استهزای اسلام (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند مؤمنان را از
دوستی با منافقان و دشمنان
اسلام که دین و آئین و شعائر مسلمانان را به تمسخر و
استهزاء می گیرند بر حذر داشته است.
«يـأيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا الّذين اتّخذوا دينكم هزوا ولعبا مّن الّذين أوتوا الكتـب من قبلكم والكفّار أوليآء ...» اى کسانیکه ایمان آورده اید، افرادى که آئین شما را بباد
استهزاء و بازى مى گیرند از اهل کتاب و مشرکان ، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید... .
قرآن می فرماید، استهزاى اسلام و
پیامبر صلی الله علیه وآله از سوى يهود، نمودى از كفر آنان می باشد: «مّن الّذين هادوا يحرّفون الكلم عن مّواضعه ويقولون سمعنا وعصينا واسمع
غير مسمع ورعنا ليّا بألسنتهم وطعنا فى الدّين ... و لكن لّعنهم الله بكفرهم ...» بعضي از
یهود ، سخنان را از محل خود تحريف ميكنند؛ و (به جاي اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم)، ميگويند: «شنيديم و مخالفت كرديم و (نيز ميگويند:) بشنو! كه هرگز نشنوي! ... ولي خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از
رحمت خود دور ساخته است... .
خداوند پرهيز از روابط دوستانه با استهزاكنندگان اسلام از اهلكتاب را لازم می داند: «يـأيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا الّذين اتّخذوا دينكم هزوا ولعبا مّن الّذين أوتوا الكتـب من قبلكم والكفّار أوليآء ...» اى کسانیکه ایمان آورده اید، افرادى که آئین شما را بباد استهزاء و بازى مى گیرند از
اهل کتاب و مشرکان ، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید... .
راغب گفته است (هزو) به معناى مزاحى است که در غیاب کسى و یا پنهان از چشم او انجام شود، و گاهى هم این کلمه
اطلاق مى شود به شوخى هائى که نظیر
مزاح علنى است .
و درباره (لعب) هم مى گوید وقتى گفته مى شود: (لعب فلان - فلانى لعب کرد) که کارى را بدون اینکه غرض صحیحى از آن در نظر داشته باشد انجام دهد.
و معلوم است که وقتى چیزى را به باد
مسخره مى گیرند که داراى وصفى باشد که داشتن آن وصف آن را از نظرها ساقط و
غیر قابل
اعتنا کند و اشخاص براى این ، آنرا مسخره مى کنند که به سایرین بفهمانند که آن چیز در نظرهایشان
غیر قابل اعتنا است ، و آنان آن چیز را به بى اعتنائى تلقى کرده اند و همچنین است (لعب ) یعنى وقتى چیزى را بازیچه مى گیرند که هیچ گونه
استفاده عقلائى از آن برده نشود، مگر اینکه غرض صحیح و عقلائى متعلق شود به یک امر
غیر حقیقى مانند تفریح و
ورزش .
بنابراین اگر مردمى دینى از ادیان را استهزا مى کرده اند خواسته اند بگویند که این دین جز براى بازى و اغراض
باطل به کار دیگرى نمى خورد، و هیچ فایده عقلائى و جدى در آن نیست ، و گرنه کسى که دینى را حق مى داند و شارع آ ن دین و داعیان بر آن و مؤمنین به آن را در ادعا و عقیده مصاب و جدى مى داند و به آنان و عقیده شان به نظر
احترام مى نگرد، هرگز آن
دین را مسخره و بازیچه نمى گیرد، پس اینکه مى بینیم در صدر اسلام کسانى دین اسلام را مسخره مى کرده اند مى فهمیم آنان هم اسلام را یک امر واقعى و جدى و قابل اعتنا نمى دانسته اند.
اولا - علت نهى از
محبت کفار، چه استفاده مى شود علت این نهى این بوده است که چون دوستى بین دو طایفه باعث
اختلاط ارواح آنان است ، و هرگز بین دو طایفه که یکى مقدسات و معتقدات دیگرى را مسخره مى کند دوستى و صمیمیت برقرار نمى ماند، از این رو مسلمین باید دوستى کسانى را که اسلام را
سخریه مى گیرند ترک کنند، و زمام دل و جان خود را بدست
اغیار نسپارند، و گرنه اختلاط روحى که لازمه دوستى است باعث مى شود اینان عقاید حقه خود را از دست بدهند.
ثانیا - تناسبى که در مقابله جمله «یا ایها الذین آمنوا» با جمله «الذین اتخذوا» است و نیز نکته اى که در
اضافه دین مسلمین در کلمه «دینکم» هست آن چرائى را که گفته شد روشن مى سازد.
ثالثا - نکته دیگرى که از
آیه استفاده مى شود اینست که در جمله «و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین» چیزى نظیر تاکید براى نهى در جمله «لا تتخذوا» وجود دارد که نهى و علتش را تاکید مى کند، در
حقیقت جمله «لا تتخذوا» را به عبارت عمومى ترى تاکید کرده ، مى فرماید: مؤمن و کسى که متمسک به ریسمان و دست آویز ایم [[]] ان شده دیگر معنا ندارد راضى شود به اینکه
اغیار، دین او و آنچه را که او به آن ایمان دارد مورد سخریه و استهزا قرار دهند.
پس این مسلمین اگر ایمان به خدا دارند یعنى راستى اسلام را دین خود - نه وسیله گذراندن
امر دنیایشان - مى دانند چاره اى در کار خود جز
تقوا و پرهیز از دوستى با کفار ندارند.
ناسازگارى پذيرش ولايت كافران وتمسخركنندگان اسلام، با ايمان و تقوا: «يـأيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا الّذين اتّخذوا دينكم هزوا ولعبا مّن الّذين أوتوا الكتـب من قبلكم والكفّار أوليآء ...» اى کسانیکه ایمان آورده اید، افرادى که
آئین شما را بباد استهزاء و بازى مى گیرند از
اهل کتاب و مشرکان ، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید .
در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور مى دهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها براى تحریک عواطف آنها و توجه دادن به
فلسفه این
حکم ، چنین مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید آنها که آئین شما را به باد استهزاء و یا به بازى مى گیرند، چه آنها که از
اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچیک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید.
قرآن کریم خردناورزى اهلكتاب و ديگر كافران را، سبب استهزاى اسلام می شمارد: «يـأيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا الّذين اتّخذوا دينكم هزوا ولعبا مّن الّذين أوتوا الكتـب من قبلكم والكفّار أوليآء ... • وإذا ناديتم إلى الصّلوة اتّخذوها هزوا ولعبا ذلك بأنّهم قوم لاّيعقلون» اى کسانیکه ایمان آورده اید، افرادى که آئین شما را بباد استهزاء و بازى مى گیرند از اهل کتاب و مشرکان ، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید • آنها هنگامى که (اذان مى گوئید و مردم را) به
نماز مى خوانید آنرا به مسخره و بازى مى گیرند، این بخاطر آن است که آنها جمعى هستند که درک نمى کنند.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: هنگامى که جبرئیل اذان را آورد، سر پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم بر دامان
علی علیه السلام بود، جبرئیل
اذان و اقامه را به پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم
تعلیم داد، هنگامى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم سر خود را برداشت ، از على علیه السلام سؤ ال کرد آیا صداى اذان
جبرئیل را شنیدى؟! عرض کرد: آرى .
پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم بار دیگر پرسید آیا آنرا به خاطر سپردى؟! گفت : آرى ، پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
بلال را (که صداى رسائى داشت ) حاضر کن ، و اذان و
اقامه را به او تعلیم ده ، على علیه السلام بلال را حاضر کرد و اذان را به او تعلیم داد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۲۴۰، برگرفته از مقاله «استهزای اسلام».