احمد بن جعفر جحظه برمکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَحْظَه بَرمَکی، ابوالحسن احمدبن جعفر،
ندیم، خنیاگر،
شاعر و گزارشگر معتبر اخبار نغمه سرایان عصر نخست عباسی (۱۳۲ـ۲۳۰).
وی در ۲۲۴،
ظاهراً در
بغداد به
دنیا آمد
و نسبش به موسی بن یحیی برمکی (برمکیان) می رسد. عبداللّه بن معتز به سبب زشتی چهره و چشمان از حدقه بیرون زده اش،
لقب جحظه را به وی داد
جحظه خود این لقب را بدون کراهت در اشعارش آورده است
جحظه برادری به نام سلیمان داشت که او نیز آواز میخواند
اما از آنجا که خبر قابل ذکر دیگری درباره او وجود ندارد، پیداست که در این هنر توفیق چندانی به دست نیاورده بوده است.
درباره سالهای نخست زندگی و تحصیلات جحظه اطلاعات اندکی وجود دارد. او از آغاز زندگی با
فقر و مشقت دست به گریبان بود
به گزارش ابن ندیم
جحظه از راویان بسیار بهره برد و در فنون ادب و نیز نواختن تنبور چیره دست و پر آوازه شد.
وی به سبب پیشرفت زودهنگامش، به زودی با خوانندگان و نوازندگان بنام عصر، از جمله شَروین مُغَنّی و ابوالعُبَیس بن حَمدون همنشین شد. این دو عودنواز او را به مجلس عَریب، خنیاگر مشهور بردند و عریب وی را تحسین کرد.
جحظه در علوم و فنون گوناگون از جمله
نجوم،
بازی نرد و آشپزی نیز مهارت داشت
تبحر او در این فنون سبب شد تا به عنوان ندیم به مجالس خلیفه عباسی، معتَمد، که به وی لقب «خنیاگر» داد،
و بزرگانی همچون حسن بن مَخلَد، وزیر معتمد
ابن مقله که جحظه هجویه ای در باب رقیب وی حسین بن قاسم، وزیر مقتدر، سرود
جعفربن مأمون که تنبوری نفیس و مرصع به وی بخشید
ابوبکر محمدبن رائق
عبیداللّه بن عبداللّه طاهر
و ابواسحاق ابراهیم بن عبداللّه مُشَمَّعی، والی
بصره و
فارس راه یابد.
جحظه در محضر استادانی چون ابوالعباس احمدبن یحیی ثَعلب (
متوفی ۲۷۱) لغوی و
ادیب ، ابوعلی دَقّاق،
ابوحَشیشه محمدبن علی بن امیه،
و شماری دیگر شاگردی کرد.
سخنان جحظه، مأخذ دست اول درباره برخی از آنان و دیگر خنیاگران و نیز خلفای دوستدار
موسیقی و موسیقی دانان و شاعران بنام دوره خود است.
او را «کثیرالروایة للاخبار» نامیده اند
ذهبی وی را جزو راویان مسند به حساب آورده است.
مهم ترین راویان درباره جحظه، علاوه بر برجسته ترین آنها
ابوالفرج اصفهانی، عبارتاند از: ابوعمربن حَیَّوَیْه، مُعافی بن زکریابن یحیی جریری، ابوالحسن جُنْدی،
ابوالحسن بن حَنَش کاتب،
ابوالفتح بن نحوی
و ابوالحسن طنبوری.
جحظه در دوره خود اهمیت بسیار داشت، چنانکه برخی از ادیبان معاصرش به تألیف آثاری مستقل درباره او پرداختند. از جملة این آثار اخبار جحظه از ابوالفرج اصفهانی است.
ابونصربن مرزبان نیز اخبار و اشعار وی را جمع آوری کرده بود.
جلسات ساز و آواز جحظه بسیار جذاب و محلی برای کتابت آوازهای او بود
نمونة اشعار وی در اغانی
و
معجم الادباء نقل شده است.
جحظه در سروده هایش اشارات بسیاری به وقایع زندگی، خصوصیات اخلاقی و نوع گذران خود دارد
، همچنین به بیان اختلاف میان زندگی فقیرانه خود و تنعم متمولان
، فساد سیاسی به ویژه در دوره خلافت مقتدر و فساد مالی اشراف و بزرگان
پرداخته است. نکته پردازیهایش نیز شهرت داشت و برخی اشعارش در زمان خود او حکمِ مَثَل سائر را پیدا کرد
در اشعار او اطلاعات سودمندی درباره شهرهایی نظیر
بغداد و
سامرا و مکانهایی همچون دِیْرها آمده است.
جحظه عمری طولانی داشت و در ۳۲۴ در واسط درگذشت
(که سال
مرگ وی را ۳۲۶ ذکر کرده اند).
ابن ندیم هفت اثر از جحظه بر شمرده است که حکایت از تنوع و گستردگی موضوعات و فنونی دارد که وی در آنها تبحر داشته است. این آثار عبارتاند از: کتاب الطبیخ، کتاب فضائل السِّکباج، کتاب المشاهدات، کتاب ماشاهده من امرالمعتمد، کتاب الندیم، کتاب الطُنْبوریین و
دیوان شعر.
یاقوت حموی و
صفدی به اثری از او به نام اَمالی استناد کرده اند، بنابراین این کتاب تا
قرن هفتم موجود بوده است. هیچ یک از آثار او باقی نمانده و تنها اخبار و لطایف وی در منابع ذکر شده است.
(۱) ابن جوزی،
المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۲) ابن خلّکان،
وفيات الاعيان؛
(۳) ابن طقطقی، الفخری فی الاداب السلطانیّة والدول الاسلامیة ، گریفزولت ۱۸۵۸؛
(۴) ابن ندیم، الفهرست، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲، چاپ افست بیروت «بی تا»؛
(۵) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی؛
(۶) خطیب بغدادی، تاريخ بغداد؛
(۷) محمدبن احمدذهبی، تاریخ الاسلام و
وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و
وفیات ۳۲۱ـ۳۳۰ ه.، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴؛
(۸) سمعانی، الانساب للسمعاني؛
(۹) صفدی، الوافي
بالوفيات؛
(۱۰) شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی، ج ۴: العصر العباسی الثانی، قاهره ( ۱۹۷۵ )؛
(۱۱) یاقوت حموی، معجم الادباء، مصر ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/ ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸، چاپ افست بیروت «بی تا».
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد بن جعفر جحظه برمکی»، شماره۴۵۱۴.