ارث زن (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان
ارث از بابهای مهم فقهی است که مسائل و
احکام ارث به تفصیل در آن آمده است.
زنان از
والدین و خویشاوندان خود
ارث میبرند.
«... وللنسآء نصیب مما ترک الولدان والاقربون مما قل منه اوکثر نصیبا مفروضا».
برای مردان، از آنچه
پدر و
مادر و خویشاوندان از خود بر جای میگذارند، سهمی است؛ و برای زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان میگذارند، سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.
اين
آیه در
حقیقت گام ديگرى براى مبارزه با
عادات و رسوم غلطى است كه
زنان و
کودکان را از
حق مسلم خود محروم مىساخت، و بنا بر اين مكمل بحثهايى است كه در
آیات سابق گذشت، زيرا
اعراب با رسم غلط و ظالمانهاى كه داشتند زنان و فرزندان خردسال را از
حق ارث محروم مىساختند، آيه روى اين قانون غلط خط بطلان كشيده و گفت:" مردان سهمى از اموالى كه
پدر و مادر و نزديكان بجاى مىگذارند دارند و زنان هم سهمى خواه كم باشد يا زياد" بنا بر اين هيچ يك حق ندارد كه سهم ديگرى را
غصب كند (لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ).
سپس در پايان آيه براى تاكيد مطلب مىفرمايد:" اين سهمى است تعيين شده و لازم الاداء" تا هيچ گونه
تردید در اين بحث باقى نماند (نَصِيباً مَفْرُوضاً) ضمنا همانطور كه مىبينيم آيه فوق يك
حکم عمومى براى همه موارد ذكر مىكند، بنا بر اين آنهايى كه فكر مىكنند پيامبران اگر ثروتى داشته باشند به- عنوان
ارث به بستگان آنها نمىرسد بر خلاف آيه فوق است (البته منظور اموال شخصى
پیغمبر است و گرنه اموال
بیت المال كه متعلق به
مسلمین است طبق قانون بيت المال در موارد خود مصرف خواهد شد).
همچنين از عموم آيه فوق و آيات ديگرى كه بعدا در باره ارث مىخوانيم روشن مىشود كه قائل شدن به تعصيب يعنى" اختصاص دادن قسمتى از مال به- مردانى كه از طرف پدر به
میت ارتباط دارند در پارهاى از موارد- همانطور كه دانشمندان
اهل تسنن قائل هستند" نيز بر خلاف تعليمات
قرآن است زيرا لازمه آن محروم ساختن زنان از ارث در بعضى از موارد مىشود و اين يك نوع تبعيض جاهلى است كه
اسلام با آيه فوق و مانند آن، آن را نفى كرده است.
نصف (ماترک) برای شوهر است در صورتی که زوجه، فرزندی - اگرچه پایین برود - نداشته باشد.
ربع (یک چهارم) است برای شوهر است در صورتی که زوجه فرزندی داشته باشد، اگرچه پایین برود. و برای زوجه است اگر شوهر فرزندی نداشته باشد، اگرچه پایین برود.
و ثمن (یک هشتم) برای زوجه است در صورتی که شوهر فرزندی داشته باشد اگرچه پایین برود.
از آنچه که ذکر شد معلوم شد که زوجین وراثتشان مطلقاً به فرض است، مگر در یک صورت و آن موردی است که وارث، منحصر به امام (علیهالسلام) و زوج باشد.
پس «هیچ کدام از زوجین به سبب زوجیت، جمیع مال را ارث نمیبرد، مگر در یک صورت و آن عبارت است از موردی که وارث میت منحصر به زوج و امام (علیهالسلام) باشد؛ پس زوج جمیع مال را به عنوان فرض و رد ارث میبرد، چنان که گذشت. و در گذشته معلوم شد که فرض زوج گاهی نصف و گاهی ربع؛ و فرض زوجه گاهی ربع و گاهی ثمن میباشد و سهم اینها با هر طبقه یا درجهای که اجتماع کنند نه کم میشود و نه زیاد مگر در فرضی که گذشت.»
اگر زوجات متعدد باشند، ثُمن آن در صورت وجود فرزند و ربع آن در صورت نبود آن، بین آنها به طور مساوی تقسیم میشود؛ پس ربع یا ثُمن ترکه مال آنها است. و در مانع بودن فرزند از سهم بیشتر زن، بین اینکه فرزند خود آن زن باشد یا از زن دیگر؛ فرزند زن دائمی باشد یا منقطعه؛ فرزند بدون واسطه باشد یا با واسطه، فرق نمیکند. و زنی که در حال مرض موت طلاق داده شده در ربع یا ثمن - با شرایط گذشته - شریک میباشد.
===شروط توارث به سبب زوجیت=
در توارث (ارث بردن از یکدیگر) به واسطه زوجیت، شرط است که
عقد دائمی باشد؛ پس در عقد منقطع - نه از طرف شوهر و نه از طرف زوجه - در صورتی که شرط نشده باشد، بدون اشکال توارثی نیست و اگر از یک طرف یا از دو طرف شرط شده باشد در نهایت اشکال است، پس احتیاط به ترک شرط، ترک نشود؛ و اگر شرط شده باشد، مصالحه ترک نشود. و شرط است که زوجه در عقد زوج باشد اگرچه به او دخول نکرده باشد، بنابراین از همدیگر ارث میبرند ولو اینکه دخول نشده باشد. و مطلّقه رجعی مادامیکه در عده است، در حکم زوجه میباشد به خلاف مطلّقه بائن؛ پس اگر یکی از آنها در زمان عده رجعی بمیرد دیگری از او ارث میبرد، به خلاف آنکه در عده طلاق بائن بمیرد. البته اگر مرد، زن را در حال مرض ولو به طلاق بائن طلاق دهد و به همین مرض بمیرد، زن از وقت طلاق تا یک سال از او ارث میبرد، به شرط آنکه طلاق به خواهش زن نباشد، پس زنی که به طلاق خلعی و مباراتی طلاق داده شده ارث نمیبرد. و به شرط آنکه این زن ازدواج ننماید، بنابراین اگر در حال مرض، زن را طلاق دهد و زن بعد از انقضای عدّه، ازدواج نماید سپس شوهر قبل از انقضای سال بمیرد، زن از او ارث نمیبرد. و به شرط آنکه شوهر از مرضی که زن را در آن مرض طلاق داده خوب نشود؛ پس اگر از آن مرض خوب شود سپس مریض گردد ولو اینکه مثل همین مرض را پیدا کند، زن از او ارث نمیبرد. و اگر زن قبل از تمام شدن سال در مرض شوهر بمیرد، مرد از زن ارث نمیبرد، مگر اینکه در عده رجعی باشد.
شوهر از تمام ترکه زوجهاش - از منقول و غیر منقول - ارث میبرد. و زن نیز از منقولات، مطلقاً ارث میبرد، ولی از زمینها مطلقاً؛ نه از عین و نه از قیمت آنها ارث نمیبرد، خواه زمینها دارای زراعت و درخت و ساختمان و غیر آنها باشد یا نباشد و فقط از قیمت مصالح ساختمانی مانند تنه درخت، تخته، آجر و مانند اینها و همچنین از قیمت درخت و نخل، ارث میبرد. و بین اقسام ساختمان مانند آسیاب و حمام و دکان و اصطبل و غیر اینها فرقی نیست. و در درختها بین کوچک و بزرگ و خشک که جهت بریدن آماده است، ولی هنوز بریده نشده و شاخههای خشک و سعف (شاخه نخل) این چنینی که متصل به درخت میباشد فرقی نیست.
مقصود از اعیانی که زوجه از قیمت آنها
ارث میبرد آن اعیانی است که در وقت مردن موجود باشند، پس اگر از وقت مردن تا وقت تقسیم، نماء و زیاده عینی در آنها پیدا شود از این نماء و زیادی ارث نمیبرد.
معیار در قیمت، روز دفع است نه روز مرگ؛ پس اگر قیمت آن، از قیمت وقت مرگ بیشتر شود از آن ارث میبرد. و اگر قیمت کم شود از سهم او کم میشود، البته با تفاوت دو قیمت، احتیاط (مستحب) مصالحه است.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۵۷۸، برگرفته از مقاله «ارث زن». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی