اسبتاریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِسْبِتاریّه، عنوانی که در
منابع اسلامی بر فرقهای دینی - نظامی از
صلیبیان موسوم به مهمان نوازان در دوران
جنگهای صلیبی اطلاق میشد.
این کلمه معرب و مأخوذ از واژه لاتین «هُسپیتالیس۴» است و به شکلهای تحریف و تصحیف شده دیگری چون استباریه، استبالیه و همچنین ترکیب بیت الاسبتار و اخوة الاسبتاریه نیز در این منابع آمده است.
این
فرقه در نیمههای سده ۵ق/۱۱م چند سالی پیش از آغاز جنگهای صلیبی بن یان نهاده شد.
گفتهاند که در ۴۴۰ق/۱۰۴۸م یا ۴۶۳ق/۱۰۷۰م گروهی از بازرگانان آمالفی - بندری در
خلیج سالرنو ، تابع ناپل - برای یاری به زائران مسیحی
بیت المقدس و پرستاری از بیماران آنها، دیر و مهمان سرایی در آنجا با اجازه حاکم آن دیار یا خلیفه فاطمی، ساختند که کارگزاران آن راهبان فرقه بن دیکتی
فلسطین بودند و نام یحیی تعمید دهنده، و به روایتی
یوحنا قدیس مشهور اسکندریه در سده ۷م را بر گروهخود نهادند.
آنگاه که صلیبیان به فلسطین هجوم آوردند، رئیس این گروه راهبی به نام ژرار بود که حاکم
مسلمان بیتالمقدس او را بیرون رانده بود و صلیبیان به یاری او توانستند شهر را تصرف کنند. از این رو، ژرار از سران
صلیبی موقوفاتی برای این سازمان گرفت و از اطاعت
فرقه بندیکت خارج شد و با تجدید تشکیلات به فرقه مستقلی تبدیل گردید.
شاید به همین سبب بعضی از نویسندگان، تأسیس واقعی این فرقه را مقارن تصرف بیت المقدس به
دست صلیبیان میدانند .
این فرقه که در اوایل جنگهای صلیبی به مداوا و تیمار مجروحان
مسیحی میپرداخت، به سرعت به امور نظامیگری داخل شد و رمون دوپوی جانشین ژرار، حفظ امنیت راههای قلمرو صلیبیان و آماده نگاهداشتن نیرویی دائم از شهسواران منتخب افراطی و زهدگرای مسیحی برای جنگ با مسلمانان را نیز به اهداف فرقه افزود.
از این پس اینان به عنوان یکی از بزرگترین و پر نفوذترین سازمانهای دینی - نظامی مسیحی یا رهبانیت نظامی با عنوان شهسواران مهماننواز نقش مهمی در دوران دراز مدت جنگهای صلیبی در سیاست داخلی و خارجی امیرنشینهای فرنگی ومملکت لاتینی فلسطین بازی کردند.
پاپ و روحانیان و فرماندهان برجسته صلیبی نیز برای اینان که مردانی جنگجو و جانباز در اختیار آنان میگذاشتند، اهمیتی ویژه قائل بودند و امتیازاتی خاص به آنها میدادند؛ چنانکه بیشتر
روحانیان مسیحی مملکت لاتینی عُشر درآمد خود را وقف این سازمان کرده بودند و امرا و فرمانروایان صلیبی نیز اموال، املاک و اقطاعات بسیار بدانها میدادند
.
در این عصر، خاصه در فواصل جنگها که زائران جنگجو و جنگجویان موقت به سرزمینهای خود باز میگشتند، فرمانروایان صلیبی برای حفظ شهرها و دژهای خود در
شام بیشتر به اسبتاریه متکی بودند که به سبب داشتن تشکیلات سازمان یافته نظامی و دشمنی عمیق با مسلمانان، به مثابه لشکری سخت کوش و آماده نبرد کار میکردند.
با اینهمه، شهسواران اسبتاریه در عصر اوج قدرت و نفوذ خود که با ضعف مملکت لاتینی قدس مقارن بود، همچون دولتی مستقل در درون قلمرو صلیبیان به حیات خود ادامه میدادند.
نیروی ثابت نظامی، ثروت و وسعت اقطاعات و املاک سران آن،
موجب میشد تا در بسیاری از اوقات که منافع این فرقه با اهداف و منافع سیاسی دولت لاتینی تعارض مییافت، به رغم آنها سیاست متضادی با امرا و دولتهای مسلمان در پیش گیرند و معاهدات مستقلی منعقد کنند.
نفوذ آنان در این دوران تا بدانجا بود که گاه در عزل و نصب شاه قدس نیز مداخله مستقیم داشتند و در برابر سلطه عالی
کلیسا و شخص پاپ نیز گاه سر فرود نمیآوردند.
در این عصر فرقههای دینی - نظامی دیگری هم به سرعت نیرومند میشدند و دشمنی و رقابتی که از این راه میان اسبتاریه و فرقههای دیگر و هستههای اصلی جنگجویان صلیبی ایجاد میشد، گاه منافع بسیاری برای مسلمانان در هجوم به فرنگان و عقب راندن ایشان داشت.
درباره فعالیت این فرقه، اطلاعات بسیاری از انبوه منابع اسلامی و مسیحی معاصر جنگهای صلیبی و پس از آن میتوان به
دست آورد. افزون بر آن، کتابها و مقالات ویژهای از نویسندگان معاصر درباره جنگهای صلیبی و اسبتاریه منتشر شده است که گاه حاوی اشاراتی به فعالیت اینان پس از جنگهای صلیبی نیز هست؛ اما بعضی از این آثار از نگاه و تحلیلی بیطرفانه بر این موضوع تهی است، گرچه نمیتوان منکر شد که بعضی از نویسندگان و محققان معاصر آثار جامع و معتبری در این باب فراهم آوردهاند.
از میان مورخان اسلامی، ظاهراً
ابن قلانسی نخستین کسی است که از اسبتاریه به عنوان گروهی از جنگجویان صلیبی در نبرد سال ۵۵۲ق/ ۱۱۵۷م نزدیک بانیاس یاد کرده است. در این سال مسلمانان، پس از آنکه فرنگان در
حمص و
حماه به خرابی و کشتار
دست زدند، گروهی از اسبتاریه و
سواران معبد (داویه) را که به تقویت پادگان صلیبی بانیاس میرفتند، در اطراف آن دیار درهم شکستند.
از آن سوی فرمانروایان صلیبی برای محافظت از راههای مهم قلمرو خود، دژهای مهمی را به اسبتاریه دادند. چنانکه فولک فرمانروای صلیبی قدس در ۵۳۱ق/۱۱۳۷م
قلعه بیت جبرین را که بر سر راه
الخلیل و
عسقلان قرار داشت، برای حراست از راه یافا - قدس به ایشان واگذاشت و اسبتاریه با تقویت این دژ راه اصلی از ساحل مدیترانه تا پایتخت مملکت لاتینی را برای صلیبیان امن گردانیدند.
در ۵۳۶ق/۱۱۴۲م نیز رمون، کنت طرابلس قلعه بسیار مهم و استوار
حصن الاکراد یا
قلعة الحصن را که از بزرگترین مراکز صلیبیان در سواحل شمالی مملکت لاتینی بود، به اسبتاریه واگذاشت.
بدین گونه اسبتاریه نیرومند شدند و در حملات صلیبیان به قلمرو مسلمانان مستقیماً شرکت جستند؛
چنانکه در ۵۴۸ق/ ۱۱۵۳م همراه بالدوین سوم فرمانروای قدس به عسقلان هجوم بردند
و در ۵۵۲ق پس از آنکه همفری صاحب تبنین نیمی از شهر تبنین را به اسبتاریه داد، اینان در کوششهای آموری (آمالریک) اول برای تسخیر مصر سهیم شدند و تعهد کردند که اگر او پس از تسخیر مصر امتیازات ویژهای برای آنان در نظر گیرد، کمک نظامی بزرگی به او خواهند داد
شاید پیروزی لشکر مصر در ۵۵۳ق/۱۱۵۸م در عسقلان بر صلیبیان
در پی همین اتحاد و هجوم به مصر بود.
مدافعات و حملههای فیروزمند
نورالدین زنگی بر صلیبیان، اسبتاریه را در مخاطره بسیار قرار داد و بدین سبب از ۵۵۵ق/۱۱۶۰م به تجدید بنا و تقویت دژهای خود خاصه حصن الاکراد پرداختند
و با آنکه یکبار در ۵۵۸ق از آنجا بیرون آمده، نورالدین را بهتنگنا افکندند،
ولی پیروزیهای نورالدین سبب شد که تا بوهِمُند امیر
انطاکیه و شماری از امرای دیگر صلیبی بسیاری از دژهای قلمرو خود را به اسبتاریه دادند تا از آنان دفاع کنند
چه اینان از دیگر جنگجویان صلیبی در جنگ با مسلمانان پایداری بیشتری نشان میدادند، چنانکه وقتی آموری شاه قدس در ۵۵۹م به دعوت شاور وزیر مصر بر ضد
اسدالدین شیرکوه ایوبی بدان دیار لشکر کشید و کاری از پیش نبرد و به
صلح گردن نهاد، اسبتاریه که طمع در تسخیر فَرما بسته بودند، این صلح را تقبیح کردند و آموری را به تجدید لشکرکشی برانگیختند.
چند سال بعد نیز که صلیبیان به کوششهای جدیدی برای تسلط بر مصر
دست زدند و در ۵۶۳ق/۱۱۶۸م توانستند به طور مستقیم در قاهره نفوذ کنند،
اسبتاریه نقش مهمی در این حوادث داشتند.
با کوششها و تشویق ژیلبر داسایی پیشوای آنان، آموری به رغم میل باطنی خود به مصر حمله کرد و اسبتاریه خسارات سنگینی در این نبرد متحمل شدند.
در همین سالها بود که اسبتاریه بسیاری از دژهای اطراف قلمرو فرنگان را در اختیار داشتند
و در ۵۶۵ق هم آموری قلعه مهم عکا و شهر عرقه را به آنان داد.
پس از مرگ آموری در ۵۶۹ق/۱۱۷۴م، رمون، کنت طرابلس و پیشوای اسبتاریه نایب السلطنة بالدوین چهارم شد.
بالدوین که کودکی بیمار بود، اندکی بعد درگذشت و میان سران صلیبی بر سر جانشینی او اختلاف افتاد. در این ایام حصن کوکب در جنوب
دریاچه طبریه نیز از مراکز استقرار اسبتاریه بود و بدین سبب اینان در دفاع از مرکز مملکت لاتینی نقش مهمی داشتند.
چون کنت رمون بر مسند فرمانروایی قدس نشست، اسبتاریه بیش از پیش نیرومند شدند و دژهای بیشتری به
دست آوردند؛ اما چنین مینماید که روحیه جنگجویی و دشمنی شدید با مسلمانان به تدریج در آنها سستی میگرفت و طرفدار سازش و پرهیز از لشکرکشیهای پرخطر بودند.
در واقع علت این سستی را باید در ظهور قدرتی تازه نفس از مسلمانان، یعنی
ایوبیان و شخص
صلاح الدین دانست که پیروزیهای برق آسا و متوالی او فرمانروایان صلیبی را در بیمی عظیم فرو برده بود.
چنانکه در ۵۷۵ق/۱۱۷۹م در جنگ مرج عیون صلیبیان را به سختی شکست داد و گروهی از جمله فرمانده اسبتاریه را اسیر کرد.
پیش از
جنگ حِطّین در ۵۸۳ق/۱۱۸۷م صلاحالدین پسر خود الافضل را به تسخیر عکا مأمور کرد. لشکر الافضل به فرماندهی مظفرالدین کوکبوری سپاه فرنگان و اسبتاریه را درهم شکست و فرمانده اسبتاریه که از شهسواران نامدار صلیبی بود، به قتل رسید.
اما گویا اسبتاریه دوباره عکا را گرفتند؛ زیرا آوردهاند که وقتی
ریچارد شیردل وارد فلسطین شد، به عکا رفت و در آنجا مستقر شد .
جنگ بزرگ حِطّین که به پیروزی صلاحالدین و تسخیر قدس انجامید، پایههای قدرت او را سخت استوار کرد.
در این جنگ جمع کثیری از جنگجویان و سران مشهور صلیبی از جمله فرمانده اسبتاریه کشته شدند و با آنکه صلاح الدین بسیاری از اسیران را بخشید، ولی دستور داد بقیه اسبتاریه را به سبب دشمنی بسیار با مسلمانان و ضربات مهلکی که بر آنان میزدند، به قتل آورند.
گفتهاند که صلاحالدین هرگاه بر اسبتاریه
دست مییافت، ایشان را باقی نمیگذاشت.
وی پس از حطین، به طبریه تاخت و آنجا را گرفت و فرمان قتل اسرای اسبتاریه را صادر کرد و نایب خود در دمشق را نیز گفت که بر اسبتاریه ابقا نکند.
او همچنین مقر اسبتاریه در قدس را به مدرسه تبدیل کرد.
در این ایام حصن کوکب مقر اصلی اسبتاریه و انبار سلاح و ذخایر ایشان بود و از نظر نظامی چندان اهمیت داشت که فتح آنجا کلید تسخیر بسیاری از مناطق صلیبیان به شمار میرفت. صلاح الدین که پس از حطین به تسخیر شماری از دژهای مهم صلیبی پرداخته بود،
سیفالدین محمود قایماز نجمی را به تصرف
دژ کوکب فرستاد و اسبتاریه را از آنجا بیرون راند.
صلاحالدین در نامهای که به برادرش در یمن نوشت، دژ کوکب را مرکز و دارالکفر اسبتاریه خواند.
از این رو اسبتاریه بهرغم قدرت و سطوت، در این عصر نمودی نداشتند و بیشتر در
دسته بن
دیهای خود صلیبیان شرکت میجستند.
اینان در واقع هیچ گاه به طور کامل مطیع فرمانروایان و رؤسای مسیحی نبودند و بیشتر هم پیمان به شمار میرفتند، نه تابع آنان
از این رو، وقتی بوهمند انطاکیه را تسخیر کرد، اسبتاریه که طرفدار رمون روپن، مدعی سلطنت قدس، بودند، ارگ انطاکیه را گرفته، به او ندادند و حتی نایب السلطنه قدس را به
دست اسماعیلیه ترور کردند.
در ۵۹۳ق/۱۱۹۷م نیز در قضیه انتخاب جانشین هانری دُ شامپیون مداخله کردند و جانب کسی را گرفتند که ثروت بیشتری داشت
از همین روست که آنها را به اسماعیلیه شام مانند کردهاند که جز نفع خود نمیطلبیدند.
اینان در این روزگار بیشتر با سایر
فرقههای صلیبی در رقابت و نزاع بودند
و ترجیح میدادند که با مسلمانان صلح کنند.
==در تاریخ ۵۹۹ هجری قمری=====درخواست صلح با مسلمانان===
چنانکه در ۵۹۹ق
فرقه سواران معبد را واداشتندکه میان آنها و الملک المنصور برای
صلح وساطت کنند
و پس از آنکه الملک المنصور اسبتاریه حصن الاکراد و مرقب را در هم شکست، آنها صلح خواستند
و گویا باز کار به صلح انجامید، زیرا گفتهاند که در ۶۰۱ق/۱۲۰۵م اسبتاریه صلح را شکستند و حماه را به باد غارت دادند
و الملک الظاهر ایوبی سلطان حلب نیز به
قلعه مرقب هجوم آورد.
با اینهمه، در ۶۲۷ق/۱۲۳۰م نیز میان
صلاح الدین شیرکوه ، امیر ایوبی مصر با فرنگان صلح شد و سیمون فرستاده اسبتاریه مأمور ابلاغ این خبر به اشرف ایوبی گردید و ۳ سال بعد نیز همو واسطه صلح میان سواران معبد و الملک العزیز سلطان حلب بود.
در همین سالها لئون دوم پادشاه ارمنستان در ازای خدمات اسبتاریه، سلوکیه را به آنها داد، ولی اسبتاریه از بیم فرو افتادن در نزاعهای داخلی ارمنستان آن را فروختند.
درباره روابط
اسماعیلیان شام و اسبتاریه که آن دو را به هم تشبیه کردهاند، مآخذ حاکی از آن است که اسماعیلیه
دست کم در دورهای که قدرت فرمانروایان مسلمان بقای آنها را تهدید میکرد، با اسبتاریه روابط نیکو داشتند و حتی بدانها خراج میدادند و به دستور آنها مخالفانشان را از میان برمیداشتند. چنانکه رمون، شاهزاده صلیبی و آلبرت، بطریق قدس را که از مخالفان اسبتاریه بودند، به قتل رساندند.
نیز گفتهاند بدان سبب که اسبتاریه حصن الاکراد و مرقب بر قلاع اسماعیلیه میان حماه و طرابلس مشرف بودند، اسماعیلیان برای حفظ راههای ارتباطی خود به آنان خراج میدادند.
به هر حال در ۶۲۵ق/۱۲۲۸م که فردریک از آلمان به فلسطین آمد و
دست به حمله به قلمرو مسلمانان گشود، اسبتاریه چندان با او موافق نبودند
در ۶۳۱ق نزاع شدید میان اسبتاریه و سواران معبد و سایر امرای صلیبی و فردریک باعث
تشتت صلیبیان شد ، و هر یک از آنان به رغم مخالفت گروههای دیگر عهدنامههایی با مسلمانان تنظیم میکردند،
چنانکه در ۶۳۷ق/۱۲۳۹م که میان صلیبیان و دمشق صلح شد، اسبتاریه به مخالفت برخاستند
در این ایام نزاع برخی ایوبیان فرصتی به صلیبیان داد تا قلمرو خود را گسترش دهند، ولی نزاع میان لوئی فیلیپ امپراتور فرانسه و اسبتاریه و سواران معبد مانع پیشروی آنها شد.
==در تاریخ ۶۴۲ هجری قمری=====همدستی با امرای ایوبی بر علیه خوارزمیان===
با اینهمه، در ۶۴۲ق/۱۲۴۴م اسبتاریه با بعضی از امرای ایوبی همداستان شدند و با مصریان و خوارزمیان به جنگ پرداختند، ولی شکست خوردند و فرمانده ایشان نیز اسیر شد.
در ۶۴۷ق/۱۲۵۰م هم جنگ بزرگی میان مصریان و صلیبیان در کنار بحر اشموم درگرفت که آن را از نبردهای بزرگ صلیبی خواندهاند.
در این نبرد بر اسبتاریه ضربات خرد کنندهای وارد شد و یکی از امرای بزرگ آنان کشته شد.
افزون بر آن کشمکش میان ونیزیان و دیگر بازرگانان اروپایی موجب
دسته بندیهای داخلی میان صلیبیان و ضعف آنها میشد.
چنانکه گفتهاند در سالهای ۶۵۴-۶۵۶ق/۱۲۵۶- ۱۲۵۸م فرقهها و گروههای اصلی مملکت لاتینی مانند اسبتاریه و سواران معبد هر یک در این کشمکش جانب گروهی را گرفته، به نزاع پرداختند .
در عصر ممالیک، بیشترین روایات درباره روابط اسبتاریه با مسلمانان مربوط به عصر سلطان الظاهر بیبرس است. چه از اواخر عصر ایوبیان و داستان
شجرة الدر و ایبک تا برآمدن بیبرس، نابسامانی اوضاع داخلی مصر و شام، و کشمکش ایوبیان مانع از ادامه مقابله جدی مسلمانان با فرنگان شده است، و مورخان نیز کمتر از جنگهای پراکنده این عصر یاد کردهاند.
بیبرس چون به تخت نشست (۶۵۸ق/ ۱۲۶۰م) بی درنگ به جنگ پرداخت و به القرین که از دژهای اسبتاریه بود، هجوم برد و پس از جنگی سخت آنان را به تسلیم واداشت.
بیبرس پس از آن مدتی را به بازگرفتن بعضی از شهرهای شام از بقایای ایوبیان، و نبرد با مغولان سپری کرد.
به نظر میرسد که او در همین دوران بنا بر مقتضیات سیاسی، گاه به صلح با صلیبیان تن در میداد تا بتواند اوضاع را به نفع خود سامان دهد.
با اینهمه، پس از چندی دوباره به صلیبیان پرداخت و از ۶۶۴ق/۱۲۶۶م حملات مداوم و سنگینی را بر ضد اسبتاریه و صلیبیان تدارک دید.
در همین سال صفد را گرفت و اسبتاریه و سواران معبد آنجا را به انتقام کشتاری که از مسلمانان میکردند، گردن زد.
در ۶۶۵ق/۱۲۶۷م صلیبیانی که از قبرس به شام آمده بودند، به شهر طبریه حمله کردند،
اما سپاه بیبرس آنان را به سختی شکست داد و اسبتاریه نیز در این جنگ خسارات بسیار دیدند
در همین سال میان بیبرس و اسبتاریه حصنالاکراد و مرقب و عکا و بلاد ساحلی برای ۱۰ سال متوالی صلح شد. از این صلح نامه بر میآید که اسبتاریه شاخههای متعدد داشتند که هرکدامدر دژهایخودبا فرماندهینسبتاًمستقلیمیزیستند.
در ۶۶۹ق بیبرس دوباره به القرین هجوم برد و اسبتاریه را بیرون راند
در پی این پیروزیها، اسبتاریه کسانی را به صلح نزد بیبرس فرستادند.
شروط وی برای قبول صلح جالب توجه، و حاکی از تسلط او بر اوضاع است. مطابق این معاهده مقرر شد که اسبتاریه از اقطاعات خود در حماهو بلاد ابوقبیسو قلمرو اسماعیلیه
دستبردارندو هرگاه بیبرسبخواهد، بتواندصلحرافسخکند.
در همین سال بیبرس فرصتی یافت و سرانجام حصن الاکراد را که سالها در
دست اسبتاریه بود، تصرف کرد. اسبتاریه آنجا سپس به طرابلس رفتند.
روایت قلقشندی
حاکی از صلحدیگریاست که در همینایاممیان بیبرسو پسرش الملکالسعید برکه با فرمانده اسبتاریه منعقد شد.
بر اساس این صلح مقرر گردید که اسبتاریه فقط انطرطوس و مرقب را در
دست داشته، از دیگر حقوق خود در بلاد
اسلام صرف نظر کنند و مرقب و اموال و درآمد آنجا هم میان بیبرس و اسبتاریه تقسیم شود و آنان به تجدید عمارت آنجا نپردازند.
به هرحال، بیبرس توانست اتحاد مصر و شام را دوباره برقرار کند
و میان سالهای ۶۵۸ -۶۷۶ق براثر سلسله حملاتی که به دژهای صلیبیان و خاصه مراکز فرماندهی فرقههای نظامی اسبتاریه و توتونی انجام داد .
افزون بر آنچه گذشت، بعضی از شهرها و دژهای آنان چون ارسوف و نیز دژهای اسماعیلیان چون مصیاف، قدموس، کهف و خوابی را تصرف کرد.
در عصر
سلطان قلاوون (۶۷۸ - ۶۸۹ق/۱۲۷۹-۱۲۹۰م) نیز نخست میان او و اسبتاریه معاهده صلحی ۱۰ ساله منعقد شد
و در ۶۸۲ق/۱۲۸۳م این صلح دوباره تأیید شد.
آوردهاند که قلاوون در ۶۸۴ق قلعه بسیار مهم مرقب و سپس دژهای مَرَقیّه و بلنیاس را از اسبتاریه گرفت و در ۶۸۸ق قلعه یحمور را فتح کرد.
قلاوون اندکی بعد درگذشت
جانشین او الملک الاشرف خلیل بلافاصله لشکر به تسخیر عکا برد و پس از جنگی شدید اسبتاریه و سواران معبد چارهای جز تسلیم نیافتند و عکا فتح شد (۶۹۰ق).
در پی آن الملک الاشرف شهرهای صور، عتلیت، صیدا، بیروت و حیفا را تصرف کرد
و بقایای اسبتاریه به قبرس کوچیدند
و دژ کولوسی در لیماسول قبرس به مقر فرماندهی اسبتاریه تبدیل شد؛ سپس بقیه اسبتاریه در رودس جای گرفتند.
ب بدینگونه، جنگهای صلیبی با سقوط آخرین دژ صلیبیان در سوریه خاتمه یافت،
ولی اسبتاریه
دست از کار برنداشتند و در مراکز دیگری به فعالیت پرداختند و از این پس به شهسواران رودس مشهور شدند
و برای روابط ممالیک و اسبتاریه
اسبتاریه از پایگاههای جدید خود همچنان به سواحل مصر و شام هجوم میبردند.
gt;/span
در ۷۷۶ق/۱۳۷۴م ازمیر را گرفتند و در پی تسخیر یونان بودند.
در ۸۱۸ق/۱۴۱۵م عثمانیان آنها را از ازمیر راندند
اسبتاریه
بندر هالیکارناسوس صغیر را در برابر دژ خود در کوس به مرکز و مقر خویش در خشکی به جای ازمیر تبدیل کردند.
در ۸۴۶ق/۱۴۴۲م سلطان الظاهر سیفالدین خوشقدم ناوگانی به جنگ با اسبتاریه در رودس فرستاد، اما چون توفیقی نیافت، یکی از مراکز ساحلی آنان، یعنی حصنالاشهب در ساحل آسیای صغیر را گرفت و ویران کرد.
در ۸۴۸ق نیز الظاهر به رودس حمله برد و جنگی سخت درگرفت و چون راه به جایی نبرد، بازگشت.
در ۸۵۹ق/۱۴۵۵م
عثمانیان به رودس هجوم بردند و در برابر دژهای استوار اسبتاریه ناکام ماندند و ۲۵ سال بعد نیز در تلاش مجدد کاری از پیش نبردند.
در ۹۲۹ق/۱۵۲۲م سلطان سلیم اول سرانجام آنجا را گرفت
نزدیک بود که اسبتاریه را به کلی نابود کند که شارل پنجم
جزیره مالت را به آنان داد و اسبتاریه به ناچار از مستملکات خود در دریای اژه
دست برداشتند و به مالت کوچیدند و مرکز جدیدی تأسیس کردند
و از این پس به فرقه مالت مشهور شدند و تاکنون دوام دارند (درباره اسبتاریه رودس)
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) ابن تغری بردی، النجوم.
(۳) ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۹۷۶م.
(۴) ابن خلدون، العبر.
(۵) ابن شداد، یوسف، النوادر السلطانیة، به کوشش جمال شیال، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۶) ابن فرات، محمد، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
(۷) ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، به کوشش آمدرز، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۸) ابن کثیر، البدایة.
(۹) ابن نظیف، محمد، التاریخ المنصوری، به کوشش ابوالعید دودو، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۰) ابن واصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمالالدین شیال، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۱۱) ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، به کوشش احمد بیسومی، دمشق، ۱۹۹۱م.
(۱۲) اسمیل، ر س، فن الحرب عندالصلیبیین، ترجمه محمد ولید جلاد، دمشق، ۱۹۸۵م.
(۱۳) بستانی، دائرة المعارف.
(۱۴) بیبرس منصوری، مختار الاخبار، به کوشش عبدالحمید صالح حمدان، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
(۱۵) حتی، فیلیپ، تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، ترجمه کمال یازجی، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۱۶) حماده، محمدماهر، وثائق الحروب الصلیبیة، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۷) رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر کاشف، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۸) زیاده، محمد مصطفی، تعلیقات بر السلوک (هم، مقریزی).
(۱۹) عروسی مطوی، محمد، الحروب الصلیبیة، تونس، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
(۲۰) عمادالدین کاتب، محمد، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به کوشش محمد محمود صبح، قاهره، دارالقومیة للطباعة و النشر.
(۲۱) عینی، محمود، عقدالجمان، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۲) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۲۳) مصطفی، شاکر، «فلسطین مابین العهدین الفاطمی و الایوبی»، موسوعه خاص، ج ۲.
(۲۴) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۲۵) موسوعه عام.
(۲۶) مولر وینر، ولفگانگ، القلاع ایام الحروب الصلیبیة، ترجمه محمد ولید جلاد، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۷) یوسف، جوزف نسیم، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیة الاولی، اسکندریه، ۱۹۸۹م.
(۲۸) یوسف، جوزف نسیم، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام، اسکندریه، ۱۹۸۹م.
(۲۹) هاردویک، NN، X ایالات صلیبی، ۱۱۹۲-۱۲۴۳ نفر، تاریخ جنگ های صلیبی، اد K M Setton، لندن، سال ۱۹۶۹، جلد II.
(۳۰) لوترل، A، X در رودز، ۱۳۰۶-۱۴۲۱ N، همان، ۱۹۷۵، ج III.
(۳۱) دایره المعارف جدید کاتولیک، سان فرانسیسکو، ۱۹۶۶، نقاش، S، X جنگهای صلیبی سوم: اورژانس Lionhearted و فیلیپ آگوستوس N، تاریخچه جنگهای صلیبی، ریچارد M K Setton، لندن، ۱۹۶۹، ج II، ID، X جنگهای صلیبی به Theobald از شامپاین و ریچارد کرن، ۱۲۳۹-۱۲۴۱ N، همانجا.
(۳۲)) رسی، E، X Hospitallers در رودز، ۱۴۲۱-۱۵۲۳ N، همانجا، سال ۱۹۷۵، جلد III.
(۳۳) اسمیل، RC، صلیبیون در سوریه و سرزمین مقدس، لندن، ۱۹۷۳.
(۳۴) استریر، JR، X جنگ های صلیبی لوئی نهم N، تاریخچه جنگهای صلیبی، اد K M Setton، ۱۹۶۹، ج II.
(۳۵) وان کلو، توریم C، X جنگهای صلیبی فردریک دوم N، همانجا.
(۳۶) زیاده، MM X سلاطین مملوک، ۱۲۹۱-۱۵۱۷ N، همانجا، ۱۹۷۵، جلد III.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسبتاریه»،ج۸، ص۳۲۸۲.