• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام حسین در دوران پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شش سال و چند ماه از عمر شریف امام حسین (علیه‌السّلام)، در دوران رسالت رسول ختمی‌مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سپری گردید. در این ایام کوتاه، مردم مدینه شاهد مهرورزی‌ها و محبت‌های بی‌اندازه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به ایشان و برادر بزرگوارشان بودند. ایشان همچنین در برخی حوادث و رخدادهای ایام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضور داشتند که در این مقاله به مواردی از آن اشاره شده است.



از اولین روزهای ولادت امام حسین (علیه‌السّلام) در سال چهارم هجری، تا رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که حدود شش سال و هشت ماه بعد اتفاق افتاد، ایشان همواره مورد عنایات و الطاف ویژه رسول گرامی‌اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار داشتند. اظهار محبت و عواطف شدید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به امام حسین (علیه‌السّلام) و برادر بزرگوارشان حد و حصری نداشت. آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیوسته و در هر زمان و مکانی به این دو بزرگوار ابراز علاقه می‌نمودند و مقام شامخ آن دو را نزد مردم می‌ستودند. از سلمان فارسی نقل شده که می‌گفت: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حسین (علیه‌السّلام) را بر زانوی خویش نهاده او را می‌بوسید و می‌فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی؛ تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی؛ تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت‌های خدایی که نه نفرند و حاکم ایشان قائم ایشان می‌باشد.» و در روایتی دیگر از ایشان آمده: «بر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدم. حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) نزد وی غذا می‌خوردند. آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک بار لقمه‌ای‌ در دهان امام حسن (علیه‌السّلام) می‌گذاشت و بار دیگر لقمه‌ای در دهان امام حسین (علیه‌السّلام). پس از خوردن غذا، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امام حسن (علیه‌السّلام) را بر دوش خود و امام حسین (علیه‌السّلام) را بر زانوی خود نشاندند و آن‌گاه رو به من کرد و فرمود: "ای سلمان! آیا آنان را دوست داری؟ " گفتم: "ای رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ! چگونه آنان را دوست نداشته باشم، در حالی که می‌بینم چه‌اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟ " فرمود: "ای سلمان! هر کس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. " سپس دستش را بر شانه حسین (علیه‌السّلام) نهاد و فرمود: "او، امام پسر امام است، نُه تن از نسل او، امامانی نیک و امین و معصوم‌اند و نهمین آنان، قائم (قیام کننده) ایشان است. "»
مردم مدینه بارها و بارها دیده بودند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) را به سینه می‌فشرد و آنان را می‌بویید و می‌بوسید
[۶] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱۰، ص۳۷۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.
[۷] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۲۹۶، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
[۸] بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج۲، ص۲۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷.
و بارها مانند این روایت را از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده بودند که می‌فرمود: «حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) فرزندان من هستند، هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشته خدا را دوست دارد و هر که خدا را دوست داشته وارد بهشت می‌شود و هر کس آنها را بد بدارد مرا بد داشته و هر که مرا بد داشته خدا را بد داشته و هر که خدا را بد بدارد وارد جهنم می‌شود.»
ابوهریره که خود از مزدوران معاویه است اعتراف می‌کند که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدم که امامین (علیه‌السّلام) را بر شانه‌های خویش نشانده بود و به سوی ما می‌آمد وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.»
نقل شده حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) در حالی که خردسال بودند، در مجلس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش حاضر می‌شدند و از سر و دوش ایشان بالا می‌رفتند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم به آنان ابراز محبت می‌کردند و گاهی سرشان را برای آنان پایین می‌آورد و گاهی آنان را می‌گرفت و می‌بوسید... گاهی هم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در منزل در حالی که حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) بر پشتش سوار بودند بر دست و پاهای خود راه می‌رفت و می‌فرمود: «مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید.» علاقه حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حضرات چنان بود که با ورودشان به مسجد گاه خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت و از منبر پایین می‌آمد و به استقبال آنان می‌رفت و آنان را در آغوش می‌کشید.
[۲۲] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۵۴، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
[۲۳] الترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۲، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳.
[۲۵] حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۲۸۷، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا

گاهی هم حسنین (علیه‌السّلام) در زمان اقامه نماز جماعت در مسجد و به هنگام سجده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بر پشت آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوار می‌شدند و پای خود را تکان می‌دادند و صدای: هی هی! سر می‌دادند؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را می‌گرفتند و در کنار خود می‌نشاندند؛ اما هنگامی‌که دوباره به سجده می‌رفتند، دیگر بار بر پشت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوار می‌شدند و حرکات قبلی خود را دوباره تکرار می‌کردند تا اینکه نماز حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پایان می‌رسید.
[۲۶] حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۷، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا.
بعضی اوقات مردم به سوی حسنین (علیه‌السّلام) می‌آمدند تا دورشان کنند اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آنها می‌فرمود: «رهایشان کنید. پدر و مادرم فدایشان! هر کس مرا دوست دارد، باید این دو را دوست داشته باشد.»
[۲۸] بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۲۶۳، دارالفکر، بی‌تا.

یعلی عامری نقل کرده که «با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پی دعوتی، به مهمانی می‌رفتیم. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوتر از ما حرکت می‌کرد در راه حسین (علیه‌السّلام) را دیدیم که با پسر بچّه‌گان، مشغول بازی بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را دید و در حضور مردم دوید تا او را بگیرد؛ امّا حسین (علیه‌السّلام) به این سو و آن سو می‌گریخت. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم او را می‌خنداند تا آن که او را گرفت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک دستش را پشت‌سر حسین (علیه‌السّلام) و دست دیگرش را زیر چانه او گذاشت و دهانش را بر دهان او نهاد و وی را بوسید و فرمود: «حسین، از من است و من، از حسینم. خدا دوست بدارد هر کس را که دوستدار حسین (علیه‌السّلام) است! حسین (علیه‌السّلام)، سبطی از اسباط (نواده‌ای از نوادگان است».


علی‌رغم طفولیت و کمی‌سن و سال، امام حسین (علیه‌السّلام) به همراه اهل بیت گرامی‌پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در برخی جریانات و وقایع مهم زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضور داشتند که از برجسته‌ترین این وقایع می‌توان به این موارد اشاره کرد:


۲.۱ - مباهله با نصارای نجران‌

‌ از جمله اتفاقاتی که در سالهای اول هجرت در مدینه اتفاق افتاد این بود که چون خبر ورود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه در اطراف منتشر شد هیئتی از نصارای نجران، مرکب از شصت نفر برای دیدار پیامبر بزرگوار اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مذاکره با آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه آمدند. در میان ایشان سه نفر از بزرگان و رؤسای مسیحیان نجران حضور داشتند که مورد احترام مسیحیان آن زمان بودند؛ ابو حارثة بن علقمه کشیش و پیشوای روحانی بزرگ نجران از جمله آنان بود.
ابو حارثة اطلاعات وسیعی در کیش نصرانیت و کتاب‌های ایشان داشت و زحمات زیادی را در تحصیل کتب و مطالعات آنها متحمل شده بود و از این‌رو مورد احترام سلاطین روم و بزرگان نصاری قرار گرفته بود به حدی که او را به مقام ارجمندی رسانده و ریاست دینی نصاری را به او واگذار کرده بودند و اختیار ساختمان کلیساها و مخارج آنها نیز به او محول شده بود.
آنان به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرفیاب شدند حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را به اسلام دعوت کرد؛ ولی نصارای نجران از پذیرش اسلام امتناع ورزیده و با ایشان به احتجاج برخاستند و درباره حضرت عیسی (علیه‌السّلام)، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤالاتی کردند. پس آیاتی از سوره آل عمران، از جمله آیات پنجاه و نه و شصت و یک این سوره در پاسخ آنها نازل شد و به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داده شد تا با آنان به مباهله برخیزد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیاتی را که بر او نازل شده بود برای ایشان قرائت کردند و آنان را به مباهله دعوت فرمودند. آنان نیز موافقت کردند. قرار شد فردای آن روز؛ یعنی ۲۴ ذی‌الحجه دو طرف در بیابانی در اطراف مدینه گرد هم آیند و به مباهله بپردازند.
روز مباهله گروه زیادی از مهاجرین و انصار در مکان موعود حاضر شدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که امام حسین (علیه‌السّلام) را در آغوش و دست امام حسن (علیه‌السّلام) را در دست گرفته بود و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) پشت سر او حرکت می‌کردند راهی میعادگاه شد. بزرگان مسیحی چون عزیزترین اشخاص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را همراه او دیدند، به قوم خویش گفتند: «ما صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جای برکند چنین خواهد شد. هرگز با آنان مباهله نکنید که به خدا سوگند او همانند پیامبران به مباهله نشسته است که اگر مباهله کنیم یک نفر نصارا در روی زمین باقی نخواهد ماند.» آنان از مباهله پشیمان شدند و حاضر به پرداخت جزیه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شدند.
[۵۸] ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، صص۵۸۳-۵۸۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.



۲.۲ - حدیث کساء

«روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در منزل همسر خود، ام‌سلمه به سر می‌بردند. در این هنگام دخترش -فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) - در حالی که غذایی (کاچی یا حریره) برای پدر تهیه دیده و آن را در طبقی نهاده بودند بر پدر وارد شد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ایشان خواستند که در پی همسر و دو فرزندش برود و آنان را نیز همراه بیاورد. ایشان بی‌درنگ به خانه باز ‌گشتند و از همسر و دو فرزندشان خواستند که دعوت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را اجابت کنند.
[۶۶] ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱۳۳، تحقیق اسعد محمد الطیب، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹.
طولی نکشید که ایشان همراه شوهر و دو فرزند خردسالش به خانه پدر باز ‌گشتند. سفره پهن ‌شد و غذا تناول ‌شد در این هنگام جبرئیل امین، نازل ‌شد و این آیه را ‌آورد: «.... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛ بدرستی که خدا خواست که تنها شما اهل بیت (علیه‌السّلام) را از آلودگی‌ها پاک گرداند و کاملاً پاک و پاکیزه گردانید.» .
پس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) و حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) را در کنار خود جمع کرد و عبایی خیبری یا کسای سیاه پشمینی که نقش جهاز شتر بر آن بود بر سر آنها ‌انداخت، سپس در حالی که با دست چپش گوشه‌های عبا یا کسا را گرفته بود دست راستش را از عبا بیرون آورده به سوی آسمان دراز کردند و سه بار فرمودند:
[۷۶] ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱۳۳، تحقیق اسعد محمد الطیب، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹.

«اللهم هؤلاء اهل بیتی و خاصتی
[۷۹] ابن بطریق، یحیی بن حسن حلی، العمده، ص۳۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷.
فاذهب عنهم الرجس یتطهرهم تطهیراً؛ بارالها اینان فقط، اهل بیت منند؛ پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.»
این افتخار بزرگ و فضیلت انکار نشدنی، از چنان ارزش و اعتباری در نزد مسلمانان برخوردار بود که بعدها امام حسین (علیه‌السّلام) در برخورد با مروان حکم از آن به عنوان سند افتخار خود و خاندان پاک خود یاد کرده با او در این رابطه به احتجاج برخاسته است.


۲.۳ - بیعت با پیامبر اسلام

در برخی از منابع روایی نقل شده که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) بر اسلام بیعت گرفتند در حالی که آنان کمتر از شش سال داشتند این در حالی بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با کسی جز آن دو در آن سنّ بیعت نفرمود.»


۲.۴ - شاهد نامه‌نگاری

علاوه بر کاتبانی که نامه‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌نوشتند، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را عادت بر این بود که در زمان نامه‌نگاری، شاهدانی را نیز در زمان املاء این نامه‌ها قرار می‌دادند. نقل شده که حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان‌ نامه‌نگاری به امیران و سران کشورها و مناطق مختلف، نامه‌ای را هم به بزرگ قبیله ثقیف، نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند. ایشان در زمان نوشتن این نامه حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) را با اینکه طفلی خردسال بودند شاهد قرار دادند.




۱. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۶۲، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱    ۳۹۵.
۲. سید بن طاوس، الطرائف، ج۱، ص۱۷۴، قم، خیام، ۱۴۰۰.    
۳. قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۴۶، قم، بیدار، ۱۴۰۱.    
۴. قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۴۵، قم، بیدار، ۱۴۰۱.    
۵. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۴، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.    
۶. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱۰، ص۳۷۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.
۷. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۲۹۶، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
۸. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج۲، ص۲۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷.
۹. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۲۳۸، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۹.    
۱۰. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۲، ص۳۲۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۱۱. طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۳۲، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰.    
۱۲. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۱، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۹.    
۱۳. خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، شرف المصطفی، ج۵، ص۳۳۴، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴.    
۱۴. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۰۱.    
۱۵. احمد بن حنبل، مسند احمد،ج۷، ص۵۱۹.    
۱۶. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۸۲.    
۱۷. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۳، ص۱۵۶.    
۱۸. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۲، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، داراحیاء التراث العربی.    
۱۹. خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، شرف المصطفی، ج۵، ص۲۹۵، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴.    
۲۰. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۳ص۱۵۸.    
۲۱. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳ص۲۱۶ بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۲۲. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۵۴، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
۲۳. الترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۲، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳.
۲۴. ابن‌حبان، صحیح، ج۱۳، ص۴۰۲، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی‌جا، الرساله، چاپ دوم،     ۱۹۹۳.
۲۵. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۲۸۷، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا
۲۶. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۷، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا.
۲۷. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۴، ص۹۸.    
۲۸. بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۲۶۳، دارالفکر، بی‌تا.
۲۹. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۲۰۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۳۰. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲، بیروت، دارصادر، بی‌تا.    
۳۱. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۹۴.    
۳۲. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۵۱، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی‌تا.    
۳۳. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۸.    
۳۴. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۳۵. ابن‌سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۲۵۲، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۹۹۳.    
۳۶. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۸.    
۳۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۳۸. ابن‌سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۲۵۲، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۹۹۳.    
۳۹. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۶۰.    
۴۰. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۳۸۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۴۱. ابن‌سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۲۵۳، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۹۹۳.    
۴۲. صالحی الدمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۴۱۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۴۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۰۴، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۴۴. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۶۴، قم، انتشارات رضی، بی‌تا.    
۴۵. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۳، ص۱۴۴.    
۴۶. شیخ مفید، مسار الشیعه، ص۴۱، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۴۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۳۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۴۸. شیخ مفید، الارشاد، ص۱۶۸، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۴۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ص۸۲، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۵۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.    
۵۱. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷، بیروت، داراحیاء العربی، ۱۴۲۰، چاپ سوم.    
۵۲. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳۸۲، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۵۳. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۳، ص۱۴۴.    
۵۴. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۵۵. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.، بیروت، داراحیاء العربی، ۱۴۲۰، چاپ سوم.    
۵۶. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۳، ص۱۴۴.    
۵۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۵۸. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، صص۵۸۳-۵۸۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۶۳.    
۶۰. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴۴، ص۱۱۸.    
۶۱. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴۴، ص۱۱۸، بیروت، دارصادر، بی‌تا.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۶۵.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۶۳.    
۶۴. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴۴، ص۱۱۸.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۶۳.    
۶۶. ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱۳۳، تحقیق اسعد محمد الطیب، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹.
۶۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۶۵.    
۶۸. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۴، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، داراحیاء التراث العربی.    
۶۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۷۰. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۳، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰.    
۷۱. نیشابوری، مسلم، صحیح، ج۴، ص۱۸۸۳.    
۷۲. بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۲۱۲.    
۷۳. حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۵۶، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱.    
۷۴. سید بن طاوس، الطرائف، ج۱، ص۱۲۹، قم، خیام، ۱۴۰۰.    
۷۵. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۴، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰.    
۷۶. ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱۳۳، تحقیق اسعد محمد الطیب، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹.
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۶۳.    
۷۸. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۲، ص۶۶.    
۷۹. ابن بطریق، یحیی بن حسن حلی، العمده، ص۳۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷.
۸۰. سید بن طاوس، الطرائف، ج۱، ص۱۲۵، قم، خیام، ۱۴۰۰.    
۸۱. حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۹۹، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱    
۸۲. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۴۱، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰.    
۸۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۱۱۸.    
۸۴. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۷، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۸۵. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۴۵.    
۸۶. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۲۸۷.    
۸۷. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۸۸. صالحی الدمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۷۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴    




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام حسین(ع) در ایام رسالت نبی خاتم(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۱    

رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار