استغفار از ظلم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استغفار (طلب
آمرزش )، از ریشه
غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که
انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین،
استغفار،
درخواست مصونیت از
عذاب با گفتار و رفتار است.
یکی از دستورات
قرآن کریم استغفار از ظلم به خود است و همچنین
استغفار از
ستم به
نفس، را زمینه
مغفرت الهی بیان فرموده است:
والذین اذا فعلوا فـحشة اوظـلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ومن
یغفر الذنوب الا الله... «و آنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود
ستم روا دارند خدا را به یاد میآورند و برای گناهانشان
آمرزش میخواهند و چه کسی جز
خدا گناهان را میآمرزد و بر آنچه مرتکب شدهاند با آنکه میدانند (که
گناه است) پافشاری نمیکنند»
کلمه فاحش به معنای هر عملی است که متضمن
فحش یعنی زشتی باشد، ولی بیشتر در
زنا استعمال میشود، پس مراد از
ظلم به قرینه مقابله سایر
گناهان کبیره و
صغیره است، و ممکن هم است
فاحشه را به معنای گناهان کبیره بگیریم، و ظلم را به معنای گناهان صغیره بدانیم، و اینکه فرمود: (ذکروا الله...) دلالت دارد بر اینکه ملاک در
استغفار این است که یاد خدا داعی بر آن باشد، نه صرف کلمه (
استغفر الله) که به لقلقه زبان صورت گیرد و به مجرد عادت از زبان جاری شود، و جمله : (و من
یغفر الذنوب الا الله)
تشویق گنه کاران به
توبه است و میخواهد قریحه پناه بردن به خدا را در انسان گنه کار بیدار کند.
خدای تعالی در آیه مورد بحث
استغفار را مقید کرد به جمله (و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون)، در نتیجه فهمانید که تنها
استغفار کسی مؤ ثر است که نخواهد آن عمل زشت را همچنان مرتکب شود، برای اینکه اصرار داشتن بر گناه هیأتی در نفس ایجاد میکند که با بودن آن هیأت ذکر مقام
پروردگار نه تنها مفید نیست، بلکه توهین به امر خدای تعالی نیز هست، و دلیل بر این است که چنین کسی از هتک حرمتهای الهی و ارتکاب به
محرمات او هیچ باکی ندارد، و حتی نسبت به خدای عزوجل
استکبار دارد، با این حال دیگر عبودیتی باقی نمیماند، و ذکر خدا سودی نمیبخشد، و به خاطر همین علت بود که جمله نامبرده را با جمله : (و هم یعلمون) ختم فرمود، و این خود قرینهای است بر این که کلمه (
ظلم ) در صدر آیه شامل
گناهان صغیره نیز میشود، چون
اصرار بر گناه موجب
اهانت به
امر خدا است، و نشانه آن است که چنین کسی هیچ احترامی و اهمیتی برای امر خدا قائل نیست، و مقام او را
تحقیر میکند، و در این دلالت هیچ فرقی بین گناه صغیره و کبیره نیست، پس جمله : (ما فعلوا) اعم است از گناهان کبیره، و مراد از آن همان چیزی است که در صدر
آیه ذکر کرد، چیزی که هست گناه صغیره اگر فاحشه نیست ظلم به نفس هست زیرا بتدریج ملکه گناهکاری را در نفس پدید میآورد.
ومن یعمل سوءا او یظـلم نفسه ثم
یستغفر الله یجد الله
غفورا رحیما. «و هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده
مهربان خواهد یافت»
... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جآءوک فاستغفروا الله
واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او
اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو میآمدند و از خدا
آمرزش میخواستند و
پیامبر (نیز) برای آنان طلب آمرزش میکرد قطعا
خدا را
توبه پذیر
مهربان مییافتند»
در تفسیر المیزان آمده: می فرماید اگر رسول را مخالفت کردند، و با این مخالفتشان از او اعراض کردند، اگر به سوی خدا و رسول برگردند و
توبه کنند، برایشان بهتر است از این که
سوگند بخورند، که به
خدا ما منظورمان مخالفت نبوده، و برای توجیه عمل خود سخنانی به هم ببافند، و عذرهایی غیر موجه بتراشند که نه سودی دارد، و نه
رسول خدا - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- را راضی میسازد، چون خدای تعالی قبل از این که اینان عذر بدتر از
گناه خود را بیان کنند، حقیقت و باطن امرشان را برای رسول خود بیان کرده، و به وی فرموده : (و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک...).
قالا ربنا ظـلمنآ انفسنا وان لم
تغفر لنا وترحمنا لنکونن من الخـسرین. «گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما
رحم نکنی مسلما از
زیانکاران خواهیم بود.»
در تفسیر نمونه آمده: سرانجام هنگامی که
آدم و
حوا ، به نقشه
ابلیس ، واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را
اعتراف به
ظلم و
ستم بر خویشتن، در پیشگاه
خدا قرار دادند و گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم (قالا ربنا ظلمنا انفسنا).
و اگر ما را نیامرزی و
رحمت خود را شامل حال ما نکنی، از زیانکاران خواهیم بود (و ان لم
تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین) و برای
توبه و بازگشت به سوی خدا و اصلاح مفاسد نخستین گام این است که
انسان از مرکب
غرور و لجاجت پائین آید و به خطای خویش
اعتراف کند، اعترافی سازنده و در مسیر تکامل.
جالب اینکه به قدری در توبه و تقاضای
عفو ، ادب نشان میدهند که حتی نمیگویند خدایا ما را ببخش (
اغفر لنا) بلکه میگویند اگر ما را نبخشی از زیانکاران خواهیم بود!.
شک نیست که هر
گناه و نافرمانی پروردگار، ظلم و ستم بر خویشتن است، زیرا همه برنامهها و دستورات او همه در مسیر
خیر و
سعادت و پیشرفت
انسان است، بنابراین هر گونه مخالفت با آن مخالفت با تکامل خویشتن و سبب عقب ماندگی و سقوط خواهد بود، و
آدم و
حوا نیز اگر چه گناه نکردند، اما همین
ترک اولی ، آنها را از مقام والایشان فرود آورد.
گرچه توبه خالصانه آدم و همسرش در پیشگاه خدا پذیرفته شد و همانطور که در
سوره بقره آیه ۳۷ میخوانیم فتاب علیه (خداوند توبه آنها را پذیرفت) ولی به هر حال اثر وضعی آن عمل، دامانشان را گرفت، و دستور خارج شدن از
بهشت به آنها داده شد، و فرمود: فرود آئید در حالی که شما با یکدیگر (
انسان و
شیطان ) دشمن خواهید بود (قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو).
و زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره گیری شما خواهد بود (و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین).
و نیز به آنها گوشزد کرد، که هم در زمین زندگی می کنید و هم در آن میمیرید، و از همان برای حساب در روز
رستاخیز ، برانگیخته خواهید شد.(قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون).
و ذا النون اذ ذهب مغـضبا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین• فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین. «
ذوالنون را (یاد کن) آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در (دل) تاریکیها
ندا در داد که معبودی جز تو نیست منزهی تو راستی که من از ستمکاران بودم؛ پس (دعای) او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را (نیز) چنین
نجات میدهیم.»
(ان لا اله الا انت سبحانک )- در این جمله
یونس -علیهالسّلام- از آنچه که عملش نمایش میداد بیزاری میجوید، چون عمل او که راه خود را گرفت و قومش را به
عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینکه از ناحیه خدا دستوری داشته باشد، - گر چه او چنین قصدی نداشت - این معنا را ممثل میکرد که غیر از خدا مرجع دیگری هست که بتوان به او پناه برد. و چون عملش بیانگر چنین معنایی بود از این معنا بیزاری جست و عرضه داشت (لا اله الا انت - جز تو معبودی نیست ) (و نیز چون این معنا را ممثل میکرد که ممکن است به کارهای او اعتراض نماید، و بر او
خشم گیرد، و نیز این تصور را به وجود میآورد که ممکن است کسی از تحت
قدرت خدا بیرون شود، لذا برای عذرخواهی از آن گفت : (سبحانک انی کنت من الظالمین) در این جمله به ظلم خود
اعتراف کرد، چون عملی آورده که ظلم را ممثل میکرد، هر چند که فی نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و
معصیت نداشت، چیزی که هست خدای تعالی در این پیشامد پیغمبرش را
تأدیب و
تربیت کرد تا با گامی پاک و مبرای از تمثیل
ظلم ، (تا چه رسد به خود ظلم) شایسته قدم نهادن به بساط قرب گردد.
فاستجبنا له و نجینه من الغم و کذلک نجی المؤمنین :یونس علیهالسّلام هر چند که تصریح به خواسته خود نکرد، و تنها به مسأله
توحید و
تنزیه خدا ، و
اعتراف به ظلم خود اکتفا کرد، لیکن با این کلماتش حال درونی خود را، و موقفی را که در آن قرار گرفته بیان داشت، که در معنا
درخواست نجات و عاقبت را میرساند، خدا هم
درخواست او را اجابت نموده، از اندوه و غمی که به وی روی آورده بود نجاتش بداد.
قال رب انی ظـلمت نفسی
فاغفر لی
فغفر له انه هو
الغفور الرحیم. «گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس
خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است»
این جمله اعترافی از آن حضرت موسی -علیه السلام- نزد پروردگارش است به اینکه : به نفس خود ستم کرده، چون نفس خود را به خطر انداخته بود، و از این اعتراف برمی آید که
درخواست کرده و گفته : (فاغفرلی) معنایش
مغفرت مصطلح، و
آمرزش گناه نیست، بلکه مراد از آن این است که : خدایا اثر این عمل را خنثی کن، و مرا از عواقب وخیم آن خلاص گردان، و از شر
فرعون و درباریانش نجات بده، و این معنا از آیه (و قتلت نفسا فنجیناک من الغم (به خوبی استفاده میشود
و این اعتراف به ظلم، و
درخواست مغفرت ، نظیر همان طلب
مغفرتی است که
قرآن کریم از آدم و همسرش حکایت کرده. و فرموده : قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۴، برگرفته از مقاله « استغفار از ظلم ».