ادبیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ادبیات کلمهای
عربی و صفت نسبی است. برخی
ادبیات را جمع «
ادبیه» دانستهاند که در اصل، فنون
ادبیه بوده؛ اما، صفت را به جای موصوف جمع بستهاند. «
ادب» در لغت به معانی مختلف به کار رفته است: دانش،
هنر، چم و خم،
حسن معاشرت، آزرم، حرمت،
آیین،
تنبیه و راه و رسم.
از گذشتههای بسیار دور، زمانی که
انسان، با پدیدههای ناشناخته و عجیبْ روبهرو میشد، بهدنبال چارهای بود تا راهی برای آرامش روح و رفع نیاز فطری خود به
معنویت (ارتباط با
آسمان و
غیب) و
زیبایی (درونی و بیرونی) بیابد، تا اینکه به تدریج آموخت که از طریق آیینهای پرستش و با
توسّل به
صوت و
کلام و آواهای موزون و
ادبیات منظوم (آهنگین)، میتواند به مقصود خود برسد.
اصطلاحات در طول تاریخ با توجه به کاربرد آن تغییر معنا پیدا کردهاند. تعریف
ادبیات در زمانهای مختلف دارای تعاریف مختلفی میباشد که به شرح ذیل میباشد:
در آغاز، «
ادب» در نزد اکثر اقوام تنها به
شعر اطلاق میشده است. در
یونان قدیم و در میان اعراب تا زمان
بنیامیه، «
ادب» عبارت بود از شعر و آنچه که به شناخت و معنی آن کمک میکرد و
ادیب کسی بود که کارش
روایت و
نقل و حفظ شعر بوده است.
۱) امروزه به دلیل توسعه و ترقی
نثر و پدید آمدن انواع مختلف آن،
ادبیات مفهوم وسیع و جامعتری یافته است؛ به طوری که نمیتوان تعریف جامع و منطقی برای آن کرد. امروزه
ادبیات به هر اثر شکوهمند و ممتازی اطلاق میشود که بر عاطفه و خیال و اسلوب و معنا مبتنی است چه شعر و چه نثر.
۲)
ادبیات، سخنانی است که از حد سخن عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را شایسته
ضبط و
نقل دانستهاند و از خواندن و شنیدن آن احساس
غم و
شادی و ... کردهاند.
با این تعریف دامنه
ادبیات بسیار گسترده و شامل منظومههای حماسی، غنایی، نمایشی، تعلیمی،
قصه، داستان، رمان و آثار وابسته به آنها و در کل شامل
ادبیات نمایشی و
ادبیات روایتی نیز میشود.
۳) در تعریف دیگری از
ادبیات آمده است: هر نوع از انواع انشاء، به نثر یا
نظم که هدفش بیان داستان باشد نه صرف ابلاغ حقایق (خواه ابداعی باشد، خواه از طریق ابداع، جانی تازه به آن داده شده باشد.) یا لذت خاطر بخشیدن به وسیله نوعی استفاده از تخیل آفریننده در کاربرد کلمات.
• نکته بسیار مهم این است که امروزه کلمه
ادبیات به معنی گسترده دیگری نیز به کار میرود که با مفهوم اصطلاحی آن متفاوت است. در این معنای گسترده،
ادبیات به عنوان مجموعه آثاری است که در مورد موضوعی واحد نوشته شده باشد: مثلاً میگویند
ادبیات سیاست،
ادبیات اقتصاد و ... .
قدیمیترین آثار مکتوبِ بهجای مانده و نخستین آثار
بشر در بین اقوام و ملّتهای مختلف، سرودههای دینی یا حماسی منظوم هستند، مانند: «گاتا»های
زردشت، بخشی از
مزامیر داوود، قصائد سلیمان، بخشهایی از «وِدا»ها و «اوپانیشاد»های هندیان قدیم، «ایلیاد» هُمِر و حماسههای ملّی چین و ژاپن. بعدها،
نثر، پس از
شعر و با گسترش دانش بشری در دورههای بعد، متداول شده است.
اهمیت این مسئله، تا آن جاست که کلام خداوند در
قرآن مجید نیز در دوره
مکّه (یعنی از آغاز
بعثت تا سال سیزدهم)، از جنس شعر و
مسجّع و آهنگین است و نیز از اینروست که قرآن و
اذان و دعاها و مناجاتها هم برای این که تاثیر بیشتری بر دل و جان
مؤمنان بگذارند، با صوت خوش خوانده میشوند.
در ماهیت
ادبیات، گفته شده که:
ادبیات، عبارت است از آنگونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کردهاند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم و شادی یا لذّت و اَلَم کردهاند».
شاعران، با لطف طبع و احساسات دقیق، و نویسندگان چیره دست، با قدرت اندیشه و نیروی
تخیل و بکارگیری بدیع
زبان، جلوه و معنای خاصّی به
کلام بخشیدهاند و با نفوذ در فکر و جان خواننده، آنان را در غمها و شادیهای خود شریک کردهاند و گاه با ارائه آثار
ادبی متنوّعی چون: شعر و ترانه، فیلمنامه، داستان، رمان و نمایشنامه، علاوه بر عاطفه و احساس، آگاهیها و افکار و تجربیات خود را نیز منتقل کرده و جامعه را همدل و متّحد ساخته و موجب پیشرفتهای بزرگ مادّی و معنوی شدهاند؛ بدینطریق، گاه چنان تاثیر ماندگاری بهجا گذاشتهاند که موجب دگرگونی و تعالی
اخلاق و
فرهنگ نسلها شدهاند.
گذشتگان
ادب را از حیث
ماهیت و قلمرو به دو بخش تقسیم کردهاند:
۱-
ادب نفس یا اخلاقیات که از آن در علم خصال (
علم اخلاق) بحث کردهاند؛ به معنای مجموعه سجایای فطری و اکتسابی، اخلاق نیکو و رفتارهای پسندیده؛ و دارنده این خصلتها را مؤدب گفتهاند.
۲-
ادب درس یا
ادبیات که مشتمل بر فنون
ادب است. تعداد این فنون از هشت تا هجده مورد متغیّر است؛ از جمله
لغت،
صرف و
نحو،
انساب،
عروض، اخبار و امثال آن؛ و صاحب همه یا یکی از این دانشها را
ادیب گفتهاند.
برای سهولت مطالعه،
ادبیات را از نظرگاههای مختلف تقسیمبندی کردهاند.
یکی از معروفترین این تقسیم بندیها، دستهبندی بر اساس محتواست که طبق آن
ادبیات به چهار بخش حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی تقسیم میگردد.
هر قدر در بیان مفهوم واقعی
ادب بین اهل نظر اختلاف باشد در این نکته خلاف نیست که بین
ایلیاد هومر و
شاهنامه فردوسی و
بهشت گمشده میلتون و کمدی
الهی دانته و
غزل حافظ و آثار
شکسپیر و اشعار
هوگو و
تاگور و داستانهای داستایوفسکی شباهت و قرابتی تمام در کار است؛ امری که بین آنها چنان
عام و مشترک است که تفاوت
زبان و
فکر و اختلاف زمان و مکان نتوانسته است این امر مشترک را از بین ببرد، و این همان
حقیقت و جوهری است که از آن به
ادب و
ادبیات تعبیر میشود.
تاثیرات عمیق و ارزشمند آثار خوب و سالم
ادبی بر
جامعه، بر هیچکس پوشیده نیست و این آثار، با جامعه، پیوندی استوار دارند.
ادبیات، به خاطر بیان و ترویج ارزشهای اجتماعی و انسانی، برای کلّ جامعه بشری، مفید بوده است.
رسالت ادبیات، آشنا کردن
انسان با شیوههای زندگی بهتر و تلاش برای کمال و پیشرفت، از طریق
آموزش، نقد و اصلاحگری، اتّحاد، مهرورزی و همدردی است و همواره بشر را به سوی آرمانهای والای انسانی،
هدایت کرده است.
دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن میگوید:
ادب (که در آغاز، به معنای رسم و آیین خوب زندگی کردن بود)،
ادب فنّی (یعنی ایجاد آثار
ادبی) را گسترش داد و در واقع،
ادب نفس با
ادب درس، پیوند گرفت و
ادبیات، وسیلهای شناخته شد برای بهتر و زیباتر زندگی کردن».
ادبیات، همواره با
اخلاق، پیوندی دیرینه داشته و بر مسئله مهم «
خودشناسی» تاکید فراوان کرده است و از آنجا که در آموزههای اسلامی،
خودشناسی، پایه و پیش نیاز
خداشناسی معرّفی شده است، (
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): آنکس
خدا را میشناسد که خود را بشناسد.
) میتوان به اهمیت و جایگاه
ادبیات در رشد اخلاق و تقویت ارزشهای اخلاقی و دینی بیشتر پیبُرد.
تولستوی، هنر و
ادبیات را از عالیترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالیترین لذّتهای روحی و معنوی برای
انسان، تعریف میکند.
نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از
پیامبران خدا میداند و میگوید:
پیش و پَسی یافت صفِ کبریا پس، شعرا باشد و پیش، انبیا.
کانت، شاعری را والاترینِ هنرها میپندارد و میگوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است».
در پایان، میتوان چنین گفت که
هنر و
ادبیات، در تمامی اهداف و
رسالتها، دارای ویژگیهای مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمیکند و شاید بتوان گفت که در اصل،
ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که بهخاطر گستردگی زیاد، تا حدّی
استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاهها و...) ، جدا بررسی میشود، در حالی که از نظر ماهیت، (چنانکه
ارسطو تصریح کرده است) در شمار هنرهاست.
ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری ـ تجسّمی، صوتی و....
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «هنر چیست؟ادبیات چیست؟»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۲۳. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ادبیات literature»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۲۳.