• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احد (نام خدا)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





یکی از اسم‌های خداوند به معنای بسیط و منزّه از هر نوع ترکیب می‌باشد.



واژه «احد» بر وزن «فَعَل» از ریشه «وحد» مشتق و به علت تخفیف، واو به الف تبدیل شده است.
[۱] لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
[۲] النهایة، ابن اثیر، ج۱، ص۲۷، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.



أحد و واحد با این‌که در لغت بر یک معنا، یعنی اول اعداد دلالت می‌کنند
[۳] لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
[۴] لسان العرب، ابن منظور، ج۱۵، ص۲۳۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
[۵] الصحاح، جوهری، ج۲، ص۴۴۰، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۲ق.
فرق‌های فراوانی نیز دارند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
۱. احد به چیزی اطلاق می‌شود که هیچ کثرت خارجی و ذهنی را نمی‌پذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمی‌توان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة...، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا ذهن، دوم، سوم و... داشته باشد.
[۶] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۲، ص۳۸۷، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
[۷] مجمع البیان، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، ج۱۰، ص۸۶۰، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.
[۸] لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.

۲. «أحد» هنگامی که در نفی به کار می‌رود، شمول بیشتری در نفی دارد، برای مثال وقتی گفته می‌شود: «ما فی الدار واحد» معنایش این است که در خانه یک نفر نیست، ولی ممکن است دو نفر در خانه باشد، اما هنگامی که گفته می‌شود: «ما فی الدار أحد» معنایش این است که هیچ انسانی در خانه نیست.
[۹] التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، ج۳۲، ص۱۷۸، داراحیاء التراث العربی.
[۱۰] مجمع البیان، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، ج۱۰، ص۸۶۰، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.

۳. «واحد» و «أحد» در نفی برای هر موجودی استعمال می‌شوند، ولی در اثبات با یکدیگر فرق دارند، چرا که «واحد» صفت هر موجودی واقع می‌شود، ولی أحد به صورت مقیّد برای همه موجودات و به صورت مطلق، فقط برای واجب تعالی به کار می‌رود.
[۱۱] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۲، ص۳۸۷، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
[۱۲] لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.

۴. «أحد» بر خلاف «واحد» جمع بسته نمی‌شود. ازهری نقل می‌کند: شخصی از ابن عباس پرسید: آیا «آحاد» جمع «أحد» است، او گفت: «احد جمع ندارد. می توان گفت: آحاد جمع واحد است؛ چنان که أشهاد جمع شاهد است».
[۱۳] لسان العرب، ابن منظور، ج۵، ص۲۳۱، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
[۱۴] لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.



از نظر متکلمان و فلاسفه، صفت یا اسم «أحد» بیانگر توحید أحدی و نفی هرگونه ترکیبی از واجب تعالی است.
[۱۵] شرح الأسماء الحسنی، ملاّهادی سبزواری، ج۱، ص۱۲۵، مکتبه بصیرتی.
[۱۶] لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.



اقسام ترکیب عبارتند از:
۱. ترکیب از مادّه و صورت خارجی در عناصر و مرکبات آنها.
[۱۷] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
[۱۸] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۷، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
[۱۹] نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.

۲. ترکیب از اجزای مقداری، مثل اجزای فرضی خط، سطح و جسم تعلیمی (حجم).
۳. ترکیب از جنس و فصل، مانند ترکیب انسان از حیوان و ناطق.
[۲۰] شرح الاشارات، ماتن ابن سینا، ج۳، ص۵۵، شارح خواجه نصیرالدین طوسی، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
[۲۱] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
[۲۲] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۶، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
[۲۳] نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.

۴. ترکیب از ماده و صورت عقلی، مانند اعراض.
۵. ترکیب از وجود و ماهیت، که تمام ممکنات را در برمی گیرد.
[۲۴] شرح الاشارات، ماتن ابن سینا، ج۳، ص۵۵، شارح خواجه نصیرالدین طوسی، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
[۲۵] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
[۲۶] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۶، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
[۲۷] نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.



صفت یا اسم واحد در خداوند به این معناست که خداوند در صفات خود یکتاست و شریک ندارد،
[۲۸] الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، ج۱، ص۵۸۶، شریف مرتضی، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
[۲۹] شرح الأسماء الحسنی، ملاّهادی سبزواری، ج۱، ص۱۲۵، مکتبه بصیرتی.
) اگر چه گاهی در معنای أحد نیز به کار رفته است.
[۳۰] الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، ج۱، ص۵۸۶، شریف مرتضی، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
[۳۱] الاسماء والصفات، بیهقی، ج۱، ص۱۴، ابوبکر، مطبعة السعادة، مصر.



حاصل آن که «أحد» و «واحد» هر دو ناظر به توحید ذاتی خداوند می‌باشد، با این تفاوت که أحد به معنای بسیط بودن ذات اقدس الهی است و واحد به معنای بی‌همتا بودن ذات خداوند، و گاهی نیز واحد در معانی بسیط بودن ذات نیز به کار رفته است.


عرفا برای خداوند مراتبی اعتبار می‌کنند، یکی از آنها «مرتبه أحدیت» است، که از آن به مرتبه «غیب الغیوب، الهویّة الغیبیّة، الغیب المطلق» نیز تعبیر می‌کنند.

۷.۱ - بیان معنای مرتبه احدیت

به ذات واجب تعالی به لحاظ این مرتبه «أحد» می گویند؛ به این معنا که ذات خداوند را از حیث وجود و هویتش در نظر بگیریم که تمام تعیّنات و مفهومات، حتی مفهوم ذات، وجود و هویت، در این مرحله نفی می‌شود.
[۳۲] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۲۸۴، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
[۳۳] جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۵۱، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
این مرتبه هیچ اسم و نشانی ندارد و معرفت و ادراک، به آن تعلق نمی‌گیرد، نه مقید به تعیّن است و نه مطلق از آن و این اطلاق، امر سلبی است که مستلزم سلب جمیع اوصاف و احکام و نعوت، از خداوند است.
[۳۴] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۲، ص۳۲۷، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.


۷.۲ - بیان مرتبه واحدیت

مرتبه دیگر خداوند «مرتبه واحدیت» و «الاهیت» است که صفات و مفاهیم در این مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عین ذات اعتبار می‌شوند و به اعتبار همین مرحله می‌توان مفاهیم صفات را جدا از یکدیگر و جدا از ذات، در نظر گرفت و صفات، کثیر می‌شوند و به واسطه این کثرت، مظاهر اسما و صفات نیز کثیر گشته و عالم، خلق می‌شود.
[۳۵] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۸۴، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
[۳۶] جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۵۱، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
[۳۷] جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۷۶، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.

به اعتقاد امام‌ خمینی در چینش نظام هستی، پس‌ از مقام غیب هویت و تعین اول (احدیت)، سومین مرتبه‌ تعین ثانی و مقام واحدیت است که به اعتبارات مختلف با نام‌های دیگری چون؛ مرتبه الهیه، حضرت جمع، حضرت ارتسام، عالم معنای، حضرت علمیه و قابل ثانی خوانده می‌شود. در مقام واحدیت و تعین ثانی نسبت علمی تفصیلی است و هر یک از اسما از اسماء دیگر ممتاز است و خداوند به این کثرت علم دارد. این کثرت اسمایی و صفاتی در حضرت علمیه مبدا کثرت عینی و خارجی است. پس نخستین تکثری که در دار هستی به وقوع می‌پیوندد کثرت اسمایی و صفاتی در مقام واحدیت است. امام‌ خمینی اعتبار ذات به‌حسب مقام جمع اسماء و صفات را مقام احدیت می‌داند که گاهی از این مقام به جمع الجمع تعبیر می‌شود. این مقام را به اعتبار احدیت جمع اسماء مقام اسم اعظم و اسم جامع الله نیز می‌گویند همچنین مقام واحدیت را مقام تجلی به جمع و تفریق و ظهور و بطون نیز گویند و ازآن‌جهت که اعیان ثابته و مظاهر آن را به تعین و کمال می‌رساند، به این مقام، مرتبه ربوبیت گویند. مرتبه ربوبی همان تجلی به مقام الوهیت است که به‌سبب آن، تمام اسما و در ظل آنها اعیان ثابته متعین می‌شود؛ اما هنگامی‌که مقام ظهور اسما و صفات در آینه‌ اعیان خارج از صقع ربوبی لحاظ شود، این مقام را مقام ظهور اطلاقی و الوهیت گویند. بنابر نظر امام‌ خمینی مقصود از کنز مخفی در حدیث قدسی، همان مقام واحدیتی است که در آن کثرت اسمائی محقق است. این مقام دارای دو جهت است جهتی به‌سوی غیب و مقام فیض اقدس که ازاین‌جهت فانی در ذات و مستهلک در غیب هویت است و تکثری در آن راه ندارد و جهتی به‌سوی خود و تعینات خود دارد که ازاین‌جهت، احکام کثرت و غیب ظاهر می‌شود.
[۴۳] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



گـرچـه کلمـه «أحـد» در قرآن فـراوان بـه کـار رفته اسـت، لکـن تنها در یک مـورد بـه معنـای «أحـدیت ذات خـداونـد» استعمال شـده و «واحـد» نیز در آیات زیادی از قرآن به کـار رفته اسـت؛ از قبیل: (وَإِلهُکُـمْ إِلـهٌ واحـدٌ لا الهَ إِلاّ هُـوَ الرَّحمـن الـرَّحیـم) (سوره: بقره: ۱۶۳؛)؛ «خدای شما خداوند یگانه‌ای است که غیر از او معبودی نیست، اوست بخشنده و مهربان». در این آیه «واحد» علاوه بر نفی شریک از ذات الهی، اولاً، بیان کننده انحصار صفات الوهیت، خالقیت، علم، قدرت و سایر صفات کمال در خداوند بوده، و ثانیاً، عینیت هر یک از صفات کمال با ذات الهی را نیز تبیین می‌کند
[۴۴] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱، ص۳۹۴، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
) و گاهی واحد برای نفی تکثر در ذات و برای بیان أحدیت و بساطت مطلقه ذات به کار رفته است، مانند قول خداوند: (لَقَـدْ کَفَـرَ الَّـذِینَ قـالُوا إِنَّ اللّهَ ثـالِثُ ثَلاثَـة وَمـا مِـنْ إِلـه إِلاّ إِلـه واحـد) (سوره: مـائده:۷۳؛)؛ «آنهـا که گفتنـد خـداونـد یکی از سه خداست‌ به‌طور مسلّم کافر شدند و معبـودی جـز معبـود یگانه نیست». این آیه ردّ تثلیث مسیحیت اسـت که ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب)، اقنوم علم و کلمه (ابن) و اقنوم حیات (روح) تقسیم و تجزیه می‌کنند.
[۴۵] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۳، ص۲۸۶، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
[۴۶] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۶، ص۹۰، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.


۸.۱ - وحدت خداوند

وحدت خداوند غیرعددی و به معنای نامتناهی بودن اوست، به همین دلیل، اکثر آیاتی که خداوند را به صفت واحد توصیف کرده، صفت قهّار بودن را نیز ذکر کرده، تا روشن شود که وحدت خداوند نه از جهت کاستی و ضعف است، بلکه از جهت غالب بودن و نامتناهی و واجب الوجود بودن اوست.
[۴۷] المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۶، ص۹۱، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
) علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «کلّ مسمّی بالوحدة غیره قلیل؛ هر واحد و تنهایی غیر از خداوند قلیل و اندک است، ولی خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمی‌کند»
[۴۸] نهج البلاغة، خطبه۶۵.
و این‌که حکما گفته‌اند: «واجب الوجود حقیقت بسیط است و هر بسیط‌ الحقیقه‌ای تمام اشیا است؛ یعنی تمام کمالات را داراست، به همان حقیقت اشاره دارد».
[۴۹] الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۲، ص۳۶۸، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.



از بررسی روایات روشن می‌شود که «أحد» و «واحد» در برخی موارد به یک معنا به کار می‌روند.

۹.۱ - احد در معنای واحد

در برخی روایات احد به واحد تفسیر شده است. شیخ صدوق (رحمه الله) از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند: «الأحد الفرد المتفرّد والأحد والواحد بمعنی واحد؛ أحد موجودی است فرد تنها و أحد و واحد به یک معنا می‌باشند».
[۵۰] التوحید، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۰، محمد بن علی بن الحسین، جامعه مدرسین، ۱۳۵۷هـش.


۹.۲ - واحد در معنای احد

در برخی روایات واحد به احد تفسیر شده است؛ چنان که علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «واحد بودن خداوند چهار معنا دارد که دو معنای آن نادرست و دو معنای دیگر درست است، اما آن دو معنای نادرست: یکی این‌که کسی بگوید: خداوند واحد است و مرادش از وحدت، وحدت عددی باشد، این معنا بر خداوند جایز نیست، چرا که هر موجودی که فرض دوم برایش محال است در اعداد داخل نمی‌شود؛ چنان که قائل به تثلیث کافر است. معنای دیگر این‌که کسی خداوند را یک نوع از جنس بگیرد این نیز صحیح نیست، چرا که مستلزم تشبیه خداوند است و ذات اقدس إله از مثل و مانند منزّه است. اما آن دو معنا از وحدتی که اثباتش برای خداوند صحیح است یکی نفی شبیه و شریک از او و دیگری احدیت ذات و صفات و بسیط بودن ذات خداوند از اجزا است، اعم از اجزای خارجی، عقلی، وهمی.
[۵۱] التوحید، شیخ صدوق، ج۱، ص۸۳ـ۸۴، محمد بن علی بن الحسین، جامعه مدرسین، ۱۳۵۷هـش.
[۵۲] معانی الأخبار، شیخ صدوق، ج۱، ص۵، مکتبة الصدوق، ۱۳۷۹ش.



در پایان ذکر این نکته ضروری است که «أحد» جامع جمیع صفات سلبی است، زیرا هر نقصی مستلزم ترکیب ذات می‌شود و أحد آن را نفی می‌کند.
[۵۳] شرح اصول کافی، ملاصدرا، ج۱، ص۱۰۵، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰ش.
[۵۴] لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۲.



• الاسماء والصفات، بیهقی، ابوبکر، مطبعة السعادة، مصر.
• التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، داراحیاء التراث العربی.
• التوحید، شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، جامعه مدرسین، ۱۳۵۷هـش.
• جامع الأسرار، سید حیدر آملی، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
• الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
• الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، شریف مرتضی، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
• شرح اصول کافی، ملاصدرا، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰ش.
• شرح الأسماء الحسنی، ملاّهادی سبزواری، مکتبه بصیرتی.
• شرح الاشارات، ماتن ابن سینا، شارح خواجه نصیرالدین طوسی، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
• شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
• الصحاح، جوهری، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۲ق.
• لسان العرب، ابن منظور، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
• لوامع البیّنات، فخر رازی.
• مجمع البیان، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.
• معانی الأخبار، شیخ صدوق، مکتبة الصدوق، ۱۳۷۹ش.
• المیزان، محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
• النهایة، ابن اثیر، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
• نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.
• نهج البلاغة.


۱. لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۲. النهایة، ابن اثیر، ج۱، ص۲۷، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
۳. لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۴. لسان العرب، ابن منظور، ج۱۵، ص۲۳۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۵. الصحاح، جوهری، ج۲، ص۴۴۰، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۲ق.
۶. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۲، ص۳۸۷، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۷. مجمع البیان، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، ج۱۰، ص۸۶۰، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.
۸. لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.
۹. التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، ج۳۲، ص۱۷۸، داراحیاء التراث العربی.
۱۰. مجمع البیان، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، ج۱۰، ص۸۶۰، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.
۱۱. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۲، ص۳۸۷، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۱۲. لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.
۱۳. لسان العرب، ابن منظور، ج۵، ص۲۳۱، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۱۴. لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.
۱۵. شرح الأسماء الحسنی، ملاّهادی سبزواری، ج۱، ص۱۲۵، مکتبه بصیرتی.
۱۶. لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.
۱۷. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۱۸. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۷، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
۱۹. نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.
۲۰. شرح الاشارات، ماتن ابن سینا، ج۳، ص۵۵، شارح خواجه نصیرالدین طوسی، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
۲۱. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۲۲. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۶، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
۲۳. نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.
۲۴. شرح الاشارات، ماتن ابن سینا، ج۳، ص۵۵، شارح خواجه نصیرالدین طوسی، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
۲۵. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۰۰، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۲۶. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۳، ص۵۳۶، نشر ناب، ۱۴۱۶ق.
۲۷. نهایة الحکمة، علاّمه طباطبایی، ج۱، ص۲۷۵، محمدحسین، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴ق.
۲۸. الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، ج۱، ص۵۸۶، شریف مرتضی، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
۲۹. شرح الأسماء الحسنی، ملاّهادی سبزواری، ج۱، ص۱۲۵، مکتبه بصیرتی.
۳۰. الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، ج۱، ص۵۸۶، شریف مرتضی، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
۳۱. الاسماء والصفات، بیهقی، ج۱، ص۱۴، ابوبکر، مطبعة السعادة، مصر.
۳۲. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۲۸۴، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۳۳. جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۵۱، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
۳۴. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۲، ص۳۲۷، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۳۵. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۶، ص۱۸۴، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۳۶. جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۵۱، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
۳۷. جامع الأسرار، سید حیدر آملی، ج۱، ص۷۶، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، دوم.
۳۸. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۰۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۳۹. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۱۸-۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۴۰. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۶۲۴-۶۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۱. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۱۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۲. خمینی، روح‌الله، سرّ الصلاة، ص۹۰-۹۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۴۴. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱، ص۳۹۴، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۴۵. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۳، ص۲۸۶، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۴۶. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۶، ص۹۰، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۴۷. المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۶، ص۹۱، مؤسسة الأعلمی، ۱۳۹۰ق، دوم.
۴۸. نهج البلاغة، خطبه۶۵.
۴۹. الحکمة المتعالیة، ملاصدرا، ج۲، ص۳۶۸، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق، چهارم.
۵۰. التوحید، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۰، محمد بن علی بن الحسین، جامعه مدرسین، ۱۳۵۷هـش.
۵۱. التوحید، شیخ صدوق، ج۱، ص۸۳ـ۸۴، محمد بن علی بن الحسین، جامعه مدرسین، ۱۳۵۷هـش.
۵۲. معانی الأخبار، شیخ صدوق، ج۱، ص۵، مکتبة الصدوق، ۱۳۷۹ش.
۵۳. شرح اصول کافی، ملاصدرا، ج۱، ص۱۰۵، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰ش.
۵۴. لوامع البیّنات، فخر رازی، ج۱، ص۳۱۲.



دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، برگرفته از مقاله «احد»، شماره ۲۷.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار