اخبار سلاجقه روم (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخبار سلاجقه روم (مختصر سلجوقنامه)، نوشته ابن بیبی، تحقیق و تعلیق محمدجواد مشکور میباشد.این کتاب، چکیدهای از اخبار سلاجقه
روم ، نوشته حسین بنمحمد بنعلی الجعفری الرغدی (ابن بیبی)، نوشته شده در ۶۸۳ تا ۶۸۴ هجری است و تاریخ
سلجوقیان روم (آسیای صغیر) را دربردارد.
اصل این کتاب؛ یعنی اخبار سلاجقه روم که در ۶۸۰ هجری نوشته شده است، به رویدادهای ۵۸۸ تا ۶۷۹ میپردازد و از آثار بسیار ارزش مند، درازدامن و مهم در اینباره به شمار میرود. این اثر که به گفته خود نویسنده، «مقامات عزمات سلطان اعظم علاء الخلق و الدین کیقباد» را نیز دربردارد، به فرمان وی نوشته شده و از همین روی، «الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه» نام گرفته است.
نثر این کتاب را «متکلف» و «مصنوع» میتوان خواند. استشهاد به
آیات و
احادیث و خطبهها و شواهد شعری فارسی و عربی در آن فراوان دیده میشود و از منظرهای گوناگون به ویژه از دید دربرداشتن بسیاری از واژگان، عبارتها و اصطلاحهای درگاه و دیوان و آداب و رسوم و جزئیات زندگی دربار و مردم آن سامان، مهم است، اما به هر روی به دلیل پیچیدگی و سبک متکلفانهاش، به دشواری میتوان شرح رویدادی را از آن بیرون آورد.
انگیزه نویسنده کتاب، تنها تاریخنگاری نبوده، بلکه میخواسته است که با عبارتپردازی و لفظبازی، فضل و دبیرپیشگیاش را اظهار کند و با این شیوه پرتصنع و تکلف، استادیاش را در «عربیت» و «ادبیت» به خوانندگان بنماید. وی پس از اینکه شاهکار ادبیاش را به پایان رساند، آن را به علاءالدین عطاملک بنمحمد جوینی، نویسنده تاریخ جهانگشا تقدیم کرد که گویی به فرمان
ایلخان مغول در آن هنگام والی
بغداد بود.
نثر تاریخ جهانگشا در ابن بیبی بسیار تاثیر گذارد و از اینرو، وی در این کتاب از همان نثر تقلید کرد، اما از عهده چنین کاری برنیامد و نتوانست بدان روانی و یکپارچگی بنویسد. ملخص گمنام این کتاب، به درخواست اهل فضل و به انگیزه آسان کردن خوانش این کتاب گسترده و فراهم آوردن زمینه برای بهرهگیری آنان از این اثر بی مانند، دورنمایهاش را بدون اطناب و
اغراق در تشبیهات، چکیده ساخت.
این کتاب فصلبندی نشده است و مطالب آن، تنها با عنوانهایی از یکدیگر جدا شدهاند. البته مصحح محترم با تقسیم شمارشی هر صفحه به چهار بخش پنجتایی، کار محققان را در ارجاعات نسخهشناختی یا پژوهشی آسانمیکند. مقدمه مصحح بر این کتاب، پنج فصل دارد و شیوه نویسنده آن، گزارشی (توصیفی) است.
تلخیصکننده
الاوامر العلائیه ، در بخش نخست این مختصر، به شرح ویژگیهای نثری و پژوهشی آن اثر و انگیزه اش در چکیده کردن آن میپردازد. نخستین رویداد یادشده در این کتاب، ولیعهدی سلطان قلج ارسلان، غیاثالدین کیخسرو است. سلطان سعید که خود را در آستانه
مرگ میدید، کوچکترین فرزندش، غیاثالدین را که از میان یازده برادرش به
پدر نزدیکتر بود، نزد خود فراخواند گفت: تو را در خور شاهی دیدم و از اینرو، بر مردم میگمارم و سپس به سفارشهای اخلاقی و سیاسی پرداخت و در محضر درباریان، ولیعهدیاش را اعلام کرد (۵۸۸ ق).
برادران وی از سر
حسد ، نزد ملک رکنالدین، برادر بزرگترشان رفتند و او را به دشمنی و درگیری با غیاثالدین برانگیختند و وی به گرفتن ملک از برادر کوچک خود شتافت. گزارش ماجرای
جنگ این دو برادر در قونیه و صلح آنان درباره
هجرت (جلای) غیاثالدین به هر جا که میخواهد، و رویدادهایی که برای وی در غربت پیش آمد و رفتنش به
ارمنستان ، ملطیه و
شام و پذیرایی پادشاهان آن سرزمینها از وی، درونمایه بخشهای بعدی این کتاب است.
غیاثالدین سرانجام از سوی مغرب به
استانبول رسید و شاه آن سامان، وی در کار پادشاهی شریک کرد. این بخش درباره ماجراهای پیشآمده در آنجا گزارش میدهد و به «ذکر ایام پادشاهی رکنالدین» پایان مییابد. فضایل و خصال رکنالدین و چگونگی مردمداری و فرمانروایی وی و لشکرکشیاش به غز و
گرجستان و بازگشتن ناخواستهاش از آنجا و «ذکر ملک فخرالدین بهرامشاه»، درونمایه بخش بعدی این کتاب است.
از آن پس ماجرای «سلطنت عزالدین قلج ارسلان، پسر رکنالدین سلیمانشاه» آغاز میشود. بزرگان دربار، پس از درگذشت رکنالدین پسر نابالغ وی، عزالدین را بر تخت شاهی نشاندند و مملکت را بدو سپردند و سپاسگزاری «نعمت پدر را به تمشیت مصالح
پسر پیش گرفتند». ولایت سپرته که از قلعههای بزرگ ساحل دریای مغرب بود در روزگار وی فتح شد و ملوک
اسلام و قیصرهای روم و کافران درج (کرج) بر ولایتش
بیعت کردند. چندی بعد، غیاثالدین کیخسرو اول، قونیه را
محاصره و سرانجام پس از واگذار کردن برخی از سرزمینها به سلطان، با او
صلح کرد و خود بر تخت شاهی نشست و پس از چندی به انگیزه گرفتن
انطالیه سفر کرد و هنگام بازگشت از آن جا در راه غز و بلاد
روم ، با همدستی برخی از خدمتگزارانش کشته شد (۶۰۸ ه).
پس از او سلطان عزالدین کیکاوس بن کیخسرو به شاهی رسید و فتوحات بسیاری در روزگار وی تحقق پذیرفت. ماجرای رویارویی علاءالدین کیقباد و عزالدین کیکاوس در
قیصریه و همکاری مغیثالدین طغرلشاه،
پادشاه «ارزن الروم» و عموی علاءالدین با او و خصال اخلاقی عزالدین و رفتنش به انگوریه به انگیزه محاصره برادرش (علاءالدین) در همین بخش گزارش میشود.
کافران انطاکیه در دوران پادشاهی عزالدین شوریدند و پیمانش را شکستند و از اینرو، وی بدانجا رفت و آن اوضاع را سامان داد، پس از آن به سینوب رفت و هنگامی که بر آنجا دست یافت، به سوی طرسوس روان شد. وی قلعه جنجن را محاصره و سرانجام فتحش کرد. این بخش همچنین به داستان آمدن فرستادگان لیفون با زاری و نیاز نزد عزالدین و
ازدواج وی با دختری از خاندان فخرالدین بهرامشاه و رفتنش به ولایت شام و گرفتن آنجا و لشکرکشی علاءالدین به سوی قونیه و شیوه نیکو و خصال پسندیده او و رفتنش به محضر خلیفه و آمدن شیخ شهابالدین سهروردی از سوی خلیفه نزد وی، در همین بخش یاد میشود.
علاءالدین به جهانگیری و فتح قلعه علائیه پرداخت و بندگان او قلعه آلاره را گرفتند. نویسنده پس از این، ماجرای ساختن دیوار و حصار (باره) قونیه را بازمیگوید و سپس به قصد او را برای رفتن به قیصریه و داستان دیدار و رویاروییاش با محیالدین بنالجوزی و گرفتن قیصریه و فتح قلعه چمشکزاک به کوشش بندگان سلطان و زاری ملک مسعود نزد او میپردازد و از داستان خویشاوندی سلطان با فرزندان ملک عادل و انگیزه وی برای گرفتن صحرای فقجاق و سغداق و گذشتنش از دریای خزر به کمک امیر چوپان و لابه و زاری پادشاه روس و
صلح خواهیاش، چکیدهای مینویسد.
مبارزالدین چاولی با کمنینوس به فرمان شاه آرام آرام در ولایت ارمن پیش رفتند و قلعههای ساحلها بر دست مبارزالدین ارتقش فتح شد. از آن پس، علاء الدین داودشاه (صاحب ارزنجان) خدمت علاءالدین رسید و با او دیدار کرد. این بخش از کتاب، قبادآباد را توصیف میکند و از فرمان علاءالدین به آبادسازی آنجا و انگیزههای وی برای درآوردن ارزنجان از چنگ داودشاه و فتح شدن کوغونیه و عزل شدن ملک مظفرالدین و فرستادن غیاثالدین به پادشاهی آنجا خبر میدهد.
علاءالدین همچنین همراه با ملک اشرف به سوی یاسی چمن به
جنگ جلالالدین رفت و سه بار پیشقراولان لشکر وی را شکست داد و گریزاند و سرانجام بر خوارزمشاه چیره شد و ارزرومی و برادرش را اسیر کرد و ارزن الروم را گرفت. پس از چندی، قراول مغول تا سیواس تاختند و سلطان لشکری به سرپرستی امیر مبارزالدین برای ایستادگی در برابر آنان فرستاد و هنگامی که او بدانجا رسید، مغولان رفته بودند و از اینرو، لشکر را به سوی ولایت گرج کشاند و در یک هفته، سی قلعه را گرفت و از ابخاز، غنیمتهای فراوان به دست آورد و از آنجا به
قلعه خاخ رفت و با
منجنیق و
شمشیر بر اهل آن پیروز شد. ملکه ابخاز کسانی را به زاری و لابه و خواستگاری غیاثالدین برای فرزندش نزد ملکالامرا کمالالدین فرستاد و او از آنجا بازگشت. فرستادگان سلطان از آنجا به سوی ارمن و آزادسازی خطه اخلاط و دیگر شهرهای ارمن رفتند. هنگامی که خوارزمیان از اخلاط بازمیگشتند، در جایی ایستادند و خوابیدند، اما ناگهان مغولان بر آنان یورش آوردند و پراکندهشان ساختند.
رفتن ملک کامل برای افزودن سرزمین
روم به
مصر (۶۳۰ ق) و درگیری شاهان شام با شمسالدین و فتح شدن حران و رها و رقه و نشستن غیاثالدین بر جای کیخسرو بن کیقباد، از دیگر گزارشهای این کتاب است.
سعدالدین کوبک که انسانی بدسرشت بود، سر بر ناسازگاری با غیاثالدین گذارد و میان او و برخی از امیرانش
آشوب کرد و به این دلیل که میخواست با گرفتن شهرا در دل شامیان هراس اندازد، به فتح قلعه سمیساط دست گشاد. وی قیمری و کمالالدین کامیار را نیز بازداشت کرد و سرانجام سلطان او را کشت. پیشآمدهای میان غیاث الدین و خوارزمیان، فتح «آمد» به کوشش بندگان وی، ظهور خوارج «بابای» و سرکوبی فتنه آنان، کوشش سلطان برای پس گرفتن سرزمین میافارقین از ملک غازی، ویرانی قیصریه و از میان رفتن محصوران در آنجا بر دست تاتار، پیدایی فترت در پادشاهی روم و نبرد غیاثالدین با لشکر مغول در کوسهداغ، از رویدادهای دوران غیاثالدین به شمار میروند.
پس از غیاثالدین، عزالدین کیکاوس دوم بر تخت شاهی نشست. ماجراهای او با پروانه و امیرداد و جلالالدین قراطای و داستان
جنگ وی با رکنالدین و درگذشت علاءالدین در راه و وزارت صاحب طغرایی، در همین بخش گزارش شده است.
پادشاهی سلطان رکنالدین قلج ارسلان چهارم و غیاثالدین کیخسرو سوم و نبردش با جمری خارجی و علت از میان رفتن سلطان رکنالدین و گوشهگیری صاحب فخرالدین و تبدیل مناصب در دیوان پادشاهی روم، درونمایه بخشهای پایانی این کتاب به شمار میرود و سرانجام داستان گذر کردن غیاثالدین مسعود دوم از
دریای خزر به کشور روم آمده است.
نسخه یگانه این کتاب به خط نسخ و قطع وزیری در ۷۴۴ صفحه در یکی از خزینههای
ترکیه پیدا شد و اکنون در کتابخانه ایاصوفیا نگاهداری میشود. انجمن تاریخ ترکیه به همت عدنان صادق ارزی، تصویر این نسخه را که برای سلطان غیاثالدین کیخسرو سوم سلجوقی نوشته شده است، در ۱۹۵۶ منتشر کرد و نجاتی لوغال، دانشمند دیگر ترک، یکسال بعد آن را با تصحیح دقیق و نیکویی چاپ کرد. مختصر سلجوقنامه (چکیده الاوامر العلائیه) را هوتسما، خاورشناس شهیر هلندی (م ۱۸۵۱ ه) در کتابخانه ملی
پاریس یافت و در ۱۹۰۲ در بریل لیدن چاپش کرد. برخی از درونمایه کتاب ابن بیبی در
ترجمه ترکی این مختصر حذف شده و چیزهایی دیگری به جای آن آمده و یازجی اغلوعلی در سومین فصل اغوزنامه خود این ترجمه را آورده و آن را سلجوقنامه نامیده و به پادشاه عثمانی زمان خود (مراد دوم) تقدیم کرده است.
هوتسما، این کتاب را بر پایه نسخههای ناتمام لیدن و کتابخانه ملی پاریس چاپ کرد و از اینرو، تنها نیمی از بخش تاریخ سلجوقیان
آسیای صغیر را دربردارد. همچنین، چکیدهای از اغوزنامه را سید لقمان نامی در ۱۰۰۸ هجری نوشت که نسخه یگانه آن در کتابخانه ملی اطریش موجود است و و. لاگوس، آن را به لاتین ترجمه و در ۱۸۵۴ منتشر کرد. هوتسما، ترجمه کامل آلمانی این کتاب را نیز با برخی از شرحهای مختصر ابن بیبی به چاپ رساند که در آن متن کامل هوتسما بر پایه نسخه ایاصوفیا از اغوزنامه و نسخه برلین آمده است.
مصحح محترم این کتاب، مقدمه درازدامنی بر این کتاب افزوده و در فصل نخست آن، پیشینهای درباره تاریخ ابن بیبی و سلجوقنامههای گرفته شده از آن آورده و در فصل دوم، از جغرافیای تاریخی آسیای صغیر سخن گفته و با گفتاری درباره تاریخ سلاجقه روم در فصل سوم، به دلیل یاد نکردن ابن بیبی از مولانا، جلالالدین محمد بلخی در کتاب خود، در فصل گستردهای به شرح زندگی و اندیشه و آثار این عارف بزرگ ایرانی پرداخته است. فصل پنجم این کتاب، جدول نامهای فرمانروایان آسیای صغیر را تا دوره عثمانی دربردارد و پس از فهرست کلیشهها و تصویرهای مقدمه عرضه شده است.
تعلیقهها و افزودههای مصحح نیز برای روشن شدن پیشینه و دوران سلجوقیان روم بسیار سودمند مینماید. وی در این بخش، مطالبی را درباره سلجوقیان آسیای صغیر از کتابهایی مانند راحة الصدور، تاریخ وصاف، روضة الصفا و... گرد آورده و در پایان، فهرست جایها و کسان مختصر سلجوقنامه و تعلیقات خود و نمایه کتابها و تصویرهایی برگرفته از
تاریخ سلاجقه در آسیای صغیر، نوشته تاماراتالبوت رایس گنجانده است.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.