اعراض از لغو (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کارهای
لغو در نظر
دین، آن
اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در
آخرت و یا در
دنیا از آن سودی نبرد و سر انجام آن، منتهی به سود آخرت نگردد.
پرهیز از
لغو و
عمل بیهوده، از
عوامل دستیابی به
بهشت :
«و الذین هم عن
اللغو معرضون اولـئک هم الورثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خــلدون.» «و آنان که از بیهوده رویگردانند آنانند که خود وارثانند همانان که بهشت را به
ارث میبرند و در آنجا جاودان میمانند.»
" و الذین هم عن
اللغو معرضون".
کار"
لغو" آن کاری است که فایده نداشته باشد و بر حسب اختلاف اموری که فایده عاید آنها میشود مختلف میگردد. چه بسا فعلی که نسبت به امری
لغو و نسبت به امری دیگر مفید باشد.
پس کارهای
لغو در نظر دین، آن
اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در آخرت و یا در دنیا از آن سودی نبرد و سر انجام آن، منتهی به سود آخرت نگردد مانند
خوردن و
آشامیدن به انگیزه
شهوت در
غذا که
لغو است، چون غرض از خوردن و نوشیدن گرفتن نیرو برای اطاعت و
عبادتخدا است. بنا بر این اگر فعل هیچ سودی برای آخرت نداشته باشد و سود دنیایی اش هم سر انجام منتهی به آخرت نشود، چنین فعلی
لغو است و به نظری دقیقتر، "
لغو" عبارت است از غیر
واجب و غیر
مستحب.
خدای عزّوجلّ در وصف
مؤمنین نفرموده که به کلی
لغو را ترک میکنند، بلکه فرموده: از آن اعراض میکنند، چون هر انسانی هر قدر که با
ایمان باشد در معرض لغزش و
خطا است و خدا هم لغزشهای غیر
کبائر را، در صورتی که از کبائر اجتناب شود بخشیده و فرموده است: " ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما".
به همین جهت خدا مؤمنین را به این صفت ستوده که از
لغو اعراض میکنند.
" آنها از هر گونه
لغو و بیهودگی رویگردانند" (و الذین هم عن
اللغو معرضون).
در واقع تمام حرکات و خطوط زندگی آنان هدفی را دنبال میکند، هدفی مفید و سازنده چرا که
لغو به معنی کارهای بی هدف و بدون نتیجه مفید است.
در حقیقت
لغو همانگونه که بعضی از
مفسران بزرگ گفتهاند هر گفتار و
عملی است که فایده قابل ملاحظهای نداشته باشد. البته
لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمیشود بلکه افکار بیهوده و بی پایهای که
انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول میدارد همه در مفهوم
لغو جمع است.
در واقع مؤمنان آن چنان ساخته شدهاند که نه تنها به اندیشههای باطل و سخنان بی اساس و کارهای بیهوده دست نمیزنند، بلکه به تعبیر
قرآن از آن" معرض" و رویگردانند.
جمله" الذین یرثون... "
بیان کلمه" وارثون" است و" وراثت مؤمنین
فردوس را" به معنای این است که فردوس برای مؤمنین باقی و همیشگی است، چرا که این احتمال میرفت که دیگران هم با مؤمنین شرکت داشته باشند و یا اصلا غیر مؤمنین صاحب آن شوند بعد از آنها
خداوند آن را به ایشان اختصاص داده و منتقل نموده است.
در
روایات هم آمده که برای هر انسانی در بهشت، منزلی و در آتش منزلی است و چون کسی بمیرد و داخل آتش شود، سهم بهشت او را به ارث به اهل بهشت میدهند.
" آنها وارثانند" (اولئک هم الوارثون).
همان وارثانی که فردوس و بهشت برین را به ارث میبرند و جاودانه در آن خواهند ماند (الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون).
تعبیر به" ارث بردن" ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان بدون زحمت به آن میرسند همانند ارث که انسان زحمتی برای آن نکشیده است، درست است که نائل شدن به مقامات عالی بهشت، بسیار تلاش و کوشش و پاکی و خودسازی میخواهد ولی آن پاداش عظیم در مقابل این
اعمال ناچیز بقدری زیاد است که گویی انسان بی زحمت به آن رسیده است.
یکی از موارد اعراض از
لغو، اعراض از دنیا است. این دنیا نه پاینده است و نه پسندیده، بلکه دار غرور و باطل است و تمام اجزاء آن باطل و فریبندهاند. از این رو کسی که حقیقت دنیا را شناخت نه بر فقدان آن محزون میگردد و نه از اقبال آن خرسند.
امام خمینی نیز به استناد آیه
(وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا اِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ اَفَلاَ تَعْقِلُونَ) مفاد این آیه را اعراض از دار دنیا به خاطر
لغو و لهو بودن آن میداند.
ایشان
اهل یقظه را مردمی میداند که خود را از غل و زنجیر طبیعت بیرون کشیده به حیات الهی نایل شدهاند؛ لذا یکی از اوصاف آنها به گفته
قرآن (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) میباشد. اما اهل غفلت همچون کرم ابریشم از تار و پود آمال و آرزو و
حرص و
طمع و
محبت به دنیا و زخاف آن دائماً برخود میتنند و خود را در این دنیا به هلاکت میرسانند.
به باور امام خمینی از آنجا که هر فعلیتی غایتی مناسب با خود دارد از این رو نباید تصور کرد که کارهای دنیا همهاش بی غایت و
لغو و بدون ثمره عقلانی است، زیرا هر غایتی از مبدا غایت نشئت میگیرد. از این رو تناسب غایات با مبادی غایات معتبر است و چون مبدا این عالم، ناطق الهی و فوق عالم طبیعت است و دنیا که دار لعب و لهو و زوال است در نظر سالک اهمیت ندارد، لذا در این مسیر دوام و فنا و
عشق و کمال میخواهد و به همین جهت دنیا دار لعب و لهو است چون دوام ندارد، نه اینکه برای کارهای دنیوی علل غایی و عقلانی مترتب نیست. بلکه در هر مرحله از مراحل
عامل از عالی تا دانی حتی هیولا و جماد و سنگ غایتی است.
•
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعراض از لغو». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.