ادات توبیخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"توبیخ"
مصدر باب "تفعیل" از ماده "وبخ" و در لغت به معنای
سرزنش و ملامت کردن آمده است. (وبَّخَه: لامه و عذله.)
در اصطلاح
نحو "توبیخ" عبارت است از ملامت و سرزنش بر ترک عمل
و ادات توبیخ حروفی هستند که این معنا را افاده میدهند. این حروف که از "
ادات تحضیض " نیز به حساب میآیند
عبارتند از: "ألا"، "ألّا"، "
هلّا"، "لولا" و "لوما"؛ به عنوان مثال در جایی که متکلم، میزبان را به جهت ترک
مصافحه (دست دادن) با
میهمان با جمله «ألّا صافحتَ الضیفَ» سرزنش و ملامت میکند. در این مثال "ألّا" از ادات توبیخ بوده و بر فعل ماضی (صافحتَ) وارد شده است.
معنای سرزنش و ملامت در معنای لغوی و اصطلاحی توبیخ لحاظ شده است. اما با توجه به قید "ترک عمل" در تعریف روشن میشود که توبیخ اصطلاحی در سرزنش بر ترک عمل واقع میشود؛ از این رو معنای لغوی توبیخ اعم از معنای اصطلاحی آن است.
با توجه به اشتراک موجود در "ادات توبیخ" و "ادات تحضیض"،
عالمان نحو در ضمن بیان مباحث تحضیض، (۵) توبیخ و ادات آن را مورد بررسی قرار دادهاند. در مقابل، بعضی (همچون
ابن هشام در
اوضح المسالک و
ابن حاجب در "
الکافیة ") در ضمن مباحث تحضیض، به توبیخ و ادات آن نپرداخته و بعضی دیگر (همچون ابن هشام در مفردات
مغنی اللبیب ) هر یک از حروف توبیخ را به صورت جداگانه بیان کرده و به کاربرد آنها در توبیخ اشاره میکنند.
"ادات توبیخ" به مانند "
ادات تحضیض " صدارت طلب بوده و در ابتدای
جمله واقع میشوند و همچنین به جمله فعلیه اختصاص دارند. از آنجا که ملامت و سرزنش بر ترک عمل در صورتی محقق میشود که ترک عمل در گذشته باشد ازاینرو فعل بعد از ادات توبیخ در لفظ و معنا، ماضی است.
این فعل بعد از ادات توبیخ به سه نحو به کار میرود:
۱. ظاهر متصل؛ مانند: «
هلّا صافحتَ الضیفَ».
۲. ظاهر منفصل؛ مانند: «
هلّا الضیفَ صافحتَ».
۳. مقدر؛ مانند: «
هلّا الضیفَ صافحتَه»؛ در این مثال "الضیف" مفعولبه برای فعل مقدر "صافحتُ" است که فعل مذکور آن را تفسیر میکند. تقدیر عبارت "
هلّا صافحتُ الضیفَ، صافحتهُ" بوده است.
"توبیخ" به اعتبار همراهی با "تحضیض" و عدم آن بر دو گونه است:
در صورتی که در آینده، انجام مثل عمل ترک شده ممکن نباشد، ادات مذکور برای صرف توبیخ به کار میروند؛
مانند جایی که متکلم بعد از
مرگ "زید"، مخاطب را بر ترک اکرام او در زمان حیاتش توبیخ کرده و میگوید: «
هلّا اکرمتَ زیداً».
در صورت در آینده، انجام مثل عمل ترک شده ممکن باشد، بسیار مشاهده میشود که ادات مذکور با ورود بر فعل ماضی بر توبیخ و ملامت بر ترک عمل در گذشته و تحضیض و ترغیب بر انجام مثل آن در آینده دلالت دارند.
مانند: «
هلّا قرأَتَ القرآنَ»؛ در این مثال با فرض امکان تلاوت قرآن در آينده، مخاطب بر ترک تلاوت قرآن در گذشته، توبیخ (سرزنش) و بر تلاوت آن در آینده تحضیض و ترغیب شده است.
ذکر این نکته قابل توجه است که در نوع همراهی و ارتباط بین توبیخ و تحضیض در این موارد، سه رویکرد مشاهده میشود:
الف. ادات مذکور دلالت بر توبیخ بر ترک عمل در گذشته دارند که لازمه آن تحضیض و ترغیب بر انجام مثل عمل در آینده است.
ب. ادات مذکور بر تحضیض و ترغیب بر انجام عمل در آینده دلالت دارند که لازمه آن توبیخ بر ترک عمل در گذشته است.
ج. ادات مذکور در رساندن معنای
توبیخ بر ترک عمل در گذشته و تحضیض بر انجام مثل آن در آینده، اشتراک دارند.
از میان عالمانی که به بررسی ادات توبیخ پرداختهاند بعضی تعبیر "
تندیم " را بعد از لفظ توبیخ به کار بردهاند. "تندیم" به معنای پشیمان گرداندن آمده
و آنچه در اینجا حائز اهمیت است بررسی ارتباط بین توبیخ و تندیم میباشد که در این خصوص دو رویکرد مشاهده میشود:
در این رویکرد بین توبیخ و تندیم، ملازمه وجود دارد اگر چه در تعیین لازم و ملزوم اختلافی مشاهده میشود؛ بعضی توبیخ را لازم و تندیم را ملزوم آن میدانند و بعضی قائل به عکس این ملازمه هستند.
بر طبق این نظر، تندیم در جایی است که مخاطب دارای شرف و بزرگی بوده و توبیخ در غیر آن واقع میشود.
۱.
آیه «فلولا نصَرَهم الذین اتخذوا من دونِ الله قرباناً ءالهَة»،
(پس چرا معبودانی را که غیر از
خدا برگزیدند به گمان اینکه به خدا نزدیکشان سازد، آنها را یاری نکردند؟)؛ در این آیه شریفه "لولا" از ادات توبیخ بوده و بر فعل ماضی (نَصَرَ) وارد شده است.
۲.
حدیث «رأی رجلاً من الأنصار و لَه ولدان قبّل احدهما و ترک الآخر فقال:
هلّا واسیْتَ بینهما»،
(روزی
پیامبر اکرم ، مردی از
انصار را دید که یکی از دو فرزندش را بوسید و دیگری را رها ساخت فرموند: چرا بین این دو مساوات برقرار نمیکنی؟) در این حدیث شریف "
هلّا" از ادات توبیخ بوده و بر فعل ماضی (واسَیْتَ) وارد شده است.
ادات مذکور ممکن است در غیر
توبیخ به کار روند؛ از این رو در بخش مفردات هر یک از آنها با عنوان مستقلی مطرح شده و کاربردهای دیگر آن مورد بررسی قرار میگیرد.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ سوم.
(۳) الصبان، محمد بن علی، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
(۴) حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، چاپ سوم.
(۵) الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی، شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـش، چاپ اول.
(۶) الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۷) الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
(۸) صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم.
(۹) ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، قم، دارالکتاب اسلامی، ۱۴۰۷ هـ ق، چاپ اول.
(۱۰) غفاری ساروی، حسین، آیین بندگی و نیایش، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، چاپ اول.
سایت پژوهشکده باقرالعلوم