• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احمد الحسن و تمسک به رویا و استخاره

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از جمله دلائل احمد بصری بر اثبات ادعاهای خود در وصایت، نیابت و سفارت امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، تمسک به استخاره و رویا است. احمد بصری «خواب» را به عنوان یکی از شهادت‌های پروردگار دانسته و آن را حجت قطعی بر اثبات حقانیت خود می‌داند. او همچنین ادعا می‌کند که هر کسی با نیت «استخاره» کند، قرآن کریم سخنان او تایید خواهد کرد!
این در حالی است که بهره‌گيری از استخاره و خواب، جهت تشخيص حجت الاهی مخالف با قانون شناخت حجت الهی بر اساس آیات و روایات بوده و علاوه بر آن این نوع از رؤیاها در گروه رؤیای کاذبه قرار گرفته و قابل تعبیر نمی‌باشند. گذشته از آن، گزارشات متعددی هم بوده است که ناحق بودن احمد بصری را در خواب دیده و از پیوستن به وی نهی گردیده‌اند. در ضمن بر فرض صادق بودن همه رویاهای اتباع احمد بصری، باید دانست که دیدن رویای صادقه تنها مبشرات و عتاب‌هایی است که در خواب حاصل شده و اصولا رویا شانیت معرفی وصی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تعیین تکلیف شرعی را ندارند.



از جمله دلائل احمد بصری بر اثبات ادعاهای خود در وصایت، نیابت و سفارت امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، تمسک به دو دلیل است:
۱. خواب و رؤیا.
۲. استخاره.


احمد بصری خواب را به عنوان یکی از شهادت‌های پروردگار دانسته و آن را حجت قطعی برای اثبات خود معرفی کرده است.
[۱] بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۱، ص۷.
وی علاوه بر آن، اولین آشنایی خود با حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را در قالب خواب تعریف کرده و می‌گوید:
«وَ قِصَّةُ هَذَا اللِّقَاءِ هِیَ اِنِّی کُنْتُ فِی لَیْلَةٍ مِنَ اللَّیَالِی نَائِماً فَرَاَیْتُ رُؤْیَا فِی الْمَنَامِ کَاَنَّ الْاِمَامُ الْمَهْدِیِّ وَاقِفٌ بِالْقُرْبِ مِنْ ضَرِیحِ سَیِّدُ مُحَمَّدِ اَخُو الْاِمَامِ الْعَسْکَرِیُّ وَاَمَرَنِی بِالْحُضُورِ لِلِقَائِهِ وَ بَعْدَ ذَلِکَ اسْتَیْقَظْتَ وَکَانَتْ السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ لَیْلًا؛ لازم می‌بینم که ماجرای دیدار خودم را ولو به اختصار تعریف کنم... ماجرای دیدار این است که من شبی از شبها در خواب بودم که رؤیایی در آن خواب دیدم؛ گویی که امام مهدی کنار درب نزدیک به ضریح سید محمد برادر امام حسن عسکری ایستاده بود و به من امر می‌کرد که به دیدارش بروم. بعد از آن از خواب بیدار شدم و ساعت هم دو نصف شب بود!»
[۲] بصری، احمد الحسن، بیان قصة اللقاء، ص۱۵.
البته این نوع ادعاها در میان فرقه‌ها و جریان‌های انحرافی تازگی نداشته و بسیاری از مدعیان دروغین مهدویت نیز از این روش بهره برده‌ و مدعی ملاقات با حضرات معصومین (علیه‌السّلام) در عالم خواب شده‌اند. از جمله:
۱) سید محمد نوربخش (بنیانگذار فرقه نوربخشیه)، مدعی مهدویت؛ وی جهت اثبات مهدویت خود به خواب برخی از افراد در خصوص مهدی بودن خود استناد کرده و می‌ گوید: «خلیل الدین بن رکن الدین بغلانی گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدم که به مردم خطاب می‌کرد که بیایید و با فرزند من بیعت کنید و با دست به تو اشاره می‌ کرد و آنان یقین داشتند که تو همان مهدی موعود هستی».
[۳] رساله الهدی، ج۱، ص۲۵.

۲) علی یعقوبی (بنیانگذار فرقه یعقوبی)، مدعی ارتباط با حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)؛ وی می‌گوید: «اگر سلمان یک صحنه دید و ایمان آورد، یعنی یک رفتار دید، من آن رفتار را هم ندیدم، یک صحنه نسبتاً ثابت دیدم، عکس نبود، صحنه سه بعدی بود (در خواب) ولی شخص ایستاده بود نگاه می‌کرد، معلم ایستاده بود نگاه می‌کرد. تمام زندگیم را از آن لحظه به بعد برایش گذاشتم، تا کجا؟ تا آن‌ جا که گفتیم همه چیزمان باید از فاطمه باشه، با فاطمه، همیشه باید با فاطمه باشیم».
[۴] سخنرانی علی یعقوبی در تاریخ۱۰‌/‌۱‌/‌۱۳۸۰، فایل تصویری در نزد نویسنده موجود است.

۳) فضل الله حروفی (بنیانگذار فرقه حروفیه)، مدعی مهدویت؛ وی برای اثبات مهدویت خود می‌ گوید: «در اوایل جمادی الاولی ۷۶۸هـ دیدم در ذی حجه که جامه من سپید و پاک به غایت شسته بودند و بیانداخته و من دانستم که جامه من است و می‌دانستم که جامه مهدی است. امام، یعنی می‌دانستم منم».
[۵] جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، ص۱۰۷.

۴) سید کاظم رشتی (از ارکان شیخیه)، مدعی رکن رابع؛ و ی می‌گوید: «پس فاطمه زهراء (سلام‌الله‌علیها) را در خواب دید و آن حضرت او را بر شیخ بزرگوار شیخ احمد احسائی دلالت فرمود سپس بار دیگر آن حضرت (سلام‌الله‌علیها) را در شب چهارم از شب خواب اول دید که ایشان او را به جا و مکان شیخ آگاه نمود».
[۶] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب المشایخ العظام، ص۹۳.

۵) میرزا احمد قادیانی (بنیانگذار فرقه قادیانیه)، مدعی مهدویت و نبوت؛ وی می‌ گوید: «پس اولین باب ملاقات ایشان که به رویم باز شد خواب و رؤیای صالحه بود و من خوابی نمی‌دیدم جز اینکه در نهایت وضوح باشد و من در آن روز‌ها قریب به دو هزار یا بیشتر خواب صادقه و صالحه دیدم که برخی از آنها در ذهنم هست و بسیاری را فراموش کرده ‌ام».
[۷] التبلیغ، ص۱۰۵.

۲.۱ - حقیقت رؤیا

«رؤیا» از ماده «رَای» به معنای دیدن در خواب است، که بر اساس آیات و روایات دارای دو قسم کلی می‌باشد:
۱. خواب فاقد تعبیر، که اضغاث احلام یا رؤیاهای کاذبه نامیده می‌شود. این رؤیاها که نتیجه عوامل گوناگونی همچون؛
الف: ممکن است بر اثر پُرخوری، پُرخوابی و بیماری ‌های روحی و جسمی رؤیا دیده شود.
ب: شاید آنچه برای انسان در روزهای گذشته روی داده به هنگام خواب در مقابل فکرش مجسم گردد. لذا ممکن است نام فردی خاص که فکرش را مشغول کرده یا داستانی که اخیرا مشغول خواندن آن شده است را ببیند.
ج: ممکن است آرزوهای بر آورده نشده باعث رؤیا شود. همان طور که شخصی تشنه، آب در خواب می‌بیند و کسی که در انتظار سفرکرده‌ای است، آمدن او را از سفر در خواب می‌بیند.
د: ممکن است ترس از چیزی باعث شود که انسان خواب آن را ببیند.
۲. خواب دارای تعبیر، که خود بر دو گونه است:
الف. خوابی که تعبیری غیر از صورت خواب ندارد.
ب. خوابی که دارای تعبیر است و رؤیای صادقه نامیده می‌شود. در این گونه رؤیاها مستقیماً، یا پس از تاویل و تعبیر و با استفاده از رموز، می‌توان مطلبی را کشف نمود. در روایات، این رؤیا‌ها به عنوان نتیجه ملاقات روح با ملائک معرفی شده‌اند.
[۹] قائمی‌، علی و محمدرضا رضوان‌طلب، رویا از نظر دین و روانشناسی، ص۶۶-۶۷.
با توجه به گزارشاتی که در خصوص رؤیای احمد بصری به دست آمده است، این رؤیا‌ها، تنها برای کسانی اتفاق افتاده است که با نام و جریان او آشنا بوده و مدتی با آن درگیر هستند و حتی در این میان یک نمونه گزارش نشده که شخصی بدون اطلاع قبلی از نام و جریان و دل مشغولی ‌های ایجاد شده در این خصوص، خواب احمد بصری را دیده باشد. لذا بر اساس تقسیم بندی رؤیا، این نوع از رؤیاها در گروه رؤیای کاذبه قرار گرفته و قابل تعبیر نمی‌باشند. گذشته از آن، گزارشات متعددی هم بوده است که ناحق بودن احمد بصری را در خواب دیده و از پیوستن به وی نهی گردیده ‌اند.
اما در خصوص رؤیاهای صادقه که برخی بر این باورند که احمد بصری را در رؤیای صادقه دیدهاند، باید گفت؛ حتی در صورتی که فردی وی را در رؤیای صادقه دیده باشد- که البته تشخیص رؤیای صادقه به عهده کسانی است که از جانب خداوند به علم تعبیر آگاهی دارند- بازهم برای آن فرد تکلیف ساز نخواهد بود، بنابراین، نهایت چیزی که می‌توان برای رؤیای صادقه قائل شد، مبشرات و عتاب‌هایی است که در خواب حاصل می‌شود، که البته هیچ کدام شانیت معرفی وصی حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تعیین تکلیف شرعی را ندارند.

۲.۲ - شبهات درباره رویا

اتباع احمد بصری برای اثبات صادق بودن رویای خود و بر حق بودن احمد بصری به روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استناد کنند و معتقدند اگر شیطان قادر به این است که خودش را در عالم رویا به عنوان معصوم معرفی کند، پس این همه روایاتی که می‌گویند اگر فلان آیه را بخوانی خواب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بینید پس چه هستند؟ آیا اینها هم خواب شیطان را می‌بینند؟

۲.۲.۱ - روایت من رآنی فی المنام

برخی از اتباع احمد بصری ادعا می‌کنند که ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) را در رؤیا دیده‌اند که به حقانیت احمد بصری شهادت داده ‌اند. لذا برای اثبات حجیت سخن خود به روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استناد کنند که فرمود:
««مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی فَاِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ‌ بِی‌ فِی نَوْمٍ وَ لَا یَقَظَةٍ وَ لَا بِاَحَدٍ مِنْ اَوْصِیَائِی اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة».»
کسی که مرا در خواب دید، به درستی که مرا دیده است. زیرا شیاطین به صورت من در خواب و بیداری مجسّم نمی‌شوند. حتی به صورت اوصیاء من نیز تا روز قیامت در نمی‌ آیند.
در پاسخ باید گفت هرگاه از اتباع احمد بصری سئوال می‌شود که شما در خواب چه چیزی دیدید؟ پاسخ می‌ دهند: ما یک آقایی را دیدیم که صورت و اطراف سرش را نور فراگرفته بود و به ما گفت که به یاری فرزندم احمد بشتابید! یا اینکه می‌گویند: خانومی را دیدیم که خمیده بود و چادر بر سرش کشیده بود و صورتش پنهان بود و چنین و چنان گفت! یا می‌ گویند صدایی را شنیدیدم که به احمد بشارت می‌ داد و ... . در حالی که؛
اولا: لازمه دیدار معصوم (علیه‌السّلام) در خواب، این است که او را در عالم بیداری دیده و تصویرشان را بشناسیم و گرنه چگونه می‌توان گفت: آن کسی را که در خواب دیده‌ایم همان معصوم است؟
ثانیا: حدیث مذکور می‌فرماید: هر کسی من و اوصیائم را دید مرا دیده است، نه اینکه هر کسی خودش را به نام من معرفی کرد، یا هر کسی را که احتمال دادید منم، یا هر کسی را که چهره کارتونی داشت و....
ثالثا: این روایت تصریح به دیدار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اوصیاء (علیهم‌السّلام) می‌کند، لذا نمی‌توان به استناد این روایت، صداها و سایر نشانه‌ها را داخل در دایره روایت مذکور دانست.
لذا بعید نیست که تصاویر انعکاس تصاویر کارتونی باشد که در دوران کودکی در تلوزیون یا در کتاب ‌ها دیده‌اند و صداها و نشانه ‌های شنیده شده در عالم خواب، وسوسه و فریبی از جانب شیطان باشد. ضمن اینکه نه تنها حقیقت خواب سازی توسط شیطان و جن، توسط روایات مورد تایید واقع شده‌اند، بلکه این حقیقت از جانب احمد بصری نیز تایید شده است.
[۱۱] بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر عبر الاثیر، ج۱-۳، ص۳۲۱.
چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
««الرُّؤْیَا عَلَی ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ بِشَارَةٍ مِنَ‌ اللَّهِ‌ لِلْمُؤْمِنِ وَ تَحْذِیرٍ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ اَضْغَاثِ اَحْلَامٍ».»
رویا بر سه قسم است: بشارتی از جانب خداوند برای مومن، ترساندنی از طرف شیطان و خواب‌های آشفته.

۲.۲.۲ - رویای معصوم و القاء تکلیف

در صورتی که شخصی در قالب معصوم به رؤیای افراد ظاهر شده و دستورات و القائاتی داشته باشد تکلیف چیست؟
علامه حلّی در جواب این پرسش گفته است: در این صورت مساله از دو حالت خارج نیست:
الف: دستوراتی که خلاف ظواهر کتاب و سنّت است.
ب: دستوراتی که موافق کتاب و سنت است.
با این وجود، گروه اوّل مردود بوده و گروه دوم جائز العمل است نه واجب العمل.
[۱۳] حسینی شبر، سیدعلی، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۴.
این در حالی است که تمامی رؤیاهای دیده شده در خصوص احمد بصری با دستورات کتاب و سنت مخالف می‌باشند. گذشته از آن، در فرض محال، اگر حقانیت احمد بصری با کتاب و سنت موافق بود نیز واجب العمل نبوده و تکلیف ساز نمی‌شد.

۲.۲.۳ - به خواب دیدن پیامبر

اگر شیطان قادر به این است که خودش را در عالم رویا به عنوان معصوم معرفی کند، پس این همه روایاتی که می‌گویند اگر فلان آیه را بخوانی خواب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بینید پس چه هستند؟ آیا اینها هم خواب شیطان را می‌بینند؟
در پاسخ گفته می‌ شود:
اولاً؛ رؤیای افرادی که با انجام اعمالِ مورد توصیه اهل بیت (علیهم‌السّلام)، شخصی را با نام پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دیده‌اند، با رؤیای کسانی که به صورت اتفاقی و یا از طریق خواندن اذکار و اوراد غیر ماثور خوابی را دیده باشند، بسیار تفاوت دارد، زیرا اهل بیت (علیهم‌السّلام) آن رؤیایی را تایید کرده‌اند که از طریق آنان بوده باشد.
ثانیاً؛ هرگز در پاسخ اتباع احمد بصری گفته نمی‌ شود؛ هر کسی که خواب معصومین (علیهم‌السّلام) را ببیند حتماً ابلیس را دیده است، بلکه گفته می‌شود که هیچ اطمینانی بر این نیست که کسی را که در خواب دیده ‌اید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده باشد، چراکه ممکن است ابلیس خودش را تزیین کرده و به عنوان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی کرده باشد. لذا در صورت تشکیک (اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال) نمی‌ شود به سخن فرد در رؤیا اعتماد کرد.
ثالثاً؛ برخی از شیعیان که نام احمدالحسن را شنیده ‌اند، خواب بطلان او را دیده ‌اند که از قضا تعدادشان هم کم نیست، بر این اساس، چنانچه خواب و رؤیا حجت بوده باشد، بایستی به رؤیای مخالفین هم اعتنا کنند. ضمن اینکه اینها هم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خواب دیده‌اند که بر بطلان احمدالحسن شهادت داده است.
رابعاً؛ در سال (۱۴۰۰ه. ق) تعداد زیادی از طلاب وهابی خواب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدند که به حقانیت و مهدویت محمد بن عبدالله قحطانی شهادت می‌داد.
[۱۴] مجلة الانتظار، العدد السابع، ص۱۰.
در حالی که هم طلبه‌ها وهابی بودند و هم محمد بن عبدالله قحطانی! براساس این گفتار، دیدن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رؤیا، حاکی از حتمیت رؤیای صادقه نبوده و‌ای بسا ممکن است که یک طلبه وهابی نیز آن حضرت را در خواب ببیند و بر اساس آن به یک مدعی دروغین ملحق گردد.


احمد بصری قرآن کریم را شاهد بر حقانیت خود دانسته و بر این ادعا پافشاری می‌کند. لذا ادعا می‌ کند که هر کسی با نیت حقانیت من استخاره کند، قرآن کریم سخن مرا تایید خواهد کرد.
[۱۵] بصری، احمد الحسن، ادله جامع یمانی، ص۵۲.
البته با مطالعه کارنامه سایر مدعیان دروغین مهدویت، مشاهده می‌ شود که افراد متعددی این ادعا را داشته و مردم را با استخاره فریب داده‌ و با همین روش حقانیت خود را اعلام کرده‌اند.
به عنوان نمونه؛ احمد قادیانی (متولد ۱۲۶۵ هـ.ق) که در ابتدا ادعای مهدویت کرده و سپس خود را نبی خدا نامید، استخاره را به عنوان اولین شهادت خدا بر حقانیت خود معرفی کرد.
[۱۶] ادعیاء المهدویه، ص۵۴.
وی می‌گوید: ‌
«من شبانه روز قوم خود را انذار داده و آنها را بحق دعوت کردم؛ آنها را آشکارا و نهان به ایمان فرا خواندم و در خلوت‌هاشان و اجتماعاتشان آنها را بسوی حق دعوت کرده و گفتم: «استغفروا ربّکم واستخیروا واستخبروا»؛ از خدا طلب مغفرت کرده و استخاره کنید تا خبردار شوید! و از خداوند بخواهید که در امر من شمارا با الهامات یاری کند!».
[۱۷] التبلیغ، ص۱۱۹.

۳.۱ - حقیقت استخاره با قرآن

پیرامون حقیقت استخاره، توجه به نکات ذیل حائز اهمیت است که بدان‌ها اشاره می‌ گردد:

۳.۱.۱ - نهی از تفال به قرآن

نهایت چیزی که استخاره برای انسان به ارمغان می‌آورد، ‌رفع تحیّر بین دو امر است که هیچگاه تکلیف آور نمی‌باشد. چنانچه پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امیرالمومنین (علیه‌السّلام) می‌ فرماید:
««یَا عَلِیُّ، مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ، وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَار».»
ای علی! متحیر نمی‌ماند کسی که استخاره کند و پشیمان نمی‌گردد کسی که مشورت کرده باشد.
لذا کسی که به قصد تعیین تکلیف مصداقی، نه به قصد رفع تحیر به قرآن مراجعه کند، مصداق تفال به قرآن می‌باشد که مورد نهی معصومین (علیهم‌السّلام) است. زیرا تفال به معنای تعیین حکم مصداق بوده و مورد نهی امام صادق (علیه‌السّلام) قرار گرفته است. چنانچه فرمودند:««لَا تَتَفَاَّلْ‌ بِالْقُرْآنِ‌»»؛به قرآن تفال نزنید.
مؤید این سخن، کلام سید بن طاووس است که می‌گوید:
«یکی از پادشاهان بزرگ دنیا، بارها به من نامه نوشت تا در سرایی از او دیدار کنم که بسیاری از مردم غافل، آرزوی به آنجا رفتن را داشتند. من نیز بارها به او نوشتم، چیزی که در آغاز زندگی دیدار پادشاهان را بر من تحمیل می‌کرد، اعتماد به استخاره بود. اما اکنون به موهبت انواری که خداوند به من عنایت فرموده است متوجه شدم که استخاره کردن در این موارد، دور از صواب و مبارزه با رب الارباب است».

۳.۱.۲ - عدم انتساب نتیجه به خدا

با توجه به روایات استخاره با قرآن، روشن می‌ گردد که منسوب کردن نتیجه استخاره با قرآن به خداوند، هیچ توجیه شرعی نداشته و کاری که مستند به این نوع استخاره باشد، حجیت و قابلیت دفاع در محضر خداوند را ندارد. البته برای رهایی از شک و تردید، نسبت به انجام یا ترک یک عمل، توصیه‌هایی در روایات معتبر وارد شده است، مانند نماز استخاره و ذکر و دعا، مخصوصاً در مکان مقدسی مثل مسجد. از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است:
««اِنِّی اِذَا اَرَدْتُ‌ الِاسْتِخَارَةَ فِی الْاَمْرِ الْعَظِیمِ اسْتَخَرْتُ اللَّهَ فِی مَقْعَدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ اِنْ کَانَ شِرَاءَ رَاْسٍ اَوْ شِبْهِهِ اسْتَخَرْتُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِی مَقْعَدٍ اَقُولُ اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ بِاَنَّکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ کَذَا وَ کَذَا خَیْرٌ لِی فَخِرْهُ لِی وَ یَسِّرْهُ وَ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّهُ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَاصْرِفْهُ عَنِّی اِلَی مَا هُوَ خَیْرٌ لِی وَ رَضِّنِی فِی ذَلِکَ بِقَضَائِکَ فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا اَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا اَقْدِرُ وَ تَقْضِی وَ لَا اَقْضِی اِنَّکَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ‌».»
هرگاه اراده استخاره (طلب خیر) در یک کار مهم را داشتم، صد بار از خدای متعال در سجده طلب خیر می‌کردم و اگر امری مانند فروش گوسفند یا مانند آن بود، سه بار در سجده طلب خیر از خدا می‌کردم. استخاره و طلب خیر من چنین بود که می‌ گفتم: خدایا! از تو که عالم غیب و شهادت هستی درخواست می‌کنم، اگر این کاری که می‌ خواهم انجام دهم برای من خیر دارد، آن را برای من انجام بده و یاریم کن و اگر علم داری که شرّ من در انجام آن است، مرا از انجامش منصرف کن و مرا به امر خیر هدایت فرما.

۳.۱.۳ - عدم توصیه به استخاره در شناخت

هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد که تشخیص وصی حضرت رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به استخاره با قرآن توصیه کرده باشد. چنانچه شیخ طوسی در پاسخ به ادله واقفیه نسبت به سست جلوه دادن دلیل پذیرش امامت علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) توسط صفوان بن یحیی آورده است: ‌
««رُوِیَ عَلِیِّ بْنِ مُعَاذٍ قَالَ قُلْتُ لِصَفْوَانَ بْنِ یُحْیِی بِاَیِّ شَیْ‌ءٍ قُطِعَتْ عَلِی عَلِیُّ قَالَ صَلَّیْتُ وَدَعْوَةُ اللَّهِ وَاسْتَخَرْتُ عَلَیْهِ وَ قَطَعْتُ عَلَیْهِ فَهَذَا لَیْسَ فِیهِ اکثر مِنْ التَّشْنِیعِ عَلَیَّ رَجُلٌ بِالتَّقْلِیدِ وَاَنَّ صَحَّ ذلک فَلَیْسَ فِیهِ حُجَّةُ عَلَیَّ غَیْرُهُ عَلِی اِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی ذکر ذلک عَنْهُ فَوْقَ هَذِهِ المنزله لِمَوْضِعِهِ وَفَضْلِهِ وَزُهْدِهِ وَدِینِهِ فکیف یُسْتَحْسَنُ اَنْ یَقُولَ لِخَصْمِهِ فِی مَسْاَلَةِ عِلْمِیَّةٍ اَنَّهُ قَالَ فِیهَا بالاستخاره اللَّهُمَّ الَّا اَنْ یَعْتَقِدَ فِیهِ مِنْ الْبُلْهِ والغفله مَا یُخْرِجُهُ عَنْ التکلیفِ فَیَسْقُطُ الْمُعَارَضَةِ لِقَوْلِهِ».»
علی بن معاذ گفته است: به صفوان بن یحیی گفتم: به چه دلیلی یقین به امامت علی بن موسی الرضا پیدا کردی؟ گفت: نماز خواندم و بعد از خداوند خواسته و استخاره کردم و نتیجه این شد که به امامت او قطع و یقین کردم. شیخ طوسی در توضیح این خبر می‌فرماید: این خبر صرفاً سرزنش شخصی است که در امور اعتقادی تقلید کرده است و حتی اگر استخاره صفوان صحیح باشد، هیچ حجتی برای دیگران نیست؛ از طرفی شخصی که این عمل به او منتسب شده (صفوان بن یحیی) بحسب مقامات و زهد و دیانتی که دارد اجلّ و بالاتر از آن است که امامش را با استخاره بشناسد. بنابراین چطور برای او درست است که در مساله علمی (آن هم اهمّ مسائل) به مخالف بگوید که به خاطر استخاره به امامت ایشان معتقد شدم. مگر این که گوییم صفوان شخص سؤال کننده را در درجه‌ای از بلاهت و نادانی دیده که ابلهی‌ او صفوان را از تکلیف پاسخگویی خارج کرده است. اگر چنین باشد، معارضه و بحث ساقط است. یعنی به خاطر بلاهت فرد سئوال کننده، از بیان ادله و براهین قطعی اعراض کرده و این پاسخ را به وی داده است.
بنابراین شیخ طوسی تمسک به استخاره در امر مهم امامت و حجت الهی را تقبیح و تمسخر کرده و دور از شان صفوان بن یحیی می‌داند و بر این باور است که اگر هم کسی بخواهد دیگران را به انتخاب حجت الهی به وسیله استخاره دعوت کند، مخاطبین را نادان شمرده است.

۳.۲ - ابهام زدایی از یک حدیث

احمد بصری با سوء برداشت از یک روایت، سعی در اثبات حجیت استخاره برای اثبات وصی و جانشین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشته است که به آن اشاره می‌گردد:
««سُلَیْمَانُ بْنُ بِلَالٍ‌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَقَالَ لَهُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَبِّئْنَا بِمَهْدِیِّکُمْ... اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ بَعْثَهُ خُرُوجاً مِنَ الْغُمَّةِ وَ اجْمَعْ بِهِ شَمْلَ الْاُمَّةِ فَاِنْ خَارَ اللَّهُ لَکَ فَاعْزِمْ وَ لَا تَنْثَنِ عَنْهُ اِنْ وُفِّقْتَ لَهُ‌ وَ لَا تَجُوزَنَّ عَنْهُ‌ اِنْ هُدِیتَ اِلَیْهِ هَاهْ وَ اَوْمَاَ بِیَدِهِ اِلَی صَدْرِهِ شَوْقاً اِلَی رُؤْیَتِهِ».»
مردی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) آمد و عرض کرد: ‌ای امیرالمؤمنین! مرا از از مهدی خود آگاه کنید. حضرت فرمود... خدایا! برانگیخته شدن او را مایه به در آمدن و سر رسیدن دلتنگی و‌اندوه قرار بده و به واسطه او پراکندگی امت را جمع ساز. اگر خدا برای تو خیر خواست، عزم خود را استوار کن و اگر در راه رسیدن به خدمت او توفیق یافتی، از او به دیگری باز مگرد و هر گاه به سویش راه یافتی از او در مگذر. پس این آن، آهی کشید و با دست خود به سینه‌اش اشاره کرد و فرمود: چه بسیار به دیدن او مشتاقم.
احمد بصری با استفاده از عبارت «فَاِنْ خَارَ اللَّهُ لَکَ فَاعْزِمْ» سعی در اثبات حجیت استخاره در امر امامت دارد؛ که در پاسخ باید گفت:
اولاً؛ عبارت «خَارَ اللَّهُ لَکَ»، هیچ ارتباطی با استخاره با قرآن نداشته و به معنای خیر خواستن خداوند برای انسان است، نه طلب خیر از خدا. چنانچه در تمامی کتب لغوی بدان اشاره شده و گفته ‌اند:
۱. «خَارَ اللَّهُ لَکَ؛ ‌ای اعطاکَ اللهُ مَا هُوَ خَیرٌ لَک؛ خداوند به تو خیر عطا کند.»
۲. «خَارَ اللَّهُ لَکَ‌ فِی الامر؛ ‌ای جَعَلَ اللَّهُ فِیهِ الخَیر؛ خداوند در کار تو خیر قرار دهد.»
ثانیاً؛ در لسان عرب نیز، عبارت «خَارَ اللَّهُ لَکَ» به معنای استخاره کردن و طلب خیر نبوده و به معنای عطای خیر می‌باشد که به دو نمونه اشاره می‌ گردد:
۱. همسر زهیر بن قین هنگام خداحافظی با همسرش گفت: «خَارَ اللَّهُ‌ لَکَ‌ اَسْاَلُکَ اَنْ تَذْکُرَنِی فِی‌الْقِیَامَةِ عِنْدَ جَدِّ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام)؛ خدا به تو خیر دهد، درخواست می‌کنم که مرا در قیامت نزد جد حسین (علیه‌السّلام) شفاعت کنی.» ‌
۲. عبداللّه بن سلیمان و منذر بن مشمعِل نقل می‌کنند که به ‌امام حسین (علیه‌السّلام) خبر شهادت مسلم بن عقیل را دادیم و ایشان فرمود:
««لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاءِ فَعَلِمْنَا اَنَّهُ قَدْ عَزَمَ رَاْیَهُ عَلَی الْمَسِیرِ فَقُلْنَا لَهُ خَارَ اللَّهُ‌ لَک‌».»
خیری در دنیا بعد از مرگ این جوان نیست. پس ما فهمیدیم که امام (علیه‌السّلام) قصد ادامه مسیر دارد. پس عرض کردیم: خداوند به شما خیر عطا کند.


۱. بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۱، ص۷.
۲. بصری، احمد الحسن، بیان قصة اللقاء، ص۱۵.
۳. رساله الهدی، ج۱، ص۲۵.
۴. سخنرانی علی یعقوبی در تاریخ۱۰‌/‌۱‌/‌۱۳۸۰، فایل تصویری در نزد نویسنده موجود است.
۵. جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، ص۱۰۷.
۶. ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب المشایخ العظام، ص۹۳.
۷. التبلیغ، ص۱۰۵.
۸. قرشی، سید علی ا کبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۳۷-۳۸.    
۹. قائمی‌، علی و محمدرضا رضوان‌طلب، رویا از نظر دین و روانشناسی، ص۶۶-۶۷.
۱۰. مجلسی، محمدباقر، مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۱، ص۲۳۵.    
۱۱. بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر عبر الاثیر، ج۱-۳، ص۳۲۱.
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص۹۰.    
۱۳. حسینی شبر، سیدعلی، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۴.
۱۴. مجلة الانتظار، العدد السابع، ص۱۰.
۱۵. بصری، احمد الحسن، ادله جامع یمانی، ص۵۲.
۱۶. ادعیاء المهدویه، ص۵۴.
۱۷. التبلیغ، ص۱۱۹.
۱۸. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۰۷.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۲، ص۶۲۹.    
۲۰. ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجه لثمره المهجه، ص۱۶۴.    
۲۱. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج‌۲، ص۶۰۰.    
۲۲. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۶۱.    
۲۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۱۲.    
۲۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۷۱۹.    
۲۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۲۶۷.    
۲۶. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۶۵۲.    
۲۷. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۲، ص۲۵.    
۲۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۷۳.    
۲۹. امین عاملی‌، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۱، ص۵۹۰.    
۳۰. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج‌۲، ص۷۵.    



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار