• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ام کلثوم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: ام کلثوم (ابهام‌زدایی).

ام کلثوم کبری یکی از دختران امام علی (علیه‌السلام) که در کربلا حضور داشته و در زمره اسیران کربلا شمرده شده است.
در منابع از دختر کوچک امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) با نام زینب صغری و کنیه‌ ام کلثوم یاد شده که از حاضران، شاهدان و اسیران در عرصه کربلا بوده و خواهر دیگری به نام ام کلثوم صغری (از طرف پدر) نیز داشت. هرچند حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) با کنیه ام کلثوم ذکر شده و حتی برخی از منابع او را ام کلثوم کبری خوانده‌اند، اما ظاهرا ام کلثوم کبری غیر از حضرت زینت (سلاماللهعلیها) می‌باشد؛ بنابراین شاید بتوان گفت امام علی دو دختر به نام ام کلثوم داشته که یکی کبری و دیگری صغری بوده و در کربلا حضور داشتند، هرچند بسيارى از منابع از ام كلثوم به عنوان يكى از اسيران حادثه عاشورا نام برده‌اند، بدون اين كه مقيّد به صغرى و كبرى كنند.
در برخی از منابع ازدواج ام کلثوم کبری با عمر بن خطاب، سپس با عون بن جعفر و بعد از او با محمد بن جعفر را ذکر کرده‌اند اما موضوع ازدواج ایشان با خلیفه دوم، از دیرباز، محل بحث و اختلاف‌نظر است.

فهرست مندرجات

۱ - معرفی اجمالی
۲ - در زمان خلافت پدر
       ۲.۱ - حمایت از امام علی
       ۲.۲ - روایت از آخرین روزهای حیات پدر
۳ - ازدواج‌ها
       ۳.۱ - ازدواج با عمر
              ۳.۱.۱ - اشکالات
                     ۳.۱.۱.۱ - نفی ازدواج توسط شیعه
                     ۳.۱.۱.۲ - منافات با غیرت
                     ۳.۱.۱.۳ - محرمیت بدون عقد
                     ۳.۱.۱.۴ - تجاوز از مهر السنه
                     ۳.۱.۱.۵ - پرداخت مهر سنگین
                     ۳.۱.۱.۶ - ازدواج با عون‌ بن جعفر
                     ۳.۱.۱.۷ - ازدواج با عبدالله‌ بن جعفر
                     ۳.۱.۱.۸ - نماز خواندن بر جنازه ام کلثوم
              ۳.۱.۲ - فرزندان از عمر
       ۳.۲ - ازدواج با عون و محمد
۴ - حضور در کربلا
۵ - ایام اسارت
       ۵.۱ - ‌در کوفه
       ۵.۲ - ایراد خطبه در کوفه
       ۵.۳ - در شام
۶ - بازگشت از شام به مدینه
۷ - وفات‌
       ۷.۱ - در زمان عمر
       ۷.۲ - در مدینه
       ۷.۳ - در شهر دمشق
۸ - پانویس
۹ - منبع


در منابع از دختر کوچک امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) با نام زینب صغری و کنیه‌ ام کلثوم یاد شده است. (از او با نام زینب وسطی نام برده و آورده این کنیه از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او اعطا شده است.) علامه سید محسن امین ام کلثوم را کنیه زینب کبری (سلاماللهعلیها) دانسته و آورده است‌ ام کلثومی که در منابع از او به عنوان فرزند حضرت علی (علیه‌السّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) یاد شده است در واقع کنیه زینب کبری (سلاماللهعلیهم) بوده است.
[۵] عبیدلی، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲۳، نشر محمد جواد حسینی مرعشی، بی جا، بی تا.

از تاریخ دقیق تولد این بانو خبری به دست ما نرسیده است، اما آنچه که مسلم است این است که بنا بر نقل بسیاری از مورخان و سیره‌نگاران این اتفاق در اواخر ایام حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه اتفاق افتاده است.
[۷] عبیدلی، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲۳، نشر محمد جواد حسینی مرعشی، بی جا، بی تا.

ام کلثوم کودکی بیش نبود که جد بزرگوارش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از دست داد و اندکی بعد سیاه‌پوش مادرش زهرای اطهر (سلاماللهعلیها) گردید. روایت شده که چون مادرش وفات یافت‌ ام کلثوم برقعی به صورت انداخته و عبایی به سر کشیده بود و در حالی که دامن عبا بر روی زمین کشیده می‌شد راه می‌رفت و با ناله‌های جانسوزی پی‌درپی می‌گفت: «یا ابتاه یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امروز مصیبت پنهان شدن تو در نظر ما آشکار گردید و این فراقی است که هرگز لقایی بعد آن نخواهد بود.»


در منابع از زندگانی ام کلثوم در زمان پدرش امام علی (علیه‌السلام) شرح‌حال مختصری ارائه داده‌اند.

۲.۱ - حمایت از امام علی

برخی منابع شیعه و اهل سنت، شرح‌حال مختصری از این نوه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ارائه داده‌اند. ایشان با توجه به ظرفیت‌های جامعه آن روز تا می‌توانست از پدرش حمایت کرد. به عنوان نمونه «هنگامی که امام علی (علیه‌السلام) با سپاهیانش در منطقه ذیقار اردو زده بودند، عایشه نامه‌ای به حفصه نوشت مبنی بر این‌که علی (علیه‌السلام) از سپاهیان ما ترسیده و چه پیش‌روی کند و چه عقب‌نشینی، شکست او حتمی است! حفصه از این نوید شادمان شده، به کنیزکانش فرمان داد تا ترانه‌ای در مورد این وضعیت نامطلوب سپاهیان علی (علیه‌السلام) بخوانند ... دختران طلقا (اهالی کافر مکه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پس از فتح مکه آن‌ها را آزاد کرد و به این جهت «طلقاء» خوانده شدند.) نیز برای شنیدن این ترانه پیش حفصه آمدند! چون این خبر به ‌ام کلثوم رسید، حجاب بر سر کرده، همراه برخی بانوان به صورت ناشناس وارد مجلس آنان شد و سپس بعد از مدتی چهره‌اش را در حضور آنان نمایان کرد، زمانی که حفصه، ‌ام کلثوم را شناخت، خجالت کشیده و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون»! ‌ام کلثوم به او گفت: اگر امروز برای آزار پدرم هم دست می‌شوید، قبل از این نیز علیه برادرش پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، چنین کردید و خداوند علیه شما آیه‌ای را نازل کرد». اشاره به آیه ۴ سوره تحریم: «... وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ؛ ... اگر بر ضد او دست به دست هم دهید، [کاری از پیش نخواهید برد؛] زیرا خداوند یاور اوست و هم‌چنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند».
در منابع تاریخی معتبر، گفت وگوی تند دیگری نیز میان‌ ام‌ کلثوم و حفصه نقل شده است.

۲.۲ - روایت از آخرین روزهای حیات پدر

بیشترین اخباری که از‌ ام کلثوم در دوره امیرالمومنین در دست است مربوط به آخرین روزهای حیات پدرش است. او روایتگر اصلی آخرین روزهای حیات پدر است.
نقل شده امام علی (علیه‌السّلام) سه روز قبل از ضربت خوردن، ‌ام کلثوم را از این واقعه خبر داده بود. بنا بر نقل شیخ مفید امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در آن شبی که صبحش به دست ابن ملجم ضربت خورد در منزل‌ ام کلثوم به سر می‌بردند. در این شب نیز امام (علیه‌السلام)‌ ام کلثوم را از وقوع چنین حادثه‌ای خبر داده بود. سخنان‌ ام کلثوم با ابن ملجم مرادی پس از ضربت خوردن امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز از دیگر مواردی است که بسیاری از مورخان و سیره‌نگاران از آن در آثار خود سخن گفته‌اند.
در این منابع نقل شده:
«هنگامی که ابن ملجم بر فرق امیرالمومنین (علیه‌السّلام) ضربت زد‌ ام کلثوم نزد ابن ملجم رفت و فرمود: «ای دشمن خدا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را کشتی؟» ابن ملجم گفت: «من امیرالمومنین (علیه‌السّلام) را نکشتم بلکه پدر تو را کشتم.» ‌ام کلثوم گفت: «امیدوارم که این ضربت به پدرم ضرری نرساند.» ابن ملجم گفت: «گویا می‌بینم که بر مرگ پدرت شیون و زاری می‌کنی زیرا به خدا قسم ضربتی بر او زدم که اگر این ضربت بر همه اهل زمین فرود آمده بود هیچ یک از آنان را زنده نمی‌گذاشت.» (با اندکی اختلاف در انساب الاشراف، الطبقات الکبری و شرح الاخبار )


ام کلثوم بنا به نقل‌ها به ترتیب با خلیفه دوم، عون بن جعفر بن ابی‌طالب و محمد بن جعفر ازدواج کرد.

۳.۱ - ازدواج با عمر

موضوع ازدواج ایشان با خلیفه دوم، از دیرباز، محل بحث و اختلاف نظر بود. شاید دیگر فرازهای زندگی ایشان به دلیل برجسته شدن همین موضوع، تحت الشعاع قرار گرفته و در تاریخ بدان پرداخته نشده است.
در بسیاری از منابع از ازدواج‌ ام کلثوم با عمر بن خطاب سخن به میان آمده است. این ازدواج که با روایات مختلف در منابع اهل سنت از آن سخن به میان آمده است عمده‌ترین اتفاق زندگی او به شمار می‌رود.
بر اساس یکی از روایات اهل سنت که به شدت مورد تردید است «عمر بن خطاب، ‌ام کلثوم دختر علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) را از ایشان خواستگاری نمود. علی (علیه‌السّلام) به او گفت: «همانا او کوچک است.» عمر گفت: «ای ابا الحسن (علیه‌السّلام) او را به ازدواج من در آور پس همانا من چنان با او به کرامت رفتار خواهم کرد که از کسی چنین رفتاری انتظار نرود.» پس علی (علیه‌السّلام) به او گفت: «من او را به سوی تو می‌فرستم اگر راضی‌اش کردی او را به ازدواج خود درآور.» علی (علیه‌السّلام) به منزل آمدند و بردی به دست‌ ام کلثوم داد و او را راهی خانه عمر کرد و به‌ ام کلثوم گفت: «به عمر بگو این بردی است که می‌گفتی؟» ‌ام کلثوم نزد عمر بن خطاب رفت و سخن پدر را به عمر بازگفت. پس عمر گفت: «به پدرت بگو من راضی شدم خدا از تو راضی باشد» و سپس دست خود را بر بالای ساق‌ ام کلثوم گذاشت. ‌ام کلثوم گفت: «این چنین می‌کنی اگر امیرالمؤمنین نبودی بینی‌ات را می‌شکستم.» پس خارج شد و نزد پدر بازگشت و او را از ماجرا با خبر کرد و گفت: «مرا نزد بد پیرمردی فرستادی.» پس امام (علیه‌السّلام) به او گفت: «فرزندم او شوهر توست....»
در این روایت و روایات مشابه که از ازدواج‌ ام کلثوم با عمر بن خطاب سخن به میان آمده چه از لحاظ سند و چه از لحاظ متن اشکالات و ایرادات اساسی بر آن وارد است که با توجه به این اشکالات کذب و جعلی بودن این روایات آشکار می‌شود.

۳.۱.۱ - اشکالات

اما مهم‌ترین اشکالاتی را که بر روایات دال بر ازدواج ام کلثوم با عمر وارد شده از این قرار است:

۳.۱.۱.۱ - نفی ازدواج توسط شیعه

روایت این ازدواج از سوی بزرگان و متقدمان شیعه از جمله شیخ مفید رد شده است. ایشان در کتاب المسائل السرویه این ازدواج را ثابت نشده ارزیابی کردند و آوردند: «خبر این ازدواج از سوی زبیر بن بکار نقل شده که مورد اعتماد نیست او با اهل بیت دشمنی می‌ورزیده و در آنچه که نقل می‌کرده بغض امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را اعمال می‌کرد.»

۳.۱.۱.۲ - منافات با غیرت

آیا این داستان از فرد غیوری چون امام علی (علیه‌السّلام) قابل پذیرش است که دختر خود را به سوی عمر بفرستند و عمر لباس از ساق پایش بردارد و...

۳.۱.۱.۳ - محرمیت بدون عقد

این چه ازدواجی است که دختر از داستان ازدواج خود بی‌خبر است و صرف قبول از سوی داماد و پدر زن و آن هم با دست گذاشتن بر ساق دختر محرمیت حاصل می‌شود.

۳.۱.۱.۴ - تجاوز از مهر السنه

در ادامه روایت آمده که برای‌ ام کلثوم چهل هزار درهم مهریه در نظر گرفته شد. چگونه ممکن است علی (علیه‌السّلام) از حدود مهر السنه تجاوز کند حال آنکه مهر السنه مهر اهل بیت است تا جایی که می‌بینیم امام جواد (علیه‌السّلام) با‌ ام الفضل دختر مامون ازدواج کرد و مامون میلیون‌ها دینار در مراسم ازدواج او خرج کرد؛ ولی امام (علیه‌السّلام) مهر او را پانصد درهم قرار داد.

۳.۱.۱.۵ - پرداخت مهر سنگین

چگونه عمر که گوینده این جمله است «مهر زنان را از چهل اوقیه بالا نبرید و بر آن نیفزایید اگرچه دختر ذوالغصه یزید بن حصین حارثی باشد. هر کس از این حد در گذرد زیادی مهرش را به بیت المال بر می‌گردانم.»
[۳۹] تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱۲، ص۱۱، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۱۹.
خود چنان مهر سنگینی را پرداخت کرده است.

۳.۱.۱.۶ - ازدواج با عون‌ بن جعفر

بسیاری از کسانی که داستان ازدواج‌ ام کلثوم با عمر را ذکر کرده‌اند گفته‌اند که بعد از مرگ عمر، ‌ام کلثوم با عون بن جعفر و یا به نقلی با محمد بن جعفر ازدواج کرده است؛ در حالی که منابع آورده‌اند که آنها در سال هفده هجری و در زمان حیات عمر در فتح شوشتر به شهادت رسیده‌اند.

۳.۱.۱.۷ - ازدواج با عبدالله‌ بن جعفر

همچنین در این منابع آمده که‌ ام کلثوم بعد از وفات خواهرش زینب با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد و.... چگونه ممکن است‌ ام کلثوم با عبدالله بن جعفر ازدواج کند درحالی‌که همسر عبدالله یعنی زینب (سلاماللهعلیها) در شامگاه یکشنبه ۱۴ رجب ۶۲ وفات کرده است و خود‌ ام کلثوم به گفته خود این نویسندگان در سال ۵۰ هجری.

۳.۱.۱.۸ - نماز خواندن بر جنازه ام کلثوم

چگونه ممکن است امام حسن (علیه‌السّلام) و به نقلی دیگر امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) با آن منزلت و عظمت عبدالله بن عمر را در نماز خواندن بر جنازه‌ ام کلثوم مقدم بداند و هیچ اعتراضی به چهار تکبیر او در نماز میت نکرده باشند.
در پایان اشاره به این مطلب ضروری به نظر می‌رسد که گویا این شبهه و خلط بحث در منابع اهل سنت، از ازدواج عمر با‌ ام کلثوم دختر جرول خزاعی مادر عبدالله بن عمر و به نقلی ازدواج عمر با‌ ام کلثوم دختر ابی‌بکر ناشی شده و به اشتباه و یا از روی عمد با داستان‌ ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین خلط شده است و از آنجا که ذهن پیوسته به سوی انسانی صاحب شهرت منصرف می‌گردد از این‌رو کم کم نام‌ ام کلثوم دختر علی در منابع اهل سنت به عنوان همسر عمر بن خطاب ماندگار شده است.

۳.۱.۲ - فرزندان از عمر

بر اساس برخی نقل‌ها، حاصل ازدواج ‌ام کلثوم با عمر بن خطاب، یک پسر به نام زید و یک دختر به نام رقیه بود.

۳.۲ - ازدواج با عون و محمد

هم‌چنین در تاریخ نقل شده است‌ که ام کلثوم بعد از درگذشت همسر اولش، به ترتیب با پسرعموهایش «عون بن جعفر بن ابی‌طالب» و «محمد بن جعفر» ازدواج کرد، اما از هیچ‌یک از آن دو، فرزندی به دنیا نیاورد.


‌ام کلثوم از حاضران در عرصه کربلا و از شاهدان این واقعه تلخ به شمار می‌رود. در آثار مورخان و وقایع‌نگاران به مواردی از حضور‌ ام کلثوم در صحرای کربلا اشاره شده است که از جمله این موارد می‌توان به وداع ایشان با اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) در عصر عاشورا اشاره کرد. نقل شده «در عصر عاشورا و به هنگام وداع با برادر ارجمندشان‌ ام کلثوم صدا به شیون و زاری بلند کرده بود و می‌گفت: «وا محمداه وا علیاه وا اماه وا اخاه وا حسیناه...» امام (علیه‌السّلام) او را تسلی دادند و فرمودند: «خواهرم در راه خدا صبر پیشه کن ساکنان آسمان همه فانی می‌شوند و اهل زمین همه می‌میرند و همه انسان‌ها هلاک می‌شوند» سپس حضرت (علیه‌السّلام) به یکایک زنان از جمله‌ ام کلثوم سفارش فرمودند که «بعد از شهادت من، پیراهن چاک نزنید و صورت خود را نخراشید و سخنان بیهوده بر زبان جاری نسازید.»
همچنین در روایتی دیگر آمده: «زمانی که امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسید اسب امام (علیه‌السّلام) به سوی خیمه‌گاه آمد‌ ام کلثوم از خیام بیرون آمد و درحالی‌که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (علیه‌السلام)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (علیه‌السلام)، این حسین (علیه‌السّلام) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند.»
در مورد حضور ‌ام‌ کلثوم در کربلا باید گفت که بر اساس برخی نقل‌ها به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) دختر بزرگ‌تر امام علی (علیه‌السلام) نیز ‌ام کلثوم گفته می‌شد. لذا در برخی نقل‌های تاریخی که تعبیر ‌ام کلثوم وجود دارد، شاید مقصود، حضرت زینب باشد.
اما به هر حال، ‌ام کلثوم دختر دوم امام علی (علیه‌السلام) نیز در کربلا حضور داشت. بنا بر نقل منابع روایی، امام حسین (علیه‌السلام) چندین مرتبه این خواهر خود را صدا زده است: «یا اختاه یا ‌ام کلثوم و انت یا زینب»، «یا زینب، یا‌ ام کلثوم».
بنا برخی نقل‌ها وى به همراه شوهرش عون‌ بن جعفر از مدینه به امام حسين (علیه‌السلام) پيوستند و به همراه آن حضرت در كربلا حضور داشتند. شوهرش در روز عاشورا به درجه رفيع شهادت نايل شد و خودش به اسارت لشكريان بنی امیّه درآمد.
[۶۹] المنتخب، ج۲، ص۴۷۲.
[۷۰] عمادزاده، حسین، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۲۵.

گرچه بسيارى از منابع نام ام كلثوم را به عنوان بانويى كه در كربلا حضور داشت و جزء اسيران بود آورده‌اند ولى مقيّد به صغرى و كبرى ننموده‌اند.


در منابع از حضور‌ ام کلثوم در کوفه در چند جا سخن به میان آمده است اما از حضور و سخنان‌ ام کلثوم در شام خبر چندانی به دست ما نرسیده است.

۵.۱ - ‌در کوفه

در منابع از حضور‌ ام کلثوم در کوفه در چند جا سخن به میان آمده است. سخنان او در بدو ورود به کوفه یکی از این موارد است.
روایت شده که پس از ورود اسرا به کوفه، کوفیان با خرما و نان و گردو به استقبال اسرا آمدند و از روی ترحم و دلسوزی آن را به کودکان می‌دادند. ‌ام کلثوم این غذاها را از دست و دهان کودکان می‌گرفت و بر زمین می‌انداخت و خطاب به کوفیان فریاد می‌زد: «یا اهل الکوفه ان الصدقه علینا حرام؛ ‌ای اهل کوفه همانا صدقه بر ما حرام است.»

۵.۲ - ایراد خطبه در کوفه

سخنرانی‌ ام کلثوم در کوفه نیز از دیگر مواردی است که از حضور‌ ام کلثوم در کوفه حکایت دارد. نقل شده که در بدو ورود اسرا به کوفه و پس از سخنان فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) در کوفه، ‌ام کلثوم (دختر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)) در حالی‌ که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت:
«یا اهل الکوفه، سوءا لکم ما لکم خذلتم حسینا (علیه‌السّلام) و قتلتموه و انتهبتم امواله ورثتموه و سبیتم نساءه و نکبتموه؟ فتبالکم و سحقا...
‌ای مردم کوفه، بدا به حالتان چه کردید؟ به حسین (علیه‌السّلام) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خون‌هایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را کشتید، با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان‌کار. آن‌گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد:
قتلتم اخی صبرا فویل لامکم ••• ستجزون نارا حرها یتوقد
سفتکم دماء حرم الله سفکها ••• و حرمها القرآن ثم محمد (ص)
الا فابشروا بالنار انکم غدا ••• لفی سقر حقا یقینا تخلدوا
و انی لابکی فی حیاتی علی اخی ••• علی خیر من بعد النبی سیولد
بدمع غزیز مستهل مکفکف ••• علی الخدمنی وائما لیس یحمد
برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خون‌هایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند.
من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گون‌هایم خشک نخواهد شد.»
در این هنگام صدای گریه و زاری مردم، به آسمان برخاست.

۵.۳ - در شام

از حضور و سخنان‌ ام کلثوم در شام خبر چندانی به دست ما نرسیده است به گونه‌ای که شاید بتوان گفتگوی‌ ام کلثوم با شمر بن ذی الجوشن در بدو ورود به دمشق را از مهم‌ترین موارد حضور‌ ام کلثوم در شام ارزیابی کرد که مورخین و سیره‌نگاران از آن سخن به میان آورده‌اند. در این روایت آمده:
«چون کاروان اسرای اهل بیت (علیه‌السّلام) نزدیک دروازه شام رسیدند‌ ام کلثوم شمر بن ذی‌الجوشن را طلب کرد و فرمود: «مرا با تو حاجتی است.» شمر گفت: «حاجتت چیست؟» فرمود: «اینک این شهر دمشق است ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ننگرند.» اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند.»
نقل‌هایی نیز بر حضور حضرت ‌ام کلثوم در میان اسرایی که پیش یزید برده شده‌اند، وجود دارد.


روایت شده که‌ ام کلثوم پس از بازگشت از سفر شام و در بدو ورود به مدینه زمانی که شهر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دور پدیدار شد با حزن و اندوه بسیار شهر مدینة النبی را خطاب قرار دادند و چنین سرودند:
«مدینة جدنا لا تقبیلنا ••• فبالحسرات و الاحزان جئنا
الا فاخبر رسول الله عنا ••• بانا قد فجعنا فی ابینا
و ان رجالنا بالطف صرعی ••• بلا رؤس و قد ذبحوا البنینا
و اخبر جدنا انا اسرنا ••• وبعد الاسر یا جدا سبینا
و رهطک یا رسول الله ••• اضحوا عدایا بالطفوف مسلبینا
و قد ذبحوا الحسین و لم یراعوا ••• جنابک یا رسول الله فینا
و....
‌ای مدینه و ای شهر جد ما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را نپذیر زیرا ما با یک دنیا غم و اندوه به سوی تو می‌آییم. آن روز که از نزد تو به سوی عراق رفتیم همه رجال و فرزندان ما جمع بودند ولی امروز که به سوی تو بر می‌گردیم رجال و فرزندان ما را کشته‌اند.
مدینه جدمان آیا ما را نمی‌پذیری ما با حسرت و اندوه به سوی تو آمده‌ایم. از جانب ما به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر بده که ما به مصیبت از دست دادن برادرمان دچار شدیم. و مردان ما در سرزمین کربلا بدون سر به خون خود غلطیده‌اند و به خاک افتاده‌اند و فرزندانمان را سر بریده‌اند. به جدمان خبر بده که ما اسیر شدیم و پس از اسارت‌ ای جد بزرگوار ما به انواع مصائب اسارت مبتلا شدیم‌ ای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خانواده‌ات و در سرزمین طف با تنی عریان به خاک افتاده‌اند. حسین (علیه‌السّلام) را سر بریدند و در این کار‌ ای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانب تو را رعایت نکردند. و.....»


در زمان و مکان وفات‌ ام کلثوم اختلافاتی به چشم می‌خورد.

۷.۱ - در زمان عمر

برخی منابع ذکر کرده‌اند که او با تنها پسر خود که از خلیفه دوم داشت، در یک روز از دنیا رفتند، و عبدالله بن عمر نیز بر ایشان نماز خواند. برخی نیز سعید بن عاص، والی مدینه را شخصی می‌دانند که بر آن دو نماز خوانده است.

۷.۲ - در مدینه

بر اساس نقل برخی از منابع‌ ام کلثوم چهار ماه بعد از ورود کاروان اسرا به مدینه وفات کرد. بنابر قول علامه حلی در العدد القویه و شیخ کفعمی در المصباح و شیخ مفید در مسار الشیعه که ورود اسرا به مدینه را بیستم صفر دانسته‌اند، پس وفات آن بانوی ارجمند بایستی تقریبا در اواخر جمادی الثانی سال شصت و دو هجری صورت گرفته باشد.
[۸۹] محلاتی، ذبیح‌الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۵۶، تهران، دار الکتب الاسلامیه.


۷.۳ - در شهر دمشق

برخی دیگر از منابع محل وفات و مدفن این بانو را در شهر دمشق عنوان کردند ولی از تاریخ وفات ایشان سخنی به میان نیاورده‌اند.


۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۹۶، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۴۱.    
۴. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۱.    
۵. عبیدلی، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲۳، نشر محمد جواد حسینی مرعشی، بی جا، بی تا.
۶. امین، محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، ج۷، ص۱۳۶، بیروت، دار التعارف، بی تا.    
۷. عبیدلی، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲۳، نشر محمد جواد حسینی مرعشی، بی جا، بی تا.
۸. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۴، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۹. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۴، ص۲۷۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۱۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۶۴، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۱۱. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۲، قم، انتشارات رضی، بی تا.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۲، تهران، اسلامیه، بی تا.    
۱۳. تحریم/سوره۶۶، آیه۴.    
۱۴. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج‌ البلاغه، ج۱۴، ص۱۳، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.    
۱۵. ابن‌ اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۴، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۶. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۵، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۱۷. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۱۸. شیخ مفید الارشاد، ج۱، ص۲۱، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۱۹. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۳۴، قم، انتشارات رضی، بی تا.    
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۵ تحقیق محمدباقر محمودی.    
۲۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۲. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۴۴۲، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.    
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۹، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۲۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۴-۱۹۵۵، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۲۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۳-۴۸۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۹، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۲۹. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۴-۱۹۵۵، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۳۰. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۳-۴۸۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۳۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۳۳. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۴-۱۹۵۵، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۳۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۳-۴۸۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۳۵. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۴، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.    
۳۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۴۸.    
۳۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۸۹.    
۳۸. سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۴۵۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲.    
۳۹. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱۲، ص۱۱، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۱۹.
۴۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۴۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۴۲. بغدادی، ابن حبیب، المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، ص۵۶، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بی تا.    
۴۳. اندلسی، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۸.    
۴۴. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۰۶، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۴۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۲۴۷، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۴۶. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۱۹، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۴۷. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۷، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۴۸. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۴، ص۲۷۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۴۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج۳، ص۲۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۱۹۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۱. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۵۴، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.    
۵۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۸، ص۵۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۵۳. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۱۷۵، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۵۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۵۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۶. اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، الاغانی، ج۱۶، ص۳۳۰.    
۵۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.    
۵۸. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۶، تحقیق، بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۵۹. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۶، ص۳۸۷ ۳۸۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۶۰. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۷۰، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.    
۶۱. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.    
۶۲. سید بن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۵۰.    
۶۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۴۳.    
۶۴. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه‌السلام، ص۳۰۴، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۶۵. ابن ابی‌طاهر، احمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، ص۳۷، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، بی‌تا.    
۶۶. سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۵۰، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.    
۶۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۶۸. جمعی از نویسندگان، ذخیرة الدّارین فیما یتعلق بمصائب الحسین علیه‌السلام، ص۶۹.    
۶۹. المنتخب، ج۲، ص۴۷۲.
۷۰. عمادزاده، حسین، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۲۵.
۷۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۵، تهران، اسلامیه، بی تا.    
۷۲. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه‌السلام، ص۳۷۳، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۷۳. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۸۷، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، دار الاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.    
۷۴. سید بن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۹۱.    
۷۵. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۸.    
۷۶. سید بن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۱.    
۷۷. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۷.    
۷۸. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه‌السلام، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ص۴۲۷، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۷۹. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۱۳۰، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.    
۸۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۷-۱۹۸، تهران، اسلامیه، بی تا.    
۸۱. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه‌السلام، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ص۴۲۳، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۸۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۹۴، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، دار الاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.    
۸۳. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۶، تحقیق، بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۸۴. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۴۶۶.    
۸۵. انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (سلاماللهعلیهم)، ج۵، ص۳۸۵، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.    
۸۶. شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۴۶، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳.    
۸۷. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ص۵۱۰.    
۸۸. حلی، رضی‌الدین، العدد القویه، ص۲۱۹، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.    
۸۹. محلاتی، ذبیح‌الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۵۶، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
۹۰. طبری، عماد الدین، کامل بهایی، ج۱، ص۱۰.    



محمد مظفری و سعید جمشیدی، اسیران و جانبازان کربلا، ص۱۴۴.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زنان حاضر در کربلا ۴»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۶.    
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ام کلثوم و حضور در کربلا»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۰/۳۰.    






جعبه ابزار