• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادبیات فارسی در تبریز

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زبان و ادب فارسی از سده ۵ ق/۱۱م در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز آرام آرام رواج یافت و از مراکز برجسته فرهنگ و ادب ایران گردید.



شعر و ادب فارسی دری که با ظهور رودکی، پدر شعر فارسی، ملقب به سلطان شاعران،
[۱] عوفی، محمد، لباب الالباب، ج۲، ص۶، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
استاد مقدم شاعـران ماوراء‌النهر
[۲] نوایی، علیشیر، مجالس النفائس، ج۱، ص۳۳۶، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۲۳ش.
و سخن‌سرایی دیگر سخن‌سَرایان عصر سامانی (۲۶۱- ۳۸۹ق/۸۷۵- ۹۹۹م) در ماوراء‌النهر و خراسان بزرگ بسط و استقرار و رواج و رسمیت تمام یافت، به تدریج از خراسان و ماوراء‌النهر، به دیگر نواحی ایران جغرافیایی و فرهنگی و نیز به شبه‌ قاره هند و چین و برخی دیگر از نقاط جهان رسید و قبول عام یافت و رفته‌رفته بر گسترش و کمال آن افزود. زبان و ادب فارسی از سده ۵ق/۱۱م در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز که شهری زیبا و پرجمعیت،
[۳] ابن حوقل، محمد، صورة‌ الارض، ج۱، ص۸۴، ترجمه جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۵ش.
و به تعبیر شاعرانه دارای فرّ فردوس و شعشعه عرش رحمان، با عنوان دارالسلام و دارالملک،
[۴] مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، ج۶، ص۳۱۰۶-۳۱۱۶، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
و دوستی‌اش آمیخته با جان
[۵] نسوی، محمد، نفثة ‌المصدور، ج۱، ص۹۴، به کوشش امیرحسین یزدگردی، تهران، ۱۳۷۰ش.
بود، آرام آرام رواج یافت و از مراکز برجسته فرهنگ و ادب ایران زمین گردید.


تبریز مرکزی که به قول ریپکا
[۶] Rypka J، Historyof Iranian Literature، ج۱، ص۲۰۱، Dordrecht، ۱۹۶۸.
نه فقط از حیث شمار بسیار ادیبان و دانشمندان که نخستین فرد آن قطران بود، بلکه بیش‌تر از جهت کیفیت ممتاز آنان در ادبیات حائز اهمیت است. این مرکزیت، چونان دیگر مراکز فرهنگی و ادبی ایران تا روزگار حاضر پایید. از این‌رو، می‌توان سیر تاریخی زبان و ادب‌ فارسی را در تبریز، در ۴ دوره، بدین شرح بحث و بررسی کرد:
دوره اوّل (سده ۵ق) که ادامه دوران حاکمیت سبک خراسانی است، شعر و ادب فارسی که در ماوراء‌النهر و خراسان آغاز شده بود، پیش از آن‌که به ری، اصفهان، فارس و دیگر نواحی ایران برسد، به تبریز رسید و در آن شهر، آن‌سان که می‌بایست، بالید و گسترش یافت. به گواهی تاریخ ادبیات فارسی، آغاز‌گر شعر و ادب در تبریز و‌ به‌طور کلی در آذربایجان، قطران تبریزی (همین مقاله) (د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م) بود. ظهور قطران در تبریز (که بر طبق اسناد موجود بایسته است تا او را آدم الشعـرای دیار آذربایجان بـه شمار آوریم) گـویـای ایـن حقیقت است که فرهنگ و ادب فارسی دری، حداقل، از سده ۵ق در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز رواج و رونق داشته است که اگر چنین نبود، به حکم اصل عقلی سنخیت علت و معلـول، شاعـر و ادیبـی بزرگ چـون قطران (کـه بـه قـول ناصرخسرو شعر (دری) نیک می‌گفت
[۷] ناصرخسرو، سفرنامه، ج۱، ص۹، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
) و به تأیید محققان و منتقدان قدیم و جدید، در زمینه شعر و ادب فارسی پایگاهی بلند و ارجمند داشت و به القابی چون شرف الزمان و امام‌ الشعرا ملقب بود،
[۸] عوفی، محمد، لباب الالباب، ج۲، ص۲۱۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
[۹] سمرقندی، دولتشاه، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۶۷، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
[۱۰] فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، ج۱، ص۴۹۲، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۱] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۴۲۲-۴۲۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
در آن سامان تربیت نمی‌شد؛ چرا که لازمه ظهور هر پدیده، از جمله ظهور بزرگان دانش و ادب، وجود عوامل و زمینه‌هایی است، به عنوانِ علت که تا محقق نشود، معلول که همانا تولد بزرگان دانش و ادب در جامعه است، تحقق نخواهد یافت.
تعلق قطران به طبقه دهقانان و تصریح وی بدین موضوع، یعنی «یکی دهقان بدُم شاها شدم شاعر ز نادانی»
[۱۲] قطران تبریزی، دیوان، ج۱، ص۴۰۱ بیت ۱۷، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
که سرگذشت فرخی سیستانی (همین مقاله) را تداعی می‌کند
[۱۳] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۵۸-۶۰، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
و روی آوردن وی از دهقانی به شاعری، امری است که از نفوذ شعـر و ادب فارسـی حتی در میان عامه مردم آذربایجـان (که دهقانان نیز در شمار آنان بوده‌اند) حکایت می‌کند و اگر دهقان را در معنای خُرده مالک و صاحب زمین تفسیر کنیم و قطران را چونان فردوسی (همین مقاله) (که از دهاقین طوس بود
[۱۴] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۷۵، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
) از دهاقین آذربایجان به شمار آوریم، نفوذ و حضور شعر و ادب در طبقه دهاقین آذربایجان مسلم می‌گردد.
این امر در کنار یکی از القاب قطران، یعنی لقب «فخر الشعرا» که شاعر، خود نیز بدان تصریح می‌کند و خویش را فخر الشعرا می‌خواند و خطاب به ممدوح خود می‌سراید: «فخر الامرایی تو و فخر الشعرا من»،
[۱۵] قطران تبریزی، دیوان، ج۱، ص۳۵۱ بیت ۱۳، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
گذشته از آن‌که اشارتی هست به شاعران ماوراء‌النهر و خراسان، مُثبِت وجود شاعرانی در دیار آذربایجان و اران و شروان نیز هست که قطران فخر آنان محسوب می‌شده است.
[۱۶] فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، ج۱، ص۴۹۲ ‌، تهران، ۱۳۶۹ش.

این سخن که شهـرت یکی از سلسلـه‌های محلی آذربایجان
[۱۷] دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
موسوم به روّادیان،
[۱۸] کسروی، احمد، شهریاران گمنام، ج۱، ص۱۴۸، تهران، ۱۳۳۵ش.
به سبب حضور برخی از شاعران در دستگاه آنان است، مؤید مدعای ما تواند بود.
[۱۹] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۴۴، تهران، ۱۳۷۸ش.
کاروان شعر و ادب که در آذربایجان و اران و شروان به کاروان‌سالاری قطران به راه افتاد، چونان کاروانی که پیش‌تر در ماوراء‌النهر و خراسان به کاروان‌سالاری رودکی حرکت کرده بود، پس از گذشتن از منازل سده‌های مختلف به روزگار ما رسید.


دوره دوم (از سده ۶ تا اواخر سده ۹ق) که دوران شکل‌گیری و ظهور سبک عراقی (همین مقاله) و دوران حاکمیت این سبک بر شعر و ادب فارسی است، تبریز غالباً از مراکز مهم شعر و ادب فارسی شمرده می‌شده است.
[۲۰] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۲۹، تهران، ۱۳۷۸ش.

با فرارسیدن سده ۶ق، تحول در سبک شعر و ادب فارسی آغاز شد و عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، آرام آرام، به مثابه علل ناقصه گرد آمد و زمینه پدید آمدن سبکی دیگر را (که سبک عراقی نام گرفت) فراهم آورد.
[۲۱] محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، ج۱، ص۵۵۹، تهران، ۱۳۴۵ش.

حمله مغولان به ماوراء‌النهر و خراسان به عوامل مختلف تغییر سبک پیوست و علت تامه این دگرگونی تحقق یافت و سبک خراسانی (همین مقاله) جای خود را یکسره به سبک عراقی داد.
[۲۲] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۱۹۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
در طول سده ۶ق شاعران آذربایجان و اران و شروان که نام آوران آنان عبارت‌اند از فلکی شروانی (د ۵۷۷ق/۱۱۸۱م)، مجیر بیلقانی (د ۵۷۷ق)، خاقانی (د ۵۹۵ق/ ۱۱۹۹م) و نظامی (د۵۹۹ق/۱۲۰۳م)، شیوه‌ای میانه سبک پیشین و سبک پسین در پیش گرفتند. بدین معنا که زبانشان به زبان شاعران سبک خراسانی می‌مانست و از نظر فکر و اندیشه و نیز از جهت مختصات ادبی، آثارشان به آثار برآمده از سبک عراقی نزدیک می‌شد
[۲۳] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۱۰۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
و چنین بود که زمینه‌های پیروزی و تسلط سبک عراقی بر سبک خراسانی (که در سده ۷ق تحقق یافت) در آذربایجان و اران و شروان فراهم می‌آمد.
در سده‌ ۷ق/۱۳م، تبریز پایتخت فرمانروایی وسیع ایلخانیان مغول قرار گرفت و بیش از پیش عظمت و اعتبار یافت.
[۲۴] لسترنج، گ، سرزمین‌های خلافت شرقی، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه محمود عرفان، تهران، ۱۳۶۴ش.
این عظمت و اعتبار در زمان وزارت خواجه رشید‌الدین فضل‌الله (مق‌ ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) به اوج رسید.

۳.۱ - ظهور مجموعه‌ سفینه تبریز

در منابع تاریخی از حضور ۴۰۰ تن استاد، ۰۰۰‘۱ طالب علم و ۶ ‌هزار دانشجو در مراتب و سطوح مختلف، در دارالعلم‌های رشیدی در تبریز سخن رفته است. همچنین از دو کتابخانه بزرگ در دو سوی آرامگاه رشید‌الدین فضل‌الله سخن به میان آمده است که در آن‌ها ۰۰۰‘۱ جلد قرآن کریم به خط خوش‌نویسان نام‌آور جهان اسلام‌، و ۶۰هزار جلد کتاب‌های نفیس در زمینه دانش‌های گوناگون، ادب، حکایت و امثال که از سراسر جهان متمدن آن روزگار فراهم آمده، و وقف ربع رشیدی گردیده بود، نگهداری می‌شده است.
[۲۵] حشری تبریزی، محمدامین، روضه اطهار، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش عزیز دولت آبادی، تهران، ۱۳۷۱ش.

دارالعلم‌ها با دانشجویان و دانش‌ آموزانش شکوه و رونقی خاص داشت. استادان از کتاب‌های فراهم آمده در دو کتابخانه مذکور برای تحقیق و تدریس به دانشجویان بهره می‌جُستند و استادیاران در کار تدریس به دانش‌ آموزان سطوح پایین‌تر می‌کوشیدند.
[۲۶] رشیدالدین، فضل‌الله، وقف‌نامه ربع رشیدی، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.

در چنین فضایی بود که برای نمونه، مجموعه‌ای بی‌مانند موسوم به سفینه تبریز (همین مقاله) فراهم می‌آمد. این سفینه که به کوشش ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی (سده ۸ق) گردآوری و به خط همو در فاصله سال‌های ۷۲۱ تا ۷۲۳ ق نوشته شده، گواهی است صادق بر رواج دانش و ادب در تبریز در سده‌های ۷ و ۸ ق و آیینه‌ای است از وضع فرهنگی این شهر، در با شکوه‌ترین دوران حیات فرهنگی آن.
[۲۷] پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ص۴، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.

وجه بارز این سفینه که در آن ۲۱۱ رساله گرد آمده، وجه ادبی آن است که با ضبط شعر و نثر شاعران و نویسندگان بلندپایه مشخص می‌شود؛ از جمله آن‌هاست: ضبط منتخب بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی (ز ۳۲۹ یا ۳۳۰ق) و بخشی از اشعار ظهیرالدین فاریابی (د ۵۹۸ ق/ ۱۲۰۲م)، نیز ثبت نوشته‌هایی از نویسندگان و متفکرانی چون احمد غزالی (د ۵۲۰ق/۱۱۲۶م)، شیخ اشراق، سهروردی (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م). گردآورنده سفینه، ابوالمجد محمد بن‌ مسعود تبریزی، پدرش، ملک مسعود بن مظفر (د ۷۴۴ق/ ۱۳۴۳م) و عمویش، ملک محمود بن مظفر (د ۶۹۶ق/ ۱۲۹۷م) و نیز پسر عم پدرش، مجدالدین محمد از شاعران کمتر شناخته شده سده۷ و ۸ق شهر تبریز به شمار می‌آیند. برخی از ابیات ملک مسعود ضمن رساله خلاصة‌ الاشعار، گردآورده فرزندش
[۲۸] سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی، ج۱، ص۵۹۳-۶۱۲، تهران، ۱۳۸۱ش.
و نیز اشعار ملک محمود و مجدالدین محمد در سفینه
[۲۹] سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی، ج۱، ص۴۸۹-۵۰۴، تهران، ۱۳۸۱ش.
مسطور است.
[۳۰] حائری، عبدالحسین، مقدمه بر سفینه تبریز، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۸۱ش.


۳.۲ - نام‌آوران ادبیات عرفانی در تبریز

در کنار این شاعران، تبریز در همین روزگار، شاعران و ادیبان عارف مشربی را در دامان خود پرورد که از جمله نام‌آوران ادبیات عرفانی ایران زمین محسوب می‌شوند و در زمره پارسی‌سرایان و پارسی‌نویسان برجسته قرار دارند. برخی از این بزرگان عبارت‌اند از:
۱- خواجه همام‌الدین، معروف به همام تبریزی (همین مقاله) (د ۷۱۴ق/۱۳۱۴م)، از بزرگان تبریز، از پیشوایان اهل طریقت و از نام‌آوران در فنون مختلف ادب فارسی و عربی. وی در شاعری از سعدی (همین مقاله) پیروی می‌کرد،
[۳۱] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۱۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۲] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۲۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
اما خود را کم از سعدی نمی‌دانست و می‌سرود: «همام را سخن دل‌فریب بسیار است/ ولی چه سود که بی‌چاره نیست شیرازی».
[۳۳] همام تبریزی، دیوان، ج۱، ص۵۳ غزل ۱۹۶ بیت ۹، به کوشش رشید عیوضی، تبریز، ۱۳۵۱ش.

۲- نجم‌الدین ابوبکر محمد ظاهری، معروف به نجم‌الدین زرکوب (همین مقاله) (د ۷۱۲ق/۱۳۱۲م)، از دانشمندان بنام و از سرایندگان صوفی مشرب تبریز.
[۳۴] نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، تهران، ۱۳۶۳ش.

۳- شیخ محمود شبستری تبریزی (همین مقاله) (د ۷۲۰ق/۱۳۲۰م)، از مشاهیر فضلا و مشایخ نام‌بردار و مرجع خواص و عوام و صاحب آثار عرفانی مختلف و مهم‌تر از همه، سراینده مثنوی عرفانی معروفِ گلشنراز (همین مقاله) که حاوی پاسخ‌هایی به پرسش‌های امیرحسینی هروی (د ۷۱۹ق/ ۱۳۱۹م) در توضیح و تبیین پاره‌ای از رموز و اصطلاحات عرفانی است.
[۳۵] هدایت، رضا قلی، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۵۹، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۳۶] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۶۶-۷۶۷، تهران، ۱۳۷۸ش.

۴- شمس‌الدین محمد بزازینی تبریزی، ملقب به شیرین و مشهور به مغربی و شیرین مغربی (۷۴۹- ۸۰۹ق) که در شعر و عرفان به سنایی (د ۵۲۵ ق) و عطار نیشابوری (‌د ۶۱۸ق) ‌ اقتدا می‌کرد. مغربی مجموعه‌ای عرفانی پدید آورد که غالباً در قالب غزل، ترجیع بند و رباعی است.
[۳۷] مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۶۶- ۲۱۸، غزل۱۹۹، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۸] مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۲۱-۲۴۴، ترجیع بند۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۹] مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۴۷-۲۵۱، رباعی۳۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.

عرفان وی دنباله عرفان عاشقانه خراسان به شمار می‌آید که در سده‌های ۷ و ۸ق بر فضای فرهنگی تبریز حاکم بود.
[۴۰] پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ج۱، ص۲۵، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۴۱] پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ج۱، ص۲۷، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
تأثیر مغربی در شاعران عارف مشرب دوران‌های بعد چشم‌گیر است. صاحب مفاتیح ‌الاعجاز در شرح گلشنراز در ۶ موضع از اثر خود، به قصد تبیین و تأیید۶ مسئله مهم عرفانی، به اشعار مغربی استشهاد کرده است.
[۴۲] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۳] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۴] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۴۶۷، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۵] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۴۸۶، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۶] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۰۸، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۷] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۷۷، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۸] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۶۰۳، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.

فهلویات مغربی، شامل یک غزل و ۱۴ ترانه،
[۴۹] میرعابدینی، ابوطالب، ‌مقدمه بر دیوان شمس مغربی (هم‌ ‌)، ج۱، ص۶.
[۵۰] مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۵۵-۲۶۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
گویای این حقیقت است که سرودن شعر به لهجه فهلوی در کنار سرودن شعر به زبان فارسی دری، حداقل از سده ۸ق و بسا پیش از آن، در تبریز و‌ به‌طور کلی در آذربایجان سابقه داشته است و این امر از حضور فرهنگ ایران کهن در این دیار حکایت‌ها باز می‌گوید. حضور این لهجه و تکلم بدان در برخی از نقاط آذربایجان، از جمله روستای قراونه تا کنون
[۵۱] ذکاء، یحیی، جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان، ج۱، ص۸۸، با مقدمه محمد امین ریاحی، تهران، ۱۳۷۹ش.
مؤید مدعای ‌ماست؛ چرا که هر جا زبانی و لهجه‌ای هست، شعر هم بدان زبان و بدان لهجه سروده می‌شود.
۵- شمس‌الدین محمد عصّار تبریزی (د ح۷۹۲ق/۱۳۹۰م)، از عالمان و شاعران عارف مشرب تبریز و سراینده مثنوی مهر و مشتری که ستایش سخنوران و‌ سخن‌شناسان مضمون‌جوی دوران‌های بعد را برانگیخته است.
[۵۲] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۰۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.

۶- قاسم انوار (همین مقاله)، سید معین‌الدین علی حسینی تبریزی (د ۸۳۷ق/۱۴۳۴م)، از شاعران نام‌آور عارف مشرب ایران، در سده‌های ۸ و ۹ ق.
[۵۳] نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲، تهران، ۱۳۶۳ش.

۷- قطب‌الدین عقیقی تبریزی، و پسرش، جلال‌الد‌ین (د ۸۴۱ق/۱۴۳۷م).
با ضعف ایلخانیان، ترکمانان قراقویونلو و آق‌قویونلو (۷۸۰-۹۲۰ق/ ۱۳۷۸-۱۵۱۴م) به حکومت رسیدند و نه فقط تبریز وبه طور کلی سراسر آذربایجان زیر نفوذ آنان قرار گرفت، که دامنه قدرت آنان تا عراق و فارس گسترش یافت و حتی یک بار تا خراسان را نیز در برگرفت.
[۵۴] اقبال آشتیانی، عباس، ج۱، ص۶۵۵-۶۶۰، تاریخ ایران، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.

این ترکمانان نیز به شعر و ادب فارسی عشق می‌ورزیدند و پاس حرمت نویسندگان و شاعران می‌داشتند، چنان‌ که منشیان توانای پارسی‌نویس و مورخان و ادیبان بزرگ و سخنوران استاد را در دربار خود گرد می‌آوردند و آنان را می‌نواختند و از وجودشان بهره‌می‌بردند. تنی چند از پادشاهان ترکمان، خود نیز شاعر بودند: جهانشاه قراقویونلو (۸۴۱-۸۷۱ق/۱۴۳۷-۱۴۶۷م) استادانه به فارسی و ترکی شعر می‌سرود و «حقیقی» تخلص می‌کرد و نسخه‌ای از دیوان وی در کتابخانه بریتیش میوزیوم موجود است. نیز پسر او، آق‌میرزا (کـه از ۸۶۶ تا ۸۷۱ ق در بغداد حکم می‌رانـد) «بُداق» تخلص می‌کرد و شعر می‌سرود.
[۵۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴، تهران، ۱۳۷۸ش.

ارتباط دوستانه اوزون حسن‌ آق‌قویونلو (د ۸۸۳ ق) و پسرانش، یعقوب‌بیگ و یوسف‌بیگ با جامی (۸۱۷-۸۹۸ق/۱۴۱۴-۱۴۹۳م) تا پایان عمر، از توجه و علاقه آنان به شعر و ادب حکایت می‌کند. یعقوب بیگ (د ۸۹۶ق) خود شاعر بود و در دوران سلطنت ۱۲ ساله وی تبریز از مهم‌ترین مراکز تجمع شاعران بود. جامی مثنوی معروف سلامان و ابسال خود را به نام او ساخت و چند قصیده در ستایش وی سرود.
[۵۶] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
همچنین جامی با قاضی عیسی ساوجی، وزیر سلطان یعقوب‌بیگ (که مردی ادیب و شاعر بود و حضور وی در مقام وزارت بر رونق بازار ادب می‌افزود) مراودات دوستانه و مکاتبات ادبی داشت
[۵۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
و چنین بود که در این دوره «اختر شعر و ادب از حضیض هبوط به ثریا رسید و بازار شعر و شاعری رونق تمام یافت».
[۵۸] صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۸، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.


۳.۳ - نظم رخدادهای تاریخی

در این دوره، جریانی مهم در فرهنگ و ادب ایران رخ داد که تبریز نیز در آن سهیم بوده است و آن نظم رخدادهای تاریخی به جای نظم داستان‌های قهرمانی و ملی است که زمینه‌های آن از سده‌های ۵ و ۶ق، به تدریج فراهم آمد. بدین ترتیب که در پی افول سامانیان (۲۶۱- ۳۸۹ق/۸۷۵- ۹۹۹م) و به دنبال استقرار غزنویان (۴۳۲-۵۸۳ق/۱۰۴۱-۱۱۸۷م‌) حمله و تعریض به ایران‌گرایی (شعوبیگری) و فرهنگ ملی ایران و ارزش‌های مربوط بدان آغاز شد. تاریخ ایران، رسوم ایرانی و شاهنامه فردوسی مورد طعن و تعریض قرار گرفت.
[۵۹] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۷۴ش.
شاهنامه دروغ و نیزنگ، و فردوسی دروغ‌گو به شمار آمد.
[۶۰] معزّی، محمد، دیوان، ج۱، ص۲۶۸- ۲۶۹، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
این جریان که ملازم توجه به خلافت بغداد، گرایش به زبان عربی و تظاهرات دینی و در یک کلام ملازم عرب‌گرایی بود، با روی کار آمدن دولت ترکان سلجوقی (۴۲۹-۵۵۲ق/ ۱۰۳۸- ۱۱۵۷م) شدت گرفت و بازار ایران‌گرایی و شعوبیگری، به کلی کاسد شد.
[۶۱] بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، ج۲، ص۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.

حمله ویرانگر مغول و انحطاط‌ ناشی از آن هم، به عنوان یک عامل مؤثر بر این عوامل افزود و دفتر نظم داستان‌های قهرمانی و ملی را بست و در مقابل، زمینه‌های نظم رخدادهای تاریخی را از سده‌های ۶ و ۷ ق فراهم ساخت و در نتیجه، منظومه‌هایی تاریخی چون شاهنشاه‌نامه پاییزی نسوی (۵۹۶ - ۶۱۷ق/۱۲۰۰- ۱۲۲۰م)، کرت‌نامه ربیعی‌ پوشنگی (سده ۷ ق)، سام‌نامه‌ سیف‌الدین محمد یعقوب هروی (سده ۷ق)، ظفرنامه حمدالله مستوفی (د ۷۵۰ق/ ۱۳۴۹م) پدید آمد.
[۶۳] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، فصل سوم، تهران، ۱۳۵۲ش.

در مرکز سیاسی ـ فرهنگی ایلخانیان، تبریز نیز منظومه تاریخی شهنشاه‌نامه سروده شد. سراینده این منظومه شاعری است به نام احمد تبریزی (سده ۸ق) که در عهد سلطان ابوسعید بهادرخان (۷۱۶-۷۳۶ق) می‌زیسته، و منظومه خود را در ۱۸ هزار بیت، به بحر متقارب (بحرشاهنامه فردوسی) به نام ابوسعید ساخته، و تاریخ خانان مغول را از آغاز تا عهد هولاکو (حکومت‌ ‌۶۵۶-۶۶۳ق) و جانشینان وی تا ابوسعید بهادرخان را به نظم درآورده است.
[۶۴] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۶۵] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۹، تهران، ۱۳۵۲ش.
گر چه این منظومه‌ها در برابر شاهنامه پدید آمده‌اند، اما تأثیر شاهنامه در ظهور آن‌ها قابل انکار نیست.
[۶۶] بخش حماسه‌های تاریخی، صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۵۲ش.



دوره سوم (از سده ۱۰ تا ۱۲ق) حکومت بلامنازع سبک عراقی بر ادب فارسی از اوایل سده ۱۰ق پایان می‌گیرد و زمینه‌های تغییر سبک عراقی به سبک هندی (همین مقاله) یا سبک اصفهانی (که از اوایل سده ۱۱ ق تا اواسط سده ۱۲ ق برادب فارسی حاکم گشت
[۶۷] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۸۴، تهران، ۱۳۷۴ش.
) فراهم می‌آید.
شعر و ادب سده ۱۰ق به جریان‌های واسط، یعنی به شیوه بابافغانی (همین مقاله) و پیروان وی که گونه‌ای استمرار سبک عراقی است و نیز به جریان موسوم به مکتب وقوع و مکتب واسوخت
[۶۸] گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۵- ۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۶۹] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
تعلق دارد. شیوه بابا فغانی، همان سان که در نقاط مرکزی ایران، به نوعی رواج داشت، در منطقه آذربایجان و تبریز نیز به گونه‌ای استمرار می‌یافت.
حضور طولانی لسانی شیرازی (د ۹۴۱ یا ۹۴۲ق) که او را واضع و بنیادگذار مکتب وقوع به شمار آورده‌اند
[۷۰] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷۱] صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
[۷۲] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۶۳۷- ۶۳۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
و نیز حضور شاگردش، شریف تبریزی (د ۹۵۶ق/ ۱۵۴۹م) و فسونی تبریزی (د ۱۰۲۷ق/ ۱۶۱۸م) (که از شاعران مکتب وقوع به شمار می‌آیند) در شهر تبریز حکایت از آن دارد که تبریز نیز در وقوع‌گویی و واسوخت سرایی سهیم است.
[۷۳] آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۷۴] رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۱، ص۲۱۷- ۲۱۹، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۷۵] رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۷۶] گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۱۵۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷۷] گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۳۹۹-۴۱۰، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷۸] گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۴۵۴-۴۵۶، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷۹] گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۷۴۴، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۸۰] شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
با این همه، نه جریان‌های واسط و بینابین (وقو‌ع‌گویی و واسوخت‌سرایی) در تبریز و‌ به‌طور کلی در آذربایجان جریان غالب بر شعر و ادب گردید، نه حتی سبک موسوم به سبک هندی، و حال آن‌که نام‌آورترین شاعر این سبک، صائب، همواره با انتساب به تبریز شناخته می‌شود و سبک هندی با نام صائب و تبریز تداعی می‌گردد و صائب هم به تبریزی بودن خود می‌بالد،
[۸۱] صائب تبریزی، محمد‌علی، دیوان، با مقدمه امیری فیروزکوهی، تهران، ۱۳۴۵ش.
اما نه تولدش در تبریز بوده است، نه دوران زندگی‌اش و نه کار شاعری‌اش؛ که این هر ۳ چونان سبک هندی یا اصفهانی به اصفهان و به طور کلی به مناطق مرکزی ایران تعلق دارد و گرایندگان به سبک هندی در تبریز نسبت به پیروان سبک عراقی، سخت در اقلیت بودند و می‌توان گفت از ویژگی‌های شعر و ادب فارسی در تبریز استمرار تسلط سبک عراقی، پس از سده ۹ ق بر شعر و ادب آن سامان و پیوستن این سبک به نهضت بازگشت ادبی است که اساساً پای‌بندی بسیاری از شاعران به اصول سبک عراقی، در گرماگرم سلطه و رواج سبک‌ هندی، حتی در اصفهان و دیگر شهرهای مرکزی نیز در خور توجه است.
[۸۳] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۶۷۱-۶۷۲، تهران، ۱۳۷۸ش.

شاعران در خور ذکر این دوره در تبریز عبارت‌اند از میرزا شرف‌الدین محمد تبریزی، متخلص به مجذوب (د ح۱۰۹۳ق)، از دانشمندان و شاعران عارف مشرب، مداح ائمه معصومین (علیه‌السلام) و تابع حافظ در غزل‌سرایی
[۸۴] شاملو، ولی‌قلی، قصص الخاقانی، ج۲، ص۷۳، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۸۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۱۳۱۶-۱۳۱۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
و صادقی افشار تبریزی، معروف به صادقی کتابدار (۹۳۳یا۹۴۰ – ۱۰۱۷ یا ۱۰۱۸ق)، از بزرگان ایل خدابنده‌لو و از رجال نامدار عصر شاه عباس اول (سلطنت ۹۹۶- ۱۰۳۸ق) که در نظم و نثر فارسی و ترکی‌ ماهر بود و تذکره مجمع‌ الخواص را در احوال بسیاری از شاعران معاصر خود، به ترکی جغتایی نوشت.
[۸۶] آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۸۷] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج۱، ص۵۶- ۵۷، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۸۸] صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۳۱۴- ۳۱۷، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
[۸۹] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳، تهران، ۱۳۱۴ش.


۴.۱ - حرکت شاعران به سوی هند

در این دوره شکل‌گیری دو رویداد در تبریز در خور توجه است:
در این دوره ارتباط فرهنگی و ادبی ایران و هند رونقی روز افزون یافت و حرکت کاروان شاعران، دانشمندان، بازرگانان و حتی مردم عادی که چند بار در تاریخ ایران پس از اسلام به سوی هند روی داده، در این دوره نیز با رونق و شکوه بسیار تجدید شد،
چنان که عبدالرزاق لاهیجی، متخلص به فیاض
[۹۰] لاهیجی، عبدالرزاق، دیوان، ج۱، ص۳۷۵، به کوشش ابوالحسن پروین پریشان‌زاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
از هند به کعبه حاجات و قبله اهل فضل و هنر تعبیر کرده است. همین کاروان بود که شماری از شاعران و عالمان تبریز را (که به هر حال و به هر سبب دل از وطن برکنده بودند) به دیار هند و دربار اکبرشاه گورکانی (حکومت‌ ۹۶۳-۱۰۱۴ق) رساند.
[۹۱] نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۵۱۴-۵۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۹۲] گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۹۷۲- ۹۷۹، مشهد، ۱۳۶۹ش.
[۹۳] گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۱۰۱۳- ۱۰۱۹، مشهد، ۱۳۶۹ش.

از جمله مهاجران تبریز می‌توان از کمال‌الدین ابوالفضل تبریزی، معروف به چلبی ‌بیگ علامی (سده۱۰ و ۱۱ق)، حکیم و شاعر
[۹۴] نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۹۵] رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۳۷، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
کلبعلی تبریزی (سده ۱۰ق)
[۹۶] صبا، محمد‌مظفر‌حسین، تذکره روز روشن، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش رکن زاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
و فسونی تبریزی (د ۱۰۲۷ق) نویسنده، شاعر، دانشمند و ستاره‌شناس
[۹۷] آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۹۸] رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
را نام برد. بر طبق استقصای گلچین معانی از ۷۴۱تن شاعر پارسی ‌گوی ایرانی که راهی دیار هند شده‌اند، افزون بر ۴۰ تن آن‌ها از تبریز بوده‌اند.
[۹۹] گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۱۱۸، مشهد، ۱۳۶۹ش.


۴.۲ - شکل‌گیری ادبیات ترکی آذربایجانی

با روی کار آمدن شاه اسماعیل اول صفوی (سلطنت ۹۰۷-۹۳۰ق) و چیرگی قبایلی چند از ترکمانان بر امور مملکتی و سپاهی‌گری از یک سو، زبان ترکی، زبان حکمرانان و سپاهیان شد و از سوی دیگر، محیط مناسبی برای شکل‌گیری فرهنگ و ادب ترکی آذربایجانی (که از هر جهت تحت تأثیر مستقیم ادب فارسی بـود) فراهم آمد
[۱۰۰] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۲۳-۴۲۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
و حتی پیش از آن‌که زبان آذری به ترکی آذربایجانی (ظاهراً از اواخر سده ۱۱ق) دگرگون شود،
[۱۰۱] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۳۰-۴۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۰۲] کسروی، احمد، آذری یا زبان باستان آذربایجان، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۵۳ش.
شاعرانی دو زبانه ظهور کردند که به فارسی و ترکی شعر می‌سرودند.
[۱۰۳] صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۶، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
از جمله شاعران دو زبانه می‌توان از شاه اسماعیل صفوی (۸۹۲-۹۳۰ق/۱۴۸۷-۱۵۲۴م)، متخلص به خطایی، و فضولی بغدادی (د ۹۶۳ق/۱۵۵۶م)، و نیز از میرزا امان‌الله امانی (د بعد از ۱۰۶۱ق/۱۶۰۷م)، از سران قزلباش
[۱۰۴] صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۱۰۲، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
[۱۰۵] صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۲۷۱، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
[۱۰۶] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، تهران، ۱۳۱۴ش.
و نیز از صادقی کتابدار یاد کرد (ترکی، ادبیات).
در پایان این بخش ذکر این نکته در خور توجه است که اولیا چلپی، سیاح ترک که در سده ۱۱ق از تبریز دیدن کرده است، در سیاحت‌نامه خود زبان اهل فرهنگ و معارف این شهر را زبان فارسی می‌داند.
[۱۰۸] اولیا چلبی، سیاحت‌نامه، ج۲، ص۲۵۳، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.



دوره چهارم (از سده ۱۳ق تا روزگار ما) شامل دو جریان است:
۱-جریان بازگشت ادبی،
۲-جریان نوگرایی.

۵.۱ - جریان بازگشت ادبی

این جریان عبارت است از روی برتافتن از رسم و راه سبک هندی یا سبک اصفهانی، و روی آوردن به شیوه شاعران سبک خراسانی در قصیده سرایی و روش شاعران سبک عراقی در غزل‌سرایی. پیروی از شیوه نویسندگی استادان سبک خراسانی و عراقی در آذربایجان و نیز در تبریز، امر محققی بود از نوع تحصیل حاصل، چرا که هیچ‌گاه تسلط سبک هندی یا اصفهانی، به عنوان جریان غالب و عمومی، بر شعر و ادب این دیار آن گونه که در اصفهان و سرزمین‌های مرکزی ایران روی داد، تحقق نیافت و سبک عراقی، به عنوان جریان غالب و عمومی در شعر و ادب آذربایجان استمرار یافت و به جریان بازگشت ادبی پیوست. برخی از شاعران این دوره عبارت‌اند از فتح‌علی بن حاج حسن تبریزی، مشهور به ایروانی، متخلص به فتح (سده ۱۱ق)
[۱۱۰] خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۶۸۷، تهـران، ۱۳۶۸ش.
مسکین زنوزی
[۱۱۱] خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۸۴۱، تهـران، ۱۳۶۸ش.
صفای تبریزی میرزا فضلعلی (۱۲۷۸-۱۳۳۷ یا ۱۳۳۹ق) حیرت قاجار، معروف به شیخ‌الرئیس قاجار (۱۲۶۴-۱۳۳۶ یا ۱۳۳۸ق)
[۱۱۶] فرصت، محمد‌نصیر، آثار العجم، ج۱، ص۵۲۹-۵۳۰، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۷] خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۲۸۶، تهـران، ۱۳۶۸ش.
سالک تبریزی (د پس از ۱۲۳۸ق).
[۱۱۸] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳، تهران، ۱۳۱۴ش.

گرایش به بازگشت ادبی در میان شاعرانی که به گونه‌ای به سنت توجه دارند و دلبسته ادبیات کهن فارسی هستند، همچنان ادامه دارد؛ چنان‌که می‌توان به پروین اعتصامی که در تبریز زاده شد و در تهران زیست و درگذشت، و نیز به محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار (همین مقاله) اشاره کرد که با همه نوگرایی‌ها از جهات بسیاری به جریان بازگشت ادبی توجه داشتند و بدان وابسته بودند.

۵.۲ - جریان نوگرایی

نوگرایی و تجددطلبی که حاصل برخورد فرهنگ سنتی ایران با فرهنگ و تمدن غرب است، از لحاظ نظری، با کسانی چون فتحعلی آخوندزاده، ‌ و در طول دوره ناصری با ظهور چهره‌های دیگری از روشنگران ایرانی آغاز شد و از جمله در شعر و ادب فارسی تأثیری خاص نهاد و نه تنها شعر و ادب را دگرگون کرد که انواع تازه‌ای به انواع ادبی گذشته نیز افزود. نوگرایی در شعر و ادب، حتی پیش از جنبش موسوم به جنبش نیمایی به پیشوایی نیمایوشیج (د ۱۳۳۸ش) در تبریز آغاز شد و شاید بتوان گفت از نخستین کسانی که به فکر عدول از سبک و طرز شعر کلاسیک فارسی افتاد، تقی رفعت تبریزی (د ۱۲۹۹ش) بود. وی به تصریح در نخستین شماره مجله آزادیستان که به تاریخ دوم جوزای ۱۲۹۹ش انتشار یافته است، مسلک خود و یارانش را تجدد در ادبیات، و دستور عمل و سلوک خویش و طرفدارانش را صمیمیت و جرأت در تجدد اعلام کرد و با به دست دادن نمونه‌هایی تازه در شعر، پرچم شعر نو را برافراشت.
[۱۲۲] آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۳، ص۴۳۲، تهران، ۱۳۵۴ش.

بدیهی است که به دنبال اقدام رفعت و یاران وی، مناقشات دامنه‌داری بین سنت‌گرایان و تجدد طلبان درگرفت. پیش از این، جعفر خامنه‌ای (ز ۱۲۶۶ش)، فرزند علی‌اکبر خامنه‌ای تبریزی که از جوانان روشن‌فکر تبریز بود و زبان فرانسوی می‌دانست و با ادبیات نوین عثمانی نیز آشنایی داشت، از شکل سنتی و معمول شعر فارسی عدول کرده، و قطعه‌هایی بی‌امضا با قافیه‌بندی جدید و با مضامین تازه منتشر ساخته، و بدین‌سان، راهی تازه در شعر نمایانده بود. تقی رفعت و شمس کسمایی (د ۱۳۴۰ش) در پی تلاش‌های جعفر خامنه‌ای، شعرهایی با طرز تازه سرودند و منتشر نمودند
[۱۲۳] آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۳، ص۴۳۶- ۴۵۸، تهران، ۱۳۵۴ش.
و بدین‌سان، افتخار نوگرایی در شعر فارسی را هم به نام تبریز ثبت کردند، شهری که از ۳۵۲ تن شاعر معرفی شده در کتاب سخنوران آذربایجان، ۲۲۰ تن آنان بدان تعلق دارند.
[۱۲۴] دولت‌آبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، ج۱، سی‌ و هفت، تبریز، ۱۳۵۵ش.



از کارنامه درخشان تبریز در شعر فارسی که بگذریم، با کارنامه درخشان ادب پژوهی ادب پژوهان این شهر سرو کار داریم و به عنوان نمونه، می‌توانیم از محققانی نام ببریم چون:
احمد کسروی (۱۲۶۹-۱۳۲۴ش) که کارهای پژوهشی وی در حوزه‌های مختلف از جمله تاریخ و ادب چشم‌گیر است.
[۱۲۵] استعلامی، محمد، بررسی ادبیات امروز، ج۱، ص۱۵۷، تهران، ۱۳۵۰ش.

یوسف اعتصامی (۱۲۵۲-۱۳۱۶ش) که از جمله در ادب فارسی و عربی استاد بود و نه فقط تحقیقات وی در زبان فارسی که پژوهش‌هایش در زبان و ادب عربی نیز مورد توجه و تحسین قرار گرفت؛ چنان‌که کمتر از ۲۰ سال داشت که کتاب قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب او را در مصر جزو کتب درسی قرار دادند و ادیبان ساحل نیل بر کتاب ثورة‌ الهند وی دیباچه‌ها نوشتند. آثار فارسی اعتصامی، جملگی ارجمند است و تربیت دختری چون پروین از سوی وی در حافظه تاریخ ادبیات ایران خواهد ماند.
[۱۲۶] لغت‌نامه دهخدا، ذیل پروین اعتصامی.

وی از جمله نخستین مترجمان آثار غربی، به ویژه آثار فرانسوی، و نیز آثار عربی و ترکی بود.
[۱۲۷] آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۲، ص۱۱۳، تهران، ۱۳۵۴ش.
افزون بر این، انتشار نخستین مجله ادبی به زبان فارسی، موسوم به بهار را باید از جمله خدمات وی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی به شمار آورد
بر این فهرست باید نام نویسندگان و محققانی چون میرزا آقا تبریزی ، به عنوان نخستین نمایشنامه نویس در زبان فارسی؛ عبدالرحیم طالبوف (۱۲۵۰- ۱۳۲۹ق)؛ حسن تقی‌زاده (۱۲۵۷- ۱۳۴۸ش)؛ حسین کاظم زاد‌ه ایرانشهر (۱۲۶۲-۱۳۴۰ش)؛ حاج محمد نخجوانی (د ۱۳۴۱ش)؛ محمدعلی تربیت و... را نیز افزود؛ بزرگانی که هر یک در اعتلای زبان و ادب فارسی کوشش‌ها داشتند و خون دل‌ها خوردند؛ کوشش‌هایی که همچنان از سوی خردمندان و محققان تبریزی ادامه دارد.
شگفت نیست که در جـدول توزیع نویسندگان فارسی زبان عصر قاجار (که بر حسب زادگاه نویسندگان فراهم آمده است) تبریز در میان ۱۶ شهر بزرگ ایران حائز مرتبه ششم بوده است
[۱۳۱] اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
و نیز شگفت نیست که از مجموع ۵۸۱تن دانشمند و ادیب نامدار آذربایجان که محمدعلی تربیت در دانشمندان آذربایجان ترجمه احوال آنان را به دست داده است، ۲۸۶تن تبریزی بوده‌اند
[۱۳۲] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.



جاذبه‌های فرهنگی، فکری و ادبی تبریز در طول تاریخ چنان بوده است که شمار قابل توجهی از نویسندگان و شاعران و دانشمندان، به گواهی شرح حال آنان، سالیانی از عمر خود را در تبریز گذرانده‌اند و یا تا پایان عمر در این شهر مانده‌اند و همان‌جا درگذشته‌اند و به خاک سپرده شده‌اند. از جمله این مشتاقان‌اند:
۱- ظهیر فاریابی (د ۵۹۸ق)،
۲- مجیر بیلقانی (ز ۵۷۷ق)،
۳- قطب‌الدین محمود کازرونی (د ۷۱۰ یا ۷۱۶ق)،
۴- اوحدی مراغه‌ای (د ۷۳۸ق)،
۵- قاضی رکن‌الدین دعویدار قمی (سده ۶ و ۷ق)،
۶- کمال خجندی (د ۷۹۳ یا ۸۰۳ق)،
۷- نصیبی گیلانی (ز ۹۴۴ق)، و جز آن‌ها
[۱۳۳] نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۱۷۲۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۳۴] خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۹۳۵-۹۳۶، تهـران، ۱۳۶۸ش.
[۱۳۵] آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۸۵۸-۸۶۰، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.

مقبرة‌ الشعرای تبریز نیز که مدفن ۱۳ تن از شاعران بزرگ ایران زمین است، گواه صادق حُسن توجه مردم این شهر به زبان و ادب فارسی است.
[۱۳۶] سجادی، ضیاء‌الدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة‌ الشعراء، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۶، تهران، ۱۳۶۹ش.

گذشته از این معانی و غیر از استمرار شعر و ادب فارسی در تبریز و آغاز نوگرایی ادبی در این شهر، تجددطلبی و نوگرایی، چنان‌که اشارت رفت، انواع دیگری به ادبیات سنتی ما افزوده که کارنامه این انواع نیز در تبریز و‌ به‌طور کلی در آذربایجان چشم‌گیر است، مثلِ تحقیقات ادبی و تصحیح انتقادی متون به شیوه علمی و جدید؛ داستان‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی، روزنامه‌نگاری و... .


تبریز؛ تاریخ تبریز؛ فرهنگ تبریز؛ علوم نقلی در تبریز


(۱) آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۲) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة.
(۳) اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴) استعلامی، محمد، بررسی ادبیات امروز، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۵) اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۶) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ ایران، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۸) پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۹) حائری، عبدالحسین، مقدمه بر سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۰) خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، تهـران، ۱۳۶۸ش.
(۱۱) دولت‌آبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، تبریز، ۱۳۵۵ش.
(۱۲) سمرقندی، دولتشاه، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
(۱۳) ذکاء، یحیی، جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان، با مقدمه محمد امین ریاحی، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۴) رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۵) رشیدالدین، فضل‌الله، وقف‌نامه ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۶) صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۱۷) سجادی، ضیاء‌الدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة‌ الشعراء، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۸) سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۹) شاملو، ولی‌قلی، قصص الخاقانی، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۰) شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۲۱) صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
(۲۲) صائب تبریزی، محمد‌علی، دیوان، با مقدمه امیری فیروزکوهی، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۳) صبا، محمد‌مظفر‌حسین، تذکره روز روشن، به کوشش رکن زاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۴) صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۵) صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۶) نوایی، علیشیر، مجالس النفائس، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۲۳ش.
(۲۷) عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
(۲۸) فرصت، محمد‌نصیر، آثار العجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۹) فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۰) قطران تبریزی، دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳۱) کسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۳۲) کسروی، احمد، آذری یا زبان باستان آذربایجان، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۳۳) گلچین معانی، احمد، کاروان هند، مشهد، ۱۳۶۹ش.
(۳۴) گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۳۵) لاهیجی، عبدالرزاق، دیوان، به کوشش ابوالحسن پروین پریشان‌زاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۶) لسترنج، گ، سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۷) لغت‌نامه دهخدا.
(۳۸) محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۳۹) معزّی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۴۰) مغربی، شمس، دیوان، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۱) مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۲) میرعابدینی، ابوطالب، ‌مقدمه بر دیوان شمس مغربی .
(۴۳) ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۴) نسوی، محمد، نفثة ‌المصدور، به کوشش امیرحسین یزدگردی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴۵) نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۴۶) نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۴۷) نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۸) هدایت، رضا قلی، مجمع ‌الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۴۹) همام تبریزی، دیوان، به کوشش رشید عیوضی، تبریز، ۱۳۵۱ش.
(۵۰) Rypka J، Historyof Iranian Literature، Dordrecht، ۱۹۶۸.
(۵۱) مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.


۱. عوفی، محمد، لباب الالباب، ج۲، ص۶، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
۲. نوایی، علیشیر، مجالس النفائس، ج۱، ص۳۳۶، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۲۳ش.
۳. ابن حوقل، محمد، صورة‌ الارض، ج۱، ص۸۴، ترجمه جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۵ش.
۴. مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، ج۶، ص۳۱۰۶-۳۱۱۶، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
۵. نسوی، محمد، نفثة ‌المصدور، ج۱، ص۹۴، به کوشش امیرحسین یزدگردی، تهران، ۱۳۷۰ش.
۶. Rypka J، Historyof Iranian Literature، ج۱، ص۲۰۱، Dordrecht، ۱۹۶۸.
۷. ناصرخسرو، سفرنامه، ج۱، ص۹، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸. عوفی، محمد، لباب الالباب، ج۲، ص۲۱۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
۹. سمرقندی، دولتشاه، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۶۷، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱م.
۱۰. فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، ج۱، ص۴۹۲، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۱. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۴۲۲-۴۲۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۲. قطران تبریزی، دیوان، ج۱، ص۴۰۱ بیت ۱۷، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۳. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۵۸-۶۰، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
۱۴. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۷۵، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
۱۵. قطران تبریزی، دیوان، ج۱، ص۳۵۱ بیت ۱۳، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۶. فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوران، ج۱، ص۴۹۲ ‌، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۷. دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۸. کسروی، احمد، شهریاران گمنام، ج۱، ص۱۴۸، تهران، ۱۳۳۵ش.
۱۹. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۴۴، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۰. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۲۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۱. محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، ج۱، ص۵۵۹، تهران، ۱۳۴۵ش.
۲۲. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۱۹۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
۲۳. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۱۰۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
۲۴. لسترنج، گ، سرزمین‌های خلافت شرقی، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه محمود عرفان، تهران، ۱۳۶۴ش.
۲۵. حشری تبریزی، محمدامین، روضه اطهار، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش عزیز دولت آبادی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۲۶. رشیدالدین، فضل‌الله، وقف‌نامه ربع رشیدی، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
۲۷. پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ص۴، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۸. سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی، ج۱، ص۵۹۳-۶۱۲، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۹. سفینه تبریز، گردآوری و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی، ج۱، ص۴۸۹-۵۰۴، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳۰. حائری، عبدالحسین، مقدمه بر سفینه تبریز، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳۱. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۱۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۲. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۲۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۳. همام تبریزی، دیوان، ج۱، ص۵۳ غزل ۱۹۶ بیت ۹، به کوشش رشید عیوضی، تبریز، ۱۳۵۱ش.
۳۴. نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳۵. هدایت، رضا قلی، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۵۹، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۱ش.
۳۶. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۶۶-۷۶۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۷. مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۶۶- ۲۱۸، غزل۱۹۹، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۸. مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۲۱-۲۴۴، ترجیع بند۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۹. مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۴۷-۲۵۱، رباعی۳۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
۴۰. پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ج۱، ص۲۵، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
۴۱. پورجوادی، نصرالله، پیشگفتار، ج۱، ص۲۷، عرفان اصیل، سفینه تبریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
۴۲. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۳. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۴. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۴۶۷، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۵. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۴۸۶، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۶. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۰۸، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۷. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۵۷۷، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۸. اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز، ج۱، ص۶۰۳، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۹. میرعابدینی، ابوطالب، ‌مقدمه بر دیوان شمس مغربی (هم‌ ‌)، ج۱، ص۶.
۵۰. مغربی، شمس، دیوان، ج۱، ص۲۵۵-۲۶۳، به کوشش ابوطالب میرعابدینی، تهران، ۱۳۵۸ش.
۵۱. ذکاء، یحیی، جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان، ج۱، ص۸۸، با مقدمه محمد امین ریاحی، تهران، ۱۳۷۹ش.
۵۲. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۰۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۳. نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۵۴. اقبال آشتیانی، عباس، ج۱، ص۶۵۵-۶۶۰، تاریخ ایران، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۶. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۸. صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۸، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
۵۹. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۷۴ش.
۶۰. معزّی، محمد، دیوان، ج۱، ص۲۶۸- ۲۶۹، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
۶۱. بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، ج۲، ص۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶۲. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۵۴۷۵، پاییزی نسوی.    
۶۳. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، فصل سوم، تهران، ۱۳۵۲ش.
۶۴. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۶۵. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۹، تهران، ۱۳۵۲ش.
۶۶. بخش حماسه‌های تاریخی، صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۵۲ش.
۶۷. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۸۴، تهران، ۱۳۷۴ش.
۶۸. گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۵- ۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
۶۹. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۰. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۱. صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
۷۲. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۶۳۷- ۶۳۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
۷۳. آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
۷۴. رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۱، ص۲۱۷- ۲۱۹، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
۷۵. رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
۷۶. گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۱۵۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۷. گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۳۹۹-۴۱۰، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۸. گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۴۵۴-۴۵۶، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۹. گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع، ج۱، ص۷۴۴، تهران، ۱۳۷۴ش.
۸۰. شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲، تهران، ۱۳۷۴ش.
۸۱. صائب تبریزی، محمد‌علی، دیوان، با مقدمه امیری فیروزکوهی، تهران، ۱۳۴۵ش.
۸۲. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۴۷، بازگشت ادبی.    
۸۳. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۶۷۱-۶۷۲، تهران، ۱۳۷۸ش.
۸۴. شاملو، ولی‌قلی، قصص الخاقانی، ج۲، ص۷۳، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۸۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۱۳۱۶-۱۳۱۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
۸۶. آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
۸۷. نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج۱، ص۵۶- ۵۷، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۸۸. صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۳۱۴- ۳۱۷، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
۸۹. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳، تهران، ۱۳۱۴ش.
۹۰. لاهیجی، عبدالرزاق، دیوان، ج۱، ص۳۷۵، به کوشش ابوالحسن پروین پریشان‌زاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
۹۱. نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۵۱۴-۵۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
۹۲. گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۹۷۲- ۹۷۹، مشهد، ۱۳۶۹ش.
۹۳. گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۱۰۱۳- ۱۰۱۹، مشهد، ۱۳۶۹ش.
۹۴. نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۹۵. رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۳۷، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
۹۶. صبا، محمد‌مظفر‌حسین، تذکره روز روشن، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش رکن زاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۷. آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
۹۸. رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
۹۹. گلچین معانی، احمد، کاروان هند، ج۲، ص۱۱۸، مشهد، ۱۳۶۹ش.
۱۰۰. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۲۳-۴۲۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۰۱. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۴۳۰-۴۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۰۲. کسروی، احمد، آذری یا زبان باستان آذربایجان، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۵۳ش.
۱۰۳. صفوی، سام میرزا، تحفه سامی، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۶، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۰۴. صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۱۰۲، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
۱۰۵. صادقی، کتابدار، مجمع‌ الخواص، ج۱، ص۲۷۱، ترجمه عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۳۷ش.
۱۰۶. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۰۷. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۹۵.    
۱۰۸. اولیا چلبی، سیاحت‌نامه، ج۲، ص۲۵۳، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
۱۰۹. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۴۷، بازگشت ادبی.    
۱۱۰. خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۶۸۷، تهـران، ۱۳۶۸ش.
۱۱۱. خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۸۴۱، تهـران، ۱۳۶۸ش.
۱۱۲. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۶، ص۲۸۹.    
۱۱۳. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۶۰۸.    
۱۱۴. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۱۲، ص۲۷۱.    
۱۱۵. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۱۴، ص۱۰.    
۱۱۶. فرصت، محمد‌نصیر، آثار العجم، ج۱، ص۵۲۹-۵۳۰، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۱۷. خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۲۸۶، تهـران، ۱۳۶۸ش.
۱۱۸. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۱۹. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۴۱۸- ۴۱۹.    
۱۲۰. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی. ج۱۳، ص۵۵۰۹، پروین اعتصامی.    
۱۲۱. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی. ج۱۴، ص۵۷۷۹، تجدد ادبی.    
۱۲۲. آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۳، ص۴۳۲، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۲۳. آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۳، ص۴۳۶- ۴۵۸، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۲۴. دولت‌آبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، ج۱، سی‌ و هفت، تبریز، ۱۳۵۵ش.
۱۲۵. استعلامی، محمد، بررسی ادبیات امروز، ج۱، ص۱۵۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۱۲۶. لغت‌نامه دهخدا، ذیل پروین اعتصامی.
۱۲۷. آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۲، ص۱۱۳، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۲۸. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۹، ص۳۶۶۸، یوسف اعتصامی.    
۱۲۹. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۷۵۴، میرزا آقا تبریزی.    
۱۳۰. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۸۶۳، محمدعلی تربیت.    
۱۳۱. اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، ج۱، ص۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۳۲. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۳۳. نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۱۷۲۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۳۴. خیام‌پور، عبدالرسـول، فرهنگ سخنوران، ج۲، ص۹۳۵-۹۳۶، تهـران، ۱۳۶۸ش.
۱۳۵. آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، ج۱، ص۸۵۸-۸۶۰، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۴ش.
۱۳۶. سجادی، ضیاء‌الدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة‌ الشعراء، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۶، تهران، ۱۳۶۹ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تبریز»، شماره۵۷۴۷.    




جعبه ابزار