امام حسین در نگاه انبیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله سعی شده با نقل برخی از روایات که نحوه توسل جستن
انبیاء الهی به
سیدالشهداء (علیهالسّلام) و گره گشایی از مشکلات آنان به واسطه این
توسل را به تصویر کشیدهاند و نیز نقل برخی از حوادث و رویدادها که نقل اخبار
شهادت امام (
علیه
السّلام) به واسطه امین
وحی را در پی داشته است، اجمالا به جایگاه و مقام امام حسین (
علیه
السّلام) در دیدگاه پیامبران الهی پرداخته شود.
اخبار و روایاتی که از
ائمه معصومین (علیهالسّلام) به ما رسیده است گویای این مطلب است که
محبت و
توسل به
امام حسین (علیهالسّلام) و
زیارت ایشان در قاموس تمامی
انبیاء و اولیای الهی جایگاه ویژه و رفیعی داشته است. به نقل برخی از این
روایات ، همه انبیا و رسولان الهی به شوق زیارت سید و
سالار شهیدان (علیهالسّلام) قدم در سرزمین
کربلا نهادهاند و «هیچ پیغمبری (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) نبود مگر اینکه زمین کربلا را زیارت کرده و در آن توقف کرده گفتند: ای زمین تو سرزمینی پرخیر هستی چرا که در تو، ماه تابان امامت دفن خواهد شد.»
همچنین بر اساس برخی از این روایات در گذر زندگی بعضی از این بزرگواران، حوادثی به ثبت رسیده است که به واسطه
وحی و یا
ایجاز الهی، از امام حسین (
علیه
السّلام) و چگونگی
شهادت ایشان سخن به میان آمده است؛ نقل این حادثه عظیم، اندوه و ماتم انبیاء عظام (
علیه
السّلام) و
لعن ایشان را بر دشمنان و قاتلان آن حضرت در پی داشته است.
در این مقاله سعی شده با نقل برخی از روایات که نحوه توسل جستن انبیاء الهی به سیدالشهداء (
علیه
السّلام) و گره گشایی از مشکلات آنان به واسطه این
توسل را به تصویر کشیدهاند و نیز نقل برخی از حوادث و رویدادها که نقل اخبار شهادت امام (
علیه
السّلام) به واسطه امین وحی را در پی داشته است، اجمالا به جایگاه و مقام امام حسین (
علیه
السّلام) در دیدگاه پیامبران الهی پرداخته شود.
در
سیره و احوالات
حضرت آدم (علیهالسّلام) نقل شده که ایشان پس از رانده شدن از
بهشت بسیار ناراحت و غمگین شده از روی ندامت و پشیمانی رو به درگاه الهی آورد و به
استغاثه پرداخت تا اینکه
خداوند پس از مدتی در
رحمت خود را به روی او گشود و به واسطه امین وحی
جبرئیل (علیهالسّلام) کلماتی را به او آموخت آدم با خواندن این کلمات به درگاه ربوبی تمسک جست و بدین وسیله توبه اش پذیرفته شد. «فتلقی ءادم من ربه ی کلمات فتاب
علیه انه هو التواب الرحیم؛
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها
توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»
از
پیامبر اکرم (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) درباره کلماتی که بر آدم (
علیه
السّلام) القا شد و موجب پذیرش توبه اش گردید سؤال شد، حضرت (
علیه
السّلام) فرمود: «ساله بحق محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و
علی (علیهالسّلام) و
فاطمه (سلاماللهعلیهم) و
حسن (علیهالسّلام) و حسین (
علیه
السّلام) فتاب
علیه و غفر له.» آدم (
علیه
السّلام) خداوند را به حق آن ذوات مطهر خواند پس خداوند توبه اش را پذیرفت و گناهی که از او سر زده بود بخشید.
همچنین در روایتی دیگر آمده که چون خداوند خواست توبه آدم (
علیه
السّلام) را قبول نماید جبرئیل را نزد او فرستاد جبرئیل (
علیه
السّلام) به آدم یاد داد که خداوند را به این
دعا بخواند: «یا حمید بحق محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) یا عالی بحق علی (
علیه
السّلام) یا فاطر بحق فاطمه (
سلاماللهعلیهم) یا محسن بحق الحسن (
علیه
السّلام) یا قدیم الاحسان بحق الحسین (
علیه
السّلام) و منک الاحسان.» آدم (
علیه
السّلام) خداوند را به این کلمات مبارکه خواند. زمانی که جبرئیل نام امام حسین (
علیه
السّلام) را بر زبان جاری ساخت
قلب آدم (
علیه
السّلام) گرفت و
اشک از چشمانش جاری شد. گفت: «ای جبرئیل (
علیه
السّلام) چرا در یادکرد پنجمین نفر دلم شکست و اشکم جاری شد» جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: «ای آدم (
علیه
السّلام) این فرزند تو به مصیبتی بزرگ دچار میشود که تمامی مصیبتها نزد آن کوچک است.» سپس جبرئیل ادامه داد و گفت: «حسین (
علیه
السّلام) تشنه و غریب و بی یار و یاور کشته میشود. ای آدم (
علیه
السّلام) اگر تو او را ببینی در حالی که میگوید: و اعطشاه وا قلة ناصراه تا به جایی که از تشنگی چشمانش تیره و تاریک میشود و
آسمان را به مانند دودی در دیدگان خود میبیند و کسی او را جز دم شمشیر و شربت
مرگ جواب ندهد تا اینکه او را مانند گوسفند سر از قفا ببرند و اموال او را غارت کنند و سر او و اصحاب او را بر سر نیزهها نمایند و اهل و عیال او را
اسیر سازند و این پیشآمد در
علم خدا آن چنان که گفتم رقم خورده است.» آدم (
علیه
السّلام) پرسید: «قاتل او کیست؟» ندا آمد: «مردی به نام
یزید، که ملعون و مطرود اهل آسمانها و
زمین است.» آدم (
علیه
السّلام) گفت: «اکنون وظیفه من چیست؟» جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: «یزید را لعن کن» و آدم (
علیه
السّلام) یزید را لعن کرد. سپس آدم ابوالبشر (
علیه
السّلام) مانند زن پسر مرده بنای گریستن گذاشت و توبه او به برکت
گریه بر حضرت امام (
علیه
السّلام) پذیرفته شد.
در روایت دیگر هم آمده است: «پس از هبوط آدم
ابوالبشر (علیهالسّلام) به زمین بین او و
حوا جدایی افتاد و او در پی همسرش صحراها و کوهها را میگشت تا اینکه گذارش به کربلا افتاد. چون به این سرزمین رسید غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفت در این هنگام پایش به چیزی خورد و آدم (
علیه
السّلام) بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. پس سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد: خدایا آیا گناهی از من صادر شده که مرا بدان
عقاب نمودی؟ پس به درستی که من همه دنیا را سیر کردم اما اتفاق بدی شبیه این اتفاق برایم اتفاق نیفتاد. وحی رسید: نه ولیکن اینجا قتلگاه فرزندت حسین (
علیه
السّلام) است پس خون تو به جهت همدردی با این مصیبت بزرگ جاری شد. آدم (
علیه
السّلام) عرض کرد: آیا حسین (
علیه
السّلام) یکی از انبیاء است؟ ندا آمد: خیر؛ او فرزند زاده
پیغمبر خاتم (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) است. آدم (
علیه
السّلام) پرسید: قاتل او کیست؟ خطاب آمد یزید ملعون، پس او را
لعن کن و آدم (
علیه
السّلام) نیز بر او لعن فرستاد.»
در برخی از روایات در بیان احوالات
حضرت نوح (علیهالسّلام) آمده: «زمانی که کشتی او به محل شهادت سید و سالار شهیدان (
علیه
السّلام) رسید
کشتی به تلاطم افتاد نوح (
علیه
السّلام) از این حالت وحشت زده شد و احساس کرد که کشتی در معرض غرق شدن است پس به درگاه خدا استغاثه نمود و گفت: پروردگارا همه دنیا را سیر کردم اما دلهرهای به مانند دلهرهای که در این سرزمین در دلم ایجاد شد به من دست نداد. جبرئیل (
علیه
السّلام) نازل شد و به او فرمود: ای نوح (
علیه
السّلام) اینجا همان جایی است که حسین (
علیه
السّلام) سبط محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) (خاتم انبیاء) و پسر خاتم اوصیا (
علیه
السّلام) کشته میشود. نوح (
علیه
السّلام) پرسید قاتل او کیست؟ جبرئیل (
علیه
السّلام) پاسخ داد: قاتلش مردی لعین است در نظر اهل آسمانها و زمین. سپس جریان کربلا را برای او بیان نمود. پس نوح (
علیه
السّلام) و کشتی نشینان گریستند و بر قاتلش لعن فرستادند و گذشتند.»
نام و یاد امام حسین (
علیه
السّلام) در
سیره ابراهیم خلیل (علیهالسّلام) نیز بارها یاد شده است نقل شده زمانی که ابراهیم (
علیه
السّلام) خواست بتها را درهم بشکند، بیماری خود را دلیل نرفتن به
عید بت پرستان عنوان کرد. این بیماری در برخی
تفاسیر به سبب حزن و اندوه ناشی از
مصیبت امام حسین (
علیه
السّلام) ذکر شده است.
همچنین در برخی روایات یاد امام حسین (
علیه
السّلام) موجب پذیرش
فدیه ابراهیم (
علیه
السّلام) عنوان شده است. در روایتی از
امام رضا (علیهالسّلام) نقل شده: «زمانی که ابراهیم (
علیه
السّلام) ماموریت یافت تا فرزندش
اسماعیل (علیهالسّلام) را به درگاه الهی
قربانی نماید
فرزندش را برای قربانی کردن به قربانگاه برد اما خداوند امر نمود که ابراهیم (
علیه
السّلام) گوسفندی را به جای پسرش
اسماعیل (
علیه
السّلام) قربانی کند. ابراهیم (
علیه
السّلام)
آرزو نمود کاش گوسفندی نیامده بود و او پسرش را به دست خود قربانی مینمود تا اینکه دلش شکسته میشد و به درجه رفیع
صبر و
رضا نائل میگردید. پس
وحی شد که: ای ابراهیم (
علیه
السّلام) چه کسی محبوبترین خلق در نزد توست؟ عرض کرد:
حبیب تو محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم). وحی آمد که: او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ ابراهیم (
علیه
السّلام) گفت: البته که او برای من دوست داشتنی تر از جانم است. خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را؟ ابراهیم (
علیه
السّلام) عرض کرد: فرزند او را. وحی آمد: آیا بریده شدن سر فرزند او به تیغ ستم دشمنان بیشتر دلت را میسوزاند یا ذبح فرزندت به دست خودت در راه
طاعت من؟ عرض کرد:
ذبح او به دست دشمنان بیشتر دل مرا میسوزاند. فرمود: ای ابراهیم (
علیه
السّلام) جمعی که گمان میبرند از
امت خاتم انبیاء (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) هستند فرزند او حسین (
علیه
السلام) را به
ظلم و
ستم به مانند گوسفند سر میبرند و به جهت این عمل مستحق
غضب و سخط من میشوند. پس ابراهیم (
علیه
السّلام) جزع نمود و دلش شکست و گریست. در این هنگام وحی آمد که: ای ابراهیم (
علیه
السّلام) به خاطر ناله و شیونی که تو برای حسین (
علیه
السّلام) انجام دادی، قربانی ات را پذیرفتم و برای تو درجات رفیع اهل مصائب را واجب نمودم. و این است قول خداوند که: و فدیناه بذبح عظیم؛ ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم.
»
در روایتی دیگر هم آمده: «ابراهیم (
علیه
السّلام) از کربلا عبور میکرد پس ناگهان اسبش او را بر زمین زد و سرش شکست؛ پس
(علیهالسّلام) برخاست و شروع به
استغفار کرد و عرض کرد: خدایا چه گناهی از من سر زده است
مستحق چنین عقوبتی شدهام ؟ پس جبرئیل (
علیه
السّلام) نازل شد و گفت: ای ابراهیم (
علیه
السّلام) گناهی از تو سر نزده است؛ اما اینجا جایی است که سبط خاتم انبیا (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و پسر خاتم اوصیاء (
علیه
السّلام) به شهادت میرسد و این جاری شدن
خون تو جهت همراهی و همدردی تو با آن جناب بود. ابراهیم (
علیه
السّلام) پرسید قاتل او کیست؟ جبرئیل (
علیه
السّلام) پاسخ داد: قاتلش مردی لعین است در نظر اهل آسمانها و زمین.... پس ابراهیم (
علیه
السّلام) دستانش را بلند کرد و لعن بسیار بر یزید فرستاد...»
در برخی از روایات آمده است که «روزی
اسماعیل (
علیه
السّلام) گوسفندان خود را برای چرا به اطراف
شریعه فرات فرستاد پس از مدتی به او خبر دادند که گوسفندانش چند روز است که آب نیآشامیدند، پس
اسماعیل (
علیه
السّلام) از خداوند سبب آن را سؤال نمود وحی رسید که از گوسفندان سؤال کن. پس
اسماعیل (
علیه
السّلام) از آنان سؤال نمود که چرا آب نمیآشامید؟ گفتند: به ما خبر رسیده که حسین (
علیه
السّلام) سبط محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) با لب تشنه در اینجا به شهادت میرسد پس ما به جهت اندوه این مصیبت آب نمیآشامیم. پرسید قاتل او کیست؟ گفتند: قاتلش مردی است لعین در نظر اهل آسمانها و زمین و تمامی خلائق. پس
اسماعیل (
علیه
السّلام) گفت: اللهم العن قاتل الحسین
علیه السلام.»
.
در برخی از منابع آمده «سینه
یعقوب (علیهالسّلام) از فراق
یوسف (علیهالسّلام) تنگ شد و دلش گرفت پس به خداوند عرضه داشت: پروردگارا همانا نور چشمم از پیشم رفته و من نابینا شدهام، آیا بر من
رحم نمیکنی؟ پس جبرئیل (
علیه
السّلام) امین به اذن الهی نزد یعقوب (
علیه
السّلام) آمد و گفت: ای یعقوب (
علیه
السّلام) آیا به تو دعایی را
تعلیم دهم تا به واسطه آن خداوند بینایی ات را به تو برگرداند و پسرت را به تو برگرداند. یعقوب (
علیه
السّلام) گفت: آری. جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: بگو آنچه (دعایی) را که پدرت آدم گفت و خداوند به واسطه آن توبه اش را پذیرفت و بگو آنچه را نوح (
علیه
السّلام) گفت و به واسطه آن از غرق شدن نجات یافت و کشتی اش(به
سلامت) بر
کوه جودی فرود آمد. یعقوب (
علیه
السّلام) گفت: آن دعا چیست؟ جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: بگو اللهم انی اسئلک بحق محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و علی (
علیه
السّلام) و فاطمه
سلاماللهعلیهم و الحسن (
علیه
السّلام) و الحسین (
علیه
السّلام) ان تاتینی بیوسف (
علیه
السّلام) و ابن یامین جمیعا و ترد علی عینی؛ خدایا از تو میخواهم به حق محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و علی (
علیه
السّلام) و فاطمه
سلاماللهعلیهم و حسن (
علیه
السّلام) و حسین (
علیه
السّلام) یوسف (
علیه
السّلام) و بنیامین را نزد من حاضر گردانی و نور چشمم (یوسف) را به من برگردانی. پس یعقوب نبی (
علیه
السّلام) به این ذوات مقدس متوسل شد و با آوردن نام آنان و نام حسین (
علیه
السّلام) چشمانش بینا شد.»
در برخی از منابع آمده است که
حضرت موسی و
خضر (علیهالسّلام) در
مجمع البحرین با هم ملاقات نمودند و از آل محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و ابتلای ایشان سخن به میان آوردند تا این که به ماجرای امام حسین (
علیه
السّلام) رسیدند. پس ذکری از آن حضرت (
علیه
السّلام) به میان آوردند و به یاد او گریستند.
علاوه بر روایتی که در روایت فوق بدان اشاره شد، در روایتی دیگر نقل شده که شخصی از
بنی اسرائیل حضرت موسی (
علیه
السّلام) را دید که با شتاب به سویی میرود در حالی که رنگش زرد و بدنش لرزان بود و چشمش گود افتاده بود. دانست که او به
مناجات با خداوند میرود. عرض کرد: یا نبی الله من
گناه بزرگی کردهام خواهش دارم که از خداوند بخواهی تا از گناه من در گذرد و مرا مورد
عفو قرار دهد. موسی (
علیه
السّلام) جهت مناجات به
کوه طور رفت و در مقام مناجات به خداوند عرضه داشت: خداوندا تو پیش از سخن گفتن من از سخنم آگاهی، فلانی که از بندگان توست گناهی کرده و تقاضای بخشش دارد. خطاب رسید هر کس از من طلب
مغفرت کند او را میبخشم؛ مگر قاتلان حسین (
علیه
السّلام) را. موسی (
علیه
السّلام) گفت: چه کسی او را میکشد؟ فرمود: او را جماعتی از طاغیان و یاغیان که خود را از امت جد او میشمارند در سرزمین کربلا میکشند. پس اسب او فرار کرده شیهه کنان میگوید: ای داد از امتی که فرزند پیامبر (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) خود را میکشند. پس حسین (
علیه
السّلام) را بی غسل و
کفن بر روی خاکها بیندازند و وسایل او را به غارت میبرند و زنان او را در شهرها میگردانند و یاران او را به شهادت رسانده و سرهایشان را بر سر نیزهها کنند و در سرزمینها بگردانند ای موسی (
علیه
السّلام) اطفال پیغمبر ایشان از تشنگی هلاک میشوند و بزرگانشان در میان آفتاب پوست بدنشان کنده میشود. پس موسی (
علیه
السّلام) گریست. خطاب رسید که ای موسی (
علیه
السّلام) بدان که هر کس در مصیبت او گریه کند یا بگریاند یا خود را شبیه گریه کنندگان جلوه دهد بدنش را بر آتش حرام میکنم.
روایت شده که روزی حضرت موسی (
علیه
السّلام) به همراه
یوشع بن نون (علیهالسّلام) در مسافرت به سرزمین کربلا رسیدند در این هنگام نعلینش پاره شد و بند آن از هم گسست و خاری در پای او فرو رفت و خون از آن جاری شد، عرض کرد خدایا آیا چیزی از من سر زده است، وحی آمد: (نه گناهی از تو سر نزده است اما) اینجا جایی است که حسین (
علیه
السّلام) به شهادت میرسد و این جاری شدن خون تو جهت همراهی و همدردی تو با آن جناب بود. موسی (
علیه
السّلام) گفت: حسین (
علیه
السّلام) کیست؟ به او گفته شد:
سبط محمد مصطفی (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) و پسر
علی مرتضی (علیه السلام) . پرسید قاتل او کیست؟ گفته شد: او لعین ماهیان دریا و حیوانات وحشی بیشه زار و مرغان در آسمان است. پس موسی دستانش را بلند کرد و بر یزید لعن فرستاد و او را نفرین کرد و یوشع بن نون آمین گفت.
همچنین در روایتی از رسول خدا (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) آمده که فرمود: موسی بن عمران (
علیه
السّلام) از خداوند در خواست کرد که برادرم
هارون از
دنیا رفت خداوندا تو او را بیامرز خطاب شد: ای موسی (
علیه
السّلام) اگر از من در خواست کنی که تمام افراد اولین و آخرین را بیامرزم اجابت میکنم جز قاتلان حسین بن علی بن ابیطالب (
علیه
السّلام) که مورد عفو قرار نخواهند گرفت.
در برخی از روایات آمده روزی
حضرت سلیمان (علیهالسّلام) با حشم و خدم و
جن و
انس و پرندگان از بالای سرزمین کربلا در حرکت بود که به ناگاه باد بساط آن جناب را سه بار در هم پیچید به طوری که
سلیمان از سقوط بر زمین به وحشت افتاد در این هنگام باد از وزش ایستاد و بساط
سلیمان (
علیه
السّلام) را به زمین فرود آورد.
سلیمان (
علیه
السّلام) باد را به سبب این عمل سرزنش کرد و گفت که چرا از حرکت باز ایستاده است؟ باد جواب داد ای پیامبر (
علیه
السّلام) خدا اینجا قتلگاه حسین بن علی بن ابیطالب (
علیه
السّلام) است.
سلیمان (
علیه
السّلام) پرسید: حسین (
علیه
السّلام) کیست؟ جواب داد: سبط محمد مختار و فرزند علی کرار (
علیه
السّلام) پرسید قاتل او کیست؟ جواب داد ملعون اهل آسمانها و زمین یزید.
سلیمان (
علیه
السّلام) دست برداشت و بر یزید لعن فرستاد و جن و انس امین گفتند. در این هنگام باد دوباره وزیدن گرفت و بساط او را به حرکت در آورد.
از
امام زمان (علیهالسّلام) روایت شده که فرمود:
حضرت زکریای نبی (علیهالسّلام ) از خداوند خواست که اسماء خمسه طاهره را به او تعلیم نماید. پس جبرئیل بر او نازل شد و این اسماء را به او تعلیم نمود. پس زکریا هرگاه محمد (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و علی (
علیه
السّلام) و فاطمه (
سلاماللهعلیهم) و حسن (
علیه
السّلام) را ذکر میکرد هم و غمش زایل میشد و چون اسم حسین (
علیه
السّلام) را زمزمه میکرد گریه راه گلویش را میبست و دلش به طپش میافتاد. پس عرضه داشت: بارالها علت چیست که چون از آن چهار بزرگوار نام میبرم از هم و غم نجات مییابم و چون از حسین (
علیه
السّلام) یاد میکنم دلم میسوزد و اشک از چشمانم سرازیر میشود؟ پس خداوند ماجرای آن حضرت (
علیه
السّلام) را برای زکریا (
علیه
السّلام) باز گفت، زکریا (
علیه
السّلام) چون از موضوع شهادت امام (
علیه
السّلام) با خبر شد، سه روز از
مسجد بیرون نیامد و از مردم دوری میجست و پیوسته به گریه و زاری میپرداخت و عرض میکرد: خدایا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا میسازی؟ آیا جامه این مصیبت را بر تن علی (
علیه
السّلام) و فاطمه (
سلاماللهعلیهم) میپوشانی؟ پس عرض کرد: خدایا به من فرزندی عنایت فرما که چشم من به او روشن گردد و محبت او را در دل من زیاد کن سپس مرا به مصیبتش مبتلا ساز چنانکه حبیب خود را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد. پس خداوند
یحیی (علیهالسّلام) را به او عطا فرمود و او را به مصیبت او مبتلا کرد.... .
در روایات آمده که روزی
حضرت عیسی (علیهالسّلام) و حواریانش از سرزمین کربلا عبور میکردند، آهوانی را دید که گرد هم جمع شده، در عزای سید و سالار شهیدان (
علیه
السّلام) مرثیه سرایی میکردند. آهوها چون عیسی (
علیه
السّلام) و
حواریون را دیدند گریان رو به سمت آنان آمدند، عیسی (
علیه
السّلام) نشست و حواریون او هم نشستند. او گریست آنان هم گریستند، در حالی که نمیدانستند آن حضرت (
علیه
السّلام) برای چه نشست و برای چه گریست. گفتند ای روح خدا و ای کلمه پروردگار چرا گریه میکنی، فرمود: آیا میدانید اینجا کجاست؟ گفتند: نه فرمود: اینجا سرزمینی است که فرزند احمد پیامبر بزرگوار (صلیاللهو
علیهوآلهو
سلم) و فرزند دختر پاک او که همچون مادر من است، کشته میشود و در آن، دفن میگردد.
از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که فرمود آن اسماعیلی که خداوند در آیه پنجاه و چهارم
سوره مریم از او یاد کرده
اسماعیل (علیهالسّلام) فرزند ابراهیم (
علیه
السّلام) نیست، بلکه او یکی از پیامبران الهی بود. خداوند او را به سوی قومش مبعوث کرد؛ اما قومش او را گرفتند و در زیر شکنجه پوست صورتش را کندند. فرشتهای از سوی خداوند نزد او آمد و گفت خداوند مرا به سوی تو فرستاده است تا هرچه را که میخواهی به من امر کنی و من آن را انجام دهم.
اسماعیل (
علیه
السّلام) در جواب گفت: در اذیتها و مصائبی که بر من وارد شده است به حسین (
علیه
السّلام) تاسی و اقتدا میکنم.
امام حسین علیهالسلام؛
اصحاب امام حسین
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام حسین در نگاه انبیاء»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۸. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام حسین در نگاه انبیاء»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۸.