• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصطلاح‌نامه‌نگاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصطلاحنامه ، مجموعه‌ی اصطلاحات کنترل شده در یک حوزه معرفتی است که فهرستی از واژه‌های کلیدی و کاربردی آن حوزه را ارائه می‌دهد و روابط سلسله مراتبی، ترادف و وابستگی بین مفاهیم را به نمایش می‌گذارد و ازنظرساختاری، گنجینه‌ی واژگان کنترل شده و سازمان یافته از مباحث خاص دانش بشری است.



دانش بشری آمیزه‌ای از آگاهی‌ها و اطلاعات سازمان یافته‌است، هر پژوهشگری برای سامان‌دهی پژوهش، نیازمند دسترسی آسان و سریع به اطلاعات می‌باشد.
مدیر یک سازمان نیز در انجام فعالیت‌های برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری، اولویت‌بندی و تصمیم‌گیری نیازمند به اطلاعات است؛ چرا که در جامعه‌ی فراصنعتی نوین، با پیدایش سخت‌افزارها و نرم افزارهای نو پیدا و مدرن و راه یابی فن‌آوری‌های نوین به پهنه‌ی تولید، انتقال، ذخیره، بازیابی و اشاعه‌ی اطلاعات، دستیابی به اطلاعات برای سازمان‌ها، نقشی حیاتی داشته و منبعی گران قدر به شمار می‌آید؛ به گونه‌ای که بسان انرژی و ماشین آلات صنعتی اهمیت یافته است.
ابر قدرت‌های صنعتی و علمی، با درک زود هنگام این واقعیت، امروزه گام‌های بزرگی را در زمینه‌ی اطلاعات و اطلاع‌رسانی برداشته و بیش‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها را در این بخش انجام داده‌اند.
برای نمونه، هم اکنون در آمریکا، افزون بر.P. کل کارمندان و مستخدمان در حوزه‌ی اطلاع‌رسانی، اشتغال دارند؛ و.e. درآمدهای این کشور از راه صدور اطلاعات و خدمات ارتباطی و اطلاعاتی بدست می‌آید.
[۱] سیدمحمدحسین شاهنگیان، مدیریت اطلاعات و اطلاع‌رسانی، ص۲۴.



پدیده‌ی "انفجار اطلاعات" رخ دادی بس شگرف می‌باشد، که آبشخور دگرگونی‌هایی در عرصه اطلاعات گردید، و به انقلابی سترگ و فراگیر در فراخنای زندگی بشری تبدیل گردید.
برای درک بیش‌تر این پدیده و نزدیک‌تر کردن آن به ذهن‌ها، گفته شده:
بر اساس پژوهشی که در این باره به عمل آمد و حاصل آن نیز در دسترس افکار عمومی نهاده شد؛ پنجاه سال زمان برد تا مجموعه‌ی و دستآوردهای تاریخ دانش بشری که در سال۱۸۰۰ میلادی جمع‌آوری و ذخیره‌سازی شده بود، از نظر حجم و تنآوری اطلاعات، دو برابر شود؛ اما از آن پس، فرآیند رشد و گسترش دانش بشری به گونه‌ای شتاب گرفت و بالندگی پیدا نمود که تنآوری همین مجموعه در سال۱۹۵۰ میلادی در درازای ده سال به دو برابر رسید؛ به همین منوال، در سال۱۹۷۰ برای دو برابر گردیدن مجموعه‌ی دانش بشری تنها به پنج سال زمان نیاز بود.
در دو دهه‌ی گذشته با برخورداری از فن‌آوری‌های نوپیدا در پهنه‌ی رسانه‌ها و اطلاعات، یافته‌های نوین دانش بشری از کل یافته‌های اطلاعاتی در قرون سپری شده، فزونی یافته است.


بر فن آشنایان پوشیده نیست که کارآمدی اطلاعات انباشته شده، بستگی تام به وجود شاخصه‌هایی در آنها دارد؛ هم چون:
- ۱ دقیق بودن اطلاعات؛- ۲ سرعت و دست‌یابی آسان؛- ۳ فراگیری و کلان بودن؛- ۴ شفاف بودن؛-۵ فایده بخشی و سودمند بودن؛- ۶ به روز بودن؛- ۷ بی جهت و غیر جانبدارانه بودن؛- ۸ پیوسته و مرتبط بودن.
و این همه در گرو بهره‌گیری از یک سیستم اطلاع‌رسانی مدرن، کلان و کارامد می‌باشد.
بنابراین، طرح‌ریزی و پایه‌گذاری سیستم‌های مناسب و در خور، که با بر خورداری از فن‌آوری‌های نوپیدا در پهنه‌ی اطلاعات و اطلاع‌رسانی، توان پاسخ‌گویی به خواسته‌های روز افزون دانشوران، پروهش‌گران و مدیران سازمان‌ها باشد، امری بایسته می‌نماید.


دانش اطلاع‌رسانی حوزه‌ای است که با پذیرش برداشتن بارگران پاسخ‌گویی به خواسته‌ها، در عرصه‌ی اطلاعات و اطلاع‌رسانی به مناسب‌سازی و اشاعه‌ی یافته‌ها و اطلاعات می‌پردازد.
با نگرشی تاریخی، اطلاع‌رسانی، دگرگون یافته‌ی "سند داری" (دکومانتاسیون) و سند داری دگرگون یافته " کتاب داری " به حساب می‌آید.
کارکرد اطلاع‌رسانی با جست‌وجوی از حقایق، آگاهی‌ها و یافته‌های بدست آمده در عرصه‌های گوناگون دانش بشری پیوند و بستگی دارد؛ بدین گونه که، با آگاه شدن از اطلاعات و چگونگی ذخیره و بازیابی آن، امکان دست‌رسی به اطلاعات یا منابع آن فراهم می‌گردد.
مناسب‌سازی اطلاعات که به منظور پاسخ‌گویی به نیاز کاربران و جستجوگران انجام می‌شود، دربرگیرنده‌ی تمامی فرآیندهایی است که داده‌های اطلاعاتی را به گونه‌ای ثمر بخش در دست رس کاربران قرار می‌دهند.
بدین سان،رسالت اطلاع‌رسانی آن است که مفهومی را که پدید آورنده در قالب کتاب، مجله، عکس، فیلم، نوار، دیسکت و مانند آن، ارایه کرده است به شکلی فراخور، روش‌مند و کار آمد آماده‌سازی نماید.
این یافته‌ها و آگاهی‌ها برای این که بتوانند به گونه‌ای شایسته، بر آورنده‌ی نیاز کاربران باشند، بایستی سازمان یافته و نظام‌مند شوند؛ پدید آمدن چکیده‌نویسی، نمایه‌زنی، موضوع‌نگاری و... برای پاسخ‌گویی در خور، به این نیاز رو به فزونی است.
ناگفته پیدا است که نمایه‌سازی، تنها زمانی می‌تواند در این بخش، نقش‌آفرین باشد که با گنجینه‌ای از واژگان سامان یافته، پشتیبانی گردد؛ بدین سان نقش گران " اصطلاحنامه " در پروسه‌ی اطلاع‌رسانی بر همگان روشن و هویدا می‌گردد.


"اصطلاحنامه" برگردان واژه‌ی انگلیسی.Thesaurus. است.
واژه‌ی "تزاروس" ریشه در زبان لاتین داشته و به معنای خزانه و گنجینه است.
در علم اطلاع‌رسانی "تزاروس" در معنای "گنجینه‌ی واژگان"، "گنج‌نامه" و "واژگان نامه" بکار می‌رود.
اصطلاحنامه با دیدی سطحی، مجموعه‌ای از واژگان است و با دیگر واژگان‌نامه‌ها تفاوتی ندارد.
اما با نگرشی ژرف و عمیق دانسته خواهد شد که، گردآوری واژگان کلیدی به گونه‌ای نهادینه و روش‌مند، شاخصه‌ی اصلی اصطلاحنامه است.
بنابراین، اصطلاحنامه گنجینه‌ای از واژگان سامان داده شده و پویا در حوزه‌ی خاصی از دانش بشری است که از نقطه نظر مفهومی میانشان پیوند وجود دارد، و به عنوان ابزار ذخیره و بازیابی اطلاعات به کار می‌روند؛ بدین سان که، اصطلاحنامه، کلید واژه‌هایی را که ممکن است در جست‌وجوی یک مدرک به کار آیند، به ذهن نمایه‌ساز و اصطلاح‌هایی را که از سوی نمایه ساز در تجزیه و تحلیل اطلاعات یک مدرک علمی به کار برده شده‌اند را، به ذهن استفاده کننده متبادر سازد.
[۲] ملوک السادات بهشتی، اصطلاحنامه "نما"، ص پ.

فن آشنایان، برای شناساندن اصطلاحنامه تعریف‌هایی آورده‌اند؛ هم چون:
- ۱ "اصطلاحنامه، واژگان زبان نمایه‌ای کنترل شده‌ای است که طبق اصول، طوری سازمان یافته که روابط پیشین بین مفاهیم (نظیر "اعم" و "اخص") را روشن می‌سازد".
[۳] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۲-۹.

"اصطلاحنامه، مجموعه‌ی اصطلاحات گزیده شده و نظام یافته‌ای است که بین آن‌ها، روابط معنایی، رده‌ای و سلسله مراتبی بر قرار است و توانایی آن را دارد که موضوع آن رشته را با تمام جنبه‌های اصلی، فرعی و وابسته به شکلی نظام یافته و به قصد ذخیره و بازیابی اطلاعات و مدارک و مقاصد جنبی دیگر عرضه کند."
[۴] محمدهادی یعقوب‌نژاد، در آمدی بر مبانی اصطلاحنامه علوم اسلامی، ص۳۰.

عبارت‌ها و اصطلاح‌های فنی‌ای که در این تعریف‌ها مورد استفاده قرار گرفته است، توضیحات روشن‌گری را طلب می‌نمایند، که در ادامه به مرور به آن‌ها پرداخته می‌شود؛ اما ضروری است که قبل از پرداختن به آن‌ها دانسته شود که:
جایگاه اصیل طرح بحث "اصطلاحنامهعلم "کتابداری و اطلاع‌رسانی" است، و هدف گوهری آن، سامان دهی به روند انتقال و ذخیره‌سازی یافته‌ها و داده‌های اطلاعاتی، پردازش و بازیابی، نظامند آن‌ها است.
اصطلاحنامه از نظر وظیفه و کارکرد، ابزاری برای کنترل واژه‌ها و برگردان زبان طبیعی مدارک به زبان کنترل شده سیستم، یا همان زبان اطلاعاتی است.
برای پی بردن به اهمیت اصطلاحنامه، همین بس که، ابزار مهم نمایه‌سازی و یکی از کارآمدترین اسلوب‌ها برای نظام‌مند کردن اطلاعات پراکنده‌ای است که در متون، منابع ، چکیده‌ها و... قرارگرفته‌اند.
بدین سان روشن می‌گردد که، تهیه‌ی اصطلاحنامه موثرترین شیوه برای بهینه‌سازی اطلاع‌رسانی و پیش‌گیری از به هدر رفتن زمان و توان دانشیان است.


واژه‌ی "اصطلاح" در زبان پارسی کاربردهای گوناگونی دارد؛ هم چون:
"صلح کردن، سازش نمودن، اتفاق کردن، آشتی نمودن، اتفاق نمودن برای معین داشتن معنایی برای لفظ ، غیر از معنای موضوع له آن، وضع کردن مردم در فنی یا علمی، کلمه‌ای را بر معنایی یا نقل کردن جمعی بر استعمال کردن لفظی در معنای معینی و...".
[۵] لغت‌نامه‌ی دهخدا، واژه اصطلاح و اصطلاحات، ج۲، ص۲۳۴۰ - ۲۳۳۹.

چکیده آن چه که از سخن لغت‌دانان به دست می‌آید، این است که، اصطلاح به واژه‌ای گفته می‌شود که:
اهل فن یا علم خاصی بر بکارگیری آن توافق نموده و به طور معمول این واژه از معنای لغوی خود به معنای مناسب در عرف خاص آن علم یا فن، نقل داده می‌شود، همانند " استصحاب " که در لغت به معنای "اخذ الشئی مصاحبا" می‌باشد و در اصطلاح اصولیان در معنای مصاحبت و همراهی با شک که مضمون "ابقاء ما کان" است، بکار می‌رود.
این کاربرد از اصطلاح تاکنون شایع و متداول بوده، و بر اساس آن، "اصطلاح" تنها در مورد واژه‌ای کلیدی به کار برده می‌شد که در عرف متخصصان یک علم یافن شناخته شده باشد، کتاب‌هایی هم چون " کشاف اصطلاحات الفنون " و " اصطلاحات الاصول " از این نوع اصطلاح، سخن به میان آورده‌اند.
اما دامنه‌ی کاربرد اصطلاح در اصطلاحنامه، فراگیرتر است و شامل هر کلید واژه‌ای است که نمایان‌گر اطلاعات مفید و سودمندی از دانشی خاص می‌باشد؛ چه این که در میان دانشیان و فن آشنایان (به عنوان اصطلاح نوع اول) شناخته شده باشد، چه نشده باشد؛ عدم توجه و غفلت از همین تفاوت که ناشی از بافت ساختاری اصطلاحنامه و ضرورت بهره‌گیری از زبان نمایه‌ای است، سبب کژفهمی و خرده‌گیری برخی بر اصطلاحنامه‌های موجود در بخش علوم اسلامی شده است.


وجود اصطلاحات خاص در واژگان یک زبان نشان‌گر، پیدایش زبان خاص، در میان یک طبقه یا گروه خاصی از انسان‌ها به شمار می‌آید.
از ویژگی‌های چنین گویشی،شناخت و مهارت در بکارگیری اصطلاحات تخصصی برای بیان مفاهیم یک علم یا فن خاص است.
زبان مشترک متخصصان و فن آشنایان علوم و فنون به مرور از راه وام‌گیری واژه‌هایی که در زبان عامه متداول بوده، برای بیان مفاهم خاص، از سوی مختصصان به وجود آمده است.
[۶] ملوک السادات بهشتی، اصطلاحنامه "نما" ص الف.

اطلاع‌رسانان نیز بر ضرورت وجود یک زبان مشترک برای ذخیره‌سازی داده‌ها و بازیابی آن‌ها تاکید می‌نمایند؛ چرا که هر مرکز اطلاع‌رسانی در جامعه، اگر چه برای ماندگاری و حفظ حیات خود، دریافت کننده‌ی اطلاعات است، اما آنچه را که که دریافت می‌کند، در ساختار و بافت جدیدی می‌نشاند و در چارچوب هدفی از پیش طراحی شده، پردازش و سازمان دهی می‌نماید.
به دیگر بیان، با اطلاعات دریافتی بسان ماده‌ای خام رفتار می‌نماید که باید در ساختاری متفاوت سامان یابد، این چنین کاری، جز از طریق پدید آوردن زبانی کنترل شده و استاندارد میسر نمی‌گردد.
بدین سان، کارآیی نمایه‌نویسی در نقش ابزاری برای شناسایی و بازیابی مدارک، در گرو وجود زبان نمایه‌ای منسجمی می‌باشد.
در نمایه‌سازی از دو نوع زبان، سخن به میان آمده است:

۷.۱ - زبان طبیعی

زبان طبیعی، زبان سند یا مدرکی است که اصطلاح از آن، گرفته شده است.
بر آشنایان با فن نگارش اصطلاحنامه پوشیده نیست که، اصطلاحنامه نویس سه کارکرد عمده دارد:
(۱ تعیین و گردآوری اسناد و مدارک وابسته با دانش مورد نظر؛
(۲ گزینش اصطلاحاتی که هر یک به نوبه‌ی خود،بخشی از مفاهیم دانش مورد نظر را نشان می‌دهد؛
(۳ برقراری پیوند میان اصطلاحات و چینش منطقی آن‌ها.
در هنگام ایفای دومین وظیفه، بر محققی که مهارت و آشنایی با شاخه‌ی خاصی از دانش دارد، لازم است، واژه‌ای را به عنوان اصطلاح از مدرک مورد نظر، گزینش نماید که دارای شاخصه‌های لازم (شکلی و محتوایی) بوده (برای مثال، دارای بار اطلاعاتی باشد) تا بتوان از آن همانند کلیدی برای دست‌یابی به مطالب و نیز ارایه‌ی توصیفی رسا درباره‌ی موضوع، استفاده نمود.
پس از آن که، اصطلاحنامه نویس به چنین اصطلاحی برخورد نمود، بایستی آن را به همان شکل و زبانی که در متن آمده است، بگیرد.
برای مثال، اگر در یک سند اصولی، اصطلاح به شکل " استصحاب "، و دیگری به گونه‌ی " اصل استصحاب "، در سومی به شکل " قاعده استصحاب "،و در چهارمی در قالب "قاعده شک طاری" آورده شده باشد؛ و یا در سندی به شکل "اصل عملی براءت"، در دیگری " اصل براءت "، و در سومی "اصل برائت" نگاشته شده باشد؟
وظیفه‌ی محقق، آن است که همه‌ی اشکال گوناگون یک اصطلاح و شیوه‌های نگارش متفاوت آن را یادداشت و اخذ نماید.
ولی از آنجایی که بکارگیری زبان طبیعی در هنگام بازیابی، سبب بروز دشواری‌هایی در این امر گردیده و به ویژه باعث ریزش اطلاعات و ناکار آمدی در امر بازیابی می‌شود؛ که آبشخور آن وجود واژه‌های مترادف یا شبه مترادف و گوناگونی رسم الخط و شیوه‌ی نگارش است.
برای مثال، "اصل استصحاب "و"قاعده شک طاری" اگر به یکدیگر ارجاع داده نشوند، باعث سردرگمی کاربران و ریزش اطلاعات می‌گردد.
چاره‌ای که برای بر طرف ساختن این مشکل اندیشه شده، بکارگیری واژگان ساخت‌داری یا استاندارد شده می‌باشد.

۷.۲ - زبان ساخت‌داری

زبان ساخت‌داری، استاندارد، مقید، مهار شده و زبان نمایه‌ای به مجموعه‌ای کنترل شده از اصطلاحاتی گفته می‌شود که از زبان طبیعی گرفته شده و برای نشان دادن خلاصه‌ای از موضوع مدارک بکار می‌رود.
[۷] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.

به دیگر بیان،زبان ساخت‌داری یا زبان نمایه‌ای در نظام‌های اطلاع‌رسانی به زبان ساختگی و قراردادی‌ای اطلاق می‌گردد که برای مقاصد نمایه‌سازی به ویژه افزایش قابلیت بازیابی اطلاعات و مدارک بکار گرفته می‌شود؛ اندازه تغییرات و مقدار تصرفات در زبان طبیعی،بیان‌گر درجه‌ی ساختگی بودن زبان نمایه‌ای است.
زبان نمایه‌سازی، الگویی را طرح می‌نماید که هم نمایه‌ساز و هم کاربر می‌توانند از آن بهره گیرند، زیرا تنها از راه بکارگیری یک زبان کنترل شده است که نمایه‌ساز و جستجوگر می‌توانند مفاهیم را به یک شکل، ذخیره و بازیابی نمایند.
از آنجایی که زبان نمایه‌ای هم در نمایه‌سازی و هم در امر جستجوی متن بکار می‌رود به "زبان بازیابی" نیز شهرت یافته است. بدین‌سان، پس از مرحله‌ی اخذ و جمع‌آوری اصطلاحات از مدارک، مرحله‌ی یکسان‌سازی آغاز می‌گردد؛ به این بیان که، اگر اصطلاحنامه‌نگار به کلید واژه‌هایی برخورد نمود که - در شکل‌ها و الفاظ گوناگون و با شیوه‌های نگارش متفاوت - همگی از یک مفهوم حکایت دارند، بایستی با مد نظر قرار دادن اصول و معیارهای نگارش اصطلاحنامه و سیاست‌های راهبردی گروه اصطلاحنامه‌نگار، مناسب‌ترین گزینه را انتخاب نموده و باقی اصطلاحات را به آن ارجاع دهد.
برای مثال:واژه‌های "تعارض و تعادل و تراجیح"، " تعادل و تراجیح "، "تعادل و تراجیح متعارضین"، "تعادل و ترجیح" و "تعارض و تعادل و ترجیح" همگی بر یک مفهوم و موضوع دلالت دارند؛ در این گونه موارد، اصطلاحنامه نویسان، بایستی برای پرهیز از ریزش اطلاعات و پراکندگی و تشتت در بازیابی اطلاعات متون، همه‌ی اطلاعات پیوسته و مرتبط با این موضوع را، در ذیل یکی از اشکال که "اصطلاح‌مرجح" نامیده می‌شود، ذخیره نمایند و دیگر اشکال ( اصطلاحات نامرجح ) را از طریق روابط پیشین (بک و بج) به آن ارجاع دهند؛ به دیگر بیان، از زبان نمایه‌سازی که کنترل شده و ساختاری است برای توصیف و باز نمود مندرجات متن استفاده نمایند.
بدین‌سان در مثال بالا، اصطلاح "تعارض و تعادل و تراجیح" به عنوان اصطلاح مرجح برگزیده می‌شود.
حال اگر پروهشگری از طریق اصطلاح "تعادل و تراجیح" در پی دست‌یابی به اطلاعات درآید، اصطلاحنامه او را راهنمایی می‌کند که باید این اطلاعات را در ذیل اصطلاح "تعارض و تعادل و تراجیح" جستجو نماید.


اصطلاح‌مرجح :اصطلاحی است که پیوسته برای بیان مفاهیم در نمایه‌سازی بکار می‌رود و گاه "توصیفگر" نیز نامیده می‌شود.
[۸] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.

اصطلاح نامرجح: اصطلاحی مترادف و یا شبه مترادف با اصطلاح مرجح است که به مدارک تعلق نمی‌گیرد، ولی به عنوان شناسه در یک اصطلاحنامه یا نمایه الفبایی وارد می‌شوند و استفاده کننده با دستورها و رهنمودهایی (همانند "بکار ببرید"، "بک" و "نگاه کنید") به "اصطلاح مرجح" راهنمایی می‌شود، این گونه اصطلاحات را گاه "غیر توصیفگر"نیز می‌نامند.
در یک اصطلاحنامه‌ی چاپی، اصطلاحات مرجح و نامرجح باید از لحاظ نوع حروف چاپی از یکدیگر متمایز گردند.


از آنجا که، یکی از رسالت‌های اصلی، تدوین اصطلاحنامه‌ی یک علم ، ارایه‌ی ساختاری منطقی از آن است، و این مهم جز از طریق برقراری رابطه میان اصطلاحات آن علم میسر نمی‌گردد؛ یکی از وظایف محوری اصطلاحنامه‌نگاران، نشان دادن روابط میان اصطلاحات و برقراری چینش ساختاری میان آن‌ها است.
با نگرشی کلان، امکان برقراری دو گونه پیوند و رابطه میان اصطلاحات یک علم وجود دارد:

۹.۱ - رابطه‌ی پسینی (نحوی)

این گونه ربط میان اصطلاحاتی برقرار می‌شود که همگی در خلاصه کردن موضوع مدرک نقش دارند؛ برای مثال، اگر برای نشان دادن و نمایه‌ی یک متن اصولی که نظریه‌ی "شیخ انصاری" (ره) در حجیت استصحاب را مطرح نموده، از چهار اصطلاح:"دیدگاه"، " شیخ انصاری "، " حجیت " و " استصحاب " استفاده شود؛رابطه‌ی این اصطلاحات با یکدیگر، بستگی به سند و مدرک دارد؛ چرا که میان این اصطلاحات به طور معمول (در نظر عقل و عرف ) پیوند و ارتباطی وجود ندارد، و پیوند این‌ها تنها بدین خاطر است که در سند خاص میان آن‌ها پیوند برقرار شده است.
بدین سان، روابط پسین، روابط میان اصطلاحات نمایه‌ای است که به یک مدرک داده می‌شود که در یک نظام پس همارا، رابطه‌ی میان آن‌ها در یک اصطلاحنامه به روشنی و صراحت، نشان داده نمی‌شود.
[۹] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.


۹.۲ - رابطه‌ی پیشینی

رابطه‌ی پیشینی رابطه‌ای است که در دید عقل و یا عرف میان دو یا چند اصطلاح، برقرار است و هیچ گونه وابستگی به مدرک و سند ندارد؛ در حقیقت پیوندی است که در یک علم میان اصطلاحات ایجاد می‌شود.
برای نمونه "استصحاب" با اصطلاح فراتری (عام) هم چون "اصول عملی" و نیز با اصطلاح فروتری (خاص) همانند " استصحاب کلی " در نظر عقل و اصولیان ارتباط دارد؛ هم چنان که با اصطلاحی همانند "حجیت استصحاب" نیز رابطه‌ی وابستگی دارد؛ اما این رابطه‌ها جدای از مدرک یا سند خاصی است.
در اصطلاحنامه، تنها روابط معنایی یا پیشین میان اصطلاحات ایجاد می‌گردد و روابط پسینی مربوط به نمایه‌سازی می‌باشد.


برای برقراری روابط اصطلاحنامه‌ای (پیشینی)، وجود یک طرح کلان و از پیش برنامه ریزی شده از ساختار علم، بایسته و ضروری است.
بدان خاطر که از یک سوی، روابط بر اساس عقل و عرف خاص (عرف متخصصان یک علم) برقرار می‌شود؛ و از سوی دیگر، اختلاف میان مبانی و دیدگاه‌های عالمان و متخصصان یک علم امری طبیعی و عادی به حساب می‌آید.
در علم اصول فقه ، این اختلاف مبنا و نظر به وفور به چشم می‌خورد؛ برای نمونه:
مشهور اصولیان به "مسلک قبح عقاب بلا بیان " اعتقاد دارند و اصل اولی را به هنگام شک در تکلیف، برائت دانسته‌اند؛ اما شهید صدر (ره) به "مسلک حق الطاعة" معتقد است و اصل اولی را احتیاط می‌داند.
دیگر این که، مشهور اصولیان، یقین حاصل از تواتر را یقین استنباطی و صد در صد می‌دانند؛ ولی شهید صدر (ره) آن را یقین استقرایی و بر اساس حساب احتمالات می‌داند.
بر همین اساس، شهید صدر (ره) اجماع و شهرت فتوایی را در بحث از ادله‌ی قطعی، طرح می‌نماید؛ ولی مشهور آن‌ها را در ذیل بحث از ادله تعبدی، آورده‌اند و همین مسئله در برقراری رابطه ( اعم و اخص ) اخلال ایجاد می‌کند.
هم چنین، استصحاب در نظر بیش‌تر اصولیان متقدم " اماره " محسوب می‌شود؛ اما در نظر بیش‌تر متاخران " اصل عملی " و در نظر برخی " قاعده فقهی " شمرده می‌شود.
حال اگر اصطلاحنامه اصول فقه ، در صدد ترسیم ساختار علم اصول فقه از نظر عالمان شیعی و سنی باشد؛ با مشکلات فراوانی رو به رو خواهد بود (که هم اکنون محققان ما با آن‌ها مواجه هستند).
برای پرهیز از تشتت بهتر این است که:
- ۱ ساختار علم اصول فقه در نظر اهل سنت و عالمان شیعی به طور جداگانه ترسیم شود؛
- ۲ نقاط اشتراک و افتراق شناسایی و برای هر یک چاره‌جویی گردد؛
- ۳ در ترسیم طرح اصطلاحنامه‌ی علم اصول بر اساس نظر عالمان شیعی بایستی نگرش مشهور اصولیان شیعه مورد توجه قرار گیرد؛ آن‌گاه با توجه به سیاست‌های راهبردی گروه اصطلاحنامه‌نگار و اصول و معیارهای نگارش اصطلاحنامه، طرحی جامع تدوین شود و سپس روابط اصطلاحنامه‌ای بر اساس این الگو که در دراز مدت یقیناً تغییراتی خواهد نمود، برقرار گردد؛
- ۴ ترسیم جداگانه ساختار علم بر اساس دیدگاه‌های متقدمان، متاخران و صاحبان مکتب و بررسی آن‌ها در مجموع، در این امر راهگشا می‌باشد.

۱۰.۱ - شاخصه‌ی اصطلاح بودن یک واژه

یکی از چالش‌ها و دشواری‌های نگارش اصطلاحنامه، تشخیص اصطلاح بودن یک واژه است.
اصطلاحنامه نویس، افزون بر آشنایی همه جانبه‌اش با مبانی و قواعد نگارش و تدوین اصطلاحنامه، نیازمند آگاهی و تخصص نسبت به محتوای مجموعی حوزه‌ی دانش مورد نظر، نیز می‌باشد.
این تسلط و آگاهی هر چند که تا اندازه‌ی زیادی در امر تشخیص اصطلاح از غیر آن، راه‌گشا است اما چون معیار کاملاً روشنی در این باره ارایه نشده است، همین امر، افزون بر این که مولفه‌ای اساسی برای در گرفتن گفتگوهای طاقت شکن پیرامون اصطلاح بودن برخی از واژه‌ها گردیده، سبب دخالت سلیقه‌های متخصصان در شناخت اصطلاح از غیر آن شده است.
اصول و معیارهایی که در رابطه با شناخت اصطلاح از غیر آن بیان شده است، هر چند تا اندازه‌ای راه‌گشا است ولی چون در آن‌ها کلی گویی شده، به طور کامل حل مشکل نمی‌نماید؛ همانند آن که گفته شده:
"اصطلاح، واژه‌ای کلیدی است که وسیله‌ی گشودن اطلاعاتی برای محققان از کامپیوتر می‌باشد."
و یا گفته شده:
"اصطلاح باید دارای بار اطلاعاتی و مفهومی ثمربخش و رسا برای توصیف مفاهیم و محتویات متن باشد."
یکی از مشکلاتی که از این ناحیه ایجاد شده این است که:
برخی از دست اندرکاران تدوین اصطلاحنامه‌ی جامع علوم اسلامی، با این نگرش که رسالت اصطلاحنامه به نمایش در آوردن تمامی محتوای یک متن است، حد و مرز آن را با نمایه‌زنی، نادیده‌گرفته و اقدام به گرفتن اصطلاحاتی نموده‌اند که به نظر برخی دیگر از اهل فن، اصطلاح نمی‌باشند.
برای نمونه در اصطلاحنامه کلام به اصطلاحاتی همچون:
"حدیث اللعنة علی المستحل ما حرم اللّه..."، "حدیث اللهم ارض عنهم"، "حدیث انا اهل البیت (ع)"و "آیه ان الذین سبقت لهم منّا الحسنی" به وفور برخورد می‌شود.
به نظر می‌رسد که، اگر با این مبنا، اقدام به اصطلاحنامه‌نگاری شود، افزون بر این که رویکرد اصلی اصطلاحنامه‌نگاری که همانا ارایه‌ی ساختاری منطقی از یک علم است؛ زیر سئوال می‌رود و نیز حد و مرز میان نگارش اصطلاحنامه با نمایه‌زنی نادیده انگاشته می‌شود؛ حوزه‌های مختلف دانش‌ها در عرصه‌ی علوم اسلامی با یکدیگر تداخل می‌نمایند؛ برای مثال:
در اصطلاحنامه علم کلام، اصطلاحات زیر به چشم می‌خورد:
ابوالحجج التسعة
ا.ع:کنیه‌ی امام زین‌العابدین‌
علمای راوی حدیث غدیر
ا.خ: ابراهیم بن المنذر
ابراهیم بن حجاج‌
ابراهیم بن حسین‌
ابوالحسن(امام سجاد(ع))
ا.ع:کنیه امام زین‌العابدین‌
ابوالمساکین‌
ا.ع:لقب امام علی (ع)
ابواسماعیل‌
ا.ع:کنیه امام جعفر صادق (ع)
که به روشنی باعث خلط و تداخل حوزه‌ی علم کلام با علم حدیث گردیده‌اند.
بنابراین بهتر است که برای آوردن آنچه در یک متن آورده شده از اصطلاحنامه‌ی جامع علوم اسلامی کم گرفت و هر اصطلاح را از اصطلاحنامه تخصصی آن بدست آورد، نه این که اصطلاحات علم دیگر را در اصطلاحنامه‌ی علم دیگر به وفور داخل نمود؛ چرا که کارکرد اصلی اصطلاحنامه‌ی یک علم آن است که، موضوعات و مفاهیم اصلی یک علم را به نمایش گذارد؛ بنابراین بایستی از آوردن اصطلاح‌های وابسته تا آن جا که امکان دارد، خودداری شود تا از این رهگذر بتوان ساختاری منطقی از آن علم به نمایش گذارد و در نمایه‌سازی و چکیده‌نویسی و... نیز مورد استفاده قرار گیرد.
بدین سان روشن می‌شود که، رسالت اصطلاحنامه این نیست که هر مطلب ریز و درشتی را که در یک کتاب آمده است، به کاربران عرضه نماید.

۱۰.۲ - اصطلاح مرکب

اصطلاح مرکب، نوعی اصطلاح نمایه‌ای است که می‌توان آن رااز لحاظ واژه‌شناسی به اجزاء جداگانه تقسیم کرد؛ و هر یک از آن اجزاء را مانند یک اسم مستقلاً به عنوان اصطلاح نمایه‌ای بکار برد.
[۱۰] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۷.

اصل اولی در نگارش اصطلاحنامه، پرهیز از آوردن اصطلاحات مرکب می‌باشد، مگر در مواردی هم چون:
- ۱ اصطلاح در میان متخصصان یک علم، جا افتاده و کاربرد آن رایج باشد، به گونه‌ای که اگر به صورت تفکیک شده، آورده شود، جامعیت خود را از دست بدهد؛
[۱۱] درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۳۱.
همانند:
" اجماع منقول به خبر واحد " که از دو اصطلاح "اجماع منقول" و "خبر واحد" ترکیب شده است.
و "اجماع منقول به خبر متواتر"که ترکیبی از دو اصطلاح "اجماع منقول" و " خبر متواتر " می‌باشد.
به "اجماع منقول" در این دو مثال "کانون" یا "رأس" گفته می‌شود،زیرا رده‌ی کلی دو اصطلاح را معین می‌سازد؛ و به "خبر واحد" و "خبر متواتر"، "ممیز" یا "بیانگر" گفته می‌شود، زیرا گستره‌ی کانون را محدود می‌کند.
۲. تفکیک اصطلاح مرکب، ابهام زایی یا دگرگونی در معنا و مفهوم آن را سبب گردد، همانند: اصل مثبت‌
- ۳ اصطلاحات مرکب، آمیزه‌ای از اسم‌های خاص باشند؛ هم چون: شبهه کعبی‌
از آن چه که بیان گردید، روشن می‌شود که، فزونی اصطلاحات مرکب، از نقاط ضعف یک اصطلاحنامه شمرده می‌شود؛ پس در مواردی چونان "استصحاب با شک در رافع" و "استصحاب با شک در مقتضی" پسندیده آن است که به شکل:"اصل استصحاب" "شک در رافع" و "اصل استصحاب" "شک در مقتضی" عامل‌بندی شوند.
مثال بعدی از اصطلاحنامه‌ی کلام آورده می‌شود و آن:"اتصاف واجب به صفات زایده غیر اضافی" است؛ در گرفتن این اصطلاح، اصول اصطلاحنامه‌نگاری رعایت نشده و هم چنین در اصطلاحات دیگر که به برخی به عنوان نمونه اشاره می‌شود:
"ابتلای انسان به موت ابیض"، "حلول ذات واجب در بدن انسان"، "صفات ثبوتیه حقیقیة محضه الهی" و "آخر الناس عهدا برسول اللّه (ص)".
در اصطلاح بودن واژه‌ی اخیر، تردید زیاد وجود دارد و بر فرض پذیرش، در این که این اصطلاح، فارسی است یا عربی، نیز تردید وجود دارد.بنابراین اتخاذ سیاستی روشن در برابر اصطلاحات مرکب از بایسته‌های اصطلاحنامه‌نگاری و نبود آن سبب چالش‌های زیادی می‌گردد.

۱۰.۳ - اصطلاح مشترک(چک لیستی)

اصطلاحات مشترک به اصطلاح‌هایی گفته می‌شود که، اختصاص به علمی خاص و یا رده‌ای خاص از رده‌های یک علم ندارد و در بسیاری از علوم و رده‌های گوناگون کاربرد دارند.
آوردن تمامی این اصطلاحات موجب تکثیر و فزونی بی مورد اصطلاح و بالا رفتن تعداد اصطلاحات مرکب می‌شود.
از آنجایی که این اصطلاحات در زمره‌ی اصطلاحات وابسته به ردهای اصلی یک علم به شمار می‌آیند، و حذف آن‌ها از اصطلاحنامه به ارایه‌ی ساختار منطقی یک علم خدشه‌ای وارد نمی‌سازد؛ بهتر آن است که آن‌ها را در یک جا گرد آوری نموده و به اصطلاحنامه ضمیمه کرد، آن گاه در هنگام نمایه نویسی از راه ترکیب پس همارا، از آن‌ها برای ذخیره و بازسازی مندرجات یک متن استفاده نمود.
در دنباله به برخی از این اصطلاحات به عنوان نمونه و الگو اشاره می‌شود:
"تعریف"،" اقسام "، " حجیت "، " ادله "، " ادله نقلی "، " ادله عقلی "، " ادله منکران "، " ادله مثبتان "، " اقوال " و....
برای مثال، واژه‌ی " تعریف " در هر علمی کاربرد دارد؛ همانند:"تعریف اصول فقه "، "تعریف فقه " و "تعریف کلام "... هم چنان که در رده‌های مختلف یک علم نیز بکار می‌رود؛ چونان "تعریف اماره "، "تعریف استصحاب "، "تعریف براءت " و....
ضروری است که تمامی واژه‌های مشترک و نیز مترادف‌ها و شبه مترادف‌های آن‌ها در یک جا جمع گردیده و آن گاه اصطلاحات نامرجح به مرجح آن‌ها ارجاع داده شود؛ برای مثال:

۱۰.۴ - ادله مثبتان‌ادله‌تعریف اصطلاحی

بج:ادله اثبات‌بج:برهان‌بک:معانی اصطلاحی
ادله موافقین‌دلیل‌
برهان مثبتین‌
دلیل مثبتین‌
دلیل موافقین‌
اصطلاح انتزاعی : اصطلاح انتزاعی به اصطلاحی گفته می‌شود که در اسناد و مدارک یافت نمی‌شود (یا تاکنون یافت نشده و احتمال دست‌یابی به آن وجود دارد)؛ ولی چون اطلاعات و مفاهیم با ارزشی در اسناد یافت شده که می‌توان آن‌ها را در ذیل آن اصطلاح ذخیره و بازیابی نمود، به وسیله محققان اصطلاحنامه‌نویس با توجه به سیاست‌های کلان، ساخته می‌شود و با علامتی نشانه‌گذاری می‌شود.
اگر محقق در مدارک و اسناد دیگری آن اصطلاح را بیابد، اصطلاح تصویب شده و از وضعیت انتزاعی بودن خارج می‌گردد و در غیر این صورت، به همان شکل تصویب شده و در اصطلاحنامه درج می‌گردد.
برای مثال، در جایی که اطلاعات مهمی در یکی از سندها راجع به "اسباب شهرت" نگاشته شده است، اما چنین اصطلاحی در سند وجود نداشته و فقط عبارت "توجد للشهره عوامل و اسباب" آمده است، می‌توان این اصطلاح را انتزاع نمود.
بدیهی است که برای پرهیز از دشواری‌های بعدی این کار باید روش‌مند و با ضابطه صورت گیرد.


از آنجایی که اصطلاحنامه‌نگاری از علوم و فنون نوپیدا می‌باشد، حرف‌های ناگفته‌ی زیادی وجود دارد که طرح آن‌ها، مجالی بیش از این نوشتار کوتاه را می‌طلبد و در اینجا به همین مقدار بسنده می‌گردد؛ اگر چه مباحث زیادی پیرامون:سیاست‌های کلی اصطلاحنامه‌نگاری درباره‌ی اموری هم چون جمع یا مفرد آوردن اصطلاحات و مشکلات و دشواری‌های آن (همانند مشهور نبودن اصطلاح ) و نیز سیاست فارسی‌نویسی و اشکالاتی که از این رهگذر بوجود آمده و بر بسیاری از اصطلاحنامه‌های تدوین شده در حوزه علوم اسلامی وارد است و... ناگفته باقی مانده است.


۱. سیدمحمدحسین شاهنگیان، مدیریت اطلاعات و اطلاع‌رسانی، ص۲۴.
۲. ملوک السادات بهشتی، اصطلاحنامه "نما"، ص پ.
۳. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۲-۹.
۴. محمدهادی یعقوب‌نژاد، در آمدی بر مبانی اصطلاحنامه علوم اسلامی، ص۳۰.
۵. لغت‌نامه‌ی دهخدا، واژه اصطلاح و اصطلاحات، ج۲، ص۲۳۴۰ - ۲۳۳۹.
۶. ملوک السادات بهشتی، اصطلاحنامه "نما" ص الف.
۷. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.
۸. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.
۹. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۸.
۱۰. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۷.
۱۱. درک آوستین و پیتر دیل، راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه، ترجمه‌ی دکتر عباس حری، ص۳۱.



مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی.    




جعبه ابزار