اختلاف اهل مدین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهل مدین، در
ایمان آوردن به
حضرت شعیب علیهالسّلام اختلاف داشتند، عدهای ایمان آورده بودند، و بر اثر فشارهایی که از طرف
کافران به آنها وارد می شد طبعا این سؤال را از پیامبرشان می کردند، که ما تا کی در
شکنجه و فشار خواهیم بود؟ و عدهای هم ایمان نیاورده بودند، و از اینکه
مجازات الهی فورا دامانشان را نگرفته بود جرات و جسارت پیدا کرده بودند.
اهل مدین در
ایمان به
رسالت شعیب علیهالسّلام و درخواست واگذاری آن به
داوری خدا اختلاف داشتند:
وان کان طـآئفة منکم ءامنوا بالذی ارسلت به وطـآئفة لم یؤمنوا فاصبروا حتی یحکم الله بیننا... «و اگر گروهی از شما به آنچه من به آن فرستاده شده ام ایمان آورده اند، و گروهی ایمان نیاورده اند،
صبر کنید تا
خداوند میان ما داوری کند، که او بهترین داوران است!»
آیه مورد بحث در واقع پاسخی است به بعضی از گفته های
مؤمنان و
کافران قوم او، زیرا مؤمنان بر اثر فشارهایی که از طرف
کافران به آنها وارد می شد طبعا این سؤال را از پیامبرشان می کردند، که ما تا کی در
شکنجه و فشار خواهیم بود؟
مخالفان او نیز از اینکه مجازات الهی فورا دامانشان را نگرفته بود جرات و
جسارت پیدا کرده، می گفتند: اگر راستی تو از طرف
خدا هستی پس چرا با این مخالفتهای ما هیچ گزندی متوجه ما نمی شود.
شعیب می گوید: " اگر طایفه ای از شما به آنچه من مبعوث شده ام ایمان آورده و جمعیت دیگری ایمان نیاورده اند، نباید موجب
غرور کافران و
یاس مؤمنان گردد، شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین حاکمان است" یعنی آینده نشان خواهد داد، چه کسانی بر
حق بوده اند و چه کسانی بر
باطل.
در این آیه چهارمین دستور خود را به آنان گوشزد می کند، و آن این است که در صورتی که اختلاف کلمه در بین شما روی داد و عده ای از شما به طرف
کفر متمایل شدند شما بخاطر آنان دست از حق و حقیقت بر ندارید. بلکه به طرف حق گرائیده، در مقابل کارشکنی های آنان صبر کنید، از اینجا معلوم می شود که شعیب علیهالسّلام از اتفاق مردم بر ایمان و عمل صالح مایوس بوده، و احساس کرده که چنین اتفاقی نخواهند کرد و مسلما اختلاف خواهند داشت، و طبقه اول و توانگران قومش به زودی دست به خرابکاری و کارشکنی و آزار
مؤمنین خواهند زد، و قهرا مؤمنین در تصمیم خود سست خواهند شد، ناچار همه ایشان را از
مؤمن و
کافر امر به صبر و انتظار فرج نموده است تا خداوند در میانشان
حکومت کند، چرا که او بهترین حکم کنندگان است، یکی از شواهد بر اینکه او بهترین حکم کنندگان است، همین امر به صبری است که به
کافر و مؤمن قوم شعیب کرده، زیرا صلاح جمعیتی که مرکب از
کافر و مؤمن است در همین است که در برابر یکدیگر صبر و
خویشتن داری را پیشه کنند، مؤمنین در زندگی خود آرامش خاطر را از دست نداده و در
دین خود دچار
حیرت و
اضطراب نشوند،
کفار هم به
کفر خود اکتفاء نموده، کارهایی که مایه ندامت است نکرده و از در نادانی دامن خود را به ننگ
ظلم و مفسده جویی آلوده نسازند، پس همین دستور خود یکی از شواهدی است بر اینکه خداوند خیر الحاکمین است برای اینکه در هر موقع مناسبی حکمی می کند که مایه خیر همه مردم است، و هر حکمی هم که می کند، عادلانه و خالی از جور و تعدی است.
بنا بر این جمله" فاصبروا" نسبت به
کافر حکمی است ارشادی، و نسبت به مؤمنین حکمی است مولوی، و یا به عبارت دیگر نسبت به هر دو طبقه حکمی است ارشادی که آنان را به صلاحشان راهنمایی می کند.
قد افترینا علی الله کذبا ان عدنا فی ملتکم بعد اذ نجینا الله منها وما یکون لنآ ان نعود فیهآ الا ان یشآء الله ربنا وسع ربنا کل شیء علما علی الله توکلنا ربنا افتح بیننا وبین قومنا بالحق وانت خیر الفـتحین. «اگر ما به
آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا
دروغ بسته ایم و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایی که پروردگار ماست بخواهد
علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا
توکل کرده ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داوری کن، که تو بهترین داورانی!»
شعیب علیهالسّلام در آیه شریفه از
ارتداد و اعراض از دین
توحید اظهار
کراهت نموده و با جمله" قد افترینا علی الله کذبا" و سایر جملات بعدی کراهت خود را توجیه نموده، فهمانید در صورتی که او و قومش مجبور به اختیار یکی از دو شق ارتداد و یا
تبعید شوند جز شق دوم را اختیار نخواهند کرد.
این جمله در حقیقت توضیح جمله ای است که در آیه قبل به طور سربسته از زبان شعیب گفته شده بود، و مفهومش این است که ما از روی
هوی و هوس و یا
تقلید کورکورانه پشت پا به آئین
بت پرستی نزده ایم، بلکه بطلان این عقیده را بروشنی دریافته ایم، و فرمان خدا را در زمینه توحید با گوش جان شنیده ایم، با این حال اگر از
آئین توحید به
شرک بازگردیم، آگاهانه بر خدا دروغ بسته ایم، و مسلم است خداوند ما را
مجازات خواهد کرد.
سپس اضافه می کند" ممکن نیست ما به آئین شما بازگردیم مگر اینکه خدا بخواهد" (و ما یکون لنا ان نعود فیها الا ان یشاء الله ربنا).
منظور شعیب در
حقیقت این است که ما تابع فرمان خدا هستیم و کمترین سرپیچی از دستور او نداریم، بازگشت ما به هیچ وجه ممکن نیست، مگر اینکه خداوند دستور بازگشت بدهد. و بلافاصله اضافه می کند که خداوند نیز چنین دستوری نخواهد داد، " چرا که او از همه چیز آگاه است و به همه چیز احاطه علمی دارد" بنا بر این هرگز ممکن نیست او از دستوری که داده باز گردد، زیرا کسی از دستورش برمی گردد، که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان گردد، اما آن کس که احاطه علمی به همه چیز دارد، تجدید نظر برای او ممکن نیست (وسع ربنا کل شی ء علما).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۴۳۵، برگرفته از مقاله «اختلاف اهل مدین».