افضلیت برهان کلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افضلیت برهان کلی یکی از
اصطلاحات بهکار رفته در
علم منطق بوده و به معنای
رجحان برهان کلی بر
برهان جزئی است.
یکی از بحثهایی که
ارسطو در تعلیم اول به آن پرداخته و
ابنسینا در
شفاء متعرض آن شده این است که برهان کلی برجزئی و برهان موجَب بر سالب و
برهان مستقیم بر
خلف رجحان و افضلیت دارد.
در بیان برتری برهان کلی بر برهان جزئی وجوهی ذکر شده است، از جمله:
علم به جزئی اکثر از علم به کلی نیست، بلکه اقل است، زیرا هر گاه زوایای
مثلث متساوی
الساقین فلان وصف را داشته باشد و این امر به این
دلیل نباشد که آن
مثلث،
متساوی
الساقین است، بلکه به سبب
مثلث بودن آن باشد، آن وصف را برای
مثلث متوازیالاضلاع و غیر آن (یعنی تمامی مصادیق
مثلث) نیز میتوان ثابت دانست، در حالی که اگر این وصف به لحاظ
مثلث متساوی
الساقین بودن پذیرفته شده باشد، نمیتوان آن
حکم را به
مثلث متوازیالاضلاع سرایت داد؛ پس برهان کلی افضل است.
برهان، قیاسی است که از
علیت و
لمّیت بحث میکند و میدانیم که امر کلی در اعطای علت، سزاوارتر از جزئیات است، زیرا حکم برای کلی اولاً و
بالذات ثابت میشود، به این دلیل که هر چیزی یک صفت ذاتی دارد که لازم نیست این صفت اول برای چیز دیگری فرض شود تا از طریق آن چیز برای شیء اصلی، یعنی امر کلی، ثابت شود، بلکه حتی اگر این برای آن غیر، ثابت نباشد برای شیء اصلی ثابت است و فقط پس از اثبات حکم بر این شیء اصلی است که آن غیر میتواند دارای آن حکم باشد؛ پس آن حکم به سبب شیء اصلی برای غیر ثابت است؛ بنابراین شیء اصلی، علت قریب
اثبات حکم برای غیر است؛ پس کلی آنچه را ذاتاً دارد به جزئیات اعطا میکند و در نهایت، بحث از لمّ شی به کلی منتهی میشود و وقتی بحث پایان یافت
اعتقاد پیدا میشود که چیزی شناخته شده است.
همانگونه که مثلاً اگر سؤال شود، چرا فلان شخص آمد؟ در جواب گفته شود: برای برداشتن پول آمده است، دوباره سؤال شود: چرا پول را برمیدارد؟ جواب داده شود: برای ادای دَین خود. دوباره پرسیده شود: چرا دین خود را ادا میکند؟ جواب داده شود: تا اینکه ظالم نباشد و وقتی بحث از
لمّ در اینجا و امثال آن توقف کند نفس، آرامش پیدا میکند و معلومِ خود را مییابد. بحث لمّ در اَمثال این مثال ناچار به چیزی منتهی میشود که از آن تجاوز نمیکند و این امرِِ اعم، حکم را خود به خود دارد و حکم به سبب آن برای غیر ثابت میشود و این علت مطلوب است؛ بنابراین در اعطای علیت به ناچار باید از برهان کلی استفاده شود.
جزئیات،
بینهایت و نامحدودند، ولی کلی
بسیط و محدود است و امور نامتناهی از لحاظ عدم تناهیشان غیر معلوماند. فقط امور متناهی و محدود قابل دانستناند؛ بنابراین علم ذاتی برای کلی حاصل میشود و
حیثیت معلومیت در کلی بیشتر است؛ پس کلی شایسته این است که مقصود برهان باشد. از آنجا که کلی سزاوار برهان است، برهان نیز سزاوار کلی است، زیرا اینجا سزاوریت از باب
مضاف است و هر گاه چیزی در قیاس با چیز دیگر به آن اولی باشد آن هم نسبت به چیز دیگر، به این اولی خواهد بود.
اگر چیزی داشته باشیم که چون معلوم شد غیر آن نیز معلوم شود، اما آن چیز از طریق این غیر معلوم نباشد، در این صورت افاده علم در آن چیز بیشتر است؛ بنابراین هرگاه بر امر کلی، برهان اقامه شود و امر کلی از این طریق معلوم شود، جزئی تحت آن کلی نیز به صورت
بالقوه، قریب به فعل معلوم میشود، اما هرگاه جزئی معلوم باشد،
واجب نیست که علم به جزئی، علم به کلی هم باشد؛ چه بالقوه و چه بالقوه قریب به فعل؛ بنابراین علم به کلی رجحان دارد.
آنچه از تمام این حجتها به آن باید اعتماد کرد این است که علم به کلی، بالقوه علم به جزئی است و مبدائی برای برهان بر جزئی است، اما در علم به جزئی البته علم به کلی وجود ندارد؛ بنابراین کسی که میداند زوایای هرمثلثی فلان وصف را دارد، برای وی، آسان است، فهمیدن اینکه
مثلث متساوی
الساقین هم همین طور است اما کسی که میداند
مثلث متساوی
الساقین فلان وصف را دارد از طریق این علم البته نمیتواند بفهمد که هر
مثلثی آن وصف را دارد.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
(۲)
قوام صفری، مهدی، ترجمه برهان شفا.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «افضلیت برهان کلی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۱۱/۹.