اسماعیل و ابراهیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم به داستان
ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلام تحت عناوینی مانند رؤیای ابراهیم مبنی بر
امر خداوند برای
ذبح فرزند، امر خداوند به بنای خانه
کعبه و تطهیر آن از لوث بتها و مشرکان توسط ابراهیم و
اسماعیل وماجرای
اسحاق برادر اسماعیل و
یعقوب فرزند اسحاق علیهم السلام
اشاره شده است.
علاقه و
محبت ابراهیم علیهالسلام به فرزندش
اسماعیل در بیان آن حضرت این گونه نمودار شده است: «فلما بلغ معه السعی قال یـبنی انی اری فی المنام انی اذبحک...» هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید گفت: فرزندم من در
خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم!. ... («یا بنی» (ای پسرکم) بر علاقه و محبت جناب ابراهیم به
اسماعیل (علیهما السلام) دلالت میکند.)
ذبح اسماعیل، فرمان خداوند به ابراهیم علیهما السلام در عالم
رؤیا بود: «فلما بلغ معه السعی قال یـبنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یـابت افعل ما تؤمر...» هنگامی که با او به مقام
سعی و کوشش رسید گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم! بنگر نظر تو چیست؟ گفت: پدرم هر چه دستور داری اجرا کن... .
فرزند
موعود ابراهیم طبق
بشارت الهى متولد شد، و قلب پدر را که در انتظار فرزندى
صالح سالها چشم به راه بود روشن ساخت دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و به سن نوجوانى رسید، در اینجا
قرآن مى گوید: هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید، یعنى به مرحله اى رسید که مى توانست در مسائل مختلف زندگى همراه پدر تلاش و کوشش کند و او را یارى دهد.
بعضى
سعی را در اینجا به معنى
عبادت و کار براى خدا دانسته اند، البته سعى مفهوم وسیعى دارد که این معنى را نیز شامل مى شود ولى منحصر به آن نیست ، و
تعبیر «معه» (با پدرش ) نشان مى دهد که منظور
معاونت پدر در امور زندگى است .
به هر حال به گفته جمعى از مفسران ، فرزندش در آن وقت ۱۳ ساله بود که ابراهیم
خواب عجیب و شگفت انگیزى مى بیند که بیانگر شروع یک
آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشان است ، در خواب مى بیند که از سوى خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانه اش را با دست خود
قربانی کند و سر ببرد.
ابراهیم وحشتزده از خواب بیدار شد، مى دانست که خواب پیامبران واقعیت دارد و از وسوسه هاى شیطانى دور است ، اما با این حال دو شب دیگر همان خواب تکرار شد که تاکیدى بود بر لزوم این
امر و فوریت آن .
اسماعیل با ابراهیم علیهما السلام در بنای
کعبه همگام بود: «واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل...» (و نیز بیاد آورید) هنگامی که ابراهیم و
اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند...
دعا و نیایش توامان ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلام به درگاه پروردگار هنگام بنای خانه کعبه چنین بود: «واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم• ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک وارنا مناسکنا وتب علینا... • ربنا وابعث فیهم رسولا منهم....» (و نیز بیاد آورید) هنگامی که ابراهیم و
اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند (و میگفتند) پروردگارا! از ما بپذیر تو شنوا و دانائی• پروردگارا! ما را
تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتی که تسلیم فرمانت باشد به وجود آور، و طرز پرستش خودت را به ما نشان ده، و
توبه ما را بپذیر... • پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن...
پاک سازی کعبه از بتها، به دست ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلام به امر خداوند متعال صورت گرفت: «... وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی للطائفین...» و ما به ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای
طواف کنندگان... پاک و پاکیزه کنید. (یکی از احتمالات درباره تطهیر کعبه، پاک سازی آن از مظاهر
شرک و بتها است.
).
به امر خداوند تطهیر
کعبه و اطراف آن از لوث مشرکان نیز از سوی ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلام انجام شد: «... وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی...» و ما به ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا... پاک و پاکیزه کنید. (برداشت، بنابر این است که مقصود از «طهرا بیتی»، دور ساختن مشرکان از
حرم خدا باشد. .
)
فرمان خدا به ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلام برای تطهیر کعبه از آلودگیها در این آیه آمده است: «... وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی...» و ما به ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا... پاک و پاکیزه کنید.
در
قرآن کریم نظرخواهی ابراهیم از
اسماعیل علیهما السلام درباره ذبح او این گونه بیان شده است: «فلما بلغ معه السعی قال یـبنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری...» هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم! بنگر نظر تو چیست؟... .
حرف (فا) در اول آیه
فای فصیحه است که مى فهماند چیزى در اینجا
حذف شده و تقدیر کلام این است که : (فلما ولد له و نشا و بلغ معه السعى : همین که خداى تعالى پسرى به او داد و آن پسر نشو و نمو کرد و به حد سعى و کوشش رسید). و منظور از رسیدن به حد سعى و کوشش رسیدن به آن حد از عمر است که آدمى عادتا مى تواند براى حوائج زندگى خود کوشش کند و این همان سن
بلوغ است ، و معناى آیه این است که : وقتى آن فرزند به حد بلوغ رسید، ابراهیم به او گفت اى پسرم ...من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم.
این جمله حکایت رویایى است که ابراهیم در خواب دید. و تعبیر به «انى ارى »
دلالت دارد بر اینکه این صحنه را مکرر در خواب دیده ... .
«فانظر ما ذاترى »؛ کلمه «ترى » در این جا به معناى (مى بینى) نیست بلکه از ماده (راى) به معناى
اعتقاد است ، یعنى چه نظر مى دهى ، مى خواسته بفرماید: تو درباره سر نوشت خودت فکر کن و تصمیم بگیر و
تکلیف مرا روشن ساز. و این جمله خود دلیل است بر اینکه
ابراهیم علیه السلام در رویاى خود فهمیده که خداى تعالى او را امر کرده فرزندش را قربانى کند و گرنه صرف این که خواب دیده فرزندش را قربانى مى کند، دلیل بر آن نیست که کشتن فرزند برایش جایز باشد. پس در
حقیقت امرى که در خواب به او شده به صورت نتیجه امر در برابرش ممثل شده است ، و به همین جهت که چنین مطلبى را فهمیده ، فرزندش را
امتحان کرد، تا ببیند او چه جوابى مى دهد.
«قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنى ان شاء اللّه من الصابرین »؛ این آیه پاسخى است که فرزند به پدر مى دهد. و جمله (پدرجان ! انجام بده آنچه بدان ماءمور شده اى)
اظهار رضایت
اسماعیل است نسبت به سر بریدن و ذبح خودش ، چیزى که هست این اظهار
رضایت را به صورت امر آورد. و نیز اگر گفت : (بکن آنچه را که بدان مأمور شده اى) و نگفت : (مرا ذبح کن)، براى
اشاره به این است که بفهماند: پدرش مأمور به این امر بوده و به جز
اطاعت و انجام آن ماءموریت چاره اى نداشت .
اسماعیل برای قربانی شدن به دست پدرش ابراهیم علیهما السلام چنین
اعلان آمادگی کرد: «فلما بلغ معه السعی قال یـبنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یـابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاء الله من الصبرین» هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم! بنگر نظر تو چیست؟ گفت: پدرم هر چه دستور داری
اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!.
جمله (به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت) از ناحیه
اسماعیل یک نحوه
دلجویی است نسبت به پدر، مى خواهد به پدر بگوید: من از اینکه قربانى ام کنى به هیچ وجه اظهار
ترس نمى کنم و در پاسخ چیزى نگفت که باعث ناراحتى پدر شود و از دیدن آن جسد به خون آغشته فرزندش به
هیجان درآید،بلکه سخنى گفت که اندوهش پس از دیدن آن منظره کاسته شود، و این کلام خود را که یک دنیا
صفا در آن بود با قید ان شاء اللّه مقید کرد، تا صفاى بیشترى پیدا کند.
چون با آوردن این قید معناى کلامش چنین مى شود: من اگر گفتم در این حادثه
صبر مى کنم ، اتصافم به این صفت پسندیده از خودم نیست و زمام امرم به دست خودم نیست ، بلکه هر چه دارم از مواهبى است که خدا به من ارزانى داشته ، و از منتهایى است که خدا بر من نهاده . اگر او بخواهد من داراى چنین صبرى خواهم شد و او مى تواند نخواهد و این صبر را از من بگیرد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۳۲۲، برگرفته از مقاله «اسماعیل و ابراهیم».