کند و پس از چهارده ماه مبارزه نفسگیر و بعد از گذر از پیچوتابها و گردنههای سخت مبارزه به پیروزی برسد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ برای جنبشهای اسلامی که سالها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. انقلاب اسلامی نهضت اسلامی ایران، جنبشهای اسلامی را از حالت حیرت، سردرگمی، پراکندگی و آشفتگی خارج کرد و بدانها انسجام،
امید، پیشاهنگ و الگو بخشید. در یک جمعبندی کلی انقلاب اسلامی ایران حداقل در سه سطح بر جنبشهای اسلامی در جهان اسلام تاثیر میگذارد. در جوامعی که جنبشهای اسلامی وجود نداشتهاند، این انقلاب باعث به وجود آمدن آنها میشود (کشورهای حاشیه خلیج فارس) در جوامعی که جنبشهای اسلامی وجود داشته، اما فعال نبودهاند، این انقلاب باعث تحرک، پویایی و فعال شدن آنها میشود (کشورهای شبه قاره هند و کشورهای آسیای جنوب شرقی) و همچنین در جوامعی که این جنبشها وجود داشته و فعال بودهاند، این انقلاب باعث رادیکالیزه شدن آنها میشود (مصر، لبنان و عراق).
(۱) احمدی، حمید، انقلاباسلامیوتجدیدحیاتجنبشهایاسلامیمعاصر بازخوانیتاثیراتانقلاباسلامیایران بربیداریمسلمانان، فصلنامه علومسیاسی، سال چهارم، شماره ۱۴، ۱۹۹-۱۷۰، (۱۳۸۸).
(۲) جعفریان، رسول، انقلاباسلامیایراندردنیایجدید، فصلنامه راهبرد شماره۲۷، ۳۱۸-۳۰۶، (۱۳۸۸).
(۳) خرمشاد، باقر، انقلاباسلامیایرانواسلامسیاسی، تهران؛ دانشگاه امام صادق ۷، (۱۳۸۹)
(۴) زاهد زاهدانی، سعید، نظریهایدرموردجنبشهایاجتماعی، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علومسیاسی، دوره ۳۸، شماره ۴، ۵۴-۳۹، (۱۳۸۶).
(۵) سجادی، عبدالقیوم، امامخمینیوجنبشهایاسلامیمعاصر، بازخوانیتاثیراتانقلاباسلامیایران بربیداریمسلمانان، مجله حکومت اسلامی، سال دوم، شماره اول، شماره پیاپی ۳، ۸۵-۶۰، (۱۳۷۶).
(۶) شیرودی، مرتضی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای جهان اسلام، فصلنامه رواقاندیشه، شماره ۳۰،، ۵۵، (۱۳۸۹).
(۷) طاهری، مهدی، دمیدنصبحدولتاسلام، مجلهسیاست خارجی، سال نهم، شماره۱، ۷۰-۴۵، (۱۳۸۸).
(۸) محمدی، منوچهر، بازتابجهانیانقلاباسلامی، فصلنامهمطالعاتراهبردی، سال پانزدهم، شماره دوم، ۵۰-۳۰، (۱۳۸۸).
(۹) ملکوتیان، مصطفی، تاثیراتمنطقهایوجهانیانقلاباسلامیایران، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره ۶۱، ۱۰۹-۸۰، (۱۳۸۲).
(۱۰) یزدخواستی، بهجت و علی اسماعیلی، آسیبشناسیجنبش مشروطیت (تحلیلتطبیقیمبانی فکرینهضت مشروطیت باانقلاباسلامی)، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال هفتم، شماره پانزدهم، ۱۱۹-۱۶۶، (۱۳۸۷).
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تأثیر امام خمینی (ره) و انقلاب بر جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر»، تاریخ بازیابی۹۶/۲/۲۶.