اصول قرائت ابن کثیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصول قرائت
ابن کثیر به ضوابط و روشهای عام قرائت ابن کثیر که یکی از قاریان هفت گانه میباشد اطلاق میشود.
امام ابوسعید عبدالله بن کثیر بن المطلب الملکی عطار عجم. شیخ قراء
مکه (۴۵-۱۲۰) از
تابعین است، و تعدادی از
صحابه رسول اکرم مثل
ابو ایوب انصاری و
انس بن مالک و دیگران را درک کرده است.
ابو عمرو بصری - که خود یکی از قاریان هفتگانه است - از او بهره جسته و وی را در
زبان عربی از مجاهد داناتر میداند. قرائت او را علاوه بر ابی عمرو بصری، پیشوایانی چون
خلیل بن احمد و
شافعی نقل کردهاند. ابن کثیر تا هنگام
مرگ پیشوای مورد پذیرش مردم مکه در قرائت بوده است.
بخاری و مسلم در صحیحین از وی نقل حدیث نموده و گروهی او را به وثاقت ستودهاند. وی در مکه به دنیا آمد و در
عراق اقامت گزید، سپس به مکه بازگشته و در همانجا وفات کرد. این قاری ایرانی الاصل را باوقار و دارای قامتی بلند و تنومند و با گفتاری فصیح و بلیغ وصف نمودهاند.
راویان او عبارتند از: ۱. ابوالحسن احمد بن محمد بن عبدالله بن القاسم بن نافع بن ابی بزة البزی مکی (۱۷۰-۲۵۰)؛ ۲. ابو عمر محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن خالد بن سعید الملکی المخزومی معروف به قنبل (۱۹۵-۲۹۱). البته این دو راوی هیچیک بی واسطه از وی اخذ ننمودهاند.
اصول قرائت ابن کثیر به شرح ذیل است:
ابن کثیر در شروع اول تمام سورهها و همچنین هنگام ورود از سورهای به سوره دیگر بر طبق رسم الخط مصاحف بسم الله را خوانده (جز
توبه ).
ابن کثیر تمام میمهای جمعی را در وصل به مابعد متحرک، صله واوی داده است؛ مثل: علیهمو غیر،
منهمو امیون.
ولی اگر بعد از میم جمعی ساکن باشد، مثل: علیکم الصیام
و منهم الذین،
مثل سایر قراء
صله نداده است.
ابن کثیر به
قصر منفصل ، و توسط متصل قرائت کرده است و در مد لازم که سببش سکون لازم است، مثل همه قراء به اشباع مد داده است، و در مد عارض به سکون (به سبب وقف) مانند همه قراء سه وجه دارد: قصر، توسط، طول.
در موردی که ماقبل هاء ضمیر ساکن و مابعدش متحرک باشد ابن کثیر در مضموم آن صله واوی و در مکسورش
صله یائی داده است، مثل: فیهی هدی،
عقلوهو،
اجتباهو و هداهو.
و حفص در فیهی مهانا
از او متابعت کرده.
مراد از صله، اشباع ضمه به واو مدی، و اشباع کسره به یاء مدی است که در وصل جاری و در وقف حذف میشود (اصطلاحا ضد صله اختلاس است).
ابن کثیر: ارجه و اخاه
را به ضم هاء و صله آن، و اضافه کردن همزه ساکنه بعد از (ارجئهوا و اخاهو) خوانده است. و یتقه
را یتقهی (به کسر قاف و اشباع هاء ضمیر)، و ان تشکروا یرضه لکم
را به اشباع هاء (یرضهو)، و فالقه الیهم
را به کسر هاء و صله آن (فالقهی) خوانده است. و ما انسانیه
را به کسر هاء و صله یائی (انسانیهی)، و علیه الله
را به کسر هاء
تلاوت کرده است.
دو همزه واقع در یک کلمه را در هر شکل و هر حرکت، ابن کثیر به تحقیق همزه اول و تسهیل همزه دوم خوانده است، مثل: ءانذرتهم، ءانکم، ءالقی. ان یؤتی
با دو همزه ءان یؤتی، و اذهبتم طیباتکم
را ءاذهبتم ـ یعنی با زیادتی همزه استفهام بر آنها- خوانده، و باز قاعده تسهیل همزه دوم را منظور نموده است.
ان یوتی صحفا منشرة
را با یک همزه خوانده است.
در ءآمنتم
با دو همزه و تسهیل همزه دوم، و به
روایت قنبل در سوره طه مثل حفص با یک همزه و تحقیق آن، و در وصل «
قال فرعون» به: «ءآمنتم»،
و در وصل «والیه النشور» به: «ءامنتم»
در این دو موضع در حالت وصلی همزه اول را واو خالص خوانده: و ءامنتم، وامنتم و همزه دوم آنها را هم تسهیل کرده است، ولی در ابتدای از آنها به تحقیق همزه اول، و تسهیل دوم
قرائت نموده است.
ابن کثیر کلمه
قران را در
وقف و وصل به نقل و حذف (قران) خوانده است.
الف: به روایت بزی اگر هر دو مفتوح باشند، مثل: جاء امرنا، شاء انشره
به حذف یکی از همزهها (مثل
قالون و ابوعمرو) خوانده، که نتیجه آن در
مد معلوم میشود، اگر محذوف اولی باشد، مد آن منفصل، و به قصر خوانده میشود، و اگر محذوف دومی باشد، مد آن متصل و توسط آن لازم است. و اگر هر دو مکسور باشند، مثل: هؤلاء ان،
من وراء اسحق،
و یا هر دو مضموم باشند، مثل: اولیاء اولئک،
روایت بزی از ابن کثیر، به تسهیل همزه اول در آنهاست، و در حرف مد قبل از
همزه مسهله جایز است توسط و قصر.
تبصره: در بالسوء الا مارحم
بزی (مثل
قالون) دو وجه دارد: یکی تسهیل بر طبق اصل روش خود، و دیگر
ابدال همزه اول به واو، و ادغام واو ساکنه قبلی در آن، که با یک واو مشدد و تحقیق همزه بعد از آن خوانده میشود.
ب. اما به روایت قنبل از ابن کثیر، در دو همزه متفق در حرکت، همزه اول به تحقیق، و در همزه دوم دو وجه دارد: ۱. تسهیل آن ۲. ابدال همزه به حرف مدی مجانس با حرکت همزه اول (مثل ورش). و در صورت ابدال همزه دوم به حرف مدی اگر حرف بعد از آن متحرک باشد، به قصر خوانده میشود، مثل فی السماء اله،
جاء احد،
اولیاء اولئک،
و اگر حرف بعد آن ساکن باشد، مد آن لازم است، مانند: و یمسک السماء ان تقع،
فقد جاء اشراطها،
من السماء ان.
تبصره: در من النساء ان اتقیتن
که حرکت نون برای رفع
التقاء ساکنین است،
جایز است قصر و اشباع در حرف مد قبل از آن، پس در این کلمه سه وجه است: تسهیل، ابدال به قصر، ابدال به مد (مثل ورش).
و وقتی بعد از همزه دوم الف باشد، مثل: جاء ال لوط،
جاء ال فرعون
روایت قنبل به سه وجه است: تسهیل همزه دوم، ابدال آن به الف با مد یا قصر، زیرا در وجه ابدال دو الف پیدا میشود، که جایز است حذف اولی و قصر آن و دیگر اثبات هر دو الف و زیاد کردن الف سوم برای فصل، که در این صورت با مد خوانده میشود.
الف. اگر همزه اول مفتوح و دوم مکسور یا مضموم باشد، مثل: شهداء اذ،
تفیء الی،
جاء اخوة،
جاء امة رسولها
به تسهیل (بین بین) همزه دوم است.
ب. اگر همزه اول مضموم و دوم مفتوح باشد، مثل: لو نشاء اصبنا،
یا سماء اقلعی،
همزه من السماء ایة،
هولاء اهدی،
همزه دوم بدل به یاء خالص میشود. و اگر همزه اول مضموم و دوم مکسور باشد، مثل: ما مسنی السوء ان،
یشاء الی،
به دو وجه: تسهیل همزه دوم، یا ابدال آن به واو خالص،
قرائت ابن کثیر است.
تبصره: تسهیل و ابدال همزه در تمام مراحل ذکر شده، فقط در موقع وصل آن است، و اگر وقف بر اول و ابتداء به دوم شود، حکم آن تحقیق است.
ابن کثیر هزءا
و کفؤا
را در هر حال به همزه خوانده، و رؤف را (مثل حفص) و کلمه ضیزی
را با همزه ساکنه بعد از ضاد، ضئزی، و مناة
و
یاجوج و ماجوج را با ابدال همزه با الف، و کلمه موصدة
را به ابدال همزه به واو، و یضاهون
را به ضم هاء بدون همزه (مثل حفص)، و مرجون
و ترجی
را با همزه مضمومه بعد از جیم، مرجئون و ترجئ خوانده است.
و قنبل کلمه ضیاء
را با همزه مفتوح در مکان یاء: ضئاء، ها انتم
را به حذف الف بعد از هاء و تحقیق همزه: هانتم خوانده (ها را بدل از همزه دانسته نه برای تنبیه).
و به روایت بزی: کلمات استیئسوا منه، لا تیئسوا، انه لاییئس، استیئس الرسل (یوسف)، افلم ییئس،
همزه را مقدم بر محل یاء با ابدال همزه به الف، و بعد آن یاء به جای همزه: استایسوا، لا تایسوا و... در هر پنج کلمه خوانده است.
ابن کثیر کلمه اللائی
را به حذف یاء بعد از همزه (اللاء)، و به روایت قنبل به تحقیق همزه مکسوره، و به روایت بزی، دو وجه: تسهیل همزه مکسوره با مد یا قصر آن، و دیگر ابدال آن به یاء ساکنه با اشباع الف قبل اللائی، و در این وجه در اللائی یئسن
اظهار بین دو یاء با سکته، و یا به
ادغام . ابن کثیر الایکة
را به لام مفتوح بدون الف وصل قبل آن و همزه بعد آن و فتح تاء تانیث (لیکة)، و فعل امر سؤال را وقتی قبل آن واو یا فاء باشد به نقل و حذف: وسلوا، وسل، فسل، فسلوهن، و قران را در هر حال به نقل فتحه همزه به راء و حذف همزه خوانده است.
ابن کثیر در ادغام متقاربین مثل حفص امساک داشته، ذال اذ را در مقابل حروف شش گانه، و دال قد را در نزد حروف هشتگانه، و تاء تانیث را نزد حروف شش گانه، که در آنها قراء راه خلاف پیمودهاند، تماما به اظهار خوانده است. لام هل و بل را در نزد حروف اظهار نموده، نون یس را در واو و القرآن، و نون را در والقلم به اظهار خوانده است، بزی نون را در میم طسم (شعراء، قصص) ادغام کرده است، و باء را در میم ارکب معنا
قنبل به ادغام روایت کرده، و به روایت بزی به دو وجه
اظهار و ادغام صحیح است، ابن کثیر ثاء را در ذال یلهث ذلک
اظهار کرده است، و یعذب من یشاء (آخر بقره) را که به سکون باء خوانده، به دو وجه اظهار و ادغام، و اصح اظهار است.
لام را در راء، مثل قل ربی، و قاف را در کاف الم نخلقکم
مثل همه قراء ادغام کرده است.
به روایت بزی (مثل کسائی) در وقف بر کلمه هیهات
به هاء وقف کرده، ابن کثیر در وقف بر کلمه یاابت (یوسف، مریم، قصص، صافات) مثل ابن عامر به هاء وقف کرده است.
ابن کثیر تاء تانیث را در کلماتی که به تاء کشیده نوشته شده (مثل ابو عمرو و کسائی) به هاء وقف کرده، مثل: بقیت الله خیر لکم،
واذکروا نعمت الله علیکم،
و به روایت بزی، در وقف بر کلمات: فیم، بم، مم، عم، لم با الحاق هاء سکت وقف کرده، و در وجه دیگر، بر طبق نوشته قرآنی بدون
هاء سکت وقف نموده است.
در چهار موضع که سکت به روایت حفص آمده: عوجا قیما،
مرقدنا هذا،
من راق،
بل ران
به ترک سکت و ادغام نون من و لام بل در راء بعد خوانده است.
۱. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مفتوح باشد، ابن کثیر (مثل نافع و ابو عمرو) به فتح یاء خوانده است. مثل انی اخاف، انی اعلم، انی اری. و او در چهارده موضع به سکون یاء خوانده است، و آنها عبارتد از: ارنی انظر،
لاتفتنی الا،
فاتبعنی اهدک،
و ترحمنی اکن،
لیبلونی ءاشکر،
سبیلی ادعوا،
یاذن لی ابی،
من دونی اولیاء،
اجعل لی ءایة
و در هفت موضع قنبل به سکون و بزی به فتح یاء خوانده است: فطرنی افلا،
انی اریکم،
لکنی اریکم،
تحتی افلا،
اوزعنی ان.
و عندی او لم
را قنبل به فتح و بزی به سکون خواندهاند.
۲. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مکسور آمده، قرائت ابن کثیر به سکون یاء است. ولی در دعائی الا فرارا،
ءابائی ابراهیم
به فتح یاء خوانده است، اما بر طبق روش خود در یدی الیک،
امی الهین
و اجری الا
را به سکون یاء خوانده است.
۳. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مضموم آمده، در کلیه آنها قرائت
ابن کثیر به سکون یاء است.
در موارد دیگر که بعد از یاءات اضافه همزه وصل با لام تعریف یا بدون آن آمده، قرائت ابن کثیر به فتح یاء است، مثل: عهدی الظالمین،
انی اصطفیتک،
اخی اشدد،
نفسی اذهب،
ذکری اذهبا،
بعدی اسمه،
من ورائی و کانت،
شرکائی
قالوا.
و در کلمات بیتی،
وجهی،
معی،
ولی نعجة،
ما کان لی،
ولی فیها مارب
همه را به اسکان یاء خوانده است.
روایت بزی در قومی اتخذوا
به فتح یاء است، و در لی دین
دو وجه فتح و اسکان هر دو صحیح است (قنبل به سکون)، ابن کثیر مالی لا اری الهدهد
را به فتح یاء خوانده است.
ابن کثیر، یوم یات،
تؤتون،
المتعال،
لئن اخرتن،
ان یهدین،
ان ترن،
ان یؤتین،
ما کنا نبغ،
ان تعلمن،
الا تتبعن،
اتمدونن،
والباد،
کالجواب،
التلاق،
التناد،
والتبعون
والجوار،
الی الداع،
المناد،
یسر
را به اثبات یاء در هر حال (وقف و وصل) خوانده است.
و در جابوا الصخر بالواد
ابن کثیر به اثبات یاء در هر حال، و به روایت قنبل، در وقف آن دو وجه ذکر شده.
و به روایت بزی به اثبات یاء در هر حال در: دعاء،
یدع الداع،
اکرمن،
اهانن،
بالواد.
در مورد اخیر قنبل در وقف با بزی موافق است.
و به روایت قنبل به اثبات یاء در هر حال: انه من یتق و یصبر،
ولی در نرتع
به اثبات و حذف یاء در هر حال روایت شده است.
ابن کثیر فما آتین
را به حذف یاء در هر حال خوانده است و کلمات: هاد،
وال،
واق،
باق
را به اثبات یاء فقط در حال وقفی، و در: یناد
به دو وجه حذف و
اثبات یاء در وقف خوانده است.
وقتی آخر کلمهای ساکن و اول کلمه بعدی هم ساکن باشد، اگر اول کلمه بعدی همزه وصلی باشد که در ابتدای به آن به ضم خوانده میشود، ابن کثیر (مثل
کسائی ،
نافع ،
ابن عامر ، ابوجعفر و خلف) ساکن اول را به ضم به ساکن دوم وصل میکند، مثل: قل ادعوا،
او انقص،
قالت اخرج،
قل انظروا،
ان اعبدالله،
لقد استهزئ
و محظورن انظر.
روایت بزی از ابن کثیر، به تشدید تاء
فعل مضارع در حال وصل در ۳۱ موضع اتفاقی است، و آنها عبارتند از: و لاتیمموا،
و لا تفرقوا،
الذین تنوفیهم،
و لاتعاونوا،
فتفرق،
هی تلقف،
ولا تولوا عنه،
و لاتنازعوا،
هل تربصون بنا،
و ان تولوا،
لا تکلم،
ما تنزل،
یمینک تلقف،
اذ تلقونه،
فان تولو فانما،
علی من تنزل الشیاطین، تنزل علی کل،
و لا تبرجن،
ولا ان تبدل،
ما لکم لا تناصرون،
و لا تنابزوا،
و لا تجسسوا،
قبائل لتعارفوا،
ان تولوهم،
تکاد تمیز،
لماتخیرون،
فانت عن هو تلهی،
نارا تلظی،
شهر تنزل
بزی از ابن کثیر فقط مواضع فوق را در وصل به
تشدید تاء روایت کرده، و سایر موارد مشابه را به تخفیف، مثل سایر قراء ذکر کرده است.
تبصره: در مثالهای فوق اگر قبل از تاء مشدد
حرف مدی باشد، مد آن به مقدار شش حرکت کشیده میشود. ابن کثیر نون را در کلمات: هذان، هاتین، واللذان، الذین، فذنک به تشدید خوانده است.
اصول قرائت ابن قعقاع•اصول قرائت ابن عامر•اصول قرائت ابوعمرو•اصول قرائت حمزه•اصول قرائت خلف•اصول قرائت کسائی•
فرهنگ نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله«اصول قرائت ابنکثیر».