• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام حسین در دوران امام حسن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از شهادت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، امام حسین (علیه‌السّلام) با برادرش امام حسن (علیه‌السّلام) بیعت کرد. ایشان چه در ایام خلافت امام حسن (علیه‌السّلام) و چه در دوران امامت آن حضرت، همواره همراه و یار و یاور امام حسن (علیه‌السّلام) در امور خلافت و امامت بود. افزون بر این، امام حسین (علیه‌السّلام) احترام ویژه‌ای برای برادر و امام خود قائل بود، به طوری که در یک کلام می‌توان گفت که ایشان در پیروی و تکریم از امام حسن (علیه‌السّلام) کار را به سرانجام رسانده بود.



پس از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام)، امام حسن (علیه‌السّلام) عهده‌دار زعامت مسلمانان گردید. اما خلافت آن حضرت (علیه‌السّلام) بواسطه کارشکنی‌های عراقی‌ها و در نتیجه صلح با معاویه بیش از شش ماه دوام نیاورد. در این مدت کوتاه، امام حسین (علیه‌السّلام) همواره در کنار برادر حاضر بود و از هیچ کوششی در راه خدمت و مساعدت به ایشان مضایقه نکرد. روایت شده پس از شهادت حضرت علی (علیه‌السّلام) مردم نزد امام حسن (علیه‌السّلام) گرد آمدند تا با او بیعت کنند. امام حسن (علیه‌السّلام) به ایراد سخن پرداخته به آنان فرمود: "با من بر سر فرمانبرداری و گوش به فرمان بودن، بیعت کنید و با هر کس جنگیدم شما نیز بجنگید و با هر کس در صلح بودم شما نیز در صلح باشید. " مردم چون این سخنان را شنیدند تردید کردند و از بیعت خوداری کردند، امام حسن (علیه‌السّلام) نیز دست نگه داشت. آنان نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آمدند و به او گفتند: "دست بگشای تا با تو بر جنگیدن با گمراهان و حلال شمارندگان [حرام‌ها] (یعنی شامیان) بیعت کنیم همان گونه که با پدرت این چنین بیعت کردیم. " امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «پناه بر خدا از این که تا هنگامی که امام حسن (علیه‌السّلام) زنده است، با شما بیعت کنم!» پس مردم دیگر بار نزد امام حسن (علیه‌السّلام) بازگشتند و با او بیعت کردند.
امام حسین (علیه‌السّلام) در همه حال، پیوسته جانب برادر را رعایت می‌کرد و خود را تابع سیاست‌های ایشان و مطیع اوامر او می‌دانست. هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با دشمنان شامی نواخته شد، حضرت در بسیج و اعزام نیروها به اردوگاه نخیله و مسکن نقشی فعال داشت و همراه برادر به مدائن و ساباط برای جمع آوری لشکر رفت؛ زمانی هم که در پی کارشکنی‌ها و خیانت‌های مکرر سپاهیان عراق، امام حسن (علیه‌السّلام) با پیشنهاد صلح از سوی معاویه روبرو شد و بنابر مصالح اسلام و جامعه مسلمین مجبور به پذیرش صلح با معاویه شد و آن همه ناراحتی‌ها را متحمل شد، امام شریک رنج‌های برادر بود و چون می‌دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است هرگز اعتراضی به امام حسن (علیه‌السّلام) نداشت.
برخی از مورخان با توجه به پاره‌ای از روایات سست و بی‌پایه، امام حسین (علیه‌السّلام) را از جمله کسانی برشمردند که سخت با پیمان صلح امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه مخالف بود. به زعم آنان، امام حسین (علیه‌السّلام) در چند جا مخالفت خود را اظهار کرده است. از جمله نقل شده که امام حسن (علیه‌السّلام) در جریان صلح با معاویه با امام حسین (علیه‌السّلام) و عبدالله بن جعفر مشورت کرد.
[۸] مسکویه، ابو علی، تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۷۲.
عبدالله نظر صلح آمیز امام حسن (علیه‌السّلام) را تایید کرد؛ اما امام حسین (علیه‌السّلام) با صلح معاویه مخالف بود و چون برادرش امام حسن (علیه‌السّلام) خواهان صلح بود و بر این مطلب اصرار می‌ورزید، امام حسین (علیه‌السّلام) هم ناچار پذیرفت و به او فرمود: «انت اکبر ولد علی و انت خلیفتی و امرنا لامرک تبع فافعل ما بدا لک؛ تو فرزند بزرگ امام علی (علیه‌السّلام) و خلیفه او هستی و ما وظیفه داریم از تو پیروی کنیم پس تصمیم با شماست.» همچنین در برخی از منابع نقل شده که امام حسین (علیه‌السّلام) با اینکه تصمیم امام حسن (علیه‌السّلام) برای صلح با معاویه را به ناچار پذیرفته بود؛ اما هیچگاه با معاویه بیعت نکرد و چون معاویه بر بیعت او اصرار ورزید، امام حسن (علیه‌السّلام) خطاب به معاویه فرمود: «معاویه؛ حسین (علیه‌السّلام) را مجبور نکن که او هرگز بیعت نمی‌کند.»
دیگر روایاتی که مستمسک این عده در ادعایشان شده است، حدیثی است که ابن اثیر در اسدالغابه و دیگران نقل کرده‌اند. آنان روایت کرده‌اند که از جمله کسانی که مخالف این صلح بود و از آن اکراه داشت، حسین (علیه‌السّلام) بود که به برادر خود گفت: "انشدک الله ان تصدق احدوثة معاویه و تکذب احدوثة ابیک؛ تو را به خدا سوگند می‌دهم از اینکه سخن معاویه را تصدیق کرده و سخن حق پدرت را تکذیب کنی؟ " امام حسن (علیه‌السّلام) در جوابش گفت: "اسکت انا اعلم بهذا الامر منک؛ آرام باش که من به این ماجرا داناتر از تو هستم. "
[۱۶] مسکویه، ابوعلی، تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۷۳.
در تاریخ ابن عساکر نیز گفت و گوی فوق با اندک اختلافی نقل شده است. این کتاب در ادامه این روایت می‌افزاید: «هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) خشم برادر و تصمیم او را در انجام صلح دید از مخالفت خود دست کشید و آن را پذیرفت و به برادرش گفت: "انت اکبر ولد علی و انت خلیفتی و امرنا لامرک تبع فافعل ما بدا لک."»
[۱۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۳۳۱.



اما این روایات تاریخی با مبانی عقیدتی و کلامی شیعه در تعارض است و علاوه بر آن برخی مستندات تاریخی و روایی نیز که در ذیل به مواردی از آن پرداخته شده است بر جعلی و ساختگی بودن این روایات صحه گذاشته بی اساس و موهوم بودن آن را آشکار می‌سازد:

۲.۱ - تکریم و اطاعت از امام حسن

پس از انعقاد صلح، امام حسین (علیه‌السّلام) همراه برادر به مدینه بازگشت و در همانجا اقامت گزید. ایشان ده سال از عمر شریف خود را در ایام امامت امام حسن (علیه‌السّلام) به سر آورد و در تمام این مدت استوار در کنار ایشان ایستاده بود و در همه احوال مطیع ایشان بوده تابعیت آن حضرت (علیه‌السّلام) را رعایت می‌فرمود. ارزش و احترامی که امام حسین (علیه‌السّلام) نسبت به برادر و امامش قائل بود آن چنان بود که نقل شده که ایشان در مجلسی که امام حسن (علیه‌السّلام) حضور داشت، سخن نمی‌گفت (نظر نمی‌داد)، تا آن گاه که امام حسن (علیه‌السّلام) [از آن مجلس] بر می‌خاست. ایشان برای بزرگداشت امام حسن (علیه‌السّلام) هیچ گاه جلوتر از وی راه نمی‌رفت و در جایی که هر دو حضور داشتند، در سخن گفتن، بر او پیشی نمی‌گرفت و اظهار نظر نمی‌کرد. امام (علیه‌السّلام) حتی در بخشش هایش نیز سعی داشت امر سروری امام حسن (علیه‌السّلام) را حفظ کند. نقل شده محتاجی به نزد امام حسن (علیه‌السّلام) آمد و از او کمک خواست. امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) مبلغی را به او کمک کرد. این مرد سپس برای دریافت کمک بیشتر نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت. امام (علیه‌السّلام) پس از آگاهی از عطایای امام حسن (علیه‌السّلام) جهت پاسداشت حرمت برادر و امام زمان خویش یک دینار کمتر از او به فقیر کمک کرد.
ابن سعد در کتابش از شخصی به نام ابوسعید روایت کرده که: «حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) را دیدم که با امام جماعت، نماز عصر را خواندند و سپس نزد حجر الاسود آمدند، آن را لمس کردند و هفت دور طواف کردند سپس دو رکعت نماز [طواف] به جا آوردند. مردم گفتند: «اینها دو پسر دختر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند» و آن دو را چنان با فشار در میان گرفتند که دیگر نتوانستند راه بروند. مردی موقر و نیرومند در میان مردم بود، امام حسین (علیه‌السّلام) برای بزرگداشت و حفظ امام حسن (علیه‌السّلام) ، دست آن مرد قوی را گرفت و به کمک او مردم را از گرد امام حسن (علیه‌السّلام) کنار زد.»
همچنین در برخی از منابع و مصادر روایی و تاریخی نقل شده که «یک روز معاویه در حضور امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) دهان به سب امام حسن (علیه‌السّلام) و پدر بزرگوارشان گشود، امام حسین (علیه‌السّلام) به دفاع برخاست تا سخن را در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاری هایش را به کفش بگذارد، امام حسن (علیه‌السّلام) او را به سکوت فرا خواند و ایشان اطاعت کرده بر جایش نشست.»

۲.۲ - بیعت با معاویه

بر خلاف اقوالی که قائل به عدم بیعت امام حسین (علیه‌السّلام) با معاویه هستند برخی ادله و قرائن از جمله برخی روایات و نیز نامه‌هایی که آن حضرت (علیه‌السّلام) پس از شهادت امام حسن (علیه‌السّلام) به سوی معاویه داشته‌اند، (در مقاله امام حسین (علیه‌السّلام) در دوران حکومت معاویه به این نامه‌ها پرداخته شده است.) جملگی نشان از بیعت آن امام (علیه‌السّلام) با معاویه دارند. نقل شده که «پس از صلح امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه، معاویه به ایشان نامه‌ای نوشت و در آن نامه از امام (علیه‌السّلام) خواست تا جهت بیعت با او به همراه امام حسین (علیه‌السّلام) و یاران [نزدیک] امام علی (علیه‌السّلام)، به شام بروند. قیس بن سعد بن عباده انصاری و عده‌ای دیگر به همراه امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) به سوی شام روانه شدند. آنان پس از ورود به دمشق از معاویه اجازه ورود طلبیدند. معاویه به ایشان اجازه ورود داد و سخنرانی هم برای [مقابله با] آنان، آماده کرد. معاویه گفت: "ای حسن! برخیز و بیعت کن. " پس برخاست و بیعت کرد. سپس به قیس گفت: "ای قیس! برخیز و بیعت کن" قیس به امام حسین (علیه‌السّلام) نگریست و منتظر فرمان او شد امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: "ای قیس او (حسن (علیه‌السّلام))، امام من است"».

۲.۳ - حمایت از صلح برادرش با معاویه

امام حسین (علیه‌السّلام) در برابر انتقادهای دوستانی که در جنگ با معاویه پافشاری داشتند و از معاهده صلح امام حسن (علیه‌السّلام) ناراضی بودند از آن حضرت (علیه‌السّلام) دفاع می‌کرد و خود را سرباز وفادار امام حسن (علیه‌السّلام) معرفی می‌کرد. بر اساس گزارش‌های معتبر، هنگام صلح امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه، جمعی از علاقه مندان به اهل بیت (علیه‌السّلام)، از امام حسین (علیه‌السّلام) خواستند که با این مصالحه سیاسی، مخالفت کند و در مقابل معاویه بایستد؛ اما ایشان نه تنها با قاطعیت، از صلح برادر خود با معاویه حمایت کرد، بلکه خود نیز با معاویه بیعت نمود و هنگامی که قیس بن سعد نظر او را در این باره جویا شد، با صراحت نظر خود را اعلام فرمود.
نقل شده که «پس از صلح امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه، نخستین کسی که به دیدار امام (علیه‌السّلام) رفته و بر آنچه پیش آمده بود اعتراض کرده بود و حضرت (علیه‌السّلام) را به بازگشت به جنگ فرا خوانده بود، حجر بن عدی بود. او نزد امام (علیه‌السّلام) رفته گفت: "ای پسر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوست داشتم پیش از دیدن چنین روزی مرده بودم؛ شما ما را از عدل بیرون آورده به جور درآوردی ما حقی را که در آن بودیم رها کردیم و به باطلی درآمدیم که همواره از آن می‌گریختیم ما خود را خوار و زبون ساختیم و پستی و فرومایگی‌ای را پذیرفتیم که سزاوارش نبودیم. " این سخنان گرچه بر امام حسن (علیه‌السّلام) بسیار دشوار آمد؛ اما ضمن سخنانی، بر صلح با معاویه تاکید ورزیدند. پس حجر به همراه عبیدة بن عمرو نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفتند و از او خواستند که با معاویه به جنگ برخیزد؛ اما ایشان نیز بر صلح تاکید فرمودند.»
شبیه این جریان از سلیمان بن صرد خزاعی و نیز علی بن محمد بن بشیر همدانی نیز روایت شده است او می‌گفت: «[پس از ماجرای صلح،] من و سفیان بن لیلا، به مدینه نزد [امام] حسن (علیه‌السّلام) رفتیم. هنگامی وارد خانه‌اش شدیم که مسیب بن نجبه، عبدالله بن وداک تمیمی و سراج بن مالک خثعمی نیز نزد او بودند. من گفتم: "سلام بر تو‌ ای خوار کننده مؤمنان! " فرمود: "سلام بر تو؛ بنشین. من خوار کننده مؤمنان نیستم؛ بلکه عزت دهنده آناننم. من از صلح با معاویه جز این نخواستم که از کشتار شما جلوگیری کنم زیرا دیدم که یارانم در جنگ کردن سستند و از جهاد شانه خالی می‌کنند. به خدا سوگند [با این وضعیت] اگر با کوه‌ها و درختان هم به سوی معاویه می‌رفتیم جز واگذاری خلافت به او چاره‌ای نبود. " سپس از نزد [امام] حسن (علیه‌السّلام) بیرون آمدیم و نزد [امام] حسین (علیه‌السّلام) رفتیم و پاسخ [امام] حسن (علیه‌السّلام) را به او باز گفتیم. فرمود: " [برادرم امام] حسن (علیه‌السّلام) درست می‌گوید باید همه شما تا زمانی که این انسان (معاویه) زنده است، در خانه‌تان بمانید."»
[۴۵] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰-۲۲۱.



حسین بن علی؛ امام حسین علیه‌السلام.


۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۳، ص۲۶۳.    
۲. محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۲.    
۳. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۳، ص۴۰۲.    
۴. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۵.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۵.    
۷. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۳، ص۴۰۵.    
۸. مسکویه، ابو علی، تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۷۲.
۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۳، ص۲۶۷.    
۱۰. مزی، جمال الدین یوسف، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، الرساله، چاپ چهارم، ۱۹۹۲، ج۶، ص۲۴۸.    
۱۱. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، تخریج شعیب ارنؤوط و تحقیق حسین اسد، بیروت، الرساله، چاپ نهم، ۱۹۹۳، ج۳، ص۲۶۵.    
۱۲. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج۴، ص۲۹۲.    
۱۳. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹، ج۴، ص۳۵.    
۱۴. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۳، ص۴۰۵.    
۱۵. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۱، ص۴۹۸.    
۱۶. مسکویه، ابوعلی، تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۷۳.
۱۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۳۳۱.
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۶.    
۱۹. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲، ج۵، ص۱۸۴.    
۲۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج۸، ص۱۹.    
۲۱. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۳، ص۱۶۹.    
۲۲. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ج۴۳، ص۳۱۹.    
۲۳. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص۲۹۵.    
۲۴. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸، ج۸، ص۳۹۳.    
۲۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۳۵.    
۲۶. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۴۳، ص۳۳۳.    
۲۷. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۹، ج۹، ص۴۴۷.    
۲۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۴۰۶.    
۲۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۳، ص۲۳۹.    
۳۰. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۵.    
۳۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۱۶، ص۴۶-۴۷.    
۳۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۱۶۴.    
۳۳. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.    
۳۴. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۴۴، ص۶۱.    
۳۵. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.    
۳۶. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۴۴، ص۶۱.    
۳۷. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج۴، ص۲۹۵-۲۹۶.    
۳۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۵۱.    
۳۹. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.    
۴۰. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.    
۴۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۵۱.    
۴۲. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ص۲۹۶.    
۴۳. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۱۸۷- ۱۸۵.    
۴۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۵۰.    
۴۵. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰-۲۲۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام حسین(ع) در دوران امامت امام حسن(ع)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۰۸.    






جعبه ابزار