ادبیات آرمانشهری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ادبیات آرمانشهری، گونهای از ادبیات است که جامعهی آرمانی را طراحی و ترسیم میکند.
ادبیات آرمانشهری، گونهای از ادبیات است که جامعهی آرمانی را طراحی و ترسیم میکند. آرمانشهر معادل اتوپیا در غرب است. واژهی یونانی اتوپیا از دو جزء (او) به معنای "هیچ و نه" و (توپو) به معنای "جا و مکان" ساخته شده و به معنای لامکان، هیچستان و ناکجاآباد است.
آرمانشهر یا ناکجاآباد یا مدینهی فاضله، شهری خیالی است که در آنجا مردم، در رستگاری کامل زندگانی میکنند. نخستین متفکری که اندیشهی آرمانی را بر برهان عقلی استوار کرد، «افلاطون» (۳۴۷-۴۲۷ ق.م) فیلسوف یونانی بود. کتاب جمهور او با بحث دربارهی مفهوم
عدالت آغاز میشود و به شیوهی گفتوگو در روندی منطقی در جستوجو برای
شناخت عدالت راستین، جامعهی آرمانی را طرح میافکند. آرمانشهر به معنای امروزیش از واژهی اتوپیا نام کتاب «تامس مور» فیلسوف و نویسنده سدهی ۱۵ و ۱۶م انگلستان است.
اندیشهی دیاری و جایی که همه چیز آن نیکو باشد، قدمتی به اندازهی عمر بشر دارد. بهعنوان مثال، در حماسهی سومری گلیگمش مربوط به هزارهی دوم قبل از میلاد، توصیف نوعی
بهشت زمینی را مییابیم: «در آنجا آوای زاغ به گوش نمیرسید، پرندهی
مرگ فریاد مرگ سر نمیداد، شیر نمیدرید، کبوتر نمینالید، نه بیوهای بود نه مرضی نه پیری و نه مویهای.»
آثاری که به ترسیم آرمانشهر پرداختهاند فراوان است. هر یک از نویسندگان از دیدگاه خود به ترسیم این شهر پرداختهاند. گذشته از اتوپیای تامس مور، آثار زیر در ادبیات غرب شهرت دارد: "جمهوری جهانی" از آناکارسیس کلوتس (۱۷۹۴-۱۷۵۳م)، "روزگاران آینده"، "رؤیای والا" از ویکتور هوگو؛ "شهر آفتاب" از توماسو کامپانلا (۱۶۳۹-۱۵۶۸م)، "آتلانتیس نوین" اثر فرانسیس بیکن و....
آرمانشهر در ادب فارسی از دیرباز کاربرد داشته است. پشتوانهی فکری و خاستگاه اندیشهای آرمانشهر در ادب فارسی پنج مورد است:
اساطیر ایران باستان که مفهوم آرمانشهر در آنها به صورت جامعه یا کشوری آرمانی و نیز عصر زرّین و بهشت زمینی مطرح شده است. در متنهای کهن بازمانده از دوران باستان و شاهنامهی فردوسی، روزگار فرمانروایی جمشید، پیش از آنکه وی مرتکب
گناه شود و تباه گردد، عصر زرین جامعهی ایرانی معرفی شده است: بهشتی که جمشید به نام «ورجمکرد» بنا کرد و در آن آدمی، خوشبخت و آسوده از هر رنج و اندوهی زندگی میکرد. از دیگر آرمانشهرها در اساطیر ایران باستان که میتوان به آنها اشاره کرد: شهر «کنگ دژ» که سیاووش پدر کیخسرو بنا کرد؛ یا کاخ کاووس که کاووسشاه (دومین شاه از دودمان کیانیان) در البرز کوه بنا کرد.
در داستانهای ملّی و تاریخ ایران، از شاهان آرمانی چون فریدون، کیخسرو، بهرام پنجم، خسرو انوشیروان یاد شده است. از جمله در خاطرهی جمعی
ایرانیان و نیز در شاهنامهی فردوسی، عصر خسرو انوشیروان عصر زرّین
تاریخ ایران است و
تدبیر و دادگستری این پادشاه آرمانی در
جهان افسانه است.
در میان اندیشمندان ایرانی،
ابونصر فارابی ، شالودهی اندیشهی آرمانی را ریخت و آنان که در قلمرو فلسفه دربارهی بهترین جامعه به بحث پرداختند، پیرو وی بودند. فارابی در اندیشهی سیاسی خود، متأثر از
افلاطون بود، الگوی حکومت را از حکیم یونانی برگرفت و آنرا با اصول دیانت
اسلام به ویژه شیعه تلفیق کرد و بدینسان جامعهی آرمانی را طرح افکند که در آن رهبری جامعه به دست حکیمی فرزانه است که توان به سامان آوردن زندگی و تأمین
سعادت آدمی را در
دنیای آشفتهای که با آن روبهرو است، دارد. اثر فارابی «اندیشههای
اهل مدینه ی فاضله» نام دارد. بنابراین در سدههای میانه در
ایران و
جهان اسلام، عنوان
مدینهی فاضله مفهومی بود که شهر آرمانی یا اجتماع کامل و رستگار را به ذهن القا میکند.
در
تفکرات شیعیان، امید به آیندهای درخشان توأم با
عدالت اجتماعی همواره وجود داشته است. غنیترین پشتوانهی فکری چنین نظریهای، احادیث و اخباری است که در آن
ظهور مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف را در آخر زمان
بشارت داداهند. شیعیان بر این باورند که تاریخ بشری به رغم فراز و نشیبها، فرجامی خجسته دارد و با ظهور مهدی کار جهان به سامان میآید و آدمی به رستگاری دست مییابد. تفاوت اساسی نظریهی ظهور مهدی و آرمانشهر در آن است که آرمانشهری، آرمانی شریف است که یا ریشه در اساطیر کهن دارد و یا از تخیل فرهیختگان و تأمل آنان در اوضاع و احوال روزگارشان حاصل میشود. اما
حکومت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف وعدهای مقدر است که بر اخبار و
احادیث استوار است و شیعیان آن را امری محتوم و متحقق در آینده میدانند.
در بسیاری از نوشتههای کهن فارسی از آرمانشهری سخن رفته که با توجه به بسامد بالا و پایداری عناصر آرمانی آن، نمونهی والا یا کهن الگویی است که چه بسا ریشه در اساطیر داشته باشد و یا بازتابی از خاطرهی جوامع اولیهای باشد که
انسانها در آن از رفاه، برابری و آزادی برخوردار بودند. این آرمانشهر در کتابهایی چون ترجمهی
تفسیر طبری،
کشف الاسرار،
اسکندرنامه و اقبالنامه (از نظامی گنجهای)، خردنامه (از
عبدالرحمن جامی) تصویر و توصیف شدهاند.
در تفسیرهای دیگر از جمله «
روضالجنان» اثر ابوالفتوح رازی (قرن ششم) نیز تصویری از این آرمانشهر آمده است.
در ادبیات معاصر نیز بعضا به چنین تصاویری از جامعهی آرمانی برمیخوریم. «مجمع دیوانگان» اثرِ «عبدالحسین صنعتیزادهی کرمانی» (۱۲۷۵-۱۳۵۲ش) نخستین رمان آرمانشهری ادب معاصر فارسی است. در این
کتاب گروهی از دیوانگان به رهبری پیر صاحب دل به آینده یعنی ۲۰۰۰ سال بعد سفر میکنند که آنجا کشور خرد است و در آن برادری، برابری،
دوستی و
عشق حرف اول را میزند.
در گسترهی شعر معاصر نیز چند تن از شاعران هر یک با برداشت ویژهی خود به ترسیم آرمانشهر در
شعر خود پرداختهاند. بهعنوان مثال در شعر «گفتوگو» از مهدی اخوان ثالث، شعر «کسی که مثل هیچکس نیست» از فروغ فرخزاد؛ پشت دریاها از سهراب سپهری؛ هرکدام به نوعی از اجتماعی حرف میزنند که
نعمت، آبادانی و برابری جای
ظلم و بدیها و بیعدالتیها را گرفته است. به عنوان مثال شعر «کسی که مثل هیچکس نیست» فروغ فرخزاد را ببینیم:
من خواب دیدهام که کسی میآید/ من خواب یک
ستارهی قرمز را دیدهام/... کسی میآید/ کسی دیگر/ کسی بهتر/ کسی که مثل هیچکس نیست/... و سفره را میاندازد/ و نان را قسمت میکند/ باغ ملی را قسمت میکند/ و شربت سیاهسرفه را قسمت میکند/ و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند/ و سهم ما را هم میدهد/ من خواب دیدهام... .
با رویکردی ویژه میتوان برخی از
مدایح سترگ و تراز اول فارسی را نیز در شمار ادبیات آرمانشهری آورد. در این
مدیحهها، شاعر یا
مدیحه
سرا، پادشاهی آرمانی یا سرزمینی خیالی را که زائیدهی
تخیل خود اوست،
تصویر میکند و در واقع آنچه را که خود در سر میپروراند و در آرزوی تحقق آن است، در قالب
مدیحه عرضه میدارد. در این
مدیحهها، ممدوح شاعر، شاه، وزیر یا امیری نیست که اکنون فرمان میراند و سیاست مدن میکند، بلکه شاه رعیتدوست، بخشنده، دریا دل و دلیر است و از روی
عدل حکومت میراند، با زیر دستانش رفتار مشفقانه و سخاوتمندانه دارد، ملک او آباد است و دشمنان رعیت تارومار و پراکنده. چنین شاه، وزیر یا امیری به
دینورزی و هنرپروری و
علمدوستی ممتاز است و در قلمروش گرگ و میش از یک آبشخور
آب میخورند. ممدوحان تنی درست و عمری دراز دارند و گرفتار
بیماری و
مرگ نمیشوند. فلک مساعد، دولت رفیق و بخت یارشان است. نمونهی چنین
مدایحی را میتوان در دیوان عنصری بلخی، منوچهری دامغانی، انوری، سعدی و بسیاری شاعران دیگر پیدا کرد.
پژوهشکده باقرالعلوم.