ادبیات ترکی شاخه غربی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ادبیات ترکی غربی بر سه گونه بود: ادبیات ترکی آناتولی (عثمانی). ادبیات ترکی غربی شرقی یا ترکمنی که ویژگیهای بسیاری از ترکی شرقی برگرفته است. ادبیات ترکی غربی آذربایجانی و ارانی که پس از تصرف
قفقاز توسط روسها و سپس استقرار حکومت سوسیالیستی در امپراتوری
روسیه و قطع رابطۀ مردمان دو سوی ارس از یکدیگر جدا شده، و به دو شاخۀ ارانی (جمهوری آذربایجان) و آذربایجانی تفکیک شده است.
ادبیات ترکی غربی بر سه گونه میباشد:
یکی از گونههای ادبیات ترکی، ادبیات ترکی آناتولی ـ عثمانی میباشد.
همانگونه که اشاره شد، زبان ترکمنی شاخۀ شرقی زبان ترکی غربی به شمار میرود و این زبان به سبب همجواری چه از نظر واژگانی و چه از نظر ساختاری تحت تأثیر قابل ملاحظۀ زبان ترکی شرقی قرار گرفته است. اگر چه داستانهای بسیاری چون شاه صنم و غریب، یوسف و احمد، یوسف و زلیخا، و طاهر و زهره به عنوان ادبیات شفاهی در میان ترکمنان رواج داشته، و نقل و روایت میشده، اما این داستانها مربوط به ادبیات مشترک شفاهی همۀ ترکان و ترک زبانان است، و ویژۀ زبان ترکمنی نیست و نیز اگر چه شاعرانی ترکمن تبار بودهاند که به ترکی جغتایی
شعر سرودهاند، از جمله: محمد بایرام خان و پسرش عبدالرحیمخان شاعران دربار بابریان هند، اما از آنان شعر یا نوشتهای به زبان ترکمنی بازنمانده است.
نخستین شاعر ترکمن که در واقع با ظهور او زبان ادبی و ادبیات ترکمنی شکل گرفت و پدید آمد،
مختومقلی (مخدومقلی) فراغی (فراقی) است (۱۸۳۳-۱۸۸۲م). سرودههای مختومقلی که از شعر سنّت صوفیانه ـ عامیانۀ یسویان و شعر جغتایی مایههایی برگرفته است، در اوزان گوناگون عروضی سرده شده است و زبانیساده و روان، با مضامینیاجتماعی ـ انتقادیوانسان دوستانه و روشنگرانه دارد.
او جایگاه ویژهای در میان ترکمنان یافته بود و هنوز هم در میان ترکمنان و ترکزبانان خراسانی (به ویژه درهگزی که به گویشی از زبان ازبکی سخن میگویند)، رواج عام دارد و بخشیهای (خنیاگران) ترکمن شعرهای او را با همراهی دوتار (ساز ترکمنی) میخوانند.
پس از مختومقلی شاعرانی چون سیدی (۱۷۷۵-۱۸۳۶م)، ذلیلی (۱۷۹۵-۱۸۵۰م)، مسکین قیلچ (۱۸۵۰-۱۹۰۶م) و دیگران به زبان ترکمنی شعر سرودهاند و همگی آنان به شدت تحت تأثیر وی بودهاند.
از دیگر شاعران و داستان سرایان ترکمن بدین ترتیب میتوان نام برد:
شاه بنده (۱۷۲۰-۱۸۰۰م) مؤلف شاه بهرام، گل و بلبل و صیاد و همراه؛ معروفی (به ترکمن: مقروپی، ۱۷۳۵-۱۷۹۵م) سراینده و راوی داستان سیفالملوک و مدح الجمال؛ شیدایی (۱۷۳۰-۱۸۰۰م) سرایندۀ گل و صنوبر؛ ملانفس (به ترکمنی: نپس، ۱۸۱۰-۱۸۶۲م)، سرایندۀ زهره و طاهر؛ محمود ولی کمینه (۱۷۷۰-۱۸۴۰م) که آثار او مایۀ تندی از طنز داشت (مجموعۀ آثار۱، چ ۱۹۷۱م؛ آثار منتخب۲، چ ۱۹۹۱م، در عشقآباد) و کورملا (۱۸۷۲-۱۹۳۴م). اینان همگی ادامهدهندۀ شیوه مختوم قلی بودهاند.
در دورۀ
حکومت شوروری، ترکمنان تحت تأثیر ادبیات روسی، آذربایجانی، تاتاری و ازبکی قرار گرفتند. از نویسندگان و سرایندگان این دوره میتوان از کربابایف، دردی اف، قووشودف، ساریخانف، ککیلوف، ایشانف و علیاف نام برد.
در سدۀ ۵ ق اغوزها به سوی
خراسان سرازیر شدند و پس از غلبه بر
سلطان مسعود غزنوی بر سرزمین ایران تسلط یافتند و در سراسر این سرزمین پراکنده شدند و گروههایی از آنان نیز به آذربایجان که به سبب داشتن مرغزارهای پهناور برای زندگی ایلی و چادرنشینی و گلهداری آنان مناسب بود، رفتند و مقیم شدند. سپس جمعی از اینان راهسپار آناتولی شرقی و شاید اران شدند.
سلجوقیان که در رأس اغوزان مهاجم قرار داشتند، در ماوراءالنهر پرورشِ ایرانی یافته، و فرهنگ و زبان ایرانی را پذیرفته بودند. بنیانگذار آن خاندان طغرلبک به نیکی فارسی میدانست و هنگامی که او به
بغداد و نزد خلیفه رفت،
عمیدالملک کندری سخنان خلیفه را برای او به فارسی، و سخنان فارسی او را برای خلیفه به عربی ترجمه میکرد، اگر چه عمیدالملک ترکی نیز میدانست. به همین سبب او و جانشینانش
زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی دربار و دیوان خویش برگزیدند. اکثر آنان به ادبیات و شعر فارسی دلبستگی داشتند و برخی از آنان نیز به فارسی شعر میسرودند و از تمام دوران فرمانروایی آنان حتی جملهای و مصراعی که به ترکی نوشته و سروده شده باشد، بازنمانده است. پس از آنان و تسلط کوتاه مدت خوارزمشاهیان، مغولان مهاجم از راه رسیدند.
مغولان حتی در مغولستان نیز اقلیتی بیش نبودند و بیشتر سپاه مغول را قبیلههایی تشکیل میدادند که در جوار آنان میزیستند و با ظهور چنگیزخان پس از ستیز و شکست و یا بدون ستیز به تابعیت او درآمدند. بنابراین ترک زبانان بسیاری همراه مغولان راهی ایران شدند و این ترکان نورسیده که شاید از مهاجران غز (اغوز) کمتر نبودند، پس از انتخاب آذربایجان به عنوان مرکز حکومت (مراغه و تبریز) ایلخانان، رهسپار و ساکن آن دیار شدند. با این همه،
حمدالله مستوفی که بخش جغرافیای
نزهة القلوب را در سدۀ ۸ق تألیف کرده، تنها در مورد خوی نوشته است که آن را ترکستان ایران خوانند، اما به سبب سفید چهرگی و خوب صورتی وختای نژادی مردمش، ننوشته است که مردمش ترک زبان بودند. بیرون آن تنها مردم شهرک کوچک نیلان (لیلان) را ترک خوانده، و دربارۀ طسوج که آن هم شهر کوچکی بوده، نوشته است که مردمش از ترک و تاجیک ممزوجاند و دربارۀ کلنبر که روستایی بوده، نوشته است مردمش از ترک و طالش ممزوجاند. او دربارۀ مراغه نوشته است سفید چهره و ترکوش و زبانشان پهلوی معرب است
به همین قیاس میتوان دریافت ترکستان خواندن خوی بهسبب چهره و رنگ و روی بوده است و نه زبان. بنابراین در روزگار او در تمام آذربایجان و موغان (مغان) و اران تنها مردم یک شهرک ترک بودهاند و مردم یک شهرک مخلوطی از ترک و فارس، و مردم روستایی دیگر مخلوطی از ترک و طالش بودهاند. جز این روحی اُنار جانی نیز در سالهای آخر سدۀ ۱۰ق نمونههایی از زبان عامۀ شهر تبریز به دست داده است که ترکی نیست.
با استناد بدین اسناد باید بپذیریم که شمار ترک زبانان در
عصر صفوی به سبب ورود ترکمانان آناتولی که به جهت دوستداری و حمایت از مراد و مرشد خویش در دورانی که فرزندان
شیخ صفیالدین اردبیلی را هوای پادشاهی بر سر افتاده بود و گریز از آزار عثمانیان به شهرها و روستاهای آذربایجان
مهاجرت کرده بودند، فزونی یافته، و انبوه بومیان نیز ترک زبان شدهاند و این مهاجرت از سدۀ ۹ق آغاز شده و در سدۀ ۱۰ق به انجام رسیده، و نقطه اوج آن در سدۀ ۱۰ق بوده است. بنابراین هیچ نوشته و سروده و ادبیات شفاهی عامیانۀ پیش از سدۀ ۹ق را نمیتوان به آذربایجان و اران اسناد کرد و آذربایجانی یا ارانی نامید، و ازاینرو ارتباط داستان معروف دده قورقود با ترکزبانان آذربایجان و اران در حد میراث مشترک همۀ اغوزان (ترکمن، آناتولیایی و آذربایجانی و ارانی و خراسانی) از روزگار زندگی نیاکانشان در آسیای میانه است. اینکه محققان ترک آغاز ادبیات مکتوب آذربایجانی را سدۀ ۷ ق انگاشتهاند، به کلی بیاساس است و سرایندگانی چون حسن اوغلو که اسفراینی بوده
و قاضی
برهانالدین سلطان سیواس و قاضی
مصطفی ضریر ارزرومی و سولو فقیه سرایندۀ یوسف و زلیخا و یوسف مداح سرایندۀ مثنوی ورقا و گلشاه
و نیز سرایندۀ گمنام داستان احمد حرامی
را نمیتوان آذربایجانی یا ارانی به شمار آورد.
اگر چه محققان گاه به ویژگیهای زبانی استناد میکنند، باید در نظر داشت که ویژگیهای زبان ترکان آناتولی شرقی و آذربایجانی که اکثر اینان از میان آن جماعت به
ایران مهاجرت کردهاند، فرقی نداشته است. آثار قاسم انوار (۷۵۷- ۸۳۸م) را که ملمّعی ترکی و فارسی و نیز ملمعی گیلکی و فارسی سروده است،
نمیتوان ادبیات آذربایجانی شمرد. حتی سرودههای
سیدعمادالدین نسیمی را با احتیاط میتوان از اینگونه تلقی کرد و اگر در این اطلاق ذیحق باشیم، او نخستین شاعر آذربایجانی سرا به شمار میآید و حبیبی (سدههای ۹- ۱۰ ق) نخستین شاعر تمام عیار و بیشک و ریب ترکی آذربایجانی است
و
محمد فضولی (۸۹۹-۹۶۳ق) که بغدادی نامیده شده است و او را سرآمد شاعران روزگار خویش دانستهاند، به عربی و فارسی و ترکی آذربایجانی/ ارانی شعر میسروده، و دیوان ترکی و فارسی او بارها و نیز برخی از نوشتههای عربی او منتشر شده است،
نخستین سرایندۀ مهم آذربایجانی/ ارانی به شمار میرود. به شاه اسماعیل بنیانگذار
خاندان صفوی، دیوانی به زبان ترکی منسوب شده است
که اصالت آن مورد تردید قرار گرفته است.
از شاعران آذربایجانیسرای عصر صفوی میتوان از محمد امانی از امرای قزلباش، معاصر
شاه طهماسب و
شاه عباس اول و مسیحی طبیب که در دربار شاه عباس و دربار بابریان هند حضور داشته است و مثنویهای دانه و دام،
زنبور عسل، ورقاو گلشاه از او بازمانده است
و قوسی تبریزی، همعصر
صائب تبریزی را برشمرد.
ساممیرزا (د ۹۷۵ق) در تحفۀ سامی (جم) بیش از ۱۰، و صادقی کتابدار در مجمعالخواص (جم) به ترکی شرقی، نزدیک به ۲۰ شاعر ترکیگوی را نام بردهاند، اما زبان همۀ آنان ترکی آذربایجانی/ ارانی نبوده است. شعر ترکی آذربایجانی علاوه بر بهرهگیری فراوان از زبان و
ادبیات فارسی (که در واقع، در ادبیات شاخههای ۴ گانۀ ترکی در دورۀ اسلامی به شمار میرود)، از آثار زبان ترکی جغتایی و عثمانی نیز تأثیر بسیار پذیرفته است.
تألیف فرهنگهای جغتایی در ایران و عثمانی و ترجمۀ آثار گوناگون به این زبان خود نشانۀ بارز اثر زبان و ادبیات جغتایی در زبان و ادبیات دو گروه اخیر است.
مرثیهسرایی یکی از مقولههای بارز ادبیات آذربایجانی است. فضولی را با سرودن حدیقةالسعدا میتوان پیشگام این فندر ادبیات آذربایجانی شمرد. حدیقةالسعدا به نوعی ترجمۀ روضةالشهدای
ملاحسین واعظکاشفی است.
پس از وی کسانی چون
نظامالدین محمد تورفارقانی،
اشراق مراغی،
تائب خویی، دخیل، راجی، دلسوز، قُمری، صراف، پرغم و شکوهی راه وی را ادامه دادهاند.
در این دوران زبان ترکی آذربایجانی بیشتر برای بیان احساس به کار رفته، و بدان شعر سروده شده است
و آثار منثور در آن زبان بسیار نادر بوده، و برای بیان موضوعات دینی، تاریخی، علمی از زبان فارسی استفاده میشده است.
پس از سقوط خاندان صفوی و
افشار، خاننشینهای نیمه مستقلی در اران (که اینک قفقاز نامیده میشد)، به وجود آمد و ادبیات مشترک ارانی ـ آذربایجانی در آن سرزمین تداوم یافت.
در این دوران از شاعرانی چون
ملاولی ودادی (د ۱۲۲۴ق)
و
ملاپناه واقف (مق ۱۲۱۰ق)
میتوان نام برد. این هر دو از حمایت خان قراباغ برخوردار بودند، اما واقف توسط محمدبیک جوانشیر برادرزادۀ خان کشته شد.
واقف که با گرایش به سادهنویسی و سودجستن از واژههای زبان عامه و ابداع مضامین نو و پرداختن به مسائل اجتماعی و به کارگیری طنز بر ودادی پیشی گرفته است، از چهرههای برجستۀ ادبیات آذربایجانی ـ ارانی به شمار میرود و او را بنیانگذار ادبیات نوین این زبان میدانند.
پس از واقف، شاعرانی چون سالک (د ۱۲۵۸ه ق) که به فارسی و ترکی جغتایی هم شعر میسرود،
قاسمبک ذاکر (۱۲۷۱ق)
و نباتی (در آذربایجان) از مقلدان و پیروان او به شمار میروند.
در این روزگار شاعرانی چون
نشاط شروانی،
شاکر شروانی،
مهجور شروانی،
عارف شروانی و آقا مسیح شروانی شیوۀ کلاسیک شعر ترکی آذربایجانی/ ارانی را ادامه دادند.
پس از جنگ ایران و روس و تحمیل قراردادهای گلستان (۱۲۲۸ق) و
ترکمنچای (۱۲۴۳ق) و جدایی قفقاز از ایران، شرایط متفاوت جداگانهای در قفقاز و آذربایجان به وجود آمد. در قفقاز بر اثر تسلط روسیه، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و آموزشی مناسبتری فراهم شد و روشنفکران قفقاز به امکانات بهتری برای نشر آثار و عقاید خویش دست یافتند
و چند نشریه به راه انداختند. از همان دوران، به ویژه پس از
انقلاب ۱۹۰۵م روسیه کاربرد زبان ارانی (قفقازی) در نثر نیز آغاز شد و با تأثیرپذیری از ادبیات روسی و ادبیات غربی به واسطۀ زبان روسی، نمایشنامه و قصه و مقالات سیاسی و اجتماعی در آن زبان پدید آمد.
میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۱۲- ۱۸۷۸م) از آغازگران این راه بود
و در شهرهای مختلف چند انجمن ادبی تشکیل شد و وزیرف (۱۸۵۱-۱۹۲۶م)، نریمانف و حقوردیف از همگامان آخوندزاده و از دنبالهروان او به شمار میرفتند.
میرزا جعفر قراچه داغی از ناقلان شیوههای آنان به ایران و زبان فارسی و ادامهدهندۀ راه آنان بوده است.
از همین دوران جدایی زبان ادبی قفقازی (ارانی) و آذربایجانی آغاز شد و زبان قفقازی اندکاندک با واژهها و مضامین و مفاهیم روسی که آذربایجانیان با آن بیگانه بودند، انباشته شد.
سیدعظیم شیروانی (د ۱۸۸۸م)،
بهار شیروانی (د ۱۳۰۰ق)
،
میرزا شفیع واضح (د ۱۸۵۲م)،
جلیل محمدقلیزاده (د ۱۳۱۰ش)
از چهرههای برجستۀ این دوراناند. به ویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه که تسلط و سانسور دولت کاهش یافت، نشریات بیشتری با شرایط بهتر و آزادانهتری در قفقاز به راه افتاد، از جمله میتوان از نشریههای فیوضات در باکو، ملانصرالدین در تفلیس و حیات، تازه حیات، ترقی و... نام برد.. با آغاز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م، کوتاه مدتی تسلط روسیه در بخشی از سرزمینهای اشغال شده از جمله قفقاز (اران) از میان رفت، انگلیسیها و عثمانیان در آن سرزمین حضور یافتند و در قفقاز جمهوری جداگانهای تشکیل شد و شگفت آنکه بدون هیچگونه اصالت و اساسی این جمهوری نوبنیاد را آذربایجان نامیدند و روسیه اندکی بعد همۀ سرزمینهای رها شده از جمله قفقاز را تصرف نمود، اما درصدد اصلاح آن نام جعلی برنیامد و عنوان جمهوری آن نیز که اینک هیچگونه استقلال نداشت، باقی ماند.
با تسلط سوسیالیستها بر قفقاز و دست یافتن
رضاشاه پهلوی بر پادشاهی ایران، ارتباط دو سوی ارس به کلی قطع شد و به تبع آن زبان کمابیش مشترک آذربایجان و اران به دو شاخۀ کاملاً متمایز تبدیل شد؛ به ویژه در عرصۀ ادبیات، در آذربایجان شوروی ادبیات در تمام جنبههای آن ادامه یافت و آثار ارزشمندی در شعر و
نثر تولید گردید و حسین جاوید، عزیر حاجی بیگف، محمد سعید اردوبادی و... از نخستین چهرههای برجستۀ ادبی و هنری جمهوری نامستقل آذربایجان بودند. در ایران سیدابوالقاسم نباتی شیوۀ واقف را ادامه داد
و کسان دیگر چون
محمدباقر خلخالی (د ۱۳۱۶ق) که منظومۀ ثعلبیۀ او معروف است،
حاج مهدی شکوهی (نک : مصدق۴، سراسر اثر)،
میرزا علیخان لعلی و دیگران به سرودن شعر ترکی آذربایجانی ادامه دادند و بیشتر آنان از دنبالهروان واقف به شمار میرفتند. با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی نشر آثار ترکی در ایران ممنوع و به نوحه و مرثیه منحصر گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰، کوتاه مدتی این مشکل رفع شد و اندکی بعد حکومت خودمختار آذربایجان تحت حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اقتدار یافت و این دولت کوشید زبان جمهوری آذربایجان را در آذربایجان ایران رواج دهد، اما به سبب بیگانگی مردم با آن زبان و عدم درک و هضم آن از سوی مردم و نااستواری آن دولت و فرو پاشیدنش، توفیقی نیافت. منظومۀ معروف حیدر بابایه سلام شهریار یگانه اثر ادبی زبان آذربایجانی و شاهکار بدیع آن به شمار میرود که در عصر محمد رضا شاهی سروده شد و نشر یافت.
دنباله روان
شهریار و یا در حقیقت دنباله روان منظومۀ او آثار قابل قبولی در این زبان خلق کردند. پس از
انقلاب اسلامی ایران محدودیتهای
عصر پهلوی به کلی از میان رفت و نشر مجلات و کتب به زبان آذربایجانی آغاز شد، اما کمتر کسی راه شهریار را پیمود و دستاندرکاران بر آن شدند که زبان قفقازی (جمهوری آذربایجان) را که بیش از ۵۰٪ از واژگان و مقولات و ساختار آن با زبان آذربایجانی بیگانه است، رواج دهند، بدین سبب با اقبالی از سوی مردم مواجه نشدند و اثر مهم و قابل قبولی نیز پدید نیامده که بتوان آن را آذربایجانی نامید.
(۱) آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزافتحعلی آخوندزاده، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲) آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
(۳) ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۴) احمد یسوی، دیوان حکمت، به کوشش رسول اسماعیلزاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۵) ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقهاللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۶) امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ترجمۀ تورخان گنجهای، تهران، ۱۳۲۷ش.
(۸) انوار، قاسم، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۹) بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، استانبول، ۱۹۲۷م.
(۱۰) براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۱) پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۲) تربیت، محمدعلی، ارغنون، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۱۴) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۵) جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۶) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
(۱۷) حکمت، علیاصغر، مقدمه بر مجالس النفایس (نک : هم، امیر علیشیر نوایی).
(۱۸) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
(۱۹) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۰) خودییف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲۱) دایرةالمعارف فارسی.
(۲۲) دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۳) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۴) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمد روشن و
مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۵) روشن، محمد و
مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک : هم، رشیدالدین فضلالله).
(۲۶) سام میرزا، تحفۀ سامی، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، انتشارات علمی.
(۲۷) صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۸) صادقی، علیاشرف، نسخه برگردان دیوان لغات الترک، نامۀ بهارستان، ۱۳۸۳ش، س ۵، شمـ ۱-۲.
(۲۹) صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ترجمۀ عبدالرسول خیامپور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
(۳۰) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، استانبول، ۱۹۲۶م.
(۳۳) کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، استانبول، ۱۳۴۲ق.
(۳۴) کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
(۳۵) گلی، امینالله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۶) گنجهای، تورخان، سه مقاله، لندن، ۱۹۹۸م.
(۳۷) مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، استانبول، ۱۳۲۸ق.
(۳۸) محمدزاده، حمید، مقدمه بر دیوان فارسی نسیمی، باکو، ۱۹۷۲م.
(۳۹) محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمههای میرزا شفیع واضح، باکو، ۱۹۸۷م.
(۴۰) محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، تبریز، ۱۳۷۲ش.
(۴۱) مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۴۲) ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۴۳) نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، باکو، ۱۹۱۳م.
(۴۴) وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۵) هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۶) هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۷) یگانیانس، لیدیا، میرعلیشیر نوایی و عصـر او، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
(۴۸) Akpınar، Y، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
(۴۹) Ārāslı، M، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
(۵۰) Arat، R R، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
(۵۱) Atalay، B، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
(۵۲) Āzarbāyjān Sovet ensiklopediyāsı، Baku، ۱۹۷۶-۱۹۸۷.
(۵۳) Āzarbāyjān tārixi، ed F Q Maqsodov et al، Baku، ۲۰۰۰-۲۰۰۱.
(۵۴) Banarlı، N S، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
(۵۵) Barthold، WW، Kutadgu biliğin zikrettigi Buğrakan kimdit، Kutadgu biliğ، Wien.
(۵۶) The Book of Dede Korkut، tr F Smer et al، London، ۱۹۷۲.
(۵۷) Boratav، P N، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
(۵۸) Caferoğlu، A، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
(۵۹) Cevdet، K، rnekli Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۹۵.
(۶۰) Clauson، G، An Etymological Dictionary of Pre-thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۹.
(۶۱) Czaplicka، M A، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
(۶۲) Dankoff، R، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
(۶۳) Dede Korkut Kitabı، ed M Ergin، Ankara، ۱۹۸۹.
(۶۴) Devereux، R، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
(۶۵) EI۲.
(۶۶) Ekiz، O N et al، İslamiyet ncesi Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۸۶.
(۶۷) Genc، R، Kasgarlı Mahmuda gore XI yzyılda Trk dūrnyası، Ankara، ۱۹۹۷.
(۶۸) Gzel، A R، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
(۶۹) Hacıyev، T، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
(۷۰) Has Hacib، Y، Kutagu bilig، metin، ed، R R Arat، Istanbul، ۱۹۴۷.
(۷۱) IA.
(۷۲) Iranica.
(۷۳) Kabaklı، A، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
(۷۴) Kafes Oğlu، İ، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
(۷۵) Karahan، A K، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
(۷۶) Kaԫgarlı، M، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
(۷۷) Kitabı-Dede Qorgud، eds and introd F Zoynalov and S Alizade، Baku، ۱۹۸۸.
(۷۸) Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
(۷۹) Kprl، Trk edebiyat tarihi، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
(۸۰) Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
(۸۱) Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
(۸۲) Levend، Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۸۸.
(۸۳) Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
(۸۴) Meydan Larousse.
(۸۵) Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
(۸۶) Mirahmadov، and T Hasanzāda، introd Asarlari، J Mammad quli zāda، Baku، ۱۹۸۳.
(۸۷) Msaddiq، M، Mirza Mehdi kuhi، Baku، ۱۹۸۸.
(۸۸) lmez، Z K، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
(۸۹) Orkun، H N، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
(۹۰) Ǒgel، B، Trk mitolojisi، Ankara، ۱۹۸۹.
(۹۱) Pekolcay.
(۹۲) N، İslam Trk edebiyatı، Istanbul.
(۹۳) Qahramānov، J، introd Asarlari I Nasimi، Baku، ۱۹۷۳.
(۹۴) Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۵) Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
(۹۶) Rustamov، S، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
(۹۷) Safarli، A and X Yasifov، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۸) Sepetioğlu، N، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
(۹۹) Smer، F، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
(۱۰۰) Tekin، T، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
(۱۰۱) Togan، Z V، Oguz destanı، İstanbul، ۱۹۸۲.
(۱۰۲) Trk dili ve edebiyatı ansiklopedisi، Istanbul، ۱۹۷۶-۱۹۸۶.
(۱۰۳) Trkiye diyanet vakfı İslām ansiklopedisi WNGD، ۱۹۷۴؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ادبیات ترکی»، شماره۵۸۵۴.