اصول نظام گزل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصول نظام گزل، یکی از مباحث مطرح در
روانشناسی بوده و به اصولی که مورد اعتقاد
گزل در بحث
رشد است اشاره دارد. از نظر گزل دو عامل اصلی در رشد یا تحول رفتار کودک نفوذ دارد. نخست اینکه، کودک محصول
محیط است و دوم اینکه رشد یا تحول کودک یک جهتگیری درونی دارد و این جهتگیری نتیجه عملکرد ژنها میباشد.
گزل، روانشناس کودک و پزشک کودکان بود. روانشناسی را در
دانشگاه کلارک فرا گرفته و در سال ۱۹۰۶ به اخذ درجه دکتری نایل آمد. در سال ۱۹۱۱ گزل، کلینیک رشد کودک در
دانشگاه ییل در
نیوهیون را تاسیس کرد. وی تا سال ۱۹۴۸ که بازنشسته شد، همچنان ریاست این موسسه را عهدهدار بود.
از نظر گزل دو عامل اصلی در رشد یا تحول رفتار کودک نفوذ دارد. نخست اینکه، کودک محصول محیط است و دوم اینکه رشد یا تحول کودک یک جهتگیری درونی دارد و این جهتگیری نتیجه عملکرد ژنها میباشد.
گزل معتقد است که، آنچه به عنوان "
مورفولوژی" یا شکلشناسی از زمان "
گوته" داشتهایم به مفهوم امروزی، این شکلشناسی نشاندهنده این نکته است که لااقل رشد انسان تابع مساله پدیدآیی شکلی است و در این زمینه معتقد است همانطور که دستگاه بدنی ما از یک نوع تحول شکلی تبعیت میکند، شاید بتوان گفت که
تحول روانی هم از یک سلسله اصولی تبعیت میکند که در حکم شکل پیدا کردن رفتار است و در این زمینه به چند اصل اشاره میکند که عبارتند از:
در این اصل
دستگاه عصبی و حرکتی ما، تحولی از مرکز به پیرامون دارد. یعنی اینکه جهت تحول، مرکزی پیرامونی است، همانطور که این تحول از جهت سر به پا است. به دیگر سخن جهت تحول ابتدا سری – دمی است و ثانیا از نزدیک به دور است. ولی بین این تمایل تحول سری – دمی و از نزدیک به دور درهم آمیختگیهایی وجود دارد.
گزل تحت عنوان اصل جهتگیری رشد که ابتدا تحول رفتار حرکتی و سپس تحول روانی در سایر جنبهها را مدنظر قرار میدهد، علاوه بر
رشد سری – دمی و
مرکزی – پیرامونی به دو زیراصل دیگر جهتگیری رشد اشاره میکند. گزل رشد حرکت دست را خاطرنشان میسازد و عقیده دارد که کودک ابتدا با استفاده از قسمتهای مختلف دست، اشیاء را میگیرد. ولی کمکم حرکات دقیقتر و ظریفتر شده و تنها از طریق انگشتان بدون کمک کف دست اشیاء را میگیرد. براساس آنچه گزل خاطرنشان نموده است رشد حرکات عصبی – حرکتی کودک به طور همهجانبه و درهم پیچیده صورت میگیرد. چه رشد حرکتی جهت بالارونده و گامبهگام ندارد و گاهی فزاینده است و گاهی بازگشتپذیر است.
منظور این است که استقرار الگوهایی که به آنها اشاره شد (رفتار و حرکات) باید هماهنگ شوند تا ساخت دستگاههای حرکتی را ایجاد کنند. بنابراین لازم است که در جریان تحول، فرصتی به
دستگاه عصبی – حرکتی فرد داده شود تا مراحل مختلف استقرار الگوها طی شود و این الگوها با هم هماهنگ شوند و بنیادهای حرکتی را به وجود آورند.
درهم تنیدگی متقابل به فرایندهای تحولی نیز اشاره دارد که به پاس دو گرایش به مرور به یک سازمانیافتگی موثر نایل میگردد. برای مثال در تحول عادت به استفاده از یک دست بیش از دست دیگر، کودک ابتدا یک دست را و سپس هر دو را و آنگاه ترجیحا دست دیگر و همینطور بعد از آن دوباره هر دو دست تا عاقبت به غلبه برتری در یک دست نایل شود. گزل همچنین بر این باور است که درهم تنیدگی متقابل،
شخصیت را نیز مشخص میکند.
این اصل عبارت است از این که در جریان تحول، انسان همیشه تمایل دارد که به صورت یکطرفی یا یکجانبی رشد کند. یعنی ترجیح میدهد که با پا، دست، چشم چپ یا راست کار کند. البته در ابتدا بیشتر کنشها یا حرکات صورت قرینهای دارند، منتهی به نظر گزل اگر این حالت قرینه بودن در یک فرد دوام یابد تقریبا غیرعادی است و شاید جنبه مرضی داشته باشد. یعنی همه کودکان از نظر حرکتی در آغاز فرقی بین حرکت چپ و راست خود نمیگذارند که این را "دوسو توانی" گویند و حالت موقتی است که بلافاصله تمایلی به وجود میآید که با دست چپ یا راست اعمالی را انجام میدهد و براساس این تمایلات، فرد چپبرتر یا راستبرتر میشود.
تحول ناقرینگی کنشی کودک در
بازتاب تنودی گردن دیده میشود. بازتابی که گزل آن را در تحول آدمی کشف کرده است و خاطرنشان میسازد که بچهها ترجیح میدهند تا سرشان را به یک طرف دراز کنند و هنگامی که آنها این کار را انجام میدهند، به طور خودکار حالت بازتاب تنودی گردن را به خود میگیرند و به اصطلاح این وضعیت را میپذیرند.
براساس این مکانیزم است که فرد رشد نوعی خود را به انجام میرساند و در عین حال به یک ردیف سازشهای اختصاصی نایل میگردد. گزل معتقد است که محیط قادر است
رفتار ما را متمایز و متفاوت کند اما آنچه در اصل، موجودیت اساسی رفتار ما را متفاوت و متمایز میکند وابسته به پدیدآیی شکلی و کنشی است.
منظور این است که ما از طریق رشد داخلی به میراث نژادی خود دست مییابیم و از طریق فرهنگپذیری به میراث اجتماعی راه پیدا میکنیم.
بنابراین عامل خارجی یا محیط ممکن است رفتار را متمایز کند، ولی وقتی این حالت یا یکپارچگی ایجاد میشود که آن رسیدگی منفردساز به حد لازم رسیده باشد. در اینجا باید توجه داشت که «عامل منفردسازی یکی از صفات رشد داخلی است».
عبارتست از اینکه دستگاه حرکتی و روانی ما در ابتدا و بعد فرآیند تحول روانی ما مسیر پیوسته و ثابتی را طی نمیکند. این تحول به صورت خطی نیست و نوسانهایی دارد و یک نوع بازگشتهایی در آن صورت میگیرد. در اصل این نوسانها را "
رشد حلزونی" میگویند، چه هر بازگشتی که انجام میگیرد درست به همان نقطه حرکت نمیرسد بلکه کمی بالاتر قرار میگیرد و مجددا با وضع بهتر رشد در مسیر قبلی پیشرفت میکند.
علت این نوسانها را گزل چنین توجیه میکند که، یک خصیصه
خودنظمجویی در زمینه رشد وجود دارد و این خصیصه برای این است که موجود به سازشها و تطبیقهای بهتری نایل آید. از نظر گزل هر کنشی از زمانی که مقدمات آن آغاز میشود و تا زمانی که استقرار مییابد، حوزه وسیعی را تشکیل میدهد که پیشرفت در این حوزه خطی و یکسره نیست، بلکه قبل از استقرار کامل، چندین بار بازگشت به مراحل قبلی و پیشرفت مجدد وجود دارد. پس میبینیم که مدتی بعد آن حالت نااستواری که قبلا در زمینه کنش معینی مثلا راه رفتن در کودک وجود داشت دیگر وجود ندارد، یعنی یک حالت برگشت به وجود آمده است تا اینکه بتواند با طرز بهتری عمل راه رفتن را انجام دهد.
در اینجا به دو نکتهای که در مکتب گزل اهمیت دارد اشاره میشود:
نکته اول این است که جنبه فردی جریان رشد حائز اهمیت است به این معنی که از لحاظ گزل عوامل مربوط به علم
ژنتیک (ژنها) نه تنها خصوصیات کلی نژادی و نوعی را تبیین مینمایند بلکه در بسیاری از موارد رفتارهای فردی را از پیش لااقل در زمینه حرکتی در دو سال اول زندگی تعیین و مشخص میکنند. به نظر گزل و
کاگیل (Coghil) در شرایط معمولی تحول، هیچ نوع انحراف خاصی نسبت به آنچه (به صورت ارثی) مشخص شده است وجود ندارد و انحرافاتی که ممکن است به وجود آیند و فرد را نسبت به صفاتی که از پیش برای او تعیین شده است منحرف کنند، در حقیقت مربوط به اصل منفردسازی خواهند بود.
نکته دوم این است که در جریان تحول وضع روانی ممکن است یک نوع پایداری خاصی وجود داشته باشد. گزل معتقد است پنج اصلی که به آنها اشاره میکند بیشتر در زمینه حرکتی مورد بررسی قرار گرفتهاند. یعنی برداشت اصلی در زمینه حرکتی است و از خود سوال میکند آیا این اصول حاکم بر تحول روانی فرد هم هستند؟ و اعتراف میکند که به نظر او و براساس تجربه کلینیکی که در بررسیهای خود داشته معتقد است که این اصول در زمینه تحولهای بعدی که به دنبال
تحول حرکتی به وقوع میپیوندد پابرجا هستند و دگرگونیها و کنشهای عالی فرآیند روانی بر همین اصول متکی هستند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصول نظام گزل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۲۵.