اختیار در ضلالت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنا به
آیات قرآن، انسان بین هدایت و
ضلالت مختار است.
انسانها، مختار در انتخاب راه
هدایت و يا ضلالت:
۱. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛
اكراهى در قبول دين، نيست. زيرا راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراين، كسى كه به
طاغوت (
بت و
شیطان، و هر موجود طغيانگر)
کافر شود و به خدا ايمان آورد، به محكمترين دستگيره چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.»
۲. «... وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ؛
... و به آنها كه
اهل کتاب هستند (
یهود و
نصاری) و عوامان (
مشرکان) بگو: آيا شما هم تسليم شدهايد؟ اگر در برابر فرمان و منطق
حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند؛ و اگر سرپيچى كنند، نگران مباش؛ زيرا وظيفه تو، تنها ابلاغ رسالت است؛ و خدا نسبت به اعمال و عقايد بندگان، بيناست.»
۳. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ؛
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از
کتاب آسمانی به آنها داده شده است، به جاى اينكه از آن، براى هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براى خويش گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نيز گمراه شويد؟!»
۴. «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ؛
دلايل بصيرت آفرين از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ كسى كه به وسيله آن،
بصیرت و آگاهى يافت، به سود خود اوست؛ و كسى كه از ديدن آن چشم پوشيد، به زيان خودش مىباشد؛ و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم).»
۵. «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ؛
بگو: دليل رسا براى خداست (دليلى كه براى هيچ كس بهانهاى باقى نمىگذارد). و اگر او مىخواست، همه شما را به اجبار هدايت مىكرد. (ولى هدايت اجبارى بىثمر است.)»
۶. «فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً
حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ؛
جمعى را هدايت كرده؛ و جمعى كه شايستگى نداشتهاند، گمراهى بر آنها مسلّم شده است. آنها كسانى هستند كه شياطين را به جاى خداوند، اولياى خود انتخاب كردند؛ و گمان مىكنند هدايت يافتهاند.»
۷. «... وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ...؛
... زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانهاى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمىكنند؛ واگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مىكنند....»
۸. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ؛
و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى
زمین هستند، همگى به اجبار ايمان مىآوردند؛ آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!»
۹. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛
بگو: اى مردم!
حقّ از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر كس در پرتو آن هدايت يابد، به نفع خود هدايت مىشود؛ و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد؛ و من مأمور (به اجبار) شما نيستم.»
۱۰. «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ • وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ
وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ...؛
و در
قیامت، همه آنها در برابر دادگاه عدل خدا ظاهر مىشوند؛ در اين هنگام، ضعفا و پيروان نادان به
مستکبران و پيشوايان گمراه مىگويند: ما پيروان شما بوديم؛ آيا اكنون كه گرفتار مجازات الهى شدهايم، حاضريد سهمى از عذاب الهى را از ما برداريد؟ آنها مىگويند: اگر خدا ما را هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مىكرديم؛ ولى اكنون چه بىتابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد؛ راه گريزىبراى ما نيست. و هنگامى كه كار تمام مىشود، شيطان مىگويد: خداوند به شما
وعده حق داد؛ و من به شما
وعده باطل دادم، و تخلّف كردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما
دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنابراين، مرا
سرزنش نكنيد؛ و خود را سرزنش كنيد. نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من. من نسبت به
شرک شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد بيزار و كافرم!....»
۱۱. «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ؛
كه بر بندگانم هيچ تسلطى نخواهى يافت؛ مگر گمراهانى كه از تو پيروىمىكنند.»
۱۲. «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ؛
و بر خداست كه راه راست را به بندگان نشان دهد؛ امّا بعضى از راهها بيراهه است. و اگر خدا مىخواست، همه شما را به اجبار هدايت مىكرد؛ (ولى هدايت اجبارى ارزش ندارد).»
۱۳. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛
و اگر خدا مىخواست، شما را به اجبار امّت واحدى قرار مىداد؛ ولى خدا هركس را بخواهد و شايسته باشد گمراه، و هر كس را بخواهد و لايق باشد هدايت مىكند. و به يقين شما از آنچه انجام مىداديد، بازپرسى خواهيد شد.»
۱۴. «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛
با
حکمت و
اندرزِ نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و
مناظره كن. پروردگارت، از هر كسى بهتر مىداند چه كسى از راه او گمراه شده است؛ و او
هدایتیافتگان را بهتر مىشناسد.»
۱۵. «مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا؛
هر كس هدايت شود، به نفع خود هدايت مىيابد؛ و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىشود؛ و هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد؛ و ما هرگز قومى را مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كنيم. (تا وظايفشان را بيان كند).»
۱۶. «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ ...؛
بگو:
حق از سوى پروردگارتان براى شما آمده است! هركس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مىخواهد كافر گردد....»
۱۷. «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ • قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً؛
به خاطر بياور روزى را كه همه آنان و آنچه را كه غير از خدا مىپرستند جمع مىكند، آنگاه به آنها مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديديا خودشان راه را گم كردند؟! در پاسخ مىگويند: منزّهى تو! براى ما سزاوار نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه به جاى شكر نعمت ياد تو را فراموش كردند و همگى تباه و هلاك شدند.»
۱۸. «وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ؛
و مأمورم قرآن را براى همگان
تلاوت كنم، هركس هدايت شود به سود خود هدايت شده؛ و هر كس گمراه گردد بگو: من فقط از بيمدهندگانم!»
۱۹. «قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ؛
بگو: اگر من گمراه شوم، از ناحيه خود گمراه مىشوم؛ و اگر هدايت يابم، بوسيله آنچه پروردگارم به من
وحی مىكند مىباشد؛ زيرا او شنوا و نزديك است.»
۲۰. «قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ • قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ • وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ؛
گروهى مىگويند: شما رهبران گمراهى بوديد كه به ظاهر از طريق
خیرخواهی و نيكى وارد شديد (امّا جز فريب چيزى در كارتان نبود)! آنها در جواب مىگويند: «بلكه شما خودتان اهل ايمان نبوديد ما هيچ گونه سلطهاى بر شما نداشتيم، بلكه شما خود گروهى طغيانگر بوديد.»
۲۱. «إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
ما اين
کتاب آسمانی را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم؛ هر كس در پرتو آن هدايت شود به نفع خود اوست؛ و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به
زیان خود گمراه مىگردد؛ و تو مأمور اجبارشان به هدايت نيستى.»
۲۲. «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛
امّا
ثمود را هدايت كرديم، ولى آنها نابينايى و گمراهى را بر هدايت ترجيح دادند؛ به همين جهت
صاعقه عذاب خواركننده بخاطر اعمالى كه انجام مىدادند آنها را فرو گرفت.»
۲۳. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا • ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى؛
حال كه چنين است از كسى كه از ياد ما روى گردانده و جز زندگى دنيا را نخواسته،
اعراض كن. اين آخرين حدّ آگاهى آنهاست؛ پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و همچنين هدايت يافتگان را از همه بهتر مىشناسد.»
۲۴. «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ؛
به ياد آوريد هنگامى را كه
موسی به قومش گفت: اى قوم من! چرا مرا آزار مىدهيد با اينكه مىدانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم؟! هنگامى كه آنها از
حق منحرف شدند، خداوند به كيفر اين عمل قلوبشان را منحرف ساخت؛ و خدا گروه
فاسقان را هدايت نمىكند.»
۲۵. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.»
اختیار آگاهانه ضلالت بر هدايت، درپىدارنده محروميّت از درك معارف الهى:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ؛
بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا
حق تکبّر مىورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مىسازم. زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانهاى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمىكنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مىكنند. همه اينها بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.»
گمراهى و انحراف انسان، برخاسته از سوء اختيار وى:
۱. «... وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ؛
... و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى) و عوامان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شدهايد؟ اگر در برابر فرمان و منطق
حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند؛ و اگر سرپيچى كنند، نگران مباش؛ زيرا وظيفه تو، تنها ابلاغ رسالت است؛ و خدا نسبت به اعمال و عقايد بندگان، بيناست.»
۲. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ؛
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب آسمانى به آنها داده شده است، به جاى اينكه از آن، براى هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براى خويش گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نيز گمراه شويد؟!»
۳. «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ؛
دلايل بصيرت آفرين از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ كسى كه به وسيله آن، بصيرت و آگاهى يافت، به سود خود اوست؛ و كسى كه از ديدن آن چشم پوشيد، به زيان خودش مىباشد؛ و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم).»
۴. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛
بگو: اى مردم!
حقّ از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر كس در پرتو آن هدايت يابد، به نفع خود هدايت مىشود؛ و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد؛ و من مأمور (به اجبار) شما نيستم.»
۵. «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ • وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ
وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ...؛
و در قيامت، همه آنها در برابر دادگاه عدل خدا ظاهر مىشوند؛ در اين هنگام، ضعفا و پيروان نادان به مستكبران و پيشوايان گمراه مىگويند: ما پيروان شما بوديم؛ آيا اكنون كه گرفتار مجازات الهى شدهايم، حاضريد سهمى از عذاب الهى را از ما برداريد؟ آنها مىگويند: اگر خدا ما را هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مىكرديم؛ ولى اكنون چه بىتابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد؛ راه گريزىبراى ما نيست. و هنگامى كه كار تمام مىشود، شيطان مىگويد: خداوند به شما
وعده حق داد؛ و من به شما
وعده باطل دادم، و تخلّف كردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنابراين، مرا سرزنش نكنيد؛ و خود را سرزنش كنيد....»
۶. «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ؛
كه بر بندگانم هيچ تسلطى نخواهى يافت؛ مگر گمراهانى كه از تو پيروىمىكنند.»
۷. «مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها ...؛
هر كس هدايت شود، به نفع خود هدايت مىيابد؛ و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىشود....»
۸. «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ • قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً؛
به خاطر بياور روزى را كه همه آنان و آنچه را كه غير از خدا مىپرستند جمع مىكند، آنگاه به آنها مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديديا خودشان راه را گم كردند؟! در پاسخ مىگويند: منزّهى تو! براى ما سزاوار نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه به جاى شكر نعمت ياد تو را فراموش كردند و همگى تباه و هلاك شدند.»
۹. «وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ؛
و مأمورم قرآن را براى همگان
تلاوت كنم، هركس هدايت شود به سود خود هدايت شده؛ و هر كس گمراه گردد بگو: من فقط از بيمدهندگانم!»
۱۰. «وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا ...؛
و اگر مىخواستيم به هر انسانى هدايت لازمش را از روى اجبار بدهيم مىداديم....»
۱۱. «قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي ...؛
بگو: اگر من گمراه شوم، از ناحيه خود گمراه مىشوم....»
۱۲. «إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
ما اين كتاب آسمانى را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم؛ هر كس در پرتو آن هدايت شود به نفع خود اوست؛ و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد؛ و تو مأمور اجبارشان به هدايت نيستى.»
۱۳. «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى ...؛
امّا ثمود را هدايت كرديم، ولى آنها نابينايى و گمراهى را بر هدايت ترجيح دادند....»
۱۴. «فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً
حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ؛
جمعى را هدايت كرده؛ و جمعى كه شايستگى نداشتهاند، گمراهى بر آنها مسلّم شده است. آنها كسانى هستند كه شياطين را به جاى خداوند، اولياى خود انتخاب كردند؛ و گمان مىكنند هدايت يافتهاند.»
۱۵. «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛
پروردگارت خود بهتر میداند چه کسی از راه او منحرف شده و (هم) او به راه یافتگان داناتر است.»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۴۴۸، برگرفته از مقاله «اختیار در گمراهی». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۹، ص۵۰، برگرفته از مقاله «اختیار در ضلالت».