• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصلاح جامعه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصلاح در برابر افساد، به معنای برطرف کردن فساد و تباهی و انجام دادن کار شایسته است.



انجام اقدامات اصلاحی از سوی مصلحان جامعه ، مانع نزول عذاب استیصال می‌شود همانطور که در قرآن می‌فرماید:
فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیة ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلا ممن انجینا منهم.(پس چرا از نسل‌هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه مردم را از فساد در زمین باز دارند جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجات‌شان داديم و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند و آنان بزهكار بودند). وما کان ربک لیهلک القری بظلم واهلها مصلحون (و پروردگار تو هرگز بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاح‌گرند به ستم هلاك كند).

۱.۱ - تفسیر آیات مذکور

کلمه (لو لا) به معناى (هلا) و (الا) است که تعجب آمیخته با توبیخ را مى‌رساند، و معناى آن اینست که: ملل و اقوامى که قبل از شما مى زیستند چرا باقى نماندند و چرا از فساد در زمین نهى نکردند؟ تاخود را از انقراض و استیصال حفظ کنند؟
(الا قلیلا ممن انجینا منهم) - این استثناء استثناء از معناى نفى جمله سابق است چون معنا این است: عجب است از امت هاى گذشته که با آن آیات که از خدا دیدند و آن عذاب‌ها که مشاهده کردند، چرا جز عدّه کمى که ما براى اینکه از فساد نهى مى کردند از عذاب و هلاک نجاتشان دادیم، بقایاى بیشترى نماندند تا از فساد در زمین نهی کنند؟


تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاویز قرار دادن سوگند ، مورد نهی خداوند :
ولاتجعلوا الله عرضة لایمـنکم ان تبروا وتتقوا وتصلحوا بین الناس..(و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد تا بدين بهانه از نيكوكارى و پرهيزگارى و سازش‌دادن ميان مردم باز ايستيد و خدا شنواى داناست).

۲.۱ - کلام آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه

میان داماد و دختر یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به نام عبد الله بن رواحه اختلافى روى داد او سوگند یاد کرد که براى اصلاح کار آنها هیچ گونه دخالتى نکند و در این راه گامى بر ندارد. آیه فوق نازل شد و این گونه سوگندها را ممنوع و بى اساس قلمداد کرد.
چنانکه در شأن نزول خواندیم: دو آیه فوق ناظر به سوء استفاده از مساله سوگند است، و مقدمه‌اى محسوب مى‌شود براى بحث آیات آینده که از ایلاء و سوگند در مورد ترک آمیزش جنسی با همسران سخن مى‌گوید.
در نخستین آیه مى‌فرماید: خدا را در معرض سوگندهاى خود براى ترک نیکى و تقوا و اصلاح در میان مردم قرار ندهید و (بدانید) خدا شنوا و دانا است سخنان شما را مى‌شنود و از نیات شما آگاه است (و لا تجعلوا الله عرضة لایمانکم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بین الناس و الله سمیع علیم ).
ایمان جمع یمین به معنى سوگند است، و عرضه (بر وزن غرفه ) به معنى در معرض قرار گرفتن چیزى است، مثلا جنسى را که به بازار براى فروش مى‌برند و در معرض معامله قرار مى‌دهند، عرضه مى‌نامند، گاهى به موانع نیز، عرضه اطلاق مى‌شود، زیرا در معرض انسان و بر سر راه او قرار دارد.
بعضى نیز گفته‌اند: منظور این است که حتى براى کارهاى نیک، اعم از کوچک و بزرگ، قسم یاد نکنید، و نام خدا را کوچک ننمایید، و به این ترتیب سوگند یاد کردن جز در مواردى که هدف مهمى در کار باشد عمل نامطلوب است این موضوع در احادیث زیادى نیز به چشم مى خورد، از جمله اینکه در حدیثى امام صادق (علیه السلام ) مى‌فرماید: و لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین فان الله سبحانه یقول و لا تجعلوا الله عرضة لایمانکم : هیچ گاه سوگند به خدا یاد نکنید چه راستگو باشید، چه دروغگو، زیرا خداوند سبحان مى فرماید: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید.


یکی از مواردی که در قرآن به آن اشاره شده است سفارش موسی به برادرش هارون (علیهما السلام)، مبنی بر اهتمام به اصلاح امور جامعه در غیاب وی می‌باشد آنجاکه می‌فرماید:
... وقال موسی لاخیه هـرون اخلفنی فی قومی واصلح ولاتتبع سبیل المفسدین (و با موسی سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى هنگام رفتن به کوه طور به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن).

۳.۱ - بررسی تفسیری آیات فوق

در قرآن کریم هیچ مساءله‌اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، (و قال لاخیه هرون اخلفنى فى قومى و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین) که به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن ، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاءسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسى گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى.


در قرآن کریم به نهی خداوند از افساد در زمین پس از اصلاح (اهل) آن اشاره شده است همانطور که می‌فرماید:
ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلـحها..(و در زمین پس از اصلاح آن فساد مكنيد و با بيم و امید او را بخوانيد كه رحمت‌ خدا به نيكوكاران نزديك است).


یکی دیگر از مواردی که در قرآن به آن اشاره شده است نهی شعیب علیه‌السّلام ، از افساد در زمین پس از اصلاح (اهل) آن می‌باشد:
والی مدین اخاهم شعیبا قال... ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلـحها..(و به سوى [۹]     مدين برادرشان شعيب را [۱۰]     گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست در حقيقت‌شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد و اموال مردم را كم مدهيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد اين [۱۱]     اگر مؤمنيد براى شما بهتر است).

۱.۱ - تفسیر آیات مذکور

روشن است که نفوذ هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات پایه هاى اطمینان و اعتماد عمومى را که بزرگترین پشتوانه اقتصادى ملتها است متزلزل و ویران مى‌سازد و ضایعات غیر قابل جبرانى براى جامعه به بار مى آورد، به همین دلیل یکى از موضوعات مهمى که شعیب روى آن انگشت گذاشت همین موضوع بود. سپس به یکى دیگر از کارهاى خلاف آنها اشاره کرده و مى گوید: (در روى زمین بعد از آنکه در پرتو ایمان و کوششهاى انبیاء اصلاح شده است، فساد نکنید) (و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها).
مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقی یا بى ایمانى یا ناامنى، هیچکس بهره اى نمى‌گیرد، لذا در آخر آیه اضافه مى‌کند، (این به سود شما است اگر ایمان داشته باشید) (ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤ منین ).
گویا اضافه کردن جمله ان کنتم مؤمنین اشاره به این است که این دستورات اجتماعى و اخلاقى هنگامى ریشه دار و ثمربخش خواهد بود که از نور ایمان روشن گردد، اما اگر بدون پشتوانه ایمان باشد و تنها روى یک سلسله مصالح مادى تکیه کند، دوام و بقائى نخواهد داشت .
در آیه بعد به چهارمین نصیحت شعیب، اشاره شده است، آنجا که مى‌گوید: (شما بر سر راه مردم ننشینید و آنها را تهدید نکنید و سد راه خدا نشوید و با القاى شبهات راه مستقیم حق را در نظر آنها کج و معوج نشان ندهید) (و لا تقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله من آمن به و تبغونها عوجا).


خودداری قوم ثمود از هرگونه حرکت اصلاحی در جامعه خویش یکی دیگر از مواردی است که در قرآن به آن اشاره شده است:
کذبت ثمود المرسلین(ثموديان پيامبران [۱۴]     را تكذيب كردند) اذ قال لهم اخوهم صالح.(آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد). ولاتطیعوا امر المسرفین (و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد) الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون.(آنان كه در زمین فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند)
ولقد ارسلنا الی ثمود.(و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خدا را بپرستيد پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند ). وکان فی المدینة تسعة رهط یفسدون فی الارض ولایصلحون (و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‌كردند و از در اصلاح درنمى‌آمدند).

۶.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان

ظاهرا مراد از (امر مسرفان) امر در مقابل نهی است، به قرینه اینکه از اطاعت آن نهى فرموده، هر چند بعضى از مفسرین احتمال داده‌اند که به معناى‌شان باشد. بنا بر این مراد از اطاعت امر آنان تقلید عامیانه و پیروى کورکورانه ایشان، در اعمال و روش زندگى است، آن روشى که آنان سلوکش را دوست مى‌دارند.
و مراد از مسرفین چه اینکه کلمه آمر به آن معنا باشد و چه به این معنا، اشراف و بزرگانى هستند که دیگران آنان را پیروى مى‌کنند خطابى هم که در آیه است (اطاعت مکنید) به عموم تابعین ایشان است که آنها هستند که صالح (علیه السّلام) امید داشت از پیروى بزرگان دست بردارند، و لذا خطاب را متوجه ایشان کرد، نه اشراف، چون از ایمان آوردن اشراف ماءیوس بود.
ممکن هم هست خطاب را متوجه هر دو دسته بدانیم، و بگوییم اشراف هم به نوبه خود مقلد پدران گذشته خود بودند و امر آنان را اطاعت مى‌کردند، همچنان که به صالح گفتند (اتنهینا ان نعبد ما یعبد آباونا) پس به این اعتبار همه آنان از اشراف و عوامشان، امر مسرفین را اطاعت مى‌کردند و آیه شریفه همه را از آن نهى مى‌کند.
و اما مسرفین چه کسانى بوده‌اند؟ آیه بعدى ایشان را عبارت دانسته از کسانى که از مرز حق تجاوز نموده، از حد اعتدال بیرون شده‌اند و توصیفشان فرموده به (الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون) و این خود اشاره به علت حقیقی حکم است و معنایش این است که از خدا بپرهیزید و امر مسرفان را اطاعت مکنید، براى اینکه ایشان مفسد در زمینند و اصلاحگر نیستند و معلوم است که با افساد، هیچ ایمنى از عذاب الهى نیست و از سوى دیگر او عزیز و انتقام گیرنده است.


۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۶.    
۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۷.    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۱، ص۷۹.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۴.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۱۴۵.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۶، ص۶۲.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۵۶.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۲۵۰.    
۱۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۱.    
۱۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۲.    
۱۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۱.    
۱۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۲.    
۱۵. نمل/سوره۲۷، آیه۴۵.    
۱۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۸.    
۱۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۴۲۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اصلاح جامعه».    



جعبه ابزار