• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الحاکم بامرالله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حاکم بامراللّه، ابوعلی منصور، ششمین امام و خلیفه فاطمی. وی در ۲۳ ربیع الاول ۳۷۵ در قاهره از کنیزی نصرانی متولد شد.
[۱] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۴۹.
[۲] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۶.
او نخستین خلیفه فاطمی بود که در مصر به دنیا آمد.
[۵] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
پدرش، العزیزباللّه، در ۳۸۳ او را به ولیعهدی برگزید و او پس از وفات پدر، در دوازده سالگی به خلافت رسید و بیش از ۲۵ سال فرمانروایی کرد.
[۶] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۴۹ـ۵۰.
[۷] ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۰.
[۸] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
[۹] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۶.




مورخان به دلیل تغییرات ناگهانی رفتار وی، او را با تعابیر مختلف وصف کرده‌اند، از جمله برخی او را تأثیرگذار و استثنایی
[۱۲] محمدبن زین‌العابدین خراسانی‌فدائی، تاریخ اسماعیلیه، ج۱، ص۷۲.
[۱۳] ابن‌زولاق، تاریخ مصر و فضائلها، ج۱، ص۷۸ـ۹۵.
[۱۴] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۹.
و عده‌ای، وی را پلید و شرور خوانده‌اند.
[۱۵] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶ـ۲۵۸.



دوره الحاکم، به دلیل تقارن با تحولات سیاسی و فرهنگی در سرزمین‌های اسلامی، پُر از آشوب و درگیری بود.
[۱۸] عارف تامر، تاریخ الاسماعیلیة، ج۳، ص۱۳.
آنچه مسلّم است، وی در ابتدای خلافت، به علت کمی سن، نتوانست بر امور دولت مسلط شود، چنان‌که بلافاصله پس از جلوس، تحت نفوذ رهبران قبیله کُتامه،
[۱۹] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۷.
[۲۰] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
یکی از شیوخ آنان به نام حسن بن عمار را در ۳۸۶ به جانشینی خود تعیین کرد و لقب امین‌الدوله به او اعطا نمود.
[۲۲] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۷ـ ۲۳۸.
[۲۳] ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۳.
اقدامات سلطه جویانه ابن عمار موجب دخالت تام کُتامیان در امور ملک‌داری شد و به سرعت زمینه‌ای برای رقابت و کشمکش میان مردم غرب و شرق جهان اسلام (مَغاربه و مَشارقه) ایجاد کرد.
[۲۵] ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۴۳.
[۲۷] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۷.
همین امر منجر به جنگ داخلی میان طوایف بربر مقیم قاهره شد. در یکی از این جنگها (۲۳ شعبان ۳۸۷)، که مشارقه کتامیان را شکست دادند و خانه‌هایشان را غارت کردند،
[۲۸] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۹.
ابنعمار گریخت و سرانجام در شوال ۳۹۰ کشته شد. الحاکم بامراللّه به ناچار در رمضان ۳۸۷ امور اداری و حکمرانی مصر را به برجوان، مربی و هم‌نشین خود، سپرد.
[۳۰] ابن‌صیرفی، الاشارة الی من نال الوزارة، ج۱، ص۲۷.

در شعبان همان سال، قیصر روم، دوقس، با لشکری عظیم به حلب، که جزو قلمرو فاطمیان بود، حمله برد، اما سپاه فاطمی، به فرماندهی جیش بن صمصامه، او را شکست داد و اسیران زیادی گرفت.
[۳۳] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۴۳.
[۳۴] ابن‌قلانسی، تاریخ أبی یعلی حمزة ابن‌القلانسی، ج۱، ص۵۱ـ ۵۲.
[۳۵] عبداللّه‌بن علی کاشانی، زبدة التواریخ، ج۱، ص۸۶.
در همین دوره، لشکریان فاطمی به بسیاری از شهرهای شام، چون دمشق، انطاکیه، طرابلس، حلب، غزه، عسقلان و رَمْلَه، حمله کردند و در کوفه، موصل، انبار و مدائن
[۳۹] محمدبن‌احمد ذهبی، حوادث و وفیات ۴۰۱ـ ۴۱۰ه، ج۱، ص۶، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
به‌نام الحاکم خطبه خواندند.
نفوذ و اقتدار فزاینده برجوان، خلیفه را ناگزیر ساخت تا به تشویق خواجه حرم‌سرا، ریدان، که از مخالفان سرسخت برجوان بود، اسباب قتل وزیر را فراهم آورد. در شوال ۳۹۰، برجوان کشته شد و حسین‌بن جوهر جانشین وی گردید
[۴۱] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۴۹.
[۴۲] ابن‌صیرفی، الاشارة الی من نال الوزارة، ج۱، ص۲۷.
از این پس، الحاکم بامراللّه، شخصآ حکمران شد
[۴۴] محمدعبداللّه عنان، الحاکم بامراللّه و اسرارالدعوة الفاطمیة، ج۱، ص۱۰۰.
و به سبب ویژگی‌های شخصیتی‌اش سیاست‌های خاصی در پیش گرفت.


برخی فرمان‌های الحاکم در دوران خلافتش عبارت بودند از: منع خرید و فروش نبیذ ، شکستن ظروف شراب فروشان،
[۴۵] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
[۴۶] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
[۴۷] ابن‌کثیر، البدایة و النهایة فی‌التاریخ، ج۱۲، ص۹.
دستگیری فروشندگان و مجازات نوشندگان مسکرات،
[۴۸] محمدبن زین‌العابدین خراسانی‌فدائی، تاریخ اسماعیلیه، ج۱، ص۷۴.
ویران کردن اماکن فساد،
[۴۹] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
بستن دکان‌ها در روز و باز نمودن آن‌ها در شب، تبعید آواز خوانان و اصحاب مَلاهی از مصر،
[۵۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹.
منع خروج زنان از خانه یا منع رفتن ایشان به حمام ممانعت کفشگران از دوختن کفش برای بانوان ممانعت زنان از گریه کردن یا رخ باز نمودن پشت جنازه‌ها،
[۵۵] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۷۳.
جلوگیری از خوردن غذاهای مورد علاقه معاویه بن ابوسفیان و متوکل عباسی و عایشه،
[۵۶] ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۴۴.
ممانعت از صید و فروش و خوردن ماهی‌های بدون فلس، و نیز طلینس/ دلنیس (نوعی صدف)، منع فروش انگور،
[۵۸] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۷.
کشتن تمامی سگ‌های ولگرد، در قاهره و فسطاط،
[۶۱] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۸.
خشونت با متخلفان، و تازیانه زدن و دور شهر گرداندن و گردن زدن متمردان.
[۶۲] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۳.
فرمان‌های الحاکم، که از خشم‌های ناگهانی او سرچشمه می‌گرفت، در بسیاری موارد منجر به قتل وزرا، قضات، درباریان و اطرافیان او می‌شد.
[۶۴] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۷.
[۶۵] ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۴.
[۶۶] ابن‌خلدون، ج۴، ص۷۴.



بدرفتاری و خشونت خلیفه فاطمی با مسیحیان و یهودیان، در استمرار سیاست خصمانه پدرش، العزیزباللّه، بود. سخت‌گیری با اهل ذمه، اِعمال قوانین دشوار بر آن‌ها و اجبارشان به‌رعایت قوانین و احکام احتمالا به منظور جلب توجه مسلمانانی بود که از اقدامات بی‌رویه اهل ذمه در مسندهای دولتی و غیر دولتی به ستوه آمده بودند یا شاید برای جلب نظر قبطیان مسیحی مصر بود که عمدتآ با مسیحیان مَلْکائی مشکل داشتند و سخت‌گیری بر آن‌ها موجبات خشنودی مسیحیان قبطی را فراهم می‌کرد و به این‌ترتیب، بر محبوبیت خلیفه می‌افزود. برخی اقدامات او در این زمینه عبارت بود از: منع یهودیان و مسیحیان از سوار شدن بر اسب و به‌کار بردن زین و یراق، نهادن نشان صلیب پنج رطلی بر گردن مسیحیان و یوغ چوبی با همان وزن به گردن یهودیان،
[۶۸] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۴.
[۶۹] محمدبن‌احمد ذهبی، حوادث و وفیات ۴۰۱ـ ۴۱۰ه، ج۱، ص۲۳۸، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
بستن جُلجُل
[۷۰] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۷۸.
[۷۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۵.
[۷۲] عبداللّه‌بن علی کاشانی، زبدةالتواریخ، ج۱، ص۹۱.
یا زنگوله در گرمابه به نشانه اهل ذمه بودن،
[۷۳] ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۴.
ویران کردن صومعه‌ها و کلیساها و تبدیل آن‌ها به مسجد و مصادره اموال آنها
[۷۴] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۲.
از جمله انهدام کلیسای مزار مقدّس یا قُمامه/ قیامه در قدس که دارای اشیای نفیس منحصر به‌فرد و مورد احترام و زیارت مسیحیان بود.
[۷۵] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۷۹.
در پی اقدام اخیر، خشم مسیحیان سایر نقاط برانگیخته شد و فرمانروای روم شرقی، ضمن پایان دادن به پیمان صلح با فاطمیان، مانع از تجارت روم شرقی با فاطمیان شد. تصمیمات خلیفه، آنی و مقطعی بود. وی پس از مدتی، برای دلجویی از اهل ذمه، آن دسته از مسیحیان و یهودیانی را که به اجبار به اسلام گرویده بودند، ترغیب نمود که به کیش اصلی خود بازگردند. علاوه بر این، به مرمت کلیساها پرداخت و فشار را از اهل ذمه برداشت.
[۷۷] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۵.



الحاکم در ۳۹۵، به منظور منزوی کردن اهل سنت از عرصه سیاست و فرهنگ، فرمان سب و لعن صحابه و خلفا
[۷۸] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
[۷۹] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۷۹.
[۸۰] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج۲، ص۲۸۶، ۱۲۷۰.
و بزرگان منتسب به اهل سنّت را بر منابر صادر نمود و دستور داد تا بر کتیبه‌های سردر و دیوار مساجد، مظاهر این برائت را بنگارند.
[۸۱] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
این فرمان پس از دو سال لغو، و در ۴۰۳ دوباره اجرا شد.


اقدامات تند و بی‌رویه الحاکم، شورش‌ها و ناآرامی‌های فراوانی در پی داشت، که یکی از مهم‌ترین آنها، شورش ولید بن هشام بود. این شورش در ۳۹۵ در ناحیه برقه آغاز و بعد از بیش از یک سال مقاومت، سرکوب شد
[۸۴] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۱.
[۸۶] ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۲۱۲.

دومین شورش مهم دوره الحاکم را مُفَرِّج‌بن دَغْفَل‌بن جراح بر پا کرد. هرچند او و برادرانش در سرکوبی شورش ولیدبن هشام به فاطمیان کمکهای فراوانی کردند،
[۸۸] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۶۵.
اما آرزوی تشکیل حکومتی نیمه مستقل، مفرّج را بر آن داشت تا در ۴۰۲ دست به شورش زند. وی ابتدا حکمران فاطمی دمشق را کشت و رمله را تصرف کرد و با اعلام امامت و خلافت حسن‌بن جعفر علوی، معروف به ابوالفتوح، در فلسطین و حجاز اعلام حکومت کرد.
[۸۹] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۹۰ـ۲۹۲.
[۹۰] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۵.
این شورش دو سال به طول انجامید. با اعزام سپاه الحاکم به رمله و دخالت جراحیان منطقه، ابوالفتوح دست از معارضه برداشت و به مکه بازگشت و الحاکم او را بخشید.
[۹۱] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۹۲.

الحاکم در ربیع الاول ۴۰۴ پسرعمویش، ابوالقاسم عبدالرحیم‌بن إلیاس، را ولیعهد خود کرد.
[۹۴] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۶.
[۹۵] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۸۸.



در سال ۴۰۷ الحاکم بر حلب چیره شد و عزیزالدوله فاتک را حاکم حلب کرد.
[۹۷] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۲۶.

در این دوره، الحاکم تحت تأثیر تمایلات زهد گرایانه قرار گرفته بود، لباس‌های ساده می‌پوشید، سوار بر الاغ در کوچه‌ها می‌گشت، و مردم را از سجده کردن و دست بوسی منع کرد.
[۹۹] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۶.
[۱۰۰] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹.
از ۴۰۷ به بعد، الحاکم دچار نوعی توهّم گردید، به نحوی که با عده کمی از یارانش به گردش‌های شبانه در کوچه‌ها و معابر قاهره و فسطاط می‌رفت یا ساعت‌هایی را در کوه مقطم به تنهایی یا با یارانش سپری می‌کرد.
[۱۰۲] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۲.
[۱۰۳] احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۰۶ـ۱۰۹، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
نخستین نتیجه این رفتارهای عجیب پیدایش اندیشه‌های افراطی در میان برخی داعیان فاطمی بود. آنان تحت تعالیم مخالف اسماعیلیه، اندیشه‌های غلوآمیز خود را درباره الحاکم بیان کردند.


به نظر می‌رسد نخستین داعی که الوهیت حاکم را مطرح کرد، حسن‌بن حیدره فرغانی، مشهور به الاخرم، بود.
[۱۰۴] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳.
او در سال ۴۰۸، الحاکم را رهبر، امام و مؤید مِن عنداللّه، معصوم و مصون از گناه و لغزش بشری، حافظ حقیقی اسلام، دانای باطن شریعت و مفسر موثق وحی الهی معرفی کرد. به فرمان حاکم، اخرم تهدید به مرگ شد و مردم خانه او را غارت کردند.
[۱۰۶] ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۵۲.

در سال ۴۰۸، یک داعی ایرانی به نام محمدبن اسماعیل دُرزی در قاهره به الحاکم نسبت الوهیت داد. مردم از این ادعا آشفته شدند و بنابر قول مشهور، یکی از ترک‌های خشمگین داعی را کشت و فتنه‌ای برپا گردید.
[۱۰۷] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۳۴.
[۱۰۸] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۰.
[۱۰۹] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۴.
پس از درزی، که بنیان‌گذار فرقه دروزیه بود، داعی دیگری به‌نام حمزةبن علی زوزنی، بر الوهیت حاکم تأکید و مردم را به پیروی از درزی دعوت کرد. وی تمام احکام الهی را ساقط و بی‌اعتبار خواند. در پس ترویج این تفکرات غالیانه، شورش‌های بسیاری در مصر رخ داد و عده‌ای کشته شدند.
[۱۱۲] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۲ـ۳۴۴.
[۱۱۳] ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۵۲ـ ۵۴.

در اواخر سال ۴۱۰، الحاکم در شهر فسطاط اعلام الوهیت کرد و دو گروه در مقابل هم صف‌آرایی کردند؛ عده‌ای که به آیین جدید پیوستند و گروهی خلیفه را خارج از اسلام خواندند. پس از این صف‌آرایی، سربازان زنگیِ سپاه الحاکم شهر فسطاط را آتش زدند و غارت کردند.
[۱۱۵] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۸.
در ۴۱۱، مردم قاهره که از ظلم الحاکم و یارانش به ستوه آمده بودند، نامه‌هایی پر از دشنام برای خلیفه نوشتند. او نیز به بردگانش دستور داد قاهره را بسوزانند و مردم را به قتل برسانند. بردگان الحاکم سه روز تمام مشغول آتش‌سوزی و کشتار شدند تا این‌که مردم شورش کردند. سرانجام، الحاکم برای نجات خود به غائله پایان داد
[۱۱۶] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۷.
[۱۱۸] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۲.



حکومت ظالمانه الحاکم و رفتارهای عجیب و متغیر وی، ادعای الوهیت، تمایلش در اواخر عمر به مسیحیت، متهم کردن خواهرش ستّالمُلک به داشتن مناسبات نامشروع با مردان دربار، و تصمیم به قتل مخالفان و درباریان، از جمله عواملی بود که به کشته شدن او انجامید
[۱۱۹] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۵۲ـ۳۵۹.
[۱۲۱] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۵.
چگونگی قتل و ناپدید شدن الحاکم دقیقآ روشن نیست، ولی بنابر چند روایت، ستّالملک که از وی بزرگ‌تر بود، در واکنش به رفتار برادرش که چه بسا قصد نابودی‌اش را داشته باشد، تصمیم گرفت الحاکم را بکشد
[۱۲۳] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۱۴۱.
وی و ابن‌دواس ملقب به سیف‌الدوله، که او نیز بیم داشت به دست الحاکم کشته شود، توطئه قتل او را چیدند و دو غلام از غلامان مطمئن دربار، در شب ۲۷ شوال ۴۱۱ او را کشتند و جسدش را نزد خواهرش به کاخ بردند. ستّالملک، ولیعهد الحاکم را که در دمشق بود احضار کرد و او را در شهر تنیس به قتل رساند و برادرزاده خود، الظاهر لاعزاز دین‌اللّه، را به کمک ابن‌دواس به خلافت رساند. آنگاه ابن‌دواس و دیگر کسانی را که در توطئه قتل حاکم دست داشتند، کشت و خود به عنوان نایب‌السلطنه، چهار سال با اقتدار فرمانروایی کرد
[۱۲۵] سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۶ـ ۳۲۲.
[۱۲۶] یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۳.
[۱۲۷] ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۹۹ـ۳۰۱.



در دوره خلافت الحاکم، با تأسیس نهادهای علمی در قاهره، نام این شهر در زمره مراکز بزرگ جهان اسلام قرار گرفت. وی از جمله به تأسیس مرکز علمی دارالحکمه مبادرت نمود و آن را در ۳۹۵ در قاهره بنا کرد و کتابخانه‌ای مجهز و بزرگ به آن ملحق نمود. از دیگر اقدامات مهم الحاکم، تأسیس رصدخانه‌ای معتبر و تجهیز آن‌جا با ابزارهای رصد و دعوت از ابن‌یونس، برای مطالعات نجومی و به ویژه تألیف زیج بسیار معتبر الحاکمی، بود.
[۱۲۹] ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۸۰.



(۱) ابن‌اثیر؛
(۲) ابن‌تغری‌بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره [? ۱۳۸۳[ـ۱۳۹۲/ [? ۱۹۶۳[ـ۱۹۷۲؛
(۳) ابن‌جوزى،المنتظم‌فى تاریخ الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) ابن‌حماد، اخبار ملوك بنی‌عبید و سیرتهم، الجزائر ۱۳۴۶/۱۹۲۷؛
(۵) ابن‌خلدون؛
(۶) ابن‌خلّكان، وفیات الاعیان؛
(۷) ابن‌زولاق، تاریخ مصر و فضائلها، چاپ على عمر، قاهره ۲۰۰۲؛
(۸) ابن‌صیرفى، الاشارة الى من نال الوزارة، چاپ عبداللّه مخلص، قاهره ۱۹۲۴، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)؛
(۹) ابن‌ظافر ازدى، اخبارالدول المنقطعة، چاپ آندره فره، قاهره ۱۹۷۲؛
(۱۰) ابن‌عذارى، البیان المغرب فى اخبار الاندلس و المغرب، ج ۱، چاپ ژ.س. كولن و ا.لوى ـ پرووانسال، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛
(۱۱) ابن‌قلانسى، تاریخ أبى یعلى حمزة ابن‌القلانسى، المعروف بذیل تاریخ دمشق، چاپ آمدروز، لیدن ( ۱۹۰۸)، چاپ افست قاهره (بی‌تا.)؛
(۱۲) ابن‌كثیر، البدایة و النهایة فی‌التاریخ، (قاهره) ۱۳۵۱ـ۱۳۵۸؛
(۱۳) ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج ۲، چاپ هانری‌ماسه، قاهره ۱۹۱۹؛
(۱۴) یحیی‌بن سعید انطاكى، تاریخ الانطاكى، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، طرابلس ۱۹۹۰؛
(۱۵) عارف تامر، تاریخ الاسماعیلیة، لندن ۱۹۹۱؛
(۱۶) محمدبن زین‌العابدین خراسانى فدائى، تاریخ اسماعیلیه، یا، هدایة المؤمنین الطالبین، چاپ آلكساندر سیمونوف، (تهران) ۱۳۷۳ش؛
(۱۷) ابوبكربن عبداللّه دوادارى، كنزالدرر و جامع‌الغرر، ج ۶، چاپ صلاح‌الدین منجد، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛
(۱۸) محمدبن‌احمد ذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، حوادث‌و وفیات ۳۸۱ـ۴۰۰ه ، ۱۴۱۳/۱۹۹۳، حوادث و وفیات ۴۰۱ـ ۴۱۰ه ، ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
(۱۹) رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقى دانش‌پژوه و محمد مدرسى زنجانى، تهران ۱۳۵۶ش؛
(۲۰) سبط ابن‌جوزى، مرآة الزمان فى تاریخ الاعیان: الحقبة ۳۴۵ـ۴۴۷ه ، چاپ جنان جلیل محمد هموندى، بغداد ۱۹۹۰؛
(۲۱) عبدالرحمان‌بن ابی‌بكر سیوطى، حسن المحاضرة فى تاریخ مصر و القاهرة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۳۸۷؛
(۲۲) عبداللّه‌بن على كاشانى، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقى دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۲۳) محمدعبداللّه عنان، الحاكم بامراللّه و اسرارالدعوة الفاطمیة، قاهره ۱۳۷۹/۱۹۵۹؛
(۲۴) احمدبن على مقریزى، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج ۲، چاپ محمد حلمى محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛
(۲۵) احمدبن على مقریزى، كتاب المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره (بی‌تا.).


۱. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۴۹.
۲. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۶.
۳. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۴. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۷۶.    
۵. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
۶. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۴۹ـ۵۰.
۷. ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۰.
۸. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
۹. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۶.
۱۰. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۹۲۲۹۳.    
۱۱. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۷۷.    
۱۲. محمدبن زین‌العابدین خراسانی‌فدائی، تاریخ اسماعیلیه، ج۱، ص۷۲.
۱۳. ابن‌زولاق، تاریخ مصر و فضائلها، ج۱، ص۷۸ـ۹۵.
۱۴. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۹.
۱۵. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶ـ۲۵۸.
۱۶. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۹۲.    
۱۷. عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۶۰۲.    
۱۸. عارف تامر، تاریخ الاسماعیلیة، ج۳، ص۱۳.
۱۹. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۷.
۲۰. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۰.
۲۱. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۴، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۲۲. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۷ـ ۲۳۸.
۲۳. ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۳.
۲۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۱۱۸.    
۲۵. ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۴۳.
۲۶. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۱۱۹.    
۲۷. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۵۷.
۲۸. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۳۹.
۲۹. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۱، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۳۰. ابن‌صیرفی، الاشارة الی من نال الوزارة، ج۱، ص۲۷.
۳۱. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۳۲. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۳۶، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۳۳. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۴۳.
۳۴. ابن‌قلانسی، تاریخ أبی یعلی حمزة ابن‌القلانسی، ج۱، ص۵۱ـ ۵۲.
۳۵. عبداللّه‌بن علی کاشانی، زبدة التواریخ، ج۱، ص۸۶.
۳۶. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۹، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۳۷. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۱۱۹۱۲۱.    
۳۸. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۲۲۳.    
۳۹. محمدبن‌احمد ذهبی، حوادث و وفیات ۴۰۱ـ ۴۱۰ه، ج۱، ص۶، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۴۰. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۲۵۲۶، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۴۱. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۴۹.
۴۲. ابن‌صیرفی، الاشارة الی من نال الوزارة، ج۱، ص۲۷.
۴۳. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۲۷، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۴۴. محمدعبداللّه عنان، الحاکم بامراللّه و اسرارالدعوة الفاطمیة، ج۱، ص۱۰۰.
۴۵. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
۴۶. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
۴۷. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة فی‌التاریخ، ج۱۲، ص۹.
۴۸. محمدبن زین‌العابدین خراسانی‌فدائی، تاریخ اسماعیلیه، ج۱، ص۷۴.
۴۹. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
۵۰. عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۶۰۲۶۰۳.    
۵۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹.
۵۲. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۱۰۱.    
۵۳. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۳۱۷.    
۵۴. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۱۰۱.    
۵۵. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۷۳.
۵۶. ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۴۴.
۵۷. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۵۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۵۸. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۷.
۵۹. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۵۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۶۰. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۹۰، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۶۱. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۸.
۶۲. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۳.
۶۳. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۹۲۲۹۳.    
۶۴. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۷.
۶۵. ابن‌میسّر، اخبار مصر، ج۲، ص۵۴.
۶۶. ابن‌خلدون، ج۴، ص۷۴.
۶۷. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۸، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۶۸. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۴.
۶۹. محمدبن‌احمد ذهبی، حوادث و وفیات ۴۰۱ـ ۴۱۰ه، ج۱، ص۲۳۸، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۷۰. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۷۸.
۷۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۵.
۷۲. عبداللّه‌بن علی کاشانی، زبدةالتواریخ، ج۱، ص۹۱.
۷۳. ابن‌حماد، اخبار ملوک بنی‌عبید و سیرتهم، ج۱، ص۵۴.
۷۴. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۲.
۷۵. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۷۹.
۷۶. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۲۱۸.    
۷۷. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۵.
۷۸. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
۷۹. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۷۹.
۸۰. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج۲، ص۲۸۶، ۱۲۷۰.
۸۱. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۶.
۸۲. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۹۳.    
۸۳. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۱۹۷.    
۸۴. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۱.
۸۵. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۵۳۵۴.    
۸۶. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۲۱۲.
۸۷. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۲۱۵۲۱۷.    
۸۸. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۶۵.
۸۹. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۹۰ـ۲۹۲.
۹۰. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۵.
۹۱. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۲۹۲.
۹۲. ابن‌عذاری، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، ج۱، ص۲۵۹.    
۹۳. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۹۵، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۹۴. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۶.
۹۵. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۸۸.
۹۶. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۰۰۱۰۱، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۹۷. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۲۶.
۹۸. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۲۹۱۳۰، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۹۹. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۰۶.
۱۰۰. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹.
۱۰۱. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۰۱، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۱۰۲. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۲.
۱۰۳. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۰۶ـ۱۰۹، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۱۰۴. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳.
۱۰۵. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۸۳.    
۱۰۶. ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۵۲.
۱۰۷. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۳۴.
۱۰۸. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۰.
۱۰۹. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۴.
۱۱۰. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۱۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۱۱۱. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۸۴.    
۱۱۲. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۲ـ۳۴۴.
۱۱۳. ابن‌ظافر ازدی، اخبارالدول المنقطعة، ج۱، ص۵۲ـ ۵۴.
۱۱۴. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۱۱۳، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۱۱۵. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۸.
۱۱۶. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۷.
۱۱۷. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۱۴۰.    
۱۱۸. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۲.
۱۱۹. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۵۲ـ۳۵۹.
۱۲۰. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۱۴۰.    
۱۲۱. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۵.
۱۲۲. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص۱۴۰۱۴۱.    
۱۲۳. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۱۴۱.
۱۲۴. ابن‌جوزی، المنتظم‌فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۵، ص ۱۴۱ ۱۴۳.    
۱۲۵. سبط ابن‌جوزی، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۱، ص۳۱۶ـ ۳۲۲.
۱۲۶. یحیی‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۳.
۱۲۷. ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع‌الغرر، ج۶، ص۲۹۹ـ۳۰۱.
۱۲۸. احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۵۶، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.    
۱۲۹. ابن‌تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۴، ص۱۸۰.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «الحاکم بامرالله»، شماره۵۷۲۶.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام




جعبه ابزار