ازدواج امام علی و حضرت فاطمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ازدواج حضرت علی (علیهالسلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) یکی از رویدادهای مهم
تاریخ اسلام است، چرا که نسل
امامان معصوم (علیهمالسلام) ثمره این ازدواج است.
بنا بر گزارشهای تاریخی
و روایی این ازدواج در سال دوم یا سال سوم هجرت انجام شده، اما در مورد روز
و ماه آن اختلافنظر هست؛ بنا بر برخی نقلها این پیوند در روز اول
ماه ذی الحجه واقع شده
و در تقویم جمهوری
اسلامی این روز به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است. پیش از
امام علی (علیهالسلام)،
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) خواستگاران زیادی داشت که همه آنها را
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رد کردند
و مطابق روایات نقل شده در کتب
شیعه و اهل سنت پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) به امر الهی، دخترش را به ازدواج حضرت علی (
علیه
السلام) درآورد
و خودش خطبه آنها را خواند.
و طبق برخی روایات این پیوند قبل از اینکه در زمین بسته شود در آسمانها بسته شده بود. بنا بر نقل مشهور
مهریه حضرت زهرا (
سلام
اللهعلیها) ۵۰۰
درهم بوده که
مهرالسنه خوانده میشود
و در شب ازدواج، مردم
مدینه اطعام شدند.
فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) به سن ۹ سالگی رسیده بود، بانویی که با وجود سن کم خویش، از بهره هوشی
و عقل کاملی برخوردار بود
و از جنبه ظاهر هم به نحوی بود که، او را «انسیۀ حوراء»؛ «انسانی که شبیه
حوریان بهشتی است» میخوانند.
همین فضائل بود که ایشان را از سایر زنان
و دختران عرب، متمایز میساخت. زمان آن رسیده بود که ایشان، پس از سپری کردن نیمی از عمرش در خانه وحی، به خانه شوهر خویش برود.
در تاریخ ازدواج
امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (
سلام
اللهعلیها) اختلاف است
و کسی که قدیمیترین تاریخ را نقل کرده،
یعقوبی میباشد که نوشته است:
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو ماه پس از ورود به
مدینه حضرت زهرا (
سلام
اللهعلیها) را به تزویج حضرت علی (
علیه
السّلام) در آورد، این در حالی بود که گروهی از
مهاجرین وی را از
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)
خواستگاری کرده بودند
و هنگامی که
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) وی را به حضرت علی (
علیه
السّلام) تزویج کرد، گله کردند
و آن حضرت فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه
خدا او را به علی تزویج کرد.»
کلینی در
روضه کافی با سندی از
سعید بن مسیب نقل میکند که در مورد هجرت گفت: به
علی بن حسین (علیهالسّلام) گفتم: چه وقت
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) حضرت فاطمه (
سلام
اللهعلیها) را به حضرت علی (
علیه
السّلام) تزویج کرد؟ فرمود: یک سال پس از هجرت به مدینه
و در آن هنگام فاطمه نه ساله بود.
این قول با آنچه که
طبری از
واقدی با استناد به
امام باقر (علیهالسّلام) روایت میکند، سازگارتر است. آن حضرت فرمود: «علی بن ابیطالب (
علیه
السّلام) در چند شب باقیمانده از
ماه صفر تا شروع سال دوم هجری حضرت با فاطمه (
سلام
اللهعلیها) ازدواج کرد.»
در جای دیگری با همین سند گفتار خویش را تکمیل میکند
و مینویسد: در
ماه ذی الحجه و در آغاز بیست
و دومین ماه هجرت، حضرت علی (
علیه
السّلام) بر فاطمه (
سلام
اللهعلیها) وارد شد.
ابوالفرج اصفهانی در
مقاتل الطالبیین همین مطلب طبری را نوشته
و در ادامه دارد که: ...
و بعد از بازگشت از
غزوه بدر علی (
علیه
السّلام) بر فاطمه (
سلام
اللهعلیها) وارد شد.
و اضافه کرده است که فاطمه زهرا (
سلام
اللهعلیها) در آن هنگام هجده ساله بوده است.
آنچه را که در مورد تاریخ ازدواج است سخن طبری است که میگوید: چند شب باقیمانده از ماه صفر،
و در مورد
مصباح المجتهد آمده است که: در اول ذی الحجه سال دوم هجری
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) حضرت فاطمه (
سلام
اللهعلیها) را به خانۀ امیرالمؤمنین فرستاد.
بنابراین فاصلۀ زمان عقد تا عروسی تقریبا ده ماه بوده است.
و شاید عجله پیامبر اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) در اجرای
صیغه عقد، برای این بوده است که جواب روشنی به خواستگارها داده باشد
و عجله نکردن در بر پایی مراسم عروسی برای این بوده است که فاطمه (
سلام
اللهعلیها) به ظاهر به رشد
و نمو بیشتری از لحاظ جسم
و قوا به حد زنان برسد.
فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) که در این دوران (۹ سالگی)، دارای درک، شعور
و مقامات معنوی والایی بودند، توجه بزرگان
و ثروتمندان
قریش را به خویش معطوف ساخته بودند، ولی هر یک که به خواستگاری ایشان میرفتند، با جواب منفی
رسول گرامی
اسلام (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) مواجه میشد، حضرت میفرمودند: تزویج فاطمه (علیهاالسّلام) جز به حکم وحی صورت نمیپذیرد. شیخین هم در جواب خواستگاری خویش، همین امر را شنیدند.
طبرسی در
اعلام الوری از
علی بن ابراهیم قمی نقل میکند که: وقتی
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) منزلهای خود را در مدینه بنا میکرد، فاطمه (
سلام
اللهعلیها) نزد او به سر میبرد. در این هنگام
ابوبکر از او خواستگاری کرد
و آن حضرت در جواب فرمود: «منتظر امر خدای عزوجل هستم». سپس
عمر به خواستگاری آمد که همین جواب را به او داد. سرانجام روزی ابوبکر
و عمر به دیدن حضرت امیر (
علیه
السّلام) رفتند
و عرض کردند: یا علی! زیبائیهای اخلاقی
و فضایل والای تو را هیچ کسی در عالم ندارد،
و قرابت
و نزدیکی تو با
رسول خدا از همه ما بیشتر است، ای کاش محضر
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) میرفتی
و از فاطمه خواستگاری مینمودی که پیامبر به تو پاسخ مثبت خواهد داد.
به ایشان گفته شد:
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) از تو چیزی نمیخواهد. پس حضرت علی (
علیه
السّلام) نزد
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) آمد، ولی شرمش آمد که در خواست خود را مطرح کند
و بازگشت. سپس در روز دوم نیز آمد ولی باز شرمش شد
و بازگشت. آنگاه در روز سوم آمد، وقتی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) ایشان را دیدند، تبسمی نموده
و فرمودند: یا علی!، مقصودت از آمدن نزد من چیست؟ حضرت امیر (
علیه
السّلام) عرض کردند؛ یا
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)! من، پسر عموی شما هستم
و در
اسلام دارای سابقه هستم. شما را یاری نموده
و در راه
خدا جهاد کردهام. حضرت فرمودند «ای علی، آیا خواستهای داری؟» عرض کرد: «بله یا
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)» فرمود: «شاید که برای خواستگاری آمدهای؟» عرض کرد: «بله، یا
رسول الله» فرمود: «آیا چیزی نزد خود داری؟» علی (
علیه
السّلام) عرض کرد: «ای
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)، چیزی جز زرهام ندارم» پس
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) فاطمه را به دوازده
و نیم اوقیۀ طلا به وی تزویج کرده
و زرهاش را به وی باز گردانید.
و این قسمت آخر خبر در تفسیر قمی نیامده است
و معنای خبر این است که مهر بر ذمه آن حضرت گذاشته شده بود که میبایست بعدا بپردازد.
پس از تصدیق
رسول خدا، حضرت علی (
علیه
السّلام) درخواست نمودند که پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)، دخترش فاطمه را به عقد او در بیاورد.
رسول خدا فرمودند: منتظر باش تا باز گردم. ایشان نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفت
و درخواست علی (
علیه
السّلام) را برای فاطمه بازگو کرد. فاطمه (
علیه
السّلام) به خاطر حجب
و حیا سکوت کردند، ایشان هم سکوت دخترشان را نشانه رضایت دیدند. در این هنگام ملکی نزد
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) آمد
و عرض کرد: من
سبطائیل یکی از فرشتگان
و قوائم
عرش هستم
و حامل این خبر هستم که مژده تزویج فاطمه
و علی در آسمان را به عرض شما برسانم. هنوز سخن سبطائیل تمام نشده بود که
جبرئیل بر ایشان نازل شد
و پس از رساندن
سلام خدا، پارچهای سفید از حریر بهشت به ایشان داد که دو سطر از نور بر آن نوشته شده بود پیامبر به جبرئیل فرمودند: این حریر
و این خطوط نور چیست؟ جبرئیل گفت ای محمد
خداوند بر پست
و بلند زمین اشراف دارد
و تو را آفرید
و به
رسالت برگزید
و برای تو، برادر، صاحب، داماد
و وزیری برگزید
و او پسر عموی توست
و به من امر فرمود تا فاطمه (علیهاالسّلام) را به عقد علی درآورم، من هم، فرشتگان را شاهد گرفتم
و عقد آنها را بستم
و این خطوط نور، شهادت فرشتگان بر این عقد است.
و خداوند امر فرموده تا شما آن دو را در زمین به عقد هم دربیاورید.
رسول خدا پس از شنیدن سخنان آن دو ملک، پیش علی (
علیه
السّلام) آمدند. این مژده را به علی دادند آنگاه عقد را میان آن دو جاری کرده
و برای هر دو
دعا کردند.
جبرئیل امین به محضر
رسول خدا رسید، گل لاله
و میخک را به ایشان
هدیه داده
و عرض کردند، خداوند مهر فاطمه را پانصد
درهم نقره، یک پنجم دنیا، دو ثلث
بهشت، چهار نهر روی زمین،
دجله،
فرات،
نیل،
بلخ، قرار داده است، همچنین یازده امام معصوم را از نسل او قرار داده است،
و فرشتگان را فرمان داده تا بهشت را زینت دهند، به حورالعینها هم دستور داده تا
سوره یاسین،
شوری و طه را قرائت کنند.
حلبی، در
مناقب آل ابیطالب مینویسد: نبی اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) در هنگام تزویج فاطمه (
سلام
اللهعلیها) به علی (
علیه
السّلام)، خطبهای ایراد کرد که آن را
امام رضا (علیهالسّلام) و یحیی بن معین در امالیاش
و ابن بطه در
الانابه به صورت بیسند از
انس بن مالک نقل کردهاند که آن حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) فرمود:
«الحمدلله المحمود بقدرته، المطاع فی سلطانه، المرغوب الیه فیما عنده، الموهوب من عذابه، النافذ امره فی سمائه وارضه، خلق الخلق بقدرته ومیزهم باحکامه واعزهم بدینه واکرمهم بنبیه محمد. ان
الله جعل المصاهرة نسبا لاحقا وامرا مفترضا وشبح بهاالارحام والزمها الانام. قال تعالی «هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا وصهرا»
ثم ان
الله تعالی امرنی ازوج فاطمه من علی، وقد زوجتها ایاه علی اربعمئة مثقال فضه (کذا) ان رضیت یا علی.» فقال علی (
علیه
السّلام) رضیت یا
رسول الله».
ابن جوزی از بزرگان
اهل سنت نقل میکند،
رسول خدا پیراهنی را برای شب اول ازدواج فاطمه (علیهاالسّلام) تهیه کردند
و به او دادند، همان شب، سائلی برهنه از ایشان تقاضای لباسی را نمودند. ایشان هم پیراهن عروسی خود را به سائل دادند
و خودشان همان لباس کهنه را پوشیدند. وقتی
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) از او سؤال کردند، که چرا پیراهن جدید را بر تن نکرده است، عرض کرد که: خواستم همانند شما باشیم
و به این آیه شریفه عمل کرده باشیم: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛
به نیکی
و بر نمیرسید مادامی که از آنچه خودتان آن را دوست دارید،
انفاق نکنید.»
خوارزمی در
المناقب مینویسد:
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) رو به زنان کرد
و گفت: «همانا دخترم را به پسر عمویم تزویج کردم
و شما مقام
و منزلت دخترم را نزد من میدانید
و حال او را به علی (
علیه
السّلام) سپردهام. پس برای او بهتر از دختران خویش اقدام کنید.»
زنان در اتاق فاطمه (
سلام
اللهعلیها) فرشی از لیف
و یک بالش
و پردهای خیبری
و یک تشت لباسشویی گذاشتند
و ام ایمن هم دربان شد. آنها برخواستند
و بر حضرت زهرا زیورهایی آویختند
و خوشبویش نمودند
و رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)
بلال را فرا خواند
و به او فرمود: «حال که ازدواج دخترم، با پسرعمویم است، دوست دارم که از سنتهای امت من این باشد که در ازدواج
ولیمه (خوراک) بدهند. پس برو
و یک
گوسفند و پنج مد
جو تهیه کن تا
مهاجران و انصار را دعوت کنم» بلال آنها را آماده کرد
و نزد
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) آورد
و آن حضرت آن را جلوی خود گذارد. سپس فرمود: «ای بلال مردم را دعوت کن که دسته دسته به
مسجد بیایند.»
مردم گروه گروه به مسجد آمدند
و پس از غذا خوردن، میرفتند تا همگی اطعام شدند
و مقداری غذا باقی ماند.
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) مقداری از غذای باقی مانده را متبرک کرد
و به بلال فرمود: «اینها را نزد زنان ببر
و بگو: این غذا را بخورید
و کسانی که با شما هستند را با آن
اطعام کنید.»
سپس
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) به همراه علی (
علیه
السّلام) به خانهاش آمد
و فاطمه را صدا زد. هنگامی که فاطمه (
سلام
اللهعلیها) جلو آمد، همسرش را دید که با
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) است.
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) به وی فرمود: «نزدیک بیا»
فاطمه (
سلام
اللهعلیها) به پدر نزدیک شد.
رسول الله دست او را
و دست علی (
علیه
السّلام) را گرفت
و هنگامی که خواست دست فاطمه را در دست علی (
علیه
السّلام) قرار دهد، دل فاطمه گرفت
و اشک چشمانش جاری شد... پس آن حضرت سر خود را بالا گرفت
و فرمود:
«چه چیز باعث گریه تو شده است؟ به
خدا قسم که من در حق تو کوتاهی نکردهام
و قدر تو را گرامی داشته
و تو را به تزویج بهترین فرد خاندانم در آوردهام
و به
خدا سوگند که تو را به تزویج کسی در آوردهام که سید
و آقای دنیا
و آخرت
و از صالحان میباشد.»
پس فاطمه (
سلام
اللهعلیها) آرام گرفت
و دستش را در دست نبی اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) قرار داد
و آن حضرت (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) دست او را در دست علی (
علیه
السّلام) قرار داد
و فرمود: «به سوی خانه خودتان بروید. خداوند این ازدواج را بر شما مبارک گرداند
و کارهایتان را اصلاح کند.
شما همچنان باشید تا دوباره برگردم»
سپس نبی اکرم مراجعت کرد
و در زد. ام ایمن گفت: کیست؟ فرمود: «من
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) هستم» ام ایمن در حالیکه میگفت: پدر
و مادرم فدایت باد، در را باز کرد.
رسول الله (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) از او سؤال کرد: «آیا برادرم اینجاست ای ام ایمن؟» جواب داد: برادرت کیست؟ فرمود: «
علی بن ابیطالب» عرض کرد: ای
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) آیا او برادر تو است در حالیکه دامادت میباشد؟ فرمود: «بله» آنگاه ام ایمن گفت: ما
حلال و حرام را از تو یاد میگیریم. آنگاه نبی اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) داخل شد
و وقتی که زنان از پشت پرده او را دیدند از جای خود برخاستند
و به سرعت خارج شدند
و وقتی که (
اسماء بنت عمیس) او را دید، آماده رفتن شد که
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) فرمود: «تو در اینجا چه کاری انجام میدهی؟» گفت: من از دخترت محافظت میکنم. دختران جوان در شب ازدواج به همراهی احتیاج دارند تا اگر حاجتی داشتند، برایشان انجام دهند.
رسول خدا (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) به او فرمود: «از
خدا میخواهم که در همه حال نگهدار تو باشد
و تو را از شر
شیطان در امان نگه دارد. برایم ظرف آبی بیاور» اسماء برخاست
و ظرفی را از آب پر کرد
و آن را آورد. نبی اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) صورت
و پاهایش را با آن شست
و مقداری از آنرا
مضمضه کرد. سپس فاطمه را فرا خواند. فاطمه در حالیکه لباس بزرگ
و نقابی بر چهره داشت نزد او آمد. آن حضرت مشتی از آب برداشت
و آن را بر سرش پاشید
و کف دیگری برداشت
و بر دستهایش پاشید
و آنگاه مقداری هم به گردن
و بدنش پاشید. سپس فرمود: «
خدایا فاطمه از من
و من از فاطمه هستم. پس همانطوری که پلیدی را از من دور کردی
و مرا تطهیر نمودی، او را هم تطهیر کن» پس از آن به او فرمود که از آن آب بخورد
و رویش را با آن بشوید
و با آن مضمضه
و استنشاق کند. سپس ظرف دیگری از آب طلب کرد
و علی (
علیه
السّلام) را فرا خواند
و همین عمل را انجام داد
و برای او به همین صورت دعا کرد
و آنگاه فرمود:
«خداوند دلهایتان را به هم نزدیک
و مهربان کند
و نسل شما را مبارک گرداند
و کارهای شما را اصلاح کند.»
در حدیثی از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که حضرت فرمودند:
«وقتی
رسول خدا،
فاطمه (علیهاالسّلام) را به عقد علی (
علیه
السّلام) درآورد، فرمودند، هر کس در خطبه ازدواج حاضر است، برای شام عروسی هم حضور داشته باشد. ایشان سه
شبانه روز به مردم اطعام نمودند، هم اهل
مدینه از آن شام خوردند، سه هزار
مسلمان و سیصد نفر
منافق.»
(۱) سپهر، لسان الملک، محمدتقی، ناسخ التواریخ،
اسلامیة، ج۲، ص۴۵-۸۵، ۱۳۶۳، چاپ دوم.
(۲) قزوینی، محمدکاظم، فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص۱۸۱-۱۸۲، ترجمه دکتر حسین فریدونی، نشر آفاق، ۱۳۷۱، چاپ چهارم.
(۳) قرشی، علیاکبر، خاندان وحی، ص۱۰۲-۱۰۶، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۸، چاپ اول.
(۴) موسوی مقرم، عبدالرزاق، صدیقه شهیده زهرا، ص۶۲-۶۳، دفتر انتشارات
اسلامی، ۱۳۷۲، چاپ اول.
(۵) گرامی، محمدعلی، دربارۀ حدیث لولا فاطمه، ص۷۲، دارالفکر قم، ۱۳۸۱، چاپ اول.
•
محمدرضا رستمی زاده، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه زهرا (س)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۳۰. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ازدواج آسمانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۳۰.