اعراب اسم متقدم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعراب اسم متقدم، از مجموعه مباحث
باب اشتغال است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد؛ از این رو به خواننده محترم توصیه میشود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به
مدخل "
اشتغال " و مطالب مذکور در آن مراجعه کند.
این مجموعه، در ابتدا "اقسام اعراب اسم متقدم" و سپس "
اصل در اعراب اسم متقدم" را بیان میکند و در ادامه به بررسی قرائن بر
خلاف اصل در کلام خواهد پرداخت.
اقسام اعراب اسم متقدم (در اینجا
اعراب اسم متقدم به نحو کلی بحث میشود؛ یعنی حتی شامل مواردی میشود که تعریف اشتغال حقیقی بر آنها صادق نیست؛ مانند: "موارد وجوب رفع اسم متقدم").
اعراب اسم متقدم بر دو گونه است: (اعراب جر در این باب ممکن نیست).
الف)
رفع ؛ مانند: «زیدٌ أکْرَمْتُهُ»؛ در این مثال "زیدٌ" اسم متقدم،
مبتدا و
مرفوع میباشد و "أکْرَمْتُهُ"
خبر آن است.
ب)
نصب ؛ مانند: «بکراً
ضَرَبْتُهُ»؛ در این مثال "بکراً" اسم متقدم، منصوب و
مفعول به برای فعل مقدَّرِ (
ضَرَبْتُ) است که "
ضَرَبْتُ" مذکور آن را تفسیر میکند.
اصل (منظور از اصل، حکمی است که در صورت نبودن
قرینه برخلاف آن، مقتضای
قاعده در کلام است. تعبیر "اصل" در برخی از
کتب نحوی آمده است)
در اعراب اسم متقدم،
رجحان رفع و جواز نصب است؛ یعنی هر دو اعراب رفع و نصب،
جایز است ولی رفع بهتر است؛ مگر در کلام قرینهای (منظور از قرینه، شرائط و خصوصیات موجود در کلام است که اعراب خاصی را اقتضا دارند). بر خلاف آن باشد.
دلیل رجحان رفع این است که در این صورت، نیازی به تقدیر گرفتن نیست؛ اما در صورت نصب اسم متقدم، باید عامل نصب را در تقدیر گرفت.
قرینه بر خلاف اصل در اعراب اسم متقدم به چهار نوع تقسیم میشود: قرینه بر وجوب نصب، قرینه بر وجوب رفع، قرینه بر رجحان نصب و قرینه بر
تساوی رفع و نصب.
این قرینه (قرینه بر خلاف اصل در اعراب اسم متقدم) در جایی است که مشغول عنه بعد از اداتی واقع شود که اختصاص به فعل دارند؛
از این رو برای بررسی قرائن دالّ بر وجوب نصب باید به بررسی ادات مختص به فعل پرداخت:
ادات استفهام غیر از همزه؛ (همزه، ام الباب در
استفهام است و در خصوص استفهام به همزه، در قسمت قرینه بر ترجیح نصب اسم متقدم بحث خواهد شد)
مانند: «هَل الخبرَ عَرَفْتَهُ؟»؛ در این مثال "هل" از
حروف استفهام است که به جهت اختصاص آن به فعل، باید "الخبر" را منصوب بخوانیم تا مفعول به برای فعل مقدّر (عَرَفْتَ) باشد و تقدیر عبارت، «هَل عَرَفْتَ الخبرَ، عَرَفْتَهُ؟» بوده است.
ادات عَرْض ؛ (منظور از "ادات عَرْض"، حروفی هستند که بر طلب به نرمی و ملایمت، دلالت میکنند)
مانند: «ألا ذَنْبی تَغْفِرُهُ»؛ در این مثال "ألا" از ادات عَرْض و مختص به فعل است؛ از این رو باید "ذَنْبی" را منصوب و مفعول به برای فعل مقدر (تَغْفِرُ) دانست و تقدیر عبارت، «ألا تَغْفِرُ ذَنْبی، تَغْفِرُهُ» بوده است.
ادات تحضیض ؛
(منظور از "ادات تحضیض" حروفی هستند که بر
طلب با شدت و قوت دلالت میکنند) مانند: «هَلّا زیداً أکْرَمْتَهُ»؛ در این مثال "هَلّا" از ادات تحضیض و مختص به فعل است و تقدیر عبارت، «هَلّا أکْرَمْتَ زیداً، أکْرَمْتَهُ» بوده است.
ادات شرط ؛ مانند: «إنْ زیداً رأیتَهُ فَأکْرِمْهُ»؛ در این مثال "إنْ" از
حروف شرط و مختص به فعل است و "زیداً" منصوب و مفعول به برای فعل مقدر (رأیتَ) میباشد.
در رابطه با "ادات شرط" و اعراب اسم متقدم چند نکته قابل توجه است:
الف. تأثیر ادات شرط در اعراب اسم متقدم در دو موضع مورد بحث قرار میگیرد؛ یکی در واقع شدن اسم متقدم بعد از ادات شرط است که بحث از آن در موارد قرینه بر وجوب نصب اسم متقدم گذشت و دیگری در جایی است که اسم متقدم قبل از ادات شرط واقع شود؛ به عبارت دیگر ادات شرط میان اسم متقدم و عامل متأخر قرار گیرند که از موارد قرینه بر وجوب رفع
اسم متقدم بوده و در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ب. وقوع اشتغال (نصب اسم متقدم) بعد از ادات شرط در غیر "إنْ"، "لو" و "إذا"
قبیح است.
ج. وقوع ادات شرط قبل از اسم متقدم بر سه گونه است:
۱. ادات شرط، غیر جازم باشند؛ مانند: «إذا زیداً لَقِیتَهُ فأکْرِمْهُ»؛ در این مثال "إذا" از ادات شرط غیر جازم است.
۲. ادات شرط، جازم و
فعل شرط محلا مجزوم باشد؛ مانند: «إنْ أخاک
ضربتَهُ فانْدِمْ»؛ در این مثال "إنْ" حرف شرط جازم و "
ضربتَهُ" فعل شرط و محلا مجزوم است.
۳. ادات شرط، جازم و فعل شرط لفظا مجزوم باشد؛ مانند: «إنْ زیداً تَلقَهُ فَأکْرِمْهُ»؛ در این مثال فعل «تَلقَهُ» به وسیله "إنْ" شرطیه، لفظا مجزوم است.
در مورد اول و دوم، وقوع اشتغال (ترکیب اسم متقدم و عامل مشغولِ متأخر) مانعی ندارد؛ اما در مورد سوم به جهت جزم لفظی در فعل شرط، اشتغال
ممتنع است.
قرینه (قرینه بر خلاف اصل در اعراب اسم متقدم) بر وجوب رفع اسم متقدم بر دو گونه است:
مواردی که اسم متقدم بعد از اداتی واقع شود که اختصاص به
جمله اسمیه دارند؛
مانند: «خَرَجْتُ فإذا زیدٌ لَقِیتَهُ»؛ در این مثال "اذا"، فجائیه و از اداتی است که اختصاص به جمله اسمیه دارد؛ از این رو باید "زید" بنا بر مبتدا بودن مرفوع باشد تا بعد از "إذا"، جمله اسمیه واقع شود.
("واو" حالیه نیز از اداتی است که اختصاص به جمله اسمیه دارد در صورتی که بعد از اسم متقدم،
مضارع مثبت واقع شود؛ مانند: «سافرت و الشعب ینهاه الخطیب عن الحرب»).
مواردی که مانع از تحقق شرطِ باب اشتغال (این
شرط به این جهت است که اگر عامل نتواند در ماقبل خود عمل کند، صلاحیت تفسیر عامل مقدر ناصب را ندارد).
(توانایی عملِ عاملِ مشغول در اسم متقدم در صورت نبودن مشغول به در کلام)، میشوند.
این موارد عبارتاند از:
وقوع ادات دارای صدارت (ادات دارای صدارت همچون ادات شرط، ادات استفهام، ادات عَرْض و تحضیض، "ما" نافیه، "لا" نافیه واقع در جواب
قسم ، "لام" ابتداء، "کم" خبریه،
حروف ناسخه (غیر از "أنَّ")،
موصول ،
موصوف ،
حروف استثناء)
میان اسم متقدم و عامل مشغول؛ مانند: «الصدیقُ إنْ زُرْتَهُ یُکْرِمْهُ»؛ در این مثال "إنْ" از ادات شرط و دارای صدارت است و مانع از عمل "زُرْتَ" (در صورتی که "زرته" را بدون مشغول به (ـه) فرض شود).
در اسم متقدم (الصدیق) شده است؛ از این رو با عدم تحقق شرط باب اشتغال، رفع اسم متقدم،
واجب است.
جامد بودن (
جامد در مقابل
متصرف است؛ یعنی عاملی که فقط به یک
صیغه و ساختار میآید)
عامل مشغول؛ مانند: «عمرو کأنَّه أسدٌ»؛ در این مثال "کأنَّ" از
حروف مشبهة بالفعل ، جامد و غیرمتصرف است؛ از این رو نمیتواند در "عمرو" عمل کند.
تضمّن معنای شرط در اسم متقدم و دخول "فاء" جزاء بر عامل مشغول؛ مانند: «کلُّ مَنْ یَنْصُرُکَ فأکْرِمْهُ»؛ در این مثال "کلّ" اسم متقدم و جانشین ادات شرط و فعل شرط شده است و "أکْرِم" به منزله جواب شرط است؛ حال همانگونه که
جواب شرط نمیتواند در فعل شرط عمل کند آنچه به منزله جواب شرط است نیز نمیتواند در جانشین فعل شرط عمل کند؛ از این رو شرطِ نصبِ اسم متقدم در
باب اشتغال حاصل نشده و در نتیجه، رفع آن واجب است.
مواردی که قرینه (قرینه بر خلاف اصل در اعراب اسم متقدم) بر
ترجیح نصب اسم متقدم میشوند عبارتند از:
وقوع اسم متقدم بعد از اداتی (همچون
همزه استفهام ، "ما" نافیه، "إنْ" نافیه و "لا"
نافیه)
که غالبا بعد از آنها فعل واقع میشود؛ مانند: «أ بشراً منّا واحداً نَتَّبعُهُ»؛ (
سوره قمر ، آیه ۲۴، گفتند: آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟).
در این
آیه شریفه "أ" حرف استفهام و از اداتی است که غالبا بعد از آن فعل واقع میشود؛ از این رو نصب "بشراً"،
رجحان دارد؛ زیرا در صورت نصب، عامل آن مقدر است و در واقع همزه استفهام بر فعل داخل شده است (در صورتی که میان همزه استفهام و اسم متقدم فاصله به غیر ظرف باشد، اسم متقدم مرفوع است؛ مانند: «أ أنت زیدٌ
تضربه»؛ ولی اگر فاصله به
ظرف باشد، حکم بدون فاصله را دارد؛ مانند: «أ کلَ یومٍ زیداً
تضربه»).
.
وقوع
فعل طلبی (فعل طلبی، مانند:
امر ،
نهی و
دعا)
بعد از اسم متقدم؛ (وجه ترجیح نصب این است که در صورت رفع، اسم متقدم
مبتدا و جمله طلبی،
خبر آن واقع میشود و خبر دادن به
جمله طلبی که احتمال
صدق و
کذب در آن نیست
خلاف قاعده است؛ اما ممتنع نیست)
مانند: «السائلَ لا تَنْهَرْهُ»؛ در این مثال "لا تَنْهَرْهُ" فعلِ نهیِ طلبی است؛ از این رو نصب "السائل" ترجیح دارد.
تناسب جمله
معطوفِ مشتمل بر اسم متقدم با جمله فعلیه
معطوف علیه ؛ مانند: «قامَ زیدٌ و بَکراً أکْرَمْتُهُ؛ در صورت نصب اسم متقدم (بکراً) و لحاظِ عامل مقدّر (أکْرَمْتُ)، جمله
معطوف علیه (قام زیدٌ) با جمله
معطوف، در
فعلیه بودن متناسب خواهند بود؛ اما در صورت رفع اسم متقدم، جمله اسمیه بر جمله فعلیه
عطف خواهد شد. (در صورتی که "أمّا" میان اسم متقدم و
عاطف، فاصله شود، رفع اسم متقدم ترجیح دارد به این دلیل که ما بعد "أمّا"، مستأنف و منقطع از ما قبل خود است).
تناسب و انطباق اسم متقدم در جواب، با مورد سؤال؛ مانند: «زیداً أکْرَمْتُهُ» در جواب «أیَّهُمْ أکْرَمْتَ؟»؛ اسم متقدم (زید) در صورت نصب، با مورد سؤال (أیَهُمْ)، در
اعراب متناسب خواهد بود و همین تناسب سبب ترجیح نصب "زیداً" در جواب شده است. (در اینجا نصبِ موردِ سؤال، سبب ترجیح نصب اسم متقدم در جواب شده است؛ از این رو رفعِ موردِ سؤال نیز سبب ترجیح رفع اسم متقدم در جواب خواهد بود؛ مانند: «زیدٌ
ضَرَبْتُهُ» در جواب «أیُّهُم
ضَرَبْتَهُ؟»).
این
قرینه (قرینه بر خلاف اصل در اعراب اسم متقدم) در صورتی است که جمله مشتمل بر
اسم متقدم ، بر جملهای
عطف شود که ابتدای آن اسم و انتهای آن جمله فعلیه باشد؛ مانند: «هندٌ أکْرَمْتُها و زیدٌ
ضَرَبْتُه عندَها»؛ در این مثال جمله "زیدٌ
ضَرَبْتُه عندَها"،
معطوف و مشتمل بر اسم متقدم (زید) است و
معطوف علیه آن یا جمله فعلیه " أکْرَمْتُها " است و یا
جمله اسمیه "هندٌ أکْرَمْتُها"؛ در صورت اول، با نصب اسم متقدم، دو جمله متعاطف در فعلیه بودن، متناسب خواهند بود و در صورت دوم، با رفع اسم متقدم، تناسب دو جمله متعاطف در اسمیه بودن، حاصل میشود؛ با لحاظ این دو حالت در
عطف است که اعراب رفع و نصب در اسم متقدم یکسان میباشد.
سایت پژوهه.