• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اساطیر و قرآن (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کافران در دوران بعثت، قرآن را اساطیر خوانده، خداوند متعال نیز به آن‌ها هشدار می‌دهد. اساطیر تلقی‌کنندگان قرآن، در قیامت خوار و رسوا شده، هنگام مشاهده عذاب الهی، اظهار پشیمانی، و تقاضای بازگشت به دنیا می‌کردند.



کافران در عصر بعثت، قرآن را اساطیر خواندند:

• «وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ پاره‌اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا مى‌دهند؛ ولى بر دل‌هاى آنان پرده‌ها افکنده‌ايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگينى قرار داده‌ايم. و (آنها به‌قدرى لجوج‌اند که) اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببينند، ايمان نمى‌آورند؛ تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‌آيند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‌گويند: «اين‌ها فقط افسانه‌هاى پيشينيان است!».

۱.۱ - مراد از آیه

(اکنه) جمع (کن) بکسر کاف، به معناى چادر و پرده‌اى است که در آن چیزى را پنهان و پوشیده مى‌دارند، و (وقر) به معناى سنگینى گوش است، و (اساطیر) جمع اسطوره و بنا بر آنچه از مبرد نقل شده به معناى دروغ و خدعه است؛ و گویا ریشه این لغت سطر بوده که به معناى صفى از نوشته و یا از درخت و یا از انسان است، آنگاه در مجموعه و منظومه‌اى از اخبار کاذب غلبه استعمال پیدا کرده است.
ظاهر سیاق اقتضا مى‌کرد که بدون ذکر کفار بفرماید: (یقولون ان هذا الا اساطیر الاولین) شاید جهت اینکه نام گوینده (کفار) را اظهار کرد و فرمود: (یقول الذین کفروا) این باشد که خواست بفهماند چه چیز آنان را بر این داشت که چنین نسبت ناروایى به قرآن دهند.

۱.۱.۱ - نکته

از این‌که مشرکان و کافران، در نفی و انکار قرآن و وعده معاد، آن‌ها را اساطیر پیشینیان قلمداد می‌کردند، استفاده می‌شود که آن‌ها اساطیر را اموری موهوم و غیر واقعی می‌دانسته‌اند.

• «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ؛ و هنگامى که آيات ما بر آنها خوانده مى‌شود، مى‌گويند: «شنيديم؛ (چيز مهمى نيست؛) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را مى‌گوييم؛ اينها همان افسانه‌هاى پيشينيان است!» (ولى دروغ مى‌گويند، و هرگز مثل آن را نمى‌آورند.)».

۱.۲ - بیان آیه

در آیه نخست مى‌گوید: (هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده شود مى‌گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمى نیست) اگر بخواهیم مثل آن را مى‌گوییم)! (و اذا تتلى علیهم ایاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا).
(اینها که محتواى مهمى ندارد، همان افسانه‌هاى پیشینیان است)! (ان هذا الا اساطیر الاولین). این سخن را در حالى مى‌گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند، آنها به‌خوبى مى‌دانستند که توانایى بر معارضه با قرآن ندارند، ولى از روى تعصب و کینه‌توزى و یا براى اغفال مردم مى‌گفتند این آیات مهم نیست ما هم مثل آن را مى‌توانیم بیاوریم؛ اما هیچ‌گاه نیاوردند، این یکى از منطقه‌اى نادرستشان بود که با ادعاهاى تو خالى و بى‌اساس مانند همه جباران تاریخ - سعى داشتند کاخ قدرتشان را چند روزى برپا دارند.

• «وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‌گويند: «اين‌ها (وحى الهى نيست؛) همان افسانه‌هاى دروغين پيشينيان است!».

۱.۳ - تفسیر آیه

راغب در مفردات مى‌گوید (سطر)، هم به فتحه سین و سکون طاء و هم به فتحه هر دو استعمال مى‌شود که هم در کتابت و نوشته به ردیف و هم در درختان کاشته شده به ردیف، و هم در مردمى که به ردیف ایستاده باشند، به‌کار مى‌رود، و جمع آن اسطر و سطور و اسطار مى‌آید.

۱.۳.۱ - مراد از اساطیر

اما در مورد کلمه (اساطیر) در آیه مورد بحث، مبرد گفته: جمع (اسطوره) است؛ مانند کلمه اراجیح که جمع ارجوحه و اثافى که جمع اثفیه و احادیث که جمع احدوثه است، و اساطیر الاولین به معناى نوشته‌هایى از دروغ و خرافات است که اهلش به خیال خود آن را مقدس ‌مى‌شمرده‌اند؛ هم‌چنان که خدای تعالی بدان اشاره نموده و در نقل کلام کفار فرموده که: درباره قرآن گفتند: (اساطیر الاولین اکتتبها فهى تملى علیه بکرة و اصیلا) این بود کلام مبرد، و غیر او گفته‌اند: اساطیر جمع اسطار است، که گفتیم (اسطار هم) جمع سطر است، و بنا به گفته آنان کلمه مذکور جمع الجمع خواهد بود.

۱.۳.۲ - مراد از جمله و اذا قیل لهم...

و در جمله (و اذا قیل لهم ما ذا انزل ربکم) ممکن است قائل این پرسش بعضى از مؤمنین بوده باشند که از کفار این سؤال را کرده بودند، تا آنان را امتحان کنند، و نظریه آنان را درباره دعوت نبوى استفهام نمایند، و ممکن هم هست گوینده آن بعضى از مشرکین بوده باشند، که به منظور تقلید در آوردن و استهزا مؤمنین، این سؤال را از یک‌دیگر کرده باشند، و ممکن هم هست شخص متحیرى که راستى در حقانیت این دعوت شک داشته، این سؤال را کرده باشد، و آیه بعدى و هم‌چنین آیه (و قیل للذین اتقوا ما ذا انزل ربکم) یکى از دو وجه اخیر را تأیید مى‌کند.

۱.۳.۳ - مراد از اساطیر الاولین

(قالوا اساطیر الاولین)، یعنى این چیزى که از آن پرسش مى‌شود، اکاذیب و خرافاتى است که گذشتگان نوشته و ثبت کرده و براى آیندگان باقى گذاشته‌اند، که لازمه این پاسخ این است که این قرآن از ناحیه خداى سبحان نازل نشده باشد.

• «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْمًا وَزُورًا؛ و کافران گفتند: «اين فقط دروغى است که او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين کار يارى داده‌اند.» آنها (با اين سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتکب شدند».

۱.۳ - تفسیر آیه

این آیه به تحلیل‌هاى کفار و یا صحیح‌تر بهانه‌جویی‌هاى آنها، در برابر دعوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرداخته چنین می‌گوید: کافران گفتند: این فقط دروغى است که او ساخته و پرداخته است، و گروهى نیز او را بر این کار یارى داده‌اند! (و قال الذین کفروا ان هذا الا افک افتراه و اعانه علیه قوم آخرون).
در واقع آنها براى اینکه شانه از زیر بار حق خالى کنند - همانند همه کسانى که در طول تاریخ تصمیم به مخالفت رهبران الهى داشتند - نخست او را متهم به افترا و دروغ‌گویى کردند و مخصوصا براى اینکه قرآن را تحقیر کنند از کلمه (هذا) (این) استفاده کردند.

سپس براى اینکه اثبات کنند او به‌تنهایى قادر بر آوردن چنین سخنانى نیست؛ زیرا آوردن چنین سخنان پرمحتوایى هر چه باشد نیاز به قدرت علمى فراوانى دارد، و آنها مایل نبودند این را بپذیرند و نیز براى اینکه بگویند این یک برنامه ریشه‌دار و حساب شده است گفتند: او در این کار تنها نبوده؛ بلکه جمعى وى را یارى کرده‌اند، و حتما توطئه‌اى در کار است و باید در مقابل آن ایستاد!
بعضى از مفسران گفته‌اند منظور از قوم آخرون (گروهى دیگر) جماعتى از یهود بودند، و بعضى گفته‌اند منظور آنها سه نفر از اهل کتاب به نام عداس و یسار و حبر (یا جبر) بوده.
به هر حال چون این قبیل مطالب در میان مشرکان مکه وجود نداشت، و بخشى از آن مانند سرگذشت پیامبران پیشین نزد یهود و اهل کتاب بود آنها ناچار بودند در این تهمت پاى خود اهل کتاب را نیز به میان کشند، تا موج اعجاب مردم را از شنیدن این آیات فرو بنشانند.
ولى قرآن در جواب آنها فقط یک جمله میگوید و آن اینکه: (آنها با این سخن خود مرتکب ظلم و هم دروغ و باطل شدند (فقد جائوا ظلما و زورا).
(ظلم) از این نظر که مردى امین و پاک و راستگو همچون پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را متهم به دروغ و افترا بر خدا با هم‌دستى جمعى از اهل کتاب کردند، و به مردم و خود نیز ستم نمودند، و دروغ و باطل از این نظر که سخن آنها کاملا بى اساس بود، زیرا بارها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنها را دعوت به آوردن سوره‌ها و آیاتى همچون قرآن کرده بود و آنها در برابر این تحدی عاجز و ناتوان شده بودند. این خود نشان می‌داد که این آیات ساخته مغز بشر نیست چراکه اگر چنین بود آنها نیز مى‌توانستند با کمک گرفتن از جماعت یهود و اهل کتاب نظیر آن را بیاورند، بنابراین عجزشان دلیل بر دروغشان و دروغشان دلیل بر ظلمشان است.
بنابراین جمله کوتاه (فقد جائوا ظلما و زورا) پاسخى است رسا و گویا در برابر ادعاهاى بى‌اساس آنان.
واژه (زور) (بر وزن کور) در اصل از (زور) (بر وزن غور) به معنى قسمت بالاى سینه، گرفته شده، سپس به هر چیز که از حد وسط متمایل شود، اطلاق گردیده و از آنجا که دروغ از حق منحرف شده و به باطل گراییده به آن زور می‌گویند.
• «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا؛ و گفتند: «اين همان افسانه‌هاى پيشينيان است که وى آن را رونويس کرده، و هر صبح و شام بر او املا مى‌شود».

۱.۱ - مراد از آیه

این آیه به یکى دیگر از تحلیل‌هاى انحرافى و بهانه‌هاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته، می‌گوید: (آنها گفتند این همان افسانه‌هاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده)! (و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها).
او در واقع از خود چیزى ندارد، نه علم و دانشى و نه ابتکارى، تا چه رسد به وحی و نبوت، او از جمعى کمک گرفته و مشتى از افسانه‌هاى کهن را گردآورى نموده و نام آن را وحى و کتاب آسمانی گذارده است.
او براى رسیدن به این مقصد، همه روز از دیگران بهره‌گیرى می‌کند (و این کلمات هر صبح و شام بر او املا می‌شود)! (فهى تملى علیه بکرة و اصیلا).
او در مواقعى که مردم کمتر در صحنه حضور دارند؛ یعنى به هنگام صبح و هنگام شام براى منظور خود کمک مى‌گیرد.
این سخن در حقیقت تفسیر و توضیحى است بر تهمت‌هایى که در آیه قبل از آنها نقل شده بود.
آنها در این چند جمله کوتاه مى‌خواستند، چند نقطه ضعف بر قرآن تحمیل کنند:
نخست اینکه قرآن مطلقا مطلب تازه‌اى ندارد و مشتى از افسانه‌هاى پیشین است!
دیگر اینکه پیامبر اسلام حتى یک روز بدون کمک دیگران نمى‌تواند به کار خود ادامه دهد، باید صبح و شام مطالب را بر او املا کنند و او بنویسد.
و دیگر اینکه او خواندن و نوشتن را می‌داند، و اگر می‌گوید درس ‌نخوانده‌ام این هم سخن خلافى است!
در واقع آنها با این دروغ‌ها و تهمت‌هاى واضح مى‌خواستند مردم را از گرد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پراکنده کنند؛ در حالى که تمام کسانى که عقل داشتند و در آن جامعه مدتى زندگى کرده بودند به‌خوبى می‌دانستند پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) نزد کسى درس نخوانده بود، به‌علاوه با جمعیت یهود و اهل کتاب سر و کارى نداشت، و اگر همه روز صبح و شام از دیگران الهام می‌گرفت، چگونه ممکن بود بر کسى مخفى شود؟ از این گذشته آیات قرآن در سفر و حضر در میان جمع و در تنهایى و در همه حال بر او نازل می‌شد.


اساطیر تلقی‌کنندگان قرآن هنگام مشاهده عذاب الهی، اظهار پشیمانی و تقاضای بازگشت به دنیا می‌کردند:
• «وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ پاره‌اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا مى‌دهند؛ ولى بر دل‌هاى آنان پرده‌ها افکنده‌ايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگينى قرار داده‌ايم. و (آنها به‌قدرى لجوج‌اند که) اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببينند، ايمان نمى‌آورند؛ تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‌آيند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‌گويند: «اين‌ها فقط افسانه‌هاى پيشينيان است!».
• «وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ کاش (حال آنها را) هنگامى که در برابر آتش (دوزخ) ايستاده‌اند، ببينى! مى‌گويند: اى کاش (بار ديگر، به دنیا) بازگردانده مى‌شديم، و آيات پروردگارمان را تکذيب نمى‌کرديم، و از مؤمنان مى‌بوديم!».

۱.۱ - مراد از آیه

در این آیات صحنه‌اى از نتایج اعمال آنها مجسم گردیده است تا بدانند چه سرنوشت شومى در پیش دارند و بیدار شوند یا لااقل وضع آنها عبرتى براى دیگران گردد!
نخست مى‌گوید: (اگر حال آنها را به هنگامى که در روز رستاخیز در برابر آتش دوزخ قرار گرفته‌اند ببینى، تصدیق خواهى کرد که به چه عاقبت دردناکى گرفتار شده‌اند) (و لو ترى اذ وقفوا على النار...).
آنها در آن حالت چنان منقلب مى‌شوند که فریاد برمى‌کشند: اى کاش براى نجات از این سرنوشت شوم، و جبران کارهاى زشت گذشته، بار دیگر به دنیا باز مى‌گشتیم‌، و در آنجا آیات پروردگار خود را تکذیب نمى‌کردیم و در صف مؤمنان قرار مى‌گرفتیم.


خداوند به اساطیر خوانندگان قرآن هشدار داد:
• «وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‌گويند: «اين‌ها (وحی الهی نيست؛) همان افسانه‌هاى دروغين پيشينيان است!».
• «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ؛ کسانى که قبل از ايشان بودند (نيز) از اين توطئه‌ها داشتند؛ ولى خداوند به سراغ شالوده (زندگى) آنها رفت؛ و آن را از اساس ويران کرد؛ و سقف از بالا بر سرشان فرو ريخت؛ و عذاب (الهى) از آن جايى که نمى‌دانستند به سراغشان آمد!».

۱.۳ - تفسیر آیه

اتیان خدای تعالی بنیان ایشان را (از قواعد) به معنای این است که امر او بعد از آنکه حاضر نبوده حاضر شود، و این تعبیر در کلام عرب شایع است، و (خرور سقف) به معنای سقوط و فرو ریختن آن است.
و ظاهرا آن‌طور که سیاق اشعار دارد جمله (فاتی الله بنیانهم من القواعد فخر علیهم السقف من فوقهم) کنایه است از ابطال کید و افساد مکر ایشان از راهی که خود آنان انتظارش را نداشتند، مثل کسی که می‌ترسد از جلو او را بزنند، و همه حواسش جمع پیش رویش است، ناگهان دشمن از پشت سر بر او وارد می‌شود، خداوند هم بنیان مکر ایشان را از پایه منهدم می‌کند، در حالی که آنان حواسشان جمع بالای سر و ناحیه سقف است، ناگهان بینند که سقف بر سرشان فرو ریخت؛ اما نه اینکه سقف را خراب کرده باشند؛ بلکه پایه را از زیر سقف بکشند.
بنابراین جمله (فاتیهم العذاب من حیث لا یشعرون) عطف تفسیری برای جمله (فاتی الله بنیانهم...) است و مقصود از عذاب دنیوی است. و در آیه شریفه مشرکین را که با خدا و رسول مکر می‌کرده‌اند، تهدید نموده، خاطرنشان می‌سازد که خدا با مکرکنندگان قبل از ایشان چه معامله‌ای کرده است، و بر سر امت‌های مستکبر گذشته چه آورده و چگونه مکر ایشان را به خود آنان برگردانیده است.


اساطیر قلمدادکنندگان قرآن در قیامت خوار و رسوا می‌شوند:
• «وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‌گويند: «اين‌ها (وحى الهى نيست؛) همان افسانه‌هاى دروغين پيشينيان است!».
• «ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَآئِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالْسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ؛ سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا مى‌سازد؛ و مى‌گويد: «شريکانى که شما براى من ساختيد، و به‌خاطر آنها با ديگران دشمنی مى‌کرديد، کجا هستيد؟!» (در اين هنگام،) کسانى که به آنها علم داده شده، مى‌گويند: «رسوايى و بدبختى، امروز بر کافران است!».

۱.۲ - بیان آیه

کلمه (یخزیهم) از (خزی) است و آن بنا بر آنچه که راغب ذکر کرده، ذلت و خواری است که صاحبش از دارا بودن آن شرمنده شود، و کلمه (تشاقون) از (شاقه) و آن از ماده شقق است که در لغت به معنای قطع و جدا کردن مقداری از هر چیز است، و اصطلاحاً به معنای مخاصمه و دشمنی و اختلاف کسی است که نباید اختلاف کند و باید دوستی و اتفاق بنماید، پس مشاقه مشرکین در شرکائشان به معنای اختلاف آنان با اهل توحید است، با اینکه امت واحدی هستند که خدا همگی‌شان را بر فطرت توحید و دین حق خلق کرده و این مشاقه‌کنندگان با مؤمنین، مخاصمه می‌کنند و خود را از ایشان جدا می‌سازند؛ و معنای آیه این است که خدای سبحان به‌زودی در روز قیامت ایشان را به عذاب شرم‌آور مبتلا نموده، از ایشان می‌پرسد: پس کجایند آن شریکان من که بر سر آنها با اهل حق دشمنی می‌کردید و در دین فطرت اختلاف می‌انداختید؟


۱. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۷۲، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. انفال/سوره۸، آیه۳۱.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۵۲.    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۳۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۳۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۴.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۱۹.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۰.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۱.    
۱۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۱.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۲.    
۱۵. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۲۷.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۰۰.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۲۶.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۱. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۲۷.    
۲۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۹ ۳۴۰، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۸۴، برگرفته از مقاله «اساطیر و قرآن».    


رده‌های این صفحه : اساطیر | قیامت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار