احمد بن حمدان رازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوحاتم رازی، احمد بن حمدان، داعی و متکلم
اسماعیلی میباشد.
وی متکلم و نظریهپردازی بود متأثر از اندیشه نوافلاطونی. او در زبان و ادب عرب نیز فاضل و چیرهدست بود. در مقام داعی، در شمال غرب منطقه آذربایجان در
ایران امروز فعالیت میکرد. تصور بر این است که او به
قرامطه آن روزگار نزدیکتر بوده است تا
سلسله تازه تأسیس
فاطمیان (۲۹۷ـ ۵۶۷).
دربارۀ فعالیتهای او در مقام داعی اسماعیلی، از سیرالملوک یا سیاستنامه
خواجه نظامالملک ، وزیر نامدار سلجوقی، میتوان مطالبی به دست آورد. نظامالملک
به یکی از رهبران دعوت اسماعیلی اشاره کرده که از حوالی
ری بوده و در «شعر تازی و حدیث غریب» آگاه، و نام او ابوحاتم بوده است. این شخصرا می توان همین ابوحاتم مورد بحث دانست. ابوحاتم داعیانی از ری به مناطقی در شمال غربی ایران میفرستاد و بعدها ری را ترک کرد و به
دیلمان رفت و ظهور قریبالوقوع «قائم» را در آنجا پیشبینی کرد و وعده داد که به زودی
مهدی خواهد آمد. اما چون چنین امامی پدید نیامد، ناگزیر شد خود را از مردمی که به واسطه پیشبینی نادرست او به
خشم آمده بودند، پنهان کند. بعضی محققان این خطا و شکست را به ماجرایی که متکلم نامدار معتزلی،
قاضی عبدالجبار همدانی ، دربارۀ داعیای به نام ابوحاتم بن حمدان الرازی الکلابی نقل کرده است
ربط دادهاند. بنابر نقل
قاضی عبدالجبار ، در میان قرمطیان
بحرین ادعا شده بود که مهدی ظهور کرده است، اما چیزی نگذشت که بطلان این دعوی ثابت شد و تبعات ناخوشایندی داشت و آن داعی به کلی ناامید شد. به روایت
ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲
)، ابوحاتم در سال ۳۲۲ فوت کرده است.
آثار بازمانده از ابوحاتم اینهاست:
کتاب الزینه فیالکلمات الاسلامیه العربیه،
اعلام النبوة ، کتاب الاصلاح. به دو اثر دیگر او نیز اشاره شده است که امروزه در دست نیستند: کتاب الرجعه فی الرد علی اصحاب الرجعه، و کتاب الجامع فی الفقه.
هر یک از سه اثر اصلی ابوحاتم مشخصات خاص خود را دارد. مفصّلترین اثر او، الزینه، فرهنگی است از مصطلحات و تعابیر دینی. این کتاب، دانش چشمگیر مؤلف را از جمله دربارۀ
قرآن ، زبان و ادب عربی، زبانهای دیگر (مثلاً عبری، سریانی، فارسی) و فرق اسلامی نشان میدهد. جنبه اسماعیلی و باطنی این اثر از دو اثر دیگرش کمتر است و آشکار است که ابوحاتم آن را برای عموم نوشته است. همین ویژگیها (یعنی صبغه اسماعیلی نداشتن و دانش وسیع نویسنده) سبب شده است دانشمندان غیراسماعیلی نیز از الزینه به عنوان مرجعی برای کاربرد واژگان غیرعربی در قرآن استفاده کنند. در زمرۀ این دانشمندان،
جلالالدین سیوطی (۸۴۹ ـ ۹۱۱)، عالم برجسته سنّیمذهب، قرار دارد. البته در الزینه برخی احادیث نقل شده جنبههای باطنی دارد، از جمله دربارۀ رموز حروف که در آنها با اندیشه های عرفانی یهودیان متقدم شباهتهایی دیده میشود.
در اعلام النبوه، ابوحاتم بحثهایش را با ابوبکر
محمد بن زکریای رازی (ﺣ ۲۵۰ـ ۳۱۳ یا ۳۲۳)، طبیب مشهور و فیلسوف عقلگرا، ضبط کرده است. این مباحثات دربارۀ
نبوت و اعتبار آن است. گفته شده است این بحثها در حضور
مرداویج (متوفی ۳۲۳)، بنیانگذار
سلسله آلزیار ، صورت گرفته است. برخلاف محمد بن زکریای رازی، که معتقد بود
خداوند به عقول همه انسانها توان یکسان داده است و دعوی نبوت را جایز نمیشمرد، ابوحاتم بر آن بود که آدمیان در این زمینه با یکدیگر تفاوت دارند و متذکر میشد که متعلمان در همه امور خود نیازمند معلماند. بر این اساس، ابوحاتم بر ضرورت وجود
انبیا و
ائمه برای هدایت مردم تأکید داشت. اعلام النبوه یکی از منابع ارزشمند آشنایی با آرای فلسفی محمد بن زکریای رازی هم هست،
زیرا بسیاری از آثار او به دست ما نرسیده است.
الاصلاح کتابی است که ابوحاتم رازی آن را، به تعبیر خود، برای «اصلاح» برخی اندیشههای
محمد نسفی (متوفی ۳۳۲)، که او نیز
اسماعیلی مذهب بوده، نوشته است. موضوع بحث و محل نزاع، نحوۀ تلفیق آموزههای فلسفی نوافلاطونی است دربارۀ جهان و نفس و طبیعت و مانند اینها با اندیشه اسماعیلی وهمچنین چگونگی تفسیر تاریخ انبیا. این کتاب مناقشهای نظری را ایجاد کرد که در آن از سویی
ابویعقوب سجستانی در حمایت از نسفی کتاب النصره را نوشت و از سویی دیگر
حمیدالدین کرمانی کتاب الریاض را نوشت و در آن کوشید دو طرف بحث را به یکدیگر نزدیک کند.
ابوحاتم رازی در نگرش سلبی و تنزیهی در الهیات – که بر اساس آن خداوند نسبت به همه چیز تعالی مطلق داشت و حتی از همین سلب و تنزیه هم منزه دانسته میشد– با نسفی و ابویعقوب سجستانی هم نظر بود. در جهانشناسیِ ابوحاتم، خدا «مبدِع» نامیده میشد که با فعل امر «کُن»
عقل را به وجود آورد که از آن نفس پدید آمد. اما دربارۀ نسبت این نفس کلی با نفس آدمی، او با نسفی (و پس از او با ابویعقوب سجستانی) اختلاف داشت. درنظر آن دو نفس آدمی «جزء» نفس کلی بود، در حالی که ابوحاتم نفس ناطقه را صرفاً «اثر» میدانست. به عبارت دیگر، نسفی بر نزدیکی نفس انسان با نفس کلی تأکید داشت، ولی ابوحاتم بر دوری این دو اصرار میورزید. بر مبنای همین نگرش، ابوحاتم نظر نسفی را دربارۀ پیامبرانی مانند
ابراهیم (به اصطلاح «نُطقا») رد میکرد. طبق نظر نسفی، نُطفا میتوانستند به نفس کلی و عقل کلی دسترسی یابند.
در واقع، هم ابوحاتم و هم نسفی میکوشیدند با بهره گرفتن از مفاهیم فلسفه نوافلاطونی تلقی اسماعیلی را از نبوت توضیح دهند. علاوه بر این، ابوحاتم در الاصلاح از مفاهیم فلسفه طبیعی یونانیان، از جمله عالم کبیر و عالم صغیر، عناصر اربعه و طبایع اربعه نیز استفاده کرده است تا تعلیمات اسماعیلی را دربارۀ تاریخ قدسی و دینی و
قیامت و
معاد و مانند اینها توضیح دهد. این گونه مباحث دربارۀ موضوعات گوناگون در الاصلاح، مؤید آن است که این کتاب یکی از آثار جامع متقدم دربارۀ اندیشهها و تعلیمات اسماعیلیه است که اکنون در دست داریم.
(۱) ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، چاپ دوم، بیروت ۱۹۷۱/ ۱۳۹۰.
(۲) ابوحاتم رازی، الاصلاح، چاپ حسن منوچهر و مهدی محقق، با مقدمة شین نوموتو، تهران ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸.
(۳) ابوحاتم رازی، اعلامالنبوة، چاپ غلامرضا اعوانی، تهران ۱۳۵۶/ ۱۹۷۷.
(۴) ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، بخش اول و دوم، چاپ حسین حمدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
(۵) بخش سوم، چاپ عبدالله سلوم سامرایی، در العلو و الفرق الغالیة فی الحضارة الاسلامیة، بغداد ۱۹۷۲.
(۶) قاضی عبدالجبار، تثبیت دلایلالنبوة، چاپ عبدالکریم عثمان، بیروت ۱۹۶۶ـ۱۹۶۹.
(۷) نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۷۸ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابو حاتم رازی»، شماره ۷۲۶۷.