ارتباط جامعهشناسی و تبلیغ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تبلیغ یک فعالیت آموزشی به منظور نشر دانش سیاسی،
اجتماعی، فرهنگی و ارزشهای اخلاقی است. هدف، انتقال پیام نیست؛ تعمیق پیام در جان پیام گیرنده، مهمترین هدف است. اما
جامعهشناسی، دانش ارتباطات و برخی از مباحث
روانشناسی مهمترین ابزار پاسخگویی به این پرسشهاست. ارتباط این دو در کارکردها است. از جمله: تاکید بر مردم
شناسی، استفاده از ابزارهای تاثیرگذار، نیازآفرینی، فراگیرسازی، پرهیز از تعدد مراکز تصمیمگیری و مدیریت و غیره میتوان اشاره کرد.
جامعهشناسی از مباحث حائز اهمیت و پایه بسیاری از تحولات مهم
اجتماعی در غرب و شرق است. امروزه اگر جهان را قدرتمندان اداره میکنند و در این امر توفیق نیز یافتهاند بخش عمدهای از موفقیت آنها مرهون بهرهگیری از اصول و معیارهای مبتنی بر
جامعه
شناسی است.
در حقیقت
جامعه
شناسی است که نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملتها را در مهار دارد. اینکه ما خود به راهی میرویم و از آن خشنودیم، همیشه دلیل درستی آن راه نیست. این واکنش را نیز
جامعه
شناسی به ما آموخته است. ما به شیوههای
جامعهپذیر (Socialization) این گونه
تربیت شدهایم که گام پیش نهیم و روش خود را بپذیریم و آن را بهترین روش بدانیم.
تلقین و
تقلید دو ابزار اصلی
جامعهپذیری است. با تلقین، ناآگاهانه میآموزیم که راه ما صحیحترین راه است و با تقلید از روش گذشتگان، میپذیریم که به یقین، گامهایمان به سوی هدفی است که باید باشد.
حوزههای علمی با چندین هزار دانش پژوه، بر آناند که
دین را بشناسند و بشناسانند؛ بیاموزند و آموزش دهند. در این هر دو مرحله آموختن و آموزش دادن، مهمترین مسائلی که باید شناخته شود، چند امر است:
۱. فراگیران چه موقعیت و تواناییهایی دارند؟
۲. آنها باید چه اموری را بیاموزند؟ چگونه؟
۳. آنها فرا گرفتههای خود را به چه کسانی و چگونه باید منتقل کنند؟
۴. عوامل پیشرفت و رکود آنها چیست؟
۵. اداره امور آنان را چه کسانی و با چه شرایطی بر عهده دارند؟
۶. مدیران تا چه میزان در اداره آن توانایند؟
۷. دانش موختگان چگونه و با چه ابزاری میتوانند بر افکار مخاطبان تاثیر نهند؟
۸. عواملی که مانع از ارتباط گروه فراگیر و مخاطبان میشود، چیست؟
بدون یافتن پاسخ صحیح این هشت پرسش، نمیتوان حتی یک گام موفقیتآمیز برداشت.
جامعه
شناسی، دانش ارتباطات و برخی از مباحث
روانشناسی مهمترین ابزار پاسخگویی به این پرسشهاست. برای برآورد مراتب ضعف یا قوّت حوزههای علوم دینی، باید اموری روشن شود که در این نوشتار بدان میپردازیم.
مهمترین هدف و کارکرد حوزههای علوم دینی «
تبلیغ» است. در نظر سطحی «تبلیغ» اصطلاحی، همان سخنرانی برای ترویج دین است؛ اما حقیقت این است که تبلیغ پدیدهای بسیار پیچیده، فراگیر و بلکه رازناک است، به اعتقاد نویسنده تا زمانی که مبلّغ به دانشهای مرتبط به حوزه تبلیغ همانند
جامعه
شناسی، روان
شناسی تبلیغ و اصول ارتباطات آشنا نباشد، نه فقط در تبلیغ خود موفق نیست، سپردن مسئولیت تبلیغ به وی کاری نارواست.
اگر بپذیریم که دانشها شرط لازم تبلیغ است، باید پذیرفت که بدون آن، هر چه بیشتر تبلیغ کنیم، از هدف، دورتر میشویم. چون
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: آن که بدون دانش بخواهد کاری را سامان دهد، بیش از آنکه
اصلاح کند،
فساد بر جای مینهد.
نیز
حضرت صادق (علیهالسّلام) فرموده است: آن که بدون آگاهی و شناخت، کاری را انجام میدهد، مانند کسی است که بیراهه میرود؛ هر چند شتاب کند، از هدف دورتر میگردد.
اینک پرسش این است که چگونه علوم یاد شده، ابزار اصلی تبلیغاند و خود چه اموری را در بر میگیرند.
«تبلیغ» و «تبلیغات» در اصطلاح علمی و دینی متفاوتاند. در اصطلاح علمی، تبلیغ همان فنون و روشهای تاثیرگذاری بر طرز تلقیها، عقاید و رفتار انسانها از طریق کاربرد کلمات و نمادهاست. در این تعریف (در بینش غربی) ماهیت تبلیغ، تاثیرگذاری بر دیگری است، خواه با تحریف وقایع و ارائه اطلاعات نادرست و خواه با تحمیق و
مسخ انسانها. در حالی که در اصطلاح دینی، تبلیغ به آشنا نمودن مردم با احکام اسلام و معارف دین، و
تبشیر و
انذار، تعریف میشود.
در
اسلام، تبلیغ نوعی کوشش برای تاثیرگذاری بر اذهان، احساسات و اقدامات گروه معین، به منظور خاص و عاملی برای جذب انسانها و تسخیر افکار و عقاید ایشان، و رساندن پیام
وحی و فرامین الهی به افراد بشر و تشویق و دعوت آنان به اطاعت از حق و شناساندن بدیها و پلیدیها است. در نگاه دینی، تبلیغ یک فعالیت آموزشی به منظور نشر دانش سیاسی،
اجتماعی، فرهنگی و ارزشهای اخلاقی است. هدف، انتقال پیام نیست؛ تعمیق پیام در جان پیامگیرنده، مهمترین هدف است.
این همه که بر شمردیم چگونه بدون دانش
جامعه
شناسی و مخاطب
شناسی دست یافتنی است؟ اگر کارکردهای دانش
جامعه
شناسی و علوم دیگر مؤثر برای تبلیغ و حوزه تاثیر روشن شود، همه خواهند پذیرفت که بدون آن، پیمودن راه تبلیغ، خطاست. اینک به عنوان نمونه به پارهای از کارکردهای دانش
جامعه
شناسی میپردازیم تا بدانیم که خود تا چه میزان توفیق تبلیغ صحیح یافتهایم.
جامعه
شناسی با استخدام روان
شناسی و علوم ارتباطات میکوشد تا امور خوشایند و ناخوشایند تودهها را
شناسایی کند و نگرشها، علایق، انگیزهها، دغدغهها و میزان آگاهی و بینش آنها را کشف و ارزیابی کند، تا سپس برای تسخیر افکار آنها به طراحی بپردازد.
اگر مبلغ، امور خوشایند مردم را نشناسد و به میزان آگاهی آنان آشنا نباشد و در تشخیص دغدغههای روزانه آنها اشتباه کند، کمترین موفقیتی در تبلیغ نخواهد داشت. بنابراین امروزه باید برای مردم هر منطقه از کشورمان کتابهای مردم
شناسی تدوین شود و پیش از اعزام مبلغ، در اختیار وی قرار گیرد.
بسیار مایه تاسف و چه بسا تمسخر است که فردی برای تبلیغ به منطقهای اعزام بشود، در حالیکه از روحیات مردم آن منطقه اطلاعاتی ندارد. گاه مردم به روحیات مبلغ اعزامی آشناترند، تا خود او به روحیات مردم، در چنین موقعیتی افراد زیرک و غیرمتدین به سادگی میتوانند تاثیر تبلیغ وی را معکوس سازند و به مردم چنین وانمود کنند که روحانیان به روحیات مخاطبان خود ناآشایند.
مبلغی که به ابزارهای تاثیر گذارتر در تبلیغ آشنا نباشد، همچون تعمیرکار پر مدعایی است که هیچ یک از ابزارهای فنی رشته تخصصی خود را در دست ندارد. بعضی تصور میکنند ابزار تاثیر گذار در تبلیغ، تنها بهره مندی ازاندکی اطلاعات، فنون سخنرانی و داشتن تقواست.
اگر موضوع بدین سادگی بود، باید امروز مردمان کشور ما یکپارچه متدّین باشند. از نگاه
جامعه
شناسی، ابزار تبلیغ بسیار فراتر و پیچیدهتر از این است. یکی از این ابزارها «وسایل ارتباطی» است. تا فردی نتواند به آسانی با کسی ارتباط برقرار سازد، نمیتواند پیام خود را به او ابلاغ نماید. شاید تکیه بر «روان
شناسی» به همین منظور صورت میگیرد که بتوان به وسیله آن با مخاطبان ارتباط تاثیر گذارتر برقرار کرد.
برقراری ارتباط نه فقط نیازمند دانش، که محتاج هنر نیز هست. همانطور که به فرموده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای برقراری ارتباط با کودک باید شیوه کودکانه پیش گرفت.
برای برقراری ارتباط با همه گروههای
اجتماعی و سنی، شیوه مخصوص همان گروه لازم است و هرگز نمیشود با همه گروهها به یک گونه برخورد کرد. بنابراین ما برای هر گروه سنی و
اجتماعی، به مبلغان مخصوص نیازمندیم. سخنرانی برای زنان، دانشجویان، نوجوانان، روستاییان، شهرنشینان، باسوادان، بیسوادان، و غیره، هر کدام، تخصص ویژه لازم دارد. سطحینگری است که بپنداریم با دانش اندک، میتوان با همه این گروهها ارتباط تاثیرگذار داشت.
در حالیکه برخی برقراری مجلس
موعظه را تاثیر گذارترین ابزار تبلیغی میدانند،
جامعه
شناسان ورزیده غرب، تلویزیون، سینما و فیلم را بهترین ابزار میشمرند، و این همان چیزی است که ما سالیانی آن را فراموش کرده بودیم.
به اعتقاد
نیل پستمن (
جامعه
شناس آمریکایی) امروزه وسایل ارتباط
جمعی است که به ما فرمان میدهد به چه بیندیشیم، چه را و چگونه احساس کنیم. این روزها انسانها در پی
حاکمیت وسایل ارتباط
جمعی، قدرت تعیین سرنوشت خویش را به کلی از دست دادهاند و آن را به وسایل ارتباط
جمعی سپردهاند.
به گفته وی: آمریکاییان کم اطلاعترین و بیخبرترین مردم جهان شناخته شدهاند؛ چون سرگرمترین مردم به تلویزیون معرفی شدهاند. (درباره نظریات وی رجوع کنید به کتاب او: زندگی در عیش، مردن در خوشی) اما چه کسی و با چه نگرشی
جامعهشناختی آنها را به تلویزیون مشغول کرد تا از همه چیز بیخبر باشند؟
برای بهرهگیری از ابراز فیلم (سینما و تلویزیون) باید مطالعات
جامعه
شناسی خود را بسیار عمیقتر و جدیتر سازیم.
جامعه
شناسانی که این ابزار را
شناسایی کرده و به استخدام گرفتهاند، بدین موضوع خوب توجه داشتند که اگر روزی این ابزار در دست مخالفان افتاد، چگونه از تاثیرگذاری سازنده آن بکاهند! برای همین منظور، پدیده «شرایط پیرامونی تلویزیون» را
شناسایی کردند تا تاثیر مفید و آثار روانی خوب آن را در
مجموعههای سازنده، خنثی کنند.
این عوامل مانع از آن است که بیننده به طور کامل از قداست و معنویت فیلم بهرهمند شود. برای نمونه زمانی که فردی در فیلمی چهره دینی دارد و در بیرون فیلم، ضد دین است، یا در فیلم، خوشاخلاق است و در حقیقت، بداخلاق، نخواهد توانست بر بیننده تاثیر اخلاقی پایدار بر جای نهد.
اگر ازدحام جوانان را برای ورود به ورزشگاه برای تماشای فوتبال مشاهده کنید، واقعاً شگفت زده میشوید. چه عاملی این
جمعیت انبوه را بدانجا کشانده است؟
جامعه
شناسی است که برای آنها «نیاز آفرینی» میکند تا با کاستیهای فراوان زندگی به دنبال بر آوردن «نیاز نما» باشند. این جوانان به واقع احساس میکنند که به شرکت در ورزشگاه سخت نیازمندند. اما «نیاز آفرینی» چگونه صورت میگیرد و چه مقدماتی دارد؟
باز هم پاسخگو «
جامعه
شناسی»، روان
شناسی و علوم ارتباطات است؛ همان دانشهایی که مبلغان بدان اهمیت نمیدهند. به همین سبب است که حضور مردم در برخی جلسات مذهبی چشمگیر نیست. چون در خود، نیازی برای شرکت در جلسات مذهبی احساس نمیکنند. شرکتکنندگان نیز بر پایه
عادت، سنت و به منظور درک
ثواب حضور مییابند.
در
جامعه
شناسی تاکید میشود که مراکز تصمیمگیری و مدیریت، نباید تعدّد یابد تا نیروها و هزینهها متمرکز شوند. چون کار متمرکز تاثیر گذارتر است. با تعدّد مراکز تصمیم گیرنده، روش اعزام مبلغ، گوناگون میشود و کار تبلیغ با آشفتگی انجام میگیرد و از آن، نتایج دلخواه به دست نمیآید.
از آن سو نیازهای تبلیغی به درستی
شناسایی نمیشود و به درستی معلوم نمیگردد چه فردی، با چه سابقه فعالیت، شایسته اعزام به کدام منطقه است. چه منطقهای به مبلغ ثابت (ماندگار) و چه منطقهای به مبلغ متغیّر نیازمند است. در مدیریت متمرکز برنامهریزان و طراحان میکوشند توانایی کارکنان (مبلغان) را
شناسایی کنند برای هر گروه
اجتماعی، مبلغان ویژه اعزام نمایند.
سالهاست مبلغان دینی،
مساجد را مهمترین و اصلیترین مرکز تبلیغات قرار داده و در پی توسعه حوزه تبلیغ نبودهاند یا نتوانستهاند برای این امر چارهای بیندیشند. هرگاه هم که میخواهند در اماکن دیگر به نوعی به تبلیغ بپردازند، به شیوه آن نا آشنایند و چه بسا راه آن را ناهموار میبینند، و البته که چنین است.
برای تبلیغ در تالارهای ورزشی، مراکز تفریحی، پایانههای مسافربری، اتاق انتظار مراکز درمانی، مدارس و دانشگاه، چه طرحی داریم؟ آیا در آنجا باید کتاب دعا توزیع کرد، یا نوار مداحی و تواشیح پخش نمود؟ برای شناخت و توسعه حوزههای تبلیغی باید فعالیت کارشناسی انجام گیرد و راهکارها ارزیابی شود. تغییر و توسعه زمان تبلیغ نیز راهبردی دیگر است.
در حال حاضر زمان تبلیغ، در انحصار روزهای خاصی است. (
ماه رمضان،
محرم و
صفر) این انحصار چندین آفت دارد:
۱) سبب خستگی و یکنواختی است.
۲) گفتارها و موضوعات را اختصاصی (ویژه همان ایام) میسازد.
۳) از شمار مخاطبان میکاهد.
آیا نباید برای «تبلیغ در ایام عید نوروز» طرحی اندیشید؟ برای این منظور چه شیوه تبلیغی مناسب است؟ چنین به نظر میرسد که «تلویزیون» بهترین ابزار تبلیغ در این ایام است. چون بیشتر افراد در آن روزها فراغت دارند و تماشاگر برنامههای تلویزیوناند.
زمانی که شما برنامههای تبلیغی تلویزیون را مشاهده میکنید، در مییابید که به طور معمول مخاطب و بیننده ویژه ندارند و همه گروههای سنی، در هر موقعیت را فرا میگیرند؛ چه آن تبلیغ، درباره مواد شست و شوی سر باشد، یا پوشیدنی یا خوردنی یا غیر آن.
اصول و معیارهای ارتباط اقتضا میکند در انجام هر کار، گروه مخاطب، متنوع و فراگیر شود و همه به نوعی جذب شوند؛ به عکس شیوههای تبلیغ دینی، که در آن، مبلغ، تنها با گروه تعریف شده مذهبیان هم سخن است و به گروه غیرمذهبی دسترسی ندارد.
مایه تاسف و تامل است که: گروهی که باید ارشاد شوند و مبلغ به مناطق آنان اعزام شود، در حقیقت مردمان غیر متدیّناند؛ ولی پیوسته مخاطبان مبلغان، مردم متدّین بودهاند. نیازمندان ارشاد کسانیاند که در جلسات حضور ندارند و حاضران، آنهایند که تقریباً به گفتههای تبلیغی آشنایند و چندان بدان نیازمند نیستند.
در این شیوه نامتوازن دو ضایعه بزرگ و پنهان از نظر، پدید میآید. نخست اینکه گویندگان (سخنرانان) چون برای مدت زمان طولانی با گروه غیر دینی ارتباط و امکان گفت و گو نمییابند، شیوه جذب آنان را کمتر میآموزند و رفته رفته دانشهایی که به کار جذب آنان میآید، فراموش میکنند.
از طرفی آن مخاطبان کم پیدا نیز با ایشان ارتباط برقرار نمیکنند چون زبان ارتباط و تفاهم میان آنها قطع شده است. آنها مجذوب گویندگانی دیگر میشوند و اینان مشغول مخاطبان ویژه خود.
دوم آنکه از آنجا که معارف و آداب دین، بیشتر به گروه مذهبی
تعلیم داده شده است و اینهایند که به دارا بودن صفات اخلاقی سفارش شدهاند، پیوسته در
جامعه میان مردمان مذهبی و غیر مذهبی که این امور را فرا نگرفتهاند، درگیری، ناسازگاری و تفاوت فرهنگی پدید میآید.
امور بسیاری هستند که تاثیر هر گونه فعالیت
اجتماعی و تبلیغی را خنثی میکنند، بیآنکه چندان نمایان باشند. هر گروه
اجتماعی، زندگی خاصی دارد و به اموری اهمیت میدهد و مسائلی را بی اهمیت میشمرد؛ اما اینکه چگونه و چه اشخاصی یا عواملی، اموری را نزد اینان پر اهمیت یا کم اهمیت جلوه میدهند، مسئلهای است که به تحقیقی ویژه نیازمند است.
برخی، بهداشت فردی را مهمترین معیار ارجمندی شخصیت اشخاص میشناسند، و
جمعی کمترین توجهی به این مسئله ندارند. برای عدهای، برقراری صحیح رابطه
اجتماعی اهمیت دارد و نزد
جمعی دیگر، موفقیت در زندگی خانوادگی.
دانشپژوهان حوزههای علمی و مبلغان دین نیز به مثابه یک گروه
اجتماعی، اخلاق و منش
اجتماعی مخصوصی دارند. شیوه زندگی آنان خواسته، و گاه ناخواسته به گونهای است که اموری نزدشان کم اهمیت میگردد که چه بسا در تبلیغ، بسیار تاثیر گذار و مهم است.
جامعه
شناسان و روان
شناسان در رفتارهای فردی و
اجتماعی، چند امر را در ایجاد جاذبه و پذیرفتگی
اجتماعی شخص، بسیار نقشآفرین میدانند:
۱) شیوه گفتار و طرز رفتار
اجتماعی؛
۲)
انضباط و
ادب؛
۳) بهداشت فردی.
جامعه
شناسان غربی سالها کوشیدهاند تا گروههای وابسته به دین در این سه مشخصه کاستی بپذیرند و بدین وسیله دافعه آنها مانع جدّی از تاثیر جاذبه شان شود. آنان برای ناموفقسازی مبلغان دینی در دارا بودن این امتیازات، ترفندهای پیچیدهای به کار برده و تا حدّ زیادی موفق بودهاند.
از اینرو بسیار مشاهده میشود که گروههای مذهبی با وجود همه فعالیتهای دینی خود به علت ضعف در این سه جنبه، کمتر به جذب افراد توفیق یافتهاند، و کسانی بدون دارا بودن امتیازات مذهبیان، تنها به دلیل دارا بودن این سه مشخصه موفقیتهای بیشتری کسب کردهاند.
بدین علت به عقیده نویسنده برای برطرف کردن این مشکل، باید در کنار دروس حوزوی، کلاسهایی برای «تقویت زیست مترقی
اجتماعی» دایر کرد و این مسائل را به دانشپژوهان آموزش داد. این امر نه فقط برای سخنوران و دانشپژوهان حوزوی ضرورت دارد، بلکه برای هر فرد مسلمانی که مدعی مسلمانی است، یک ضرورت است.
به هر صورت با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد که ضرورت دارد از سوی مسئولان فرهنگی حوزه تدابیری برای رسیدگی به این امور اندیشیده شود. فراگیری دانش
جامعه
شناسی و علوم ارتباطات به موازات آموزش دورههای تخصصی، به دورههای عمومی نیز نیازمند است، گروهی به طور اختصاصی بدان بپردازند و بقیه به صورت عمومی، بدینگونه که یکایک دانشپژوهان، علوم حوزوی ناچار باشند دورههای عمومی این دانش را فرا بگیرند، هر چند بخواهند تنها عهده دار اقامه
نماز جماعت مساجد باشند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ارتباط جامعهشناسی و تبلیغ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۲۰.