اصلاح قذف کنندگان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قذف در لغت به معنی «افکندن و انداختن» و در اصطلاح فقهی، متهم ساختن فردی به جرم
زنا و
لواط است.
قذف کنندگان زنان پاکدامن، در صورت
توبه و اصلاح رفتارشان، مشمول آمرزش خدا میگردند:
و الذین یرمون المحصنـت ثم لم یاتوا باربعة شهداء.(و كسانى كه نسبت زنا به
زنان شوهردار مىدهند سپس چهار گواه نمىآورند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچگاه شهادتى از آنها نپذيريد و اينانند كه خود فاسقند).
الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم(مگر كسانى كه بعد از آن بهتان توبه كرده و به صلاح آمده باشند كه
خدا البته آمرزنده مهربان است).
معناى (رمى) (انداختن) معروف است ولى به عنوان
استعاره در نسبت دادن امرى ناپسند به
انسان نیز استعمال مى شود، مانند نسبت
زنا و دزدى دادن، که آن را ((
قذف )) هم مى گویند.
و از سیاق
آیه بر مىآید که مراد از رمى نسبت زنا دادن به زن محصنه و عفیفه است و مراد از آوردن چهار شاهد که ناظر و گواه زنا بودهاند، اقامه این شهود است براى اثبات نسبتى که داده و در این آیه خداى تعالى دستور داده در صورتى که نسبت دهنده چهار شاهد نیاورد او را
تازیانه بزنند و از آن به بعد شهادت او را نپذیرند و در ضمن حکم به فسق او نیز کرده است و معناى آیه این است که کسانى که به
زنان عفیف نسبت زنا مى دهند و چهار شاهد بر صدق ادعاى خود نمىآورند، باید هشتاد تازیانه به ایشان بزنید و چون ایشان فاسق شدهاند، دیگر تا ابد شهادتى از آنان قبول نکنید.
در
تفسیر نمونه آمده است، از آنجا که در
آیات گذشته مجازات شدیدى براى زن و مرد زناکار بیان شده بود و ممکن است این موضوع دستاویزى شود براى افراد مغرض و بى تقوا که از این طریق افراد پاک را مورد اتهام قرار دهند، بلا فاصله بعد از بیان مجازات شدید زناکاران، مجازات شدید تهمت زنندگان را که در صدد سوء استفاده از این
حکم هستند بیان مىکند، تا حیثیت و حرمت خانوادههاى پاکدامن از خطر اینگونه اشخاص مصون بماند، و کسى جرات تعرض به آبروى مردم پیدا نکند.
نخست مى گوید: کسانى که زنان پاکدامن را متهم به عمل منفى
عفت مىکنند باید براى اثبات این ادعا چهار شاهد (عادل) بیاورند، و اگر نیاورند هر یک از آنها را هشتاد تازیانه بزنید! (و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة).
در
قذف معتبر است که به
لفظ صریح یا ظاهری باشد که بر آن
اعتماد شود؛ مانند قول
قذفکننده: «تو زنا کردی» یا «تو لواط نمودی» یا «تو زناکاری» یا «لواط کنندهای» یا «به تو لواط شده» یا «در دبر تو دخول شده» یا «ای زناکار» یا «ای لواط کننده» و مانند اینها از آنچه که
صریحاً یا با ظاهر مورد اعتماد، این معنی را ادا نماید. و معتبر است که گوینده به آنچه که لفظ برای آن وضع شده و به معنای آن، در آن زبانی که به آن سخن میگوید، عارف باشد؛ پس اگر یک نفر عجمی یکی از این لفظها را (به زبان عربی) بگوید درصورتیکه معنای آنها را نمیداند
قذفکننده نمیباشد و حدّی بر او نیست ولو اینکه مخاطب، معنای آن را بداند. و برعکس، اگر کسی که معنای
لغت را میداند به کسی که آن را نمیداند، بگوید،
قذفکننده است و حدّ دارد.
حد قذف هشتاد
تازیانه است - خواه کسی که
افترا زده
مرد باشد یا
زن - و به طور متوسط در شدت بهطوری که به زدن در زنا نرسد، زده میشود و روی
لباس عادیاش زده میشود و
برهنه نمیشود و به تمام بدن او بهغیراز سروصورت و عورت زده میشود. و بنابر رای بعضی،
قاذف در دید
مردم گذاشته میشود تا از شهادتش
اجتناب شود.
و موجب این حد،
رمی به زنا یا
لواط است، و اما رمی به
سحق و بقیه فواحش موجب حدّ
قذف نمیباشد. البته
امام (علیهالسلام) حق تعزیر رمیکننده به آنها را دارد.
در
قاذف (
قذفکننده)،
بلوغ و
عقل معتبر است؛ پس اگر
بچه قذف نماید، حدّ نمیخورد اگرچه
مسلمان بالغ عاقل را
قذف نماید، ولی اگر ممیزی باشد که
تادیب در او اثر دارد، طبق نظر
حاکم، تادیب میشود و همچنین است
دیوانه. و همچنین در
قاذف،
اختیار معتبر است؛ پس اگر از روی
اکراه قذف نماید چیزی بر او نمیباشد. و
قصد معتبر است؛ پس اگر به طور
سهو یا
غفلت یا
مزاح،
قذف نماید، حدّ نمیخورد.
اگر عاقل یا دیوانه ادواری در دور عقلش،
قذف نماید، سپس عاقل دیوانه شود یا جنون ادواری
عود نماید، حدّ بر او
ثابت است و ساقط نمیشود و در حال دیوانگی حدّ زده میشود.
و در
مقذوف (
قذف شده)، احصان شرط است. و
احصان در این مقام، عبارت از بلوغ و عقل و
حریت و
اسلام و
عفت میباشد؛ پس کسی که تمام آنها را دارد، به
قذف او حدّ واجب میشود و کسی که همه یا بعضی از آنها را فاقد میباشد
قاذف او حدی ندارد و بر او
تعزیر میباشد، پس اگر پسربچه یا دختربچه یا مملوک یا کافری را
قذف نماید تعزیر میشود. و اما غیر عفیف چنانچه
متظاهر به زنا یا لواط باشد پس حرمتی ندارد و حدّ و تعزیری بر
قاذف او نمیباشد. و اگر متظاهر به آنها نباشد پس
قذف او موجب حدّ میباشد. و اگر متظاهر به یکی از آنها باشد پس در آنچه که تظاهر دارد حدّ و تعزیری نیست و در غیر آن بنابر اقوی حدّ است. و اگر به غیر آنها از معصیتها متظاهر باشد
قذف او موجب حدّ است.»
قذف، با
اقرار ثابت میشود و بنابر احوط (وجوبی) معتبر است که دو مرتبه باشد، بلکه خالی از وجه نیست. و در مقرّ، بلوغ و عقل و اختیار و قصد شرط است. و نیز با
شهادت دو شاهد
عادل ثابت میشود و با شهادت زنها - چه جداگانه و چه به ضمیمه مردها - ثابت نمیشود.
درصورتیکه حدّ بر
قاذف ثابت شود از او ساقط نمیشود مگر با
تصدیق کسی که
قذف شده ولو یک مرتبه باشد و همین طور با بیّنهای که بهوسیله آن زنا
ثابت میشود و با
عفو؛ و اگر عفو کند سپس از آن برگردد
رجوع او اثری ندارد. و در
قذف زوجه، با
لعان هم حدّ ساقط میشود.
اگر دو نفر همدیگر را
قذف نمایند حدّ
ساقط میشود و هر دو تعزیر میشوند، چه
قذف هر یک از آنها به دیگری مثل
قذف دیگری باشد، مانند اینکه هر یک طرفش را به لواط - فاعل باشد یا مفعول -
قذف نماید، یا مختلف باشد، مانند اینکه یکی از آنها طرفش را به زنا و دیگری او را به لواط،
قذف نماید.
اگر گروهی را یکی بعد از دیگری
قذف نماید، پس برای هر یک از آنها یک حد میباشد، چه با هم برای طلب حدّ بیایند یا جدا جدا. و اگر یک نفر، گروهی را با یک
لفظ قذف نماید به اینکه بگوید «اینها زناکارند» پس اگر جدا جدا برای
مطالبه مراجعه کنند، برای هر یک، یک حدّ است و اگر با هم
مراجعه کنند، برای همه یک حدّ است. و اگر مثلاً بگوید: «زید و عمرو و بکر زناکارند» ظاهر آن است که این،
قذف با یک لفظ است. و همچنین است اگر بگوید: «زید زناکار است و عمرو و بکر» و اما اگر بگوید: «زید زانی است و عمرو زانی است و بکر زانی است» برای هر یک حدّ است؛ چه در مطالبه،
اجتماع کنند یا نه. و اگر بگوید: «ای پسر دو زناکار»، پس حدّ برای هر دو میباشد و
قذف با یک لفظ است، پس در صورت اجتماع بر مطالبه، یک حدّ و درصورتیکه پیدرپی مطالبه نمایند، دو حدّ میخورد.
اگر
پدر، فرزندش را به آنچه که موجب حدّ است،
قذف نماید حدّ زده نمیشود، بلکه تعزیر بر او است برای
حرمت قذف، نه برای فرزند. و همچنین حدّ زده نمیشود اگر
زن مردهاش را که وارثی ندارد مگر
فرزند همین مرد،
قذف نماید. و اگر آن زن فرزندی از غیر او داشته باشد، حدّ دارد. و همچنین است اگر زن وارث دیگری غیر از فرزند داشته باشد. و ظاهر آن است که
جد، پدر محسوب میشود؛ پس به
قذف پسر پسرش حدّ ندارد و اگر فرزند، پدرش را - اگرچه بالا برود -
قذف نماید حدّ میخورد. و
مادر اگر پسرش را
قذف نماید حدّ دارد. و
اقارب (خویشان) اگر بعضی بعضی را
قذف نمایند حدّ میخورند.
حدّ
قذف، ارث میرسد درصورتیکه کسی که
قذف شده، آن را
استیفا نکرده باشد و عفو هم ننموده باشد و کسی که
مال را ارث میبرد، آن را ارث میبرد؛ چه مرد باشد و چه زن، مگر
زوج و
زوجه. لیکن ارث بردن آن - مانند ارث بردن مال –
توزیع ندارد، بلکه هر یک از ورثه حق مطالبه آن را به طور کامل دارند؛ اگرچه
ورثه دیگر، آن را ببخشد.
آیه قذف•
آیه حد قذف•
احصان قذف•
قذف•
حکم قذف (قرآن)•
•
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اصلاح قذف کنندگان». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی