التأویلات النجمیة (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
التاویلات النجمیة اثر
نجمالدین دایه، از چهرههای تأثیرگذار و مطرح در تاریخ
تصوف و
عرفان در
ایران و
جهان اسلام است. نجمالدین، قبل از آنکه آن را به اتمام برساند بدرود حیات گفت و کار ناتمام وی را
علاءالدوله سمنانی از بزرگان تصوف ایرانی و از شاعران و نویسندگان سدههای هفتم و هشتم هجری قمری به انجام رسانید.
التأویلات النجمیة تفسیری است لطیف که به شیوه رمز و اشاره اما در عباراتی شیوا و بهغایت ظریف، نوشته شده است. این مفسر در جمع بین مفاهیم ظاهری و
باطنی آیات قرآنی، اهتمام جدّی داشته است و این نکته در سراسر تفسیرش نمود دارد. تلاش نجمالدین دایه در جهت جمع بین
شریعت و طریقت، نماد برجسته این تفسیر عرفانی است.
التأویلات النجمیة توسط
نجمالدین دایه به رشته تحریر در آمده است. نجمالدین، قبل از آنکه آن را به اتمام برساند بدرود حیات گفت و کار ناتمام وی را
علاءالدوله سمنانی به انجام رسانید.
مولف نخستین؛ نجمالدین ابوبکر عبدالله رازی معروف به دایه (متوفای ۶۵۴) است. او از بزرگان
صوفیه بهشمار میرفت. ابتدا در
خوارزم اقامت داشت و سپس در ایام حمله
چنگیزخان به
روم رفت و گفته شده که وی در خلال درگیریها و جنگهای همین دوره کشته شده است.
اما دومین مولف؛ او احمد بن محمد سمنانی (متوفای ۷۳۶) است که یکی از رهبران معروف صوفیه بوده که فراوان بر
ابن عربی خرده میگرفته و از او انتقاد میکرده است. او بسیار خوش سخن، نیکوکار، جوانمرد، ملیح، با ظرافت و خوش معاشرت بوده و تالیفات زیادی داشته است که شاید به سیصد اثر برسد.
وی وارد سرزمینهای تاتار گشت و سپس، از آنجا بازگشت و مدتی در
تبریز اقامت گزید و بعد از آن در بغداد مقیم گشت.
این تفسیر در ۵ جلد بزرگ به چاپ رسید. تفسیری است لطیف که به شیوه رمز و اشاره اما در عباراتی شیوا و بهغایت ظریف، نوشته شده است.
صاحب «
کشف الظنون» نام این تفسیر را «بحر الحقائق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی» خوانده و
ذهبی نام «التاویلات النجمیة» را بر آن نهاده است؛ لذا دقیقا و بهطور مشخص معلوم نیست که آیا «بحر الحقائق» کتابی جدا از تاویلات است و یا همان میباشد.
کتاب با مقدمهای مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظیم شده است.
نجمالدین تا آیه ۱۷ و ۱۸
سوره مبارکه ذاریات را که تفسیر و شرح کرد، درگذشت و کتاب او ناتمام ماند. بعد از آن علاءالدوله سمنانی دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره ذاریات را تکمیل نکرد) و تفسیر را، از ابتدای
سوره طور تا آخر قرآن، در تکمیل تفسیر نجمالدین نوشت. وی همچنین تاویل
سوره فاتحه را با آنکه در اصل تفسیر نجمالدین آمده است، بر آن افزود.
تفاوت زیادی بین روشهای این دو مؤلف در این تفسیر دیده میشود؛ بدین
معنی که آنچه نجمالدین نوشته است گاهی تفسیر ظاهر است و آنچه هم جنبه تاویلی و اشاری دارد، بسیار آسان و قابل فهم است و حالآنکه آنچه علاءالدوله سمنانی نوشته است، به تفسیر ظاهر هیچ مربوط نیست و صرفا مبتنی بر قواعد فلسفی
صوفیه است و کسی که در اصطلاحات ایشان وارد نباشد، چیزی از تفسیر او نمیفهمد.
در این تفسیر، نقل و شرح احادیث نبوی یا تمسک و استشهاد بدانها قابل توجه میباشد. این نکته مسلم است که احادیث، همچون
آیات قرآن، در خدمت تاویلات نویسنده و یا تایید اصول نظری وی بهکار گرفته شده است؛ گرچه میتوان برای تعدادی از احادیثی که در این تفسیر آمده است مستنداتی حداقل در سطح کتابهایی مانند
صحیح بخاری و یا
مسلم و یا سایر مسانید و
صحاح اهلسنت یافت، اما بدون شک بخش مهمی از این احادیث، روایات صوفیه است.
همچون برخی تفاسیر عرفانی دیگر، در این تفسیر نیز گاهی به کلام بزرگان صوفیه اشاره و از آنها اقوالی ذکر شده است.
در مقدمه، ضمن تعریف کتاب و طریقه مؤلف، به توضیح مطالبی همچون شرعیت تفسیر اشاری نزد علما، فرق بین تفسیر ارشادی و مذهب باطنیه گمراه، اهم کتب تفسیر صوفیه و ... پرداخته شده است.
طریقت نجمالدین، بر پایه شریعت استوار بوده و اهتمام جدی او در تفسیر، جمع بین طریقت و
شریعت میباشد. قرآن از زاویه نگاه او متنی مقدس است که هر کسی از آن بهره خود را اخذ مینماید. جنبههای ظاهری آن، برای شریعتمداران و عالمان، همانقدر اهمیت دارد که جنبههای
باطنی و لایههای درونی آن برای اولیاء و اصحاب بصیرت و عارفان. از نظر این عارف، اهل لغت و عربیدانان، بر جنبه ظاهری قرآن اطلاع مییابند و اشراف بر ابعاد
باطنی و درونی این کتاب، جز برای ارباب قلوب، میسر نمیباشد. به عقیده او، کسانی را که خداوند علم لدنی و
الهام، عطا فرموده است جزء این دسته قرار میگیرند.
این نظریه، از فروع تئوری کلی عارفان درباره جهان نشأت میگیرد که هر چیزی را در جهان دارای ظاهر و باطن میدانند و قرآن نیز که کتاب تدوین است، در تبعیت از این قانون مستثنی نمیباشد. نویسنده در رویکرد کلی خود به قرآن، با توجه به این اصل بنیادین، تفسیر خود را فراهم آورده است. او این اصل را، در
تاویل آیه شریفه «وَ کذلِک نُرِی اِبْراهِیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ؛
» خاطرنشان میسازد که جسمانیت، دنیا، صورت، شهادت و ملک، عناوین جنبه ظاهری جهان هستیاند و روحانیت، آخرت، معنا و غیب الغیوب، عناوین جنبه
باطنی جهان. انسان و قرآن نیز در این چارچوب و قاعده قابل تعریفند.
از نظر او این سخن خدا که میگوید: «اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؛
» بهترین گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وی،
ظاهر و
باطن قرآن نیز هماهنگ با آن اصل کلی است که قبلا مورد اشارت قرار گرفت.
اینکه وی مخاطب قرآن را در جایی از تاویلات خود، شامل سه دسته عوام، خاص و خواص الخواص میداند که خداوند به ترتیب یکی را دعوت، دیگری را
هدایت و سومی را به وصال خویش نائل کرده، قرینه دیگری است که وجود ظهر و
بطن قرآن را مورد تایید قرار میدهد. او در جای دیگری گفته است: نتایج حاصل از اجابت دعوت قرآن توسط این سه دسته، عبارت خواهد بود از
توحید (برای عوام)
وحدانیت (برای خواص) و
وحدت و
شهود حق تعالی برای (خواص الخواص).
آنچه که از بررسی و کاوش کتاب نجمالدین میتوان به دست آورد، دو نکته مهم و اساسی است که توجه بدان، روشنگر خط مشی کلی تفسیر او است:
الف) نگاه عمیق او به دو جنبه ظاهری و
باطنی آیات. در سراسر تفسیر او، چنین نگرشی مشهود است؛ اینکه در ورای معانی ظاهری آیات، معانی اشاری و تاویلی نهفته است.
ب) تطبیق آیات با اصول تصوف و سلوک عرفانی؛ به دیگر سخن، در تفسیر او کوشش میشود اصطلاحات عرفانی و سیر و سلوکی با استناد به آیات قرآنی، استنباط شوند. آنچه که این ادعا را اثبات میکند، شیوه خود مفسر در دیگر اثر عرفانی او؛ یعنی کتاب «
مرصاد العباد» است.
ویژگی اصلی اثر حاضر، جمع بین ظاهر و باطن آیات میباشد. تامل در دیدگاه کلی نویسنده در مورد قرآن، این تلقی را اثبات میکند که این مفسر در جمع بین مفاهیم ظاهری و
باطنی آیات قرآنی، اهتمام جدّی داشته است و این نکته در سراسر تفسیرش نمود دارد. گو اینکه، وجه غالب نگرش تفسیری او، تاویل و لحاظ کردن جنبههای
باطنی و درونی واژگان و آیات الهی است. اما با توجه به بینش خاص او در
عرفان و
تصوف و پایبندی وی به شریعت و مفاهیم ظاهری آیات (و اینکه وی به معانی ظاهری و تفسیر توجه میورزد) آن جهتگیری ویژه، نتوانسته او را از مقصود واقعی که در تفسیر بهدنبال آن است، غافل نماید. اکنون برخی از مواردی که نگرش تفسیری او در جمع بین ظاهر و باطن را نشان میدهد، بیان میداریم:
قتل نفس در
معنای ظاهری و
باطنی: نجمالدین دایه در تاویل آیه شریفه: «وَ اِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِنَّکمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکمْ بِاتِّخاذِکمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلی بارِئِکمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکمْ ذلِکمْ خَیْرٌ لَکمْ عِنْدَ بارِئِکمْ؛
» گفته است: قتل نفس ظاهری،
معنای معهود و معلومی دارد که برای
مؤمن و
کافر میسر است، اما قتل نفس در
معنای باطنی قهر و شکست نفس است که جز برای خواص حق که با شمشیر صدق به جنگ با آن میروند میسر نیست. جنگی که با نصرت حق، همراه است. و این توفیق، برای صدیقان فراهم است که مرتبه صدیق، فوق مرتبه شهید است.
نعمت ظاهری و نعمت
باطنی: وی در ذیل آیه شریفه یا «بَنِی اِسْرائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی اَنْعَمْتُ عَلَیْکمْ؛
». میگوید: نعمت ظاهری، نعمت وجود، صحت،
رزق،
بعثت انبیاء، انزال کتب و اظهار دلایل در معجزات است. نعمت
باطنی، عبارت است از، اخراج ذریه بنی بشر از صلب
آدم (علیهالسّلام) و توفیق آدمی بر «بلی» گفتن وی که در
آیه میثاق منعکس شده است.
در پایان میتوان گفت گرچه تفسیر نجمالدین، تفسیری به مذاق صوفیه و سراسر مشحون از تاویلات عارفانه است، اما تلاش وی در جهت جمع بین
شریعت و طریقت، نماد برجسته این تفسیر عرفانی است.
فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده است.
در پاورقیها، توضیحات مفیدی پیرامون برخی از عبارات داده شده است.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۲۶. سایت ویکی نور، برگرفته از مقاله «التأویلات النجمیة فی التفسیر الإشاری الصوفی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۲۷.