• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادبیات ترکی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَدَبیّات تُرْکی، به آثار ادبی شفاهی و مکتوب پدید آمده به لهجه‌های مختلف زبان ترکی در میان اقوام و ملل متکلم بدان‌ها اطلاق می‌شود. بنابراین هر گاه از ادبیات ترکی سخن گفته می‌شود، نه آن ترکان خاص و واقعی، بلکه همۀ این اقوام و نیز تمام اقوامی که در طول تاریخ زبان آنان را پذیرا و ترکی‌گوی شدند، مانند مردم ماوراء‌النهر، آناتولی، آذربایجان و اران، مدّ نظر قرار می‌گیرند.
[۱] Orkun، H N، ج۸، ص۳۴_۳۶، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
فؤاد کوپریلی و به تبع او گروهی از تاریخ ادبیات‌نویسان و پژوهندگان ترک، ادبیات ترکی را به ۳ دورۀ بزرگ تقسیم کرده‌اند: ۱. ادبیات ترکی پیش از اسلام؛ ۲. ادبیات ترکی دورۀ اسلامی متأثر از فرهنگ و تمدن اسلامی؛ ۳. ادبیات معاصر و متأثر از تمدن و فرهنگ غربی.
[۲] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۹، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۳] Levend، Trk edebiyatı tarihi، ج۱، ص۲۵، Ankara، ۱۹۸۸.
[۴] Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۳۲، ص۸۰، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
البته منظور از دورۀ اسلامی روزگار گروش ترکان به اسلام است، نه تاریخ ظهور اسلام، و نیز باید افزود هنگامی که گروه‌هایی از ترکان به دین اسلام درآمدند و به جهان اسلام پیوستند، گروه‌هایی از آنان بر آیین‌های پیشین خود از جمله مانوی، مسیحی و بیش‌تر بودایی باقی‌مانده بودند و اینان نیز کمابیش آثار ادبی خلق می‌کردند، و یا از طریق ترجمه، از زبان‌های دیگر برمی‌گرفتند.

فهرست مندرجات

۱ - دورۀ پیش از اسلام
       ۱.۱ - ادبیات شفاهی
       ۱.۲ - ادبیات مکتوب
              ۱.۲.۱ - سنگ‌نبشه‌ها
                     ۱.۲.۱.۱ - نخسین سنگ‌نبشته‌ها
                     ۱.۲.۱.۲ - گروه دوم سنگ‌نبشته‌ها
                     ۱.۲.۱.۳ - ادبیات مکتوب تورفان
۲ - دورۀ اسلامی
       ۲.۱ - شاخه شرقی
              ۲.۱.۱ - خاستگاه دوره دوم ادبیات ترکی
              ۲.۱.۲ - مرحله پختگی زبان ترکی شرقی
                     ۲.۱.۲.۱ - سرآمد جغتایی سرایان
                     ۲.۱.۲.۲ - ادبیات جغتایی در هندوستان
       ۲.۲ - شاخۀ غربی
              ۲.۲.۱ - ادبیات ترکی آناتولی
              ۲.۲.۲ - ادبیات ترکمنی
              ۲.۲.۳ - ادبیات ترکی آذربایجانی ارانی
                     ۲.۲.۳.۱ - شاعران آذربایجانی‌سرای عصر صفوی
                     ۲.۲.۳.۲ - ادبیات آذربایجانی پس از دوره صفوی
                     ۲.۲.۳.۳ - جدایی زبان قفقازی و آذربایجانی
۳ - دوره معاصر
۴ - فهرست منابع
۵ - پانویس
۶ - منبع


ادبیات ترکی در دوره پیش از اسلام بر دو نوع می‌باشد:

۱.۱ - ادبیات شفاهی

ترکان نیز همانند اقوام و ملل دیگر پیش از آشنایی با خط و نگارش، ادبیات شفاهی داشته‌اند. طبق قراین و مدارک موجود دو گروه در خلق و انتشار و نقل ادبیات شفاهی در میان ترکان نقش عمده داشتند: گروه نخستین شمن‌ها یعنی روحانیان دینی آن مردم، و گروه دوم خنیاگران، که اغلب دوره‌گرد بوده‌اند. گروه نخست وظیفۀ تقدیم قربانی به خدایان، راهنمایی روان مردگان، رفع آزار روان‌های پلید و درمان بیماران را برعهده داشته‌اند و وظیفۀ خویش را با حرکات موزون، پای‌افشانی، طبل‌نوازی، زمزمه و خواندن عباراتی شعر‌گونه انجام می‌دادند، و گروه دیگر در جشن‌ها و شادی‌های مردم حضور می‌یافتند و برای آنان داستان نقل می‌کردند، و آواز می‌خواندند و ساز می‌نواختند و گاه نیز این وظایف دوگانه درهم آمیخته می‌شد و کسانی پدید می‌آمدند که هر دو وظیفه را به انجام می‌رسانیدند. اینان، به ویژه شمن‌ها در میان قوم‌های گوناگون ترک و حتی غیرترکان همسایۀ آنان مانند مغول‌ها و تنگوزها به نام‌های گوناگون نامیده می‌شدند. ترکان آلتایی و مغول‌ها آنان را قام و تنگوزها شمن (شامان) و یاقوت‌ها اویون، قرقیزها بخشی (باقشی) و اغوزها اوزان می‌نامیدند. در رهگذر این کنش‌های اجتماعی داستان‌هایی که آمیخته‌ای از نظم و نثر بود، پدید آمد و برخی از آن داستان‌ها از روزگار کهن تا امروز بازمانده، و در روایت‌های نوتر اندک‌اندک دیگرگون شده، و رنگ و شکل‌های گوناگون پذیرفته است. از آن گونه داستان‌ها در دوران‌های مختلف حتی روزگار متأخر نیز پدید آمده است.
[۵] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۷۸، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۶] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ۸۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۷] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۹۵-۹۶، استانبول، ۱۹۲۶م.

محققان ترک هر گروه و یا هر یک از آن داستان‌ها را به قومی از ترکی زبانان پیشین منسوب داشته‌اند: برخی را به گؤک ترک‌ها، برخی را به اویغورها، برخی دیگر را به اغوزها و حتی برخی را به سکاهای ایرانی منسوب کرده‌اند. از جملۀ آن‌ها این داستان‌ها را می‌توان برشمرد:
داستان الپ ار تونگا که بعدها با افراسیاب شاهنامۀ فردوسی تطبیق داده شده است.
[۸] Has Hacib، Y، ج۱، ص۴۳، Kutagu bilig، metin، ed، R R Arat، Istanbul، ۱۹۴۷.
[۹] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۵۷- ۵۸، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۰] Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۳۶۸، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.

داستان شو، قهرمانی که در برابر اسکندر مقدونی ایستاد،
[۱۱] Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۴۱۲-۴۱۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
داستان اغوزخان (قاغان) نیای اغوزها (چ ۱۹۳۲، ۱۹۳۶م)، داستان بوزقورت (گرگ خاکستری)، داستان ارگنه قون (که این هر دو تنها در منابع مغولی بازمانده)، داستان آفرینش و داستان کوچ اویغوری.
[۱۲] Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۰۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
[۱۳] Ekiz، O N et al، ج۱، ص۷۱، İslamiyet ncesi Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۸۶.

از داستان اغوز که مهم‌ترین آن داستان‌هاست، دو روایت اسلامی و غیراسلامی باقی‌مانده که نخستین آن‌ها فارسی است که در جامع‌التواریخ رشیدالدین فضل‌الله
[۱۴] رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، ج۱، ص۴۸-۵۲، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
روایت، و دیگری ترکی است که به خط اویغوری تحریر شده است. در دومی از خداشناسی و اسلام آوردن اغوزخان سخنی به میان نیامده، اما هر دو هم‌زمان و در دوران پادشاهی محمود غازان‌خان، ایلخان مغول به نگارش درآمده است. فاروق سومر احتمال داده است که شاید دومی حتی در روزگار جانشینان غازان تحریر شده باشد.
[۱۵] Smer، F، ج۱، ص۳۷۴، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
در این متن واژه‌های فارسی بسیار به کار رفته است. روایت رشید‌الدین توسط ابوالغازی بهادرخان به ترکی شرقی ترجمه شده است.
[۱۶] lmez، Z K، ج۱، ص۲۸، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
[۱۷] Ǒgel، B، ج۱، ص۱۹۸، Trk mitolojisi، Ankara، ۱۹۸۹.

رشیدالدین فضل‌الله داستان اغوزخان را بی‌گمان از یک منبع شفاهی‌ترکی برگرفته‌ است و نظر زکی‌ولیدی‌طوغان
[۱۸] رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، ج۱، ص۱۱۸-۱۲۰، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
مبنی بر استفادۀ او از نوشته‌های فارسی و مغولی صایب به نظر نمی‌رسد، زیرا تمامی قراین حاکی از آن است که حتی راویان تاریخ مغول و نیاکان چنگیزخان برای رشیدالدین، ترک‌زبان بوده‌اند.
[۱۹] روشن، محمد و مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).

نیز مـی‌توان از داستان‌های ددم قورقود (نسخۀ در سدن) یا دده قورقوت (نسخۀ واتیکان) نام برد و این داستان بخشی از اغوزنامه به شمار می‌رود کـه در دوران متأخر به تحریر درآمده است.
[۲۰] Smer، F، ج۱، ص۳۷۸، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
[۲۱] Boratav، P N، ج۱، ص۴۶-۴۸، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
[۲۲] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۶۳، استانبول، ۱۹۲۶م.


۱.۲ - ادبیات مکتوب

ادبیات مکتوب ترکی پیش از دورۀ اسلامی (غیر اسلامی) به دو گونه بازمانده است: گونۀ نخست سنگ‌ گورهایی است که از سدۀ ۸م به این سو در مغولستان و در کرانه‌های رود ینی‌سئی بازمانده است، و گونۀ دوم بیش‌تر ترجمه شده از سنسکریت، چینی، سغدی و جز آن‌ها ست. این آثار بیش‌تر در باب آیین‌های بودایی، مانوی و اندکی ترسایی و همچنین قطعاتی از یک شعر است که به باور برخی به مقوله‌های این آیین‌های سه‌گانه ارتباطی ندارد. بیشتر این نوشته‌ها در تورفان و پیرامون و نزدیکی‌های آن یافت شده است.

۱.۲.۱ - سنگ‌نبشه‌ها

سنگ‌نبشته‌ها سه گروه است: نخستین به گؤک ترک‌ها، دیگری به اویغورها، و گروه سوم به قرقیزها مربوط و منسوب است. پراهمیت‌ترین، مفصل‌ترین و ادیبانه‌ترین سنگ‌نبشته‌ها از آن گؤک ترک‌هاست و به ‌رغم آن‌که جوینی در سدۀ ۷ق/۱۳م در سفر خویش به مغولستان آن سنگ‌ها را در ساحل رودهای سلنگه و توغلا دیده، و در تاریخ جهان‌گشای گزارش کرده بود،
[۲۳] جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۴۰، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
شناسایی دوبارۀ آن‌ها از اوایل سدۀ ۱۸ م با کشف سنگ‌نوشته‌های ینی‌سئی در مجرای قدیمی رود اورخون در مغولستان و نزدیک خرابه‌های شهر قراقروم پایتخت مغولستـان
[۲۴] دایرةالمعارف فارسی، ج۲، ص۲۵۲۵.
آغاز، و سرانجام در اواخر سدۀ ۱۹م سنگ نوشته‌های اورخون نیز کشف گردید. نخست هیئت‌های علمی اعزامی روسی و فنلاندی آن‌ها را مورد بررسی قرار دادند و رونوشت آن‌ها را فراهم آورده و شناساندند و سپس ویلهلم تومسن دانمارکی به یاری متن چینی کتیبه‌ها، خط رونیک ترکی را رمز گشایی کرد و بازخواند و در میان سال‌های ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۶م متن تصحیح شده و ترجمۀ آن‌ها را به زبان فرانسه منتشر ساخت. هم‌زمان و پس از او نیز دانشمندان بسیاری در روسیه و کشورهای دیگر بر روی ایـن سنگ نبشته‌هـا به تحقیـق و بررسی پـرداختند.
[۲۵] Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۳_۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۲۶] Tekin، T، ج۱، ص۵-۱۲، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.


۱.۲.۱.۱ - نخسین سنگ‌نبشته‌ها

نخستین این سنگ‌نبشته‌های سه‌گانه از آن تونیوقوق وزیر چند تن از قاغان‌های گؤک ترک است که در رهایی آنان از اسارت چین و احیای پادشاهی آنان نقش مهمی ایفا کرده بود. او سنگ‌ نبشتۀ خود را اندکی پیش از مرگ خویش در حدود سال ۱۰۸ق/۷۲۶م پدید آورده است. کتیبۀ تونیوقوق اگر چه به اندازۀ دو کتیبۀ دیگر ماهرانه، سلیس و روان نیست و برخی ایرادهای زبانی بر آن وارد است، اما می‌توان آن را نوشته‌ای ادیبانه برشمرد. این کتیبه اندکی دورتر از دو سنگ نبشتۀ دیگر و در نزدیکی رود توغلا قراردارد.
[۲۷] Tekin، T، ج۱، ص۳۹-۳۸، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
[۲۸] Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۲۹] Kafes Oğlu، İ، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
[۳۰] Kafes Oğlu، İ، ج۱، ص۶۴-۶۵، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
دو سنگ نبشتۀ دیگر از آن بیلگه قاغان پادشاه گؤک ترک و برادر وی شاهزاده کول‌تیگین است و سنگ گور کول تیگین در ۷۳۱م اندکی پس از قتل وی و سنگ گور بیلگه قاغان که در زمستان ۷۳۴م درگذشته، در ۷۳۵م برافراشته و نویسانده شده، و هر دو به فرمان خواهر زادۀ آنان یوللوغ تیگین صورت پذیرفته است.
[۳۱] Tekin، T، ج۱، ص۱۲-۱۳، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.

اگر چه استنباط پژوهندگان آن است که گؤک ‌ترک‌ها زبان سغدی را که به خطی برگرفته از خط آرامی نوشته می‌شد، به عنوان زبان اداری به کار می‌برده‌اند و ترکی در این‌گونه موارد به کار نمی‌رفت، اما ویژگی‌های ساختاری و زبان نثر سنگ‌نبشته‌های اورخون و به‌ویژه این دو سنگ نبشتۀ اخیر نشان از زبانی‌ کارکرده و مکتوب و ادبی دارد‌.
[۳۲] Banarlı، N S، ج۱، ص۶۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۳۳] Banarlı، N S، ج۱، ص۵۳-۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۳۴] Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۷_۱۱۰، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۳۵] Czaplicka، M A، ج۱، ص۴۲-۴۳، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
[۳۶] Czaplicka، M A، ج۱، ص۲۶، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.

متن هر سنگ‌نبشته، مفصل و بر روی تخته سنگ‌های چهار بر و با بلندی حدود چهار متر نوشته شده است.
[۳۷] Tekin، T، ج۱، ص۱۲-۱۳، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
سنگ نبشته‌های اورخون ضمن برخورداری از اهمیت تاریخی قابل توجه، نخستین نوشته‌های ادبی زبان ترکی به شمار می‌روند.
[۳۸] Banarlı، N S، ج۱، ص۶۹-۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.


۱.۲.۱.۲ - گروه دوم سنگ‌نبشته‌ها

گروه دوم سنگ‌نبشته‌ها از آن اویغوران است. اندکی پس از سقوط قطعی فرمانروایی گؤک ترک‌ها، قوم دیگری از هم‌زبانان آنان که اویغور نامیده می‌شدند، در ۱۲۷ق/۷۴۵م بر جای آنان نشستند و فرمانروایی مغولستان را به دست گرفتند. در سنگ نبشتۀ بیلگه‌قاغان ضمن گزارش جنگی با آن قوم از آنان به نام اویغور و از فرمانروای‌شان با عنوان ایلتبر یاد شده است که پس از شکست به سوی شرق (چین)، گریخته‌اند. حکومت اویغورها نزدیک به ۱۰۰ سال پایدار ماند، اما آنان در ۲۲۵ق/۸۴۰م از قرقیزها به‌سختی شکست خوردند و به ناچار به شرق و غرب پراکنده شدند.
[۳۹] Orkun، H N، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۸، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
[۴۰] Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
اویغوران شکست خورده، بعدها در کانسو (دون هوانگ در چین شمالی) و در حوزۀ رود تاریم (تورفان) دو حکومت (خاقانی) نیمه مستقل تحت حمایت چین تشکیل داد‌ند و به کلی شهرنشین شدند،
[۴۱] Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
[۴۲] Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۵۰، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
حکومت شاخۀ غربی آنان پس از قدرت یافتن قراختایی‌ها و استقرار آنان در ترکستان و ماوراء‌النهر به تابعیت آن دولت درآمدند و هنگام ظهور چنگیز در سدۀ ۱۳م نیز به وی پیوستند و متابعت او را پذیرا شدند و سرزمین آنان نیز در عهد مغول در قلمرو جغتای پسر دوم چنگیزخان قرار گرفت. گزارشی از مسلمان‌ستیزی آنان در آغاز پادشاهی منگوقاآن در دست است، اما آنان پس از آن اندک‌اندک مسلمان شدند و اینک بیش‌تر مسلمانان چین اویغوران‌اند.
اویغوران بی‌گمان مانند دیگر قبیله‌های ترک زبان و مغول در آغاز و پیش از فرمانروایی یافتن، بر آیین شمنی بودند، اما در این دوره بر اثر روابط فرهنگی و نظامی که با چین داشتند و به سبب آن‌که سرزمین آنان گذرگاه بازرگانان ملل مختلف و به ویژه بازرگانان با فرهنگ سغدی بود، با آیین ‌مانوی آشنا شدند و به سال ۱۴۵ق/۷۶۲م ایلتبر آنان بوقوقاغان آیین مانوی را به عنوان مذهب رسمی دربار و سرزمین خود اعلان داشت.
[۴۳] Barthold، WW، ج۱، ص۴۳، Kutadgu biliğin zikrettigi Buğrakan kimdit، Kutadgu biliğ، Wien.
[۴۴] دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
در همان روزگار، مسیحیت نسطوری از سوی گروهی از آنان پذیرفته شده بود. آنان بعدها به واسطۀ سغدیان با آیین بودا آشنا شدند و این آیین به ویژه پس از شکست و پراکندگی آنان و به خصوص در میان اویغورانی که به غرب روی آورده بودند، رواج عام یافت و دو آیین پیشین را واپس راند. اما اسناد به دست آمده در تورفان نشانگر آن است که آیین مانوی و کمتر از آن آیین ترسایی تا قرنها در میان آن‌ها رواج داشته است.
از اویغوران چند سنگ‌نبشته بازمانده که مهم‌ترین آن‌ها سنگ‌نبشته‌های تاریات، شینه ـ اوسو و تس است و این سه سنگ نبشته به روزگار فرمانروایی بایان چور (مویون چور، حک‌ ۱۲۸- ۱۴۲ق/ ۷۴۶ - ۷۵۹م)، برافراشته و نوشته شده است.
[۴۵] Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
[۴۶] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۴۷] Orkun، H N، ج۱، ص۲۲۶، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
[۴۸] Orkun، H N، ج۱، ص۱۶۳-۱۸۴,، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
زبان این سنگ‌نبشته‌ها چندان تفاوتی با زبان سنگ‌نبشته‌های گؤک ترک‌ها ندارد و خط به کار رفته در آن‌ها نیز همان خط رونیک است.
[۴۹] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
سنگ نبشتۀ دیگری در شهر قرابلغسون (قارابالغاسون) پایتخت اویغوران از سدۀ ۹م بازمانده که بیش‌تر اهمیت آن بدان سبب است که در کنار متن ترکی با خط رونیک ترجمۀ چینی و ترجمۀ سغدی آن نیز آمده است.
[۵۰] تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ج۱، ص۳۶۱، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد و از سنگ نبشتۀ دیگری به نام بوگوت نیز چنین برمی‌آید که زبان سغدی از سدۀ ۶م زبان رسمی و اداری گؤک ترکان بوده است و این سنگ نبشته (قرابلغسون) نقش و اهمیت زبان و خط و فرهنگ سغدی را در آسیای میانه بیش‌تر می‌نمایاند و مستندتر می‌سازد.
[۵۱] تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ج۱، ص۳۵۷، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۵۲] Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۵۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.

اویغورها در سده‌های بعد خط سغدی را برای نوشتن زبان خویش به کار بردند. آنان در روزگار ظهور چنگیزخان این خط را به مغولان آموختند.
[۵۳] جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
اگر چه خط رسمی جمهوری مغولستان در سدۀ ۲۰م به سریل تبدیل شد، آن خط هنوز در مغولستان درونی (چین) رواج دارد و بر روی اسکناس‌های جمهوری چین چاپ می‌شود و یادگاری از فرهنگ ایرانی به شمار می‌رود. سنگ‌نبشته‌های اویغوری از نظر مندرجات تاریخی و احتوای بر واژگان ترکی و جنبۀ ادبی نسبت به سنگ نبشته‌های اورخون در جایگاه نازل‌تری قرار دارد.
از قرقیزها که در سرزمین‌های غربی‌تر و در دشت‌های کرانۀ رود ینی‌سئی می‌زیستند و فرمانروایی را از دست اویغوران به‌درآورده بودند، سنگ نبشته‌های کوچک و بزرگ چندی در همان کرانه‌ها باقی‌مانده است، اگر چه برخی از محققان آن‌ها را از سنگ‌نبشته‌های اورخون کهن‌تر می‌انگاشتند، اما اینک محرز گردیده است که آن کتیبه‌ها از هر لحاظ اهمیت کمتری نسبت به سنگ‌نبشته‌های پیشین دارد و در سده‌های ۹ و ۱۰م نوشته شده است.
[۵۴] Orkun، H N، ج۱، ص۴۱۵، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
[۵۵] Banarlı، N S، ج۱، ص۵۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۵۶] Clauson، G، ج۱، ص۱۷، An Etymological Dictionary of Pre-thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۹.


۱.۲.۱.۳ - ادبیات مکتوب تورفان

پس از سنگ‌نبشته‌ها، بازمانده‌های ادبیات مکتوب ترکی پیش از اسلام عبارت است از نوشته‌هایی که در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م در شهر کوچو (قچو) در شرق تورفان که مرکز امارت اویغوران بوده، و نیز در کانسو به ویژه در غارهای نزدیک دون‌هوانگ کشف گردیده، و بیش‌تر به آثار تورفان معروف است.
[۵۷] ج۱، ۱۵۲، Caferoğlu، A، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۵۸] ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۵۹] ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، ج۱، ص۵۴، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۶۰] دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
آثار تورفان به زبان‌های تخاری، فارسی میانۀ پارتی و ساسانی، سغدی، چینی، فارسی دری، ختنی، مغولی، سنسکریت و ترکی و با الفبای سغدی، برهمی، اندکی رونیک، اویغوری (سغدی) و مانوی نوشته شده است، اما نوشته‌های ترکی اویغوری بیشترین آن‌ها را تشکیل می‌دهد. نوشته‌های اویغوری مجموعۀ تورفان اکثر متون دینی مسیحی، مانوی و بیش‌تر از همه بودایی است و اغلب آن‌ها ترجمه‌هایی است از متون دینی آن آیین‌ها در زبان‌های گوناگون. با بررسی متون تورفان چند سرایندۀ اویغور نیز شناسایی شده‌اند از جمله می‌توان از: کول ترقان، پاراتیا یاشیری، اسیغ توتونگ، چسوها توتونگ، کالیم کیشی و سینگقوسالی توتونگ نام برد که در ترجمۀ متن‌های دینی دست داشته‌اند.
[۶۱] Czaplicka، M A، ج۳۲، ص۸۱، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.

در میان آثار تورفان برگی کاغذ یافت شده است که دو منظومۀ ترکی (اویغوری) را در بردارد و سرایندۀ آن آپرینچور تیگین است. برخی از پژوهندگان ترک سروده‌های او را غیردینی و از قبیل کوگ
[۶۲] تورخان، سه مقاله، لندن، ۱۹۹۸م.
تلقی کرده‌اند
[۶۳] Tekin، T، ج۱، ص۴۰-۴۴، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
و او را نخستین شاعر ترک زبان دانسته‌اند که اثری از وی بازمانده است.
[۶۴] Arat، R R، ج۱، ص۱۴، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
[۶۵] Kabaklı، A، ج۲، ص۱۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
آپرینچور که شاید بخش نخست نام او همان آفرین فارسی باشد، تیگین (شاهزاده) لقب داشته‌، و بدین سبب از نجبا و اشراف‌زادگان نیمۀ دوم سدۀ ۸ و نیمه نخست سدۀ ۹م
[۶۶] Tekin، T، ج۱، ص۴۱، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
برشمرده شده است. به باور آن محققان پیش‌تر از این جوجو، شاعر ناشناختۀ ترکی که در دیوان لغات الترک از او یاد شده،
[۶۷] Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۲۳۸، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
اما سروده‌ای از وی نیامده، نخستین شاعر ترک تلقی می‌شده است.
[۶۸] Arat، R R، ج۱، ص۱۴، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
[۶۹] Kabaklı، A، ج۲، ص۱۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
شعر بازمانده از آپرینچور به سروده‌های مانوی مانندگی بسیار دارد.
[۷۰] Arat، R R، ج۱، ص۴۴۲، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
[۷۱] Arat، R R، ج۱، ص۱۶، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
[۷۲] Arat، R R، ج۱، ص۱۰، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
از میان آثار تورفان سکیزیو کمک (هشت تومار) وآلتون یاروق (نورزرین) که هر دو از متون مقدس بودایی است،
[۷۳] Banarlı، N S، ج۱، ص۷۶-۷۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
به ویژه دومی که داستان‌های بسیاری را در بردارد و متن اصلی آن به زبان سنسکریت است که از آن زبان به چینی و توسط سالی توتونگِ بیش بالیغی از چینی به ترکی اویغوری ترجمه شده، از اهمیت بیشتری برخوردار است و می‌توان آن‌ها را متون ادبی به شمار آورد، اگر چه بیش‌تر محققان ترک متون اویغوری را به عنوان آثار ادبی، چندان بهایی نمی‌دهند.
[۷۴] Banarlı، N S، ج۱، ص۷۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.



در دورۀ اسلامی، پژوهندگان زبان‌های ترکی را به دو گونه یا شاخۀ شرقی و غربی تقسیم کرده‌اند و ادبیات ترکی پدید آمده در حوزۀ هر یک از این دو شاخه را بدان شاخه نسبت داده‌اند. چون ترک زبانان اغوز (ترکمن که سلجوقیان در زمرۀ آنان بودند) برای نخستین‌بار به صورت گروهی، روی بر خراسان آوردند و از آن‌جا به ایران میانه و از آن‌جا به آذربایجان در غرب ایران و سپس به آناتولی و اران (شمال ارس) راه یافتند و در آن سرزمین‌ها مسکن گزیدند، بدان سبب زبان اغوزی را ترکی غربی و دیگر زبان‌های ترکی را شرقی نامیده‌اند. در این باب دو نکته را باید یادآور شد: نخست آن‌که پیش از پدید آمدن دولت گؤک ترک در سدۀ ۶م و اندکی پس از پیشروی آنان به سوی غرب، همۀ ترکان در منطقه‌ای نزدیک به هم و در دامنه‌های کوهستان آلتایی و در مغولستان می‌زیستند و زبان‌شان کما بیش یکسان و یا دست کم بسیار نزدیک به هم بود و زبان کتیبه‌های بازمانده از قبیله‌های گوناگون ترک و اویغور و قرقیز و اغوز گویای این حقیقت است. دوم آن‌که ترک زبانانی که همراه سپاه مغول و پس از تسلط آنان بر ایران، به سوی غرب و سرزمین‌های یاد شده روی آوردند، تنها از قبیله‌های گوناگون ترک زبان شرق‌نشین بودند و نمی‌توان آن‌ها را اغوز انگاشت؛ البته شاید در میان آن‌ها اغوزانی هم بوده‌اند (اما بی‌گمان بسیار اندک) و این انبوه ترکان نو رسیده توانسته‌اند زبان ترکان پیشین را به شدت تحت تأثیر قرار دهند و دگرگون سازند و به یقین توسط اینان بسیاری از واژه‌های مغولی و واژه‌های ترکی دخیل در مغولی که شکل مغولی یافته، و دیگر باره از آن زبان به ترکی بازگشته بود، در زبان ترکان پیش، وارد شده است و در ساختار آن تأثیر گذاشته است، از آن رو این تقسیم‌بندی تنها یک شیوۀ قراردادی است و اصالت آن نمی‌تواند مطلق باشد.
ادبیات ترکی شرقی را می‌توان به چند دوره یا گونه تقسیم کرد: نخست ترکی شرقی عصر قراختاییان، دوم ادبیات ترکی شرقی خوارزمی، سوم ادبیات ترکی شرقی قپچاقی یا زبان ادبی آلتایی اوردا (آلتین اردو = اردوی زرین)، چهارم ادبیات ترکی جغتایی (مکتب هرات و...) که تداوم آن به ادبیات ازبکی انجامیده است.
[۷۵] گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، ج۱، ص۱۰، لندن، ۱۹۹۸م.

ادبیات ترکی غربی بر سه گونه بود: ادبیات ترکی آناتولی (عثمانی). ادبیات ترکی غربی شرقی یا ترکمنی که ویژگی‌های بسیاری از ترکی شرقی برگرفته است. ادبیات ترکی غربی آذربایجانی و ارانی که پس از تصرف قفقاز توسط روس‌ها و سپس استقرار حکومت سوسیالیستی در امپراتوری روسیه و قطع رابطۀ مردمان دو سوی ارس از یکدیگر جدا شده، و به دو شاخۀ ارانی (جمهوری آذربایجان) و آذربایجانی تفکیک شده است.

۲.۱ - شاخه شرقی

در سدۀ ۳ق/۹م یبغوی قارلوق (قرلق) دولت قراخانی (خاقانیان، خانیۀ ایلگ‌خانیان، آل افراسیاب) را در ترکمنستان غربی تأسیس کرد و یک سده بعد به سال ۳۳۳ق/۹۴۵م ساتوق بُغرا (بوغرا) خان پادشاه قراخانی مسلمان شد و اسلام را به عنوان دین رسمی قلمرو خویش اعلان داشت، اگر چه پیش از آن گروه‌های بسیاری از ترک زبانان از جمله اغوزان و قارلوقان به آیین اسلام گرویده بودند، اما با گروش وی به اسلام نخستین دولت مسلمان ترک (زبان) تأسیس گردید و با بر افتادن فرمانروایی سامانیان قلمرو آنان میان غزنویان و قراخانیان تقسیم شد و سرزمین‌های تحت تصرف قراخانیان گسترش یافت. قراخانیان با ادبیات فارسی آشنا و بدان دلبستگی داشتند و شاعران فارسی سرای بسیاری از جمله سوزنی سمرقندی، عمعق بخارایی، رشیدی سمرقندی، رضی‌الدین نیشابوری، شهاب‌الدین نسفی، شمس طبسی و دیگران با دربار آنان ارتباط داشته، و آنان را مدح گفته، و از آنان صله‌های گران ستاده‌اند و رشیدی سمرقندی سیدالشعرا، سوزنی تاج الشعرا و عمعق امیرالشعرا لقب داشته‌اند
[۷۶] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۴۷_۵۴۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۸] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۶۲۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
و برخی از پادشاهان و امیران آن خاندان خود به فارسی شعر می‌سروده‌اند، اما به هر حال در روزگار آنان بود که طلیعۀ ادبیات ترکی اسلامی با تأثیرپذیری فراوان از زبان و ادبیات فارسی پدیدار شد و نخستین اثر بازمانده از آن دوره مثنوی معروف قوتادغو بیلیگ است.
[۷۹] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۳۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۸۰] Caferoğlu، A، ج۲، ص۵۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
آن مثنوی بر وزن شاهنامه سروده شده، و از آن تأثیر بسیار پذیرفته است.
[۸۱] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۸۲] Dankoff، R، ج۱، ص۱، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
قوتادغو بیلیگ مرکب است از قوتادغو (= سعادت بخش، بخت‌ساز) وبیلیگ (از مادۀ ترکی بیل به معنای دانستن = دانش، علم) و در کل به معنی دانش سعادت بخش و یا علم شایستۀ پادشاهان است
[۸۳] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
و سرایندۀ آن یوسف خاص حاجب است که آن را در بلساغون (بلاساغون) و کاشغر سروده، و به سال ۴۶۲ق/ ۱۰۷۰م به طفغاچ بُغرا‌خان، امیرکاشغر تقدیم داشته است
[۸۴] بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، ج۱، ص۱۱۳، استانبول، ۱۹۲۷م.
و آن پندنامۀ‌شاهان، از قبیل سیاست‌نامه و نصیحة‌الملوک است. متن از جنبه‌های فلسفی خالی نیست و برخی سراینده را از شاگردان مستقیم و یا غیرمستقیم ابن‌سینا قلمداد کرده‌اند.
[۸۵] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۸-۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.

قوتادغوبیلیگ اندکی از عناصر ادبیات شفاهی ترکی را نیز در بردارد.
[۸۶] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰-۲۰۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۸۷] Dankoff، R، ج۱، ص۸، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
و نیز می‌توان در آن آگاهی‌هایی دربارۀ نظام حکومتی قراخانیان به دست آورد. هر سه نسخۀ باقی‌مانده و یافت‌شدۀ آن به خط اویغوری است و اگر چه یکی از منابع مهم و کهن ادبیات ترکی شرقی به شمار می‌رود، در روزگاران بعد چندان مورد توجه قرار نگرفته است و به ظاهر در عصر عثمانیان آن را نمی‌شناخته‌اند، به رغم آن‌که آثاری با این‌گونه محتوا مورد نظر پادشاهان عثمانی بود و قابوس‌نامه طی سده‌های ۸ و ۹ق ۵ بار به ترکی عثمانی ترجمه شده، از آن مثنوی یادی نکرده، و آن را به زبان خویش برنگردانیده‌اند.
[۸۸] Dankoff، R، ج۱، ص۳، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.

قوتادغوبیلیگ در سال‌های ۱۹۴۲-۱۹۴۳م به کوشش رشید رحمتی آراد (آرات) تصحیح و به ترکی معاصر ترجمه و منتشر شده است. همان متن در ۱۹۸۳م به انگلیسی و در همان سال به اویغوری، در ۱۹۹۰م به ازبکی و در ۱۹۹۳م به قرقیزی ترجمه شده است. پس از قوتادغو بیلیگ منظومۀ دیگری نیز در کاشغر سروده شده که عتبة‌الحقایق و یا هبة... عیبة... و غیبة الحقایق نام داشته، و منظومه‌ای اخلاقی و دینی است که توسط ادیب احمد یوکناکی شاعر نابینا به احتمالی در نیمۀ نخست سدۀ ۶ق و مانند مثنوی پیشین در وزن شاهنامه سروده شده است.
[۸۹] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۴-۲۱۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۹۰] Caferoğlu، A، ج۲، ص۷۵-۷۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۹۱] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۹۲] Pekolcay، ج۱، ص۵۱-۵۸.
[۹۳] Kabaklı، A، ج۲، ص۴۰-۴۱، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.

محمود کاشغری کتاب دیوان لغات الترک را در سال‌های نزدیک به تألیف قوتادغو بیلیگ، در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق به انجام رسانید. دیوان لغات الترک فرهنگ واژه‌های ترکی و مباحثی در دستور زبان است که به زبان عربی تألیف شده است.
[۹۴] Atalay، B، ج۱، ص۸-۳۶، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
[۹۵] صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ص۳۸۱_۳۸۲، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
و آن را نمی‌توان متنی در ادبیات ترکی برشمرد، اما این فرهنگ ارزشمند، ابیات قابل توجهی از شعر ترکی را نیز دربردارد که به احتمال بسیار از سروده‌های روزگار قراخانیان است و بیش‌تر این سروده‌ها در زمرۀ ادبیات عامه و شفاهی تلقی می‌شود.
[۹۶] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۸۳، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۹۷] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۵۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۹۸] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۹۹] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۰۱، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۱۰۰] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
تذکرۀ ساتوق بغراخان و داستان حماسی ماناس (که به قرقیزان منسوب است) از ساخته‌های دورۀ قراخانیان به شمار می‌رود.
[۱۰۱] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۰۲] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
تذکرۀ ساتوق بغراخان به نثر است و نخستین و تنها اثر منثور آن دوره به زبان ترکی شرقی است
[۱۰۳] Banarlı، N S، ج۱، ص۱۰۰، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۱۰۴] Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
و ماناس منظومۀ داستانی بسیار بلندی است.
[۱۰۵] Boratav، P N، ج۱، ص۳۷، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
این هر دو اثر مایۀ دینی و اسلامی دارند.
[۱۰۶] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.

اندکی بعد در سدۀ ۶ ق ادبیات صوفیانۀ ترکی که ساده و روان بوده، و با ادبیات عامه و شفاهی پیوند نزدیک و تنگاتنگ داشته است، پدید آمد و دیوان حکمت منسوب به خواجه احمدیسوی (د ۵۶۲ ق) معروف به پیر ترکستان و بنیان‌گذار طریقت یسویه، نمونۀ بارز این‌گونه از ادبیات در ترکی شرقی است. البته شاعران دیگری در دوران‌های بعدی سروده‌هایی بر آن افزوده‌اند.
[۱۰۷] احمد یسوی، دیوان حکمت، ج۱، ص۱۷، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۰۸] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۱، استانبول، ۱۹۲۶م.


۲.۱.۱ - خاستگاه دوره دوم ادبیات ترکی

خوارزم خاستگاه دورۀ دوم ادبیات ترکی شرقی اسلامی است. مردم خوارزم به زبان خوارزمی سخن می‌گفته‌اند که یکی از زبان‌های ایرانی میانه به شمار می‌رود.
[۱۰۹] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۳۳-۲۳۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۱۰] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقهاللغۀ ایرانی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۱۱] خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج۱، ص۲۰۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
دانسته نیست که زبان خوارزمی تا چه زمانی زنده بوده، و به کار می‌رفته، اما بی‌گمان تا پایان سدۀ ۶ ق پایدار بوده است و کتاب عربیِ مقدمة الادب زمخشری (د ۵۳۸ ق) گذشته از فارسی بدان زبان نیز ترجمه شده است و این ترجمه بی‌گمان نه به وسیلۀ خود، بلکه به وسیلۀ کسان دیگر و به احتمالی پس از مرگ او انجام یافته است.
[۱۱۲] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۱۱۳] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۱۴] IA، ج۳، ص۵۱۲_۵۱۳.

از دیرباز گروه‌هایی از ترکان صحرانشین به خوارزم مهاجرت می‌کرده‌اند و به احتمال بسیار در اواخر دورۀ خوارزمشاهی و در روزگار تکش و پسرش سلطان محمد خوارزمشاه در سال‌های پایانی سدۀ ۶ و آغاز سدۀ ۷ق که با قنقلیان قپچاق خویشاوندی و پیوند یافتند و آنان را به کار سپاهی‌گری گماردند، جمعیت ترکان خوارزم و به ویژه گرگانج پایتخت آن افزونی و بر جمعیت بومی غلبه یافته، و زبان آن سرزمین به ترکی گراییده است. نخستین نوشتۀ ترکی خوارزمی ترجمۀ همان کتاب زمخشری است که احتمال می‌رود در نیمۀ دوم سدۀ ۶ق صورت گرفته باشد. آن کتاب بعدها به زبان مغولی نیز ترجمه گردید. دومین اثر ترکی پدید آمده در خوارزم و یا در واقع مرتبط با زبان ترکی آن دیار کتاب گم شدۀ تبیان اللغات الترکی علی لسان القنقلی نوشتۀ شمس‌الدین محمد بن قیس است که گمان می‌رود مؤلف این اثر همان محمد بن قیس رازی، مؤلف المعجم فی معاییر اشعار العجم باشد.
[۱۱۵] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۴۱-۲۴۲، استانبول، ۱۹۲۶م.
زبان کتاب عربی و شاید فارسی بوده است و خبر ما از آن تنها به وسیلۀ ابن مهنّا ست که در تألیف عربی خویش حلیة الانسان و حلبة اللسان برای آموزش فارسی و ترکی و مغولی
[۱۱۶] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
از آن سود جسته، و یاد کرده است.
[۱۱۷] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.

قصۀ یوسف سرودۀ علی نامی به سال ۶۳۰ ق/۱۲۳۳م که ویژگی‌هایی از ترکی غربی اغوزی نیز دارد و از دیوان حکمت احمدیسوی متأثر بوده، کهن‌ترین اثر ترکی غربی به شمار آمده است
[۱۱۸] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۷۶-۲۷۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۱۹] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
و قصص الانبیاء ربغوزی که در ۷۱۱ ق/۱۳۱۱م تألیف و به ناصرالدین توق بُغا از امیران مسلمان مغول اهدا شده، رابط میان ترکی خاقانیۀ کهن و لهجۀ ادبی ترکی جغتایی
[۱۲۰] Caferoğlu، A، ج۲، ص۸۸-۸۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۲۱] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۱۲۲] Gzel، A R، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۲، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
و نهج‌الفرادیس محمود بن علی کردری مقیم سرای پایتخت اردوی زرین تألیف شده در ۷۶۱ ق/۱۳۶۰م را که شرح ۴۰ حدیث برگزیده است، می‌توان از نوشته و ادبیات دورۀ گذار از ترکی خاقانیه به ترکی جغتایی برشمرد.
[۱۲۳] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۴۴-۳۴۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۲۴] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۲۵] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۴، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۲۶] Pekolcay.

کتاب منظومۀ جمجمۀ سلطان که ترجمه گونه‌ای‌ است از مثنوی بی‌سرنامه‌ منسوب‌ به ‌عطار، سرودۀ ۷۷۰ق/ ۱۳۶۹م، و نیز مثنوی‌های خسرو و شیرین قطب و محبت‌نامۀ خوارزمی که هر دو از سروده‌های میانۀ سدۀ ۸ ق است، از آثار مشترک ترکی خوارزمی و قپچاق به شمار می‌رود.
[۱۲۷] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۵۸-۳۶۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۲۸] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.

مجموعۀ کودکس کومانیکوس نمونۀ بارز ادبیات ترکی اردوی زرین (قپچاقی) به شمار می‌رود. این مجموعه به ظاهر برای آموزش زبان ترکی قپچاق به اروپاییان به ویژه ایتالیاییان و آلمانیان فراهم آمده است و در واقع بیش‌تر واژه‌نامه‌ای است به شیوه‌های گوناگون که حدود ۵۰۰۱ واژۀ فارسی نیز در آن موجود و آوانویسی شده است و مقداری از ترجمۀ کتاب‌های دینی ترساییان را نیز شامل است و نشان از فعالیت مبلغان مسیحی در دشت قپچاق دارد که حضور آنان در منابع دیگر از جمله سفرنامۀ ابن‌بطوطه
[۱۲۹] ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ج۱، ص۳۶۱_۴۰۳، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
نیز تأیید شده است.
[۱۳۰] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۶۱-۱۷۳، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.

زبان قپچاقی اگرچه شاخۀ شمالی زبان‌های ترکی غربی به شمار می‌رود، اما از زبان شرقی رایج در خوارزم تأثیر بسیار پذیرفته، و ادبیات پرباری از آن بر جای نمانده است. بردگان قپچاقی توسط ایوبیان مصر و مملوکان جانشین آنان خریداری می‌شدند و بخش بزرگی از سپاه آنان را با عنوان ممالیک البحریـه و یا بحریون تشکیل می‌دادند و در دورۀ مملوکان نفـرات آنان افزون‌تر گـردید و بیش‌تر شاهان مملوک از میان آنان برخاسته بودند. اگر چه زبان اداری و مکتوب مصریان عربـی بود و بسیاری از این ترکان قپچاقی زبان عربی را به نیکی آموختند و بدین زبان تألیفات فراوان بر جای نهادند، اما به ظاهـر این پادشاهان به زبان ترکی نیز توجه داشته‌اند و زبان مادری آنـان در مصر مورد توجه دیگران قرار گرفته، و آثاری دربارۀ زبان قپچاقی و به کتاب‌هایی در باب تیراندازی، سوارکـاری، انساب و فقـه به این زبان نوشته شده است.
[۱۳۱] EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷.
برکـۀ فقیه که چند بیتـی شعر ترکـی از او بازمانده است و سیف سرایـی شاعر، نویسنده و مترجم گلستان به ترکی قپچاقی از قپچاقیان اهل ادب مقیم مصر به شمار می‌روند
[۱۳۲] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۷۱-۳۷۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۳۳] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۳۴] EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷_۷۱۸.


۲.۱.۲ - مرحله پختگی زبان ترکی شرقی

ترکی جغتایی مرحلۀ پختگی و کارآیی و باردهی زبان ترکی شرقی به شمار می‌رود و در حقیقت در این مرحله است که می‌توان زبان ترکی شرقی و در واقع زبان ترکی را زبانی دارای ادبیات به شمار آورد. نام این زبان برگرفته از نام جغتای دومین پسر چنگیزخان است که فرمانروایی فرارود (ماوراء‌النهر) به وی و پس از او به خاند‌انش تعلق داشت و تیمور گورکان به آنان منسوب و وارث و جانشین آنان بود.
[۱۳۵] Iranica، ج۵، ص۳۴۳-۳۴۷.

زبان ترکی جغتایی در روزگار فرزندان تیمور رواج یافت. ترکی جغتایی همانند دیگر زبان‌های ترکی دورۀ اسلامی سخت تحت تأثیر زبان و ادبیات فارسی بود و شمار واژگان فارسی و عربی دخیل در فارسی در آن زبان اگر از واژگان ترکی بیش‌تر نبوده باشد، کمتر هم نیست و شاید بتوان گفت بدون این واژگان دخیل، سرودن شعر عروضی در اوزان گو‌ناگون در آن زبان مقدور نبوده است. یانوس اکمن مراحل ادبیات ترکی جغتایی را سه دوره دانسته است: نخستین دوره را پیش از کلاسیک از آغاز تا ۸۷۰ ق/۱۴۶۶م (تاریخ تألیف اولین دیوان ترکی امیرعلیشیر نوایی)، دومین را کلاسیک از آن تاریخ تا ۱۰۰۸ق/ ۱۵۹۹م، و سومین دوره یعنی پس از کلاسیک را از ۱۰۰۸ تا ۱۳۳۱ق/ ۱۵۹۹-۱۹۱۲م.
[۱۳۶] ج۵، صV/۳۳۹، Iranica.
[۱۳۷] Iranica، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۷.
[۱۳۸] Ali Sir Nevai، ج۱، ص۵۲، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.

به عنوان نخستین کسانی که پیش از امیر علیشیر به ترکی جغتایی شعر سروده‌اند، می‌توان از امیر سیف‌الدین بارلاس
[۱۳۹] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و ارسلان خواجه ترخان نام برد که چندانی از آثارشان باز نمانده است.
[۱۴۰] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۰۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
امیرعلیشیر در مجالس النفایس
[۱۴۱] امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۴۹_۵۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
و محاکمة اللغتین
[۱۴۲] امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
از شماری از شاعران ترکی گوی چون سکاکی، حیدر خوارزمی، مقیمی، یقینی، امیری، گدایی، اَتایی بلخی، احمد و لطفی نام برده، و تنها لطفی را به سرودن قصاید ماهرانه و غزل‌های عاشقانه و صوفیانه ستوده است. لطفی مورد توجه شاهر‌خ و سلطان حسین بایقرا بوده، و مثنوی گل و نوروز جلال‌الدین طبیب و ظفرنامۀ یزدی را از فارسی به ترکی جغتایی ترجمه کرده است
[۱۴۳] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۱.
[۱۴۴] Devereux، R، ج۱، ص۴۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.

از میان نام بردگان حیدر خوارزمی مخزن الاسرار نظامی را به شعر ترکی‌ ترجمه کرده
[۱۴۵] امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۱۲۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۴۶] IA، ج۳، ص۲۹۰_۲۹۱.
و گدایی مثنویی به نام ده‌نامه داشته که به بایسنقر میرزا تقدیم کرده است و مثنوی دیگری به نام مناظرۀ بنگ و چاغر (شراب) سروده است
[۱۴۷] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و از یقینی اثری به نام مناظرۀ تیر و کمان بازمانده‌ است‌.
[۱۴۸] Ali Sir Nevai، ج۱، ص۲۶_۲۷، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.

مرگ شاهرخ که کمابیش بر قلمرو پدر تسلط یافته بود، به جنگ و ستیز میان شاهزادگان رقیب تیموری انجامید و پس از ربع قرن کشاکش و نابسامانی، فرمانروایی سلطان حسین بایقرا بر بخشی از آن قلمرو به پایتختی هرات تحقق یافت و در آن‌جا آرامشی پدید آمد و این آرامش و امنیت موجب توسعۀ اقتصادی و بهبود وضعیت اجتماعی و فرهنگی گردید و هرات به کانون شکوفایی فرهنگی و هنری تبدیل شد. از آن رو که درگیری‌های گاه‌ به گاه بیرون این محدودۀ کوچک در تمامی سرزمین‌های گشوده شده به دست تیمور ادامه داشت، دانشمندان و هنرمندان و شاعران و نویسندگان از هر سو روی به هرات نهادند و در جذب آن شخصیت‌ها وزیر شاعر و با فرهنگ سلطان‌حسین، امیرعلیشیر نوایی نقش‌چشمگیر داشت و در آن‌جا و در آن دوران ادبیات‌ واقعی جغتایی‌ در جوار ادبیات ‌فارسی و با بهره‌گیری از آن پدید آمد و به کمال رسید.
[۱۴۹] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۵۰] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۳، ص۷۳۰-۷۴۴، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۱۵۱] یگانیانس، لیدیا، میرعلیشیر نوایی و عصـر او، ج۱، ص‌۳۲-۴۶، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
[۱۵۲] Devereux، ص۷-۱۲.


۲.۱.۲.۱ - سرآمد جغتایی سرایان

پیشاهنگ و سرآمد جغتایی سرایان و جغتایی‌نویسان این دوران خود امیرعلیشیر نوایی است. وی به تقلید از منظومه سرایان فارسی‌زبان مانند نظامی، امیر خسرو دهلوی، خمسه‌ای در ۳۲ هزار بیت به نام‌های حیرت الابرار، فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون و سبعۀ سیاره (در برابر هفت گنبد) و سدسکندری سروده و دیوان غزلیات خود را که خود مرکب از چهار دیوان بود: غرایب الصغر، نوادر الشباب، بدایع الوسط و فواید الکبر، خزائن المعانی نامید؛.
[۱۵۳] دایرةالمعارف فارسی.
[۱۵۴] Devereux، R، ج۱، ص۱۰-۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
[۱۵۵] Iranica، ج۵، ص۳۴۰‌.
به هر حال آثار امیر علیشیر نوایی که دیوانی هم به زبان فارسی دارد،
[۱۵۶] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۷۴۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۱۵۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۸۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
به ویژه آثار ترکی او در روزگار او و پس از وی در میان ترکی زبانان و ترکی‌دانان حوزۀ ترکی جغتایی و در ایران و عثمانی مورد توجه و اقبال بوده، و بدان سبب چندین فرهنگ برای فهم آثار او در عثمانی و ایران فراهم آمده است
[۱۵۸] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۸-۱۴۹، استانبول، ۱۳۴۲ق.
[۱۵۹] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۳، استانبول، ۱۳۴۲ق.
که مهم‌ترین و معروف‌ترین آن‌ها بدایع‌اللغه اثر طالع ایمانی هروی در اواخر روزگار صفویان و به ویژه فرهنگ سنگلاخ تألیف میرزا مهدی خان استرابادی دبیر و وقایع نگار دربار نادرشاهی است. استرابادی برای بیش‌تر واژگان کتاب از آثار منظوم و گاه منثور امیرعلیشیرنوایی شاهد آورده است.
[۱۶۰] محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، ج۱، ص۲۲- ۲۹، تبریز، ۱۳۷۲ش.

اگر چه علیشیر نوایی چه در ترکی جغتایی و چه در فارسی شاهکاری خلق نکرده، اما در پیدایش ادبیات ترکی چه در زبان ترکی جغتایی و چه در زبان ترکمنی و ترکی عثمانی و آذربایجانی نقش آشکار داشته، و ترک زبانان را در به کارگیری زبان خویش در نوشتن و سرودن شعر تشویق و تحریض کرده است
[۱۶۱] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۶۶۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۱۶۲] Devereux، R، ج۱، ص۱۰_۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
و پس از او گویندگان هر چهار شاخۀ زبان ترکی از وی تقلید کرده‌اند. از نمایندگان ادبیات کلاسیک ترکی جغتایی پس از امیرعلیشیر باید از حامدی سرایندۀ مثنوی یوسف و زلیخا، و سلطان حسین بایقرا که دیوان غزلیاتی ازو بازمانده (گویا همه در یک وزن)، باید نام برد.
[۱۶۳] سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۱۴-۱۶، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.


۲.۱.۲.۲ - ادبیات جغتایی در هندوستان

ادبیات جغتایی در هندوستان و در قلمرو شیبانیان در فرارود (ماوراء‌النهر) تداوم یافت. تیموریان نتوانستند در برابر شیبانیان ایستادگی کنند و روی به سوی افغانستان و هندوستان نهادند. اینان بر قلمرو تیموریان در آسیای میانه و ماوراء‌النهر دست یافتند و هرات در ۹۱۳ ق/۱۵۰۷م به دست آنان و در ۹۱۷ق/۱۵۱۰م به دست صفویان افتاد و از رونق بازماند، اما سمرقند و بخارا به کانون علم و فرهنگ تبدیل شد. پادشاهان شیبانی مردمی ادب دوست و مأنوس با ادبیات فارسی و عربی و ترکی بودند. شیبانی‌خان فاتح ماوراء‌النهر خود به ترکی جغتایی معیار (دیوانی) و گاه به شیوۀ صوفیانۀ عامیانه از گونۀ سروده‌های احمد یسوی شعر می‌سرود و از برادرزاده‌اش عبیدالله خان نیز سروده‌هایی به فارسی و ترکی جغتایی بر جای مانده است. در این ایام به تشویق آنان چند متن تاریخی و دینی از فارسی به ترکی ترجمه شد.
[۱۶۴] Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۵۱-۱۶۲، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
اما دولت شیبانیان چندان نپایید و در اواخر سدۀ ۱۰‌ق از هم پاشید و به ۳ امارت بخارا و خیوه و خجند تقسیم و منحصر شد. در خان نشین خیوه ادبیات جغتایی حیاتی نویافت
[۱۶۵] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
و ابوالغازی بهادرخان (۱۰۱۲-۱۰۷۴ق) که در ۱۰۵۴ق/۱۶۴۴م به فرمانروایی رسیده بود، دو کتاب مهم تاریخی شجرۀ ترک و دیگر شجرۀ تراکمه را به این زبان تألیف نمود. محققان نثر زیبا و یکدست و روان او را در ترکی جغتایی ستوده‌اند و دورۀ او را پس از کلاسیک ترکی جغتایی دانسته‌اند و برآن‌اند که ادبیات ازبکی در دهۀ سوم سدۀ ۲۰ م تداوم طبیعی ادبیات جغتایی بوده است.
[۱۶۶] lmez، Z K، ج۱، ص۳۱، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.

ظهیرالدین محمدبابر که به سبب ناتوانی از برابر شیبانیان روی به هندوستان نهاده بود، بخش بزرگی از آن سرزمین را تصرف کرد و در آن‌جا حکومتی بنا نهاد که ۳ قرن پایدار ماند. سرزمین هند کوتاه مدتی به کانون ادبیات جغتایی تبدیل شد. بابر خود بدان زبان شعر می‌سرود و برخی او را بزرگ‌ترین شاعر زبان جغتایی پس از علیشیر نوایی دانسته‌اند.
[۱۶۷] Kabaklı، A، ج۲، ص۶۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
او خاطرات خویش را در کتابی به نام وقایع بابری یا بابرنامه به نثر روان و شیرین جغتایی نوشته است و خاطرات او از منابع مهم تاریخی روزگار وی به شمار می‌رود
[۱۶۸] دایرةالمعارف فارسی، ج۱، ص۳۵۸.
[۱۶۹] IA، ج۲، ص۱۸۴_۱۸۵.
شاعرانی از هر سوی به دربار او کشانده شدند و در میان آنان، امیرخواجه کلان متخلص به پناهی و میرم بک و میرزا ابراهیم جانی از دیگران مشهورترند. بابر و پسرش میرزا کامران و تمامی شاعران دربارش به ترکی جغتایی و فارسی شعر می‌سروده‌اند. در دوران‌های بعد بایرام بیک قراقویونلو و پسر وی عبدالرحیم خان در شعر از دنباله‌ روان و مقلدان او به شمار می‌رفتند؛ اما در نیمۀ دوم قرن ۱۰ق ترکی‌سرایی از دربار تیموریان (مغلان) هند رخت بر بست و چون زبان فارسی همواره زبان رسمی دربار تیموریان بود، شعر فارسی نیز به پایمردی آنان در هند پا گرفت و توسعه یافت.
[۱۷۰] Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۷، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
[۱۷۱] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۲.


۲.۲ - شاخۀ غربی

ادبیات ترکی غربی بر سه گونه می‌باشد:

۲.۲.۱ - ادبیات ترکی آناتولی

یکی از گونه‌های ادبیات ترکی، ادبیات ترکی آناتولی ـ عثمانی می‌باشد.

۲.۲.۲ - ادبیات ترکمنی

همان‌گونه که اشاره شد، زبان ترکمنی شاخۀ شرقی زبان ترکی غربی به شمار می‌رود و این زبان به سبب هم‌جواری چه از نظر واژگانی و چه از نظر ساختاری تحت تأثیر قابل ملاحظۀ زبان ترکی شرقی قرار گرفته است. اگر چه داستان‌های بسیاری چون شاه صنم و غریب، یوسف و احمد، یوسف و زلیخا، و طاهر و زهره به عنوان ادبیات شفاهی در میان ترکمنان رواج داشته، و نقل و روایت می‌شده، اما این داستان‌ها مربوط به ادبیات مشترک شفاهی همۀ ترکان و ترک زبانان است، و ویژۀ زبان ترکمنی نیست و نیز اگر چه شاعرانی ترکمن تبار بوده‌اند که به ترکی جغتایی شعر سروده‌اند، از جمله: محمد بایرام خان و پسرش عبدالرحیم‌خان شاعران دربار بابریان هند، اما از آنان شعر یا نوشته‌ای به زبان ترکمنی بازنمانده است.
[۱۷۲] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۳] Ārāslı، M، ج۹، ص۴۰۸، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.

نخستین شاعر ترکمن که در واقع با ظهور او زبان ادبی و ادبیات ترکمنی شکل گرفت و پدید آمد، مختوم‌قلی (مخدوم‌قلی) فراغی (فراقی) است (۱۸۳۳-۱۸۸۲م). سروده‌های مختوم‌قلی که از شعر سنّت صوفیانه ـ عامیانۀ یسویان و شعر جغتایی مایه‌هایی برگرفته است، در اوزان گوناگون عروضی سرده شده است و زبانی‌ساده و روان، با مضامینی‌اجتماعی ‌ـ انتقادی‌وانسان دوستانه و روشنگرانه دارد.
[۱۷۴] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۵] Ārāslı، M، ج۷، ص۱۱۲، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
[۱۷۶] Ārāslı، M، ج۷، ص۴۹۶، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
او جایگاه ویژه‌ای در میان ترکمنان یافته بود و هنوز هم در میان ترکمنان و ترک‌زبانان خراسانی (به ویژه دره‌گزی که به گویشی از زبان ازبکی سخن می‌گویند)، رواج عام دارد و بخشی‌های (خنیاگران) ترکمن شعرهای او را با همراهی دوتار (ساز ترکمنی) می‌خوانند.
[۱۷۷] وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.

پس از مختوم‌قلی شاعرانی چون سیدی (۱۷۷۵-۱۸۳۶م)، ذلیلی (۱۷۹۵-۱۸۵۰م)، مسکین قیلچ (۱۸۵۰-۱۹۰۶م) و دیگران به زبان ترکمنی شعر سروده‌اند و همگی آنان به شدت تحت تأثیر وی بوده‌اند.
[۱۷۸] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۹] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
از دیگر شاعران و داستان سرایان ترکمن بدین ترتیب می‌توان نام برد:
شاه بنده (۱۷۲۰-۱۸۰۰م) مؤلف شاه بهرام، گل و بلبل و صیاد و همراه؛ معروفی (به ترکمن: مقروپی، ۱۷۳۵-۱۷۹۵م) سراینده و راوی داستان سیف‌الملوک و مدح الجمال؛ شیدایی (۱۷۳۰-۱۸۰۰م) سرایندۀ گل و صنوبر؛ ملانفس (به ترکمنی: نپس، ۱۸۱۰-۱۸۶۲م)، سرایندۀ زهره و طاهر؛ محمود ولی کمینه (۱۷۷۰-۱۸۴۰م) که آثار او مایۀ تندی از طنز داشت (مجموعۀ آثار۱، چ ۱۹۷۱م؛ آثار منتخب۲، چ ۱۹۹۱م، در عشق‌آباد) و کورملا (۱۸۷۲-۱۹۳۴م). اینان همگی ادامه‌دهندۀ شیوه مختوم قلی بوده‌اند.
[۱۸۰] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۸۱] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.

در دورۀ حکومت شوروری، ترکمنان تحت تأثیر ادبیات روسی، آذربایجانی، تاتاری و ازبکی قرار گرفتند. از نویسندگان و سرایندگان این دوره می‌توان از کربابایف، دردی اف، قووشودف، ساریخانف، ککیلوف، ایشانف و علی‌اف نام برد.
[۱۸۲] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۸۱-۲۸۳، تهران، ۱۳۶۵ش.


۲.۲.۳ - ادبیات ترکی آذربایجانی ارانی

در سدۀ ۵ ق اغوزها به سوی خراسان سرازیر شدند و پس از غلبه بر سلطان مسعود غزنوی بر سرزمین ایران تسلط یافتند و در سراسر این سرزمین پراکنده شدند و گروه‌هایی از آنان نیز به آذربایجان که به سبب داشتن مرغزارهای پهناور برای زندگی ایلی و چادرنشینی و گله‌داری آنان مناسب بود، رفتند و مقیم شدند. سپس جمعی از اینان راهسپار آناتولی شرقی و شاید اران شدند. سلجوقیان که در رأس اغوزان مهاجم قرار داشتند، در ماوراء‌النهر پرورشِ ایرانی یافته، و فرهنگ و زبان ایرانی را پذیرفته بودند. بنیان‌گذار آن خاندان طغرل‌بک به نیکی فارسی می‌دانست و هنگامی که او به بغداد و نزد خلیفه رفت، عمیدالملک کندری سخنان خلیفه را برای او به فارسی، و سخنان فارسی او را برای خلیفه به عربی ترجمه می‌کرد، اگر چه عمیدالملک ترکی نیز می‌دانست. به همین سبب او و جانشینانش زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی دربار و دیوان خویش برگزیدند. اکثر آنان به ادبیات و شعر فارسی دلبستگی داشتند و برخی از آنان نیز به فارسی شعر می‌سرودند و از تمام دوران فرمانروایی آنان حتی جمله‌ای و مصراعی که به ترکی نوشته و سروده شده باشد، بازنمانده است. پس از آنان و تسلط کوتاه مدت خوارزمشاهیان، مغولان مهاجم از راه رسیدند.
مغولان حتی در مغولستان نیز اقلیتی بیش نبودند و بیش‌تر سپاه مغول را قبیله‌هایی تشکیل می‌دادند که در جوار آنان می‌زیستند و با ظهور چنگیزخان پس از ستیز و شکست و یا بدون ستیز به تابعیت او درآمدند. بنابراین ترک زبانان بسیاری همراه مغولان راهی ایران شدند و این ترکان نورسیده که شاید از مهاجران غز (اغوز) کمتر نبودند، پس از انتخاب آذربایجان به عنوان مرکز حکومت (مراغه و تبریز) ایلخانان، رهسپار و ساکن آن دیار شدند. با این همه، حمدالله مستوفی که بخش جغرافیای نزهة القلوب را در سدۀ ۸ق تألیف کرده، تنها در مورد خوی نوشته است که آن را ترکستان ایران خوانند، اما به سبب سفید چهرگی و خوب صورتی وختای نژادی مردمش، ننوشته است که مردمش ترک زبان بودند. بیرون آن تنها مردم شهرک کوچک نیلان (لیلان) را ترک خوانده، و دربارۀ طسوج که آن هم شهر کوچکی بوده، نوشته است که مردمش از ترک و تاجیک ممزوج‌اند و دربارۀ کلنبر که روستایی بوده، نوشته است مردمش از ترک و طالش ممزوج‌اند. او دربارۀ مراغه نوشته است سفید چهره و ترک‌وش و زبان‌شان پهلوی معرب است
[۱۸۳] حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۸۱- ۸۷، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
به همین قیاس می‌توان دریافت ترکستان خواندن خوی به‌سبب چهره و رنگ و روی بوده است و نه زبان. بنابراین در روزگار او در تمام آذربایجان و موغان (مغان) و اران تنها مردم یک شهرک ترک بوده‌اند و مردم یک شهرک مخلوطی از ترک و فارس، و مردم روستایی دیگر مخلوطی از ترک و طالش بوده‌اند. جز این روحی اُنار جانی نیز در سال‌های آخر سدۀ ۱۰ق نمونه‌هایی از زبان عامۀ شهر تبریز به دست داده است که ترکی نیست.
با استناد بدین اسناد باید بپذیریم که شمار ترک زبانان در عصر صفوی به سبب ورود ترکمانان آناتولی که به جهت دوستداری و حمایت از مراد و مرشد خویش در دورانی که فرزندان شیخ صفی‌الدین اردبیلی را هوای پادشاهی بر سر افتاده بود و گریز از آزار عثمانیان به شهرها و روستاهای آذربایجان مهاجرت کرده بودند، فزونی یافته، و انبوه بومیان نیز ترک زبان شده‌اند و این مهاجرت از سدۀ ۹ق آغاز شده و در سدۀ ۱۰ق به انجام رسیده، و نقطه اوج آن در سدۀ ۱۰ق بوده است. بنابراین هیچ نوشته و سروده و ادبیات شفاهی عامیانۀ پیش از سدۀ ۹ق را نمی‌توان به آذربایجان و اران اسناد کرد و آذربایجانی یا ارانی نامید، و ازاین‌رو ارتباط داستان معروف دده قورقود با ترک‌زبانان آذربایجان و اران در حد میراث مشترک همۀ اغوزان (ترکمن، آناتولیایی و آذربایجانی و ارانی و خراسانی) از روزگار زندگی نیاکان‌شان در آسیای میانه است. اینکه محققان
ترک آغاز ادبیات مکتوب آذربایجانی را سدۀ ۷ ق انگاشته‌اند، به کلی بی‌اساس است و سرایندگانی چون حسن اوغلو که اسفراینی بوده
[۱۸۴] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و قاضی برهان‌الدین سلطان سیواس و قاضی مصطفی ضریر ارزرومی
[۱۸۵] Kprl، Trk edebiyat tarihi، ج۲، ص۴۶، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
[۱۸۶] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
و سولو فقیه سرایندۀ یوسف و زلیخا و یوسف مداح سرایندۀ مثنوی ورقا و گلشاه
[۱۸۷] Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۷، Baku، ۱۹۹۱.
و نیز سرایندۀ گمنام داستان احمد حرامی
[۱۸۸] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۱۴۱- ۱۴۸، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۸۹] Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۱۴۴-۱۵۳، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
[۱۹۰] Hacıyev، T، ج۱، ص۹۲-۹۴، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
را نمی‌توان آذربایجانی یا ارانی به شمار آورد.
اگر چه محققان گاه به ویژگی‌های زبانی استناد می‌کنند، باید در نظر داشت که ویژگی‌های زبان ترکان آناتولی شرقی و آذربایجانی که اکثر اینان از میان آن جماعت به ایران مهاجرت کرده‌اند، فرقی نداشته است. آثار قاسم انوار (۷۵۷- ۸۳۸م) را که ملمّعی ترکی و فارسی و نیز ملمعی گیلکی و فارسی سروده است،
[۱۹۱] انوار، قاسم، کلیات، ج۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
نمی‌توان ادبیات آذربایجانی شمرد. حتی سروده‌های سیدعمادالدین نسیمی
[۱۹۲] جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۹۳] محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۵، باکو، ۱۹۸۷م.
را با احتیاط می‌توان از این‌گونه تلقی کرد و اگر در این اطلاق ذیحق باشیم، او نخستین شاعر آذربایجانی سرا به شمار می‌آید و حبیبی (سده‌های ۹- ۱۰ ق) نخستین شاعر تمام عیار و بی‌شک و ریب ترکی آذربایجانی است
[۱۹۴] سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
[۱۹۵] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۰۲_۱۱۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
[۱۹۶] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۹۹-۲۰۱، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۱۹۷] Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۵، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
و محمد فضولی (۸۹۹-۹۶۳ق) که بغدادی نامیده شده است و او را سرآمد شاعران روزگار خویش دانسته‌اند، به عربی و فارسی و ترکی آذربایجانی/ ارانی شعر می‌سروده، و دیوان ترکی و فارسی او بارها و نیز برخی از نوشته‌های عربی او منتشر شده ‌است،
[۱۹۸] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ص۲۳-۲۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
[۱۹۹] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۰۸- ۲۱۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
نخستین سرایندۀ مهم آذربایجانی‌/ ارانی به شمار می‌رود. به شاه اسماعیل بنیان‌گذار خاندان صفوی، دیوانی به زبان ترکی منسوب شده است
[۲۰۰] Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۱، ص۳۰۳-۳۱۳، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
[۲۰۱] پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، ج۱، ص۷۴۹-۷۷۵، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۲۰۲] آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۳۷-۵۱، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
که اصالت آن مورد تردید قرار گرفته است.

۲.۲.۳.۱ - شاعران آذربایجانی‌سرای عصر صفوی

از شاعران آذربایجانی سرای عصر صفوی می‌توان از محمد امانی از امرای قزلباش، معاصر شاه‌ طهماسب و شاه عباس اول
[۲۰۳] آراسلی، حمید، ج۱، ص۶۴-۶۸، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
و مسیحی طبیب که در دربار شاه عباس و دربار با‌بریان هند حضور داشته است و مثنوی‌های دانه و دام، زنبور عسل، ورقاو گلشاه از او بازمانده است
[۲۰۴] آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۱۲۰-۱۳۰، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
و قوسی تبریزی، هم‌عصر صائب تبریزی را برشمرد.
[۲۰۵] صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۴۲۹-۳۴۴۵، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۲۰۶] صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۶۸۳، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
سام‌میرزا (د ۹۷۵ق) در تحفۀ سامی‌ (جم‌) بیش از ۱۰، و صادقی کتابدار در مجمع‌الخواص (جم‌) به ترکی شرقی، نزدیک به ۲۰ شاعر ترکی‌گوی را نام برده‌اند، اما زبان همۀ آنان ترکی آذربایجانی/ ارانی نبوده است. شعر ترکی آذربایجانی علاوه بر بهره‌گیری فراوان از زبان و ادبیات فارسی (که در واقع، در ادبیات شاخه‌های ۴ گانۀ ترکی در دورۀ اسلامی به شمار می‌رود)، از آثار زبان ترکی جغتایی و عثمانی نیز تأثیر بسیار پذیرفته است.
[۲۰۷] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۲۰۸] IA، ج۲، ص۱۴۲.
تألیف فرهنگ‌های جغتایی در ایران و عثمانی و ترجمۀ آثار گوناگون به این زبان خود نشانۀ بارز اثر زبان و ادبیات جغتایی در زبان و ادبیات دو گروه اخیر است.
[۲۰۹] تربیت، محمدعلی، ارغنون، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۲۱۰] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۹، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
مرثیه‌سرایی یکی از مقوله‌های بارز ادبیات آذربایجانی است. فضولی را با سرودن‌ حدیقةالسعدا می‌توان‌ پیشگام این فن‌در ادبیات‌ آذربایجانی‌ شمرد. حدیقة‌السعدا به‌ نوعی ‌ترجمۀ روضة‌الشهدای ملاحسین واعظ‌کاشفی است.
[۲۱۱] Karahan، A K، ج۱، ص۹۱، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۲۱۲] Karahan، A K، ج۱، ص۱۴۳، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۲۱۳] Karahan، A K، ج۱، ص۲۲۴، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۲۱۴] Karahan، A K، ج۱، ص۲۳۶، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
پس از وی کسانی چون نظام‌الدین محمد تورفارقانی، اشراق مراغی، تائب خویی، دخیل، راجی، دلسوز، قُمری، صراف، پرغم و شکوهی راه وی را ادامه داده‌اند.
[۲۱۵] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۶۲-۶۳، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
[۲۱۶] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۶۷، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
[۲۱۷] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۹۴-۱۱۰، تهران، ۱۳۵۸ش.
در این دوران زبان ترکی آذربایجانی بیش‌تر برای بیان احساس به کار رفته، و بدان شعر سروده شده است
[۲۱۸] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۲۱۹] IA، ج۲، ص۱۴۳.
و آثار منثور در آن زبان بسیار نادر بوده، و برای بیان موضوعات دینی، تاریخی، علمی از زبان فارسی استفاده می‌شده است.

۲.۲.۳.۲ - ادبیات آذربایجانی پس از دوره صفوی

پس از سقوط خاندان صفوی و افشار، خان‌نشین‌های نیمه مستقلی در اران (که اینک قفقاز نامیده می‌شد)، به وجود آمد و ادبیات مشترک ارانی ـ آذربایجانی در آن سرزمین تداوم یافت.
[۲۲۰] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۳، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۲۲۱] Akpınar، Y، ج۱، ص۳۲، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
[۲۲۲] Iranica، ج۳، ص۲۵۲.
در این دوران از شاعرانی چون ملاولی ودادی (د ۱۲۲۴ق)
[۲۲۳] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۴۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
و ملاپناه واقف (مق‌ ۱۲۱۰ق)
[۲۲۴] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۰۹، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
می‌توان نام برد. این هر دو از حمایت‌ خان قراباغ برخوردار بودند، اما واقف توسط محمدبیک جوانشیر برادرزادۀ خان کشته شد.
[۲۲۵] نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳-۴، باکو، ۱۹۱۳م.
[۲۲۶] مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸- ۹، استانبول، ۱۳۲۸ق.
واقف که با گرایش به ساده‌نویسی و سودجستن از واژ‌ه‌های زبان عامه و ابداع مضامین نو و پرداختن به مسائل اجتماعی و به کارگیری طنز بر ودادی پیشی‌ گرفته است، از چهره‌های برجستۀ ادبیات آذربایجانی‌ ـ ارانی به شمار می‌رود و او را بنیا‌ن‌گذار ادبیات نوین این زبان می‌دانند.
[۲۲۷] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۲، ص۹۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
پس از واقف، شاعرانی چون سالک (د ۱۲۵۸ه‌ ق) که به فارسی و ترکی ‌جغتایی هم شعر می‌سرود،
[۲۲۸] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۴۸، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
قاسم‌بک ذاکر (۱۲۷۱ق)
[۲۲۹] نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳۴-۴۰، باکو، ۱۹۱۳م.
[۲۳۰] مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸۹-۱۰۴، استانبول، ۱۳۲۸ق.
و نباتی (در آذربایجان) از مقلدان و پیروان او به شمار می‌روند.
[۲۳۱] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۷۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۳۲] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.

در این روزگار شاعرانی چون نشاط شروانی، شاکر شروانی، مهجور شروانی، عارف شروانی و آقا مسیح شروانی شیوۀ کلاسیک شعر ترکی آذربایجانی/ ارانی را ادامه دادند.
[۲۳۳] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
پس از جنگ ایران و روس و تحمیل قرارداد‌های گلستان (۱۲۲۸ق) و ترکمن‌چای (۱۲۴۳ق) و جدایی قفقاز از ایران، شرایط متفاوت جداگانه‌ای در قفقاز و آذربایجان به وجود آمد. در قفقاز بر اثر تسلط روسیه، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و آموزشی مناسب‌تری فراهم شد و روشن‌فکران قفقاز به امکانات بهتری برای نشر آثار و عقاید خویش دست یافتند
[۲۳۴] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
و چند نشریه به راه انداختند. از همان دوران، به ویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه کاربرد زبان ارانی (قفقازی) در نثر نیز آغاز شد و با تأثیرپذیری از ادبیات روسی و ادبیات غربی به واسطۀ زبان روسی، نمایشنامه و قصه و مقالات سیاسی و اجتماعی در آن زبان پدید آمد. میرزا فتحعلی آخوند‌زاده (۱۸۱۲- ۱۸۷۸م) از آغاز‌گران این راه بود
[۲۳۵] آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، ص۳۲_۶۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۲۳۶] مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
و در شهرهای مختلف چند انجمن ادبی تشکیل شد و وزیرف (۱۸۵۱-۱۹۲۶م)، نریمانف و حق‌وردیف از همگامان آخوند‌زاده و از دنباله‌روان او به شمار می‌رفتند.
[۲۳۷] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
میرزا جعفر قراچه داغی از ناقلان شیوه‌های آنان به ایران و زبان فارسی و ادامه‌دهندۀ راه آنان بوده است.
[۲۳۸] مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.


۲.۲.۳.۳ - جدایی زبان قفقازی و آذربایجانی

از همین دوران جدایی زبان ادبی قفقازی (ارانی) و آذربایجانی آغاز شد و زبان قفقازی اندک‌اندک با واژه‌ها و مضامین و مفاهیم روسی که آذربایجانیان با آن بیگانه بودند، انباشته شد.
[۲۳۹] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۰، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
سیدعظیم شیروانی (د ۱۸۸۸م)،
[۲۴۰] Rustamov، S، ج۱، ص۵، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
[۲۴۱] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۲۹۱-۳۱۸، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
بهار شیروانی (د ۱۳۰۰ق)
[۲۴۲] دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۹۹-۱۰۱.
، میرزا شفیع واضح (د ۱۸۵۲م)،
[۲۴۳] ‌محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۳، ۸، باکو، ۱۹۸۷م.
جلیل محمدقلی‌زاده (د ۱۳۱۰ش)
[۲۴۴] Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، ص۵-۳۶، Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
از چهره‌های برجستۀ این دوران‌اند. به ویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه که تسلط و سانسور دولت کاهش یافت، نشریات بیشتری با شرایط بهتر و آزادانه‌تری در قفقاز به راه افتاد، از جمله می‌توان از نشریه‌های فیوضات در باکو، ملانصرالدین در تفلیس و حیات، تازه حیات، ترقی و... نام برد.. با آغاز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م، کوتاه مدتی تسلط روسیه در بخشی از سرزمین‌های اشغال شده از جمله قفقاز (اران) از میان رفت، انگلیسی‌ها و عثمانیان در آن سرزمین حضور یافتند و در قفقاز جمهوری جداگانه‌ای تشکیل شد و شگفت آن‌که بدون هیچ‌گونه اصالت و اساسی این جمهوری نوبنیاد را آذربایجان نامیدند و روسیه اندکی بعد همۀ سرزمین‌های رها شده از جمله قفقاز را تصرف نمود، اما درصدد اصلاح آن نام جعلی برنیامد و عنوان جمهوری آن نیز که اینک هیچ‌گونه استقلال نداشت، باقی ماند.
با تسلط سوسیالیست‌ها بر قفقاز و دست یافتن رضاشاه پهلوی بر پادشاهی ایران، ارتباط دو سوی ارس به کلی قطع شد و به تبع آن زبان کما‌بیش مشترک آذربایجان و اران به دو شاخۀ کاملاً متمایز تبدیل شد؛ به ویژه در عرصۀ ادبیات، در آذربایجان شوروی ادبیات در تمام جنبه‌های آن ادامه یافت و آثار ارزشمندی در شعر و نثر تولید گردید و حسین جاوید، عزیر حاجی بیگف، محمد سعید اردوبادی و... از نخستین چهره‌های برجستۀ ادبی و هنری جمهوری نامستقل آذربایجان بودند. در ایران سیدابوالقاسم نباتی شیوۀ واقف را ادامه داد
[۲۴۵] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۴۶] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۲۴۷] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۵۳۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
و کسان دیگر چون محمدباقر خلخالی (د ۱۳۱۶ق) که منظومۀ ثعلبیۀ او معروف است،
[۲۴۸] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۲۸-۲۵۶، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
حاج مهدی شکوهی (نک‌ : مصدق۴، سراسر اثر)، میرزا علی‌خان لعلی
[۲۴۹] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
و دیگران به سرودن شعر ترکی آذربایجانی ادامه دادند و بیش‌تر آنان از دنباله‌روان واقف به شمار می‌رفتند. با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی نشر آثار ترکی در ایران ممنوع و به نوحه و مرثیه منحصر گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰، کوتاه مدتی این مشکل رفع شد و اندکی بعد حکومت خودمختار آذربایجان تحت حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اقتدار یافت و این دولت کوشید زبان جمهوری آذربایجان را در آذربایجان ایران رواج دهد، اما به سبب بیگانگی مردم با آن زبان و عدم درک و هضم آن از سوی مردم و نااستواری آن دولت و فرو پاشیدنش، توفیقی نیافت. منظومۀ معروف حیدر بابایه سلام شهریار یگانه اثر ادبی زبان آذربایجانی و شاهکار بدیع آن به شمار می‌رود که در عصر محمد رضا شاهی سروده شد و نشر یافت.
[۲۵۰] فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۷۱ش.
دنباله‌ روان شهریار و یا در حقیقت دنباله‌ روان منظومۀ او آثار قابل قبولی در این زبان خلق کردند. پس از انقلاب اسلامی ایران محدودیت‌های عصر پهلوی به کلی از میان‌ رفت و نشر مجلات و کتب به زبان آذربایجانی آغاز شد، اما کمتر کسی راه شهریار را پیمود و دست‌اندرکاران بر آن شدند که زبان قفقازی (جمهوری آذربایجان) را که بیش از ۵۰٪ از واژگان و مقولات و ساختار آن با زبان آذربایجانی بیگانه است، رواج دهند، بدین سبب با اقبالی از سوی مردم مواجه نشدند و اثر مهم و قابل قبولی نیز پدید نیامده که بتوان آن را آذربایجانی نامید.


برای ادبیات معاصر ترکمنستان و آذربایجان/اران، نک‌ : بخش دوم همین مقاله؛ برای ادبیات معاصر ترکیه، نک‌: همین دانشنامه، مقاله ترکیه.


(۱) آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲) آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
(۳) ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۴) احمد یسوی، دیوان حکمت، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۵) ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقهاللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۶) امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
(۸) انوار، قاسم، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۹) بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، استانبول، ۱۹۲۷م.
(۱۰) براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۱) پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۲) تربیت، محمدعلی، ارغنون، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۱۴) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۵) جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۶) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
(۱۷) حکمت، علی‌اصغر، مقدمه بر مجالس النفایس (نک‌ : هم‌، امیر علیشیر نوایی).
(۱۸) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
(۱۹) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۰) خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲۱) دایرةالمعارف فارسی.
(۲۲) دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۳) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۴) رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۵) روشن، محمد و مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).
(۲۶) سام میرزا، تحفۀ سامی، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
(۲۷) صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۸) صادقی، علی‌اشرف، نسخه برگردان دیوان لغات الترک، نامۀ بهارستان، ۱۳۸۳ش، س ۵، شمـ ۱-۲.
(۲۹) صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
(۳۰) صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، استانبول، ۱۹۲۶م.
(۳۳) کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، استانبول، ۱۳۴۲ق.
(۳۴) کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
(۳۵) گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۶) گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، لندن، ۱۹۹۸م.
(۳۷) مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، استانبول، ۱۳۲۸ق.
(۳۸) محمدزاده، حمید، مقدمه بر دیوان فارسی نسیمی، باکو، ۱۹۷۲م.
(۳۹) محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، باکو، ۱۹۸۷م.
(۴۰) محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، تبریز، ۱۳۷۲ش.
(۴۱) مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۴۲) ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۴۳) نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، باکو، ۱۹۱۳م.
(۴۴) وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۵) هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۶) هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۷) یگانیانس، لیدیا، میرعلیشیر نوایی و عصـر او، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
(۴۸) Akpınar، Y، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
(۴۹) Ārāslı، M، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
(۵۰) Arat، R R، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
(۵۱) Atalay، B، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
(۵۲) Āzarbāyjān Sovet ensiklopediyāsı، Baku، ۱۹۷۶-۱۹۸۷.
(۵۳) Āzarbāyjān tārixi، ed F Q Maqsodov et al، Baku، ۲۰۰۰-۲۰۰۱.
(۵۴) Banarlı، N S، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
(۵۵) Barthold، WW، Kutadgu biliğin zikrettigi Buğrakan kimdit، Kutadgu biliğ، Wien.
(۵۶) The Book of Dede Korkut، tr F Smer et al، London، ۱۹۷۲.
(۵۷) Boratav، P N، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
(۵۸) Caferoğlu، A، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
(۵۹) Cevdet، K، rnekli Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۹۵.
(۶۰) Clauson، G، An Etymological Dictionary of Pre-thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۹.
(۶۱) Czaplicka، M A، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
(۶۲) Dankoff، R، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
(۶۳) Dede Korkut Kitabı، ed M Ergin، Ankara، ۱۹۸۹.
(۶۴) Devereux، R، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
(۶۵) EI۲.
(۶۶) Ekiz، O N et al، İslamiyet ncesi Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۸۶.
(۶۷) Genc، R، Kasgarlı Mahmuda gore XI yzyılda Trk dūrnyası، Ankara، ۱۹۹۷.
(۶۸) Gzel، A R، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
(۶۹) Hacıyev، T، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
(۷۰) Has Hacib، Y، Kutagu bilig، metin، ed، R R Arat، Istanbul، ۱۹۴۷.
(۷۱) IA.
(۷۲) Iranica.
(۷۳) Kabaklı، A، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
(۷۴) Kafes Oğlu، İ، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
(۷۵) Karahan، A K، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
(۷۶) Kaԫgarlı، M، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
(۷۷) Kitabı-Dede Qorgud، eds and introd F Zoynalov and S Alizade، Baku، ۱۹۸۸.
(۷۸) Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
(۷۹) Kprl، Trk edebiyat tarihi، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
(۸۰) Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
(۸۱) Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
(۸۲) Levend، Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۸۸.
(۸۳) Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
(۸۴) Meydan Larousse.
(۸۵) Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
(۸۶) Mirahmadov، and T Hasanzāda، introd Asarlari، J Mammad quli zāda، Baku، ۱۹۸۳.
(۸۷) Msaddiq، M، Mirza Mehdi kuhi، Baku، ۱۹۸۸.
(۸۸) lmez، Z K، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
(۸۹) Orkun، H N، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
(۹۰) Ǒgel، B، Trk mitolojisi، Ankara، ۱۹۸۹.
(۹۱) Pekolcay.
(۹۲) N، İslam Trk edebiyatı، Istanbul.
(۹۳) Qahramānov، J، introd Asarlari I Nasimi، Baku، ۱۹۷۳.
(۹۴) Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۵) Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
(۹۶) Rustamov، S، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
(۹۷) Safarli، A and X Yasifov، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۸) Sepetioğlu، N، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
(۹۹) Smer، F، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
(۱۰۰) Tekin، T، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
(۱۰۱) Togan، Z V، Oguz destanı، İstanbul، ۱۹۸۲.
(۱۰۲) Trk dili ve edebiyatı ansiklopedisi، Istanbul، ۱۹۷۶-۱۹۸۶.
(۱۰۳) Trkiye diyanet vakfı İslām ansiklopedisi WNGD، ۱۹۷۴؛


۱. Orkun، H N، ج۸، ص۳۴_۳۶، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
۲. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۹، استانبول، ۱۹۲۶م.
۳. Levend، Trk edebiyatı tarihi، ج۱، ص۲۵، Ankara، ۱۹۸۸.
۴. Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۳۲، ص۸۰، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
۵. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۷۸، استانبول، ۱۹۲۶م.
۶. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ۸۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
۷. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۹۵-۹۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸. Has Hacib، Y، ج۱، ص۴۳، Kutagu bilig، metin، ed، R R Arat، Istanbul، ۱۹۴۷.
۹. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۵۷- ۵۸، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۰. Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۳۶۸، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۱۱. Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۴۱۲-۴۱۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۱۲. Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۰۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
۱۳. Ekiz، O N et al، ج۱، ص۷۱، İslamiyet ncesi Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۸۶.
۱۴. رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، ج۱، ص۴۸-۵۲، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۵. Smer، F، ج۱، ص۳۷۴، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
۱۶. lmez، Z K، ج۱، ص۲۸، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
۱۷. Ǒgel، B، ج۱، ص۱۹۸، Trk mitolojisi، Ankara، ۱۹۸۹.
۱۸. رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، ج۱، ص۱۱۸-۱۲۰، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۹. روشن، محمد و مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ، ج۱، ص۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).
۲۰. Smer، F، ج۱، ص۳۷۸، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
۲۱. Boratav، P N، ج۱، ص۴۶-۴۸، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
۲۲. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۶۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۲۳. جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۴۰، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
۲۴. دایرةالمعارف فارسی، ج۲، ص۲۵۲۵.
۲۵. Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۳_۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۲۶. Tekin، T، ج۱، ص۵-۱۲، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۲۷. Tekin، T، ج۱، ص۳۹-۳۸، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۲۸. Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۲۹. Kafes Oğlu، İ، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
۳۰. Kafes Oğlu، İ، ج۱، ص۶۴-۶۵، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
۳۱. Tekin، T، ج۱، ص۱۲-۱۳، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۳۲. Banarlı، N S، ج۱، ص۶۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۳۳. Banarlı، N S، ج۱، ص۵۳-۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۳۴. Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۱۷_۱۱۰، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۳۵. Czaplicka، M A، ج۱، ص۴۲-۴۳، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
۳۶. Czaplicka، M A، ج۱، ص۲۶، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
۳۷. Tekin، T، ج۱، ص۱۲-۱۳، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۳۸. Banarlı، N S، ج۱، ص۶۹-۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۳۹. Orkun، H N، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۸، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
۴۰. Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
۴۱. Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
۴۲. Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۵۰، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۴۳. Barthold، WW، ج۱، ص۴۳، Kutadgu biliğin zikrettigi Buğrakan kimdit، Kutadgu biliğ، Wien.
۴۴. دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
۴۵. Meydan Larousse، ج۱۲، ص۴۵۳.
۴۶. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۴۷. Orkun، H N، ج۱، ص۲۲۶، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
۴۸. Orkun، H N، ج۱، ص۱۶۳-۱۸۴,، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
۴۹. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۵۰. تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ج۱، ص۳۶۱، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
۵۱. تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ج۱، ص۳۵۷، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
۵۲. Caferoğlu، A، ج۱، ص۱۵۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۵۳. جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
۵۴. Orkun، H N، ج۱، ص۴۱۵، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
۵۵. Banarlı، N S، ج۱، ص۵۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۵۶. Clauson، G، ج۱، ص۱۷، An Etymological Dictionary of Pre-thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۹.
۵۷. ج۱، ۱۵۲، Caferoğlu، A، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۵۸. ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۵۷ش.
۵۹. ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، ج۱، ص۵۴، تهران، ۱۳۵۷ش.
۶۰. دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
۶۱. Czaplicka، M A، ج۳۲، ص۸۱، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
۶۲. تورخان، سه مقاله، لندن، ۱۹۹۸م.
۶۳. Tekin، T، ج۱، ص۴۰-۴۴، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۶۴. Arat، R R، ج۱، ص۱۴، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
۶۵. Kabaklı، A، ج۲، ص۱۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۶۶. Tekin، T، ج۱، ص۴۱، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
۶۷. Kaԫgarlı، M، ج۳، ص۲۳۸، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۶۸. Arat، R R، ج۱، ص۱۴، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
۶۹. Kabaklı، A، ج۲، ص۱۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۷۰. Arat، R R، ج۱، ص۴۴۲، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
۷۱. Arat، R R، ج۱، ص۱۶، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
۷۲. Arat، R R، ج۱، ص۱۰، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
۷۳. Banarlı، N S، ج۱، ص۷۶-۷۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۷۴. Banarlı، N S، ج۱، ص۷۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۷۵. گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، ج۱، ص۱۰، لندن، ۱۹۹۸م.
۷۶. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۴۷_۵۴۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۸. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۶۲۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۹. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۳۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۸۰. Caferoğlu، A، ج۲، ص۵۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۸۱. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸۲. Dankoff، R، ج۱، ص۱، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۸۳. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸۴. بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، ج۱، ص۱۱۳، استانبول، ۱۹۲۷م.
۸۵. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۸-۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸۶. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰-۲۰۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸۷. Dankoff، R، ج۱، ص۸، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۸۸. Dankoff، R، ج۱، ص۳، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۸۹. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۴-۲۱۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۹۰. Caferoğlu، A، ج۲، ص۷۵-۷۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۹۱. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۹۲. Pekolcay، ج۱، ص۵۱-۵۸.
۹۳. Kabaklı، A، ج۲، ص۴۰-۴۱، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۹۴. Atalay، B، ج۱، ص۸-۳۶، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
۹۵. صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ص۳۸۱_۳۸۲، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
۹۶. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۸۳، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۹۷. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۵۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۹۸. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۹۹. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۰۱، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۱۰۰. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۰۱. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۰۲. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۰۳. Banarlı، N S، ج۱، ص۱۰۰، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۰۴. Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
۱۰۵. Boratav، P N، ج۱، ص۳۷، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
۱۰۶. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۰۷. احمد یسوی، دیوان حکمت، ج۱، ص۱۷، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
۱۰۸. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۰۹. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۳۳-۲۳۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۱۰. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقهاللغۀ ایرانی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۱۱. خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج۱، ص۲۰۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۱۲. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۱۳. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۱۴. IA، ج۳، ص۵۱۲_۵۱۳.
۱۱۵. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۴۱-۲۴۲، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۱۶. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۱۷. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۱۸. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۷۶-۲۷۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۱۹. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۲۰. Caferoğlu، A، ج۲، ص۸۸-۸۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۲۱. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۲۲. Gzel، A R، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۲، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
۱۲۳. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۴۴-۳۴۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۲۴. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۲۵. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۴، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۲۶. Pekolcay.
۱۲۷. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۵۸-۳۶۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۲۸. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۲۹. ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ج۱، ص۳۶۱_۴۰۳، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۳۰. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۶۱-۱۷۳، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۳۱. EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷.
۱۳۲. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۷۱-۳۷۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۳۳. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۳۴. EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷_۷۱۸.
۱۳۵. Iranica، ج۵، ص۳۴۳-۳۴۷.
۱۳۶. ج۵، صV/۳۳۹، Iranica.
۱۳۷. Iranica، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۷.
۱۳۸. Ali Sir Nevai، ج۱، ص۵۲، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
۱۳۹. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۱۴۰. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۰۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۱۴۱. امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۴۹_۵۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۴۲. امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
۱۴۳. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۱.
۱۴۴. Devereux، R، ج۱، ص۴۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۱۴۵. امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۱۲۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۴۶. IA، ج۳، ص۲۹۰_۲۹۱.
۱۴۷. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۱۴۸. Ali Sir Nevai، ج۱، ص۲۶_۲۷، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
۱۴۹. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۵۰. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۳، ص۷۳۰-۷۴۴، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۱۵۱. یگانیانس، لیدیا، میرعلیشیر نوایی و عصـر او، ج۱، ص‌۳۲-۴۶، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
۱۵۲. Devereux، ص۷-۱۲.
۱۵۳. دایرةالمعارف فارسی.
۱۵۴. Devereux، R، ج۱، ص۱۰-۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۱۵۵. Iranica، ج۵، ص۳۴۰‌.
۱۵۶. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۷۴۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۱۵۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۸۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۵۸. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۸-۱۴۹، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۱۵۹. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۳، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۱۶۰. محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، ج۱، ص۲۲- ۲۹، تبریز، ۱۳۷۲ش.
۱۶۱. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۶۶۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۱۶۲. Devereux، R، ج۱، ص۱۰_۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۱۶۳. سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۱۴-۱۶، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
۱۶۴. Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۵۱-۱۶۲، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
۱۶۵. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۶۶. lmez، Z K، ج۱، ص۳۱، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
۱۶۷. Kabaklı، A، ج۲، ص۶۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۱۶۸. دایرةالمعارف فارسی، ج۱، ص۳۵۸.
۱۶۹. IA، ج۲، ص۱۸۴_۱۸۵.
۱۷۰. Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۷، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
۱۷۱. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۲.
۱۷۲. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۷۳. Ārāslı، M، ج۹، ص۴۰۸، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۷۴. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۷۵. Ārāslı، M، ج۷، ص۱۱۲، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۷۶. Ārāslı، M، ج۷، ص۴۹۶، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۷۷. وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۷۸. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۷۹. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
۱۸۰. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۸۱. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
۱۸۲. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۸۱-۲۸۳، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۸۳. حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۸۱- ۸۷، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
۱۸۴. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۱۸۵. Kprl، Trk edebiyat tarihi، ج۲، ص۴۶، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
۱۸۶. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۸۷. Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۷، Baku، ۱۹۹۱.
۱۸۸. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۱۴۱- ۱۴۸، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۸۹. Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۱۴۴-۱۵۳، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
۱۹۰. Hacıyev، T، ج۱، ص۹۲-۹۴، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
۱۹۱. انوار، قاسم، کلیات، ج۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
۱۹۲. جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۹۳. محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۵، باکو، ۱۹۸۷م.
۱۹۴. سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
۱۹۵. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۰۲_۱۱۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۹۶. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۹۹-۲۰۱، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۹۷. Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۵، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
۱۹۸. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ص۲۳-۲۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۱۹۹. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۰۸- ۲۱۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
۲۰۰. Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۱، ص۳۰۳-۳۱۳، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
۲۰۱. پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، ج۱، ص۷۴۹-۷۷۵، تهران، ۱۳۷۵ش.
۲۰۲. آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۳۷-۵۱، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۲۰۳. آراسلی، حمید، ج۱، ص۶۴-۶۸، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۲۰۴. آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۱۲۰-۱۳۰، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۲۰۵. صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۴۲۹-۳۴۴۵، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
۲۰۶. صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۶۸۳، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
۲۰۷. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۲۰۸. IA، ج۲، ص۱۴۲.
۲۰۹. تربیت، محمدعلی، ارغنون، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
۲۱۰. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۹، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۲۱۱. Karahan، A K، ج۱، ص۹۱، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۲۱۲. Karahan، A K، ج۱، ص۱۴۳، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۲۱۳. Karahan، A K، ج۱، ص۲۲۴، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۲۱۴. Karahan، A K، ج۱، ص۲۳۶، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۲۱۵. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۶۲-۶۳، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۱۶. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۶۷، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۱۷. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۹۴-۱۱۰، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۱۸. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۲۱۹. IA، ج۲، ص۱۴۳.
۲۲۰. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۳، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۲۲۱. Akpınar، Y، ج۱، ص۳۲، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
۲۲۲. Iranica، ج۳، ص۲۵۲.
۲۲۳. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۴۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۲۲۴. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۰۹، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۲۲۵. نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳-۴، باکو، ۱۹۱۳م.
۲۲۶. مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸- ۹، استانبول، ۱۳۲۸ق.
۲۲۷. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۲، ص۹۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۲۸. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۴۸، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۲۲۹. نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳۴-۴۰، باکو، ۱۹۱۳م.
۲۳۰. مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸۹-۱۰۴، استانبول، ۱۳۲۸ق.
۲۳۱. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۷۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۳۲. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۳۳. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۳۴. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۳۵. آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، ص۳۲_۶۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
۲۳۶. مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
۲۳۷. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۳۸. مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
۲۳۹. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۰، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۴۰. Rustamov، S، ج۱، ص۵، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
۲۴۱. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۲۹۱-۳۱۸، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۲۴۲. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۹۹-۱۰۱.
۲۴۳. ‌محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۳، ۸، باکو، ۱۹۸۷م.
۲۴۴. Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، ص۵-۳۶، Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
۲۴۵. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۴۶. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۴۷. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۵۳۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۲۴۸. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۲۸-۲۵۶، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۲۴۹. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۵۰. فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۷۱ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ادبیات ترکی»، شماره۵۸۵۴.    






جعبه ابزار