اشتر علوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَشْتَرِ عَلَوی، عبدالله بن محمد
نفس زکیّه (مق ۱۵۱ق/۷۶۸م)، از رجال
مشهور علوی میباشد.
مادرش سلمه
دختر محمد بن حسن بن حسن (ع) بود.
وی در
مدینه زاده شد و همانجا پرورش یافت.
او را به سبب برگشتگی پلک چشمش اشتر میگفتند.
نخستین باری که در منابع، از اشتر یاد میشود، مربوط به سال ۱۴۰ق است که منصور خلیفه عباسی برای
حج به
مکه آمده بود؛ محمد
نفس زکیه و برادرش ابراهیم نیز که پنهان میزیستند، به همراه چند
علوی دیگر به مکه آمدند، برخی از ایشان قصد کردند
خلیفه را بکشند و عبدالله اشتر بدین کار کمر بست، اما
نفس زکیه با این کار مخالفت کرد.
به
روایت طبری،
پس از قیام
نفس زکیه در مدینه (۱۴۵ق) عبدالله اشتر از سوی پدرش با گروهی از زیدیان نزد عمر بن حفص صُفری که از جانب منصور والی سند بود و به طالبیان گرایش داشت، رفتند و عمر دعوت ایشان را پذیرفت و با عبدالله برای
نفس زکیه بیعت کرد و از خاندان و سران و بزرگان ولایتش نیز بیعت گرفت، اما پس از مدتی که خبر شکست و سپس کشته شدن
نفس زکیه به وی رسید، عبدالله، اشتر را نزد یکی از ملوک
سند یا
راجگان فرستاد تا در امان ماند و اندکی بعد، گروه دیگری از زیدیان به عبدالله پیوستند و گفتهاند از این هنگام بود که
تشیع در سند گسترش یافت.
چون خبر عبدالله به منصور رسید، در نامهای از عمر بن حفص در این باب توضیح خواست، اما عمر پاسخ درستی نداد و اندکی بعد، منصور هشام بن عمرو تغلبی را به جای او گمارد، هشام نیز گرچه پس از ورود به سند از دستگیری عبدالله طفره میرفت، اما سرانجام روزی برادر هشام با عبدالله و ۱۰ تن از یارانش جنگید و همه را به قتل رساند و هشام بن عمرو نیز خبر آن را به آگاهی منصور رسانید و خلیفه نیز اقدام او را ستود
روایت
ابوالفرج اصفهانی از ماجرای رفتن اشتر به سند، با روایت طبری همخوانی ندارد و بنابر این روایت عیسی بن عبدالله بن مسعده - که پدرش
آموزگار فرزندان
عبدالله بن حسن بن حسن (ع) (نیای اشتر) بوده - گوید که پس از کشته شدن
نفس زکیه، اشتر از
کوفه و
بصره به سند رفت و منصور، هشام بن عمرو را مأمور سرکوب او کرد و سرانجام اشتر در همانجا کشته شد و سرش را هشام نزد منصور فرستاد.
بنا به روایت
مسعودی نیز، اشتر پس از کشته شدن
نفس زکیه به
خراسان و سپس سند گریخت و همانجا کشته شد،
ابن صوفی و
ابن عنبه نوشتهاند که اشتر در
کابل در کوهی به نام علج کشته شد.
درباره ابوالحسن محمد، فرزند اشتر، اخبار گوناگونی
روایت شده است. به نوشته
طبری زمانی که او نزد راجه سندی به سر میبرد، از کنیزی صاحب فرزندی شد که پس از کشته شدن او،
کنیز و فرزندش نزد منصور فرستاده شدند و او نیز آنها را به مدینه فرستاد و نسب علوی محمد را تأیید کرد و به والی مدینه دستور داد تا او را به بستگانش بسپارد، با اینهمه، گفتهاند که
امام صادق (ع) از موضوع نسب محمد و نامه منصور در این باب اظهار شگفتی کردند.
اما به روایت ابوالفرج اصفهانی
از ابن مسعده، فرزند اشتر پس از
مرگ پدر، چندان همراه
ابن مسعده در سند ماند تا منصور درگذشت (۱۵۹ق) و آنگاه در خلافت
مهدی عباسی، به
مدینه آمد، مأخذ دیگری نیز نشان میدهد که
فرزند اشتر بعدها از سند کوچ کرده است.
خاندان
نفس
زکیه از عبداللهاشتر،
به بنو اشتر یا اشتریه
شهرت داشتند که در کوفه و اطراف آن ساکن بودند
و بعدها نسلی از ایشان باقی نماند.
(۱) ابن صوفی، علی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، ۱۴۰۹ق.
(۲) ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
(۳) ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریه، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۸۷ق/۱۳۴۶ش.
(۴) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۵) بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
(۶) بیهقی، علی، لباب الانساب، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
(۷) حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، کابل، ۱۳۴۵ش.
(۸) طبری، تاریخ.
(۹) مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشتر علوی»، ج۹، ص۳۵۲۳.